بله | کانال کافه غَش غَش
عکس پروفایل کافه غَش غَشک

کافه غَش غَش

۱۹۶عضو
thumnail

۱۰:۲۲

thumnail

۱۱:۵۵

thumnail

۱۴:۲۷

thumnail

۱۴:۲۹

thumnail

۱۴:۳۱

thumnail

۱۴:۳۵

ﻣﻌﻠﻢ : ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻮﯼ ﭼﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟


معصومه : ﻋﺮﻭﺳﯽﻣﻌﻠﻢ : ﻧﺨﯿﺮ ﻣﻨﻈﻮﺭﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﭼﻜﺎﺭﻩ ﻣﯿﺸﻮﯼ؟معصومه : ﻋﺮﻭﺱundefinedﻣﻌﻠﻢ : ﻣﻨﻈﻮﺭﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻮﯼ ﭼﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟معصومه : ﺷﻮﻫﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢundefinedﻣﻌﻠﻢ : ﺩﺧﺘﺮ ﺟﺎﻥ! ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ؟معصومه : ﺩﺍﻣﺎﺩ ﻣﯿﺎﺭﻡundefinedﻣﻌﻠﻢ : ﻟﻌﻨﺘﯽ ! ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﺩﺭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ؟معصومه : ﻧﻮﻩ !دختر ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ... ﺩﻟﺶ ﺷﻮﻫﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ...undefinedundefinedundefinedundefined

۱۵:۳۹

یکی تعریف میکرد ؛تو جاده شمال داشتم میرفتم،یه دفعه یه گاو پرید وسط جاده!!
زدم رو ترمز و خیلی شاکی دستمو گذاشتم رو بوق.
دیدم همینجوری وایساده تو جاده داره نیگا میکنه.
اومدم پیاده شم،



گاوه یه نگا به من کرد، یه نگا به تابلوی محل عبور حیوانات، بعد یه سری تکان داد و رفت!!!
اصلا داغونم کرد ....undefinedundefinedundefinedundefined‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‎‎‌‌‎‌

۱۵:۴۲

من فک کنم



رمز موفقیتمو 3 بار اشتباه زدم



قفل شده کلا undefined

۱۸:۱۵

یبار داشتم تو یه کتاب میخوندم که جن ها واقعی نیستند و فقط بر اساس فرضیه انسان های قبل شکل گرفته

که یک دفه یکی زد رو شونم گفت جون دیگه چی از ما میدونیundefinedundefined

۱۲:۳۷

undefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedبر عسکری undefinedآن نور ولایت صلوات
undefinedبرآن گل undefinedگلزار رسالت صلوات
undefinedخواهی که undefinedخدا گناه تو،عفوکند
undefinedبفرست برآن undefinedروح کرامت،صلوات
undefinedاَللّهمّ صلِّ علی محَمّد undefinedوآل مُحَمَّد وَعجِّّل فرجهُم
undefinedundefinedخجسته میلاد با سعادت امام حسن عسکری علیه السلام مبارکباد.

۲:۳۶

نیایش صبحگاهی undefinedundefined
undefinedخدایافراوانی را در زندگی ما جاری کنکلام‌مان را لبریز محبت کنانسانیت ما را کامل کنما را جزءبندگان شاکر قرار ده نه شاکی undefinedخدایابه ما بیاموز هر صبحفرصت دوباره دوست به مابرای آموختن و بالیدنو آغازی برای تکاندن غبار از دلو نشاندن غنچه های عشق و محبت در دلundefinedبارالهاپس یاریمان کن تا  شروع دوباره زندگی پر باشد از عبودیت و بندگی و رضایت توسلام صبح شما بخیرundefinedundefinedundefined

۲:۴۴

undefinedمثل خانه ما؟
جنازه‌ای را بر سر راهی می‌بردند، فقیری با پسر بر سر راه ایستاده بودند پسر از پدر پرسید که :بابا در صندوق چیست ؟گفت : آدمی !گفت : کجایش می‌برند ؟گفت : به جایی که نه خوردنی باشد ،و نه پوشیدنی ، نه نان و نه هیزم !نه آتش، نه زر، نه سیم، نه بوریا و نه گلیم !گفت : بابا مگر به خانه ما میبرندش ؟!undefined<img style=" />undefinedعبید زاکانی

۲:۴۵

thumnail

۲:۴۸

thumnail

۲:۴۹

thumnail

۲:۵۰

thumnail

۲:۵۲

thumnail

۲:۵۴

thumnail

۲:۵۵

thumnail

۲:۵۶