ادراک عمومی از «فلسفه جنگ»؛ کلید تعیین وضعیت درگیریزهرا ابوالحسنی
بخش اول
جنگ در چه افق زمانی به پایان می رسد؟ راهبرد های کشور برای پایان درگیری که باید باشد؟ به مردم باید در مورد جنگ چه گفت و آنها را آماده چه وضعیتی کرد؟ ساختارهای حکمرانی کشور باید کدام وضعیت را مبنای برنامه ریزی های خود برای آینده و مدیریت کشور قرار دهند ؟ چه تصویری از نقش مردم در این جنگ داریم؟
اینها و مواردی مثل این سوال هایی است که همه یا برخی از آنها مشغله های اصلی ذهنی این روزهای ما است... از نخبه یا مسئول گرفته تا توده های مردم.و صد البته که پرداختن به همه اینها ،و بیش از اینها، وظیفه ای است که در سطوح مختلف فضای اندیشه ای، اندیشکده ای و مدیریتی کشور باید دنبال شود.
اما به نظر میرسد آنچه که بیش و پیش از رسیدگی به همه این سوال ها باید به آن پرداخت، و پاسخ به آن نظرگاه و چارچوب فهم و پاسخ به مسایل را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد این است که «چرا ما الان درگیر این جنگ هستیم؟»در حال حاضر جواب این سوال یا خیلی روشن و بدیهی فرض شده که از پرداختن به آن سریع می می گذریم ، و یا به دلیل شدت تحمیل واقعیت جنگ بر این روزهای ما گویی فرصتی برای پرداختن به آن نداریم و سوالی بی معنا و بی وقت نظر میرسد. با اینکه از این سوال عبور کرده ایم، ولی پاسخ های ما به این پرسش واحد نیست، و این تفاوت نگاه ها به زودی و با طولانی تر شدن جنگ و سردتر شدن حرارت روزهای اول خود را به سرعت در پاسخ گویی به سوال های بعدی نشان خواهد داد. (اگرچه که همین حالا هم این تفاوت نگاه ها اگرچه تصریح نشود، اما به طور آشکاری خود را در نحوه مواجهه همین چند روزه هم نشان می دهد.)
کلان روایت ها در مورد فلسفه جنگ:
از مهمترین کلان روایت ها در مورد فلسفه این جنگ این است که چون جمهوری اسلامی نتوانست مناقشه هسته ای را درست مدیریت کند (یا اساسا چون اشتباه کرد و برنامه هسته ای خود را توسعه داد) از نظر بین المللی مقصر شناخته شد و بالتبع و به طور طبیعی مورد حمله قرار گرفت.باور به چنین کلان روایتی قاعدتاً چنین دلالت هایی را در عمل هم خواهد داشت:۱- وارد شدن به این جنگ مسأله ای اجتناب پذیر بود که اگرچه به خاطر قصور و تقصیر ها درگیر آن شدیم، اما راه حل اصلی در پیدا کردن راهکاری برای بازگشت سریع تر به مذاکره است.۲- کلان روایت فراگیر دوم که اتفاقاً متعلق به جریان حزب اللهی هم هست باز درگیری را ذیل مسأله هسته ای، یا حداکثر مجموعه درگیری های سیاسی ایران و رژیم صهیونسیتی، و ناشی از روحیه تجاوز طلبی و دشمنی این رژیم با نظام جمهوری اسلامی تعریف می کند. راه کار اصلی برآمده از این کلان روایت استقامت و پاسخ به جنگ تحمیل شده از جانب دشمن صهیونیستی است.اشکال و آسیب کلان روایت اول که روشن است، اما نقص کلان روایت دوم این است که فاقد افقی روشن برای بعد از جنگ و یا چشم اندازی برای خاتمه آن است. از طرفی به طور ضمنی در دل خود انگار مخاصمه اسراییل با جمهوری اسلامی ، و نه ایران، را پذیرفته؛ و ناخودآگاه چون حرفی در نسبت دفاع و پیشرفت ندارد بی تفاوت به زندگی و پیشرفت را القا میکند و به این تربیت چتر گفتمان فراگیری برای توده های مختلف را ایجاد نمیکند.
@raviname
بخش اول
اینها و مواردی مثل این سوال هایی است که همه یا برخی از آنها مشغله های اصلی ذهنی این روزهای ما است... از نخبه یا مسئول گرفته تا توده های مردم.و صد البته که پرداختن به همه اینها ،و بیش از اینها، وظیفه ای است که در سطوح مختلف فضای اندیشه ای، اندیشکده ای و مدیریتی کشور باید دنبال شود.
کلان روایت ها در مورد فلسفه جنگ:
۹:۴۱