هعییییی-اندیا
۲۱:۵۵
پروانه ای با اسکیت برد-اندیا
۲۱:۵۶
۱۱:۵۶
بچه هاااچنلمون یک ماهش شدددددهپی مپی-اندیا
۱۳:۲۱
بریم پاکت بمناسبت یه ماهگی چنلم-اندیا
۲۲:۴۰
شمارش رو شروع میکنم🥳
۲۲:۴۶
لایکا بالااااا-اندیا
۲۲:۴۶
شمارش رو شروع میکنم🥳
۲۲:۴۷
₁₁₁₁₁₁₁₁₁
۲۲:۴۷
₂₂₂₂₂₂₂₂₂
۲۲:۵۲
³³³³³³³³³
۲۲:۵۲
پرتابببب🥳
۲۲:۵۳
وای من چیکار کردممممم دستم خورد پاکت رو فرستادم اینجاااble.ir/join/EfcUF5Atheزود بیاید بگیرید پاکت روووو
۲۲:۵۳
بازارسال شده از 𝖲︎𝗈𝖿︎𝗍 😩 𝗅︎𝖺𝗇︎𝖽
you :پانیا اندیا رو چقدر دوست داری که انقدر صمیمی به نظر میرسید
pania :سوال خوبی بود؛ من اندیا رو بیشتر از هرکسی دوسش دارم، درسته منو اندیا فکر کنم یه ساله فقط دوستیم، همسایه هم هستیم ولی دیگه به نظر من اندیا دوست من نیست، شده مثل خون تو رگامهرکاری میکنیم باهمه، اندیا چیزایی رو ازم میدونه که خدا هنوز نمیدونه، منو اندیا دیگه دوست نیستیم یه چیزی فراتر از دوستیم، اندیا دیگه خواهر منه 🥹دیگه شدیم یه خوانواده یه روح در دو جسم. . .انقدر پیش هم بودیم طرز حرف زدنمون، دیوونه بازیامون، طرز تایپ کردنمون، رفتارامون مثل هم شده، خدایی اگه زبونم لال اندیا یه روزی از پیشم بره بیشتر از مردن پدر بزرگ و مادربزرگم گریه میکنم خیلی بیشتر (( اندیا خیلی دوست دارم بدون اینو خواهر قشنگمدختر من^^یه تیکه از وجودم ((یادت میاد اون چیزی که تو گوشیت برات نوشتمو دیگه؟!
andia :وایییییییییی خداااا متن پانیا رو فقطططط؛ من فداتشم عشق زندگیم، مرسی که اومدی تو زندگیممممم؛البته اول من اومدمولی خب؛ خدایا شکرت که همچین کسی تو زندگیمه(میخواستم بگم خواهر دیدم ما صمیمی تر از، خواهر هستیم)مرسی پانیا مرسی, گریم گرفت وایییی؛ خب بزار دوستیمونو تعریف کنم یروز من رفتم تو پارکینگ و یهو پانیا و سوینا رو دیدم رفتم باهاشون دوست شدم روز بعدش منو پانیا باهم رفتیم پارکینگ دوتایی بعد یکم صمیمی شدیم ولی من سوینا رو بیشتر دوست داشتم بعد چند وقت برگشتیم ماهشهر بعد واسه عید اومدیم تهران دوباره به پانیا پیام دام بیاد خونمون؛دیگه هرشب بهش میگفتم بیاد خونمون بعد پارتی میگرفتیم و اینا؛ بعدش هم دیگه رسیدیم به این سطح از علاقه به هم؛ پانیا ازت ممنونم
pania :سوال خوبی بود؛ من اندیا رو بیشتر از هرکسی دوسش دارم، درسته منو اندیا فکر کنم یه ساله فقط دوستیم، همسایه هم هستیم ولی دیگه به نظر من اندیا دوست من نیست، شده مثل خون تو رگامهرکاری میکنیم باهمه، اندیا چیزایی رو ازم میدونه که خدا هنوز نمیدونه، منو اندیا دیگه دوست نیستیم یه چیزی فراتر از دوستیم، اندیا دیگه خواهر منه 🥹دیگه شدیم یه خوانواده یه روح در دو جسم. . .انقدر پیش هم بودیم طرز حرف زدنمون، دیوونه بازیامون، طرز تایپ کردنمون، رفتارامون مثل هم شده، خدایی اگه زبونم لال اندیا یه روزی از پیشم بره بیشتر از مردن پدر بزرگ و مادربزرگم گریه میکنم خیلی بیشتر (( اندیا خیلی دوست دارم بدون اینو خواهر قشنگمدختر من^^یه تیکه از وجودم ((یادت میاد اون چیزی که تو گوشیت برات نوشتمو دیگه؟!
andia :وایییییییییی خداااا متن پانیا رو فقطططط؛ من فداتشم عشق زندگیم، مرسی که اومدی تو زندگیممممم؛البته اول من اومدمولی خب؛ خدایا شکرت که همچین کسی تو زندگیمه(میخواستم بگم خواهر دیدم ما صمیمی تر از، خواهر هستیم)مرسی پانیا مرسی, گریم گرفت وایییی؛ خب بزار دوستیمونو تعریف کنم یروز من رفتم تو پارکینگ و یهو پانیا و سوینا رو دیدم رفتم باهاشون دوست شدم روز بعدش منو پانیا باهم رفتیم پارکینگ دوتایی بعد یکم صمیمی شدیم ولی من سوینا رو بیشتر دوست داشتم بعد چند وقت برگشتیم ماهشهر بعد واسه عید اومدیم تهران دوباره به پانیا پیام دام بیاد خونمون؛دیگه هرشب بهش میگفتم بیاد خونمون بعد پارتی میگرفتیم و اینا؛ بعدش هم دیگه رسیدیم به این سطح از علاقه به هم؛ پانیا ازت ممنونم
۳:۰۸
𝒎𝒐𝒐𝒏𝒍𝒊𝒈𝒉𝒕 ^^ 𝒔𝒉𝒊𝒏𝒆🌖✨
you :پانیا اندیا رو چقدر دوست داری که انقدر صمیمی به نظر میرسید pania :سوال خوبی بود؛ من اندیا رو بیشتر از هرکسی دوسش دارم، درسته منو اندیا فکر کنم یه ساله فقط دوستیم، همسایه هم هستیم ولی دیگه به نظر من اندیا دوست من نیست، شده مثل خون تو رگامهرکاری میکنیم باهمه، اندیا چیزایی رو ازم میدونه که خدا هنوز نمیدونه، منو اندیا دیگه دوست نیستیم یه چیزی فراتر از دوستیم، اندیا دیگه خواهر منه 🥹دیگه شدیم یه خوانواده یه روح در دو جسم. . .انقدر پیش هم بودیم طرز حرف زدنمون، دیوونه بازیامون، طرز تایپ کردنمون، رفتارامون مثل هم شده، خدایی اگه زبونم لال اندیا یه روزی از پیشم بره بیشتر از مردن پدر بزرگ و مادربزرگم گریه میکنم خیلی بیشتر (( اندیا خیلی دوست دارم بدون اینو خواهر قشنگمدختر من^^یه تیکه از وجودم ((یادت میاد اون چیزی که تو گوشیت برات نوشتمو دیگه؟! andia :وایییییییییی خداااا متن پانیا رو فقطططط؛ من فداتشم عشق زندگیم، مرسی که اومدی تو زندگیممممم؛البته اول من اومدمولی خب؛ خدایا شکرت که همچین کسی تو زندگیمه(میخواستم بگم خواهر دیدم ما صمیمی تر از، خواهر هستیم)مرسی پانیا مرسی, گریم گرفت وایییی؛ خب بزار دوستیمونو تعریف کنم یروز من رفتم تو پارکینگ و یهو پانیا و سوینا رو دیدم رفتم باهاشون دوست شدم روز بعدش منو پانیا باهم رفتیم پارکینگ دوتایی بعد یکم صمیمی شدیم ولی من سوینا رو بیشتر دوست داشتم بعد چند وقت برگشتیم ماهشهر بعد واسه عید اومدیم تهران دوباره به پانیا پیام دام بیاد خونمون؛دیگه هرشب بهش میگفتم بیاد خونمون بعد پارتی میگرفتیم و اینا؛ بعدش هم دیگه رسیدیم به این سطح از علاقه به هم؛ پانیا ازت ممنونم
وای من فداتشمممممممممخیلی دوستت دارمممممبه جونم وصلیمرسی اومدی تو زندگیمعاشقتم-اندیا
۳:۰۹
بازارسال شده از مــؤدي .
Pov: من نت ندارم ولی دارم گالریمو تا تهش کشف میکنم تا برای دیلیم تو این تایم خالی محتوا بسازم
۲۱:۲۵
بازارسال شده از کابوس
وقتی پیویتو زود سین میزنم یعنی دوست دارم ، وقتی باهات مهربونم یعنی دوست دارم ، وقتی سعی میکنم من بحثو شروع کنم یعنی دوست دارم ، وقتی زیاد بهت ریل میدم یعنی دوست دارم ، وقتی عکس چشمام رو برات میفرستم یعنی دوست دارم ، وقتی موزیکامو برات میفرستم یعنی دوست دارم ، وقتی بهت وویس میدم یعنی دوست دارم ، وقتی میگم پاشو کالاف دانلود کن باهم گیم بزنیم یعنی دوست دارم ، وقتی در مورد کارایی که میخوام انجام بدم ازت سوال میپرسم یعنی دوست دارم ، وقتی به جای شب بخیر میگم شبت بخیر یعنی دوست دارم . لطفا متوجه شو.
۲۳:۰۱
سین ها و ری اکت چنل زیاد بشه پاکت میزارم
۱۸:۳۰
چنلو تغییر بدیم؟!
۱۸:۱۱
بازارسال شده از 𝖫𝖺𝗅𝗂𝗇𝖺 𝗏𝖺𝖼
۱۴:۲۴