دیروز پیادهروی اربعینِ ۱۴۰۰ ساله را مسخره میکردید،امروز برای کوروشِ ۲۵۰۰ ساله پیادهروی میکنید!
ایران و اسلام را مقابل هم نگذارید؛هر دو ریشهی یک حقیقتاند.
https://x.com/paybast/status/1969024564479824091?s=46
https://virasty.com/mohammad_paybast/1758287186099095986
سایت و صفحات #محمد_پاى_بست را دنبال كنيد
https://paybast.ir
@mohammad_paybast
https://zil.ink/mohammad_paybast
ایران و اسلام را مقابل هم نگذارید؛هر دو ریشهی یک حقیقتاند.
https://x.com/paybast/status/1969024564479824091?s=46
https://virasty.com/mohammad_paybast/1758287186099095986
۱۳:۲۵
اسنپبک، میراث برجام بود؛تشدید تحریمهای روانی، یادگار تیم روحانی و ظریف شد؛و سایهی جنگ، ثمرهی جنایت این اراذل سیاسی…اما باز قلم سرنوشت تاریخ و تمدن در دست ایران است!
https://x.com/paybast/status/1971834353631277548?s=46
https://virasty.com/mohammad_paybast/1758958321375823959
سایت و صفحات #محمد_پاى_بست را دنبال كنيد
https://paybast.ir
@mohammad_paybast
https://zil.ink/mohammad_paybast
https://x.com/paybast/status/1971834353631277548?s=46
https://virasty.com/mohammad_paybast/1758958321375823959
۷:۵۹
#محمد_پای_بست | روزنامهنگار و فعال رسانه
متن کامل
۱۹:۱۶
من کشتی تو نوح من
۷:۵۱
از ۱۹۴۴ تا امروز، دلار با فریب، جهان را تسخیر کرد.«برتون وودز» اسم رمزِ بزرگترین کلاهبرداری قرن بود.آیا زمان پایان این سلطهٔ کاغذی فرا نرسیده است؟پایانِ آمریکا، از پایانِ «آقایی دلار» میگذرد!
https://x.com/paybast/status/1985039886856982793?s=46
https://virasty.com/mohammad_paybast/1762105446479956663
سایت و صفحات #محمد_پاى_بست را دنبال كنيد
https://paybast.ir
@mohammad_paybast
https://zil.ink/mohammad_paybast
https://x.com/paybast/status/1985039886856982793?s=46
https://virasty.com/mohammad_paybast/1762105446479956663
۱۸:۴۸
وقتی آب نیست، اعتماد هم خشک میشود
محمد پایبست | روزنامهنگار و پژوهشگر حوزه انرژی:
ایران کمبارانتر شده، اما کمتدبیرتر بودن نتیجه انتخابهای مدیریتی ماست. بحران آب قابل مدیریت است، اما نه با تکیه بر اقدامات مقطعی، نه با سیاستهای دستوری و نه با فشار بر مردم.
متن کامل
https://B2n.ir/ut5898
محمد پایبست | روزنامهنگار و پژوهشگر حوزه انرژی:
ایران کمبارانتر شده، اما کمتدبیرتر بودن نتیجه انتخابهای مدیریتی ماست. بحران آب قابل مدیریت است، اما نه با تکیه بر اقدامات مقطعی، نه با سیاستهای دستوری و نه با فشار بر مردم.
متن کامل
۷:۵۵
کانال محمد پای بست
وقتی آب نیست، اعتماد هم خشک میشود محمد پایبست | روزنامهنگار و پژوهشگر حوزه انرژی: ایران کمبارانتر شده، اما کمتدبیرتر بودن نتیجه انتخابهای مدیریتی ماست. بحران آب قابل مدیریت است، اما نه با تکیه بر اقدامات مقطعی، نه با سیاستهای دستوری و نه با فشار بر مردم. متن کامل
https://B2n.ir/ut5898
وقتی آب نیست، اعتماد هم خشک میشود
محمد پایبست | روزنامهنگار و پژوهشگر حوزه انرژی
بحران آب در ایران از مرز یک مسئله زیستمحیطی عبور کرده و به یک چالش راهبردی در سطح امنیت ملی تبدیل شده است. کاهش ۴۳ درصدی ورودی آب به سدها، کاهش ذخیره ۴۸ سد مهم تأمینکننده آب شرب به کمتر از ۲۰ درصد، و نحوه مدیریت چاههای کشاورزی که تنها سه درصد آنها تحت کنترل است، تصویری روشن از یک ناترازی ساختاری را نشان میدهد؛ ناترازیای که ریشه آن نه در «کمبارانی»، بلکه در «کمبرنامگی» است.
تهران: نمونهای از مدیریت پرهزینه و کماثر
تهران امروز خود یک مطالعه موردی کامل برای فهم بحران آب ایران است. دهها هزار میلیارد تومان برای انتقال آب به این کلانشهر هزینه شده، اما همچنان در وضعیت آسیبپذیر قرار دارد تا جایی که رئیسجمهور هشدار تخلیه احتمالی پایتخت را مطرح میکند؛ هشداری که اگرچه شاید در ظاهر سیاسی به نظر برسد، اما در بطن خود پیام مهمی دارد: پایتخت ایران بر دوش زیرساختهایی فرسوده و منابعی محدود ایستاده است.
این وضعیت تنها نتیجه کمبود بارش نیست؛ پیامد سالها تصمیمگیری جزیرهای، برداشت بیرویه از منابع زیرزمینی و فقدان یک نقشه جامع مدیریت آب است.
ناترازی آب: مسئلهای که بیش از هرچیز مدیریت را نشانه میگیرد
ایران ۱۴۶ هزار کیلومتر خط انتقال و ۳۵۰ هزار کیلومتر شبکه توزیع آب دارد؛ شبکهای که فرسودگی آن، بهتنهایی یک «سد نامرئی» اما پراتلاف ایجاد کرده است.از سوی دیگر، بزرگترین مصرفکننده آب—بخش کشاورزی—عملاً خارج از مدیریت مؤثر قرار دارد. کنترل سهدرصدی چاهها به این معناست که ۹۷ درصد منابع زیرزمینی بدون ابزار دقیق مدیریت برداشت میشوند؛ و این یعنی هر برنامهای برای مدیریت بحران بدون اصلاح بخش کشاورزی محکوم به شکست است.
در چنین ساختاری، مسئله «مصرف بالای مردم» اگرچه مهم است، اما تنها یک متغیر فرعی در یک معادله بسیار بزرگتر محسوب میشود.
بحران اعتماد؛ نتیجه طبیعی نبود شفافیت
رفتار مردم در نیمه نخست امسال—که به کاهش ۱۰ درصدی مصرف منجر شد—نشان داد که جامعه ایران در شرایط هشدار، قابلیت همکاری دارد. اما بازگشت سریع مصرف به الگوی سابق، بیش از آنکه نشانه بیمسئولیتی باشد، حاصل فقدان گفتوگو، شفافیت و استمرار سیاستگذاری است.
وقتی مردم نمیدانند «وضعیت واقعی چیست»، «چه تصمیماتی گرفته شده» و «راهحلها کداماند»، اعتماد عمومی به تدریج فرسوده میشود و همکاری اجتماعی کاهش مییابد. خشکسالی فقط در هوا رخ نمیدهد؛ در افکار عمومی هم شکل میگیرد.
نقش جامعه: بحران آب فقط با مدیریت دولتی حل نمیشود
اگرچه نباید بار بحران بهطور کامل بر دوش مردم گذاشته شود، اما واقعیت این است که بدون مشارکت اجتماعی بحران آب مدیریتپذیر نیست.مصرف ۶۷ درصدی بالاتر از استاندارد جهانی، نشانهای است از اینکه الگوی مصرف آب در ایران باید دچار تحول ساختاری شود.
در کنار این واقعیت، در فرهنگی که دین و طبیعت دو محور اصلی زیست اجتماعیاند، نماز استغاثه باران اقدامی مردمی اما معنادار است. دعا جایگزین سیاستگذاری نمیشود، اما میتواند بخشی از بسیج اجتماعی برای عبور از بحران باشد.
مسیر خروج: چه باید کرد؟
راهحلها روشناند، اما اجرای آنها نیازمند شجاعت تصمیمگیری است.
۱. اصلاح مدیریت منابع زیرزمینی • کنترل کامل چاهها • توقف برداشت بیرویه • تعیین سهم برداشت علمی بر اساس تغذیه سفرهها
2. تغییر الگوی کشت و کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی۸۵ درصد آب ایران در کشاورزی مصرف میشود و این بخش بدون اصلاح، هر تلاشی را خنثی میکند. 3. سرمایهگذاری جدی در شیرینسازی و بازچرخانیایران در تولید پساب تصفیهشده و بازچرخانی یکی از ضعیفترین کارنامههای منطقه را دارد. این ضعف دیگر قابل پنهانکاری نیست. 4. هوشمندسازی شبکه و کاهش تلفاتهدررفت آب در شبکه توزیع بهاندازه یک استان پرجمعیت است. 5. شفافیت، صداقت و گفتوگو با مردمبدون اعتماد اجتماعی، هیچ اصلاحی در ایران پایدار نمیماند.
جمعبندی
ایران کمبارانتر شده، اما کمتدبیرتر بودن نتیجه انتخابهای مدیریتی ماست. بحران آب قابل مدیریت است، اما نه با تکیه بر اقدامات مقطعی، نه با سیاستهای دستوری و نه با فشار بر مردم.این بحران نیازمند نقشه راه ملی، مشارکت اجتماعی و ساختار مدیریتی پاسخگو است.
و درست در همین نقطه است که معنای تیتر خود را نشان میدهد:وقتی آب نیست، اعتماد هم خشک میشود.
محمد پایبست | روزنامهنگار و پژوهشگر حوزه انرژی
بحران آب در ایران از مرز یک مسئله زیستمحیطی عبور کرده و به یک چالش راهبردی در سطح امنیت ملی تبدیل شده است. کاهش ۴۳ درصدی ورودی آب به سدها، کاهش ذخیره ۴۸ سد مهم تأمینکننده آب شرب به کمتر از ۲۰ درصد، و نحوه مدیریت چاههای کشاورزی که تنها سه درصد آنها تحت کنترل است، تصویری روشن از یک ناترازی ساختاری را نشان میدهد؛ ناترازیای که ریشه آن نه در «کمبارانی»، بلکه در «کمبرنامگی» است.
تهران: نمونهای از مدیریت پرهزینه و کماثر
تهران امروز خود یک مطالعه موردی کامل برای فهم بحران آب ایران است. دهها هزار میلیارد تومان برای انتقال آب به این کلانشهر هزینه شده، اما همچنان در وضعیت آسیبپذیر قرار دارد تا جایی که رئیسجمهور هشدار تخلیه احتمالی پایتخت را مطرح میکند؛ هشداری که اگرچه شاید در ظاهر سیاسی به نظر برسد، اما در بطن خود پیام مهمی دارد: پایتخت ایران بر دوش زیرساختهایی فرسوده و منابعی محدود ایستاده است.
این وضعیت تنها نتیجه کمبود بارش نیست؛ پیامد سالها تصمیمگیری جزیرهای، برداشت بیرویه از منابع زیرزمینی و فقدان یک نقشه جامع مدیریت آب است.
ناترازی آب: مسئلهای که بیش از هرچیز مدیریت را نشانه میگیرد
ایران ۱۴۶ هزار کیلومتر خط انتقال و ۳۵۰ هزار کیلومتر شبکه توزیع آب دارد؛ شبکهای که فرسودگی آن، بهتنهایی یک «سد نامرئی» اما پراتلاف ایجاد کرده است.از سوی دیگر، بزرگترین مصرفکننده آب—بخش کشاورزی—عملاً خارج از مدیریت مؤثر قرار دارد. کنترل سهدرصدی چاهها به این معناست که ۹۷ درصد منابع زیرزمینی بدون ابزار دقیق مدیریت برداشت میشوند؛ و این یعنی هر برنامهای برای مدیریت بحران بدون اصلاح بخش کشاورزی محکوم به شکست است.
در چنین ساختاری، مسئله «مصرف بالای مردم» اگرچه مهم است، اما تنها یک متغیر فرعی در یک معادله بسیار بزرگتر محسوب میشود.
بحران اعتماد؛ نتیجه طبیعی نبود شفافیت
رفتار مردم در نیمه نخست امسال—که به کاهش ۱۰ درصدی مصرف منجر شد—نشان داد که جامعه ایران در شرایط هشدار، قابلیت همکاری دارد. اما بازگشت سریع مصرف به الگوی سابق، بیش از آنکه نشانه بیمسئولیتی باشد، حاصل فقدان گفتوگو، شفافیت و استمرار سیاستگذاری است.
وقتی مردم نمیدانند «وضعیت واقعی چیست»، «چه تصمیماتی گرفته شده» و «راهحلها کداماند»، اعتماد عمومی به تدریج فرسوده میشود و همکاری اجتماعی کاهش مییابد. خشکسالی فقط در هوا رخ نمیدهد؛ در افکار عمومی هم شکل میگیرد.
نقش جامعه: بحران آب فقط با مدیریت دولتی حل نمیشود
اگرچه نباید بار بحران بهطور کامل بر دوش مردم گذاشته شود، اما واقعیت این است که بدون مشارکت اجتماعی بحران آب مدیریتپذیر نیست.مصرف ۶۷ درصدی بالاتر از استاندارد جهانی، نشانهای است از اینکه الگوی مصرف آب در ایران باید دچار تحول ساختاری شود.
در کنار این واقعیت، در فرهنگی که دین و طبیعت دو محور اصلی زیست اجتماعیاند، نماز استغاثه باران اقدامی مردمی اما معنادار است. دعا جایگزین سیاستگذاری نمیشود، اما میتواند بخشی از بسیج اجتماعی برای عبور از بحران باشد.
مسیر خروج: چه باید کرد؟
راهحلها روشناند، اما اجرای آنها نیازمند شجاعت تصمیمگیری است.
۱. اصلاح مدیریت منابع زیرزمینی • کنترل کامل چاهها • توقف برداشت بیرویه • تعیین سهم برداشت علمی بر اساس تغذیه سفرهها
2. تغییر الگوی کشت و کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی۸۵ درصد آب ایران در کشاورزی مصرف میشود و این بخش بدون اصلاح، هر تلاشی را خنثی میکند. 3. سرمایهگذاری جدی در شیرینسازی و بازچرخانیایران در تولید پساب تصفیهشده و بازچرخانی یکی از ضعیفترین کارنامههای منطقه را دارد. این ضعف دیگر قابل پنهانکاری نیست. 4. هوشمندسازی شبکه و کاهش تلفاتهدررفت آب در شبکه توزیع بهاندازه یک استان پرجمعیت است. 5. شفافیت، صداقت و گفتوگو با مردمبدون اعتماد اجتماعی، هیچ اصلاحی در ایران پایدار نمیماند.
جمعبندی
ایران کمبارانتر شده، اما کمتدبیرتر بودن نتیجه انتخابهای مدیریتی ماست. بحران آب قابل مدیریت است، اما نه با تکیه بر اقدامات مقطعی، نه با سیاستهای دستوری و نه با فشار بر مردم.این بحران نیازمند نقشه راه ملی، مشارکت اجتماعی و ساختار مدیریتی پاسخگو است.
و درست در همین نقطه است که معنای تیتر خود را نشان میدهد:وقتی آب نیست، اعتماد هم خشک میشود.
۷:۵۵
بر نگینِ فاطمه نقشِ «أمِنَ المتوکلون»من همان انگشترِ او را به دست خویش دارم
سراینده: محمد پای بست@mohammad_paybast
سراینده: محمد پای بست@mohammad_paybast
۲۰:۳۹
وقتی آسمان خاکستریتر از اراده مدیران است
محمد پایبست | روزنامهنگار و تحلیلگر سیاستگذاری عمومی:
هوای ایران از سیاستها فرمان میگیرد، نه از باد. تا زمانی که اراده مدیران از آلودگی عقب بماند، هر زمستانی سنگینتر از زمستان قبل خواهد رسید. اما اگر این بار سیاستگذاری از فصلها جلو بزند، میتوان امیدوار بود که آسمان نیز بالاخره رنگی غیر از خاکستر ببیند.
متن کامل
https://b2n.ir/bz6456
محمد پایبست | روزنامهنگار و تحلیلگر سیاستگذاری عمومی:
هوای ایران از سیاستها فرمان میگیرد، نه از باد. تا زمانی که اراده مدیران از آلودگی عقب بماند، هر زمستانی سنگینتر از زمستان قبل خواهد رسید. اما اگر این بار سیاستگذاری از فصلها جلو بزند، میتوان امیدوار بود که آسمان نیز بالاخره رنگی غیر از خاکستر ببیند.
متن کامل
۱۲:۴۵
کانال محمد پای بست
وقتی آسمان خاکستریتر از اراده مدیران است محمد پایبست | روزنامهنگار و تحلیلگر سی استگذاری عمومی: هوای ایران از سیاستها فرمان میگیرد، نه از باد. تا زمانی که اراده مدیران از آلودگی عقب بماند، هر زمستانی سنگینتر از زمستان قبل خواهد رسید. اما اگر این بار سیاستگذاری از فصلها جلو بزند، میتوان امیدوار بود که آسمان نیز بالاخره رنگی غیر از خاکستر ببیند. متن کامل
https://b2n.ir/bz6456
وقتی آسمان خاکستریتر از اراده مدیران است
محمد پایبست | روزنامهنگار و تحلیلگر سیاستگذاری عمومی
هوای پاییز هنوز کاملاً سرد نشده، اما نفس شهرهای ایران از هماکنون سنگین شده است؛ گویی زمستانِ آلودگی از مدیران جلوتر رسیده و پایتخت دوباره در وضعیت نفستنگی قرار گرفته است. عددها هم تعارف ندارند: کاهش ۷۰ درصدی وزش باد در تهران، افزایش ۶۰ درصدی روزهای آلوده از ابتدای مهر و قرار گرفتن ۶۰ درصد جمعیت کشور زیر سقف هوای ناسالم. اینها نه حوادث غیرمنتظرهاند و نه محصول یک «پاییز بد». اینها نتیجه تأخیرهای مزمن، سیاستهای نیمهکاره و مدیریتهایی است که همیشه یک قدم عقبتر از بحران حرکت میکنند.
این همان پرسشی است که سالهاست تکرار میشود و باز هم پاسخی برایش پیدا نشده: چرا دولتها در برابر آلودگی هوا همیشه یک زمستان عقباند؟
پاسخ در مجموعهای از تصمیمهای بهظاهر کوچک اما اثرگذار پنهان شده؛ از فرسودگی ۱۲ میلیون وسیله نقلیه تا سهم ۶۰ درصدی خودروهای شخصی در ایجاد آلایندهها و رهاشدگی حملونقل عمومی در پیچوخم وعدهها. محدودیت باد بهانه است، نه دلیل. مشکل آنجاست که هیچکدام از دولتها نخواستهاند با صراحت اعلام کنند که بدون جراحی عمیق در نظام تردد شهرها، بودجه حملونقل عمومی، استاندارد سوخت و کنترل منابع ثابت، آلودگی هوا نه کاهش مییابد و نه مهار میشود.
تهران تنها در چهار ماه گذشته ۶ روز هوای پاک داشته؛ رقمی که بیش از آنکه اقلیمی باشد، مدیریتی است. در چنین وضعی، هشدارهای مقطعی، تعطیلی مدارس، یا توصیههای «کمتر بیرون بروید» شبیه مُسکنهایی هستند که بیمار را آرام میکنند، اما بیماری را درمان نمیکنند. این چرخه هر سال تکرار میشود: پاییز میآید، هوا آلوده میشود، مدیران جلسه میگذارند، تعطیلی اعلام میشود و زمستان تمام میشود؛ بدون اینکه کاری واقعی تغییر کند.
ولی راهحلها سالهاست روشناند، فقط جسارت اجرایی کم بوده است. توقف شمارهگذاری خودروهای با استاندارد پایین، نوسازی ناوگان دیزلی، افزایش واقعی بودجه مترو و اتوبوس، محدودیت جدی خودروهای شخصی در مناطق پرتردد، اصلاح الگوی مصرف سوخت، و مهمتر از همه اعمال قانون بدون ملاحظههای سیاسی. اینها نسخههای پیچیدهای نیستند؛ بیشترشان بارها تصویب شدهاند اما هرگز به مرحله اجرا نرسیدهاند.
در کنار اینها، راهحلهای کوتاهمدت هم وجود دارد که در همین پاییز میتوان به سراغشان رفت: الزام صنایع به کاهش مصرف مازوت و پایش ۲۴ساعته خروجی دودکشها، افزایش حملونقل عمومی در ساعات پیک، محدودسازی تردد خودروهای تکسرنشین و تنظیم زمان کار ادارات برای کاهش همزمانی ازدحام شهری.
هوای آلوده فقط یک مسئله محیطزیستی نیست؛ یک مسئله اقتصادی، اجتماعی و حتی امنیت روانی است. هر روز آلودگی یعنی کاهش بهرهوری، افزایش هزینه درمان، فشار بر کودکان و سالمندان و فرسایش سرمایه اجتماعی. هیچ جامعهای نمیتواند سالی پنج ماه در فضای سمی کار و زندگی کند و انتظار داشته باشد امید اجتماعی پایدار بماند.
با وجود همه اینها، بحران آلودگی هوا یک بحران غیرقابل مدیریت نیست. مشکل نه از نبود دانستن، بلکه از نبود خواستن است. وقتی اراده مدیریتی عقب بماند، آسمان هم خاکستریتر از همیشه میشود. اما اگر تصمیمهای سخت، صریح و عملی گرفته شوند، همین پاییز میتواند نقطه شروع تغییر باشد؛ نه تکرار یک روایت فرسوده.
هوای ایران از سیاستها فرمان میگیرد، نه از باد. تا زمانی که اراده مدیران از آلودگی عقب بماند، هر زمستانی سنگینتر از زمستان قبل خواهد رسید. اما اگر این بار سیاستگذاری از فصلها جلو بزند، میتوان امیدوار بود که آسمان نیز بالاخره رنگی غیر از خاکستر ببیند.
محمد پایبست | روزنامهنگار و تحلیلگر سیاستگذاری عمومی
هوای پاییز هنوز کاملاً سرد نشده، اما نفس شهرهای ایران از هماکنون سنگین شده است؛ گویی زمستانِ آلودگی از مدیران جلوتر رسیده و پایتخت دوباره در وضعیت نفستنگی قرار گرفته است. عددها هم تعارف ندارند: کاهش ۷۰ درصدی وزش باد در تهران، افزایش ۶۰ درصدی روزهای آلوده از ابتدای مهر و قرار گرفتن ۶۰ درصد جمعیت کشور زیر سقف هوای ناسالم. اینها نه حوادث غیرمنتظرهاند و نه محصول یک «پاییز بد». اینها نتیجه تأخیرهای مزمن، سیاستهای نیمهکاره و مدیریتهایی است که همیشه یک قدم عقبتر از بحران حرکت میکنند.
این همان پرسشی است که سالهاست تکرار میشود و باز هم پاسخی برایش پیدا نشده: چرا دولتها در برابر آلودگی هوا همیشه یک زمستان عقباند؟
پاسخ در مجموعهای از تصمیمهای بهظاهر کوچک اما اثرگذار پنهان شده؛ از فرسودگی ۱۲ میلیون وسیله نقلیه تا سهم ۶۰ درصدی خودروهای شخصی در ایجاد آلایندهها و رهاشدگی حملونقل عمومی در پیچوخم وعدهها. محدودیت باد بهانه است، نه دلیل. مشکل آنجاست که هیچکدام از دولتها نخواستهاند با صراحت اعلام کنند که بدون جراحی عمیق در نظام تردد شهرها، بودجه حملونقل عمومی، استاندارد سوخت و کنترل منابع ثابت، آلودگی هوا نه کاهش مییابد و نه مهار میشود.
تهران تنها در چهار ماه گذشته ۶ روز هوای پاک داشته؛ رقمی که بیش از آنکه اقلیمی باشد، مدیریتی است. در چنین وضعی، هشدارهای مقطعی، تعطیلی مدارس، یا توصیههای «کمتر بیرون بروید» شبیه مُسکنهایی هستند که بیمار را آرام میکنند، اما بیماری را درمان نمیکنند. این چرخه هر سال تکرار میشود: پاییز میآید، هوا آلوده میشود، مدیران جلسه میگذارند، تعطیلی اعلام میشود و زمستان تمام میشود؛ بدون اینکه کاری واقعی تغییر کند.
ولی راهحلها سالهاست روشناند، فقط جسارت اجرایی کم بوده است. توقف شمارهگذاری خودروهای با استاندارد پایین، نوسازی ناوگان دیزلی، افزایش واقعی بودجه مترو و اتوبوس، محدودیت جدی خودروهای شخصی در مناطق پرتردد، اصلاح الگوی مصرف سوخت، و مهمتر از همه اعمال قانون بدون ملاحظههای سیاسی. اینها نسخههای پیچیدهای نیستند؛ بیشترشان بارها تصویب شدهاند اما هرگز به مرحله اجرا نرسیدهاند.
در کنار اینها، راهحلهای کوتاهمدت هم وجود دارد که در همین پاییز میتوان به سراغشان رفت: الزام صنایع به کاهش مصرف مازوت و پایش ۲۴ساعته خروجی دودکشها، افزایش حملونقل عمومی در ساعات پیک، محدودسازی تردد خودروهای تکسرنشین و تنظیم زمان کار ادارات برای کاهش همزمانی ازدحام شهری.
هوای آلوده فقط یک مسئله محیطزیستی نیست؛ یک مسئله اقتصادی، اجتماعی و حتی امنیت روانی است. هر روز آلودگی یعنی کاهش بهرهوری، افزایش هزینه درمان، فشار بر کودکان و سالمندان و فرسایش سرمایه اجتماعی. هیچ جامعهای نمیتواند سالی پنج ماه در فضای سمی کار و زندگی کند و انتظار داشته باشد امید اجتماعی پایدار بماند.
با وجود همه اینها، بحران آلودگی هوا یک بحران غیرقابل مدیریت نیست. مشکل نه از نبود دانستن، بلکه از نبود خواستن است. وقتی اراده مدیریتی عقب بماند، آسمان هم خاکستریتر از همیشه میشود. اما اگر تصمیمهای سخت، صریح و عملی گرفته شوند، همین پاییز میتواند نقطه شروع تغییر باشد؛ نه تکرار یک روایت فرسوده.
هوای ایران از سیاستها فرمان میگیرد، نه از باد. تا زمانی که اراده مدیران از آلودگی عقب بماند، هر زمستانی سنگینتر از زمستان قبل خواهد رسید. اما اگر این بار سیاستگذاری از فصلها جلو بزند، میتوان امیدوار بود که آسمان نیز بالاخره رنگی غیر از خاکستر ببیند.
۱۲:۴۶
بوشهر؛ صنعت بزرگ، روایت کوچک
محمد پایبست | روزنامهنگار و تحلیلگر سیاستگذاری عمومی و انرژی
چالش روایت به خصوص «روایت پیشرفت» در سراسر کشور جریان دارد: چه گفته میشود، چه ناگفته میماند و چه کسی باید برای کامل شدن این تصویر قلم بزند.روایت اصلاح شود، امید و نشاط اجتماعی بر پایه واقعیت شکل میگیرد نه بر تزئینات خبری.بوشهر قلب انرژی اگر رسانهها در نقش ناظر توسعه عمل کنند، صنعت نیز ناگزیر به حرکت در مسیر شفافیت و پاسخگویی خواهد شد.و اگر ایران است؛زمان آن رسیده روایت این قلب نیز بهاندازه ضربانش دقیق، روشن و مسئولانه باشد.
متن کامل در خبرگزاری مهرmehrnews.com/x39S68
@mohammad_paybast
محمد پایبست | روزنامهنگار و تحلیلگر سیاستگذاری عمومی و انرژی
چالش روایت به خصوص «روایت پیشرفت» در سراسر کشور جریان دارد: چه گفته میشود، چه ناگفته میماند و چه کسی باید برای کامل شدن این تصویر قلم بزند.روایت اصلاح شود، امید و نشاط اجتماعی بر پایه واقعیت شکل میگیرد نه بر تزئینات خبری.بوشهر قلب انرژی اگر رسانهها در نقش ناظر توسعه عمل کنند، صنعت نیز ناگزیر به حرکت در مسیر شفافیت و پاسخگویی خواهد شد.و اگر ایران است؛زمان آن رسیده روایت این قلب نیز بهاندازه ضربانش دقیق، روشن و مسئولانه باشد.
متن کامل در خبرگزاری مهرmehrnews.com/x39S68
@mohammad_paybast
۱۱:۴۸
کانال محمد پای بست
بوشهر؛ صنعت بزرگ، روایت کوچک محمد پایبست | روزنامهنگار و تحلیلگر سیاستگذاری عمومی و انرژی چالش روایت به خصوص «روایت پیشرفت» د ر سراسر کشور جریان دارد: چه گفته میشود، چه ناگفته میماند و چه کسی باید برای کامل شدن این تصویر قلم بزند. روایت اصلاح شود، امید و نشاط اجتماعی بر پایه واقعیت شکل میگیرد نه بر تزئینات خبری. بوشهر قلب انرژی اگر رسانهها در نقش ناظر توسعه عمل کنند، صنعت نیز ناگزیر به حرکت در مسیر شفافیت و پاسخگویی خواهد شد. و اگر ایران است؛ زمان آن رسیده روایت این قلب نیز بهاندازه ضربانش دقیق، روشن و مسئولانه باشد. متن کامل در خبرگزاری مهر mehrnews.com/x39S68 @mohammad_paybast
بوشهر؛ صنعت بزرگ، روایت کوچک
محمد پایبست | روزنامهنگار و تحلیلگر سیاستگذاری عمومی و انرژی
در جنوبیترین نقطه ایران، جایی که مشعلهای پتروشیمی شب را از دور همچون شهرهای صنعتی جهان روشن میکنند، روایت دیگری زیر پوست زندگی مردم جریان دارد؛ روایتی که کمتر گفته شده و همین «نگفتهها» شکاف میان صنعت و جامعه را شکل دادهاند.بوشهر سالهاست قلب تپنده انرژی ایران است، اما روایت این قلب هنوز منظم نمیتپد.استان بوشهر همزمان رکورددار تولید ثروت ملی و تجربهکننده شکافهای توسعه انسانی است. در حالیکه بیش از ۸۳۵ میلیارد تومان اعتبار توسعهای برای پروژههای عمرانی و اجتماعی تخصیص یافته، فرماندار عسلویه از نرخ بالای بیسوادی در یکی از ثروتمندترین مناطق انرژی غرب آسیا سخن میگوید. این تناقض فقط اقتصادی نیست؛ رسانهای هم هست.
روایت رسمی صنعت، روایت زندگی مردم نیستپتروشیمیها، پالایشگاهها و شبکه عظیم انرژی بوشهر نماد پیشرفت صنعتی کشورند، اما بخش قابلتوجهی از پیامدهای انسانی و محیطزیستی این توسعه—از آلودگی گرفته تا فشارهای خدمات شهری—در روایت رسمی کمتر دیده شده است.رسانههای محلی، که باید ناظر توسعه باشند، در بسیاری موارد به «تابلو اعلانات صنعت» تبدیل شدهاند. نقد فنی، گزارشهای محیطزیستی، پیگیری درباره اشتغال بومی، یا مطالبه درباره سهم مردم از ثروت تولیدشده، کمتر بهعنوان دستور کار رسانهای مطرح شده است.نتیجه روشن است: فاصله میان تجربه روزمره مردم و روایت رسمی، روزبهروز بیشتر میشود.
ثروتی که رسوب نمیکندسالهاست کارشناسان درباره غیبت صنایع پاییندستی در بوشهر هشدار میدهند.این خلأ یعنی میلیاردها دلار ارزش افزوده بهجای آنکه در استان بماند و توسعه محلی را تقویت کند، از منطقه خارج میشود.در چنین وضعیتی رسانه باید دو کار انجام دهد:اول روایت کند ثروت چگونه تولید میشود،و دوم پیگیری کند چرا در سفره مردم و کیفیت زندگی آنان رسوب نمیکند.مشکل آنجاست که حلقه دوم معمولاً نادیده گرفته میشود.
مردم؛ نیمه پنهان توسعهپشت تصویر درخشان صنعت، زندگی مردمی جریان دارد که در کنار مشعلها نفس میکشند.افزایش مهاجرت به منطقه، فشار بر زیرساختهای شهری، آسیب به اکوسیستم ساحلی و مشکلات آموزشی، بخشی از واقعیتهای مناطق صنعتی استان بوشهرند که کمتر بازتاب رسانهای یافتهاند.این ناهمترازی میان توسعه صنعتی و توسعه انسانی، مصداق همان مسئلهای است که سالهاست درباره آن صحبت میشود:روایت صنعت کامل است، روایت مردم ناقص.
صنایع انرژی بوشهر، یکی از بزرگترین سوژههای مغفول رسانهایاگر قرار است رسانه امید بسازد، این امید باید بر پایه شناخت واقعیت باشد. گزارشهای خبری و تحلیلی رسانهها در چنین حوزهای باید هم سهم صنعت در توسعه ملی را نشان دهد، هم سهم مردم در توسعه محلی را مطالبه کند.رسانهای که فقط دستاوردها را بازتاب دهد، مردم را نادیده میگیرد. رسانهای که فقط مشکلات را بازتاب دهد، صنعت را نادیده میگیرد. گزارش حرفهای، آن نقطه تعادل میان این دو است.
چرا این موضوع اهمیت ملی دارد؟بوشهر یک استان نیست؛ یک «نمونه آزمایشگاهی» برای سنجش نحوه پیوند صنعت و جامعه در ایران است.اینجا میتوان دید که چگونه:– توسعه صنعتی جلو میرود، اما توسعه انسانی عقب میماند،– ثروت تولید میشود، اما رسوب نمیکند،– روایت رسمی شکل میگیرد، اما نظارت رسانهای نهبهاندازه کافی.رسانههای ملی و محلی بصورت مقطعی و مناسبتی به چنین موضوعاتی پرداختهاند که این مهم، لازم است اما کافی نیست. اگر روایت اصلاح شود، مسیر توسعه هم اصلاح میشود. رسانهای که دقیق، مستقل و حرفهای روایت کند، میتواند صنعت را پاسخگوتر، مردم را آگاهتر و سیاستگذاری را شفافتر کند. این همان نقطه اتصال «رسانه و صنعت» است؛ محوری که فرهیختگان رسانهای باید به آن بپردازند.
پیشنهادهای عملی برای بازسازی روایت انرژی در بوشهر۱. ایجاد سامانه شفافیت تعهدات و مسئولیتهای اجتماعی صنعتتمام شرکتهای انرژی باید گزارشهای منظم درباره آلایندگی، اشتغال و سرمایهگذاری اجتماعی منتشر کنند.۲. تقویت سواد انرژی در رسانههای محلیآموزش تخصصی خبرنگاران حوزه انرژی و محیطزیست، کیفیت روایت را چند برابر میکند.۳. تشکیل «اتاق خبر انرژی» در استانمرکزی برای دادههای معتبر، گزارشهای علمی و تحلیلهای منسجم که به رسانهها خوراک حرفهای بدهد.۴. پیوند دانشگاه–رسانه–صنعتدانشگاه خلیجفارس و مراکز پژوهشی میتوانند پشتوانه علمی گزارشهای رسانهای باشند.۵. تبدیل روایت صنعت به روایت مردمبدون حضور مردم در روایت توسعه، هیچ پیشرفتی پایدار نیست.
محمد پایبست | روزنامهنگار و تحلیلگر سیاستگذاری عمومی و انرژی
در جنوبیترین نقطه ایران، جایی که مشعلهای پتروشیمی شب را از دور همچون شهرهای صنعتی جهان روشن میکنند، روایت دیگری زیر پوست زندگی مردم جریان دارد؛ روایتی که کمتر گفته شده و همین «نگفتهها» شکاف میان صنعت و جامعه را شکل دادهاند.بوشهر سالهاست قلب تپنده انرژی ایران است، اما روایت این قلب هنوز منظم نمیتپد.استان بوشهر همزمان رکورددار تولید ثروت ملی و تجربهکننده شکافهای توسعه انسانی است. در حالیکه بیش از ۸۳۵ میلیارد تومان اعتبار توسعهای برای پروژههای عمرانی و اجتماعی تخصیص یافته، فرماندار عسلویه از نرخ بالای بیسوادی در یکی از ثروتمندترین مناطق انرژی غرب آسیا سخن میگوید. این تناقض فقط اقتصادی نیست؛ رسانهای هم هست.
روایت رسمی صنعت، روایت زندگی مردم نیستپتروشیمیها، پالایشگاهها و شبکه عظیم انرژی بوشهر نماد پیشرفت صنعتی کشورند، اما بخش قابلتوجهی از پیامدهای انسانی و محیطزیستی این توسعه—از آلودگی گرفته تا فشارهای خدمات شهری—در روایت رسمی کمتر دیده شده است.رسانههای محلی، که باید ناظر توسعه باشند، در بسیاری موارد به «تابلو اعلانات صنعت» تبدیل شدهاند. نقد فنی، گزارشهای محیطزیستی، پیگیری درباره اشتغال بومی، یا مطالبه درباره سهم مردم از ثروت تولیدشده، کمتر بهعنوان دستور کار رسانهای مطرح شده است.نتیجه روشن است: فاصله میان تجربه روزمره مردم و روایت رسمی، روزبهروز بیشتر میشود.
ثروتی که رسوب نمیکندسالهاست کارشناسان درباره غیبت صنایع پاییندستی در بوشهر هشدار میدهند.این خلأ یعنی میلیاردها دلار ارزش افزوده بهجای آنکه در استان بماند و توسعه محلی را تقویت کند، از منطقه خارج میشود.در چنین وضعیتی رسانه باید دو کار انجام دهد:اول روایت کند ثروت چگونه تولید میشود،و دوم پیگیری کند چرا در سفره مردم و کیفیت زندگی آنان رسوب نمیکند.مشکل آنجاست که حلقه دوم معمولاً نادیده گرفته میشود.
مردم؛ نیمه پنهان توسعهپشت تصویر درخشان صنعت، زندگی مردمی جریان دارد که در کنار مشعلها نفس میکشند.افزایش مهاجرت به منطقه، فشار بر زیرساختهای شهری، آسیب به اکوسیستم ساحلی و مشکلات آموزشی، بخشی از واقعیتهای مناطق صنعتی استان بوشهرند که کمتر بازتاب رسانهای یافتهاند.این ناهمترازی میان توسعه صنعتی و توسعه انسانی، مصداق همان مسئلهای است که سالهاست درباره آن صحبت میشود:روایت صنعت کامل است، روایت مردم ناقص.
صنایع انرژی بوشهر، یکی از بزرگترین سوژههای مغفول رسانهایاگر قرار است رسانه امید بسازد، این امید باید بر پایه شناخت واقعیت باشد. گزارشهای خبری و تحلیلی رسانهها در چنین حوزهای باید هم سهم صنعت در توسعه ملی را نشان دهد، هم سهم مردم در توسعه محلی را مطالبه کند.رسانهای که فقط دستاوردها را بازتاب دهد، مردم را نادیده میگیرد. رسانهای که فقط مشکلات را بازتاب دهد، صنعت را نادیده میگیرد. گزارش حرفهای، آن نقطه تعادل میان این دو است.
چرا این موضوع اهمیت ملی دارد؟بوشهر یک استان نیست؛ یک «نمونه آزمایشگاهی» برای سنجش نحوه پیوند صنعت و جامعه در ایران است.اینجا میتوان دید که چگونه:– توسعه صنعتی جلو میرود، اما توسعه انسانی عقب میماند،– ثروت تولید میشود، اما رسوب نمیکند،– روایت رسمی شکل میگیرد، اما نظارت رسانهای نهبهاندازه کافی.رسانههای ملی و محلی بصورت مقطعی و مناسبتی به چنین موضوعاتی پرداختهاند که این مهم، لازم است اما کافی نیست. اگر روایت اصلاح شود، مسیر توسعه هم اصلاح میشود. رسانهای که دقیق، مستقل و حرفهای روایت کند، میتواند صنعت را پاسخگوتر، مردم را آگاهتر و سیاستگذاری را شفافتر کند. این همان نقطه اتصال «رسانه و صنعت» است؛ محوری که فرهیختگان رسانهای باید به آن بپردازند.
پیشنهادهای عملی برای بازسازی روایت انرژی در بوشهر۱. ایجاد سامانه شفافیت تعهدات و مسئولیتهای اجتماعی صنعتتمام شرکتهای انرژی باید گزارشهای منظم درباره آلایندگی، اشتغال و سرمایهگذاری اجتماعی منتشر کنند.۲. تقویت سواد انرژی در رسانههای محلیآموزش تخصصی خبرنگاران حوزه انرژی و محیطزیست، کیفیت روایت را چند برابر میکند.۳. تشکیل «اتاق خبر انرژی» در استانمرکزی برای دادههای معتبر، گزارشهای علمی و تحلیلهای منسجم که به رسانهها خوراک حرفهای بدهد.۴. پیوند دانشگاه–رسانه–صنعتدانشگاه خلیجفارس و مراکز پژوهشی میتوانند پشتوانه علمی گزارشهای رسانهای باشند.۵. تبدیل روایت صنعت به روایت مردمبدون حضور مردم در روایت توسعه، هیچ پیشرفتی پایدار نیست.
۱۱:۴۹
کانال محمد پای بست
بوشهر؛ صنعت بزرگ، روایت کوچک محمد پایبست | روزنامهنگار و تحلیلگر سیاستگذاری عمومی و انرژی در جنوبیترین نقطه ایران، جایی که مشعلهای پتروشیمی شب را از دور همچون شهرهای صنعتی جهان روشن میکنند، روایت دیگری زیر پوست زندگی مردم جریان دارد؛ روایتی که کمتر گفته شده و همین «نگفتهها» شکاف میان صنعت و جامعه را شکل دادهاند. بوشهر سالهاست قلب تپنده انرژی ایران است، اما روایت این قلب هنوز منظم نمیتپد. استان بوشهر همزمان رکورددار تولید ثروت ملی و تجربهکننده شکافهای توسعه انسانی است. در حالیکه بیش از ۸۳۵ میلیارد تومان اعتبار توسعهای برای پروژههای عمرانی و اجتماعی تخصیص یافته، فرماندار عسلویه از نرخ بالای بیسوادی در یکی از ثروتمندترین مناطق انرژی غرب آسیا سخن میگوید. این تناقض فقط اقتصادی نیست؛ رسانهای هم هست. روایت رسمی صنعت، روایت زندگی مردم نیست پتروشیمیها، پالایشگاهها و شبکه عظیم انرژی بوشهر نماد پیشرفت صنعتی کشورند، اما بخش قابلتوجهی از پیامدهای انسانی و محیطزیستی این توسعه—از آلودگی گرفته تا فشارهای خدمات شهری—در روایت رسمی کمتر دیده شده است. رسانههای محلی، که باید ناظر توسعه باشند، در بسیاری موارد به «تابلو اعلانات صنعت» تبدیل شدهاند. نقد فنی، گزارشهای محیطزیستی، پیگیری درباره اشتغال بومی، یا مطالبه درباره سهم مردم از ثروت تولیدشده، کمتر بهعنوان دستور کار رسانهای مطرح شده است. نتیجه روشن است: فاصله میان تجربه روزمره مردم و روایت رسمی، روزبهروز بیشتر میشود. ثروتی که رسوب نمیکند سالهاست کارشناسان درباره غیبت صنایع پاییندستی در بوشهر هشدار میدهند. این خلأ یعنی میلیاردها دلار ارزش افزوده بهجای آنکه در استان بماند و توسعه محلی را تقویت کند، از منطقه خارج میشود. در چنین وضعیتی رسانه باید دو کار انجام دهد: اول روایت کند ثروت چگونه تولید میشود، و دوم پیگیری کند چرا در سفره مردم و کیفیت زندگی آنان رسوب نمیکند. مشکل آنجاست که حلقه دوم معمولاً نادیده گرفته میشود. مردم؛ نیمه پنهان توسعه پشت تصویر درخشان صنعت، زندگی مردمی جریان دارد که در کنار مشعلها نفس میکشند. افزایش مهاجرت به منطقه، فشار بر زیرساختهای شهری، آسیب به اکوسیستم ساحلی و مشکلات آموزشی، بخشی از واقعیتهای مناطق صنعتی استان بوشهرند که کمتر بازتاب رسانهای یافتهاند. این ناهمترازی میان توسعه صنعتی و توسعه انسانی، مصداق همان مسئلهای است که سالهاست درباره آن صحبت میشود: روایت صنعت کامل است، روایت مردم ناقص. صنایع انرژی بوشهر، یکی از بزرگترین سوژههای مغفول رسانهای اگر قرار است رسانه امید بسازد، این امید باید بر پایه شناخت واقعیت باشد. گزارشهای خبری و تحلیلی رسانهها در چنین حوزهای باید هم سهم صنعت در توسعه ملی را نشان دهد، هم سهم مردم در توسعه محلی را مطالبه کند. رسانهای که فقط دستاوردها را بازتاب دهد، مردم را نادیده میگیرد. رسانهای که فقط مشکلات را بازتاب دهد، صنعت را نادیده میگیرد. گزارش حرفهای، آن نقطه تعادل میان این دو است. چرا این موضوع اهمیت ملی دارد؟ بوشهر یک استان نیست؛ یک «نمونه آزمایشگاهی» برای سنجش نحوه پیوند صنعت و جامعه در ایران است. اینجا میتوان دید که چگونه: – توسعه صنعتی جلو میرود، اما توسعه انسانی عقب میماند، – ثروت تولید میشود، اما رسوب نمیکند، – روایت رسمی شکل میگیرد، اما نظارت رسانهای نهبهاندازه کافی. رسانههای ملی و محلی بصورت مقطعی و مناسبتی به چنین موضوعاتی پرداختهاند که این مهم، لازم است اما کافی نیست. اگر روایت اصلاح شود، مسیر توسعه هم اصلاح میشود. رسانهای که دقیق، مستقل و حرفهای روایت کند، میتواند صنعت را پاسخگوتر، مردم را آگاهتر و سیاستگذاری را شفافتر کند. این همان نقطه اتصال «رسانه و صنعت» است؛ محوری که فرهیختگان رسانهای باید به آن بپردازند. پیشنهادهای عملی برای بازسازی روایت انرژی در بوشهر ۱. ایجاد سامانه شفافیت تعهدات و مسئولیتهای اجتماعی صنعت تمام شرکتهای انرژی باید گزارشهای منظم درباره آلایندگی، اشتغال و سرمایهگذاری اجتماعی منتشر کنند. ۲. تقویت سواد انرژی در رسانههای محلی آموزش تخصصی خبرنگاران حوزه انرژی و محیطزیست، کیفیت روایت را چند برابر میکند. ۳. تشکیل «اتاق خبر انرژی» در استان مرکزی برای دادههای معتبر، گزارشهای علمی و تحلیلهای منسجم که به رسانهها خوراک حرفهای بدهد. ۴. پیوند دانشگاه–رسانه–صنعت دانشگاه خلیجفارس و مراکز پژوهشی میتوانند پشتوانه علمی گزارشهای رسانهای باشند. ۵. تبدیل روایت صنعت به روایت مردم بدون حضور مردم در روایت توسعه، هیچ پیشرفتی پایدار نیست.
جمعبندیاین گزارش درباره بوشهر است، اما مسئله بوشهر تنها نیست.چالش روایت به خصوص «روایت پیشرفت» در سراسر کشور جریان دارد: چه گفته میشود، چه ناگفته میماند و چه کسی باید برای کامل شدن این تصویر قلم بزند.اگر رسانهها در نقش ناظر توسعه عمل کنند، صنعت نیز ناگزیر به حرکت در مسیر شفافیت و پاسخگویی خواهد شد.و اگر روایت اصلاح شود، امید و نشاط اجتماعی بر پایه واقعیت شکل میگیرد نه بر تزئینات خبری.بوشهر قلب انرژی ایران است؛زمان آن رسیده روایت این قلب نیز بهاندازه ضربانش دقیق، روشن و مسئولانه باشد.
منبع: خبرگزاری مهرmehrnews.com/x39S68
@mohammad_paybast
منبع: خبرگزاری مهرmehrnews.com/x39S68
@mohammad_paybast
۱۱:۵۰