چیزی در مورد انقلاب کشاورزی کشور بولیوی میدونید ؟! 
۱۷:۳۳
انقلاب کشاورزی انقلابی بود که مورالس رئیس جمهور بولیوی برای حمایت از کشاورزان و کارگران طراحی کرده بود !
و کارهایی مثل اهدای زمین به کشاورزان فقیر برای امرار معاش انجام میشد
و کارهایی مثل اهدای زمین به کشاورزان فقیر برای امرار معاش انجام میشد
۱۷:۴۱
اما این انقلاب ی خورده ای متفاوت بود 
مورالس قصد داشت تا این انقلاب رو با رژه تراکتورها توی شهرهای مختلف به همه اعلام کنه !
مورالس قصد داشت تا این انقلاب رو با رژه تراکتورها توی شهرهای مختلف به همه اعلام کنه !
۱۷:۴۱
وقتی ایرانیها دست به کار میشوند! 
داستان جذاب مهندسی معکوس دوربینهای دید در شب از زبان آقای خلج! چطور در شرایطی که دشمن با پیشرفتهترین تجهیزات دید در شب مجهز بود، تیم ما با غنیمتگیری و کنجکاوی علمی توانست اسرار این فناوری را کشف کند.
از باز کردن دوربینهای پیشرفته دشمن تا همکاری با متخصصان انرژی اتمی و مطالعه ۱۴ مقاله علمی… سفری پر فراز و نشیب برای دستیابی به فناوری که عملیاتهای شبانه را متحول کرد!

و حالا در قسمت بعدی، با تغییر مدیریت و چالشهایی که پروژه را تحت تأثیر قرار داد، بیشتر آشنا میشویم. منتظر باشید!
@pishrano_ir
داستان جذاب مهندسی معکوس دوربینهای دید در شب از زبان آقای خلج! چطور در شرایطی که دشمن با پیشرفتهترین تجهیزات دید در شب مجهز بود، تیم ما با غنیمتگیری و کنجکاوی علمی توانست اسرار این فناوری را کشف کند.
از باز کردن دوربینهای پیشرفته دشمن تا همکاری با متخصصان انرژی اتمی و مطالعه ۱۴ مقاله علمی… سفری پر فراز و نشیب برای دستیابی به فناوری که عملیاتهای شبانه را متحول کرد!
و حالا در قسمت بعدی، با تغییر مدیریت و چالشهایی که پروژه را تحت تأثیر قرار داد، بیشتر آشنا میشویم. منتظر باشید!
۹:۱۴
“دو سال روش وقت گذاشتم، شب و روز… بعد یهو مدیرمون عوض شد، اولویتها تغییر کرد و پروژهی دوربین دید در شب رفت هوا…” اینها بخشی از خاطرات مهندس خلج، سازندهی نسل سوم دوربین دید در شب ایرانی در دوران جنگه. 
تصور کنید، یه محقق با عشق و امید، داره یه پروژه ملی رو پیش میبره، اما یه تغییر مدیریتی ساده، میتونه همهچیز رو نابود کنه.
این فقط یه خاطره نیست،یه واقعیته تلخه که بارها و بارها در پروژههای مختلف تکرار شده.
مهندس خلج اما تسلیم نشد!
از دانشگاه رفت و با غنیمتی یه دوربین از دشمن، راه دیگهای رو شروع کرد. اما یه مشکل بزرگتر سر راهش بود: هیچ برشکاری حاضر نبود اون دوربین رو باز کنه!چرا؟ چون میترسید به دردسر بیفته!
این فقط یه داستان از ساخت یه دوربینه، یه درس بزرگ برای همهی ماست.
شما چی فکر میکنید؟تا حالا تجربهی مشابهی داشتید؟به نظرتون چطور میشه از این اتفاقات جلوگیری کرد؟
@pishrano_ir
تصور کنید، یه محقق با عشق و امید، داره یه پروژه ملی رو پیش میبره، اما یه تغییر مدیریتی ساده، میتونه همهچیز رو نابود کنه.
این فقط یه خاطره نیست،یه واقعیته تلخه که بارها و بارها در پروژههای مختلف تکرار شده.
مهندس خلج اما تسلیم نشد!
این فقط یه داستان از ساخت یه دوربینه، یه درس بزرگ برای همهی ماست.
شما چی فکر میکنید؟تا حالا تجربهی مشابهی داشتید؟به نظرتون چطور میشه از این اتفاقات جلوگیری کرد؟
۸:۴۷
شت هر اختراع، یه عالمه سختی و چالش هست…
از پیدا کردن یه برشکار شجاع، تا کار کردن با دستگاه و ساختن یه دوربین دید در شب بینظیر!
مهندس خلج، ذره ذره به رویاش نزدیک شد.
و لحظهای که آسمون شب رو دید، انگار تمام دنیا رو فتح کرد!
@pishrano_ir
مهندس خلج، ذره ذره به رویاش نزدیک شد.
۱۰:۲۶
آزمایش پارک چیتگر، یه روز تاریخی بود… 
بعد از ماهها تلاش و ساخت دوربین دید در شب ایرانیتوسط مهندس خلج، روز تست و مقایسه بالاخره رسید…
دوربین دستساز مهندس خلج با دوربین فیلیپس هلندی مقایسه شد و نتیجه شگفتانگیز بود: هیچ فرقی نداشت!
وقتی خبر به دانشگاه رسید، جایی که به خاطر تغییر مدیریت مجبور شد ترکش کنه، فرستادن دنبالش که برگرده و پروژه رو ادامه بده.
@pishrano_ir
بعد از ماهها تلاش و ساخت دوربین دید در شب ایرانیتوسط مهندس خلج، روز تست و مقایسه بالاخره رسید…
دوربین دستساز مهندس خلج با دوربین فیلیپس هلندی مقایسه شد و نتیجه شگفتانگیز بود: هیچ فرقی نداشت!
وقتی خبر به دانشگاه رسید، جایی که به خاطر تغییر مدیریت مجبور شد ترکش کنه، فرستادن دنبالش که برگرده و پروژه رو ادامه بده.
۱۰:۳۲
۲۷ سال بیشتر نداشت.نه ارتش داشت، نه سلاح پیشرفته.اما کاری کرد که نامش برای همیشه کنار واژه «مقاومت» موندگار شد.
رئیسعلی دلواری فقط با غیرت ایستاد؛مقابل بریتانیایی که خیال میکرد جنوب ایران رو بهراحتی میبلعه.
اما اون یه چیز داشت که دشمن حسابش نکرده بود…
ببین چه شد که رئیسعلی، نماد ایستادگی یک ملت شد.این داستان، فقط تاریخ نیست — آینه امروز ماست.
@pishrano_ir
رئیسعلی دلواری فقط با غیرت ایستاد؛مقابل بریتانیایی که خیال میکرد جنوب ایران رو بهراحتی میبلعه.
اما اون یه چیز داشت که دشمن حسابش نکرده بود…
@pishrano_ir
۷:۳۴
یه گروه چریکی تو دل جنگل، جلوی ارتش یکی از بزرگترین قدرتهای اون زمان وایستاد… واقعیه!
سال ۱۲۹۴، وقتی ارتش روسیه تزاری وارد ایران شد، خیلیها یا عقب کشیدن یا تسلیم شدن.ولی یه نفر بود که عقب ننشست: میرزا کوچک خان.
میرزا به جای اینکه منتظر کمک بمونه، رفت دل جنگل و نهضت خودش رو راه انداخت. با چریکهای جنگل، زمین رو برای متجاوزا داغ کرد. جنگش، جنگ ایمان بود نه تجهیزات.
این قصه، قصه یه قهرمانه که بهمون یاد میده اگه باور باشه، هیچ ارتشی جلو ملت نمیتونه وایسته
@pishrano_ir
سال ۱۲۹۴، وقتی ارتش روسیه تزاری وارد ایران شد، خیلیها یا عقب کشیدن یا تسلیم شدن.ولی یه نفر بود که عقب ننشست: میرزا کوچک خان.
میرزا به جای اینکه منتظر کمک بمونه، رفت دل جنگل و نهضت خودش رو راه انداخت. با چریکهای جنگل، زمین رو برای متجاوزا داغ کرد. جنگش، جنگ ایمان بود نه تجهیزات.
این قصه، قصه یه قهرمانه که بهمون یاد میده اگه باور باشه، هیچ ارتشی جلو ملت نمیتونه وایسته
@pishrano_ir
۱۰:۵۷
یه مادر حاضره برای پسرش تا کجا بره؟جواب خانم احمدیانه:«یه ارتش گربه راه میندازم و میفرستم جبهه!» 
ولی این فقط یه خاطره بامزه نیست…وقتی زخم پاشو دید، دلش شکست ولی وا نداد.۱۷ تا گربه رو جمع کرد، فرستاد برای گرفتن انتقام از موشهایی که آسایشو از سنگرها گرفته بودن.اما تقدیر برای این ارتش کوچولو، یه نقشه دیگه داشت…
خانم احمدیان (مادر شهیدان فرجوانی) شاید نتونست اون موشا رو شکست بده،ولی کاری کرد که از خیلی از سلاحها قویتر بود:لبخند رو به دل رزمندهها برگردوند.
اگه این قصه به دلت نشست، بفرستش برای اونایی که لبخندشونو دوست داری.
این ویدیو یه تیکهست از مستند «بانو» با روایت زیبای ثریا قاسمی، درباره زندگی خانم عصمت احمدیان.
#پیشرانو
ولی این فقط یه خاطره بامزه نیست…وقتی زخم پاشو دید، دلش شکست ولی وا نداد.۱۷ تا گربه رو جمع کرد، فرستاد برای گرفتن انتقام از موشهایی که آسایشو از سنگرها گرفته بودن.اما تقدیر برای این ارتش کوچولو، یه نقشه دیگه داشت…
خانم احمدیان (مادر شهیدان فرجوانی) شاید نتونست اون موشا رو شکست بده،ولی کاری کرد که از خیلی از سلاحها قویتر بود:لبخند رو به دل رزمندهها برگردوند.
اگه این قصه به دلت نشست، بفرستش برای اونایی که لبخندشونو دوست داری.
#پیشرانو
۱۱:۰۱
هر دورهای دیو سپید خودش را دارد؛گاهی با شمشیر و سپر، گاهی با آتش و آهن، و گاهی پشت نقاب محاصره و فریب.
در داستانهای کهن، دیو سپید نماد دشمنی بود که از بیرون میآمد تا ایران را به زانو درآورد.اما پیروزی همیشه با قهرمانی بود که پیش از جنگ، شایستگیاش را ثابت کرده بود.
امروز هم قصه همان است؛دیوها تغییر شکل دادهاند، اما سرنوشتشان همان است: شکست.و این بار، پرسش فقط یکی است:وقتی روز نبرد برسد، تو کجای این داستانی؟@pishrano_ir
در داستانهای کهن، دیو سپید نماد دشمنی بود که از بیرون میآمد تا ایران را به زانو درآورد.اما پیروزی همیشه با قهرمانی بود که پیش از جنگ، شایستگیاش را ثابت کرده بود.
امروز هم قصه همان است؛دیوها تغییر شکل دادهاند، اما سرنوشتشان همان است: شکست.و این بار، پرسش فقط یکی است:وقتی روز نبرد برسد، تو کجای این داستانی؟@pishrano_ir
۱۱:۲۸
اون روزها وقتی دکتر شهرابی با چند نفر دیگه از نزدیک پرتاب یه ماهواره رو تو روسیه دید، با خودش گفت:«یعنی میشه روزی خودمون پرتابگر بسازیم؟ بعیده…»
ولی تاریخ نشون داد هیچ بعیدی برای ایران وجود نداره.
ما نهتنها ماهواره ساختیم، که با ماهوارهبر ایرانی به مدار فرستادیم.
راه پیشرفت همیشه با رویا شروع میشه،اما تو ایران، رویاها یکییکی واقعی میشن.
لینک ویدیو کامل: https://youtu.be/mHd_1p3dD3g?si=rQvzH0f0MWP6I8gH
#شهرابی #روایت_پیشرفت #فضا
@pishrano_ir
ولی تاریخ نشون داد هیچ بعیدی برای ایران وجود نداره.
راه پیشرفت همیشه با رویا شروع میشه،اما تو ایران، رویاها یکییکی واقعی میشن.
لینک ویدیو کامل: https://youtu.be/mHd_1p3dD3g?si=rQvzH0f0MWP6I8gH
#شهرابی #روایت_پیشرفت #فضا
@pishrano_ir
۶:۰۵
پیشرانو
اون روزها وقتی دکتر شهرابی با چند نفر دیگه از نزدیک پرتاب یه ماهواره رو تو روسیه دید، با خودش گفت: «یعنی میشه روزی خودمون پرتابگر بسازیم؟ بعیده…» ولی تاریخ نشون داد هیچ بعیدی برای ایران وجود نداره.
ما نهتنها ماهواره ساختیم، که با ماهوارهبر ایرانی به مدار فرستادیم. راه پیشرفت همیشه با رویا شروع میشه، اما تو ایران، رویاها یکییکی واقعی میشن.
لینک ویدیو کامل: https://youtu.be/mHd_1p3dD3g?si=rQvzH0f0MWP6I8gH #شهرابی #روایت_پیشرفت #فضا @pishrano_ir
صاایران تنها تیمی بود که پشت سر هم ماهواره رو به مدار میفرستاد.سال ۹۱، فقط تو یک سال سه پرتاب موفق؛ خرداد، شهریور، بهمن.
این تجربه دوباره تکرار شد؛ اما اینبار نه با یک تیم، بلکه با چند تیم مختلف که دوشادوش هم پرتابهای ایران رو جلو بردن.
#شهرابی #روایت_پیشرفت #فضا
@pishrano_ir
۱۱:۵۸
همه میپرسیدن: وقتی یک پرتاب ناموفق میشه، چی کار میکنید؟ پاسخ ساده بود: میریم برای گام بعدی.
هیچوقت وقت صرف تکرار نمیشد؛ اگر پرتابی به مدار نمیرسید، همون تجربه میشد سکوی ارتقا.
از دوربینهای با دقت ۱۰۰۰ متر تا رسیدن به ۵۰ متر، هر شکست یعنی یک جهش تازه.
#شهرابی #روایت_پیشرفت #فضا
@pishrano_ir
۹:۳۸
صبر کن؛ همون جایی که هیچ چیز نیست، رویا شکل میگیره
شرکت آذر سال ۹۷ با فقط ۶۰ هزار تومن ثبت شد.وامی که برای اجاره گرفته شد، شد سرمایهای برای ساختن آینده.از یک میز قرضی در اختیاریه تا رسیدن به مدار
#شهرابی #روایت_پیشرفت #فضا
@pishrano_ir
۹:۳۰
شبی که ماهوارههای هدهد و کوثر در یک پرتاب به مدار رفتند، همه در ایستگاه فضایی چشمانتظار بودند.
ابتدا سیگنال هدهد دریافت شد، اما تا ۲۴ ساعت خبری از کوثر نبود، همین نگرانی ایجاد کرد که شاید کوثر جدا نشده یا سامانههایش عمل نکرده باشد!
#شهرابی #روایت_پیشرفت #فضا
@pishrano_ir
۱۳:۴۶
مثل یک هوادار فوتبال که حتی بعد از باخت هم تیمش را تشویق میکنه، مسیر فضایی ایران هم نیازمند حمایته
میان پرتابها شکستهایی بوده؛ اما کافی است یکی از همین تلاشها موفق شود تا جایگاه کشور در سطح جهانی تغییر کند
#شهرابی #روایت_پیشرفت #فضا
@pishrano_ir
۵:۵۸
از پرتاب «هدهد» و «کوثر» تا روزی که با فقط ۶۰ هزار تومن شرکت ثبت شد...
دکتر شهرابی همه چیز رو بیپرده تعریف میکنه: شکستها، موفقیتها و آینده ایران در فضا.
#شهرابی #روایت_پیشرفت #فضا
@pishrano_ir
۱۰:۱۱
سال ۸۶، دکتر وفا صادقی شد رهبر تیمی ۶۵ نفره از دانشمندای ایرانی؛ تیمی که «ماهواره پیام» رو طراحی کرد و ساخت.
پیام قرار بود از زمین عکس بگیره
بیشتر قطعاتش هم تو ایران ساخته شد.اما سختترین بخش ماجرا پرتاب بود…هیچ کشوری حاضر به همکاری نشد.امید داشت از دست میرفت، بعضیها حتی تیم رو ترک کردن.
ولی با ایستادگی صادقی و دانشمندا،سیمرغ ایرانی بالاخره به پرواز درآمد.
#شهرابی #روایت_پیشرفت #فضا
@pishrano_ir
۱۱:۰۵