۱۱ دی ۱۴۰۲
باز هم حاج قاسم پوسترها و بنرها
چهارمین سالگرد #حاج_قاسم نزدیک شده و قرار است برای چهارمین سال متوالی، مُشتی تبلیغات تکراری و خستهکننده را ببینیم که جز ستایش بیثمر و بزرگنمایی القاگرانه، مغزی ندارند. من که واقعا نمیدانم کِی قرار است این رویه تغییر کند و نظام تبلیغاتی کشور از مرحلهی آماتور، وارد مرحلهی حرفهای شود؟ خیرِ تبلیغات حرفهای غالباً به بنگاههای اقتصادی و فروشندگان کالا و خدمات میرسد و تبلیغات فرهنگی ما عملاً از آن محروم است... بماند.
فیلم مستند #دوئل_بوکمال که در جشنوارهی #سینما_حقیقت امسال نمایش داده شد، از آثار استثنائی است که شیوهی عملکرد شهید سلیمانی را با جزئیات توضیح میدهد. بین این جزئیات، به نکتهای پرداخت و گذشت که به خودیِ خود ارزش ساخت چند مستند را دارد.رضا ابوالحسنی - کارگردان و گویندهی فیلم - توضیح میدهد که حاج قاسم با اینهمه که تصرف شهر بوکمال، و بیرون کشیدن آن از دست داعش باید با تعجیل انجام میشد، اجازه نداد نیروهای عملیاتی با سلاح سنگین شهر را بکوبند. دستور داد نیروهای پیاده خانه به خانه و خیابان به خیابان پیش بروند تا کمترین آسیب ممکن به افراد غیر نظامی و اموال عمومی شهر وارد شود. البته این کار زحمت تسخیر شهر را بیشتر، و احتمال از دست دادن نیروها را بالا میبرد، اما حاج قاسم تأکید داشت عملیات بوکمال باید نمونهی یک نبرد انساندوستانه باشد؛ نبرد انساندوستانه
او قاعدهای به خلاف قواعد کلاسیک جنگ وضع کرد. در این قاعده اخلاق انسانی بر پیروزی نظامی ارجحیت پیدا میکند. وگرنه سهلالوصولترین شیوهی نظامی این است که شهر با هواپیما یا توپخانه شخم زده شود و هنگامی که دیگر رمقی برای کسی باقی نماند، نیروهای پیاده وارد عمل شوند. کاری که متفقین در جنگ جهانی دوم برای تصرف آلمان با شهرهای برلین و هامبورگ و درسدن و... کردند. آنها بر سر شهر تاریخی درسدن 3900 تن بمب آتشزا ریختند و 25000 غیر نظامی را در دو-سه روز کشتند. مدال افتخار ژنرالهای حیوانصفت جنگهای قرن بیستم، میلیونها کشتهی غیر نظامی است.هرچند شیوهی نظامی حاج قاسم، در جنگ تحمیلی خودمان، بهخصوص در مبارزه با ضد انقلاب کردستان تجربه شد، اما به هر حال، #مکتب_حاج_قاسم یعنی همین شیوهها.این مکتب، پروپاگاندای سرسامآور و تجلیلهای صدمن یک غاز نیست.
حاج قاسم با شیوههای منحصربهفرد خود در علوم نظامی، علوم سیاسی، و علم مدیریت، مکتبی را بهجا گذاشت که هنوز پشت حجاب این تبلیغات ناشیانه و کجومعوج، پنهان و دستنخورده مانده است. ما باید بهجای آفرینش کلکسیون پوستر و بنر و مراسم، این مکتب و مفاد آن را در تبلیغاتمان مطرح میکردیم تا بهتدریج، دانشگاههای خسته و وازدهمان با آن جان بگیرند و حرفهای جدیدی برای گفتن داشته باشند. حرفهایی که برای دانشگاههای دنیا هم گفتنی است.اما خب، باید کجا میبودیم و کجا هستیم؟!
@pasdarfarhang
چهارمین سالگرد #حاج_قاسم نزدیک شده و قرار است برای چهارمین سال متوالی، مُشتی تبلیغات تکراری و خستهکننده را ببینیم که جز ستایش بیثمر و بزرگنمایی القاگرانه، مغزی ندارند. من که واقعا نمیدانم کِی قرار است این رویه تغییر کند و نظام تبلیغاتی کشور از مرحلهی آماتور، وارد مرحلهی حرفهای شود؟ خیرِ تبلیغات حرفهای غالباً به بنگاههای اقتصادی و فروشندگان کالا و خدمات میرسد و تبلیغات فرهنگی ما عملاً از آن محروم است... بماند.
فیلم مستند #دوئل_بوکمال که در جشنوارهی #سینما_حقیقت امسال نمایش داده شد، از آثار استثنائی است که شیوهی عملکرد شهید سلیمانی را با جزئیات توضیح میدهد. بین این جزئیات، به نکتهای پرداخت و گذشت که به خودیِ خود ارزش ساخت چند مستند را دارد.رضا ابوالحسنی - کارگردان و گویندهی فیلم - توضیح میدهد که حاج قاسم با اینهمه که تصرف شهر بوکمال، و بیرون کشیدن آن از دست داعش باید با تعجیل انجام میشد، اجازه نداد نیروهای عملیاتی با سلاح سنگین شهر را بکوبند. دستور داد نیروهای پیاده خانه به خانه و خیابان به خیابان پیش بروند تا کمترین آسیب ممکن به افراد غیر نظامی و اموال عمومی شهر وارد شود. البته این کار زحمت تسخیر شهر را بیشتر، و احتمال از دست دادن نیروها را بالا میبرد، اما حاج قاسم تأکید داشت عملیات بوکمال باید نمونهی یک نبرد انساندوستانه باشد؛ نبرد انساندوستانه
او قاعدهای به خلاف قواعد کلاسیک جنگ وضع کرد. در این قاعده اخلاق انسانی بر پیروزی نظامی ارجحیت پیدا میکند. وگرنه سهلالوصولترین شیوهی نظامی این است که شهر با هواپیما یا توپخانه شخم زده شود و هنگامی که دیگر رمقی برای کسی باقی نماند، نیروهای پیاده وارد عمل شوند. کاری که متفقین در جنگ جهانی دوم برای تصرف آلمان با شهرهای برلین و هامبورگ و درسدن و... کردند. آنها بر سر شهر تاریخی درسدن 3900 تن بمب آتشزا ریختند و 25000 غیر نظامی را در دو-سه روز کشتند. مدال افتخار ژنرالهای حیوانصفت جنگهای قرن بیستم، میلیونها کشتهی غیر نظامی است.هرچند شیوهی نظامی حاج قاسم، در جنگ تحمیلی خودمان، بهخصوص در مبارزه با ضد انقلاب کردستان تجربه شد، اما به هر حال، #مکتب_حاج_قاسم یعنی همین شیوهها.این مکتب، پروپاگاندای سرسامآور و تجلیلهای صدمن یک غاز نیست.
حاج قاسم با شیوههای منحصربهفرد خود در علوم نظامی، علوم سیاسی، و علم مدیریت، مکتبی را بهجا گذاشت که هنوز پشت حجاب این تبلیغات ناشیانه و کجومعوج، پنهان و دستنخورده مانده است. ما باید بهجای آفرینش کلکسیون پوستر و بنر و مراسم، این مکتب و مفاد آن را در تبلیغاتمان مطرح میکردیم تا بهتدریج، دانشگاههای خسته و وازدهمان با آن جان بگیرند و حرفهای جدیدی برای گفتن داشته باشند. حرفهایی که برای دانشگاههای دنیا هم گفتنی است.اما خب، باید کجا میبودیم و کجا هستیم؟!
@pasdarfarhang
۱۳:۴۶
۲۵ دی ۱۴۰۲
بازارسال شده از بنیاد فرهنگی روایت فتح
۱۲:۱۶
۲ بهمن ۱۴۰۲
۱۲:۵۲
۷ بهمن ۱۴۰۲
۱۳:۴۵
۹ بهمن ۱۴۰۲
۱۷:۴۸
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
۱۵:۴۶
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
۲۲:۱۳
۲۴ بهمن ۱۴۰۲
بازارسال شده از نسیم حیات
۹:۴۶
۶ اسفند ۱۴۰۲
۱۰:۰۵
۱۷ اسفند ۱۴۰۲
بازارسال شده از نسیم حیات
۱۱:۵۶
۱۱ فروردین
۱۶:۴۰
۱۲ فروردین
۱۰:۲۷
۱۹ فروردین
بازارسال شده از بنیاد فرهنگی روایت فتح
۱۲:۵۹
۲۵ فروردین
بازارسال شده از خبرگزاری هنر آنلاین
۷:۴۵
۲۶ فروردین
بازارسال شده از بنیاد فرهنگی روایت فتح
۱۷:۳۶
۲ اردیبهشت
بازخوانی پیام آیتالله العظمی خامنهای به کنگره بزرگداشت مصلحالدین سعدی شیرازی به مناسبت اول اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی
بسماللهالرّحمنالرّحیم برگزاری کنگرهی بزرگداشت شاعر و نویسندهی بزرگ پارسی مصلحالدین سعدی شیرازی از جملهی شایستهترین اقدامات در عرصهی ادب و فرهنگ انقلابی این روزگار است.
تجلیل سعدی، تنها تجلیل شعر و نثر شیوا نیست، تجلیل اخلاق و حکمت و معرفت بلیغ و رسا نیز هست، و در این دوران که انقلاب مبارک اسلامی پهنهی زندگی ما مردم ایران زمین را قلمرو ارزشهای اسلامی ساخته، و حکمت و معرفت را در جایگاه شایستهی خود نشانیده، به جاست که ذکر جمیل سعدی بر زبان ارزشگزاران آن ارزشها و یاد او در خاطر رهروان آن وادیها مکرر و مؤکّد گردد.
بیشک سعدی یکی از پایههای بنای استوار ادب پارسی و محصول شعر و نثر و تشکیلدهندهی یکی از برازندهترین اندامهای پیکرهی شکوهمند فرهنگ کنونی ماست. پند سعدی که مایه گرفته از معارف قرآن و حدیث است همواره نقش زرین خاطر پندآموزان، و زبان فصیح و صریح او، رازگشای گنجینههای معانی برای دلهای جوینده و مشتاق بوده است. و امروز مانند همیشه عزیزترین هدیهی احباب سخن و ارباب خرد را میتوان در بدایع طیبات دیوان او و زیباترین گلهای اندیشهی بشری را در گلستان مصفای نظم و نثر او جست و یافت.
شرف سعدی بر بسیاری از سرایندگان پارسی از آن است که قدر سخن را نشکسته و آن را دست مایهی تقرب و ارتزاق نساخته است. بسی اندکاند زبانآورانی که گوهر آسمانی سخن را در پای اهریمنان زمانه نریخته و تیغ ستم را بدان صیقل نداده باشند. سعدی یکی از این نادرگان است که اگر گاه زبان به ستایش گشوده، در ساغر زرین مدح خود جز داروی شفابخش و گاه تلخ پند و اندرز نریخته است.
شعر و نثر فاخر این جهاندیدهی انسانشناس صادق، همواره پیامی را با خود حمل کرده است، یا از منبع وحی و گنجینهی قرآن و حدیث و یا از پرتو دل و احساس صاف و بیغش خود او.
شیوهی سخن بیتکلف و شفاف او نیز امتیاز دیگر این آموزگار بزرگ مردمی و محبت است. کلام او چون جوی آب زلالی، ذره ذرهی جان مستمع را سیراب میکند و بی هیچ غبار تصنع، بر دل او مینشیند. بسیارند آنها که در هر دو قلمرو نظم و نثر، سمند فصاحت تاختهاند، اما فقط سعدی است که شعری روان چون نثر و نثری آهنگین چون شعر پدید آورده و آمیزهی شگفتآوری از مضمون و ترکیب و معنی و لفظ در هر دو عرصه فراهم ساخته است.
باری اینک، بهانهای برای ابراز شیفتگی به این سخنساز معنیپرداز فراهم آمده و بهجاست که کلام او که قرنها خاطر حزین و شاد را به خود مشغول کرده و از عشق و جوانی تا ضعف و پیری را در بر گرفته و آداب صحبت را به پیر و برنا آموخته و رازهای تربیت را برای عالم و عارف گشوده، امروزه حد آن نگهداشته و حق آن گزارده شود و این حقگزاری بدون معرفت درست او، ممکن نخواهد شد.
@Basijnewsir
بسماللهالرّحمنالرّحیم برگزاری کنگرهی بزرگداشت شاعر و نویسندهی بزرگ پارسی مصلحالدین سعدی شیرازی از جملهی شایستهترین اقدامات در عرصهی ادب و فرهنگ انقلابی این روزگار است.
تجلیل سعدی، تنها تجلیل شعر و نثر شیوا نیست، تجلیل اخلاق و حکمت و معرفت بلیغ و رسا نیز هست، و در این دوران که انقلاب مبارک اسلامی پهنهی زندگی ما مردم ایران زمین را قلمرو ارزشهای اسلامی ساخته، و حکمت و معرفت را در جایگاه شایستهی خود نشانیده، به جاست که ذکر جمیل سعدی بر زبان ارزشگزاران آن ارزشها و یاد او در خاطر رهروان آن وادیها مکرر و مؤکّد گردد.
بیشک سعدی یکی از پایههای بنای استوار ادب پارسی و محصول شعر و نثر و تشکیلدهندهی یکی از برازندهترین اندامهای پیکرهی شکوهمند فرهنگ کنونی ماست. پند سعدی که مایه گرفته از معارف قرآن و حدیث است همواره نقش زرین خاطر پندآموزان، و زبان فصیح و صریح او، رازگشای گنجینههای معانی برای دلهای جوینده و مشتاق بوده است. و امروز مانند همیشه عزیزترین هدیهی احباب سخن و ارباب خرد را میتوان در بدایع طیبات دیوان او و زیباترین گلهای اندیشهی بشری را در گلستان مصفای نظم و نثر او جست و یافت.
شرف سعدی بر بسیاری از سرایندگان پارسی از آن است که قدر سخن را نشکسته و آن را دست مایهی تقرب و ارتزاق نساخته است. بسی اندکاند زبانآورانی که گوهر آسمانی سخن را در پای اهریمنان زمانه نریخته و تیغ ستم را بدان صیقل نداده باشند. سعدی یکی از این نادرگان است که اگر گاه زبان به ستایش گشوده، در ساغر زرین مدح خود جز داروی شفابخش و گاه تلخ پند و اندرز نریخته است.
شعر و نثر فاخر این جهاندیدهی انسانشناس صادق، همواره پیامی را با خود حمل کرده است، یا از منبع وحی و گنجینهی قرآن و حدیث و یا از پرتو دل و احساس صاف و بیغش خود او.
شیوهی سخن بیتکلف و شفاف او نیز امتیاز دیگر این آموزگار بزرگ مردمی و محبت است. کلام او چون جوی آب زلالی، ذره ذرهی جان مستمع را سیراب میکند و بی هیچ غبار تصنع، بر دل او مینشیند. بسیارند آنها که در هر دو قلمرو نظم و نثر، سمند فصاحت تاختهاند، اما فقط سعدی است که شعری روان چون نثر و نثری آهنگین چون شعر پدید آورده و آمیزهی شگفتآوری از مضمون و ترکیب و معنی و لفظ در هر دو عرصه فراهم ساخته است.
باری اینک، بهانهای برای ابراز شیفتگی به این سخنساز معنیپرداز فراهم آمده و بهجاست که کلام او که قرنها خاطر حزین و شاد را به خود مشغول کرده و از عشق و جوانی تا ضعف و پیری را در بر گرفته و آداب صحبت را به پیر و برنا آموخته و رازهای تربیت را برای عالم و عارف گشوده، امروزه حد آن نگهداشته و حق آن گزارده شود و این حقگزاری بدون معرفت درست او، ممکن نخواهد شد.
@Basijnewsir
۱۱:۲۵
۱۱:۵۳
۳ اردیبهشت
بیماری فردگرایی و افول جنبش دانشجویی
امروز در جلسهای حضور داشتم که بحث از وارفتهگی جنبش دانشجویی بود و از سخنان اخیر رهبر انقلاب در ملاقات رمضان گذشته با دانشجویان یاد شد: "...توقّع بنده از تشکّلها خیلی زیاد است. این مقداری که شما راجع به توقّع از دولت و نظام و شخص حقیر و مانند اینها اینجا بیان کردید، بدانید چند برابرش من از شما توقّع دارم... اوّلین توقّع اینکه شما باید در محیط دانشجویی اثر بگذارید؛ این اثر دیده نمیشود، کم دیده میشود. شما تشکّلید. تشکّلها باید در درجهی اوّل، نگاهشان به داخل دانشگاه باشد؛ شماها در درجهی اوّل، نگاهتان بیشتر به بیرون دانشگاه است. به بیرون دانشگاه [هم] نظر داشته باشید؛ همینطور که گفتم، دغدغهمند باشید، انتقاد کنید، اشکال داشته باشید، راه حل ارائه بدهید، اینها خوب است، امّا از این خوبتر، از این لازمتر این است که شما به داخل دانشگاه نگاه داشته باشید؛ روی دانشگاه کار بکنید. تشکّلهای ما در دانشگاهها کم کار میکنند؛ انصافاً این کمکاری وجود دارد..." (بیانات 19/1/1403)در مقایسه با زمان دانشجویی ما، حدود 20 سال پیش، امروز برای جنبش دانشجویی نا و رمقی نمانده و از آن تأثیرات اجتماعی و مطالبهگریهای جریانساز دیگر خبری نیست... در آن جلسه ما این را حمل بر ضعف مدیریت دانشگاه و امثالهم میکردیم، اما یکی از دوستان گفت: دقت داشته باشید که نسل امروز نسبت به نسل گذشته بهشدت فردگراتر شده است و آمارها و تحلیلها هم شاهدند که جامعهی ایران بهسرعت به سمت فردگرایی میرود؛ و پیش خودم گفتم چه راست گفت!همین ابزارهای تکنولوژیک که بهطور گسترده در اختیار فرزندان ماست و آنها را به طرز نگرانکنندهای خانهنشین کرده، یکی از لوازم این فردگرایی است و البته عوامل دیگر که گفتناش در این مقال نمیگنجد.اما فعالیت اجتماعی در جنبش دانشجویی و تشکّلی مثل بسیج، دقیقاً پرورندهی روحیهی جمعگرایی و در تضاد با این میل عمومی نسل جدید قرار دارد. برای این باید چه فکری کرد؟ شاید بهتر است اساساً از خیر تشکلهای سنتی بگذریم و به اشکال نوین تشکل - مثلاً تشکل مجازی – رو بیاوریم؟!اما واقعیت این است که فردگرایی، مسلخ زندگی و تفکر دینمدارانه است. فردگرایی ملازم فرو رفتن هرچه بیشتر در منیت و خودبنیادی است. و منش بندهی باایمان خدا، دقیقاً نفی منیت و خودبنیادی است. این مهمترین وجه تضاد دین الهی با دین مدرنیسم است. پس بروز این وضعیت در جامعهی ایرانی را فینفسه باید یک بیماری انگاشت که خود منشأ پیدایش انواع بیماریهای روحی و روانی در آحاد جامعه خواهد بود. این فردگرایی با آن خلوتگزینی هر از گاه که برای تفکر و بازنگری در خویشتن توصیه شده، هیچ مناسبتی ندارد. این فردگرایی رفتهرفته منجر به کوتهبینی، تنگنظری و خودخواهی فرد، در عین ناتوانی و عجز از حل مسائل فردی و اجتماعی میشود. این فردگرایی تکنولوژیک تفکر و قوهی عاقلهی عمومی را پایین میکشد و هوش جمعی را مختل میکند. همچنین بلندنظری و آیندهنگری را ضایع میکند. با چنین وضع و حالی چهطور باید جامعهی آینده را به دست نسل جدید سپرد تا بسازند؟ یا چهطور میتوان به توسعهی معنوی و روحی جامعه امید بست؟اما دقیقاً بهترین درمان برای این بیماری، تقویت، توسعه و تنوعبخشی به تشکّلهای اجتماعی، و از سوی دیگر جامعیت بخشیدن به تشکّل مردمی است و البته ما آن تشکّل جامع را هماکنون در اختیار داریم: بسیج. اما چهقدر برای آن تبلیغ میکنیم و نسلهای جدید را به فعالیت در آن تشویق و ترغیب کردهایم؟ بهویژه بسیج سازندگی هم در کانسپت تفکر دینی، یک حرکت جذاب و بسیار انسانپرور است که با وجود گسترش فوقالعادهی آن تا امروز، اما در حیث کلی سطح تماس ناچیزی با جمعیت جوان کشور دارد. به تصور حقیر باید مسئولین دست از دیدن نوک بینیشان بردارند و برای راحتی و فراغت امروزشان، تشکّلهای عمومی و بهخصوص دانشجویی را تضعیف نکنند. امروز روزی است که باید صِرف فعال بودن و رونق گرفتن تشکلها - صَرف نظر از اثرگذاریشان – یک اولویت اجرایی در حوزهی فرهنگ عمومی شود. حتی اگر همسو با ایدهی نظام اسلامی نباشند...
#ابوسلمان_متولیانhttps://ble.ir/pasdarfarhang
امروز در جلسهای حضور داشتم که بحث از وارفتهگی جنبش دانشجویی بود و از سخنان اخیر رهبر انقلاب در ملاقات رمضان گذشته با دانشجویان یاد شد: "...توقّع بنده از تشکّلها خیلی زیاد است. این مقداری که شما راجع به توقّع از دولت و نظام و شخص حقیر و مانند اینها اینجا بیان کردید، بدانید چند برابرش من از شما توقّع دارم... اوّلین توقّع اینکه شما باید در محیط دانشجویی اثر بگذارید؛ این اثر دیده نمیشود، کم دیده میشود. شما تشکّلید. تشکّلها باید در درجهی اوّل، نگاهشان به داخل دانشگاه باشد؛ شماها در درجهی اوّل، نگاهتان بیشتر به بیرون دانشگاه است. به بیرون دانشگاه [هم] نظر داشته باشید؛ همینطور که گفتم، دغدغهمند باشید، انتقاد کنید، اشکال داشته باشید، راه حل ارائه بدهید، اینها خوب است، امّا از این خوبتر، از این لازمتر این است که شما به داخل دانشگاه نگاه داشته باشید؛ روی دانشگاه کار بکنید. تشکّلهای ما در دانشگاهها کم کار میکنند؛ انصافاً این کمکاری وجود دارد..." (بیانات 19/1/1403)در مقایسه با زمان دانشجویی ما، حدود 20 سال پیش، امروز برای جنبش دانشجویی نا و رمقی نمانده و از آن تأثیرات اجتماعی و مطالبهگریهای جریانساز دیگر خبری نیست... در آن جلسه ما این را حمل بر ضعف مدیریت دانشگاه و امثالهم میکردیم، اما یکی از دوستان گفت: دقت داشته باشید که نسل امروز نسبت به نسل گذشته بهشدت فردگراتر شده است و آمارها و تحلیلها هم شاهدند که جامعهی ایران بهسرعت به سمت فردگرایی میرود؛ و پیش خودم گفتم چه راست گفت!همین ابزارهای تکنولوژیک که بهطور گسترده در اختیار فرزندان ماست و آنها را به طرز نگرانکنندهای خانهنشین کرده، یکی از لوازم این فردگرایی است و البته عوامل دیگر که گفتناش در این مقال نمیگنجد.اما فعالیت اجتماعی در جنبش دانشجویی و تشکّلی مثل بسیج، دقیقاً پرورندهی روحیهی جمعگرایی و در تضاد با این میل عمومی نسل جدید قرار دارد. برای این باید چه فکری کرد؟ شاید بهتر است اساساً از خیر تشکلهای سنتی بگذریم و به اشکال نوین تشکل - مثلاً تشکل مجازی – رو بیاوریم؟!اما واقعیت این است که فردگرایی، مسلخ زندگی و تفکر دینمدارانه است. فردگرایی ملازم فرو رفتن هرچه بیشتر در منیت و خودبنیادی است. و منش بندهی باایمان خدا، دقیقاً نفی منیت و خودبنیادی است. این مهمترین وجه تضاد دین الهی با دین مدرنیسم است. پس بروز این وضعیت در جامعهی ایرانی را فینفسه باید یک بیماری انگاشت که خود منشأ پیدایش انواع بیماریهای روحی و روانی در آحاد جامعه خواهد بود. این فردگرایی با آن خلوتگزینی هر از گاه که برای تفکر و بازنگری در خویشتن توصیه شده، هیچ مناسبتی ندارد. این فردگرایی رفتهرفته منجر به کوتهبینی، تنگنظری و خودخواهی فرد، در عین ناتوانی و عجز از حل مسائل فردی و اجتماعی میشود. این فردگرایی تکنولوژیک تفکر و قوهی عاقلهی عمومی را پایین میکشد و هوش جمعی را مختل میکند. همچنین بلندنظری و آیندهنگری را ضایع میکند. با چنین وضع و حالی چهطور باید جامعهی آینده را به دست نسل جدید سپرد تا بسازند؟ یا چهطور میتوان به توسعهی معنوی و روحی جامعه امید بست؟اما دقیقاً بهترین درمان برای این بیماری، تقویت، توسعه و تنوعبخشی به تشکّلهای اجتماعی، و از سوی دیگر جامعیت بخشیدن به تشکّل مردمی است و البته ما آن تشکّل جامع را هماکنون در اختیار داریم: بسیج. اما چهقدر برای آن تبلیغ میکنیم و نسلهای جدید را به فعالیت در آن تشویق و ترغیب کردهایم؟ بهویژه بسیج سازندگی هم در کانسپت تفکر دینی، یک حرکت جذاب و بسیار انسانپرور است که با وجود گسترش فوقالعادهی آن تا امروز، اما در حیث کلی سطح تماس ناچیزی با جمعیت جوان کشور دارد. به تصور حقیر باید مسئولین دست از دیدن نوک بینیشان بردارند و برای راحتی و فراغت امروزشان، تشکّلهای عمومی و بهخصوص دانشجویی را تضعیف نکنند. امروز روزی است که باید صِرف فعال بودن و رونق گرفتن تشکلها - صَرف نظر از اثرگذاریشان – یک اولویت اجرایی در حوزهی فرهنگ عمومی شود. حتی اگر همسو با ایدهی نظام اسلامی نباشند...
#ابوسلمان_متولیانhttps://ble.ir/pasdarfarhang
۱۰:۱۳
۵ اردیبهشت
سیبهای درخت کاکتوس!/ ما کجای تاریخ هستیم؟
باز هم عزیزان انقلابی و مذهبی برای بار هزارم تجمع دیگری برای حمایت از حجاب راه انداختند. یک تجمع تکراری، کمتعداد، بیفایده، مثل تجمعهای پیشین... معلوم نیست این کار بیفایده و بیقاعده تا چند سال دیگر قرار است تکرار شود؟
فرض بگیرید در اوان ظهور اسلام، در شرایطی که مسلمانان یک اقلیت تحت فشار و در محاصرهی مشرکین هستند، به جای تلاش برای ترویج کلمهی لا اله الا الله، به زنانی که هنوز به اسلام نگرویدهاند و هنوز چیزی از اسلام و مبانی اعتقادات آن نمیدانند، در مورد حجاب بگویند و آنها را امر به معروف کنند! در شرایطی که هنوز اساس اسلام بهدرستی و کامل در بین مردم شناخته نشده، اگر نومسلمانان چنین روشی را در پیش میگرفتند، فکر میکنید کار اسلام به کجا میکشید؟شاید بگویید اگر منظورت قیاس با وضع فعلی است، قیاست معالفارق است. آن روز حکومت اسلامی تشکیل نشده بود و امروز ما در متن یک حکومت اسلامی هستیم... اما آیا دولتمان هم اسلامی شده است؟ آیا جامعهمان هم اسلامی است؟ آیا ما از این مراحل عبور کردهایم؟ آیا انتظارات ما متناسب با مراحل تاریخی انقلاب اسلامی است؟
طلعت انقلاب اسلامی و رجعت دوبارهی انسان به دین و ایمان، در دل عالم جدید غربی و در جهان جاهلیت مدرن که دیگر هیچ جایی برای معنویت باقی نگذاشته بود ظاهر شد. در اصل آنهایی که امروز دم از حکومت احکام خدا میزنند، نسبت به عرف و هنجار این عالم، عجیب و ناهنجارند. این انقلابیون هستند که هنجارها و سنت تمدن کنونی را شکستهاند و حرف تازه میزنند، نه بالعکس. هرچند که انقلاب ما ریشه در تاریخ دارد، اما در واقع ایدهای از تاریخ انبیا است که توانسته از لای درزهای تاریخ تمدن، سالم عبور کند و به امروز برسد. این بعث دوبارهی انسان در عصر جاهلیت مدرن است. چرا طوری رفتار میکنیم که انگار دنیا همیشه مؤمن بوده و حالا چند جوان ناهنجار آمدهاند و آرامش عرف و آداب جامعه را بر هم زدهاند؟! شاید که ما در عادات و تعلقات مذهبی خود غرق شده باشیم و متوجه موقعیت و جایگاه تاریخیمان نباشیم.زنان محجبه و عفیفند که در این عالم جاهلیت، ناهنجار و غیر عادی هستند، نه آن دخترانی که ذیل ساختار و سازوکار تمدن مادی، مرغ مقلد فرهنگ منحط مدرنیسم هستند و داد آزادی و برهنهگی سر میدهند. آنها بر وفق این عالم هستند و در جهت جریان آب شنا میکنند و ما بر خلاف جریان. آنها حتی آن نظام ارزشی که بیحجابی را فساد میانگارد، نمیشناسند و باور ندارند.
از کوزه همان برون تراود که در اوست. مگر میشود مراحل رسیدن به جامعهی اسلامی را طی نکنیم، ولی انتظار اجرای همهجانبه و تمام و کمال احکام اسلام را داشته باشیم؟ مگر میشود نظام تربیت و آموزش و محیط اجتماعی ما خالی از معارف اسلام و مبانی اعتقادات باشند، اما نسلهای جدید جامعه یکسره مؤمن و باخدا و عفیف و محجوب بار بیایند؟! اصلاً خود ما کجای ایمان هستیم؟!پس نباید برآشفته شد و حتی با وجود بروز مفسدههای این بیحجابی، میبایست صبورانه ابتدا مقدمات یک جامعهی توحیدی را فراهم آورد... آن هم که قربان سرتان، اصلاً و ابداً به فکر نیستید.
شما که کمترین تلاشی برای اسلامی کردن دانشگاه، تحول در علوم انسانی، تحول در آموزش و پرورش، دستیابی به رسانهی دینی، هنر اسلامی، توسعه و عمقبخشی به معارف اسلام در فرهنگ عامه نمیکنید و اجازه میدهید مبانی علمی و تربیتی غرب در این جامعهی اسلامی همچنان ترکتازی کند، و حتی کمترین مطالبهای برای این تحولات از مسئولین مربوطه ندارید و به تزیینها و ظاهرسازیهای دینمآبانه قانع و خوشدل هستید، شما که سمعاً و طاعتا به هرچه سوغات تکنولوژیک است رو میآورید و ذوقزده، بی هیچ تأمل و تعللی، هیولای خوفناک و وحشی هوش مصنوعی را به حریم دین و قرآن و... راه میدهید و از عوارض و تبعات آن غفلت میورزید، واقعاً چه انتظاری دارید؟ چرا باید باید همهی زنان و دختران باحجاب باشند؟!! و اصلاً گیرم که همه باحجاب هم شدند، چه فایده؟!
برادران و خواهران مؤمن! حضرات متشرع و متدین نازنین! این درختی که از آن انتظار دارید سیب سرخِ آبدار و شیرین ثمر بدهد، فیالواقع کاکتوس است... فتأمل!
#ابوسلمان_متولیانhttps://ble.ir/pasdarfarhang
باز هم عزیزان انقلابی و مذهبی برای بار هزارم تجمع دیگری برای حمایت از حجاب راه انداختند. یک تجمع تکراری، کمتعداد، بیفایده، مثل تجمعهای پیشین... معلوم نیست این کار بیفایده و بیقاعده تا چند سال دیگر قرار است تکرار شود؟
فرض بگیرید در اوان ظهور اسلام، در شرایطی که مسلمانان یک اقلیت تحت فشار و در محاصرهی مشرکین هستند، به جای تلاش برای ترویج کلمهی لا اله الا الله، به زنانی که هنوز به اسلام نگرویدهاند و هنوز چیزی از اسلام و مبانی اعتقادات آن نمیدانند، در مورد حجاب بگویند و آنها را امر به معروف کنند! در شرایطی که هنوز اساس اسلام بهدرستی و کامل در بین مردم شناخته نشده، اگر نومسلمانان چنین روشی را در پیش میگرفتند، فکر میکنید کار اسلام به کجا میکشید؟شاید بگویید اگر منظورت قیاس با وضع فعلی است، قیاست معالفارق است. آن روز حکومت اسلامی تشکیل نشده بود و امروز ما در متن یک حکومت اسلامی هستیم... اما آیا دولتمان هم اسلامی شده است؟ آیا جامعهمان هم اسلامی است؟ آیا ما از این مراحل عبور کردهایم؟ آیا انتظارات ما متناسب با مراحل تاریخی انقلاب اسلامی است؟
طلعت انقلاب اسلامی و رجعت دوبارهی انسان به دین و ایمان، در دل عالم جدید غربی و در جهان جاهلیت مدرن که دیگر هیچ جایی برای معنویت باقی نگذاشته بود ظاهر شد. در اصل آنهایی که امروز دم از حکومت احکام خدا میزنند، نسبت به عرف و هنجار این عالم، عجیب و ناهنجارند. این انقلابیون هستند که هنجارها و سنت تمدن کنونی را شکستهاند و حرف تازه میزنند، نه بالعکس. هرچند که انقلاب ما ریشه در تاریخ دارد، اما در واقع ایدهای از تاریخ انبیا است که توانسته از لای درزهای تاریخ تمدن، سالم عبور کند و به امروز برسد. این بعث دوبارهی انسان در عصر جاهلیت مدرن است. چرا طوری رفتار میکنیم که انگار دنیا همیشه مؤمن بوده و حالا چند جوان ناهنجار آمدهاند و آرامش عرف و آداب جامعه را بر هم زدهاند؟! شاید که ما در عادات و تعلقات مذهبی خود غرق شده باشیم و متوجه موقعیت و جایگاه تاریخیمان نباشیم.زنان محجبه و عفیفند که در این عالم جاهلیت، ناهنجار و غیر عادی هستند، نه آن دخترانی که ذیل ساختار و سازوکار تمدن مادی، مرغ مقلد فرهنگ منحط مدرنیسم هستند و داد آزادی و برهنهگی سر میدهند. آنها بر وفق این عالم هستند و در جهت جریان آب شنا میکنند و ما بر خلاف جریان. آنها حتی آن نظام ارزشی که بیحجابی را فساد میانگارد، نمیشناسند و باور ندارند.
از کوزه همان برون تراود که در اوست. مگر میشود مراحل رسیدن به جامعهی اسلامی را طی نکنیم، ولی انتظار اجرای همهجانبه و تمام و کمال احکام اسلام را داشته باشیم؟ مگر میشود نظام تربیت و آموزش و محیط اجتماعی ما خالی از معارف اسلام و مبانی اعتقادات باشند، اما نسلهای جدید جامعه یکسره مؤمن و باخدا و عفیف و محجوب بار بیایند؟! اصلاً خود ما کجای ایمان هستیم؟!پس نباید برآشفته شد و حتی با وجود بروز مفسدههای این بیحجابی، میبایست صبورانه ابتدا مقدمات یک جامعهی توحیدی را فراهم آورد... آن هم که قربان سرتان، اصلاً و ابداً به فکر نیستید.
شما که کمترین تلاشی برای اسلامی کردن دانشگاه، تحول در علوم انسانی، تحول در آموزش و پرورش، دستیابی به رسانهی دینی، هنر اسلامی، توسعه و عمقبخشی به معارف اسلام در فرهنگ عامه نمیکنید و اجازه میدهید مبانی علمی و تربیتی غرب در این جامعهی اسلامی همچنان ترکتازی کند، و حتی کمترین مطالبهای برای این تحولات از مسئولین مربوطه ندارید و به تزیینها و ظاهرسازیهای دینمآبانه قانع و خوشدل هستید، شما که سمعاً و طاعتا به هرچه سوغات تکنولوژیک است رو میآورید و ذوقزده، بی هیچ تأمل و تعللی، هیولای خوفناک و وحشی هوش مصنوعی را به حریم دین و قرآن و... راه میدهید و از عوارض و تبعات آن غفلت میورزید، واقعاً چه انتظاری دارید؟ چرا باید باید همهی زنان و دختران باحجاب باشند؟!! و اصلاً گیرم که همه باحجاب هم شدند، چه فایده؟!
برادران و خواهران مؤمن! حضرات متشرع و متدین نازنین! این درختی که از آن انتظار دارید سیب سرخِ آبدار و شیرین ثمر بدهد، فیالواقع کاکتوس است... فتأمل!
#ابوسلمان_متولیانhttps://ble.ir/pasdarfarhang
۱۹:۲۲