۹ آذر ۱۴۰۱
بازارسال شده از پالیزی ها
۱۳:۲۵
۶ دی ۱۴۰۱
اندونزی: معجزه اقتصادی آسیا!
گزافه نیست اگر کشور اندونزی را معجزه اقتصادی دو سه دهه اخیر آسیا بپنداریم. مسیری را طی میکند که قبلا چهار ببر آسیایی (هونگ کونگ، سنگاپور، کره جنوبی و تایوان) پیمودند و چه بسا سریعتر از آنها. در دو دهه اخیر میانگین رشد اقتصادی سالیانه حدود 5 درصد را تجربه کرده است. در دهه نخست هزاره سوم میلادی در حالی که جهان با بحران اقتصادی 2008 مواجه بود، اقتصاد اندونزی به رشد خود ادامه داد و در سال 2009 به عضویت در باشگاه 20 اقتصاد برتر جهان درآمد و در نوامبر گذشته نیز در بالی میزبان نشست سران این گروه بود.در حالی که امروز دو کشور اسلامی ترکیه و عربستان نیز عضو گروه 20 هستند، اما اندونزی تنها کشور مسلمانی است که تولید ناخالص داخلی آن بیش از یک تریلیون دلار است. امروز از لحاظ تولید ناخالص ملی (1.12 تریلیون دلار) جایگاه شانزدهم و از حیث قدرت خرید جایگاه دهم جهان را دارد و لقب بزرگترین اقتصاد جنوب شرق آسیا را یدک میکشد.اما سرّ این پیشرفت برق آسای مجمع الجزایر اندونزی در چیست؟ چه بسا نگاهی گذرا به تاریخ چند دهه اخیر این کشور آن را روشن کند. اندونزی بزرگترین کشور اسلامی (از لحاظ جمعیت) و چهارمین کشور پرجمعیت جهان با جمعیتی حدود 276 میلیون نفر است.پس از تسلیم ژاپن در پایان جنگ جهانی دوم، اندونزی به رهبری احمد سوکارنو در سال 1945 از هلند اعلام استقلال کرد. سوکارنو در نتیجه سالها مبارزه با استعمار هلند چهرهای محبوب بود و موفقیت او در متحد کردن مردم سرزمینش با آن همه تنوع و رنگارنگی فرهنگی و دینی یک شاهکار بود و مانع اشغال مجدد آن شد، اما او به جای پیریزی نظامی دموکراتیک و تمرکز بر حل مشکلات عدیده داخلی از جمله اقتصادی، اولا یک نظام اُتوکراتیک اقتدارگرا را با محوریت حزب کمونیسم ایجاد کرد و ثانیا در سایه جبهه داخلی ضعیف و نوعی تقابل با ارتش و اسلامگرایان، در سیاست خارجی نیز رویکرد تهاجمی در پیش گرفت و زیر چتر شوروی و چین وارد جبههبندیهای ایدئولوژیک در دوران جنگ سرد شد. این کشور تازه استقلال یافته، پس از استقلال رفته رفته وارد دوران بیثباتی سیاسی شد و اقتصاد آن نیز دچار نابسامانی بزرگی شد؛ به نحوی که تورم هزار درصدي آن از کنترل خارج شد و چاپخانههای بانک مرکزی اندونزی پس از چاپ بیرویه پول تعطیل شد و فقر و گرسنگی همه جا را گرفت.در این حال و هوای بد اقتصادی و سیاسی، ژنرال محمد سوهارتو در سال 1965 طی کودتایی و یا به عبارتی یک ضد کودتا عملا قدرت را به دست گرفت و دست به کشتار کمونیستها زد و سه سال بعد رئیس جمهور شد. اندونزی در 32 سال حکومت استبدادی او در خفقان بود؛ اما با این حال با در پیش گرفتن انضباط اقتصادی اوضاع بد اقتصادی را سر و سامان داد. در اواسط دهه هشتاد، اصلاحات اقتصادی بنیادینی را کلید زد و به همین علت برخی او را "پدر توسعه" اندونزی نیز مینامند. اما در دهه نود ارکان قدرتش تا خرخره غرق در فساد مالی شد و بحران مالی آسیا در 1997 مزید بر علت شد که در نهایت سوهارتو را مجبور به استعفا کرد و معاونش یوسف حبیبی جانشینش شد. حبيبی گذار اندونزی از استبداد فردی به دموکراسی را مدیریت کرد و در مدت کوتاه یک ساله حکمرانی خود اصلاحاتی اقتصادی و سیاسی را انجام داد و انتخابات آزاد را برگزار کرد. پس از حبیبی، اصلاحات اقتصادی و دموکراسی نوپای اندونزی در دوران روسای جمهور بعدی نیز پیگیری و فربهتر شد؛ به نحوی که قدرت به شکل متمرکز در دستان فردی یا نهادی خاص درنیاید. اندونزی اکنون نظام ریاستی پارلمانی دارد و در آن رئیس جمهور از 2014 با رای مستقیم مردم تنها برای دو دوره (هر کدام پنج سال) انتخاب میشود. برخلاف چین که اقتصاد بازار و توسعه اقتصادی را با نظامی اقتدارگرار و غیردموکراتیک پیش برده، اما اندونزی به گفته وزیر خارجه اسبقش حسن ویراگودا بر این باور است که "توسعه اقتصادی پایدار تنها در سایه توسعه سیاسی امکانپذیر است".اقتصاد از سال 1999 پس از سقوط استبداد سوهارتو، سیستماتیک در صدر سیاست اندونزی قرار گرفت و اکنون بر اساس چشمانداز 2045 حرکت میکند که قرار است این کشور مسلمان را در صدسالگی استقلال خود به جرگه کشورهای توسعه یافته و در جایگاه پنجم اقتصاد جهان بنشاند. سازمان سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) نیز برآورد کرده است که اقتصاد اندونزی در سال 2045 با رسیدن به 8.89 تریلیون دلار به چهارمین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل خواهد شد. البته پیشبینی بانک بینالمللی و صندوق پول در سال 2020 این بود که اندونزی احتمالا در سال 2024 بتواند به جایگاه پنجم جهانی برسد. امروز اندونزی بر اقتصاد سبز و اقتصاد دیجیتالی متمرکز است و پیشبینی شده که حجم اقتصاد اینترنتی آن در سال 2025 به 130 میلیارد دلار و در سال 2030 به 300 میلیارد دلار برسد و به بزرگترین اقتصاد دیجیتال جنوب شرقی آسیا تبدیل شود.#صابر_گل_عنبری@Sgolanbari
گزافه نیست اگر کشور اندونزی را معجزه اقتصادی دو سه دهه اخیر آسیا بپنداریم. مسیری را طی میکند که قبلا چهار ببر آسیایی (هونگ کونگ، سنگاپور، کره جنوبی و تایوان) پیمودند و چه بسا سریعتر از آنها. در دو دهه اخیر میانگین رشد اقتصادی سالیانه حدود 5 درصد را تجربه کرده است. در دهه نخست هزاره سوم میلادی در حالی که جهان با بحران اقتصادی 2008 مواجه بود، اقتصاد اندونزی به رشد خود ادامه داد و در سال 2009 به عضویت در باشگاه 20 اقتصاد برتر جهان درآمد و در نوامبر گذشته نیز در بالی میزبان نشست سران این گروه بود.در حالی که امروز دو کشور اسلامی ترکیه و عربستان نیز عضو گروه 20 هستند، اما اندونزی تنها کشور مسلمانی است که تولید ناخالص داخلی آن بیش از یک تریلیون دلار است. امروز از لحاظ تولید ناخالص ملی (1.12 تریلیون دلار) جایگاه شانزدهم و از حیث قدرت خرید جایگاه دهم جهان را دارد و لقب بزرگترین اقتصاد جنوب شرق آسیا را یدک میکشد.اما سرّ این پیشرفت برق آسای مجمع الجزایر اندونزی در چیست؟ چه بسا نگاهی گذرا به تاریخ چند دهه اخیر این کشور آن را روشن کند. اندونزی بزرگترین کشور اسلامی (از لحاظ جمعیت) و چهارمین کشور پرجمعیت جهان با جمعیتی حدود 276 میلیون نفر است.پس از تسلیم ژاپن در پایان جنگ جهانی دوم، اندونزی به رهبری احمد سوکارنو در سال 1945 از هلند اعلام استقلال کرد. سوکارنو در نتیجه سالها مبارزه با استعمار هلند چهرهای محبوب بود و موفقیت او در متحد کردن مردم سرزمینش با آن همه تنوع و رنگارنگی فرهنگی و دینی یک شاهکار بود و مانع اشغال مجدد آن شد، اما او به جای پیریزی نظامی دموکراتیک و تمرکز بر حل مشکلات عدیده داخلی از جمله اقتصادی، اولا یک نظام اُتوکراتیک اقتدارگرا را با محوریت حزب کمونیسم ایجاد کرد و ثانیا در سایه جبهه داخلی ضعیف و نوعی تقابل با ارتش و اسلامگرایان، در سیاست خارجی نیز رویکرد تهاجمی در پیش گرفت و زیر چتر شوروی و چین وارد جبههبندیهای ایدئولوژیک در دوران جنگ سرد شد. این کشور تازه استقلال یافته، پس از استقلال رفته رفته وارد دوران بیثباتی سیاسی شد و اقتصاد آن نیز دچار نابسامانی بزرگی شد؛ به نحوی که تورم هزار درصدي آن از کنترل خارج شد و چاپخانههای بانک مرکزی اندونزی پس از چاپ بیرویه پول تعطیل شد و فقر و گرسنگی همه جا را گرفت.در این حال و هوای بد اقتصادی و سیاسی، ژنرال محمد سوهارتو در سال 1965 طی کودتایی و یا به عبارتی یک ضد کودتا عملا قدرت را به دست گرفت و دست به کشتار کمونیستها زد و سه سال بعد رئیس جمهور شد. اندونزی در 32 سال حکومت استبدادی او در خفقان بود؛ اما با این حال با در پیش گرفتن انضباط اقتصادی اوضاع بد اقتصادی را سر و سامان داد. در اواسط دهه هشتاد، اصلاحات اقتصادی بنیادینی را کلید زد و به همین علت برخی او را "پدر توسعه" اندونزی نیز مینامند. اما در دهه نود ارکان قدرتش تا خرخره غرق در فساد مالی شد و بحران مالی آسیا در 1997 مزید بر علت شد که در نهایت سوهارتو را مجبور به استعفا کرد و معاونش یوسف حبیبی جانشینش شد. حبيبی گذار اندونزی از استبداد فردی به دموکراسی را مدیریت کرد و در مدت کوتاه یک ساله حکمرانی خود اصلاحاتی اقتصادی و سیاسی را انجام داد و انتخابات آزاد را برگزار کرد. پس از حبیبی، اصلاحات اقتصادی و دموکراسی نوپای اندونزی در دوران روسای جمهور بعدی نیز پیگیری و فربهتر شد؛ به نحوی که قدرت به شکل متمرکز در دستان فردی یا نهادی خاص درنیاید. اندونزی اکنون نظام ریاستی پارلمانی دارد و در آن رئیس جمهور از 2014 با رای مستقیم مردم تنها برای دو دوره (هر کدام پنج سال) انتخاب میشود. برخلاف چین که اقتصاد بازار و توسعه اقتصادی را با نظامی اقتدارگرار و غیردموکراتیک پیش برده، اما اندونزی به گفته وزیر خارجه اسبقش حسن ویراگودا بر این باور است که "توسعه اقتصادی پایدار تنها در سایه توسعه سیاسی امکانپذیر است".اقتصاد از سال 1999 پس از سقوط استبداد سوهارتو، سیستماتیک در صدر سیاست اندونزی قرار گرفت و اکنون بر اساس چشمانداز 2045 حرکت میکند که قرار است این کشور مسلمان را در صدسالگی استقلال خود به جرگه کشورهای توسعه یافته و در جایگاه پنجم اقتصاد جهان بنشاند. سازمان سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) نیز برآورد کرده است که اقتصاد اندونزی در سال 2045 با رسیدن به 8.89 تریلیون دلار به چهارمین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل خواهد شد. البته پیشبینی بانک بینالمللی و صندوق پول در سال 2020 این بود که اندونزی احتمالا در سال 2024 بتواند به جایگاه پنجم جهانی برسد. امروز اندونزی بر اقتصاد سبز و اقتصاد دیجیتالی متمرکز است و پیشبینی شده که حجم اقتصاد اینترنتی آن در سال 2025 به 130 میلیارد دلار و در سال 2030 به 300 میلیارد دلار برسد و به بزرگترین اقتصاد دیجیتال جنوب شرقی آسیا تبدیل شود.#صابر_گل_عنبری@Sgolanbari
۳:۲۹
۶:۲۸
زنی از خاک، از خورشید، از دریا، قدیمیترزنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمیترزنی از خویشتن حتی، از أعطینا، قدیمیترزنی از نیّت پیدایِش دنیا، قدیمیتر
که قبل از قصۀ «قالوا بلی» این زن بلی گفتهستنخستین زن که با پروردگارش یا علی گفتهست
ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانهبه سوی جانمازش میرود سلانه سلانهشبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانهاز آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه
نشاند آن دانه را در آسمان با گریه آبش دادزمین خاکستری بود، اشک او رنگ و لعابش داد
زنی آنسان که خورشید است سرگرم مصابیحشکه باران نام او را میستاید در تواشیحشجهان آرایه دارد از شگفتیهای تلمیحشجهان این شاهمقصودی که روشن شد ز تسبیحش
ابد حیران فردایش، ازل مبهوت دیروزشندانمهای عالم ثبت شد در لوح محفوظش
چه بنویسم از آن بیابتدا، بیانتها، زهراازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهراشگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهراچه میفهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا!
مرا در سایۀ خود بُرد و جوهر ریخت در شعرمرفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم
مدام او وصله میزد، وصلۀ دیگر بر آن چادرکه جبرائیل میبندد دخیل پر بر آن چادرستون آسمانها میگذارد سر بر آن چادرتیمّم میکند هر روز پیغمبر بر آن چادر
همان چادر که مأوای علی در کوچهها بودهستکمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بودهست
غمی در جان زهرا میشود تکرار در تکرارصدای گریه میآید به گوشش از در و دیوارتمام آسمانها میشود روی سرش آوارکه دارد در وجودش روضه میخواند کسی انگار
برایش روضه میخواند صدایی در دل بارانکه یا أماه! أنا المظلوم، أنا المقتول، أنا العطشان
خدا را ناگهان در جلوهای دیگر نشان دادندکه خوبِ آفرینش را به زهرا ارمغان دادندصدای کودکش آمد، تمام عرش جان دادندملائک یک به یک گهوارۀ او را تکان دادند
صدای گریه آمد، مادرم میسوخت در بارانبرای کودک خود پیرُهن میدوخت در باران
وصیت کرد مادر، آسمان بیوقفه میباریدحسینم هر کجا خُفته، قدم آرام بردارید!تن او را به دست ابری از آغوش بسپاریدجهان تشنهست، بالای سر او آب بگذارید
زمان رفتنش فرمود: میبخشید مادر راکفنهایم یکی کم بود، میبخشید مادر را
بمیرم بسته میشد آن نگاه آهسته آهستهبه چشم ما جهان میشد سیاه آهسته آهستهصدای روضه میافتد به راه آهسته آهستهزنی آمد به سوی قتلگاه آهسته آهسته
بُنَّیَ تشنهای مادر برایت آب آورده...
ایام شهادت مادرمان حضرت فاطمه زهرا(س) تسلیت و تعزیت
که قبل از قصۀ «قالوا بلی» این زن بلی گفتهستنخستین زن که با پروردگارش یا علی گفتهست
ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانهبه سوی جانمازش میرود سلانه سلانهشبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانهاز آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه
نشاند آن دانه را در آسمان با گریه آبش دادزمین خاکستری بود، اشک او رنگ و لعابش داد
زنی آنسان که خورشید است سرگرم مصابیحشکه باران نام او را میستاید در تواشیحشجهان آرایه دارد از شگفتیهای تلمیحشجهان این شاهمقصودی که روشن شد ز تسبیحش
ابد حیران فردایش، ازل مبهوت دیروزشندانمهای عالم ثبت شد در لوح محفوظش
چه بنویسم از آن بیابتدا، بیانتها، زهراازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهراشگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهراچه میفهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا!
مرا در سایۀ خود بُرد و جوهر ریخت در شعرمرفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم
مدام او وصله میزد، وصلۀ دیگر بر آن چادرکه جبرائیل میبندد دخیل پر بر آن چادرستون آسمانها میگذارد سر بر آن چادرتیمّم میکند هر روز پیغمبر بر آن چادر
همان چادر که مأوای علی در کوچهها بودهستکمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بودهست
غمی در جان زهرا میشود تکرار در تکرارصدای گریه میآید به گوشش از در و دیوارتمام آسمانها میشود روی سرش آوارکه دارد در وجودش روضه میخواند کسی انگار
برایش روضه میخواند صدایی در دل بارانکه یا أماه! أنا المظلوم، أنا المقتول، أنا العطشان
خدا را ناگهان در جلوهای دیگر نشان دادندکه خوبِ آفرینش را به زهرا ارمغان دادندصدای کودکش آمد، تمام عرش جان دادندملائک یک به یک گهوارۀ او را تکان دادند
صدای گریه آمد، مادرم میسوخت در بارانبرای کودک خود پیرُهن میدوخت در باران
وصیت کرد مادر، آسمان بیوقفه میباریدحسینم هر کجا خُفته، قدم آرام بردارید!تن او را به دست ابری از آغوش بسپاریدجهان تشنهست، بالای سر او آب بگذارید
زمان رفتنش فرمود: میبخشید مادر راکفنهایم یکی کم بود، میبخشید مادر را
بمیرم بسته میشد آن نگاه آهسته آهستهبه چشم ما جهان میشد سیاه آهسته آهستهصدای روضه میافتد به راه آهسته آهستهزنی آمد به سوی قتلگاه آهسته آهسته
بُنَّیَ تشنهای مادر برایت آب آورده...
ایام شهادت مادرمان حضرت فاطمه زهرا(س) تسلیت و تعزیت
۷:۲۸
۱۲ دی ۱۴۰۱
چرا تاریخِ سیاست ورزی و حکمرانی ما نا موفق است؟December 15, 2022 by محمود سریع القلم(مقدمۀ چاپ جدید کتاب اقتدارگرایی ایرانی در عهد پهلوی)در بسیاری از حرفهها و تخصصها مانند معماری، هنر، مهندسی، پزشکی، ادبیات، فلسفه، صنعت و کارآفرینی، ایرانیان نه تنها در داخل کشور بلکه در سطح بینالمللی، عملکرد قابل احترامی را کسب کردهاند. اما هم چنانکه تاریخ پرتلاطم آنها نشان می دهد، در یک حرفه و تخصص ناکامی های فراوانی داشته اند: سیاست ورزی و حکمرانی. اگر فقط تُورقی در کتابِ روزگاران دکتر عبدالحسین زرین کوب (انتشارات سخن، 1374 ) انجام پذیرد، روشن می شود که تاریخ سیاست در ایران عموماً با خشونت، حذف، تبعید، انحصار، ثروتاندوزی، تیول داری، حیلهگری، دروغ، بی ثباتی و تحریف همراه بوده است. در کتاب اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار این نویسنده (چاپ چهاردهم ، ۱۳۹۹) آمده است (صص 100-102):
آقا محمدخان قاجار از بی رحم ترین رجال سیاسی جهان به شمار می رود....در مدت شانزده سال توانسته بود در شرق، شمال و شمال غرب کشور، تمامی مدعیان قدرت و سلطنت را با نهایت خشونت از میان بردارد و در نهایت....بقیه مدعیان را نیز با بیرون آوردن چشم آنها به زانو در آورد. او پس از جلوس به سراغ شاهرخ و نادر میرزا از بازماندگان افشاریه رفت. به دستور آقا محمدخان قاجار، حلقهای از خمیر بر سر شاهرخ درست کردند و سرب گداخته در آن ریختند....میل آقا محمدخان به غلبه، عشق به قدرت و حرص در جمع آوری ثروت در وی به صورت شهوتی دیوانه وار در آمده بود و برای تحقق آنها، هرکس و هر چیز را در مقابل خود مییافت خُرد میکرد و به شدت در هم میشکست. او سوء ظن و بی اعتمادی عمیقی نسبت به همه اطرافیان خود داشت. آقا محمدخان قاجار در سن شصت و سه سالگی توسط عدهای از فراشان خود در سال 1170 شمسی کشته شد.
چرا ایرانیان در سیاست ورزی و حکمرانی دائماً شکست خورده اند؟ کدام ویژگیها باعث میشوند که در علم، صنعت، پزشکی و ادبیات موفق باشند؟ چرا موفقیت در موارد فوق به پایداری و موفقیت و سربلندی در قدرت و سیاست ورزی نمی انجامد؟ کجا باید سراغ علتها بگردیم؟ افکار؟ فرهنگ؟ جغرافیا؟ شخصیت؟ نظام مدیریت شفاف اقتصادی؟ و یا ساختارسیاسی شمول گرا؟ و یا کدام ترکیب از این علتهای محتمل؟ کدام علت اصلی است وثقل ناکامیهای سیاست و حکمرانی را توضیح میدهد؟ اگر هر کدام از این خوشههای عِلّی (Causal Clusters) درصدی دارند، تسلسل آنها به چه صورت است؟ چرا ما در حوزۀ فکر، یکدیگر را تحمل نمی کنیم؟ چرا دیگری که متفاوت میاندیشد را با القاب حذف می کنیم؟ چرا ذهنهای صفر و یک (Binary) داریم؟ چرا مصالح دیگران برای ما ارزش ندارد؟ چرا وقتی به یک قرائت از سیاست میرسیم، قرائتهای «دیگر» را ساده انگارانه، ابلهانه و منحرف خطاب میکنیم؟ چرا واژۀ متمدنانه و اصیل Compromise را به سازش ترجمه کردهایم؟ چرا معادل فارسی Fact نداریم؟ چرا معادل فارسی نظرخواهی برای تصمیم سازی جمعی Collaboration نداریم؟ ایران ابن سینا و شهابالدین سهروردی دارد ولی سیاست ورزی که برای مخالفِ فکری خود جا باز کند به ندرت تربیت کرده است. نکتۀ کلیدی و تعیین کننده این است که در عدمِ تحملِ یکدیگر، لقب دادن، پذیرش اندیشههای مخالف، جا باز کردن برای یکدیگر، قبول کردن آدابِ رقابت، رفتارِ قاعدهمند سازمانی، پذیرشِ تغییر، کوتاه آمدن، رعایتِ حقوقِ دیگران، مشکل فقط در حوزۀ سیاست ورزی و حکمرانی نیست. در مدیریتِ یک موسسه، یک ساختمان، یک محله و حتی یک خانواده، همان خصوصیات انحصار طلبی، حذف و خود حق پنداری جاری است. اگر در فنون و تخصصها، موفقیت هست چون رستگاری فردی است. همینکه جمعی در میان باشد، کار به حذف و انحصار میکشد و حقیقت طبع آدمی به گونهای است که در سفسطه و مغلطه پردازی برای اشتباهات خود فوقالعاده هنرمند است. به عبارت دیگر، و با پرسشی متفاوت، چرا ایرانیان به رستگاری جمعی فکر نمیکنند؟ در زیر یک به یک موضوع رستگاری جمعی را با گونه شناسی افکار، فرهنگ، جغرافیا، شخصیت، نظام اقتصادی و ساختارسیاسی شمول گرا میسنجیم:آیا افکار مختلفِ ما باعث شده تا نتوانیم حکمرانی مطلوب را ایجاد کنیم؟ ولی آیا جامعه یا کشوری در جهان وجود دارد که در آن تکثر فکر وجود نداشته باشد؟ به تعداد انسانها فکر وجود دارد. در کشورهای غربی که قرارداد اجتماعی رایج است طیفی از اندیشه ها وجود دارد که معمولاً در غالب نظام حزبی باهم رقابت می کنند. افرادی مانند تلکوت پارسونز و آنتونی گیدنز عمری را در نظریه پردازی برای ایجاد هارمونی میان حکومت و مردم سپری کرده اند. نظام حزبی کارآمدترین روش برای مدیریت افکار گوناگون است. پس تکثر اندیشه خود به خود دلیلی برای استبداد و اقتدارگرایی ایرانی نیست هرچند فقدان نظام حزبی در تاریخ ایران باعث حذف افکار رقیب شده است. آیا مشکل در فرهنگ است؟ ضمن
آقا محمدخان قاجار از بی رحم ترین رجال سیاسی جهان به شمار می رود....در مدت شانزده سال توانسته بود در شرق، شمال و شمال غرب کشور، تمامی مدعیان قدرت و سلطنت را با نهایت خشونت از میان بردارد و در نهایت....بقیه مدعیان را نیز با بیرون آوردن چشم آنها به زانو در آورد. او پس از جلوس به سراغ شاهرخ و نادر میرزا از بازماندگان افشاریه رفت. به دستور آقا محمدخان قاجار، حلقهای از خمیر بر سر شاهرخ درست کردند و سرب گداخته در آن ریختند....میل آقا محمدخان به غلبه، عشق به قدرت و حرص در جمع آوری ثروت در وی به صورت شهوتی دیوانه وار در آمده بود و برای تحقق آنها، هرکس و هر چیز را در مقابل خود مییافت خُرد میکرد و به شدت در هم میشکست. او سوء ظن و بی اعتمادی عمیقی نسبت به همه اطرافیان خود داشت. آقا محمدخان قاجار در سن شصت و سه سالگی توسط عدهای از فراشان خود در سال 1170 شمسی کشته شد.
چرا ایرانیان در سیاست ورزی و حکمرانی دائماً شکست خورده اند؟ کدام ویژگیها باعث میشوند که در علم، صنعت، پزشکی و ادبیات موفق باشند؟ چرا موفقیت در موارد فوق به پایداری و موفقیت و سربلندی در قدرت و سیاست ورزی نمی انجامد؟ کجا باید سراغ علتها بگردیم؟ افکار؟ فرهنگ؟ جغرافیا؟ شخصیت؟ نظام مدیریت شفاف اقتصادی؟ و یا ساختارسیاسی شمول گرا؟ و یا کدام ترکیب از این علتهای محتمل؟ کدام علت اصلی است وثقل ناکامیهای سیاست و حکمرانی را توضیح میدهد؟ اگر هر کدام از این خوشههای عِلّی (Causal Clusters) درصدی دارند، تسلسل آنها به چه صورت است؟ چرا ما در حوزۀ فکر، یکدیگر را تحمل نمی کنیم؟ چرا دیگری که متفاوت میاندیشد را با القاب حذف می کنیم؟ چرا ذهنهای صفر و یک (Binary) داریم؟ چرا مصالح دیگران برای ما ارزش ندارد؟ چرا وقتی به یک قرائت از سیاست میرسیم، قرائتهای «دیگر» را ساده انگارانه، ابلهانه و منحرف خطاب میکنیم؟ چرا واژۀ متمدنانه و اصیل Compromise را به سازش ترجمه کردهایم؟ چرا معادل فارسی Fact نداریم؟ چرا معادل فارسی نظرخواهی برای تصمیم سازی جمعی Collaboration نداریم؟ ایران ابن سینا و شهابالدین سهروردی دارد ولی سیاست ورزی که برای مخالفِ فکری خود جا باز کند به ندرت تربیت کرده است. نکتۀ کلیدی و تعیین کننده این است که در عدمِ تحملِ یکدیگر، لقب دادن، پذیرش اندیشههای مخالف، جا باز کردن برای یکدیگر، قبول کردن آدابِ رقابت، رفتارِ قاعدهمند سازمانی، پذیرشِ تغییر، کوتاه آمدن، رعایتِ حقوقِ دیگران، مشکل فقط در حوزۀ سیاست ورزی و حکمرانی نیست. در مدیریتِ یک موسسه، یک ساختمان، یک محله و حتی یک خانواده، همان خصوصیات انحصار طلبی، حذف و خود حق پنداری جاری است. اگر در فنون و تخصصها، موفقیت هست چون رستگاری فردی است. همینکه جمعی در میان باشد، کار به حذف و انحصار میکشد و حقیقت طبع آدمی به گونهای است که در سفسطه و مغلطه پردازی برای اشتباهات خود فوقالعاده هنرمند است. به عبارت دیگر، و با پرسشی متفاوت، چرا ایرانیان به رستگاری جمعی فکر نمیکنند؟ در زیر یک به یک موضوع رستگاری جمعی را با گونه شناسی افکار، فرهنگ، جغرافیا، شخصیت، نظام اقتصادی و ساختارسیاسی شمول گرا میسنجیم:آیا افکار مختلفِ ما باعث شده تا نتوانیم حکمرانی مطلوب را ایجاد کنیم؟ ولی آیا جامعه یا کشوری در جهان وجود دارد که در آن تکثر فکر وجود نداشته باشد؟ به تعداد انسانها فکر وجود دارد. در کشورهای غربی که قرارداد اجتماعی رایج است طیفی از اندیشه ها وجود دارد که معمولاً در غالب نظام حزبی باهم رقابت می کنند. افرادی مانند تلکوت پارسونز و آنتونی گیدنز عمری را در نظریه پردازی برای ایجاد هارمونی میان حکومت و مردم سپری کرده اند. نظام حزبی کارآمدترین روش برای مدیریت افکار گوناگون است. پس تکثر اندیشه خود به خود دلیلی برای استبداد و اقتدارگرایی ایرانی نیست هرچند فقدان نظام حزبی در تاریخ ایران باعث حذف افکار رقیب شده است. آیا مشکل در فرهنگ است؟ ضمن
۳:۴۹
اینکه دهها تعریف از فرهنگ وجود دارد اما برای پیشبرد بحث و بهره گیری از یک تعریف کاربردی، آن را به «نظام باورهای یک فرد یا نظام اجتماعی» خلاصه می کنیم. باور، غلیظ تر و مستحکم تر از فکر و افکار است. فکر سیّال است ولی باور، با تعصب، احساسات و تعهد همراه است. فکر ممکن است با یک کتاب یا سخنرانی تغییر یابد اما باور با دوام تر است. چالشِ باور و حکمرانی در آنجاست که اگر قرار باشد تنها یک باور در حکمرانی جاری باشد به طور طبیعیِ خروجی آن، حذف و انحصار است.راه حلی که در جامعه بشری طراحی و تجربه شده برای آنکه تنها یک باور بر امورِ یک جامعه مسلط نشود، نظام حزبی است. در آخرین انتخابات پارلمانی آلمان، احزاب کلیدی به ترتیب26، 24، 15و 12 درصد آراء را کسب کردند و برای ثبات، استحکام و تداوم نظام سیاسی و احترام به تکثر باورها در جامعه، دولت ائتلافی تشکیل دادند. پهلوی دوم در 12 اردیبهشت 1354، چارچوبی را اعلام کرد و از همه ایرانیان خواست که به آن چارچوب / باور وفادار و متعهد باشند. او گفت: همه کسانی که به اصل سلطنت، قانون اساسی و اصول انقلاب سفید اعتقاد داشته باشند عضو حزب رستاخیز خواهند شد. در غیر اینصورت جایی در سیستم ندارند و می توانند گذرنامه خود را گرفته و از ایران بروند (صفحۀ 247 کتاب اقتدارگرایی ایرانی در عهد پهلوی). به عبارت دیگر، مارکسیستها و مذهبیون که باورهای متفاوت داشتند جایگاهی نداشتند. نتیجه آن شد که مارکسیستها به اروپا و آمریکا رفتند و مذهبیون به سوریه، لبنان، لیبی، مصر و عراق و با دو دهه فعالیت گسترده سیاسی- تبلیغاتی به همراه حامیان خارجی خود، فضای بینالمللی و داخلی را علیه شاه برانگیختند. حکمرانی می تواند با یک باور باشد مشروط به اینکه باورهای دیگری در انتخابات و مدیریت کشور، نمایندگی داشته باشند و فرصت پیدا کنند تا رقابت کنند. مهمتر از این مسئله، هدف از حکمرانی چیست؟ صرفاً حل مسائل یک جامعه. اگر هم گروهی معتقد است که باورهای او موثرتر از باورهای دیگران است باید خود را در مدیریت و حل مسائل نشان دهد. اگر عملکرد او جواب نداد، یا باید ائتلاف کند و یا اجازه دهد باورهای دیگر مسائل یک جامعه را حل کنند. بنابراین، باورهای مختلف خود به خود باعث اقتدارگرایی نمی شوند بلکه فقدان مدیریت آنها به استبداد می انجامد.آیا جغرافیای ما باعث شده تا نتوانیم حکمرانی مطلوب را ایجاد کنیم؟ شیلی یک باریکۀ جغرافیایی است و بسیار موفق. سنگاپور یک جزیره است و فوق العاده موفق. هند جغرافیایی وسیع داشته و تقریباً با همۀ همسایگان خود تنش دارد ولی hub جهانی نرم افزار شده و به زودی اقتصاد سوم جهان خواهد شد و روز به روز احترام و شأن جهانی آن در حال افزایش است. ترکیه که پیچیدهترین ژئوپلیتیک را داراست و در پنج عرصۀ جغرافیایی (دریای سیاه، اروپا، مدیترانه، قفقازو خاورمیانه) ، مدیریتِ امنیتی می کند، بیش از چهل میلیون نفر توریست جذب کرده و از شهروندان هیچ کشوری ویزای ورود نمی خواهد و باورهای مختلف را در جامعۀ خود نهادینه کرده است. جغرافیا و ژئوپلیتیک مانعی برای حکمرانی مطلوب نیست بلکه بستگی به درایت مدیران دارد.در ادامۀ بررسی خوشههای علّی، این پرسش مطرح میشود که آیا شخصیت یا کاراکترما باعث شده تا حکمرانی نامطلوب تاریخی داشته باشیم؟ زمانی شخصیت مهم می شود که سیستم مدیریت اُلیگارکیک یا حکمرانی عده ای معدود (Oligarchic) باشد و شهروندان و مجریان مجبور شوند تا خود را نه به مجموعه ای از قواعد و مقررات بلکه به افراد متصل کنند. در صفحۀ 212 کتاب آمده است:
محمدرضا شاه انتقاد نزدیک ترین افراد به خود را بر نمیتابید. حتی شخصی مانند منوچهر اقبال که پزشک بود و متملقترین فرد سیاسی کلِ دورۀ 57 سالۀ خاندانِ پهلوی شمرده میشود و گفته میشود هفتاد پست و مقام داشت و چهارده سال رئیس شرکت نفت بود، هنگامی که پس از برکناری در آبان ماه سال 1356 به شاه نامه نوشت و از نارضایتی مردم خبر داد، محمدرضا شاه درجواب گفت که او (اقبال) در جریان نیست و شاه بهتر می داند. منوچهر اقبال همینکه از قدرت کناره گیری کرد منتقد سیستم شد. او در 4 آذر 1356 چندهفته پس از کناره گیری از قدرت فوت کرد.
شخصیت دونالد ترامپ و جو بایدن بسیار با هم متفاوت است اما عملکرد هر دو در برابر یک سیستم عظیم حقوقیِ تفکیک قوا و افکار عمومی قرار دارد و اجازه نمی دهند خلقیات آنها مبنای مدیریت کشور شوند. شخصیتِ خانم آنگلا مرکل و اولاف شولتس تفاوتهای اساسی دارد اما حکمرانی هردو در یک سیستم ائتلافی در درون پارلمان انجام می پذیرد. ویژگیهای شخصیتی آنها (Idiosyncrasies) در حداقل تاثیر گذاری برحکمرانی قرار دارند.
رضا نیازمند از مدیران اقتصادی پهلوی دوم در مورد محمدرضا شاه چنین میگوید (صفحات 191-192 کتاب):
خوب البته شاه این رشد بی سابقه (اقتصادی در سالهای 1341-1347) را دید و ساواک هم که اخبار را به او میداد و م
محمدرضا شاه انتقاد نزدیک ترین افراد به خود را بر نمیتابید. حتی شخصی مانند منوچهر اقبال که پزشک بود و متملقترین فرد سیاسی کلِ دورۀ 57 سالۀ خاندانِ پهلوی شمرده میشود و گفته میشود هفتاد پست و مقام داشت و چهارده سال رئیس شرکت نفت بود، هنگامی که پس از برکناری در آبان ماه سال 1356 به شاه نامه نوشت و از نارضایتی مردم خبر داد، محمدرضا شاه درجواب گفت که او (اقبال) در جریان نیست و شاه بهتر می داند. منوچهر اقبال همینکه از قدرت کناره گیری کرد منتقد سیستم شد. او در 4 آذر 1356 چندهفته پس از کناره گیری از قدرت فوت کرد.
شخصیت دونالد ترامپ و جو بایدن بسیار با هم متفاوت است اما عملکرد هر دو در برابر یک سیستم عظیم حقوقیِ تفکیک قوا و افکار عمومی قرار دارد و اجازه نمی دهند خلقیات آنها مبنای مدیریت کشور شوند. شخصیتِ خانم آنگلا مرکل و اولاف شولتس تفاوتهای اساسی دارد اما حکمرانی هردو در یک سیستم ائتلافی در درون پارلمان انجام می پذیرد. ویژگیهای شخصیتی آنها (Idiosyncrasies) در حداقل تاثیر گذاری برحکمرانی قرار دارند.
رضا نیازمند از مدیران اقتصادی پهلوی دوم در مورد محمدرضا شاه چنین میگوید (صفحات 191-192 کتاب):
خوب البته شاه این رشد بی سابقه (اقتصادی در سالهای 1341-1347) را دید و ساواک هم که اخبار را به او میداد و م
۳:۴۹
یگفت اینها (عالیخانی وزیر وقت اقتصاد و 5 معاونش) اصلاً یک مشت آدم هستند به هم چسبیده و هماهنگ که هرکار بخواهند تصمیم میگیرند و اجرا میکنند. به نظر من شاید همین موجب شد که شاه از عالیخانی کمی بترسد. شاه از افرادی که کمی محبوبیت و شهرت پیدا میکردند می ترسید. شاید فکر میکرد یک روزی خارجیها بیایند پشت عالیخانی و او را وسوسهاش کنند شلوغی راه بیاندازند شاه را بردارند. همه مردم آن موقع میگفتند نخست وزیر آتی ایران عالیخانی است.
محمدرضا شاه بسیار مطالعه میکرد، جلسهای می گذاشت، با دقت گوش میکرد به پیشرفت اقتصادی و به اعداد و ارقام علاقۀ وافر نشان میداد ولی او خود را شاه میدانست و احتمالاً تصور میکرد که جمیع مسائل فقط در ذهن او شکل میگیرند و مدیرانی که با دستورِ کار محدود سازمانی نزد او میآیند «کل» را نمیبینند و متوجه ملاحظات او نیستند. او خود را فراتر از قاعده، آییننامه، اساسنامه و مصوبات میدانست و وقتی زیرمجموعهای، از خود درجهای از استقلال نشان میداد آزرده خاطر میشد و مقدمات حذف آنان را فراهم می کرد. شاید تنها دلیلِ مهم بقای امیرعباس هویدا علی رغم توانمندی های شخصی و مدیریتی، اطاعت محض او بود. اینکه نظام تصمیمگیری در ذهن یک نفر متمرکز گردد طبعاً به اشتباهات فراوانی منجر میشود. «کل» را باید جمع ببیند و نه فرد. «کل» را باید اجماع پارلمانی ببیند و نه فرد. ائتلافهای حزبی باید به «کل» برسند و نه یک فرد. اسدالله عَلَم، شاه را لویی چهاردهم خطاب می کرد و شاه نیز از این تمثیل لذت میبرد ضمن اینکه عَلَم از این فرصت برای مال اندوزی استفاده می کرد درحدی که از افرادی که او را ملاقات میکردند پول میگرفت (صفحه 212 کتاب). عَلَم در جای دیگری میگوید (صفحات 243 و 246 کتاب):
(شاهنشاه) از شلوغ بودن دانشگاهها ناراحت بودند فرمودند قطعا دستور از مسکو رسیده. عرض کردم مسلماً یک تحریک خارجی است ولی این نکته را نباید از نظر دور داشت که اگر زمینه آماده نباشد، خارجی کاری نمیتواند بکند....امروز(اعلیحضرت) خیلی اظهار محبت کردند چون عرض کردم چند روزی است قلبم درد می کند اجازه بفرمایید بروم بخوابم چون دکتر میگوید فشار عجیبی است باید ساعت های طولانی بخوابی. فرمودند قطعاً برو! چون حیف است بمیری. لازمت داریم. اما متاسفانه بعد از ظهر کار داریم. دوباره باید تو را ببینم. پس امروز نمیتوانی بروی.
شخصیت زمانی بروز میکند که تصمیم سازیها جمعی نباشند زیرا اگر تصمیمِ جمعی اشتباه باشد، سریعتر اصلاح میشود ولی در تصمیمسازیهای فردی، اذعان به اشتباه، به شوکت و ابهت فرد لطمه میزند. وقتی سیستم باشد، همۀ امور در قضاوتها و استنباطهای فردی خلاصه میشوند. امیرعباس هویدا نخست وزیر به آنتونی پارسونز سفیر انگلیس می گوید( صفحه 248):
میدانی آنتونی، تعریف اعلیحضرت از دیالوگ چیست؟ این است: من میگویم، شما گوش میکنید و اعلیحضرت تغییر نمیکند.
پرویز ثابتی نفر دوم ساواک به صحبتی با هویدا در سال 1352 اشاره میکند که اوج ناامنی افراد در حکمرانی تک نفره را نشان میدهد( صفحات 248-249):
روزی با هویدا در ایام نخست وزیری در باره گروههای چریکی صحبت می کردیم و می گفتم که اینها سیانور به همراه دارند وقتی قرار ملاقات میگذارند سیانور زیر دندانشان است که اگر دستگیر شوند فورا قورت بدهند و باعث مرگ سریع شود. هویدا گفت: 2 تا از این قرص های سیانور را به من بدهید. گفتم برای چه کاری میخواهید؟ در جواب گفت: اگر یک وقتی اتفاقی افتاد ما هم قورت بدهیم.
این مقدمه برای چاپ جدید کتاب اقتدارگرایی ایرانی در عهد پهلوی، دو عامل زیر را علل اصلی ناکامی ایرانیان در حکمرانی مطلوب قلمداد می کند: 1) فقدان نظام مدیریت شفاف اقتصادی و 2) فقدان ساختار سیاسی شُمول (Inclusive). به عبارت دیگر از شش متغیر خوشههای عِلّی، دو مورد فوق به عنوان یک نظر، مبنا هستند و چهار مورد دیگر (افکار مختلف، فرهنگ، جغرافیا و شخصیت) معلول می باشند. در دورۀ نوین جهانی و عصرِ مدرنیته، هیچ کشوری از پرداختن به سالم سازی و شفاف سازی اقتصادی مستثنی نیست. حداقل 70 سال است که کانون حکمرانی و سیاستورزی در جهان، اقتصادی است. به محض اینکه رشد و توسعه اقتصادی هدف اصلی یک کشور نشد، مشکلات شروع میشود. تجربۀ جهانی می گوید: امنیت و سیاست خارجی باید تابع اقتصاد باشند. مردم هر کشوری زمانی به موضوعات سیاست خارجی و امنیت ملی روی میآورند که اقتصاد کشور آنها سالم، توزیعی و دارای شمولیت نباشد. پهلوی دوم علیرغم توجه به توسعۀ «عمرانی» و اجرای دهها پروژه درکشور، حداقل نیمی از توجه خود را صرف مسایل نظامی و منطقهای نمود. او اعلام کرد قدرت ایران به خلیج فارس محدود نمیشود و اقیانوس هند نیز شامل منافع ملی ایران است. این در حالی است که تنها رهیافتی که زمینۀ همزیستی مسالمت آ
محمدرضا شاه بسیار مطالعه میکرد، جلسهای می گذاشت، با دقت گوش میکرد به پیشرفت اقتصادی و به اعداد و ارقام علاقۀ وافر نشان میداد ولی او خود را شاه میدانست و احتمالاً تصور میکرد که جمیع مسائل فقط در ذهن او شکل میگیرند و مدیرانی که با دستورِ کار محدود سازمانی نزد او میآیند «کل» را نمیبینند و متوجه ملاحظات او نیستند. او خود را فراتر از قاعده، آییننامه، اساسنامه و مصوبات میدانست و وقتی زیرمجموعهای، از خود درجهای از استقلال نشان میداد آزرده خاطر میشد و مقدمات حذف آنان را فراهم می کرد. شاید تنها دلیلِ مهم بقای امیرعباس هویدا علی رغم توانمندی های شخصی و مدیریتی، اطاعت محض او بود. اینکه نظام تصمیمگیری در ذهن یک نفر متمرکز گردد طبعاً به اشتباهات فراوانی منجر میشود. «کل» را باید جمع ببیند و نه فرد. «کل» را باید اجماع پارلمانی ببیند و نه فرد. ائتلافهای حزبی باید به «کل» برسند و نه یک فرد. اسدالله عَلَم، شاه را لویی چهاردهم خطاب می کرد و شاه نیز از این تمثیل لذت میبرد ضمن اینکه عَلَم از این فرصت برای مال اندوزی استفاده می کرد درحدی که از افرادی که او را ملاقات میکردند پول میگرفت (صفحه 212 کتاب). عَلَم در جای دیگری میگوید (صفحات 243 و 246 کتاب):
(شاهنشاه) از شلوغ بودن دانشگاهها ناراحت بودند فرمودند قطعا دستور از مسکو رسیده. عرض کردم مسلماً یک تحریک خارجی است ولی این نکته را نباید از نظر دور داشت که اگر زمینه آماده نباشد، خارجی کاری نمیتواند بکند....امروز(اعلیحضرت) خیلی اظهار محبت کردند چون عرض کردم چند روزی است قلبم درد می کند اجازه بفرمایید بروم بخوابم چون دکتر میگوید فشار عجیبی است باید ساعت های طولانی بخوابی. فرمودند قطعاً برو! چون حیف است بمیری. لازمت داریم. اما متاسفانه بعد از ظهر کار داریم. دوباره باید تو را ببینم. پس امروز نمیتوانی بروی.
شخصیت زمانی بروز میکند که تصمیم سازیها جمعی نباشند زیرا اگر تصمیمِ جمعی اشتباه باشد، سریعتر اصلاح میشود ولی در تصمیمسازیهای فردی، اذعان به اشتباه، به شوکت و ابهت فرد لطمه میزند. وقتی سیستم باشد، همۀ امور در قضاوتها و استنباطهای فردی خلاصه میشوند. امیرعباس هویدا نخست وزیر به آنتونی پارسونز سفیر انگلیس می گوید( صفحه 248):
میدانی آنتونی، تعریف اعلیحضرت از دیالوگ چیست؟ این است: من میگویم، شما گوش میکنید و اعلیحضرت تغییر نمیکند.
پرویز ثابتی نفر دوم ساواک به صحبتی با هویدا در سال 1352 اشاره میکند که اوج ناامنی افراد در حکمرانی تک نفره را نشان میدهد( صفحات 248-249):
روزی با هویدا در ایام نخست وزیری در باره گروههای چریکی صحبت می کردیم و می گفتم که اینها سیانور به همراه دارند وقتی قرار ملاقات میگذارند سیانور زیر دندانشان است که اگر دستگیر شوند فورا قورت بدهند و باعث مرگ سریع شود. هویدا گفت: 2 تا از این قرص های سیانور را به من بدهید. گفتم برای چه کاری میخواهید؟ در جواب گفت: اگر یک وقتی اتفاقی افتاد ما هم قورت بدهیم.
این مقدمه برای چاپ جدید کتاب اقتدارگرایی ایرانی در عهد پهلوی، دو عامل زیر را علل اصلی ناکامی ایرانیان در حکمرانی مطلوب قلمداد می کند: 1) فقدان نظام مدیریت شفاف اقتصادی و 2) فقدان ساختار سیاسی شُمول (Inclusive). به عبارت دیگر از شش متغیر خوشههای عِلّی، دو مورد فوق به عنوان یک نظر، مبنا هستند و چهار مورد دیگر (افکار مختلف، فرهنگ، جغرافیا و شخصیت) معلول می باشند. در دورۀ نوین جهانی و عصرِ مدرنیته، هیچ کشوری از پرداختن به سالم سازی و شفاف سازی اقتصادی مستثنی نیست. حداقل 70 سال است که کانون حکمرانی و سیاستورزی در جهان، اقتصادی است. به محض اینکه رشد و توسعه اقتصادی هدف اصلی یک کشور نشد، مشکلات شروع میشود. تجربۀ جهانی می گوید: امنیت و سیاست خارجی باید تابع اقتصاد باشند. مردم هر کشوری زمانی به موضوعات سیاست خارجی و امنیت ملی روی میآورند که اقتصاد کشور آنها سالم، توزیعی و دارای شمولیت نباشد. پهلوی دوم علیرغم توجه به توسعۀ «عمرانی» و اجرای دهها پروژه درکشور، حداقل نیمی از توجه خود را صرف مسایل نظامی و منطقهای نمود. او اعلام کرد قدرت ایران به خلیج فارس محدود نمیشود و اقیانوس هند نیز شامل منافع ملی ایران است. این در حالی است که تنها رهیافتی که زمینۀ همزیستی مسالمت آ
۳:۵۰
میز بین ایران و همسایگان را فراهم میکند یک فرمول اقتصادی-فرهنگی است. همسایگان عرب و غیر عرب ایران، هژمونی امنیتی تهران را نخواهند پذیرفت و اگر ایران چنین هدفی را دنبال کند عموم آنها تمام امکانات خود را برای تضعیف ایران به کار خواهند گرفت. بین سالهای 1350 تا 1356، فروش بی سابقۀ اسلحه به ایران توسط دولتهای نیکسون و فورد باعث شد که بودجۀ نظامی کشور 680 درصد افزایش پیدا کند. در سال 1356 ایران پیشرفتهترین نیروی هوایی خاورمیانه، بزرگترین نیروی دریایی خلیج فارس و پنجمین ارتش بزرگ دنیا را از آن خود کرده بود. شاه توجه خاصی به رفاه افسران، نظارت بر تربیت آنها، تامین حقوقهای کلان، مستمریهای مکفی، مزایای خاص و مراکز خرید ارزان داشت. قدرت نمایی نظامی ایران با جشنهای 2500 ساله طی 19 تا 25 مهر 1350 در پاسارگاد همزمان شد. قدرت ناموزون کشور با دعوت 480 مهمان خارجی و حمل غذا از پاریس به شیراز طی 120 پرواز به نمایش گذاشته شد. با این وجود، ایرانیان حداقلِ نقش را در برگزاری این جشن داشتند. در طول این جشن، کشور نیمه تعطیل بود و عدۀ قابل توجهی از فعالین سیاسی در حبس بودند. بعد از این جشنهای شیراز، طاق نصرت شهیاد (میدان آزادی)، مجموعۀ ورزشی المپیک با ورزشگاه صد هزار نفری، شبکه آبیاری ارس، سه سّد بزرگ در کردستان، کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و بزرگترین تلمبهخانه گاز جهان در جزیره خارک افتتاح شد. ضمن اینکه این اقدامات صورت گرفت، بوروکراسی کشور توان ارائه شفافیت، توزیع عادلانه امکانات، توازن میان شهر و روستا، جلوگیری از فساد مالی و بخشهای دولتی را نداشت. خیز اپوزیسیون مارکسیستی و مذهبی پس از جشنهای شیراز به واسطۀ حاشیه نشینی شهرها، عدم توازن و برنامهریزی اقتصادی، تمرکز بر نظامیگری، وابستگی به آمریکا و بی توجهی به فرهنگ بومی دوچندان شد (صفحات 228 – 225). اسدالله عَلَم دربارۀ وقایع سالهای 1349-1347 میگوید: (صفحات 234-233):
صبح شرفیاب شدم....عرض کردم اول، باز هم قیمت آب است. آخر چطور ممکن است قیمت آب را 70 درصد بالا ببرند و باز اعلیحضرت همایونی در فرمایشات خودتان بفرمایید قیمت زندگی یک درصد در سال بیشتر بالا نمیرود؟ دوباره چه لزومی دارد اینقدر به مردم فشار بیاورند؟ فرمودند دستور خواهم داد تجدید نظر بکنند....وضع بد گمرک فرودگاه مهرآباد را به عرض رساندم. این دفعه چون بیخبر از سوییس آمدم وضع آنجا را بسیار بد دیدم. فرمودند خودت آنجا را درست کن! این هم یک درد سر تازه. روز 24 آذر 1349 آبا اِبان (Abba Eban) وزیر خارجه اسراییل به ایران آمد چون از وسیلۀ خود من خواسته بود که بیاید و شرفیاب شود. تا روز ورود او، وزارت خارجه اطلاع نداشت. مصراً خواسته بود که مرا ببیند. من میدانستم شاهنشاه خوششان نمیآید چون بعضی کارها را میل دارند انحصاری در دست و در اقتدار خودشان باشد. چه باید کرد؟
همینطور پرویز ثابتی نفر دوم ساواک، پیرامون ارتباط میان امنیت و اقتصاد میگوید (صفحه 245):
تأمین امنیت کشور تنها از طریق سرکوب و مبارزه با سازمان ها و گروههای مخالف و برانداز امکان پذیر نیست. در یکی از گزارشهای اساسی نوشته بودم، فقر، فساد و بیعدالتی موجب عدم رضایت و رویگردانی و توسل به اقدامات ضد امنیتی میشود. سرکوب این اقدامات نیز آثار و عوارضی به جا میگذارد و عکسالعملهای جدیدی را سبب میشود و این دور باطل همچنان ادامه خواهد یافت تا اینکه سرچشمه آنچه موجب رویگردانی مردم از رژیم میشود به حداقل برسد.
علت دوم در ریشه یابی علل شکست ایرانیان در سیاست ورزی و حکمرانی مطلوب، فقدان یک نظام سیاسی نه ضرورتاً «دموکراتیک» در مراحل اولیه، بلکه مردم شمول است. نه ویتنام دموکراتیک است و نه چین اما در داخل هردو، حزب کمونیست ، گروههای مختلف اجتماعی نه درحد نمونههای غربی، بلکه تا حدی نمایندگی دارند. نه اندونزی به معنای آلمانی دموکراتیک است و نه مکزیک. اما هر دو سیستم از اقتدارگرایی فردی، به معنای خاورمیانهای مفهوم، به اقتدارگرایی بوروکراتیک حرکت کرده و با تمرین در تحزب سعی میکنند گروهها و جریانهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در حاکمیت نمایندگی داشته باشند. چون اقشار مختلف در حاکمیت این کشورها نمایندگی دارند، سیاست جنبۀ انباشتی و تکاملی پیدا میکند تا آنکه مانند تاریخ سیاست در ایران، حالت سینوسی و صعود و سقوط های مکرر را تجربه کند. به جز آمریکا، هیچ کشوری درجهان در ابتدای تاسیس به صورت دموکراتیک متولد نشده، بلکه همۀ دموکراسیها به تدریج از مطلقگرایی به اقتدارگرایی فردی/پادشاهی سپس به اقتدارگرایی بوروکراتیک، بعد به رشد فراگیر بخش خصوصی رقابتی، به جامعه مدنی و در نهایت به تعبیر یورگن هابرماس آلمانی به دموکراسی پیشرفتهای تبدیل می شوند که حکومت هیچ وظیفهای جز تامین منافع و مصلحت عامه نداشته باشد. چطور میشود که یک ایرانی متولد تهران ب
صبح شرفیاب شدم....عرض کردم اول، باز هم قیمت آب است. آخر چطور ممکن است قیمت آب را 70 درصد بالا ببرند و باز اعلیحضرت همایونی در فرمایشات خودتان بفرمایید قیمت زندگی یک درصد در سال بیشتر بالا نمیرود؟ دوباره چه لزومی دارد اینقدر به مردم فشار بیاورند؟ فرمودند دستور خواهم داد تجدید نظر بکنند....وضع بد گمرک فرودگاه مهرآباد را به عرض رساندم. این دفعه چون بیخبر از سوییس آمدم وضع آنجا را بسیار بد دیدم. فرمودند خودت آنجا را درست کن! این هم یک درد سر تازه. روز 24 آذر 1349 آبا اِبان (Abba Eban) وزیر خارجه اسراییل به ایران آمد چون از وسیلۀ خود من خواسته بود که بیاید و شرفیاب شود. تا روز ورود او، وزارت خارجه اطلاع نداشت. مصراً خواسته بود که مرا ببیند. من میدانستم شاهنشاه خوششان نمیآید چون بعضی کارها را میل دارند انحصاری در دست و در اقتدار خودشان باشد. چه باید کرد؟
همینطور پرویز ثابتی نفر دوم ساواک، پیرامون ارتباط میان امنیت و اقتصاد میگوید (صفحه 245):
تأمین امنیت کشور تنها از طریق سرکوب و مبارزه با سازمان ها و گروههای مخالف و برانداز امکان پذیر نیست. در یکی از گزارشهای اساسی نوشته بودم، فقر، فساد و بیعدالتی موجب عدم رضایت و رویگردانی و توسل به اقدامات ضد امنیتی میشود. سرکوب این اقدامات نیز آثار و عوارضی به جا میگذارد و عکسالعملهای جدیدی را سبب میشود و این دور باطل همچنان ادامه خواهد یافت تا اینکه سرچشمه آنچه موجب رویگردانی مردم از رژیم میشود به حداقل برسد.
علت دوم در ریشه یابی علل شکست ایرانیان در سیاست ورزی و حکمرانی مطلوب، فقدان یک نظام سیاسی نه ضرورتاً «دموکراتیک» در مراحل اولیه، بلکه مردم شمول است. نه ویتنام دموکراتیک است و نه چین اما در داخل هردو، حزب کمونیست ، گروههای مختلف اجتماعی نه درحد نمونههای غربی، بلکه تا حدی نمایندگی دارند. نه اندونزی به معنای آلمانی دموکراتیک است و نه مکزیک. اما هر دو سیستم از اقتدارگرایی فردی، به معنای خاورمیانهای مفهوم، به اقتدارگرایی بوروکراتیک حرکت کرده و با تمرین در تحزب سعی میکنند گروهها و جریانهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در حاکمیت نمایندگی داشته باشند. چون اقشار مختلف در حاکمیت این کشورها نمایندگی دارند، سیاست جنبۀ انباشتی و تکاملی پیدا میکند تا آنکه مانند تاریخ سیاست در ایران، حالت سینوسی و صعود و سقوط های مکرر را تجربه کند. به جز آمریکا، هیچ کشوری درجهان در ابتدای تاسیس به صورت دموکراتیک متولد نشده، بلکه همۀ دموکراسیها به تدریج از مطلقگرایی به اقتدارگرایی فردی/پادشاهی سپس به اقتدارگرایی بوروکراتیک، بعد به رشد فراگیر بخش خصوصی رقابتی، به جامعه مدنی و در نهایت به تعبیر یورگن هابرماس آلمانی به دموکراسی پیشرفتهای تبدیل می شوند که حکومت هیچ وظیفهای جز تامین منافع و مصلحت عامه نداشته باشد. چطور میشود که یک ایرانی متولد تهران ب
۳:۵۰
ه ریاست پارلمان نروژ میرسد؟ چطور میشود که یک بریتانیایی که ریشۀ هندی-کنیایی دارد به نخست وزیری انگلستان دست می یابد؟ چگونه بانوان ایرانی به نمایندگی در پارلمانهای اروپایی انتخاب می شوند؟ چگونه یک شهروند کانادایی که هندی الاصل و از مذهب سیک است، به وزارت دفاع آن کشور انتخاب میشود؟ تمامی این تحولات و شبیه آنها که در اروپا و آمریکای شمالی فراوان است، به واسطه اصل شمول (Inclusiveness) است. چه حسّی میان سیاهان آمریکایی ایجاد میشود وقتی از میان آنها زن حقوقدانی به تایید سنای این کشور به عضویت بالاترین مرجع قضایی آمریکا انتخاب میشود؟ پیغام این تحولات به اقلیتها این است که شما هم جایگاهی دارید. همه باید نمایندگی داشته باشند. همه با تلاش و تشکل میتوانند در مدیریت کشور سهیم باشند. با نگاه شمول گرا، هم تداوم سیاسی به دست میآید و هم ثبات سیاسی. بیدلیل نیست که در انگلستان هیچ وقت انقلابی صورت نگرفته برای اینکه نظام سیاسی عموماً به جامعه امتیاز می دهد و همیشه در حال انطباق با شرایط، بحران ها، بی ثبا تی ها، واقعیتها و Fact ها بوده زیرا که عقلانیت در حکمرانی یعنی فهم واقعیت و انطباق با آن، به طوری که قانون اساسی آمریکا تا کنون 27 بار شامل متمم شده است.همانطور که نمیتوان از دورۀ دبستان به فوق دکترا پرش کرد، نه در تجربۀ بشری و نه در تئوری امکان پذیر نیست که از فردیت محض سیاست در خاورمیانه به نظام دموکراتیک، که بهترین نمونه آن در آلمان پیدا می شود، جهش کرد. بهترین روش برای تمرین دموکراسی، نظام اقتصادی رقابتی و سازمان یافته است که آلمانها از 1860 شروع کردهاند. تشکیلات سیاسی رقابتی در عموم کشورهای دموکراتیک ناشی از تشکیلات اقتصادی رقابتی است که از 1750 به بعد آغاز شده و صدها فراز و نشیب داشته است. در فعالیت اقتصادی است که افراد معنای Fact، Compromise و Collaboration را میآموزند. در نظام اقتصادی رقابتی است که رادیکالیسم سیاسی رنگ میبازد. در داد و ستد و تولید است که شهروند معنای رقابت، کارآمدی، سیستم، نظم، زمان، هرم و تشکیلات را میآموزد. رشد اقتصادی توسط بخش خصوصی است که ضرورت ثبات سیاسی و جلوگیری از سیاست سینوسی را فرآهم میکند.البته آن بخش خصوصی ارزش دارد که رانت حکومتی نداشته باشد(Parasite Capitalism). چرا در مکزیک، برزیل، کرۀ جنوبی و اندونزی سیاست به سوی عقلانیت رفت؟ چون این کشورها مجبور شدند برای پاسخگویی به مردم خود وارد عرصۀ بین المللی رقابتِ اقتصادی شوند. بنابراین به عنوان یک نظر، دو دلیل اولویت ندادن به رشد و توسعه اقتصادی از یک طرف و نظام سیاسی غیرشمول گرا از طرف دیگر، ریشههای شکست سیاست ورزی و حکمرانی مطلوب در ایران بودهاند.در دوران مدرن، ریشۀ اصلی ناکامی سیاست در ایران، ورود و پیاده شدن ناقص سرمایه داری رقابتی در کشوراست. رقابت سیاسی صرفاً با میزگرد و سخنرانی به دست نمی آید. به جز بلاروس، روسیه، کوبا و کرۀ شمالی، همه کشورها در جهان به درجات مختلف و با روشهایِ گوناگونِ بومی شده (Customized) وارد عرصۀ اقتصادی شدهاند تا هم نیازهای اقتصادی مردم خود را تامین کنند و هم از ثبات و تداوم سیاسی برخوردار باشند و هم معنای رقابت را بیا موزند. دموکراسی پیشرفته، با مشقتهای فراوان فکری و علمی و تمرینهای پر فراز و نشیب به دست میآید. شاید مهمترین شاهد این دو علت گفته شده در شکستِ سیاست ورزی از مشروطه به بعد، پاسخ به این سوال است که: چرا طیف جریانهای فکری، قومی و سیاسی ایرانیان به دولتها و نهادهای خارجی روی آوردهاند؟ چون در داخل نمایندگی نداشتهاند. با اصل قرار دادن رشد اقتصادی رقابتی، نمایندگی کردن همۀ جامعه از حالت صرف سیاسی به حالت حقوقی در می آید. در جهان پر چالش امروز اگر کشوری، اساس حکمرانی را اقتصاد رقابتی بین المللی تعریف نکند چاره ای جز مساوی شمردن حکمرانی با قدرت برای قدرت ندارد: مسیری که روسیه رفته ولی چین با تنظیم روزانۀ اقتصاد خود با واقعیاتِ سیاست روز، و ضمناً برگرفته از تعلیمات کنفوسیوسی، هم ثروت مردم خود را افزایش می دهد و هم همه را با ثروت خود مجبور می کند به چین احترام بگذارند.
۳:۵۰
۱۳ دی ۱۴۰۱
4_5949263049150958345.mp4
۷.۳۷ مگابایت
سليمانی مردی بود که خواب نداشت و در میدان حرف های خود را عملی میکرد/او رقیب کاری من بود، همه جا بود، روزی سوریه، روزی عراق و همه میدان های نبرد...
سليمانی تنها کسی بود مانع سقوط بغداد توسط داعش شد/در چشم ایرانی ها او یک دلاور بود/تشییع میلیونی او پشتوانهای اصیل داشت....
@Kavoshmedia
سليمانی تنها کسی بود مانع سقوط بغداد توسط داعش شد/در چشم ایرانی ها او یک دلاور بود/تشییع میلیونی او پشتوانهای اصیل داشت....
@Kavoshmedia
۳:۲۴
۱۵ دی ۱۴۰۱
۱۶:۰۲
درس خواندن نمیصرفد! / نسل تازهنفس مدرسهای، حال و حوصلهای برای درس و کتاب و مدرسه ندارد.
معدل دانشآموزان به عدد ۵/ ۱۱ در کشور رسیده است. طبق گفته معاون سابق آموزشوپرورش ۴۴ درصد دانشآموزانی که پایه چهارم دبستان را گذراندهاند، توانایی خواندن یک متن ساده را ندارند.
در آمارگیری که «دنیای اقتصاد» از جمعی دانشآموزان پایه هشتم و نهم انجام داده است، آنها عدم تطابق دروس با نیازها و عدم علاقه به موضوعات را از جمله دلایل خود برای درس نخواندن اعلام کردهاند.
یک کارشناس مطالعات برنامه درسی با تاکید بر قدیمی بودن شیوه تدریس، عدم جذابیت موضوعات و گرافیک محتوای درسی، عدم استفاده از شیوههای نوین آموزشی که در دنیا موفق بوده را از جمله دلایل وضعیت کنونی آموزشی و سطح سواد دانشآموزان اعلام میکند.
بیش از ۵۰ درصد دانشآموزان دختر پایههای هشتم و نهم که مورد سوال قرار گرفتند، آینده خود را در خارج از کشور میدانند، این درسها را دوست ندارند و محتوای دروس را بیمعنا میدانند که هیچ ارتباطی با آمال و آرزوهایشان ندارد./دنیای اقتصاد
معدل دانشآموزان به عدد ۵/ ۱۱ در کشور رسیده است. طبق گفته معاون سابق آموزشوپرورش ۴۴ درصد دانشآموزانی که پایه چهارم دبستان را گذراندهاند، توانایی خواندن یک متن ساده را ندارند.
در آمارگیری که «دنیای اقتصاد» از جمعی دانشآموزان پایه هشتم و نهم انجام داده است، آنها عدم تطابق دروس با نیازها و عدم علاقه به موضوعات را از جمله دلایل خود برای درس نخواندن اعلام کردهاند.
یک کارشناس مطالعات برنامه درسی با تاکید بر قدیمی بودن شیوه تدریس، عدم جذابیت موضوعات و گرافیک محتوای درسی، عدم استفاده از شیوههای نوین آموزشی که در دنیا موفق بوده را از جمله دلایل وضعیت کنونی آموزشی و سطح سواد دانشآموزان اعلام میکند.
بیش از ۵۰ درصد دانشآموزان دختر پایههای هشتم و نهم که مورد سوال قرار گرفتند، آینده خود را در خارج از کشور میدانند، این درسها را دوست ندارند و محتوای دروس را بیمعنا میدانند که هیچ ارتباطی با آمال و آرزوهایشان ندارد./دنیای اقتصاد
۱۶:۰۶
۲۶ دی ۱۴۰۱
پرفسور، قیمه، قرمه !
محمّد حسین کریمی پور
خدمتکارِ جدیدِ پرفسور ازو پرسید که قرمه بپزم یا قیمه؟ دو ماه طول کشید تا آقای دکتر جواب دهد. پاسخ، یک دفترچه ۵۹ صفحه ای بود با ۴ دیاگرام و یک جدولِ اکسل پر حجم که نشان می داد اولا برای پاسخ باین سوال، باید ابتدا به ۱۷ سوال بنیادین دیگر جواب داد. ثانیا یکمطالعه رفتاری سه ماهه روی یک جامعه صد نفری از پرفسورهای ۵۲ الی ۶۰ ساله لازمست. پیوست اقتصادی می گفت این مطالعات ۶۵۰ میلیون تومان هزینه دارد.گزارش شرح می داد در صورت تامین بودجه، ممکن است ظرف ۱۱ ماه با روایی ۵۳٪ بین قرمه و قیمه انتخاب کرد.
خدمتکار زان پس یاد گرفت دیگر سوال نکند. او با اتکا به سه کلاس سوادش، در ایکی ثانیه با روایی ۱۰۰٪ باین نتیجه رسید که اشکنه هم از سر چنین آدمی زیادست. لذا از آن به بعد، همان را بار می گذاشت. مشکلی هم پیش نیامد.
@M_H_Karimipour
محمّد حسین کریمی پور
خدمتکارِ جدیدِ پرفسور ازو پرسید که قرمه بپزم یا قیمه؟ دو ماه طول کشید تا آقای دکتر جواب دهد. پاسخ، یک دفترچه ۵۹ صفحه ای بود با ۴ دیاگرام و یک جدولِ اکسل پر حجم که نشان می داد اولا برای پاسخ باین سوال، باید ابتدا به ۱۷ سوال بنیادین دیگر جواب داد. ثانیا یکمطالعه رفتاری سه ماهه روی یک جامعه صد نفری از پرفسورهای ۵۲ الی ۶۰ ساله لازمست. پیوست اقتصادی می گفت این مطالعات ۶۵۰ میلیون تومان هزینه دارد.گزارش شرح می داد در صورت تامین بودجه، ممکن است ظرف ۱۱ ماه با روایی ۵۳٪ بین قرمه و قیمه انتخاب کرد.
خدمتکار زان پس یاد گرفت دیگر سوال نکند. او با اتکا به سه کلاس سوادش، در ایکی ثانیه با روایی ۱۰۰٪ باین نتیجه رسید که اشکنه هم از سر چنین آدمی زیادست. لذا از آن به بعد، همان را بار می گذاشت. مشکلی هم پیش نیامد.
@M_H_Karimipour
۲۰:۲۹
۱۳ فروردین ۱۴۰۲
اگر راه حل میخواهید!
رحیم قمیشی
رهبر نظام اسلامی گفتهاند نق زدن کار درستی نیست، راه حل برای بهبود اوضاع ارائه دهید.و باز گفتهاند، این اجانب هستند که خواهان تغییرات ساختاری و قانون اساسی هستند.قصد دارم در این پست راهحلی را ارائه دهم و امیدوارم پذیرفته شود.
کلیپی از تجاوز و وحشیگری چند لباس شخصی مسلح در یکی از خیابانهای کشور از طریق رسانه آقای نصیری اخیرا پخش شده که دیدن آن را به همه توصیه نمیکنم، چون دیدن آن باعث قساوت قلب میشود.احتمال میرود آقای مهدی نصیری صحنهسازی نموده و با چند هنرپیشه شبه داعشی خواسته آبروی نظام اسلامی را ببرد.پیشنهاد میکنم اگر چنین است ایشان دستگیر، محاکمه و مجازات شوند تا درس عبرتی شود برای همه آنهایی که نظام مقدس را زیر سؤال میبرند.اما اگر این فیلم خدای نکرده واقعی باشد!راه حل پیچیدهای ندارد؛
۱ - اعلام شود فیلمبردار آن صحنه، بعلاوه آقای نصیری، جهت دریافت پاداش مناسبی حداقل پانصد میلیون تومانی مراجعه نمایند. و ضمن تشکر و قدردانی از آنها رسماً تقدیر شود.۲- درخواست شود خانمی که به او در خیابان حکومت اسلامی تجاوز شده، بطور مخفی خود را معرفی نموده، شرح ماوقع را داده و به عنوان جبران آنچه در فیلم دیده میشود حداقل یک میلیارد تومان به ایشان خسارت پرداخت شود.(به جز دیهای که رسما باید پرداخت گردد)۳- به ضاربان ناشناخته، اعلام شود خود را معرفی نمایند، تا از تخفیف در مجازات برخوردار شوند، اگر خود را معرفی کردند با تخفیف مجازات شوند.و رسما اعلام شود در غیر اینصورت بشدت مجازات خواهند شد.۴- از مردم با دادن پاداش مناسب جهت دستگیری آن اراذل و اوباش کمک خواسته شود.۵- به مردم اعلام شود آن گروه وابسته به کدام گروه نظامی یا غیر نظامی بودهاند و رسما تکلیف مردم با گروههای لباس شخصی و مسلح چه به سلاح سرد و چه سلاح گرم معلوم شود.۶- چنانچه ارتباط آنها با هر یک از نیروهای نظامی روشن شد، بالاترین مقام نظامی کشور در رسانه ملی حاضر شده و از همه مردم عذرخواهی نموده و استعفای خود را ارائه نماید.۷- به مردم تاکید شود در حکومت اسلامی احدی حق تجاوز به آنها را ندارد، ولو مجرم باشند. و رسما اعلام شود چنین افشاگریهایی مستحق دریافت پاداش رسمی بوده و هیچگونه تهدیدی نخواهند داشت.
اما در رابطه با موضوع دوم؛من به عنوان یک شهروند ایرانی، بدون وابستگی به هیچ خارجی، اعلام میکنم؛قانون اساسیای که نتواند جلوی وحشیگری و درندهخویی عدهای را در خیابان، آنهم با سلاحهای متعدد بگیرد.قانون اساسیای که نشود بر علیه مقامات عالی اقامه دعوی کرد.قانون اساسیای که نتواند جلوی حصر و حبسهای غیرقانونی را بگیرد.نتواند جلوی تشکیل هیأتهای غیرقانونی نظیر طرح مولدسازی را بگیرد.قانون اساسیای که متهمین تجاوز به حقوق مردم خود نظارت بر اجرای آن را برعهده دارند.قانون اساسیای که اشخاصی در آن عملا نظارت ناپذیرند.و هیچ راهکاری برای آن اندیشیده نشده!این قانون اساسی باید تغییر کند.این قانون اساسی نواقص زیادی دارد و و حافظ منافع مردم نیست.من و بسیاری دوستداران ایران میخواهیم در یک رفراندوم عمومی نظر مردم درباره آن پرسبده شود و اگر اکثریت مردم به تغییر آن رأی دادند، با نظارت حقوقدانهای مستقل، مجلسی برای نگارش جدید آن ایجاد شده و بدون هر گونه خونریزی، کشور نجات داده شود.
من پس از دیدن این کلیپ گریه نکردم، یعنی خودم را کنترل کردم گریه نکنم.گریه کاری نمیکند!باید راهحل ارائه داد.من شهادت میدهم اکثر مردم ایران نظام و حاکمیت و قانون اساسیای را که خروجی آن، چنین صحنههایی باشد را نمیخواهند.
بالاترین مقام نظامی کشوربالاترین مقام امنیتی کشوربالاترین مقام اجرایی کشورباید برای عذرخواهی از پیشگاه مردم، بخاطر همین کلیپ و وضعیت نابسامان کشور، پیشقدم شوند و گر نه همۀ آنها صلاحیت ادامه کار را ندارند.
تصور نکنید در زمان عثمان خلیفه سوم مسلمانان، وقتی بر علیه او شورش ایجاد شد، جنایتی خیلی بزرگتر از چیزی که امروز شاهدش هستیم اتفاق افتاده بود.
من این راهحل را نه برای نجات حاکمیت و نه برای دلخوشی خودم، ارائه میدهم.من تنها بهعنوان یک دلسوز ایران، بهعنوان یک وفادار به خون شهدا، به عنوان یک زخمخورده از جنگ، میگویم.اگر دنبال راهحل هستید این راهحل را جدی بگیرید.و گر نه راه خویش را بروید، و نگویید عدهای نق میزنند.ما دلسوزان ایران و انسانهایی فارغ از گرایشات مختلف هستیم، که دیگر نمیخواهیم صحنههای گریهآور ببینیم.و ما حتما به هدفمان میرسیم.
شما بخواهید یا نخواهیدمطمئن باشید اکثریت مطلق نیروهای نظامی و انتظامی که تصور میکنید تا ابد پشتیبان شما هستند از دیدن این کلیپ شرمنده هستند، و اگر از راه حل عقلا استفاده نکنید، همانها را هم یقینا از دست خواهید داد.
خود دانید!
@ghomeishi3
https://t.me/ghomeishi3/2367
رحیم قمیشی
رهبر نظام اسلامی گفتهاند نق زدن کار درستی نیست، راه حل برای بهبود اوضاع ارائه دهید.و باز گفتهاند، این اجانب هستند که خواهان تغییرات ساختاری و قانون اساسی هستند.قصد دارم در این پست راهحلی را ارائه دهم و امیدوارم پذیرفته شود.
کلیپی از تجاوز و وحشیگری چند لباس شخصی مسلح در یکی از خیابانهای کشور از طریق رسانه آقای نصیری اخیرا پخش شده که دیدن آن را به همه توصیه نمیکنم، چون دیدن آن باعث قساوت قلب میشود.احتمال میرود آقای مهدی نصیری صحنهسازی نموده و با چند هنرپیشه شبه داعشی خواسته آبروی نظام اسلامی را ببرد.پیشنهاد میکنم اگر چنین است ایشان دستگیر، محاکمه و مجازات شوند تا درس عبرتی شود برای همه آنهایی که نظام مقدس را زیر سؤال میبرند.اما اگر این فیلم خدای نکرده واقعی باشد!راه حل پیچیدهای ندارد؛
۱ - اعلام شود فیلمبردار آن صحنه، بعلاوه آقای نصیری، جهت دریافت پاداش مناسبی حداقل پانصد میلیون تومانی مراجعه نمایند. و ضمن تشکر و قدردانی از آنها رسماً تقدیر شود.۲- درخواست شود خانمی که به او در خیابان حکومت اسلامی تجاوز شده، بطور مخفی خود را معرفی نموده، شرح ماوقع را داده و به عنوان جبران آنچه در فیلم دیده میشود حداقل یک میلیارد تومان به ایشان خسارت پرداخت شود.(به جز دیهای که رسما باید پرداخت گردد)۳- به ضاربان ناشناخته، اعلام شود خود را معرفی نمایند، تا از تخفیف در مجازات برخوردار شوند، اگر خود را معرفی کردند با تخفیف مجازات شوند.و رسما اعلام شود در غیر اینصورت بشدت مجازات خواهند شد.۴- از مردم با دادن پاداش مناسب جهت دستگیری آن اراذل و اوباش کمک خواسته شود.۵- به مردم اعلام شود آن گروه وابسته به کدام گروه نظامی یا غیر نظامی بودهاند و رسما تکلیف مردم با گروههای لباس شخصی و مسلح چه به سلاح سرد و چه سلاح گرم معلوم شود.۶- چنانچه ارتباط آنها با هر یک از نیروهای نظامی روشن شد، بالاترین مقام نظامی کشور در رسانه ملی حاضر شده و از همه مردم عذرخواهی نموده و استعفای خود را ارائه نماید.۷- به مردم تاکید شود در حکومت اسلامی احدی حق تجاوز به آنها را ندارد، ولو مجرم باشند. و رسما اعلام شود چنین افشاگریهایی مستحق دریافت پاداش رسمی بوده و هیچگونه تهدیدی نخواهند داشت.
اما در رابطه با موضوع دوم؛من به عنوان یک شهروند ایرانی، بدون وابستگی به هیچ خارجی، اعلام میکنم؛قانون اساسیای که نتواند جلوی وحشیگری و درندهخویی عدهای را در خیابان، آنهم با سلاحهای متعدد بگیرد.قانون اساسیای که نشود بر علیه مقامات عالی اقامه دعوی کرد.قانون اساسیای که نتواند جلوی حصر و حبسهای غیرقانونی را بگیرد.نتواند جلوی تشکیل هیأتهای غیرقانونی نظیر طرح مولدسازی را بگیرد.قانون اساسیای که متهمین تجاوز به حقوق مردم خود نظارت بر اجرای آن را برعهده دارند.قانون اساسیای که اشخاصی در آن عملا نظارت ناپذیرند.و هیچ راهکاری برای آن اندیشیده نشده!این قانون اساسی باید تغییر کند.این قانون اساسی نواقص زیادی دارد و و حافظ منافع مردم نیست.من و بسیاری دوستداران ایران میخواهیم در یک رفراندوم عمومی نظر مردم درباره آن پرسبده شود و اگر اکثریت مردم به تغییر آن رأی دادند، با نظارت حقوقدانهای مستقل، مجلسی برای نگارش جدید آن ایجاد شده و بدون هر گونه خونریزی، کشور نجات داده شود.
من پس از دیدن این کلیپ گریه نکردم، یعنی خودم را کنترل کردم گریه نکنم.گریه کاری نمیکند!باید راهحل ارائه داد.من شهادت میدهم اکثر مردم ایران نظام و حاکمیت و قانون اساسیای را که خروجی آن، چنین صحنههایی باشد را نمیخواهند.
بالاترین مقام نظامی کشوربالاترین مقام امنیتی کشوربالاترین مقام اجرایی کشورباید برای عذرخواهی از پیشگاه مردم، بخاطر همین کلیپ و وضعیت نابسامان کشور، پیشقدم شوند و گر نه همۀ آنها صلاحیت ادامه کار را ندارند.
تصور نکنید در زمان عثمان خلیفه سوم مسلمانان، وقتی بر علیه او شورش ایجاد شد، جنایتی خیلی بزرگتر از چیزی که امروز شاهدش هستیم اتفاق افتاده بود.
من این راهحل را نه برای نجات حاکمیت و نه برای دلخوشی خودم، ارائه میدهم.من تنها بهعنوان یک دلسوز ایران، بهعنوان یک وفادار به خون شهدا، به عنوان یک زخمخورده از جنگ، میگویم.اگر دنبال راهحل هستید این راهحل را جدی بگیرید.و گر نه راه خویش را بروید، و نگویید عدهای نق میزنند.ما دلسوزان ایران و انسانهایی فارغ از گرایشات مختلف هستیم، که دیگر نمیخواهیم صحنههای گریهآور ببینیم.و ما حتما به هدفمان میرسیم.
شما بخواهید یا نخواهیدمطمئن باشید اکثریت مطلق نیروهای نظامی و انتظامی که تصور میکنید تا ابد پشتیبان شما هستند از دیدن این کلیپ شرمنده هستند، و اگر از راه حل عقلا استفاده نکنید، همانها را هم یقینا از دست خواهید داد.
خود دانید!
@ghomeishi3
https://t.me/ghomeishi3/2367
۱۲:۴۵
۲۸ دی ۱۴۰۲
خشم اسلامآباد!
حملات موشکی متقابل ایران و پاکستان به اهدافی در خاک یکدیگر، بیش از این نمیتواند ادامه یابد، زیرا هیچکدام از دو کشور منفعتی در رویارویی نظامی با هم ندارند.گرچه پاکستان از برخی سیاستهای جمهوری اسلامی بخصوص گرم گرفتن اخیرش با طالبان افغانستان، عمیقاً دلخور است، اما نمیخواهد جبههای غیرمنتظره در مرزهای غربی خود بگشاید.جمهوری اسلامی نیز هرچند همیشه نسبت به مقاصد نهایی ارتش پاکستان ظنین است، اما در شرایطی که از هر سو تحت فشار است، هیچ خیری در تخریب روابط خود با همسایهٔ شرقی نمیبیند.با این حال، روشن بود که پاکستان از حملهٔ موشکی ایران به خاک خود بسیار خشمگین است و آن را بیپاسخ نمیگذارد.خشم اسلامآباد مشخصاً به این دلیل است که تصور میکند، ایران حاکمیت پاکستان را همچون حاکمیت عراق و سوریه، نیمبند فرض کرده و همزمان با حملهٔ موشکی به اهدافی در داخل خاک آن دو کشور، نقطهای در خاک همسایهٔ شرقی را نیز هدف گرفته و آن را امری سهل و کمهزینه تلقی کرده است. پاکستان با پاسخ متقابل، به واقع میخواهد با صدای بلند اعلام کند که حاکمیتش پر و پیمان و کامل است و شباهتی به حاکمیت نیمبند دولتهای عراق و سوریه ندارد. در مجموع، از این به بعد بعید است، ضربات نظامی متقابل بین دو کشور، ادامه یابد. در واقع، این حملات چه بسا باعث شود که دو طرف، برای مهار و کنترلِ گروههای تهدید کنندهٔ امنیت ملی یکدیگر، مذاکرات جدیتری به عمل آورند. #احمد_زیدآبادی @ahmadzeidabad
حملات موشکی متقابل ایران و پاکستان به اهدافی در خاک یکدیگر، بیش از این نمیتواند ادامه یابد، زیرا هیچکدام از دو کشور منفعتی در رویارویی نظامی با هم ندارند.گرچه پاکستان از برخی سیاستهای جمهوری اسلامی بخصوص گرم گرفتن اخیرش با طالبان افغانستان، عمیقاً دلخور است، اما نمیخواهد جبههای غیرمنتظره در مرزهای غربی خود بگشاید.جمهوری اسلامی نیز هرچند همیشه نسبت به مقاصد نهایی ارتش پاکستان ظنین است، اما در شرایطی که از هر سو تحت فشار است، هیچ خیری در تخریب روابط خود با همسایهٔ شرقی نمیبیند.با این حال، روشن بود که پاکستان از حملهٔ موشکی ایران به خاک خود بسیار خشمگین است و آن را بیپاسخ نمیگذارد.خشم اسلامآباد مشخصاً به این دلیل است که تصور میکند، ایران حاکمیت پاکستان را همچون حاکمیت عراق و سوریه، نیمبند فرض کرده و همزمان با حملهٔ موشکی به اهدافی در داخل خاک آن دو کشور، نقطهای در خاک همسایهٔ شرقی را نیز هدف گرفته و آن را امری سهل و کمهزینه تلقی کرده است. پاکستان با پاسخ متقابل، به واقع میخواهد با صدای بلند اعلام کند که حاکمیتش پر و پیمان و کامل است و شباهتی به حاکمیت نیمبند دولتهای عراق و سوریه ندارد. در مجموع، از این به بعد بعید است، ضربات نظامی متقابل بین دو کشور، ادامه یابد. در واقع، این حملات چه بسا باعث شود که دو طرف، برای مهار و کنترلِ گروههای تهدید کنندهٔ امنیت ملی یکدیگر، مذاکرات جدیتری به عمل آورند. #احمد_زیدآبادی @ahmadzeidabad
۶:۳۷
۳۰ فروردین
درنگعمليات وعد صادق(۱)سید عطاءالله مهاجرانی
در ساعت آشنای ۱.۲۰ بامداد، یکشنبه ۲۶ فروردین ماه، عمليات «وعد صادق» آغاز شد. در این ساعت پهپاد ها و موشک های کروز و یالستیک نیروی هوا- فضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وارد قلمرو فلسطین اشغالی شده بودند. نکات با اهمیتی در باره این عمليات می توان مطرح کرد، اما مقدمه ای که تبیین ان ضرورت دارد، توجه به گستردگی و عمق و پیچیدگی عملیات مرکب وعد صادق است. این تفسیر بی گمان درست است که نهضت مقاومت فلسطین به قبل و بعد از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تقسیم خواهد شد. توفان اقصی سر فصل نوینی در تاریخ نهضت آزادی بخش فلسطین است. ۲۶ فروردین، سرفصل جدیدی است که می تواند آغاز شکل گیری خاورمیانه یا منظومه کشورهای غرب آسیا به روایتی جدید باشد. امریکا و اروپا، به معنای کشورهای عضو پیمان ناتو، می خواستند خاورمیانه جدیدی را رقم زنند. به لحاظ نظری شيمون پرز در کتاب «خاورمیانه جدید» خود این موضوع را در همان زمان شکل گیری پیمان اسلو مطرح کرد، نتانياهو هم بعدا در فاصله دو دولتش کتابی نوشت با عنوان: «جایی زیر آفتاب»، در آن کتاب از خاورمیانه جدید سخن گفت، خاورمیانه جدید به روایت شیمون پرز که چنان خاورمیانه ای را ندید و به خاک رفت تا خاورمیانه جدید نتانياهو که زنده به خاک سپرده شده است، مشخصاتی دارد:۱- اسرائیل مركز و رهبر و فرمانده سیاسی و نظامی و امنیتی خاورمیانه جدید است.۲- اسرائیل مركز صنعتی و فنی و دانشگاهی و علمی منطقه است.۳- اسرائیل در منطقه نقشی را به عهده دارد که آمریکا در جهان ایفا می کند.۴- مسئولیت نظم نوین منطقه با اسرائیل است.در دوران ترامب که داماد صهیونیستش تبديل به کارگزار اسرائیل شده بود، و ترامب آنچنان در خوشرقصی برای اسرائیل پیش رفت که نام یک ایستگاه مترو را به نام او گذاشتند!پروژه طرح صلح قرن کشورهای عربی با اسرائیل با همین رویکرد شکل گرفت. امارات و بحرين پیشقدم شدند و سخن از پیوستن سعودی بوده و هست .عمليات وعد صادق، رؤیای خاورمیانه جدید به مرکزیت اسرائيل و نیز پیمان صلح قرن را اگر نگوییم بر باد داد، و به روایت نماینده کویت: « در زباله دان تاریخ انداخت!»می توان گفت که آن را در افق محال قرار داده است. اسرائیل که بیش از شش ماه است در برابر توفان اقصی از پای در آمده و با جنایت نسل کشی می خواهد صورتش را سرخ نگاهدارد، ناگهان با شوک بزرگ و شگفت انگیز یورش پهپاد ها و موشک های کروز و بالستیک ایران روبرو شد. همه تحلیلگران غربی، در این نکته اتفاق نظر داشتند که عملیات ایران خارج از تصور و حد پیش بینی بوده است. نکاتی که می توان در باره این عملیات بدان توجه داشت:۱- ده ها سال است که اسرائیل دانشمندان هسته ای ایران و سرداران سپاه را ترور کرده است. در سوریه حمله به مراکزی که سپاه از آن ها استفاده می کرد، تبديل به یک برنامه همیشگی شده بود. ایران خویشتن داری می کرد. تا حمله اسرائیل در ۱۳ فروردین به کنسولگری ایران اتفاق افتاد. ایران اعلام کرد که از حق مشروع دفاع از خود استفاده می کند. آمریکا و اسرائیل و هم پیمانان موضع ایران را جدی تلقی نکردند. حتی وقتی ایران پیشنهاد کرد که به ازای توقف جنگ در غزه و عقب نشینی اسرائیل و اتش بس دائم از حق مقابله به مثل صرف نظر می کند، باز اعتنایی نکردند. حتی پیشنویس قطعنامه محکومیت اسرائیل در حمله به کنسولگری ایران توسط آمریکا و انگلستان و فرانسه وتو شد. اقدام ایران دقيقا وقتی صورت گرفت که تمامی گام ها و راه های دیپلماسی برداشته شده و به اصطلاح اتمام حجت شده بود.۲- از هفته پیش آمریکا و اروپا دو اقدام متناظر انجام دادند، از سویی به ایران پیغام دادند که در صدد انتقام گیری نباشد. وزیران خارجه کشورهای دوست خود را به خط کردند که به ایران پیام تهدید و تحبيب بفرستند. از سوی دیگر از امكانات نظامی خود برای دفاع از اسرائیل استفاده کردند. آمریکا ناو آيزنهاور را در محدوده نزدیک به اسرائیل قرار داد، با همکاری فرانسه مستقيما در رد یابی پهپاد ها و موشک های ایرانی نقش داشتند. دو باره به بايدن اطلاعات غلط دادند!بايدن در بیانیه خود به صراحت به این نکته اشاره کرده و حتی گفته است همه پهپاد ها و موشک های ایران توسط آمریکا ردیابی شده و سرنگون شده اند! در واقع عملیات «وعد صادق » عليه اسرائیل به تنهایی نبوده است. در واقع تمام توانایی دفاعى آمريكا و فرانسه و اسرائیل انباشته شده بود، تا عمليات ایران ناموفق باشد. ناموفق بود!؟***ادامه داردروزنامه اعتماد، سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳
در ساعت آشنای ۱.۲۰ بامداد، یکشنبه ۲۶ فروردین ماه، عمليات «وعد صادق» آغاز شد. در این ساعت پهپاد ها و موشک های کروز و یالستیک نیروی هوا- فضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وارد قلمرو فلسطین اشغالی شده بودند. نکات با اهمیتی در باره این عمليات می توان مطرح کرد، اما مقدمه ای که تبیین ان ضرورت دارد، توجه به گستردگی و عمق و پیچیدگی عملیات مرکب وعد صادق است. این تفسیر بی گمان درست است که نهضت مقاومت فلسطین به قبل و بعد از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تقسیم خواهد شد. توفان اقصی سر فصل نوینی در تاریخ نهضت آزادی بخش فلسطین است. ۲۶ فروردین، سرفصل جدیدی است که می تواند آغاز شکل گیری خاورمیانه یا منظومه کشورهای غرب آسیا به روایتی جدید باشد. امریکا و اروپا، به معنای کشورهای عضو پیمان ناتو، می خواستند خاورمیانه جدیدی را رقم زنند. به لحاظ نظری شيمون پرز در کتاب «خاورمیانه جدید» خود این موضوع را در همان زمان شکل گیری پیمان اسلو مطرح کرد، نتانياهو هم بعدا در فاصله دو دولتش کتابی نوشت با عنوان: «جایی زیر آفتاب»، در آن کتاب از خاورمیانه جدید سخن گفت، خاورمیانه جدید به روایت شیمون پرز که چنان خاورمیانه ای را ندید و به خاک رفت تا خاورمیانه جدید نتانياهو که زنده به خاک سپرده شده است، مشخصاتی دارد:۱- اسرائیل مركز و رهبر و فرمانده سیاسی و نظامی و امنیتی خاورمیانه جدید است.۲- اسرائیل مركز صنعتی و فنی و دانشگاهی و علمی منطقه است.۳- اسرائیل در منطقه نقشی را به عهده دارد که آمریکا در جهان ایفا می کند.۴- مسئولیت نظم نوین منطقه با اسرائیل است.در دوران ترامب که داماد صهیونیستش تبديل به کارگزار اسرائیل شده بود، و ترامب آنچنان در خوشرقصی برای اسرائیل پیش رفت که نام یک ایستگاه مترو را به نام او گذاشتند!پروژه طرح صلح قرن کشورهای عربی با اسرائیل با همین رویکرد شکل گرفت. امارات و بحرين پیشقدم شدند و سخن از پیوستن سعودی بوده و هست .عمليات وعد صادق، رؤیای خاورمیانه جدید به مرکزیت اسرائيل و نیز پیمان صلح قرن را اگر نگوییم بر باد داد، و به روایت نماینده کویت: « در زباله دان تاریخ انداخت!»می توان گفت که آن را در افق محال قرار داده است. اسرائیل که بیش از شش ماه است در برابر توفان اقصی از پای در آمده و با جنایت نسل کشی می خواهد صورتش را سرخ نگاهدارد، ناگهان با شوک بزرگ و شگفت انگیز یورش پهپاد ها و موشک های کروز و بالستیک ایران روبرو شد. همه تحلیلگران غربی، در این نکته اتفاق نظر داشتند که عملیات ایران خارج از تصور و حد پیش بینی بوده است. نکاتی که می توان در باره این عملیات بدان توجه داشت:۱- ده ها سال است که اسرائیل دانشمندان هسته ای ایران و سرداران سپاه را ترور کرده است. در سوریه حمله به مراکزی که سپاه از آن ها استفاده می کرد، تبديل به یک برنامه همیشگی شده بود. ایران خویشتن داری می کرد. تا حمله اسرائیل در ۱۳ فروردین به کنسولگری ایران اتفاق افتاد. ایران اعلام کرد که از حق مشروع دفاع از خود استفاده می کند. آمریکا و اسرائیل و هم پیمانان موضع ایران را جدی تلقی نکردند. حتی وقتی ایران پیشنهاد کرد که به ازای توقف جنگ در غزه و عقب نشینی اسرائیل و اتش بس دائم از حق مقابله به مثل صرف نظر می کند، باز اعتنایی نکردند. حتی پیشنویس قطعنامه محکومیت اسرائیل در حمله به کنسولگری ایران توسط آمریکا و انگلستان و فرانسه وتو شد. اقدام ایران دقيقا وقتی صورت گرفت که تمامی گام ها و راه های دیپلماسی برداشته شده و به اصطلاح اتمام حجت شده بود.۲- از هفته پیش آمریکا و اروپا دو اقدام متناظر انجام دادند، از سویی به ایران پیغام دادند که در صدد انتقام گیری نباشد. وزیران خارجه کشورهای دوست خود را به خط کردند که به ایران پیام تهدید و تحبيب بفرستند. از سوی دیگر از امكانات نظامی خود برای دفاع از اسرائیل استفاده کردند. آمریکا ناو آيزنهاور را در محدوده نزدیک به اسرائیل قرار داد، با همکاری فرانسه مستقيما در رد یابی پهپاد ها و موشک های ایرانی نقش داشتند. دو باره به بايدن اطلاعات غلط دادند!بايدن در بیانیه خود به صراحت به این نکته اشاره کرده و حتی گفته است همه پهپاد ها و موشک های ایران توسط آمریکا ردیابی شده و سرنگون شده اند! در واقع عملیات «وعد صادق » عليه اسرائیل به تنهایی نبوده است. در واقع تمام توانایی دفاعى آمريكا و فرانسه و اسرائیل انباشته شده بود، تا عمليات ایران ناموفق باشد. ناموفق بود!؟***ادامه داردروزنامه اعتماد، سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳
۱:۵۱
درنگعمليات وعد صادق(۲)سید عطاءالله مهاجرانی
۳- عمليات وعد صادق در موقعیتی انجام شد، که ایران اعلام کرده بود،برای دفاع از خود و انتقام در برابر حمله ارتش اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق، اقدام می کند. به همین خاطر اسرائیل و هم پیمانانش، به ویژه آمریکا و فرانسه و انگلستان و کشورهای عربی منطقه از جمله اردن و کشورهای دیگری که اسرائیلی ها به اشاره و تلویح از همكارى انها ممنون بوده و هستند! و امریکا با صراحت بیشتر از مصر و عربستان نیز نام برد.همگی می دانستند که ایران حمله خواهد کرد و همه می دانستند که این حمله از طریق هوا-فضا خواهد بود. در آمادگی کامل بودند تا این عملیات حتما با شکست مواجه شود. بايدن در بیانیه اش به صراحت از نقش آمریکا در مقابله با حمله ایران ، سخن گفته است. یعنی ایران می بایست تمامی توانایی اطلاعاتی - فنی- نظامی، آمریکا- انگلستان-فرانسه- اسرائیل در مقابله با پهپاد ها و موشک های کروز و بالستیک را محاسبه کرده باشد. از سویی پهپاد ها و کروز و بالستیک در سه دوره زمانی متفاوت به اهداف خود می رسیدند. در حقیقت یک عمليات مركب بسیار پیچیده و چند لایه می بایست طراحی شود. بدیهی است وقتی بايدن به نتانياهو می گوید، که آمریکا در حمله به ایران مشارکت نمی کند، به این معنی است که مشاوران نظامی بایدن، به او از کم و کیف توانایی فنی - اطلاعاتی ایران خبر داده اند.۴- ایران هوشمندانه، منحصراً به اهداف نظامی حمله کرد. و یک نفر هم کشته نشد. پایگاه و فرودگاه نظامی نواتیم (בסיס נבטים) در واقع مدرن ترین پایگاه و یکی از بزرگترین پایگاههای هوایی در فلسطین اشغالی است دارای سه باند با طولهای مختلف است. جتهای جنگندهٔ رادارگریز، هواپیماهای ترابری، هواپیماهای تانکر و هواگردهای شناسایی/تشخیص الکترونیکی و همچنین هواپیماهای موسوم به «ایر فورس وان اسرائیل» در آنجا مستقر هستند. مهمتر از همه این موارد به عنوان مقرّ جنگنده های اف ۳۵ طراحی شده است. پایگاهی که در حمله به کنسولگری ایران در دمشق نقش اصلی را داشت. البته این پایگاه در ۲۰ کیلومتری پایگاه اتمی دیموناست، پيام حمله ایران و زدن نواتیم روشن است، پس از فروکش کردن هیاهوی بسیار که عملیات ایران به تعبیر مجری خسته و خجسته بی بی سی فارسی «ناموفق» بوده است، اکنون اطلاعاتی از اصابت موشک های بالستیک ایران به این پایگاه منتشر شده است. در واقع می توان گفت در عملیات وعد صادق هدف اصلی همین پایگاه بوده است، پهپاد ها و موشک های کروز در حقیقت به عنوان پوشش و برای سردرگم کردن گنبدآهنین و فلاخن داوود عمل کرده اند.۵- هیاهویی که پس از عملیات وعد صادق در فضای مجازی بیشتر مطرح شد و تلویزیون های فارسی زبان از طریق کارشناسان مآمور واقعه را تحلیل کردند. در فضای عربی هم کم و بیش این رویکرد مشاهده می شد. انکار عملیات و تفسیر آن به عنوان عملیات ناموفق، و یا عملیات نمایشی است که با توافق آمریکا و اسرائیل صورت گرفته است، به نحوی که نه سیخ بسوزد نه کباب. اما واقعه بزرگتر از این است که بتوان چهره خورشيد را با گِل پوشاند. شخصیت های با تجربه و شناخته شده نظامی امریکایی و اروپایی و عرب در این باره اظهار نظر کرده اند. حتی جان بولتون نتوانست خشم خود را از موفقيت عملیات ایران ينهان کند. انکار و تحریف شیوه ای قدیمی است. در سال انقلاب، وقتی ژنرال غلامرضا ازهاری در ۱۵ آبان ۱۳۵۷ دولت خود را تشکیل دادو در نطق خود در مجلس گفت: «این سر وصدای الله اکبر که شب ها از بام خانه ها به گوش می رسد، نوار است! » اطلاعات او شبیه همین اطلاعاتی است که به بایدن می دهند و او را سر کار می گذارند. روز بعد از نطق ازهاری، مردم در خیابان ها و ميدان ها فریاد زدند:ازهاری بیچاره، بازم بگو نواره، نوار که پا نداره! دولت ازهاری بعد از ۵۵ روز سقوط کرد و ازهارى به بهانه بیماری از ایران گریخت و فهمید که آن صدا ها واقعیت بود. در آذرماه سال ۱۳۹۰ وقتی پهپاد آر- کیو ۱۷۰ به غنيمت گرفته شد و پس از آنوقتی پهپاد گران قیمت ام- کیو ۹ امریکایی را نیروی هوا- فضای سپاه، شکار کرد و به سلامت در خاك ایران نشاند و با مهندس معكوس از روی آن نمونه سازی کرد، اپوزوسیون برانداز یکصدا گفتند، هواپیمای امریکایی سقوط کرده، این فیلم و تصویر ها فیک و نمایشی و مقوایی است. به نظرم در عملیات وعد صادق همه دنیا در یافتند که پهپاد های ایران جدی است. پهپاد مقوایی و فیک که نمی تواند گنبد اهنین را مثل گنبد پنبه ای سردرگم کند.وقتی در ساعت ۱.۲۰ بامداد ۱۸ دی ماه ۱۳۹۸ در عملیات شهید قاسم سلیمانی ایران به پایگاه عین الاسد حمله کرد، بازهم اپوزوسیون برانداز در شبکه های تصویری وابسته گفتند، حمله ناموفق بوده و نمایشی بوده است. همان سناريو در باره عملیات وعد صادق نیز تكرار شد. اما زمان ناقد بصير و بی رحمی است. هیاهو فرو می نشیند و آفتاب می درخشد.ادامه دارد.**
۳- عمليات وعد صادق در موقعیتی انجام شد، که ایران اعلام کرده بود،برای دفاع از خود و انتقام در برابر حمله ارتش اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق، اقدام می کند. به همین خاطر اسرائیل و هم پیمانانش، به ویژه آمریکا و فرانسه و انگلستان و کشورهای عربی منطقه از جمله اردن و کشورهای دیگری که اسرائیلی ها به اشاره و تلویح از همكارى انها ممنون بوده و هستند! و امریکا با صراحت بیشتر از مصر و عربستان نیز نام برد.همگی می دانستند که ایران حمله خواهد کرد و همه می دانستند که این حمله از طریق هوا-فضا خواهد بود. در آمادگی کامل بودند تا این عملیات حتما با شکست مواجه شود. بايدن در بیانیه اش به صراحت از نقش آمریکا در مقابله با حمله ایران ، سخن گفته است. یعنی ایران می بایست تمامی توانایی اطلاعاتی - فنی- نظامی، آمریکا- انگلستان-فرانسه- اسرائیل در مقابله با پهپاد ها و موشک های کروز و بالستیک را محاسبه کرده باشد. از سویی پهپاد ها و کروز و بالستیک در سه دوره زمانی متفاوت به اهداف خود می رسیدند. در حقیقت یک عمليات مركب بسیار پیچیده و چند لایه می بایست طراحی شود. بدیهی است وقتی بايدن به نتانياهو می گوید، که آمریکا در حمله به ایران مشارکت نمی کند، به این معنی است که مشاوران نظامی بایدن، به او از کم و کیف توانایی فنی - اطلاعاتی ایران خبر داده اند.۴- ایران هوشمندانه، منحصراً به اهداف نظامی حمله کرد. و یک نفر هم کشته نشد. پایگاه و فرودگاه نظامی نواتیم (בסיס נבטים) در واقع مدرن ترین پایگاه و یکی از بزرگترین پایگاههای هوایی در فلسطین اشغالی است دارای سه باند با طولهای مختلف است. جتهای جنگندهٔ رادارگریز، هواپیماهای ترابری، هواپیماهای تانکر و هواگردهای شناسایی/تشخیص الکترونیکی و همچنین هواپیماهای موسوم به «ایر فورس وان اسرائیل» در آنجا مستقر هستند. مهمتر از همه این موارد به عنوان مقرّ جنگنده های اف ۳۵ طراحی شده است. پایگاهی که در حمله به کنسولگری ایران در دمشق نقش اصلی را داشت. البته این پایگاه در ۲۰ کیلومتری پایگاه اتمی دیموناست، پيام حمله ایران و زدن نواتیم روشن است، پس از فروکش کردن هیاهوی بسیار که عملیات ایران به تعبیر مجری خسته و خجسته بی بی سی فارسی «ناموفق» بوده است، اکنون اطلاعاتی از اصابت موشک های بالستیک ایران به این پایگاه منتشر شده است. در واقع می توان گفت در عملیات وعد صادق هدف اصلی همین پایگاه بوده است، پهپاد ها و موشک های کروز در حقیقت به عنوان پوشش و برای سردرگم کردن گنبدآهنین و فلاخن داوود عمل کرده اند.۵- هیاهویی که پس از عملیات وعد صادق در فضای مجازی بیشتر مطرح شد و تلویزیون های فارسی زبان از طریق کارشناسان مآمور واقعه را تحلیل کردند. در فضای عربی هم کم و بیش این رویکرد مشاهده می شد. انکار عملیات و تفسیر آن به عنوان عملیات ناموفق، و یا عملیات نمایشی است که با توافق آمریکا و اسرائیل صورت گرفته است، به نحوی که نه سیخ بسوزد نه کباب. اما واقعه بزرگتر از این است که بتوان چهره خورشيد را با گِل پوشاند. شخصیت های با تجربه و شناخته شده نظامی امریکایی و اروپایی و عرب در این باره اظهار نظر کرده اند. حتی جان بولتون نتوانست خشم خود را از موفقيت عملیات ایران ينهان کند. انکار و تحریف شیوه ای قدیمی است. در سال انقلاب، وقتی ژنرال غلامرضا ازهاری در ۱۵ آبان ۱۳۵۷ دولت خود را تشکیل دادو در نطق خود در مجلس گفت: «این سر وصدای الله اکبر که شب ها از بام خانه ها به گوش می رسد، نوار است! » اطلاعات او شبیه همین اطلاعاتی است که به بایدن می دهند و او را سر کار می گذارند. روز بعد از نطق ازهاری، مردم در خیابان ها و ميدان ها فریاد زدند:ازهاری بیچاره، بازم بگو نواره، نوار که پا نداره! دولت ازهاری بعد از ۵۵ روز سقوط کرد و ازهارى به بهانه بیماری از ایران گریخت و فهمید که آن صدا ها واقعیت بود. در آذرماه سال ۱۳۹۰ وقتی پهپاد آر- کیو ۱۷۰ به غنيمت گرفته شد و پس از آنوقتی پهپاد گران قیمت ام- کیو ۹ امریکایی را نیروی هوا- فضای سپاه، شکار کرد و به سلامت در خاك ایران نشاند و با مهندس معكوس از روی آن نمونه سازی کرد، اپوزوسیون برانداز یکصدا گفتند، هواپیمای امریکایی سقوط کرده، این فیلم و تصویر ها فیک و نمایشی و مقوایی است. به نظرم در عملیات وعد صادق همه دنیا در یافتند که پهپاد های ایران جدی است. پهپاد مقوایی و فیک که نمی تواند گنبد اهنین را مثل گنبد پنبه ای سردرگم کند.وقتی در ساعت ۱.۲۰ بامداد ۱۸ دی ماه ۱۳۹۸ در عملیات شهید قاسم سلیمانی ایران به پایگاه عین الاسد حمله کرد، بازهم اپوزوسیون برانداز در شبکه های تصویری وابسته گفتند، حمله ناموفق بوده و نمایشی بوده است. همان سناريو در باره عملیات وعد صادق نیز تكرار شد. اما زمان ناقد بصير و بی رحمی است. هیاهو فرو می نشیند و آفتاب می درخشد.ادامه دارد.**
۱:۵۱
درنگعمليات وعد صادق(۳)عملیات به مثابه نتیجهسید عطاءالله مهاجرانی۶- گاهی اقدامی صورت می گیرد، تا به نتیجه معینی برسیم. مثلا ما به قصد سفر به مشهد از تهران سفر می کنیم. اما به هر دلیلی به مشهد یعنی به نتیجه نمی رسیم. گاهی عمل و نتیجه با هم آمیخته و توامان است. نمازگزار، نماز را بر پای می دارد یا اقامه می کند، تا در قیامت به بهشت برود. اما اگر نماز را چنان که بایست و شایسته است، به جاى بیاورد ؛ در همین دنیا همان نماز بهشت اوست!بیدلی در همه احوال خدا با او بوداو نمی دیدش و از دور خدایا می کرد!صراط مستقیم، در ابتدا به نظر می رسد، راهی است که ما را به مقصد می رساند، اما وقتی می گوییم: « اهدنا الصراط المستقيم» راه و مقصد در هم آمیخته شده اند. نتیجه و مقدمه با همند و بر یگدیگر موثرند. در دوران پیش از انقلاب مسعود احمد زاده، از رهبران سازمان چریک های فدايي خلق، در تابستان سال ۱۳۴۹ مقاله ای نوشت که در سال ۱۳۵۰ با عنوان: « مبارزه مسلحانه هم استراتژی و هم تاکتیک» منتشر شد. نوشته است:
«هدف این است که به انقلابيون و خلق، راه مبارزه نشان داده شود، آنها را از قدرت خويش آگاه گرداند و نشان دهد که دشمن آسيب پذير است. نشان دهد که امکان مبارزه هست، دشمن را افشاء کند.» (۱) چنان که می دانیم جنبش سیاهکل سرکوب شد، اما تفسیر احمد زاده که مبارزه مسلحانه هم تاکتیک است و هم استراتژی مورد قبول سازمان های چریکی بود. از زاويه ای ديگر، منیر شفيق متفكر و نظریه پرداز فلسطینی، در باره انقلاب اسلامی ایران تفسیر قابل توجهی دارد. او راهپیمایی ملت ایران در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی را به عنوان: « راه پیمایی، هم استراتژی و هم تاکتیک» تفسیر کرده است. چنان که می دانیم امام خمینی با مبارزه مسلحانه هم به عنوان تاکتیک و هم استراتژی موافق نبود و به صراحت گفته بود، با این شیوه خودتان را به کشتن می دهید و امکان بسیج مردم را پیدا نمی کنید؛ که نکردند. از این مقدمه، این نکته مورد نظرم است که گاه نتیجه در همان شیوه عمل فشرده می شود. مقصد و صراط مستقیم یکی می شوند. عملیات «وعد صادق»، خود ننتیجه بود. دیروز در بیت یکی از مراجع نجف اشرف آیت الله شمس الدين واعظی سبزواری، ایشان از عملیات وعد صادق تقدیر کرد، کفت فارغ از نتیجه بسیار اقدام مهمی بوده است. گفتم خود عملیات نتیجه است! به این نکته قرآنی اشاره کردم، که گاه مؤمنان می خواهند به درجاتی برسند، و گاه خود درجه می شوند. وعد صادق چنین بود. اسرائیل با تکیه بر حمایت جهانی، امریکا و هم پیمانان، با استفاده از شبکه های تبلیغاتی و مالی که همه را می خرند. این باور را مثل تابو ترويج کرده بود، که هیچ کشوری توان رویارویی با اسرائیل را ندارد. اسرائیل هر کاری بخواهد می کند. دیگران بایست با امضای پیمان صلح ابراهیم، رهبری و سروری اسرائیل را بپذیرند که امارات و بحرین و اردن و مصر کم و بیش پذیرفته اند!عملیات وعد صادق این تابو را شکست. آن هم با طنين به صدا در آمدن طبل توفان و چه تماشایی!بلافاصله، پس از عملیات که همه بهت زده شده بودند، گفتند: «عملیات موفق نبود و نتیجه نداشت!» اگر چنین است چرا کابینه جنگی اسرائیل در سه جلسه یکشنبه و دوشنبه و سه شنبه در باره چگونگی مقابله با ایران به نتیجه نرسید، و ادامه بحث برای اتخاذ قرار در پاسخ به ایران به چهارشنبه موکول شده بود!؟ از اظهارات مقامات نظامی و سیاسی اسرائیلی می توان استنباط کرد، که در مخمصه خطر ناکی درمانده شده اند. به قول مناشه امیر ایران ۸۰ برابر اسرائیل است. اسرائیل توان یک جنگ طولانی فرسایشی را ندارد. و جنگ طولانی مخالف دکترین نظامی اسرائیل است. ایران با عملیات وعد صادق توانست اسرائیل را با این واقعیت و بلکه حقیقت مواجه کند، که دوران اعمال اراده اسرائیل در منطقه تمام شده است. تصميم ایران، در واقع تصميم رهبری به عنوان فرمانده کل قوا، در عملیات وعد صادق، تصمیمی بود، که نفسِ تصميم نتیجه بود! یعنی ایران در موقعیتی قرار دارد، که برای دفاع از منافع مشروع خود و انتقام خون فرزندان رشيد ملت ایران، می تواند چنین عملیات بهت آفرینی را سازماندهی نماید. بدیهی است که ما از کم و کیف این عملیات اطلاع دقیق نداریم. امیدوارم، نیروی هوا- فضای سپاه در فرصت مناسب و نه چندان دیر اطلاعات لازم قابل نشر را در اختیار قرار دهد، تا همگان به روشنی ببینند که عملیات وعد صادق خود نتیجه بود، نتیجه سال های طولانی برنامه ریزی، خلاقیت و تدبير علمی و فنی افتخار آفرین. البته این عملیات می تواند یکی از درخشانترین درس های دانشگاه های علوم نظامی باشد. وعد صادق،تدبیری بود که که بر عمق و استحكام امنیت ملی ایران و توانایی بازدارندگی نیروهای مسلح ایران افزوده است.
روزنامه اعتماد،پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
پی نوشت:
*(۱) https://www.marxists.org/farsi/archive/ahmadzadeh/1970/armed-struggle.pdf.
«هدف این است که به انقلابيون و خلق، راه مبارزه نشان داده شود، آنها را از قدرت خويش آگاه گرداند و نشان دهد که دشمن آسيب پذير است. نشان دهد که امکان مبارزه هست، دشمن را افشاء کند.» (۱) چنان که می دانیم جنبش سیاهکل سرکوب شد، اما تفسیر احمد زاده که مبارزه مسلحانه هم تاکتیک است و هم استراتژی مورد قبول سازمان های چریکی بود. از زاويه ای ديگر، منیر شفيق متفكر و نظریه پرداز فلسطینی، در باره انقلاب اسلامی ایران تفسیر قابل توجهی دارد. او راهپیمایی ملت ایران در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی را به عنوان: « راه پیمایی، هم استراتژی و هم تاکتیک» تفسیر کرده است. چنان که می دانیم امام خمینی با مبارزه مسلحانه هم به عنوان تاکتیک و هم استراتژی موافق نبود و به صراحت گفته بود، با این شیوه خودتان را به کشتن می دهید و امکان بسیج مردم را پیدا نمی کنید؛ که نکردند. از این مقدمه، این نکته مورد نظرم است که گاه نتیجه در همان شیوه عمل فشرده می شود. مقصد و صراط مستقیم یکی می شوند. عملیات «وعد صادق»، خود ننتیجه بود. دیروز در بیت یکی از مراجع نجف اشرف آیت الله شمس الدين واعظی سبزواری، ایشان از عملیات وعد صادق تقدیر کرد، کفت فارغ از نتیجه بسیار اقدام مهمی بوده است. گفتم خود عملیات نتیجه است! به این نکته قرآنی اشاره کردم، که گاه مؤمنان می خواهند به درجاتی برسند، و گاه خود درجه می شوند. وعد صادق چنین بود. اسرائیل با تکیه بر حمایت جهانی، امریکا و هم پیمانان، با استفاده از شبکه های تبلیغاتی و مالی که همه را می خرند. این باور را مثل تابو ترويج کرده بود، که هیچ کشوری توان رویارویی با اسرائیل را ندارد. اسرائیل هر کاری بخواهد می کند. دیگران بایست با امضای پیمان صلح ابراهیم، رهبری و سروری اسرائیل را بپذیرند که امارات و بحرین و اردن و مصر کم و بیش پذیرفته اند!عملیات وعد صادق این تابو را شکست. آن هم با طنين به صدا در آمدن طبل توفان و چه تماشایی!بلافاصله، پس از عملیات که همه بهت زده شده بودند، گفتند: «عملیات موفق نبود و نتیجه نداشت!» اگر چنین است چرا کابینه جنگی اسرائیل در سه جلسه یکشنبه و دوشنبه و سه شنبه در باره چگونگی مقابله با ایران به نتیجه نرسید، و ادامه بحث برای اتخاذ قرار در پاسخ به ایران به چهارشنبه موکول شده بود!؟ از اظهارات مقامات نظامی و سیاسی اسرائیلی می توان استنباط کرد، که در مخمصه خطر ناکی درمانده شده اند. به قول مناشه امیر ایران ۸۰ برابر اسرائیل است. اسرائیل توان یک جنگ طولانی فرسایشی را ندارد. و جنگ طولانی مخالف دکترین نظامی اسرائیل است. ایران با عملیات وعد صادق توانست اسرائیل را با این واقعیت و بلکه حقیقت مواجه کند، که دوران اعمال اراده اسرائیل در منطقه تمام شده است. تصميم ایران، در واقع تصميم رهبری به عنوان فرمانده کل قوا، در عملیات وعد صادق، تصمیمی بود، که نفسِ تصميم نتیجه بود! یعنی ایران در موقعیتی قرار دارد، که برای دفاع از منافع مشروع خود و انتقام خون فرزندان رشيد ملت ایران، می تواند چنین عملیات بهت آفرینی را سازماندهی نماید. بدیهی است که ما از کم و کیف این عملیات اطلاع دقیق نداریم. امیدوارم، نیروی هوا- فضای سپاه در فرصت مناسب و نه چندان دیر اطلاعات لازم قابل نشر را در اختیار قرار دهد، تا همگان به روشنی ببینند که عملیات وعد صادق خود نتیجه بود، نتیجه سال های طولانی برنامه ریزی، خلاقیت و تدبير علمی و فنی افتخار آفرین. البته این عملیات می تواند یکی از درخشانترین درس های دانشگاه های علوم نظامی باشد. وعد صادق،تدبیری بود که که بر عمق و استحكام امنیت ملی ایران و توانایی بازدارندگی نیروهای مسلح ایران افزوده است.
روزنامه اعتماد،پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
پی نوشت:
*(۱) https://www.marxists.org/farsi/archive/ahmadzadeh/1970/armed-struggle.pdf.
۱:۵۲
۲:۰۸