اگر خاطرتون باشه، من یه دوره کتابخوانی برای نوجوانها برگزار میکردم به اسم #سطرهای_سفیدماجرا هم این بود: ما همیشه سطرهای سیاه کتابها رو میخونیم، اما کتابها سطرهای نامرئی سفیدی دارن که بین حروفشون پنهان شده و ما در این دوره میخوایم اونها رو پیدا کنیم!توی این چند سال که دوره رو برای نوجوانها برگزار میکردم، چند بار بهم گفتن که مگه بزرگسالها دل ندارن؟! چرا برای ما برگزارش نمیکنی؟ این توی ذهن من بود، تا این که در یکی از دورهمیهای هفتگیمون معصومه امیرزاده پیشنهاد داد دوره رو با همراهی سیندخت برای بزرگسال برگزار کنیم. بـــــــله، این شما و این اولین دوره کتابخوانی سطرهای سفید برای آدمبزرگها.
۱۱:۴۸
دورهی «سطرهای سفید»
۱۱:۵۱
توضیح خیلی مهم:کلاس به صورت مجازی برگزار میشه، اما ضبط نمیشه و صوت یا تصویرش در اختیار کسی قرار نمیگیره. چرا؟ چون کلاس شکل کارگاهی داره و با گفتگوی کلاسی پیش میره. پس روز و ساعت کلاس رو دقیق بررسی کنید، چون باید عین کلاس حضوری یک ساعت سر کلاس باشید.هفتهای یک کتاب (ادبیات، عمدتا ادبیات کلاسیک) باید بخونید. کتابها بین 100 تا 250صفحه حجمشونه. پس این رو هم در نظر بگیرید که در طول هفته وقت خوندن یک رمان رو داشته باشید.
۱۱:۵۲
برای این که بعدا نگید نگفتی، میگم:ما توی این کلاس فقط کتاب نمیخونیم. بخشهایی از تاریخ و جغرافیای جهان رو یه دور با هم مرور میکنیم. دروغهایی رو که نوشتن و به اسم تاریخ به خوردمون دادن، سفیدشویی شخصیتهای منفور تاریخ، فراموشی ملتها و ظلمهایی که بهشون رفته، و همه چیزهایی که ادبیات و رسانه تلاش کردن نامرئی بشن... با هم کشف میکنیم. سطرهای سفید، فقط یک کلاس کتابخوانی نیست. قراره چشمهای ما رو به حقایق نامرئی بینا کنه.
۱۲:۱۲
نمیتونستم حرف بزنم و اومدم اینجا نشستم... ازقضا پشت سرم اینو نوشته بود!
تناسب با زمینه
پن۱: اینجا در نمایشگاه کتاب فولاد اصفهانم و مشاوره کتاب کودک میدمپن۲: زیاد حرف زدم، هوا هم آلودهست، گلوم ملتهب شده و صدام درنمیاد
#روزهای_مادرانه
۱۲:۵۱
وقتی به بچهم میگم: من که نیستم، بد نمیگذره؟

#روزهای_مادرانه#تربیت_فرزند_ناموفق#فرزندم_پز_نده#سفره_خونه_مامانمینا#کاش_بچه_خودم_بودم#لوبیاپلوی_مامانم😭پ.ن. نوشته پایین سفره رو دارین؟ ماهد اینو زده برامون
https://ble.ir/motherlydays
۱۵:۳۳
برای این فیلم ده ثانیهای که فقط دو بار توش صحبت میشه، میتونم هر بار و هربار که میشنومش گریه کنم ..
#سید
@vallehe128
#سید
@vallehe128
۶:۲۸
باری بگذر که در فراقتخون شد دل ریش از اشتیاقت
بگشای دهن که پاسخ تلخگویی شکرست در مذاقت
در کشتهٔ خویشتن نگه کنروزی اگر افتد اتفاقت
تو خندهزنان چو شمع و خلقیپروانهصفت در احتِراقت
نه قدرت با تو بودنم هستنه طاقت آن که در فراقت
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهٔ کار خویش گیرم#روزهای_مادرانه #سید_عزیز_ما#سعدی_جان
بگشای دهن که پاسخ تلخگویی شکرست در مذاقت
در کشتهٔ خویشتن نگه کنروزی اگر افتد اتفاقت
تو خندهزنان چو شمع و خلقیپروانهصفت در احتِراقت
نه قدرت با تو بودنم هستنه طاقت آن که در فراقت
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهٔ کار خویش گیرم#روزهای_مادرانه #سید_عزیز_ما#سعدی_جان
۷:۲۵
نشستم مناظره حامد کاشانی با سلیمانی رو دیدم، و اصلا راضی نبودم. متاسفانه حامد کاشانی خیلی ضعیف عمل کرد... باید بلند میشد یارو رو تا میخورد، میزد!
صرفا جهت این که بدونین چی میگفته؛ یارو میگفت آره... پیامبر فلان کارو کرد؛ البته اگر من بودم این کارو نمیکردم!!!

وا
#روزهای_مادرانه #من_بهتر_میفهمم_یا_پیامبر#خدا_خودش_هم_خوب_بلد_نیست#باید_پکیج_سلیمانی_رو_بخره#اعصابم_رو_ریختم_تو_فرغون#الان_کی_جمعش_میکنه#اه
#روزهای_مادرانه #من_بهتر_میفهمم_یا_پیامبر#خدا_خودش_هم_خوب_بلد_نیست#باید_پکیج_سلیمانی_رو_بخره#اعصابم_رو_ریختم_تو_فرغون#الان_کی_جمعش_میکنه#اه
۱۲:۰۶
حامد کاشانی دورهٔ کنترل خشم و مدیریت هیجانات برگزار نمیکنه؟ خیلی خوب داشت فحش نمیداد.
۱۲:۴۳
از دیشب که خبر را شنیدیم، حمد شفا و صلوات از دهانمان نیفتاده. رضا امیرخانی برای ما فقط رماننویس نیست... خیلی چیزهاست... گفتن ندارد.
زیادهگویی نکنیم. دنبال گرید هوشیاری و پرونده پزشکیش نگردیم. اینستاگرام را در مسابقه کی از همه صمیمیتره، بالا و پایین نکنیم. زنگ نزنیم بیمارستان، خیابان جلوی بیمارستان را بند نیاوریم...
به جایش حمد شفا بخوانیم و صلوات بفرستیم.برای رضای امیرخانی و همه مریضها و گرفتارها و تنهاها.
https://ble.ir/motherlydays
زیادهگویی نکنیم. دنبال گرید هوشیاری و پرونده پزشکیش نگردیم. اینستاگرام را در مسابقه کی از همه صمیمیتره، بالا و پایین نکنیم. زنگ نزنیم بیمارستان، خیابان جلوی بیمارستان را بند نیاوریم...
به جایش حمد شفا بخوانیم و صلوات بفرستیم.برای رضای امیرخانی و همه مریضها و گرفتارها و تنهاها.
https://ble.ir/motherlydays
۸:۲۶
دارم عرض تهران را رانندگی میکنم. آسمان برق میزند و چند ثانیه بعد صدای غرش بلند میشود. یادم نمیآید آخرین بار کی از دیدن رعد و برق این همه خوشحال شدم. در دلم میگویم: یعنی میشود امشب باران بزند؟ این ابرها ترحّم خدا بر کدام قلب شکسته است؟ دعای کدام چشم خیسی نعمت خدا را به ما ناسپاسها رسانده؟خودش گفته: دعا کنید تا اجابت کنم. امیدوار باشیم و دعا کنیم.یک جوری که انگار داریم از تشنگی میمیریم دعا کنیم.جوری که انگار بیچارهی بیچارهایم دعا کنیم.راستش را بخواهید هم، واقعا بیچاره و تشنهایم و جز او امیدی نداریم.
پویش همگانی "به آسمان"در ایام وفات بانو امالبنین سلام الله علیهایعنی در روزهای ۱۲ تا ۱۴ آذرماهما مادرها در سراسر ایرانکنار فرزندانمان سر سجاده مینشینیم و باران طلب میکنیم.اگر این دو سه روز را روزه بگیریم و هنگام افطار دعا کنیم، بهتر هم هست.
لطفا این پیام را برای همه مادرها بفرستید.
#روزهای_مادرانه
https://ble.ir/motherlydays
پویش همگانی "به آسمان"در ایام وفات بانو امالبنین سلام الله علیهایعنی در روزهای ۱۲ تا ۱۴ آذرماهما مادرها در سراسر ایرانکنار فرزندانمان سر سجاده مینشینیم و باران طلب میکنیم.اگر این دو سه روز را روزه بگیریم و هنگام افطار دعا کنیم، بهتر هم هست.
لطفا این پیام را برای همه مادرها بفرستید.
#روزهای_مادرانه
https://ble.ir/motherlydays
۱۷:۴۸
بازارسال شده از دیمزن
یونس که به دنیا آمد،همه گمان میکردند،جای پدرش،میرزا بزرگ رابه زودی پرخواهد کرد.پس «میرزاکوچک» صدایش زدند.
اهل درس و بحث بود.از اساتید رشت که سیراب شد،به قزوین رفت. مدتی هم پای درس اساتید تهران نشست.جذب استادی شد که فقط درس دین نمیداد، درکنار فقه واصول وکلام اسلامی،از مدینهٔ فاضلهای که اسلام برای انسان طراحی کرده بود هم میگفت.
وقتی که خاک کشور زیرچکمههای آلودهٔ اجنبی لگدمال میشد، شیخ یونس به آخر مسیر رسیده بود و فاصلهای بااجتهاد نداشت. میتوانست راه را تا بهآخر برود و در مقام مجتهد حکم به وجوب جهاد با دشمن متجاوز را صادر کند. ولی تصمیم گرفت، به جای صدور فتوا، سلاح به دست بگیرد و به دفاع از وطن قد عَلم کند. فهمیده بود که سنگر دفاع از اسلام همان سنگر دفاع از وطن است.
یازدهم آذر سال ۱۳۰۰که شیخ یونس استادسرایی را یخزده از لابهلای برفهای مسیر خلخال پیدا کردند، فتوای مقابله با دشمن متجاوز به خاک وطن، عملی شده بود.میرزاکوچکخان جنگلی از لابهلای خاکهای یخزدهٔ وطن قدکشید و میرزابزرگ به خدا رسید.
#یک_تصمیم_یک_سرنوشت #میرزا_کوچک_خان_جنگلی#یونس_استادسرایی
https://ble.ir/yeksarnevesht
اهل درس و بحث بود.از اساتید رشت که سیراب شد،به قزوین رفت. مدتی هم پای درس اساتید تهران نشست.جذب استادی شد که فقط درس دین نمیداد، درکنار فقه واصول وکلام اسلامی،از مدینهٔ فاضلهای که اسلام برای انسان طراحی کرده بود هم میگفت.
وقتی که خاک کشور زیرچکمههای آلودهٔ اجنبی لگدمال میشد، شیخ یونس به آخر مسیر رسیده بود و فاصلهای بااجتهاد نداشت. میتوانست راه را تا بهآخر برود و در مقام مجتهد حکم به وجوب جهاد با دشمن متجاوز را صادر کند. ولی تصمیم گرفت، به جای صدور فتوا، سلاح به دست بگیرد و به دفاع از وطن قد عَلم کند. فهمیده بود که سنگر دفاع از اسلام همان سنگر دفاع از وطن است.
یازدهم آذر سال ۱۳۰۰که شیخ یونس استادسرایی را یخزده از لابهلای برفهای مسیر خلخال پیدا کردند، فتوای مقابله با دشمن متجاوز به خاک وطن، عملی شده بود.میرزاکوچکخان جنگلی از لابهلای خاکهای یخزدهٔ وطن قدکشید و میرزابزرگ به خدا رسید.
#یک_تصمیم_یک_سرنوشت #میرزا_کوچک_خان_جنگلی#یونس_استادسرایی
https://ble.ir/yeksarnevesht
۶:۱۸
چقد جنگلا خوسی ملت واسیخستا نبوسی می جان جاناناترا گوما میرزا کوچیک خاناخدا دانه که من نتانم خفتن از ترس دشمنمی دیل آویزانا ترا گوما میرزا کوچیک خاناچرا زودتر نایی تندتر نایی تنها بنایی گیلان ویراناترا گوما میرزا کوچیک خانا بیا ای روح و روانتی ریش قربان به هم نوانانتی کاس چومانا ترا گوما میرزا کوچیک خاناامان رشتی جاقلان ایسیم تی فرمان کونیم امی جان تی پا جیر قوربان آی
به لهجه فارسی:چقدر در جنگل برای مردم می خوابیخسته نشدی جان جانانم با توام ای میرزا کوچک خانخدا می داند که من نمی توانم از ترس دشمن بخوابمدلم آویزان است با توام ای میرزا کوچک خانچرا زودتر نمی آیی تندتر نمی آییتنها گذاشتی گیلان ویران را با توام ای میرزا کوچک خانبیا ای روح روان قربان ریشت به قربان چشمان آبی تو شومچشمانت را روی هم نگذار ای میرزا کوچک خانما بچه های رشت تحت فرمان توییم جانمان را زیر پای تو فدا میکنیم
https://ble.ir/motherlydays
به لهجه فارسی:چقدر در جنگل برای مردم می خوابیخسته نشدی جان جانانم با توام ای میرزا کوچک خانخدا می داند که من نمی توانم از ترس دشمن بخوابمدلم آویزان است با توام ای میرزا کوچک خانچرا زودتر نمی آیی تندتر نمی آییتنها گذاشتی گیلان ویران را با توام ای میرزا کوچک خانبیا ای روح روان قربان ریشت به قربان چشمان آبی تو شومچشمانت را روی هم نگذار ای میرزا کوچک خانما بچه های رشت تحت فرمان توییم جانمان را زیر پای تو فدا میکنیم
https://ble.ir/motherlydays
۶:۲۴
~ Music-Fa.Com - Naser Masoudi ~ Music-Fa.Com.mp3
۰۲:۵۱-۲.۶۹ مگابایت
۶:۲۵
اگر دوست داشتید بیشتر درباره میرزاکوچکخان بدونید:
کتاب "میرزاکوچک خان و استعمار ستیزی" نوشته محمدامیر شیخ نوری، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
کتاب "کوچک جنگلی" نوشته امیرحسین فردی، انتشارات قدیانی
#معرفی_کتابhttps://ble.ir/motherlydays
#معرفی_کتابhttps://ble.ir/motherlydays
۹:۴۵
۹:۴۵
امروز اولین روز از اون پویش سهروزه دعاست. صبح که بچهها رو میبردم مدرسه، دعای توسل رو توی ماشین گذاشتم و توی دلم هی تکرار کردم "خدایا بارون! باد! رحمت!"بعد فکر کردم متوسل شم به حضرت امالبنین که فردا روز وفاتشه. میخواستم نیت کنم برای صلوات... که یاد اون لحظه ورود کاروان به مدینه افتادم...
۳:۵۷
امروز هم اگر امالبنین بود، پسر حضرت زهرا(س) را بیشتر از همه چیز و همه کس دوست میداشت.پس نذر کردم برای سلامتی امام زمان(عج) هزار تا صلوات بفرستم و ثوابش را تقدیم کنم به حضرت امالبنین.به امید بارش رحمت الهی، پیروزی مقاومت، طول عمر رهبر، و شفای رضا امیرخانی.#روزهای_مادرانه #دعای_مادرها#الهی_بالحجة_بالحجة_بالحجة
۴:۰۷
امروز روز سوم از پویش سهروزه دعاست. اگر تونستید، نماز بارون رو بخونین. سخت نیست. ده پونزده دقیقه بیشتر طول نمیکشه. بچهها رو هم همراه کنید و ازشون بخواین دعا کنن.خیلی نیازمندیم.خیلی بیچارهایم.آویزونِ خدا بشیم، رحم کنه بهمون...#روزهای_مادرانه
۷:۰۹