۱۴:۰۸
۲۰:۲۱
۱۱:۰۳
برگزیدگان نوبل اقتصاد 2024 چه میگویند؟
عجم اوغلو، جانسون و رابینسون در قالب یک تیم بینرشتهای اقتصاد-سیاست برنده جایزه نوبل اقتصاد 2024 شدند. بسیاری سوال میکنند که نظریه محوری که باعث شد این افراد برنده جایزه نوبل بشوند چیست؟ در این سطور سعی خواهم کرد به صورت مختصر نظریه آنان را تبیین و بررسی کنم.
به طور کلی تیم برنده جایزه نوبل به رهبری عجم اوغلو عامل اصلی تحولات را ساختار نهادی میدانند و همانطور که در محافل علمی مشهور هست جزو دانشمندان «نهادگرا» هستند. دغدغه اصلی نظریه این سه محقق در مورد رشد اقتصادی پایدار است و در واقع در صدد پاسخگویی به این سوال هستند که عامل اصلی رشد اقتصادی پایدار و تفاوت بین جوامع پیشرفته ثروتمند و فقیر چیست؟
عجم اوغلو و همکارانش ضمن رد نظریاتی که شرائط جغرافیایی، فرهنگ و غفلت را عامل اصلی تفاوت جوامع پیشرفته و کمتر توسعه یافته میدانند، با استناد به شواهد تجربی و تاریخی سطح توسعهيافتگی کشورها را پیامد رفتارهایی میدانند که ساختار نهادی سیاسی-اقتصادی آنها تولید میکنند. آنها معتقدند رشد اقتصادی پایدار تنها در جوامعی ایجاد میشود که دارای نهادهای فراگیر هستند. این نهادها قادرند فرصتهای متنوع اقتصادی را به صورت منصفانه و رقابتی برای بخش بزرگتری از جامعه ارائه کرده و افراد جامعه مبتنی بر شایستگی و توانمندی از آنها بهرهمند شوند. در مقابل، در جوامعی که به جای نهادهای فراگیر، نهادهای استثمارگر که تضمین کننده منافع بخش کوچک دارای قدرت سیاسی هستند نقشآفرینی میکنند، هیچگاه رشد اقتصادی پایدار بوجود نمیآید. چرا که اساساً این نهادها با ایجاد چرخههای شوم بعد از مدتی رشد اقتصادی را به منظور تأمین منافع اندکسالاران محدود میکنند.
برندگان جایزه نوبل اقتصاد 2024 بر این باورند که ماهیت و طبیعت اندکسالاری اینطور اقتضاء میکند که ساختار نهادی اقتصاد استثمارگر شده و تنها تاجایی از رشد اقتصادی پشتیبانی کند که منافع گروه اندک قدرتمند کاهش پیدا نکند. لذا چنین ساختار نهادی امکان ایجاد انگیزه و جلب مشارکت اکثریت جامعه را نداشته و در نتیجه حتی در بهترین حالت منجر به محدود شدن رشد اقتصادی در بلندمدت میشود.
علیرغم اینکه نظریه نهادی بیان شده توسط عجم اغلو و همکارانش به خوبی بخشی از واقعیت را توجیه و روایت میکند اما نسبت به برخی موضوعات کم توجه است. برای مثال روابط متقابل ساختار نهادی و فرهنگ را در نظر بگیرید. در برخی جوامع مانند جوامع شرق آسیا فرهنگ نظم و فرمانپذیری به کمک ساختار نهادی آمده و آن را به شدت در راستای ایجاد رشد اقتصادی تقویت میکند اما در قرن بیست و یکم و با تغییر فرهنگ کشوری مانند ژاپن رشد اقتصادی پرشتاب کند میشود. یا اینکه اگر جهان را به عنوان یک جامعه بزرگتر در نظر بگیریم آیا ساختار نهادی حاکم بر آن که توسط برخی کشورهای پیشرفته بنا شده است یک ساختار نهادی فراگیر است؟ شواهد زیادی وجود دارد که اینطور نیست؛ پس سوال مهم این است که چطور امکان دارد که یک کشور دارای ساختار نهادی فراگیر ملی در فضای بینالمللی یک از یک ساختار نهادی استثمارگر حمایت کند؟ سوال مهم دیگری که به نوعی بیپاسخ مانده است این است که آیا اساساً دستیابی به رشد اقتصادی پایدار در بین جوامع بشری رقیب یک بازی با جمع صفر است؟ اگر اینطور باشد با فرض اینکه اکثریت جوامع دارای ساختار نهادی فراگیر باشند همچنان امکان رشد اقتصادی پایدار برای همه آنان وجود دارد؟
میر سامان پیشوایی
@Pishvaee_ir
عجم اوغلو، جانسون و رابینسون در قالب یک تیم بینرشتهای اقتصاد-سیاست برنده جایزه نوبل اقتصاد 2024 شدند. بسیاری سوال میکنند که نظریه محوری که باعث شد این افراد برنده جایزه نوبل بشوند چیست؟ در این سطور سعی خواهم کرد به صورت مختصر نظریه آنان را تبیین و بررسی کنم.
به طور کلی تیم برنده جایزه نوبل به رهبری عجم اوغلو عامل اصلی تحولات را ساختار نهادی میدانند و همانطور که در محافل علمی مشهور هست جزو دانشمندان «نهادگرا» هستند. دغدغه اصلی نظریه این سه محقق در مورد رشد اقتصادی پایدار است و در واقع در صدد پاسخگویی به این سوال هستند که عامل اصلی رشد اقتصادی پایدار و تفاوت بین جوامع پیشرفته ثروتمند و فقیر چیست؟
عجم اوغلو و همکارانش ضمن رد نظریاتی که شرائط جغرافیایی، فرهنگ و غفلت را عامل اصلی تفاوت جوامع پیشرفته و کمتر توسعه یافته میدانند، با استناد به شواهد تجربی و تاریخی سطح توسعهيافتگی کشورها را پیامد رفتارهایی میدانند که ساختار نهادی سیاسی-اقتصادی آنها تولید میکنند. آنها معتقدند رشد اقتصادی پایدار تنها در جوامعی ایجاد میشود که دارای نهادهای فراگیر هستند. این نهادها قادرند فرصتهای متنوع اقتصادی را به صورت منصفانه و رقابتی برای بخش بزرگتری از جامعه ارائه کرده و افراد جامعه مبتنی بر شایستگی و توانمندی از آنها بهرهمند شوند. در مقابل، در جوامعی که به جای نهادهای فراگیر، نهادهای استثمارگر که تضمین کننده منافع بخش کوچک دارای قدرت سیاسی هستند نقشآفرینی میکنند، هیچگاه رشد اقتصادی پایدار بوجود نمیآید. چرا که اساساً این نهادها با ایجاد چرخههای شوم بعد از مدتی رشد اقتصادی را به منظور تأمین منافع اندکسالاران محدود میکنند.
برندگان جایزه نوبل اقتصاد 2024 بر این باورند که ماهیت و طبیعت اندکسالاری اینطور اقتضاء میکند که ساختار نهادی اقتصاد استثمارگر شده و تنها تاجایی از رشد اقتصادی پشتیبانی کند که منافع گروه اندک قدرتمند کاهش پیدا نکند. لذا چنین ساختار نهادی امکان ایجاد انگیزه و جلب مشارکت اکثریت جامعه را نداشته و در نتیجه حتی در بهترین حالت منجر به محدود شدن رشد اقتصادی در بلندمدت میشود.
علیرغم اینکه نظریه نهادی بیان شده توسط عجم اغلو و همکارانش به خوبی بخشی از واقعیت را توجیه و روایت میکند اما نسبت به برخی موضوعات کم توجه است. برای مثال روابط متقابل ساختار نهادی و فرهنگ را در نظر بگیرید. در برخی جوامع مانند جوامع شرق آسیا فرهنگ نظم و فرمانپذیری به کمک ساختار نهادی آمده و آن را به شدت در راستای ایجاد رشد اقتصادی تقویت میکند اما در قرن بیست و یکم و با تغییر فرهنگ کشوری مانند ژاپن رشد اقتصادی پرشتاب کند میشود. یا اینکه اگر جهان را به عنوان یک جامعه بزرگتر در نظر بگیریم آیا ساختار نهادی حاکم بر آن که توسط برخی کشورهای پیشرفته بنا شده است یک ساختار نهادی فراگیر است؟ شواهد زیادی وجود دارد که اینطور نیست؛ پس سوال مهم این است که چطور امکان دارد که یک کشور دارای ساختار نهادی فراگیر ملی در فضای بینالمللی یک از یک ساختار نهادی استثمارگر حمایت کند؟ سوال مهم دیگری که به نوعی بیپاسخ مانده است این است که آیا اساساً دستیابی به رشد اقتصادی پایدار در بین جوامع بشری رقیب یک بازی با جمع صفر است؟ اگر اینطور باشد با فرض اینکه اکثریت جوامع دارای ساختار نهادی فراگیر باشند همچنان امکان رشد اقتصادی پایدار برای همه آنان وجود دارد؟
میر سامان پیشوایی
@Pishvaee_ir
۱۹:۳۴
۱۸:۵۸
۱۹:۵۶
۱۹:۵۶
۱۹:۵۶
۱۹:۵۶
۱۹:۵۶
۵:۲۲
۷:۰۷
۶:۲۷
۱۹:۳۲
۱۸:۱۲
۱۸:۵۸
میر سامان پیشوایی
مشکل اصلی #موازنه_باور است در فضای مواجهه جبهه مقاومت و جبهه استکبار در روزهای گذشته شاهد اتفاقاتی پیدرپی و با سرعت بالا بودهایم که شرائط را نسبت به گذشته متفاوت کرده است. برخلاف بسیاری از تحلیلها معتقدم بیش از آنکه جبهه مقاومت در میدان ضربه خورده باشد در لایه باور و انگیزه دچار مشکل شده است. راهبرد اصلی رژیم صهیونی و آمریکا در روزهای گذشته با تکیه بر شبکه رسانهای گسترده متمرکز بر #تغییر_موازنه_باور بوده است به طوری که جبهه مقاومت نسبت به شایستگیهای خود دچار #تردید شده است. هر چند که اصل این راهبرد چندان نوآورانه نیست و پیشتر هم در تاریخ تقابلهای سیاسی و نظامی در جهان مورد استفاده قرار گرفته است اما اجرای ظریف و هوشمندانه آن توانسته است میزان اثربخشی آن را به میزان قابل توجهی افزایش دهد. اکنون هم تمرکز دشمن بر استفاده از این سلاح به عنوان یک #ابزار_بازدارنده است. تهدیدهای پیدرپی در کنار باران پیامهای #تردیدپرور و تفرقهبرانگیز به منظور ایجاد اختلاف بین ایران با سایر اعضای جبهه مقاومت، ایجاد شک نسبت به نفوذی بودن فرماندهان مقاومت و تضعیف باور نسبت به توانمندی رهبران مقاومت خط اصلی این عملیات گسترده شناختی است. در واقع توفیقات رژیم صهیونی در میدان متکی به این راهبرد تداوم مییابد به طوری که حتی بالاترین مقامات این رژیم هم در اجرای سناریوی تبلیغاتی برای این راهبرد به طور مستقیم مشارکت میکنند. چه باید کرد؟ قبل از انجام هر اقدام در میدان، ساماندهی و سازماندهی درونی به منظور #بازیابی_باور و انسجام ضروری است. اینکار میتواند از طریق یک #پیام_واحد از رهبران سطح اول مقاومت تحقق یابد. گام دوم برای پایدار کردن این باور و انسجام یک #ابتکار_موثر_در_میدان است. این ابتکار موثر میتواند از طریق یکی از دو راهبرد (1) یک مشت محکم (تک عملیات موثر) یا (2) زیربار بردن همه منافع دشمن در همه نقاط از طریق یک حرکت عمومی به انجام رسد. میر سامان پیشوایی @Pishvaee_ir
رویکرد صواب نسبت به تحولات اخیر منطقه چیست؟
در دو ماه گذشته مجموعه اتفاقاتی برای جبهه مقاومت به وقوع پیوسته است که نشان از نوعی غافلگیـری و سهلانگاری دارد. توطئه پیجرها، ترورهای سریالی رهبران مقاومت مانند شهید هنیئه، سید حسن نصرالله، سید هاشم صفیالدین، سرداران زاهدی و پورهاشمی و برخی پیشرویهای جبهه عبری-تکفیری از جمله این اتفاقات است. مجموعه این حوادث متاسفانه موازنه باور را تحت تاثیر خود قرار داده است که این خطرناکترین بخش این ماجراست. چرا که پسگرفتن زمینها و جبههها تنها به شرطی امکانپذیر است که باور به توفیق الهی وجود داشته باشد.
متاسفانه در برخورد با شرائط فعلی مشابه با برخی اتفاقات تلخ گذشته (مانند حادثه هواپیمای اوکراینی) با دو دوسته تزیینکنندگان و تضعیفکنندگان روبرو هستیم. گروه اول همواره سعی دارند همه چیز را تحت تدبیر نشان داده و و هر اتفاقی را در منظومه طراحی و موفقیت جبهه مقاومت تفسیر کنند. آنقدر در این شیپور میدمند که حتی تا ساعاتی قبل از سقوط دمشق با ارائه تحلیلهای آوانگارد برگشتن یکباره ورق جنگ به نفع مقاومت را پیشگویی میکنند. مثل آنها همچو فردی است که اول تیر میاندازد و هر جا اصابت کند دایره کشیده و خوشحالی میکند. گویی این دسته مأموریت خود را تزیین هر غفلت و پلشتی تعریف کردهاند. دسته دوم دانسته يا نادانسته هر شکستی را اهرمی برای تضعیف رهبران و قوای جبهه مقاومت قرارداده و و همچو موریانه به جان ارکان استحکام درونی این جبهه میافتند. کار را به جایی میرسانند که تمام توفیقات گذشته را هم زیر سوال برده و چشمان خود را برای دیدن سیاهی به روی نور میبندند.
آنچه در این شرائط به صواب نزدیک است تمسک به یک رویکرد واقعگرایانه نسبت به اتفاقات گذشته به منظور دستیابی به تکامل و رشد در آینده است. تدبیر و کسب آمادگی به منظور پیشگیری از غفلت در مورد تحولات آینده و به خصوص تحرکات رژیم صهیونیستی از مهمترین اقدامات در مقطع فعلی است. تحرکات امروز این رژیم جنایتکار در راستای حمله زمینی و تصرف بخشی از خاک جنوب سوریه و بمباران شدید برخی زیرساختهای لجستیکی این کشور، نشان از برنامه احتمالی برای حمله به برخی مناطق لبنان بعد از اتمام آتشبس موقت دارد. هوشیاری نسبت به این موضوع و تمهید برخی تدابیر و امکانات شاید مهمترین اقدام در مقطع فعلی است.
میر سامان پیشوایی
@Pishvaee_ir
در دو ماه گذشته مجموعه اتفاقاتی برای جبهه مقاومت به وقوع پیوسته است که نشان از نوعی غافلگیـری و سهلانگاری دارد. توطئه پیجرها، ترورهای سریالی رهبران مقاومت مانند شهید هنیئه، سید حسن نصرالله، سید هاشم صفیالدین، سرداران زاهدی و پورهاشمی و برخی پیشرویهای جبهه عبری-تکفیری از جمله این اتفاقات است. مجموعه این حوادث متاسفانه موازنه باور را تحت تاثیر خود قرار داده است که این خطرناکترین بخش این ماجراست. چرا که پسگرفتن زمینها و جبههها تنها به شرطی امکانپذیر است که باور به توفیق الهی وجود داشته باشد.
متاسفانه در برخورد با شرائط فعلی مشابه با برخی اتفاقات تلخ گذشته (مانند حادثه هواپیمای اوکراینی) با دو دوسته تزیینکنندگان و تضعیفکنندگان روبرو هستیم. گروه اول همواره سعی دارند همه چیز را تحت تدبیر نشان داده و و هر اتفاقی را در منظومه طراحی و موفقیت جبهه مقاومت تفسیر کنند. آنقدر در این شیپور میدمند که حتی تا ساعاتی قبل از سقوط دمشق با ارائه تحلیلهای آوانگارد برگشتن یکباره ورق جنگ به نفع مقاومت را پیشگویی میکنند. مثل آنها همچو فردی است که اول تیر میاندازد و هر جا اصابت کند دایره کشیده و خوشحالی میکند. گویی این دسته مأموریت خود را تزیین هر غفلت و پلشتی تعریف کردهاند. دسته دوم دانسته يا نادانسته هر شکستی را اهرمی برای تضعیف رهبران و قوای جبهه مقاومت قرارداده و و همچو موریانه به جان ارکان استحکام درونی این جبهه میافتند. کار را به جایی میرسانند که تمام توفیقات گذشته را هم زیر سوال برده و چشمان خود را برای دیدن سیاهی به روی نور میبندند.
آنچه در این شرائط به صواب نزدیک است تمسک به یک رویکرد واقعگرایانه نسبت به اتفاقات گذشته به منظور دستیابی به تکامل و رشد در آینده است. تدبیر و کسب آمادگی به منظور پیشگیری از غفلت در مورد تحولات آینده و به خصوص تحرکات رژیم صهیونیستی از مهمترین اقدامات در مقطع فعلی است. تحرکات امروز این رژیم جنایتکار در راستای حمله زمینی و تصرف بخشی از خاک جنوب سوریه و بمباران شدید برخی زیرساختهای لجستیکی این کشور، نشان از برنامه احتمالی برای حمله به برخی مناطق لبنان بعد از اتمام آتشبس موقت دارد. هوشیاری نسبت به این موضوع و تمهید برخی تدابیر و امکانات شاید مهمترین اقدام در مقطع فعلی است.
میر سامان پیشوایی
@Pishvaee_ir
۱۹:۲۶
۱۹:۵۲
۱۱:۴۹
۱۶:۴۴