عکس پروفایل حنین ۶۴ح

حنین ۶۴

۱۶عضو
ما نیاز به کشف‌شدن داریم. نه صرفا دوست‌ داشته‌شدن...وچه قدر خوبه که ادم ها کشف بشن@paeeze64

۲۳:۰۰

thumnail
این کتاب را خوانده اید؟؟؟فوق العاده است....راجع بهش بیشتر می‌زارماگر می‌توانید حتما حتما مطالعه کنید.@paeeze64

۷:۵۱

سلامٌ على الذين يزهرون القلوب إذا نزلوا بها و كأنهم في بقاع الأرض أنهارا

سلام به آنانی که دلها را شکوفا نموده و هرگاه که بر آنها فرود آیندگویا رودهایی در پهنای زمین هستند..@paeeze64

۲۱:۳۳

فهمیده‌ام که شهادت، آرام آرام در وجود آدم‌ها سبز می‌شود، و همانند تمام فرآیندهای مبارک هستی، در نهایت آهستگی شکل می‌گیرد.فهمیده‌ام که اشک‌هایم بر جای خالی شهدا و سنگینی قلبم در فقدان آنان، بشارتی بزرگ است؛ بشارت الحاق به خوشبخت‌ترین آدم‌های دنیا...کاش فهم‌هایم، به ایمان مستقر مبدل شود. کاش!کاش...
@paeeze64

۲۱:۳۶

thumnail
ضحكتك أجمل ما عيني شافت ‹ خنده ات زیباترین چیزی بود که چشمانم دید. ›مسافر۱:۲۰undefined.پ.ن:آقای حاج قاسم؛ما با رفتن شما سوختیم.از عمق وجودمان.جایی که اولین بار بود احساسش می‌کردم.عمق هستی‌ام!من آدم تعمیم دادن حوادث به هم نیستم اما بعد از آن شب تاریک ۱۳ دی ماه ۹۸، انگار که دنیا روی واقعی‌اش را بخواهد به رخ‌مان بکشد و آه از نهادمان بلند کند، بر تک‌تک‌مان به شیوه‌ای، سخت گرفت.آقای سردار شهید؛دلمان برایتان لک زده‌است.راستش را بخواهید این روزهای زندگی‌مان مثل همان روزیست که امام حسین(ع) بعد از شنیدن خبر شهادت مسلم و هانی، آه کشید و گفت:لا خیر فی العیش بعد هولاء...و دیگر بعد از شما، خیری در زندگی نیست..سردار؛داغی اشک از شنیدن اسم‌تان، بارها حدقه‌ی چشممان را سوزاند و آه و گلایه از پرکشیدن شما،در جگرمان ماند!خودنگهدار بودیم تا در چشمان دشمن ضعیف نباشیم ..اما از آن شب به بعد، دنیا بی شما، تنور داغی شد که ما را در خود سوزاندو ما، نهفته در خود، می‌سوزیم ..
#نامه‌هام @paeeze64

۲۲:۲۵

4_6014674357391985938.mp3

۰۳:۱۵-۷.۸۳ مگابایت
این اشک مگه چقدر وزنشه که آدمو سبک میکنه آقای قاضی؟
@paeeze64

۲۲:۴۲

thumnail
می‌دانی... نمیخواهم سیاه نمایی کنم منتهی باید بگویم بی تو در شبی ابدی هستیم و فقط گوشه‌ی چشم پروردگار مهربانت و دستان پر نور توست که قادر است تاریکی مارا بشکافد..‌ کنار بزند و در آغوشمان بگیرد...می‌گویند ۱ دقیقه و ۳۳ ثانیه طولانی‌تر است امشب، ولی انگار ما چندین سال است که در این ۱ دقیقه و ۳۳ ثانیه مانده‌ایم و بی تو؛ گذرِ زمان، مصداق هیچ گذشتن است...بارها خوانده‌ایم «إِلٰهِى عَظُمَ الْبَلاءُ» راکه بلایمان بزرگ شده، بزرگ تر از ناتوانی‌ما...بزرگتر از گریه کردنمان، بزرگ‌تر از هر چه که ماییمشاید بگویی نا امیدم! هَيْهات! این را مطمئنم که کوچکتر از توست. کوچکتر از توانایی‌ات و دعاهای زیبای تو. کوچکتر از خدا. تو بزرگی‌‌...به ناتوانی و دل های بیقرارمان رحم کن و بیا که «انْتَ اكْرَمُ مِنْ تُسَلِّمَ الَى الْبَلاء مَنْ كَفَيْتَهُ وَ رَحِمْتَه»تو کریم‌تر و بزرگتر از آنی که به بلا بسپاری کسی را که کفایت کردی و مورد رحمتت قرار دادی.
«‌الْلّهُمَ عَجِّل لِوَليكَ الْفرج»
@paeeze64

۱۴:۵۰

- تا حالا تنها شدی؟+ فقط وقتایی که دور و برم پر از آدمه...

پ.ن: مثل امشب...@paeeze64

۱۶:۱۶

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکردیاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
یا بخت من طریق مروت فروگذاشتیا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنمچون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
شوخی مکن که مرغ دل بی‌قرار منسودای دام عاشقی از سر به درنکرد
هر کس که دید روی تو بوسید چشم منکاری که کرد دیده من بی نظر نکرد
من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمعاو خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
#حافظ@paeeze64

۱۹:۳۱

«این دنیا همان شب یلدا است. عالم طبیعت تاریکی محض است. از اینجا دیگر تاریک‌تر نیست. این عالم، طولانی‌ترین شب است و دنیا یعنی پایین ترین مرتبه عوالِم. وَإِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا (مریم/۷۱). همه به این دنیا وارد می‌شوند. باید چه کنیم که این شب یلدا که طولانی‌ترین شب است بگذرد؟ باید چیزی بخوریم. چه چیزی بخوریم؟ باید با علم و معارف این شب را سر کنیم و به صبح برسانیم. ما که در شب عبور می‌کنیم نیاز به نور داریم و علم نیز نور است. در قرآن نیز داریم که يَسْعَىٰ نُورُهُم بَيْنَ أَيْدِيهِم (حدید/۱۲) و این نور نیز همان علم و معارف است؛ وگرنه شب یلدا بسیار سخت می‌گذرد. در ظاهر هم بندگان خدا جمع می‌شوند و چیزی می‌خورند و در کنار آن شعر حافظ هم می‌خوانند که خیلی هم خوب است.»
- یلدا به تعبیر حاج اسمائیل دولابی
@paeeze64

۲۱:۰۲

thumnail
وقتی اول صبح ازاین جور کتابها می‌خونی!!!@paeeze64

۵:۱۸

«يا مَنْ بَدَأَ خَلْقي وَ ذِكْري وَ تَرْبِيَتي وَ بِرّى وَ تَغْذِيَتي»
@paeeze64

۵:۳۹

حنین ۶۴
«يا مَنْ بَدَأَ خَلْقي وَ ذِكْري وَ تَرْبِيَتي وَ بِرّى وَ تَغْذِيَتي» @paeeze64
آنگاه•
خدایا وقتی مرا خلق می‌کردی، درباره‌ام به فرشتگانت چه گفتی؟ آنگاه که داشتی روحت را در من می‌دمیدی، آن دمِ زنده شدنم، وقتی تو را در خود یافتم، وقتی پلک برهم زدم، وقتی لبخند تحسین‌برانگیز تو را دیدم؛ کدامین اسم اعظمت را صدا زدم؟ ودیعه‌ای که به آرامی نزول غیث در قلبم نهادی چه بود؟ آیا آنچنان که می‌خواستی در خاک وجودم؛ سبز و بالنده شده؟ کدامین لحظه‌ی ملکوت را به من نشان دادی، که حالتی از اشک و شوق در مردم چشمم پدیدار شد؟ با من چه گفتی که کدح را به جان خریدم و لباس هستی بر تن کردم؟ مرا برای کدامین رسالت مبعوث کردی ای حکیم؟ در بطن مادرم مرا به چه‌چیز دلداری میدادی؟ در جسم بی‌جان و سردم چه نجوا کردی که گرم شدم، جان گرفتم، خندیدم، سماع کردم؟ به کدامین کلمه زندگی‌ام بخشیدی؟ مرا تجلی کدام صفتت می‌خواستی؟ تو ربّ منی. دوباره مبعوثم کن. آن کلمه‌ی آغاز کننده‌ی حیات‌بخش را باردیگر در قلبم بکار. طریق «شدن» را به من بیاموز. مرا دوباره تلاوت کن و این‌بار بگذار به نزدیکی قاب قوسین، تماشایت کنم و تو را بشنوم، بخوانم، نفس بکشم؛ با اشک، با شوق، با امید. آنگاه یقیناً مبارک خواهم بود. هَبْني لاِبـْتِداءِ كَرَمِكَ...
@paeeze64

۵:۴۰

مُفضّل گوید: از امام صادق علیه‌السّلام پرسیدم: کَیْفَ کَانَ وِلَادَةُ فَاطِمَةَ سلام‌الله‌علیها !؟«ولادت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها چگونه بود؟»
إمام صادق علیه‌السلام فرمود: «هنگامی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله با خدیجه کبری سلام‌اللّه‌علیها ازدواج کرد، زنان مکه از آن بانو کناره‌گیری کردند. آنها دیگر نزد او نمی‌رفتند، بر او سلام نمی‌کردند و به هیچ زنی اجازه نمی‌دادند که نزد آن بانو مشرف شود...
هنگامی که خدیجه، حضرت زهراء سلام‌الله‌علیهما را باردار شد، آن حضرت در رحم مادر با وی سخن می‌گفت و او را به صبر و شکیبایی می‌خواند. ولی خدیجه کبری سلام‌اللّه‌علیها این موضوع را از رسول‌ خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله پنهان می‌کرد.
تا اینکه یک روز پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نزد خدیجه کبری سلام‌اللّه‌علیها آمد و شنید که آن بانو سرگرم سخن گفتن با فاطمه‌الزهراء سلام‌الله‌علیها است. فرمود: «ای خدیجه! با که سخن می‌گویی؟ خدیجه پاسخ داد: «این طفلی که در رحم من است با من سخن می‌گوید و مونس من است.»
... حضرت خدیجه کبری سلام‌اللّه‌علیها همواره در همین حال بود تا اینکه سرانجام هنگام وضع حمل وی فرا رسید. در این موقع خدیجه پی زنان قریش و بنی‌هاشم فرستاد و گفت که بیایید و مرا در انجام وضع حمل یاری برسانید. آنان در جواب گفتند: «چون تو سخن ما را نپذیرفتی و با محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله که شخصی فقیر و فرزند یتیم ابوطالب بود ازدواج کردی، ما نیز نزد تو نخواهیم آمد و هیچ کمکی به تو نخواهیم کرد!»
خدیجه کبری سلام‌اللّه‌علیها از شنیدن این جواب بسیار غمگین شد. او "اندوهگین و پریشان" خاطر در اندیشه کار خویش بود که ناگاه چهار زن گندمگون و بلند بالا که به زنان بنی‌هاشم شباهت داشتند، نزد او آمدند. خدیجه کبری سلام‌اللّه‌علیها با دیدن آنان گریه و زاری کرد و از آنها کمک خواست.
یکی از زنان گفت: «ای خدیجه، اندوهگین نباش! زیرا ما فرستادگان خداییم. ما خواهران تو هستیم: من ساره‌ام، این بانو آسیه است که در بهشت یار و همراه تو خواهد بود، این بانو مریم دختر عمران و آن بانوی دیگر کُلثُم خواهر موسی بن عمران است. ما چهار تن را خدا فرستاده تا تو را در وضع حمل یاری کنیم.»
فَلَمَّا سَقَطَتْ إِلَی الْأَرْضِ أَشْرَقَ مِنْهَا النُّورُ حَتَّی دَخَلَ بُیُوتَاتِ مَکَّةَ وَ لَمْ یَبْقَ فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا غَرْبِهَا مَوْضِعٌ إِلَّا أَشْرَقَ فِیهِ. «... زمانی که حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها متولد شد، نور آن بانو درخشید و داخل خانه‌های مکه شد. هیچ خانه‌ای در شرق و غرب زمین نبود که آن نور در آنها نتابیده باشد.»
آنگاه ده نفر از حورالعین نزد خدیجه کبری سلام‌اللّه‌علیها آمدند که هر کدام یک طشت و ابریق بهشتی در دست داشتند. ابریق‌ها پر از آب کوثر بودند. زنی که در مقابل خدیجه سلام‌اللّه‌علیها نشسته بود، ابریق‌ها را گرفت و فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را با آب کوثر شستشو داد. سپس دو حوله که از شیر سفیدتر و از مشک و عنبر خوشبوتر بودند بیرون آورد و یکی از آنها را گرد بدن مبارک حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها پیچید و با حوله دیگر برایِ آن حضرت مقنعه‌ای درست کرد.
آنگاه زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها زبان به شهادتین گشود و فرمود:أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ أَبِی رَسُولُ اللَّهِ سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَنَّ بَعْلِی سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ وَ وُلْدِی سَادَةُ الْأَسْبَاطِ.
... در آسمان نور درخشنده‌ای پیدا شد که ملائکه تا پیش از آن نظیرش را ندیده بودند. آن زنان، خدیجه کبری سلام‌اللّه‌علیها را خطاب قرار دادند و گفتند: «این مولود پاک و پاکیزه را که مبارک است بگیر! برکت خدا نثار خود این نوزاد و نسلِ وی خواهد بود.»
#الأمالی_شیخ‌صدوق/ص۸۳٠
@paeeze64

۱۷:۵۲

حنین ۶۴
مُفضّل گوید: از امام صادق علیه‌السّلام پرسیدم: کَیْفَ کَانَ وِلَادَةُ فَاطِمَةَ سلام‌الله‌علیها !؟ «ولادت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها چگونه بود؟» إمام صادق علیه‌السلام فرمود: «هنگامی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله با خدیجه کبری سلام‌اللّه‌علیها ازدواج کرد، زنان مکه از آن بانو کناره‌گیری کردند. آنها دیگر نزد او نمی‌رفتند، بر او سلام نمی‌کردند و به هیچ زنی اجازه نمی‌دادند که نزد آن بانو مشرف شود... هنگامی که خدیجه، حضرت زهراء سلام‌الله‌علیهما را باردار شد، آن حضرت در رحم مادر با وی سخن می‌گفت و او را به صبر و شکیبایی می‌خواند. ولی خدیجه کبری سلام‌اللّه‌علیها این موضوع را از رسول‌ خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله پنهان می‌کرد. تا اینکه یک روز پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نزد خدیجه کبری سلام‌اللّه‌علیها آمد و شنید که آن بانو سرگرم سخن گفتن با فاطمه‌الزهراء سلام‌الله‌علیها است. فرمود: «ای خدیجه! با که سخن می‌گویی؟ خدیجه پاسخ داد: «این طفلی که در رحم من است با من سخن می‌گوید و مونس من است.» ... حضرت خدیجه کبری سلام‌اللّه‌علیها همواره در همین حال بود تا اینکه سرانجام هنگام وضع حمل وی فرا رسید. در این موقع خدیجه پی زنان قریش و بنی‌هاشم فرستاد و گفت که بیایید و مرا در انجام وضع حمل یاری برسانید. آنان در جواب گفتند: «چون تو سخن ما را نپذیرفتی و با محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله که شخصی فقیر و فرزند یتیم ابوطالب بود ازدواج کردی، ما نیز نزد تو نخواهیم آمد و هیچ کمکی به تو نخواهیم کرد!» خدیجه کبری سلام‌اللّه‌علیها از شنیدن این جواب بسیار غمگین شد. او "اندوهگین و پریشان" خاطر در اندیشه کار خویش بود که ناگاه چهار زن گندمگون و بلند بالا که به زنان بنی‌هاشم شباهت داشتند، نزد او آمدند. خدیجه کبری سلام‌اللّه‌علیها با دیدن آنان گریه و زاری کرد و از آنها کمک خواست. یکی از زنان گفت: «ای خدیجه، اندوهگین نباش! زیرا ما فرستادگان خداییم. ما خواهران تو هستیم: من ساره‌ام، این بانو آسیه است که در بهشت یار و همراه تو خواهد بود، این بانو مریم دختر عمران و آن بانوی دیگر کُلثُم خواهر موسی بن عمران است. ما چهار تن را خدا فرستاده تا تو را در وضع حمل یاری کنیم.» فَلَمَّا سَقَطَتْ إِلَی الْأَرْضِ أَشْرَقَ مِنْهَا النُّورُ حَتَّی دَخَلَ بُیُوتَاتِ مَکَّةَ وَ لَمْ یَبْقَ فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا غَرْبِهَا مَوْضِعٌ إِلَّا أَشْرَقَ فِیهِ. «... زمانی که حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها متولد شد، نور آن بانو درخشید و داخل خانه‌های مکه شد. هیچ خانه‌ای در شرق و غرب زمین نبود که آن نور در آنها نتابیده باشد.» آنگاه ده نفر از حورالعین نزد خدیجه کبری سلام‌اللّه‌علیها آمدند که هر کدام یک طشت و ابریق بهشتی در دست داشتند. ابریق‌ها پر از آب کوثر بودند. زنی که در مقابل خدیجه سلام‌اللّه‌علیها نشسته بود، ابریق‌ها را گرفت و فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را با آب کوثر شستشو داد. سپس دو حوله که از شیر سفیدتر و از مشک و عنبر خوشبوتر بودند بیرون آورد و یکی از آنها را گرد بدن مبارک حضرت زهراء سلام‌الله‌علیها پیچید و با حوله دیگر برایِ آن حضرت مقنعه‌ای درست کرد. آنگاه زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها زبان به شهادتین گشود و فرمود: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ أَبِی رَسُولُ اللَّهِ سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَنَّ بَعْلِی سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ وَ وُلْدِی سَادَةُ الْأَسْبَاطِ. ... در آسمان نور درخشنده‌ای پیدا شد که ملائکه تا پیش از آن نظیرش را ندیده بودند. آن زنان، خدیجه کبری سلام‌اللّه‌علیها را خطاب قرار دادند و گفتند: «این مولود پاک و پاکیزه را که مبارک است بگیر! برکت خدا نثار خود این نوزاد و نسلِ وی خواهد بود.» #الأمالی_شیخ‌صدوق/ص۸۳٠ @paeeze64
«خداوند چقدر این فرزند را دوست می‌دارد که قابله‌هایش را گُلهای سرسبد عالمِ زنان انتخاب کرده است.ساره همسر ابراهیم،مریم دختر عمران و مادر عیسی،آسیه همسر فرعون،کُلثوم خواهر موسی.»
کشتی پهلوگرفته | سیّدمهدی شجاعی@paeeze64

۱۸:۰۵

undefinedانسانیت زن
اسلام كوشش می كند كه بُعد زن بودنِ زن بر سایر ابعادِ وجودی او طغیان نکند. به منظور وصول به چنین هدفی است كه در اسلام زن از خودآرایی و عشوه گری منع شده است تا انسانیت او در بُعد زنانه و انوثت وی ذوب نشود و از همین روست كه نباید نگاه دیگران به او از منظر زن بودن وی باشد. نیز بر خودِ زن فرض است كه تنها از بُعدِ مزبور به خویش ننگرد تا ابعاد اصیل و اساسی وجود انسانی او قربانی نشود و مقام خود را از دست ندهد.
undefinedاز کتاب گام به گام با امام/امام موسی صدر جلد یک
@paeeze64

۷:۰۸

thumnail
اصولاً خانوما موجودات حساسی هستند و این که مدام مورد توجه اهل خانواده‌ باشند حالشون رو دو چندان خوب می‌کنه. به همون اندازه هم بی توجهی براشون کشنده هست حتی راجع به پیش و پا افتاده ترین مسائل.حالا شما فرض کن پسرت حاج قاسم باشه و از حجم فشار کارش خبر داشته باشی و بدونی که داره با استکبار عالم مبارزه می‌کنه. اونم فرزندی که مدام در حال قربون صدقه و بوسه به دست پای مادرش بوده، بازم تهش میگی:هی آمریکا آمریکا...یکمم بیشتر پیش من بمون:)))
پ.ن: این ویدئو ازشهید حاج قاسم سلیمانی رو تا به حال ندیده بودم عجیب به دلم نشست. قطره اشکی گوشه چشمانم جا خوش کرد.حتما ببینید -سلامتی و طول عمر آفریده‌‌های ظریف و حساس و مهربون صلوات بفرستید.
@paeeze64

۱۴:۰۳

مسأله این نیست که ما کوچیکیم و خدا بزرگ، مسأله اینه که ما اساسا هیچی نیستیم. این شوخی و تعارف نیست؛ واقعا هیچی نیستیم.
فهم این مسأله در فلسفه به شدت سخته، ثابت کردنش سخت تر، دریافت شهودیش بسیار بسیار سخت تر و عده معدودی از افراد به این مرحله میرسن که شهود کنند واقعا هیچی نیستن.و کرامت روی آب پریدن و خبر از غیب دادن و مریض شفا دادن و طی الارض و... نیست، اینا آدرس غلط دادنه؛ کرامت واقعی اینه که با تمام وجود درک کنی و بیابی که تو هیچ نیستی.
ما هیچی نیستیم؛همون هیچی هم نیستیم!
@paeeze64

۱۹:۱۵

برایم غریب بمان که هر که دل به او بستم اهل رفتن شد....
@paeeze64

۱۹:۱۹

أتعب وانتچي اعِله سُوالفك وارتاح.
«خسته می‌شوم و بر رویِ سخنان تو تکیه می‌کنمآرام می‌شوم...» #مخاطب_خاص
@paeeze64

۱۹:۴۵