آرکا قهرمان بوکس
سن 24
رول جکیونگ
آرکا یه ادم خیلی بدجنس و بی رحمه که از همه بدش میاد و بقیه چیزا که تو رمان میفهمید....
سن 24
رول جکیونگ
آرکا یه ادم خیلی بدجنس و بی رحمه که از همه بدش میاد و بقیه چیزا که تو رمان میفهمید....
۲۱:۴۶
سوکو مربی آرکا
سن 32
رول جین
سوکو همیشه نگران آرکا هست و باهاش مثل بچه ها رفتار میکنه بقیه چیزا تو رمان میفهمید....
سن 32
رول جین
سوکو همیشه نگران آرکا هست و باهاش مثل بچه ها رفتار میکنه بقیه چیزا تو رمان میفهمید....
۲۱:۴۸
نایول دشمن بوکس آرکا
سن 24
رول شوگا
دشمن آرکا که همیشه میخواد شکستن بده که نمیتونه.....
سن 24
رول شوگا
دشمن آرکا که همیشه میخواد شکستن بده که نمیتونه.....
۲۱:۵۲
نیکی یکی از دوستا آرکا
سن 18
رول نیکی
خیلی دوست داشت شبیه آرکا باضه ولی آرکا میرید بهش و بقیه چیزا که تو رمان میفهمید....
سن 18
رول نیکی
خیلی دوست داشت شبیه آرکا باضه ولی آرکا میرید بهش و بقیه چیزا که تو رمان میفهمید....
۲۱:۵۵
ویلیام نقشش بعدا میفهمید
سن 25
رول لی دونگ وو
تو خود رمان میفهمید.....
سن 25
رول لی دونگ وو
تو خود رمان میفهمید.....
۲۱:۵۷
رمان بنویسم؟
۲۱:۵۸
بقیه نقششون نگفتم تو رمان میان ولی
۲۱:۵۸
اسم رمان اسب و همستر
۲۲:۰۰
میرم رمان بنویسم
۲۲:۰۰
رمان کاوریستا مستقل/ایپاپ و هیترا مخصوصا شرک
اسم رمان اسب و همستر
لقب جکیونگ و دن عه به من چه

۲۲:۲۴
رمان اسب و همستر
چپتر 1
جایه مسابقه بوکس*
مردم داد میزنن و میگم آرکا*
ارکا:میره و از بغل مشت میزنه به نایول*
مجری:قهرمان نیمه سنگین وزن فعلی در مسابقات هنرای رزمی ترکیبی جهانی ام اف سی*
ارکا:نایول پرت میکنه رو زمین و بهش کلی مشت میزنه*
نایول:گارد میگیره*
مجری:حتا با اینکه داور وارد رینگ شده و سعی داره مداخله کنه، ولی ارکا عین خیالشم نیست و اون بنده خدا به باد کتک گرفته!
شترق شترخ شترق*
مجری:اوضاع واسه حریف ارکا داره بدجور قمر در عقرب میشه!
ارکا:با خشم و عصبانیت و اخم مشت میزنه یه صورت نایول*
مجری:به بی رحم به تمام عیار تو میدون رینگ...
ارکا برنده میشه و دستش رو بالا میبرن بدن ارکا پر خون شده*
مجری:... و همینطور قوی ترین مردی که دنیا به خودش دیده
جمعیت داد میزنن وهوووووو*
لئون:داشت به برنامه قهرمانی ارکا نگاه میکرد داخل گوشی داخل اتوبوس با هندزفری و حرفی برای گفتن نداشت..
لئون:نگاه به گوشیشو ارکا*فوق العاده اس...
اتوبوس حرکت میکرد ورومممم
لئون:با خودش میگفت*امروز دارم واسه ماساژ درمانی همین ارکا میرم
شرکت تیم بلک ام ام ای*
کارت فیزیوتراپیست کیم لئون*
لئون:دارو میخوره*
قلپ قلپ*
لئون:نفس عمیقی میکشه*هااا با خودش میگه* از اونجایی که خیلی وقته از این کارا دور بودم، یجورایی عصبیم راه میره*
تولوپ تالاپ*
لئون:کتی که تو دستش بود فشار میده و با خودش میگه*حالا بماند اون اولین مشتری وی ای پی مه وای میسته*نه، نیمه پر لیوان ببین ، همین که یکاری تو دست و بالم دارم به خودیه خودش یه خوش شانسیه هرچی نباشه که کمش باید بهره قرض و قوله هام رو صاف کنه اب دهنش قورت میده*خب، شاید اگه بتونم درست حسابی نظرش به خودم جلب کنم دوباره باهام تماس بگیره
لئون:دستگیره در میگیره و فشار میده*هب بریم که بترکونیم در واز میکنه*سلام....؟
شترق*
ارکان میزنه تو دهن نامی*
مجری:بسه بسه دیگه
خون میپاشه*
سوکو:میدوه سمت ارکا*هی جلوشو بگیرین! هیونگ بس کن دیگه ترو به ناموست
نامی:پرت میشه زمین*
ارکا:فقط مشت میزنه:
سوکو:ارکا یکم خودتو کنترل کن مرد!
مسابقه متوقف میشه*
سوکو:میره جلو ارکا*اخه تو چه مرگته؟ حالا مبارزه ازاد یا هر کوفتی که باشه به این معنی نیست که بزنی پسر مردم تا دم عجل لت پا کنی و دمار از روزگارش در بیاری! ممکنه جدی جدی بزنی ناقصش کنی اونوقت باید چه گلی به سرم بریزم ها؟
مردم پچ پچ میکنن*
نامی:سرش گرفته و تکون نمیخوره*
میونجی:ببینم رو به راهی؟
لئون:تعجب میکنه*یا حضرت پشم
ارکا:خم میشه*اون مبارز بچه سال مفنگی هوای مبارزه به سرش بود منم ده روشو زمین ننداختم، حالا چی شده مگه؟ چشم ش میوفته به لئون*اون کیه دیگه؟
ارکا:میره پیش لئون*دست حساس باز میکنه*
خش خش*
لئون:جا میخوره*
ارکا:خیال میکردم قشنگ خر فهمتون کردم که سرم گرمه تمرینه هیچ خوش ندارم احد الناسی بیاد تو! کدوم از یکی شما احمقا به سرتون زده مهمون دعوت کنه؟
لئون تو دلش گفت یا خود... خدا، عجب هیکلیه*او-اوه نه، من مهمون-----
سوکو:میدوه سمت لئون و ارکا*اوااااا.. خیلی شرمنده گل روتون دیر کردم تو باید همون فیزیتوپراستیه باشی!
ارکا:فیزیوتراپیست؟
سوکو:آورهععع! ایشون دکتر جدید هستن
لئون:تعظیم*ا-از دیدنتون خوشوقتم
ارکا:صورتش تو هم رفت*دکتر جدید میخوایم چیکار اون قبلیه کجاس گور به گور شد ؟
سوکو:عصبی میشه ولی خودشو کنترل میکنه*عه جون من یادت نمیاد؟ جناب خودت فرمودی با ماساژ هایه داغونش ریده تو اعصابت، توام خیلی شیک و پیک از خجالتش در اوردی و زد یوونتوس با اسفالت یکی کردی
ارکا:عا، صحیح
سوکو:میدونی سر اینکه امروز یکی دیگه جور کنم چه پدر ازم در اومد؟ واقعا که یه مشکل نمک نشناسی
لئون:خایه میکنه و به زمین نگاه میکنه و با خودش میگه:الان گفت... طرف زده؟ فیزیوتراپیستش رو؟ دستاش فشار میده*پس ینی ممکنه... منم بگیره به باد کتک؟
ارکان:میره*
سوکو:رو به لئون با لبخند*خب دکتر جون از این طرف
لئون:ب-بله حتما.
سوکو:نگران نباش بابا فقط از این کارا تو مخ نکن که یهو اب روغن قاطی کنه، اینجوری دیگه کاری به کارت نداره
لئون:با ترس میره*ینی اگه برم رو مسخره میزنه ناکارم میکنه؟ همون موقع باید میفهمیدم با پول زیادی که توش بود کسی قبول نمی کرد یاد قبلا که تو خیابون کتک میخوردم افتاد*عاااه دیگه واقعا به هیچ قیمتی نمیخوام کتک بخورم.
پایان پارت 1.
چپتر 1
جایه مسابقه بوکس*
مردم داد میزنن و میگم آرکا*
ارکا:میره و از بغل مشت میزنه به نایول*
مجری:قهرمان نیمه سنگین وزن فعلی در مسابقات هنرای رزمی ترکیبی جهانی ام اف سی*
ارکا:نایول پرت میکنه رو زمین و بهش کلی مشت میزنه*
نایول:گارد میگیره*
مجری:حتا با اینکه داور وارد رینگ شده و سعی داره مداخله کنه، ولی ارکا عین خیالشم نیست و اون بنده خدا به باد کتک گرفته!
شترق شترخ شترق*
مجری:اوضاع واسه حریف ارکا داره بدجور قمر در عقرب میشه!
ارکا:با خشم و عصبانیت و اخم مشت میزنه یه صورت نایول*
مجری:به بی رحم به تمام عیار تو میدون رینگ...
ارکا برنده میشه و دستش رو بالا میبرن بدن ارکا پر خون شده*
مجری:... و همینطور قوی ترین مردی که دنیا به خودش دیده
جمعیت داد میزنن وهوووووو*
لئون:داشت به برنامه قهرمانی ارکا نگاه میکرد داخل گوشی داخل اتوبوس با هندزفری و حرفی برای گفتن نداشت..
لئون:نگاه به گوشیشو ارکا*فوق العاده اس...
اتوبوس حرکت میکرد ورومممم
لئون:با خودش میگفت*امروز دارم واسه ماساژ درمانی همین ارکا میرم
شرکت تیم بلک ام ام ای*
کارت فیزیوتراپیست کیم لئون*
لئون:دارو میخوره*
قلپ قلپ*
لئون:نفس عمیقی میکشه*هااا با خودش میگه* از اونجایی که خیلی وقته از این کارا دور بودم، یجورایی عصبیم راه میره*
تولوپ تالاپ*
لئون:کتی که تو دستش بود فشار میده و با خودش میگه*حالا بماند اون اولین مشتری وی ای پی مه وای میسته*نه، نیمه پر لیوان ببین ، همین که یکاری تو دست و بالم دارم به خودیه خودش یه خوش شانسیه هرچی نباشه که کمش باید بهره قرض و قوله هام رو صاف کنه اب دهنش قورت میده*خب، شاید اگه بتونم درست حسابی نظرش به خودم جلب کنم دوباره باهام تماس بگیره
لئون:دستگیره در میگیره و فشار میده*هب بریم که بترکونیم در واز میکنه*سلام....؟
شترق*
ارکان میزنه تو دهن نامی*
مجری:بسه بسه دیگه
خون میپاشه*
سوکو:میدوه سمت ارکا*هی جلوشو بگیرین! هیونگ بس کن دیگه ترو به ناموست
نامی:پرت میشه زمین*
ارکا:فقط مشت میزنه:
سوکو:ارکا یکم خودتو کنترل کن مرد!
مسابقه متوقف میشه*
سوکو:میره جلو ارکا*اخه تو چه مرگته؟ حالا مبارزه ازاد یا هر کوفتی که باشه به این معنی نیست که بزنی پسر مردم تا دم عجل لت پا کنی و دمار از روزگارش در بیاری! ممکنه جدی جدی بزنی ناقصش کنی اونوقت باید چه گلی به سرم بریزم ها؟
مردم پچ پچ میکنن*
نامی:سرش گرفته و تکون نمیخوره*
میونجی:ببینم رو به راهی؟
لئون:تعجب میکنه*یا حضرت پشم
ارکا:خم میشه*اون مبارز بچه سال مفنگی هوای مبارزه به سرش بود منم ده روشو زمین ننداختم، حالا چی شده مگه؟ چشم ش میوفته به لئون*اون کیه دیگه؟
ارکا:میره پیش لئون*دست حساس باز میکنه*
خش خش*
لئون:جا میخوره*
ارکا:خیال میکردم قشنگ خر فهمتون کردم که سرم گرمه تمرینه هیچ خوش ندارم احد الناسی بیاد تو! کدوم از یکی شما احمقا به سرتون زده مهمون دعوت کنه؟
لئون تو دلش گفت یا خود... خدا، عجب هیکلیه*او-اوه نه، من مهمون-----
سوکو:میدوه سمت لئون و ارکا*اوااااا.. خیلی شرمنده گل روتون دیر کردم تو باید همون فیزیتوپراستیه باشی!
ارکا:فیزیوتراپیست؟
سوکو:آورهععع! ایشون دکتر جدید هستن
لئون:تعظیم*ا-از دیدنتون خوشوقتم
ارکا:صورتش تو هم رفت*دکتر جدید میخوایم چیکار اون قبلیه کجاس گور به گور شد ؟
سوکو:عصبی میشه ولی خودشو کنترل میکنه*عه جون من یادت نمیاد؟ جناب خودت فرمودی با ماساژ هایه داغونش ریده تو اعصابت، توام خیلی شیک و پیک از خجالتش در اوردی و زد یوونتوس با اسفالت یکی کردی
ارکا:عا، صحیح
سوکو:میدونی سر اینکه امروز یکی دیگه جور کنم چه پدر ازم در اومد؟ واقعا که یه مشکل نمک نشناسی
لئون:خایه میکنه و به زمین نگاه میکنه و با خودش میگه:الان گفت... طرف زده؟ فیزیوتراپیستش رو؟ دستاش فشار میده*پس ینی ممکنه... منم بگیره به باد کتک؟
ارکان:میره*
سوکو:رو به لئون با لبخند*خب دکتر جون از این طرف
لئون:ب-بله حتما.
سوکو:نگران نباش بابا فقط از این کارا تو مخ نکن که یهو اب روغن قاطی کنه، اینجوری دیگه کاری به کارت نداره
لئون:با ترس میره*ینی اگه برم رو مسخره میزنه ناکارم میکنه؟ همون موقع باید میفهمیدم با پول زیادی که توش بود کسی قبول نمی کرد یاد قبلا که تو خیابون کتک میخوردم افتاد*عاااه دیگه واقعا به هیچ قیمتی نمیخوام کتک بخورم.
پایان پارت 1.
۲۲:۵۴
لایکا 12 پارت بعد مینویسم.
۲۲:۵۴
ممکنه ها ممکنه پارت بعد یکم اسمات باشه نمیدونم
۲۳:۱۷
میرم پارت دو بنویسم:)
۱۰:۰۶
رمان اسب و همستر
چپتر 2
لئون:همینجوری که قدم میزدم با خودش گفت*خب از اون جایی که کار از کار گذشته و نمیشه از زیرش دررفت. .. مجبورم خودم به هر اب و اتیشی شده بزنم تا رضایت ارکا به خودم جلب کنم رفت اتاق ارکا و درو بست*
ارکا:لباسش در میاره*
لئون:لپاش قرمز میشه جا میخوره*واهاییی
ارکا:سرش میکنه سمت لئون*لباسام خیس عرقه، مشکلی که نداری وقتی لختم انجامش بدی
لئون:عا.... بهله! با خودش میگه*برگامم چقد خودمونی و راحته!
ارکا:لباسش تا میکنه*
لئون:با لپا گل انداخته زل زده به ارکا*واااااو
ارکا:ببینم قراره همینجوری اونجا ماتت ببره؟
لئون:اه بله، بله درسته! من، اوه... همین الان کارم شروع میکنم
ارکا:دراز میکشه دستاش میزاره زیر سرش*
لئون:پتو میندازه رو پا ارکا*ببینم جا خاصی تون درد میکنه؟
ارکا:هاه اخم میکنه*فقط کارتو بکن
لئون:چشم قربان با خودش میگه*کارمو بکنم؟ هاه
لئون:یه مایع ای رو فشار میدن رو دستش*هخب برا اینکه خستگیتون در بره با روغن به ماساژ ورزشی درست و حسابی بهتون میدم با خودش میگه*تنها کاری که باید بکنم اینه که نرم رو مخش اسونه دستاش میماله رو سینه ها به ارکا و با خودش میگه*جل الخالق این ادم کلا تو به لول دیگست، تمام مشتری هایی که داشتم بدن هیچکدومشون حتا به گرد پا همچین میکنیم نمیرسن دست حتما واسه تمریناش از جون مایع میذاره واقعا حرف نداره ارکا فشار میده و میماله دستش میکشه رو پا ارکا و باز با خودش میگه* پوستشم فوق العادست و به طرز پشم ریزونی خوش قیافس... اصلا نمیتونم چشم ازش بردارم پا ارکا محکم فشار میدن و کاپ میکنه*
ارکا:اخم میکنه*
لئون:رفت اونر با ترس*خدایا مرگ بده این چیههه با ترس به ارکا نگاه میکنه*اوه خدا به من ... من فقط!
ارکا:بلند میشه*اوی با عصبانیت میگه*ببینم دقیقا چه خیالی برت داشته که اونجوری باهام ور میری...!!؟
لئون:تعظیم میکنه*غ-غلط کردم قربان اون قدر تو بحران ماساژ رفته بودم که اصلا... واقعا متاسفم قربان با خودش گفت* گ-گاوم زایید گندی زدم که اصلا نمیشه جمعش کرد به کل محو جذابیتش شده بودم بعدشم فقط.... یاد حرف سوکو افتاد قلبش تند میزد*
تولوپ تالاپ*
لئون:دستش بهم فشار میده و باز با خودش میگه*یا خدا الان چه گلی به سرم بگیرم مطمعنم حسابی عصابش خط خطی کردم لپاش گل میندازه و با لرز صدا میگه*بخدا جدی میگم واقعا متاسفم قربان... گریش گرفت به چشش باز کرد*
ارکا:نشست رو تخت*الان ناموسا فازت چیه زدی زیر گریه؟ فقط حواست به اون دستات باشه، بالا دست بجنبون دراز میکشه*
لئون:چ-چشم قربان
نویسنده رمان:خب چون گیج میشید حرفایی که با خودشون میزنن دورش ` میزارم
لئون:`هوف از بیخ گوشم گذشت... `پا ارکا میبره بالا و باز صورتش سرخ میشه*`انگار ایندفه بیخیال شد گندش بزنن اصلا باورم نمیشه گریه کردم، حتا با خودش فک میکنه خل مغزی چیزیم عجب گافی دادم..`
ارکا:به لئون نگاه میکنه*
ساعت میگذره*
تیک تاک*
ارکا:بلند میشه*
لئون:خب ورزش درمانی امروزمون تموم شد ممنون از حوصله ای که به خرج دادین اقا ارکا پوکر فیس به زمین نگاه میکنه*`بخاطر اینکه شیش دنگ حواسم سر این بود مبادا گندی بزنم حس میکنم از خستگی دارم پس میوفتم دلم میخواد زودتر از اینجا بزنم بیرون`
ارکا:کمرش و دستاش کش و قوش میده*همممم
فشردن فشردن*
ارکا: نگاه میکنه به دستش* بدک نیس
لئون:میره سمت در*پ-پس من دیگه زحمتو کم میکنم روز خوبی داشته باشین قربان...!
ارکا:خیلی بد به در و لئون نگاه کرد*جغله ریقو
یک هفته بعد*
لئون:داشت کار میکرد داخل رستوران*اومدم! داشت حساب میکرد*میشه هزار وون
بیب*
شب شد*
لئون:رو پله ها قدم میزد* دیگه از اون موقع به بعد خبری از ارکا نشد البته با عقل جور در میاد از هر طرف همه اش گند کاری بالا اوردم... `اخه چقد دیگه باید خودمو درگیر این کارا عجیب غریب کنم؟ یاد قدیم میوفته*اگه بخواطر اون منحرف عوضی نبود... هنوز اون شغل فیزیوتراپی خودم داشتم...
قدیم*
دفتر هانی مدیر بیمارستان*
لئون:ق-قربان لطفا اون کار نکنید
هانی:ای بابا لازم نی انقد ادای ادما بی غل و غش و خجالتی برام بازی کنی خودتم با اون ناز و عشوه هایی که میومدی تمام این مدت داشتی بهم پا میدادی! اگه اینجوری گشنه مردا بودی فقط باید به خودم میگفتی، اینجوریی لئون به خودش چسبونده بود*
لئون:تلاش میکنه بره*چ-چیمیگی برا خودت؟ ب-بس کن!
تق تق
آندریا اومد تو
هانی:جا خورد*
رمان حال*
لئون:و دست اخر من اون بدبخت فلک زده ای بودم با تیپا از بیمارستان پرت شد بیرون..مدریر بیمارستان حتا به گوش مالیم نگرفت`معلوم نیستاون مرتیکه چه مزخرفایی راجبم به اینو اون گفته که هیچ بیمارستاتی از نزدیکیا بهم کار نمیده..` ادمایی که کتکش میزدن دید مکث کرد* `بنگی؟؟ ولی من که سود قرض و قوله هابه این ماهم تا قرون اخر صاف کردم! اینجا چیکار میکنن؟ خیل خب انگار قسمت نیست امشب برن خونه`میدوه از پله ها پایین*
پایان پارت 2 رمان
چپتر 2
لئون:همینجوری که قدم میزدم با خودش گفت*خب از اون جایی که کار از کار گذشته و نمیشه از زیرش دررفت. .. مجبورم خودم به هر اب و اتیشی شده بزنم تا رضایت ارکا به خودم جلب کنم رفت اتاق ارکا و درو بست*
ارکا:لباسش در میاره*
لئون:لپاش قرمز میشه جا میخوره*واهاییی
ارکا:سرش میکنه سمت لئون*لباسام خیس عرقه، مشکلی که نداری وقتی لختم انجامش بدی
لئون:عا.... بهله! با خودش میگه*برگامم چقد خودمونی و راحته!
ارکا:لباسش تا میکنه*
لئون:با لپا گل انداخته زل زده به ارکا*واااااو
ارکا:ببینم قراره همینجوری اونجا ماتت ببره؟
لئون:اه بله، بله درسته! من، اوه... همین الان کارم شروع میکنم
ارکا:دراز میکشه دستاش میزاره زیر سرش*
لئون:پتو میندازه رو پا ارکا*ببینم جا خاصی تون درد میکنه؟
ارکا:هاه اخم میکنه*فقط کارتو بکن
لئون:چشم قربان با خودش میگه*کارمو بکنم؟ هاه
لئون:یه مایع ای رو فشار میدن رو دستش*هخب برا اینکه خستگیتون در بره با روغن به ماساژ ورزشی درست و حسابی بهتون میدم با خودش میگه*تنها کاری که باید بکنم اینه که نرم رو مخش اسونه دستاش میماله رو سینه ها به ارکا و با خودش میگه*جل الخالق این ادم کلا تو به لول دیگست، تمام مشتری هایی که داشتم بدن هیچکدومشون حتا به گرد پا همچین میکنیم نمیرسن دست حتما واسه تمریناش از جون مایع میذاره واقعا حرف نداره ارکا فشار میده و میماله دستش میکشه رو پا ارکا و باز با خودش میگه* پوستشم فوق العادست و به طرز پشم ریزونی خوش قیافس... اصلا نمیتونم چشم ازش بردارم پا ارکا محکم فشار میدن و کاپ میکنه*
ارکا:اخم میکنه*
لئون:رفت اونر با ترس*خدایا مرگ بده این چیههه با ترس به ارکا نگاه میکنه*اوه خدا به من ... من فقط!
ارکا:بلند میشه*اوی با عصبانیت میگه*ببینم دقیقا چه خیالی برت داشته که اونجوری باهام ور میری...!!؟
لئون:تعظیم میکنه*غ-غلط کردم قربان اون قدر تو بحران ماساژ رفته بودم که اصلا... واقعا متاسفم قربان با خودش گفت* گ-گاوم زایید گندی زدم که اصلا نمیشه جمعش کرد به کل محو جذابیتش شده بودم بعدشم فقط.... یاد حرف سوکو افتاد قلبش تند میزد*
تولوپ تالاپ*
لئون:دستش بهم فشار میده و باز با خودش میگه*یا خدا الان چه گلی به سرم بگیرم مطمعنم حسابی عصابش خط خطی کردم لپاش گل میندازه و با لرز صدا میگه*بخدا جدی میگم واقعا متاسفم قربان... گریش گرفت به چشش باز کرد*
ارکا:نشست رو تخت*الان ناموسا فازت چیه زدی زیر گریه؟ فقط حواست به اون دستات باشه، بالا دست بجنبون دراز میکشه*
لئون:چ-چشم قربان
نویسنده رمان:خب چون گیج میشید حرفایی که با خودشون میزنن دورش ` میزارم
لئون:`هوف از بیخ گوشم گذشت... `پا ارکا میبره بالا و باز صورتش سرخ میشه*`انگار ایندفه بیخیال شد گندش بزنن اصلا باورم نمیشه گریه کردم، حتا با خودش فک میکنه خل مغزی چیزیم عجب گافی دادم..`
ارکا:به لئون نگاه میکنه*
ساعت میگذره*
تیک تاک*
ارکا:بلند میشه*
لئون:خب ورزش درمانی امروزمون تموم شد ممنون از حوصله ای که به خرج دادین اقا ارکا پوکر فیس به زمین نگاه میکنه*`بخاطر اینکه شیش دنگ حواسم سر این بود مبادا گندی بزنم حس میکنم از خستگی دارم پس میوفتم دلم میخواد زودتر از اینجا بزنم بیرون`
ارکا:کمرش و دستاش کش و قوش میده*همممم
فشردن فشردن*
ارکا: نگاه میکنه به دستش* بدک نیس
لئون:میره سمت در*پ-پس من دیگه زحمتو کم میکنم روز خوبی داشته باشین قربان...!
ارکا:خیلی بد به در و لئون نگاه کرد*جغله ریقو
یک هفته بعد*
لئون:داشت کار میکرد داخل رستوران*اومدم! داشت حساب میکرد*میشه هزار وون
بیب*
شب شد*
لئون:رو پله ها قدم میزد* دیگه از اون موقع به بعد خبری از ارکا نشد البته با عقل جور در میاد از هر طرف همه اش گند کاری بالا اوردم... `اخه چقد دیگه باید خودمو درگیر این کارا عجیب غریب کنم؟ یاد قدیم میوفته*اگه بخواطر اون منحرف عوضی نبود... هنوز اون شغل فیزیوتراپی خودم داشتم...
قدیم*
دفتر هانی مدیر بیمارستان*
لئون:ق-قربان لطفا اون کار نکنید
هانی:ای بابا لازم نی انقد ادای ادما بی غل و غش و خجالتی برام بازی کنی خودتم با اون ناز و عشوه هایی که میومدی تمام این مدت داشتی بهم پا میدادی! اگه اینجوری گشنه مردا بودی فقط باید به خودم میگفتی، اینجوریی لئون به خودش چسبونده بود*
لئون:تلاش میکنه بره*چ-چیمیگی برا خودت؟ ب-بس کن!
تق تق
آندریا اومد تو
هانی:جا خورد*
رمان حال*
لئون:و دست اخر من اون بدبخت فلک زده ای بودم با تیپا از بیمارستان پرت شد بیرون..مدریر بیمارستان حتا به گوش مالیم نگرفت`معلوم نیستاون مرتیکه چه مزخرفایی راجبم به اینو اون گفته که هیچ بیمارستاتی از نزدیکیا بهم کار نمیده..` ادمایی که کتکش میزدن دید مکث کرد* `بنگی؟؟ ولی من که سود قرض و قوله هابه این ماهم تا قرون اخر صاف کردم! اینجا چیکار میکنن؟ خیل خب انگار قسمت نیست امشب برن خونه`میدوه از پله ها پایین*
پایان پارت 2 رمان
۱۱:۱۲
همش تو پارت 2 جا نشد پس پارت 3 زود میزارم
۱۱:۱۳
فقط رمان هایه من طولانیه اشکالی که نداره؟
۱۱:۱۳
رمان اسب و همستر
چپتر 3
لئون:هیجا تو این دنیا نیست که من توش در امان باشم تا کی قراره به این زندگی سگی ادامه بدم؟ میره داخل یه سوپر مارکت و رامن میگیره چاپستیک میگیره تو دستش* `اوه پسر این اصلا خوب نیست با این اوضاع خر تو خری که دارم اصل پرداخت سهله حتا نمیتونم قرض ماه بعدیو رو صاف کنم چیزیم تا روز پرداخت هزینه بیمارستان مامان بزرگم نمونده شونش میماله گوشیش زنگ میخوره*
بیزززز*
لئون:الو بله؟ `کی این وقت شب اخه؟`
ارکا:تو همون دکتر کیم لئونی؟ارکام
لئون:جا خورد*ک-کیی؟ اه بله جا خوردم جناب هوانگ سلام!
ارکا:دستش رو کمر مرلینا بود* میرم سر اصل مطلب فردا مسابقه دارم ببین میتونی به جلسه ماساژ درمانی دیگه واسم بزاری؟ همین الان سری پیش از کارت خوشم اومد میتونی الان پاشی بیای خونم؟نظرت؟
لئون:`الان... ج-جدیه؟ از اونجایی که دیگه خبری ازش نشد خیال می کردم دیگه هیچ وقت نبینمش.. ینی بابت اون روز از دستم عصبانی نبود؟ `و.. ولی جناب هوانگ الان نمیشه مترو گیر اورد و خب از طرفین یکم یهویی بود..
ارکا:اون که صد البته پول اضافه ما ریتم در نظر میگیرم با یچیزی تو مایه هایه.. پنج میلیون وون چطوری؟
لئون:جا میخوره بلند میشه*`پ-پنج میلیون وون؟؟؟ `
ارکا:قبوله دیگه نه؟
لئون:`اونم نه بعنوان دستمزد ماهانه ام بلکه واسه یه جلسه؟ اینطور نیست که تو این کار بهترین باشم یا همچین چیزی ینی واقعا خیال داره پنج میلیون وون همینجوری جیرینگی بزاره تو جیبم؟ ` زیر لبی گفت*یا خداا `چیکتر کنم ینی اشکال نداره قبولش کنم؟ هرچند اصلا تو شرایطی هستم که بخام دست دست کنم؟ یجای کار میلنگه ولی با این پنج میلیون وون میتونم بهره قرضای ماه بعدیمون صاف کنم و هم پول بیمارستان مامان بزرگم جور میشه`باشه جناب هوانگ ادرستون کجاس `الان فقط باید هرکاری از دستم بر میاد بکنم`
نویسنده رمان:ده اخههه رامن جا موندددد
ارکا:خوبه محکم میکوبه تو جیناا*
جینا:همهمقهه
تلمبه فشردن لرزیدن*
جیا:عاههه هاعقق
ارکا:برات ادرس میفرستم دستش رو باسن جینا بود*
جیما:هاممقق هومقق
ارکا:نیشخند*فقط بجمب
جینا:هامقق تخت فشار داد*
پایان پارت 3 رمان
چپتر 3
لئون:هیجا تو این دنیا نیست که من توش در امان باشم تا کی قراره به این زندگی سگی ادامه بدم؟ میره داخل یه سوپر مارکت و رامن میگیره چاپستیک میگیره تو دستش* `اوه پسر این اصلا خوب نیست با این اوضاع خر تو خری که دارم اصل پرداخت سهله حتا نمیتونم قرض ماه بعدیو رو صاف کنم چیزیم تا روز پرداخت هزینه بیمارستان مامان بزرگم نمونده شونش میماله گوشیش زنگ میخوره*
بیزززز*
لئون:الو بله؟ `کی این وقت شب اخه؟`
ارکا:تو همون دکتر کیم لئونی؟ارکام
لئون:جا خورد*ک-کیی؟ اه بله جا خوردم جناب هوانگ سلام!
ارکا:دستش رو کمر مرلینا بود* میرم سر اصل مطلب فردا مسابقه دارم ببین میتونی به جلسه ماساژ درمانی دیگه واسم بزاری؟ همین الان سری پیش از کارت خوشم اومد میتونی الان پاشی بیای خونم؟نظرت؟
لئون:`الان... ج-جدیه؟ از اونجایی که دیگه خبری ازش نشد خیال می کردم دیگه هیچ وقت نبینمش.. ینی بابت اون روز از دستم عصبانی نبود؟ `و.. ولی جناب هوانگ الان نمیشه مترو گیر اورد و خب از طرفین یکم یهویی بود..
ارکا:اون که صد البته پول اضافه ما ریتم در نظر میگیرم با یچیزی تو مایه هایه.. پنج میلیون وون چطوری؟
لئون:جا میخوره بلند میشه*`پ-پنج میلیون وون؟؟؟ `
ارکا:قبوله دیگه نه؟
لئون:`اونم نه بعنوان دستمزد ماهانه ام بلکه واسه یه جلسه؟ اینطور نیست که تو این کار بهترین باشم یا همچین چیزی ینی واقعا خیال داره پنج میلیون وون همینجوری جیرینگی بزاره تو جیبم؟ ` زیر لبی گفت*یا خداا `چیکتر کنم ینی اشکال نداره قبولش کنم؟ هرچند اصلا تو شرایطی هستم که بخام دست دست کنم؟ یجای کار میلنگه ولی با این پنج میلیون وون میتونم بهره قرضای ماه بعدیمون صاف کنم و هم پول بیمارستان مامان بزرگم جور میشه`باشه جناب هوانگ ادرستون کجاس `الان فقط باید هرکاری از دستم بر میاد بکنم`
نویسنده رمان:ده اخههه رامن جا موندددد
ارکا:خوبه محکم میکوبه تو جیناا*
جینا:همهمقهه
تلمبه فشردن لرزیدن*
جیا:عاههه هاعقق
ارکا:برات ادرس میفرستم دستش رو باسن جینا بود*
جیما:هاممقق هومقق
ارکا:نیشخند*فقط بجمب
جینا:هامقق تخت فشار داد*
پایان پارت 3 رمان
۱۲:۴۶
رمان کاوریستا مستقل/ایپاپ و هیترا مخصوصا شرک
رمان اسب و همستر چپتر 3 لئون:هیجا تو این دنیا نیست که من توش در امان باشم تا کی قراره به این زندگی سگی ادامه بدم؟ میره داخل یه سوپر مارکت و رامن میگیره چاپستیک میگیره تو دستش* `اوه پسر این اصلا خوب نیست با این اوضاع خر تو خری که دارم اصل پرداخت سهله حتا نمیتونم قرض ماه بعدیو رو صاف کنم چیزیم تا روز پرداخت هزینه بیمارستان مامان بزرگم نمونده شونش میماله گوشیش زنگ میخوره* بیزززز* لئون:الو بله؟ `کی این وقت شب اخه؟` ارکا:تو همون دکتر کیم لئونی؟ارکام لئون:جا خورد*ک-کیی؟ اه بله جا خوردم جناب هوانگ سلام! ارکا:دستش رو کمر مرلینا بود* میرم سر اصل مطلب فردا مسابقه دارم ببین میتونی به جلسه ماساژ درمانی دیگه واسم بزاری؟ همین الان سری پیش از کارت خوشم اومد میتونی الان پاشی بیای خونم؟نظرت؟ لئون:`الان... ج-جدیه؟ از اونجایی که دیگه خبری ازش نشد خیال می کردم دیگه هیچ وقت نبینمش.. ینی بابت اون روز از دستم عصبانی نبود؟ `و.. ولی جناب هوانگ الان نمیشه مترو گیر اورد و خب از طرفین یکم یهویی بود.. ارکا:اون که صد البته پول اضافه ما ریتم در نظر میگیرم با یچیزی تو مایه هایه.. پنج میلیون وون چطوری؟ لئون:جا میخوره بلند میشه*`پ-پنج میلیون وون؟؟؟ ` ارکا:قبوله دیگه نه؟ لئون:`اونم نه بعنوان دستمزد ماهانه ام بلکه واسه یه جلسه؟ اینطور نیست که تو این کار بهترین باشم یا همچین چیزی ینی واقعا خیال داره پنج میلیون وون همینجوری جیرینگی بزاره تو جیبم؟ ` زیر لبی گفت*یا خداا `چیکتر کنم ینی اشکال نداره قبولش کنم؟ هرچند اصلا تو شرایطی هستم که بخام دست دست کنم؟ یجای کار میلنگه ولی با این پنج میلیون وون میتونم بهره قرضای ماه بعدیمون صاف کنم و هم پول بیمارستان مامان بزرگم جور میشه`باشه جناب هوانگ ادرستون کجاس `الان فقط باید هرکاری از دستم بر میاد بکنم` نویسنده رمان:ده اخههه رامن جا موندددد ارکا:خوبه محکم میکوبه تو جیناا* جینا:همهمقهه تلمبه فشردن لرزیدن* جیا:عاههه هاعقق ارکا:برات ادرس میفرستم دستش رو باسن جینا بود* جیما:هاممقق هومقق ارکا:نیشخند*فقط بجمب جینا:هامقق تخت فشار داد* پایان پارت 3 رمان
لایک؟
۱۲:۵۴
رمان کاوریستا مستقل/ایپاپ و هیترا مخصوصا شرک
رمان اسب و همستر چپتر 3 لئون:هیجا تو این دنیا نیست که من توش در امان باشم تا کی قراره به این زندگی سگی ادامه بدم؟ میره داخل یه سوپر مارکت و رامن میگیره چاپستیک میگیره تو دستش* `اوه پسر این اصلا خوب نیست با این اوضاع خر تو خری که دارم اصل پرداخت سهله حتا نمیتونم قرض ماه بعدیو رو صاف کنم چیزیم تا روز پرداخت هزینه بیمارستان مامان بزرگم نمونده شونش میماله گوشیش زنگ میخوره* بیزززز* لئون:الو بله؟ `کی این وقت شب اخه؟` ارکا:تو همون دکتر کیم لئونی؟ارکام لئون:جا خورد*ک-کیی؟ اه بله جا خوردم جناب هوانگ سلام! ارکا:دستش رو کمر مرلینا بود* میرم سر اصل مطلب فردا مسابقه دارم ببین میتونی به جلسه ماساژ درمانی دیگه واسم بزاری؟ همین الان سری پیش از کارت خوشم اومد میتونی الان پاشی بیای خونم؟نظرت؟ لئون:`الان... ج-جدیه؟ از اونجایی که دیگه خبری ازش نشد خیال می کردم دیگه هیچ وقت نبینمش.. ینی بابت اون روز از دستم عصبانی نبود؟ `و.. ولی جناب هوانگ الان نمیشه مترو گیر اورد و خب از طرفین یکم یهویی بود.. ارکا:اون که صد البته پول اضافه ما ریتم در نظر میگیرم با یچیزی تو مایه هایه.. پنج میلیون وون چطوری؟ لئون:جا میخوره بلند میشه*`پ-پنج میلیون وون؟؟؟ ` ارکا:قبوله دیگه نه؟ لئون:`اونم نه بعنوان دستمزد ماهانه ام بلکه واسه یه جلسه؟ اینطور نیست که تو این کار بهترین باشم یا همچین چیزی ینی واقعا خیال داره پنج میلیون وون همینجوری جیرینگی بزاره تو جیبم؟ ` زیر لبی گفت*یا خداا `چیکتر کنم ینی اشکال نداره قبولش کنم؟ هرچند اصلا تو شرایطی هستم که بخام دست دست کنم؟ یجای کار میلنگه ولی با این پنج میلیون وون میتونم بهره قرضای ماه بعدیمون صاف کنم و هم پول بیمارستان مامان بزرگم جور میشه`باشه جناب هوانگ ادرستون کجاس `الان فقط باید هرکاری از دستم بر میاد بکنم` نویسنده رمان:ده اخههه رامن جا موندددد ارکا:خوبه محکم میکوبه تو جیناا* جینا:همهمقهه تلمبه فشردن لرزیدن* جیا:عاههه هاعقق ارکا:برات ادرس میفرستم دستش رو باسن جینا بود* جیما:هاممقق هومقق ارکا:نیشخند*فقط بجمب جینا:هامقق تخت فشار داد* پایان پارت 3 رمان
7 تا لایک برا پارت بعد
۱۲:۵۴