عکس پروفایل مـــــــــــام

مـــــــــــا

۲۳۸عضو
thumnail
undefinedانجمن رسانهٔ "ما" و روزهای علوم انسانی برگزار می‌کنند: مجموعه نشست‌های "بنابراین"نشست دوم احوال جامعه در دست چه کسانی است؟
سلامحتماً تا به حال دربارۀ ویژه برنامۀ "بنابراین" شنیده‌اید و پوسترهای آن را بر روی دیوارهای مدرسه دیده‌اید. هدف از برگزاری این مجموعه نشست، بررسی چگونگی کنش‌گری زنان در جامعه و رسانه‌سازی آن‌ها در بزنگاه‌های مختلف است. در نشست اول، میزبان جناب آقای مجتبی عرب بودیم. این کارگاه، نشست دوم این برنامه است که با همکاری روزهای علوم انسانی برگزار می‌شود. در این نشست می‌خواهیم با سرعت بیشتری کف میدان جامعه بیاییم و ببینیم فضای کنش‌گری زنان در جامعه چگونه است؟در پدیده‌ها، جنبش‌ها، انقلاب‌ها‌، جنگ‌ها و دیگر فرایند‌های اجتماعی چه کسی پیش‌برندۀ ماجرا است؟ چه کسی به جامعه گفتمان می‌دهد و فضا خلق می‌کند؟ و اگر پاسخ این سوالات زنان است، چه ویژگی‌ای در زنان باعث رقم خوردن مجموع این اتفاقات می‌شود؟در نشست دوم به دنبال پاسخ این سوالات می‌گردیم! مشتاق و منتظر دیدارتان هستیم!
کارشناس نشست‌: جناب آقای مقداد اموریکارشناسی کارگردانی سینما، پژوهشگر حوزه جنسیت و مسئول مرکز گفتمان زن حقیقی
undefinedزمان‌: دوشنبه‌، ۳۰ مهرماهاز ساعت ۱۴:۱۰ الی ۱۵:۳۰ دقیقه
undefined️شروع ثبت نام‌: امروز، رأس ساعت ۱۹#بنابراین#روز_های_علوم_انسانیundefined@resane_ma

۱۳:۱۷

thumnail
undefinedانجمن روشنا و رسانه برگزار می‌کند:
undefinedتیستو در باغ وحش شیشه‌ایundefined
undefinedچی می‌شود که خیال‌ های ما، ما را ترک می‌کنند و واقعیت خشک و سخت جایشان را می‌گیرد؟ واقعیتی که هیچ روزنی ندارد. مثل دیواری بی رخنه روبه‌رویت قد برافراشته و از هیچ طرف نمی‌توانی ابتدا یا انتهایی برایش بیابی.
undefinedکتاب‌ها و -در سطحی دیگر- فیلم‌ها چه نسبتی با خیال و با خیال‌های ما دارند؟ چقدر دست خیالمان را می‌گیرند. و تا کجاها می‌برندش؟ کجا باید سفت دست خیالی که آن‌ها برانگیخته‌اند را بگیریم تا مثل ماهی نلغزد و مثل دود به هوا نرود؟
undefinedهمین پنجشنبه بیایید تا در کنار انجمن روشنا و انجمن رسانه یک ماراتن کتاب-فیلم برگزار کنیم. با هم کتاب «باغ‌وحش شیشه‌ای» را بخوانیم و فیلم «اینجا بدون من» را ببینیم و خیال‌هایمان را بکاویم! ترکیب کتاب و فیلم و گفتگو و ما و شما قطعاً چیز دلچسب و مفرّحی از کار درخواهد آمد!
undefinedپنجشنبه / ۳ آبان / ساعت ۸ تا ۱۳undefinedثبت نام: دوشنبه، ساعت ۱۹، ال ام اس انجمن روشناundefinedhttps://lmsfaezoun.ir/mod/choice/view.php?id=577

۱۲:۱۳

بازارسال شده از اشتراک فایل

‎⁨ژرفایی شو⁩.pdf

۱۱.۳۵ مگابایت

رویداد ژرفایی شو برگزار میشود :undefinedحالا آخرین دقایق از مهلت ارسال ایده‌هایتان را برای رویداد ژرفایی شو سپری می‌کنیم! فایلی که به این یادداشت پیوست شده است نمونهٔ نشریه منتشر شده ژرفا است‌ و ما فکر کردیم که چه فرصتی بهتر از حالا برای اینکه آن را با شما به اشتراک بگذاریم! قلم هایتان را بدست بگیرید و تمام آن ایده های ناب و عجیب و غریبتان را روی کاغذ بیاورید!( یا تایپ کنیدundefined ) و با ما به اشتراک بگذارید! فرصت ارسال آثار تا ساعت ۲۰ فردا شب‌، ۶ آبان‌ماه تمدید شد !undefinedنوشته‌هایتان را به این آیدی بفرستید: @reihaneshahrabiمشتاق و منتظرتان هستیم!
#انجمن_ما #ژرفا#ژرفایی‌_شوundefined @resane_ma

۱۵:۴۸

پارادوکس نوجوانی.pdf

۹۸.۰۹ کیلوبایت

undefinedعنوان: پارادوکس نوجوانیقالب نوشتاری‌: ناداستان نویسنده‌: محیا اصفهانی
#به_مناسبت #روز_نوجوانundefined @resane_ma

۱۲:۳۳

مبارزه با استکبار جهانی‌، تلاشی برای گفتمان‌سازی جدید‌تقابل عدل و ظلم‌، تقابل و رویایی محرومان و چپاولگران‌، یادآوری دو کلان‌مفهوم مستضعف و مستکبر است. اینجا با دو کلان‌مفهوم مواجه هستیم. استضعاف و استکبار! و سوال اصلی این است که هر یک از این مفاهیم چه معنایی دارند و چطور با یکدیگر گفتمان می‌سازند و بسط پیدا می‌کنند. استکبار، ناشی از کبر است، غرور! غرور از آنجایی که باعث می‌شود همۀ راه‌های منتهی به واقعیت بسته شود، ویژگی‌ای منفی تلقی می‌شود. این زاویۀ نگاه، انسان را به شکل اشتباهی بالا می‌برد و در سطح نادرستی از خودبرتربینی قرار می‌دهد و تداوم این روحیه خودبرتربینی موجب حذف "دیگری" از دایرۀ ادراک بشری می‌شود. وقتی این اندیشه و شیوه نگرش گسترده شود، به تدریج به مبانی امور اجتماعی ورود می‌کنند و وضعیت دیگری و دگرخواهی را در جامعه تبدیل به گفتمانی منفی می‌کند.از ایجاد گفتمان مشترک بین مفاهیم فوق، اصطلاحی در طول تاریخ بشر بسط داده شده است تحت عنوان "استکبار جهانی". استکبار، این بار در ابعاد جهانی، خودبرتربینی و تمایل به حذف دیگری را گسترش داده است. مصادیق آن تمام طول تاریخ استعمار و مکاتب استثمار جویانه بشر را شامل می‌شود.۱۳ آبان ماه در تقویم، روز دانش‌آموز و مبارزه با استکبار جهانی نام‌گذاری شده است. مبارزه با استکبار جهانی، عبارتی بود که برای اولین بار روح‌الله موسوی خمینی آن را مطرح کرد. او معتقد بود که استکبار جهانی، عدم پذیرش حقیقت و خودبرتربینی در مقابل واقعیت است. دولت و حاکمیت مستکبر نیز، حاکمیتی است که در گفتمان سیاسی‌اش "دیگری" و دیگری‌ها جایی ندارند و یا باید به همان گفتمان جهانی ورود کنند و بپذیرند و یا محکوم به حذف هستند. روز "مبارزه با استکبار جهانی"، تلاشی برای ایجاد گفتمانی جدید در مقابل گفتمان شایع جهانی است.
#به_مناسبت#روز_ملی_مبارزه_با_استکبار_جهانی undefined @resane_ma

۱۴:۲۳

thumnail
انجمن رسانهٔ "ما" و "روشنا" برگزار می‌کنند: به مناسبت هفتهٔ کتاب‌ و کتابخوانیundefinedundefined نشستِ رسانهٔ موجههر کسی برای نوشتن، فقط به یک چیز نیاز دارد: سواد. برای انتشار نوشته‌ هم فقط به یک گوشی نیاز دارد تا در صفحات مجازی‌اش مطلبش را بارگزاری کند تا همه به آن دسترسی داشته باشند و بتوانند آن را بخوانند. برای همین تشخیص درست از غلط خیلی سخت می‌شود؛ مخصوصاً اگر هنوز متخصص هیچ حوزه‌ای نباشی، مخصوصاً اگر نوجوان باشی...اما آیا نوجوان باید در سردرگمی بماند تا روزی که تخصص پیدا کند؟ قطعاً نه!یک رسانه هست که انتشارش فقط منحصر به داشتن سواد و گوشی نمی‌شود، رسانه‌ای که متخصصان از آن بهره می‌گیرند و منتشرش می‌کنند، رسانه‌ای که نظارت مناسبی بر مطالبش وجود دارد...
undefinedکارشناس نشست‌: خانم معصومه سعادتundefinedزمان برگزاری‌: چهارشنبه‌، ۲۳ آبان‌ماه از ساعت ۱۳:۴۵ الی ۱۴:۱۰undefinedمکان: کتابخانهٔ دبیرستان فائزون
undefined طراح پوستر‌: ریحانه‌ احمدزاده
#به_مناسبت#هفته_کتاب_و_کتابخوانی undefined @resane_ma

۱۴:۳۹

نشست رسانه موجه.m4a

۰۵:۴۷-۵.۳۹ مگابایت
این یک "روایت" از یک "کتابدار" است!این‌طور که تاریخ نشانمان می‌دهد از همان روزهایی که خط اختراع شد تا همین حالا‌، آن چیزی که به رشتهٔ تحریر درمی‌آید از اصالت و صحت بیشتری برخوردار است! در حقیقت‌، می‌شود این‌طور بگوییم که این یک قانون نانوشته است. امروز اما، در عصری که به آن عصر ارتباطات می‌گوییم و در جهانی که آن را جهان سایبری می‌نامیم، دیگر نوشتن و انتشار نوشته‌ها به اندازهٔ قبل سخت و پرچالش نیست. بسترهایی تعریف شده و وجود دارند که بدون هیچ سنجشی برای صحت محتوای متنی شما بستری را فراهم می‌کنند که می‌توان محتواها را در آن منتشر کرد! این باعث از دست رفتن اعتماد پیشین به نوشتار می‌شود! و به متن...در این بین اما کتاب ورق را برمی‌گرداند...! undefinedاین گزارش صوتی نشست "رسانهٔ موجه" است. undefinedکارشناس نشست‌: خانم معصومه سعادتundefined مبانی نظری نشست‌: مقالهٔ “بررسی تطبیقی مؤلفه های ترویج فرهنگ مطالعه در داستان های نوجوان برگزیده لاکپشت پرنده” نوشتهٔ معصومه سعادت. تاریخ انتشار‌: شهریور ۱۳۹۸
#هفته_کتاب_و_کتابخوانی #به_مناسبتundefined @resane_ma

۱۵:۵۷

" کدام قهرمان "گیشۀ آبان سال ۱۴۰۰ سینما یک دوراهی داشت که شاید خیلی هم دوراهی نبود. "قهرمان" ۵ آبان و "منصور" ۱۹ آبان روی پردۀ سینما‌ها رفتند. نادوراهی بر سر این بود که چه کسی کدام "قهرمان" را می‌خواهد ببیند. عدم توازن "قهرمان" و "منصور" در اسم و عناوینی که یدک می‌کشند و حتی از نظر کیفیت فیلم، قبل از دیدن هم قابل حدس است. امّا در این جنگ نابرابر فرم‌ها و محتواها با هم، کسی از نبرد قهرمان‌های دو فیلم چیزی نمی‌گوید. رحیم یا منصور؟ انتخاب ما هرکدام باشد نمی‌تواند بدون توجه به تعریف "قهرمان" در هر دو فیلم باشد. رحیم مردی است در زیستی زیست‌ناپذیر. زندگی‌ای که هیچ‌کس نمی‌خواهدش. با این حال تنها راه نجاتش را -کیسه سکه‌های طلا را می‌گویم- برمی‌گرداند به صاحبش. منصور مردی ارتشی‌ست با وضع مالی رضایت‌بخش، با خانواده، دارای سمت‌های مهم در ارتش و مسئول یک پروژه بسیار حساس در نیروی هوایی که خیلی‌ها نمی‌خواهند پا بگیرد. رحیم تهمت و تحقیرها را تحمل می‌کند و باز در انتخاب بین کار شرافتمندانه و آسودگی، آسودگی را پس می‌زند و باز برمی‌گردد به همان زیستِ زیست‌ناپذیر. اصغر فرهادی قهرمان را می‌فرستد به زندان، ناامید از قهرمان بودن. این آخرین صحنه فیلم قهرمان است.منصور هم وضعیت مشابهی دارد. او در وضعیت جنگی دارد برای کشور بدون امکانات هواپیما می‌سازد. از هیچ. حرف و حدیث درباره او هم کم نیست. از دست کم گرفتن‌ تا پرونده‌سازی رقیب. شکست‌های پی‌درپی هم به آن اضافه می‌شود. تنها راه‌ها برای اعتمادسازی از بین می‌رود. در آخرین تلاش‌هایش برای اثبات خود به خودی‌، یک ایرانی با هواپیمای جنگنده فرار می‌کند به عراق. این آخرین ضربه به منصور ستاری‌ است. او سکته می‌کند. روی تخت بیمارستان می‌گوید می‌خواهد برای بار سوم -بعد از دوبار شکست- فقط تست حرکت روی زمین [تاکسی] هواپیمای ناآماده را ببیند. ستاری کنار باند روی ویلچر نشسته، پرنده تاکسی می‌کند. بعد دور می‌زند تا دوباره تاکسی کند اما بجایش پرواز می‌کند. جلوی چشم‌های ستاری. این هم آخرین صحنه فیلم منصور است.
چه می‌خواستیم بگوییم؟ نقطه قهرمان شدن کجاست دقیقاً؟ ارنست یونگر در کتاب عبور از خط می‌گوید یکسری آدم خوش‌بین هستند که خوش‌بینی‌شان تبدیل به بینشی می‌شود که آن‌ها را از دسترس قدرت واقعیت خارج می‌کند و به همین دلیل است که می‌توانند جهان را تغییر دهند. یعنی بینش قهرمان آنقدر عمیق می‌شود که فرقی نمی‌کند واقعیت پیشِ‌رو چقدر بزرگ است، شکست محض است یا حتی مرگ. موانع حتی خوش‌بینیِ تو به کاری که انجام می‌دهی را تضعیف نمی‌کند. رحیم کار درست را انجام داد، ناامید از ثمربخشی و فهمیده شدن توسط دیگران. منصور کار درست را انجام می‌داد اما برایش فرق نمی‌کرد چند‌بار شکست می‌خورد یا چه کسی او را درک می‌کند. منصور جهان را شکل می‌دهد و رحیم تسلیم جهان می‌شود. این نقطه‌ایست که تعریف این دو فیلم از قهرمان را برای مخاطب روشن می‌کند.نویسنده‌: زینب شهبازی
#روز_ملی_قهرمان #به_مناسبت undefined @resane_ma

۱۲:۴۶

رسانهٔ همه‌گیر و انواع و اقسام هویت!تلویزیون، همان ابزاری است که موجب ورود رسمی یک رسانهٔ صوتی و تصویری به محل شخصی زیست افراد یک جامعه (خانه هایشان)شد. به تاریخچهٔ همه‌گیری و پیشرفت تلویزیون در کشورهای مختلف اگر نگاه کنیم حتما با داده‌های متنوع و متفاوتی روبه‌رو خواهیم شد. اما آنچه اینجا برایمان محلِ بحث است، ظرفیت غیر قابل انکار این رسانهٔ فراگیر برای اثرگذاری بر ابعاد “هویت فرهنگی“ است. در حقیقت این ابزار، بستری یکسان برای دریافت محتواهایی ثابت برای همهٔ مردم یک جامعه را فراهم می‌کند، و این یعنی هرقدر این رسانه بتواند متغیرهای فرهنگی و اجتماعی را با دقت بیشتری مورد بازخوانی قرار بدهد و تصویری مطلوب از آن تولید کند، می‌تواند در ایجاد “تغییر فرهنگی“ و اثرگذاری بر فرهنگ عمومی موثر‌تر باشد! حالا از یک مفهوم سخن به میان می‌آید! از “ژانرهای تلویزیونی“. ژانرهای تلویزیونی؛ شیوه‌های متفاوتی از برنامه‌سازی هستند که ناظر به انواع مختلف هویت‌پردازی به کار گرفته می‌شوند و با توجه به آنها برنامه‌سازی می‌شود! در حقیقت‌، تلویزیون به عنوان یک رسانهٔ همه‌گیر‌، در گام اول، متغیرهای هویت فردی، هویت ملی و هویت های قومیتی را شناسایی می‌کند و با توجه به آن‌ها قالب‌های برنامه‌ای تعریف می‌کند! حالا؛ به کارگیری همان قالب‌های برنامه‌سازی متغیرهایی اساسی را در هویت فرهنگی یک جامعه تغیر می‌دهد و می‌تواند به عنوان ابزاری برای رشد یا زوال اجتماعی به کار گرفته شود!
#به_مناسبت#روز_جهانی_تلویزیون undefined @resane_ma

۱۴:۲۴

thumnail
مردم و تلاقی آن با مسئله حکمرانیمی‌شود این‌طور شروع کرد که یکی از مهم‌ترین اهدافی که هر نهاد تربیتی داشته و دارد، تلاش برای متوقف نشدن اندیشه در یک بازۀ زمانی است! مسئلۀ امر تربیت مسئلۀ تداوم و استمرار است. در طول زمان، باید همۀ ارکان یک پدیده به طور متصل پیش بروند تا بتوانند به یک نسل بعدتر منتقل شوند و حفظ شوند. در ساختارهای اجتماعی در این سبک و سیاق که هدف تربیتی این چنینی دارند یک رکن به تدریج خیلی مهم می‌شود: "مردم" این مردمند که جریان می‌سازند، که همه چیز را طراحی و اداره می‌کنند و بعد خودشان هم در طول کسب تجربه پیامدهایش را بررسی می‌کنند و خطاهایش را می‌شناسند تا از دوباره رقم خوردن آنها جلوگیری کنند. افراد، در کف میدان یک جامعه و در طول زیست در فرایندهای جمعی و هویت جمعی‌ای که می‌سازند ارزش می‌آفرینند یا ارزش‌ها را پیدا می‌کنند! این اولین گام در همان مسیر تربیتی است که پیش‌تر به آن اشاره کردیم. گام دوم اما "حفظ" و گام سوم "انتقال" آن است. نهادی با نام "بسیج مستضعفان" در تاریخ ۵ آذر ۱۳۵۸ با همین هدف تشکیل شد. با دغدغۀ پیش‌برد مسیر در گام دوم و سوم این مسیر. همۀ لایه‌های مردمی که در اصطلاح علمی از آنان با عنوان "سرمایه انسانی" یاد می‌کنیم، اندوخته‌های این نهاد هستند. این جنس از سرمایۀ انسانی برای حکمران مسیر می‌سازند و اجازه نمی‌دهند جامعه به رکود و انفعال گرفتار شود. این کارکرد توجه به همان امر تربیتی است که باعث رشد جامعه می‌شود و مسیر را برای حکمران نیز تسهیل می‌کند.
#به_مناسبت#روز_بسیج_مستضعفانundefined @resane_ma

۱۴:۰۸

thumnail
جمعهٔ سیاهزمان گذشته در حسابرسی‌های مالی شرکت‌ها و فروشگاه‌ها وقتی که تفاوت دریافتی‌ها و هزینه‌های یک فروشگاه تراز منفی داشت و به زیان منجر شده بود آمار به دست آمده با رنگ قرمز نوشته می‌شد و زمانی که تراز مثبت بود و به سود دست یافته بودند آن را با رنگ مشکی یادداشت می‌کردند؛ شاید بتوانیم اینگونه علت نامگذاری Black Friday را رمزگشایی کنیم"بلک فرایدی" یا به عبارتی "جمعه سیاه" روزی در آخرین روز از ماه نوامبر بعد از روز شکرگذاری مسیحیان برگزار می‌شود. روزی که فروشگاه‌ها ادعا می‌کنند تخفیف‌هایی بی‌نظیر و تکرارنشدنی ارائه می‌دهند.در نگاه بسیاری از افراد کارزار بلک فرایدی فرصتی است برای خریدی به صرفه و با سودی بالا اما آیا حقیقتاً اینگونه است؟وقتی با دقت به سازوکار‌های این فرصت خرید پرسروصدا نگاه می‌کنیم می‌توانیم بفهمیم که بلک فرایدی یکی از اهرم‌های اعمال قدرت بر زندگی عامه مردم است. می‌پرسید چگونه؟امروزه در جوامع مدرن اعمال قدرت نه صرفاً با ابزار سلطه و خشونت بلکه با ابزارهای ظریف‌تر و پنهانی مانند نظارت، کنترل و مدیریت رفتارهای فردی و جمعی است.این کنترل‌ها از طریق ابزار مهم و کلیدی رسانه و همچنین با ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ممکن می‌شود.بلک فرایدی عرصه‌ای مهم و با پتانسیل بالا برای کنترل رفتارها و هدایت افراد جامعه است.هدایت‌گران جریان اقتصادی بلک فرایدی اعم از فروشندگان خرد و کلان با استفاده از جریان فشار اجتماعی، از طریق بمباران تبلیغاتی و وسوسه خرید مردم را به سمت خریدهای بیشتر و بیشتر در این فضا هدایت می‌کنند.فرد در معرض تبلیغات گسترده و درصدهای تخفیف با فونت‌های درشت و رنگ‌های تند و در معرض القائات رسانه‌ای احساس می‌کند که اگر در این کارزار خریدی انجام ندهد گویی از جماعتی عقب افتاده و این حس جاماندگی از جریانات اجتماعی فرد را به سمت خرید سوق می‌دهد و این همان نکته کلیدی است که بلک فرایدی را از یک جشنواره صرف فراتر می‌برد‌.جمعه سیاه در بستر رسانه فضایی را می‌سازد که کنش افراد از خرید صرف یک کالا فراتر می‌رود و گویی افراد نه فقط کالا بلکه نمادها را خریداری می‌کند. کالا، وظیفه برطرف کردن یک نیاز را کنار گذاشته و مفاهیم را نمایندگی می‌کند؛ افراد جنسی را می‌خرند، نه برای آنکه حقیقتاً به آن نیاز دارند بلکه آن کالا برایشان  نمادی از موفقیت، هوشمندی و یا حتی توجه به خود معنا می‌شود. این همان عنصر محوری مصرف‌گرایی است.تبلیغات از طریق سکوهای متعدد خود اعم از سلبریتی‌ها، اینفلوئنسر‌ها و... موجب می‌شود افراد احساس اجبار کنند باید دست به خرید بزنند. عمدتا می‌بینیم که فرد تحت این اجبار به سمت خرید کالاهایی با تخفیف بالا متمایل می‌شود با این توهم که توانسته است بیشترین سود را از این فرصت ببرد بی توجه به آنکه آیا حقیقتاً به آن کالا نیاز داشت؟لازم به ذکر است که متاسفانه در بسیاری از موارد تخفیف‌ها در این جشنواره‌ها حاصل از افزایش دروغین قیمت و تخفیف کاذب است و موجب گمراه کردن مشتریان می‌شود.به نظر شما راه شکستن این کنترل و هژمونی رسانه‌ای چیست؟نویسنده‌: زینب خانکشی‌پور
#به_مناسبت #جمعه_سیاهundefined @resane_ma

۹:۵۲

thumnail
سیدحسن مدرّس قمشه‌ای، یکی از مهم‌ترین واسطه‌های سیاست‌گذاری عمومی کشور در فرایند جریان مشروطه بود. در نگاه او، مجلس نهادی بود که نسبت به هر نهاد دیگری از اهمیت بیشتری برخوردار بود و ضرورت بنیان‌گذاری آن نیز بسیار پررنگ بود.  حضور و اثرگذاری اجتماعی شهید مدرّس، و نقشی که در تایین و تثبیت مجلس داشته است، در فرایند سیاست‌گذاری‌های کلان عمومی در جایگاه رسانه قرار گرفته است. پژوهش فوق، ناظر به بررسی نقش سیدحسن مدرّس در فرایند سیاست‌گذاری عمومی و چگونگی عملکرد او به عنوان یک انسان رسانه است. عنوان پژوهش: بررسی اندیشه‌های شهید مدرس از منظر سیاست‌گذاری عمومی پدیده آورنده: حمیدرضا ملک‌محمدی تاریخ انتشار : بهار ۱۳۸۲
لینک دسترسی:https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/508772/تریبون-دانشگاه-بررسی-اندیشه-های-شهید-مدرس-از-منظر-سیاستگذاری-عمومی?q=بررسی اندیشه های شهید مدرس از منظر سياستگذاري عمومي&score=38.79332&rownumber=1

#به_مناسبت#شهید_مدرسundefined @resane_ma

۱۳:۱۶

thumnail
“ آقا‌میرزا “قیام، جنبش یا نهضت جنگل، کنشی سیاسی و مصلحانه بود برای مبارزه با زوال سیاسی به وجود آمده پس از جنگ جهانی اول. در حقیقت می‌توانیم این‌طور بگوییم که جنبش جنگل در پی انقلاب مشروطه با رهبری میرزا کوچک‌ خان جنگلی شکل گرفت. "بی پایان" روایت هم‌نوردی در مسیری است که میرزا کوچک خان در آن حماسه آفریده است. روایتگر اصلی این مستند، پژوهشگری است که به قول خودش دقیقاً صدسال از میرزا، کوچک‌تر است و در حوزه جنبش‌های جنگل و زندگی میرزا کوچک خان تخصص دارد. این مستند دو قسمتی، روایتی بر زندگی یک "انسان رسانه" است! از انسانِ رسانه‌ای که مهم‌ترین دغدغه زندگی‌اش مسئلۀ استعمار نو بود...
#به_مناسبت #میرزا_کوچک_خان_جنگلی undefined @resane_ma

۱۳:۴۷

۱۶ آذر روز دانشجو نیست، روز دانشجوی ضدآمریکاست!                                                                                                     همه راه‌ها به رُم ختم می‌شود! و همیشه پای آمریکا در میان است! با پایان دوران حکومت رضاخان و تبعیدش، حاکمیت پسر ارشدش، محمدرضا، آغاز شد. با آغاز دوران حکمرانی پهلوی دوم، آزادی بیان با همان تعریف عمومی‌اش تا اندازۀ قابل توجهی گسترش یافت و خفقان رسانه‌ای و مطبوعاتی کمرنگ شد. این وضعیت تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ادامه یافت. اما با شروع فرایند کودتای ۲۸ مرداد و مجموعه اتفاقات سیاسی و اجتماعی که در بازۀ کودتا اتفاق افتاد شیوۀ کنش‌گری سیاسی و اجتماعی نیز با تغییراتی مواجه شد. مدتی بعد از از وقایع ۲۸ مرداد و برکناری دکتر مصدق، از طریق مطبوعات اعلام شد که قرار است ریچارد نیکسون (رئیس جمهور وقت آمریکا) برای یک دیدار رسمی به ایران سفر کند. دیدار و سفر نیکسون به ایران هم‌زمان با محاکمه دکتر مصدق  و مجموعه اعتراضات و اعتصاب‌هایی بود که اقشار مختلف جامعه به محاکمه داشتند. (بخشی از اعتراضات در دانشگاه تهران و بخش دیگری مربوط به اعتصاب بازاریان می‌شد.) در این موقعیت اجتماعی که توضیح داده شد، می‌توانیم این‌طور بگوییم که سفر رسمی نیکسون به ایران، کنش سیاسی نادقیقی بود. این دیدار رسمی موجب برانگیخته شدن دوباره اعتراضات مدنی مخصوصا در بدنه دانشجویی شد. ۱۶ آذر دانشجویان دانشگاه تهران به اعتصاب و اعتراض در دانشگاه پرداختند و در جریان این اعتراضات، ۳ دانشجو با نام‌های احمد قندچی، مهدی شریعت‌رضوی و مصطفی بزرگ‌نیا جان خود را از دست دادند. مدتی پس از این موضوع، ایرانیان مخالف حکومت که خارج از ایران زندگی می‌کردند ۱۶ آذر را روز دانشجو نامیدند. دانشجویانی که استعمار خارجی را محکوم کردند و خواستند به عنوان یک رسانه در جامعه حاضر شوند و کنش بیافرینند.
#به_مناسبت #روز_دانشجو undefined @resane_ma

۱۳:۲۳

حقوق کدام بشر؟ مسئله این است!
"صدای ما هرگز شنیده نشد. پنج هزار نفر بعد از آن اتفاق در حلبچه کشته شدن!"
این جملات اوس قادر در فیلم درخت گردو را یادتان هست؟ راوی داستان میگفت اوس قادر دیگر آن مرد مظلوم کارگر نبود. در دادگاه لاهه ایستاد و عکس های خانواده‌اش را درآورد و با صدای لرزان جلوی آن همه آدم حرف زد. میدانید؛ فکر میکنم تنها کارکرد آن تریبون و دادگاه همین بود. اوس قادر دیگر کم‌حرف و خجالتی نبود!امروز روز حقوق بشر است. روزی که اعلامیه حقوق بشر، به عنوان اولین سند بین المللی مکتوب حاوی مفادی که حقوق تمام انسان‌ها (شما بخوانید بعضی انسان‌ها) به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید. این اعلامیه و اساسا تاسیس سازمان ملل جزو نتایج جنگ جهانی دوم بود. بگذارید یک طور دیگر تاریخ را ببینیم، در پایان یک جنگ با پیروزی تعدادی از کشورهای بزرگ و قدرتمند این کشورها به فکر تاسیس سازمانی بودند که بتواند نتیجه جنگ را تصویب کند. به همین دلیل جامعه ملل تبدیل به سازمان ملل متحد شد و نهایتا در نیرومندترین نهاد سازمان ملل یعنی شورای امنیت فقط پنج کشور بنابه صلاحدید خودشان، حق وتو دارند. حق وتو یعنی اگر همه‌ی کشورها در شورای عمومی، درخواستی داشته باشند تک تک این کشورها حق دارند آن را وتو یا رد کنند. از ساختار سازمان ملل که بگذریم، منشور حقوق بشر برآمده از جنگ جهانی دوم است. جنگی که در آن بمباران هسته‌ای هیروشیما و ناکازاکی با بیش از ۶۰ هزار نفر کشته در یک روز رخ داد ولی هیچ وقت توسط سازمان ملل متحد که مجری منشور است؛ محکوم نشد! جنگ جهانی دوم، خودش یک درگیری نابرابر میان کشورها بود که نهایتا این نابرابری را تثبیت کرد. در معادلات علم روابط بین الملل، سازمان های بین المللی همواره وزنه‌ی تعیین کننده به حساب می آیند. حال آنکه شما اگر تاریخچه شکل گیری این نهاد را بررسی کنید، میبینید اثرگذاریشان با یک کشوری مثل آمریکا چندان تفاوتی ندارد! وقتی چند کشور خود خواهان شکل گیری این نهادها بوده اند هیچ وقت سازوکار آن را طوری طراحی نمیکنند که بعدا به ضررشان حکم صادر شود. قانون ها همواره به امید ضمانت اجرا نوشته می‌شوند، وگرنه بدون ضمانت تفاوتی با کتاب‌های اخلاق و توصیه‌ی بزرگان ندارند! منشور حقوق بشر هم همین است. ضمانت اجرا شدن ندارد. ماجرای زخم ها و تاول‌های سردشت یا حلبچه؛ حکایت فریادهایی‌ست که یک روز به امید حضور همین منشور و سازمان‌ها خفه شدند. دادخواهی در دادگاه لاهه، کی قرار است نتیجه بدهد؟ کودکان آن ریه‌های متورم حالا دیگر بزرگ شده اند و خودشان صاحب نوه اند، ولی داستان ظلم مهارنشده‌ی کشورهای بزرگ، تمام شدنی نیست! یک روز در ژاپن و حالا در فلسطین. منشور حقوق بشر در بهترین حالت این روزها تبدیل به کتاب اخلاقی شده است که خوب است هر انسان برای داشتن یک زندگی سالم یک بار آن را بخواند. مثل همان سکانس دادگاه لاهه که برای اوس قادر، مجال این را داد که یک جا دیگر خجالت نکشد و با دادگاه لاهه درد دل کند!پس امروز، روز حقوق بشرهای خاص؛ مبارکشان باشد.
نویسنده‌: فرزانه سادات باطنی
#به_مناسبت#روز_جهانی_حقوق_بشرundefined @resane_ma

۱۲:۳۳

thumnail
اگر دانشگاه را به عنوان یک میدان علمی مورد بررسی قرار بدهیم، می‌توانیم این‌طور بگوییم که دانشگاه سه ساحت اصلی دارد: آموزش، فرهنگ و پژوهش. 
آموزش، همان دروس اصلی‌ای است که هم در مدرسه و هم در دانشگاه با توجه به نیاز دانش‌آموز و دانشجو صورت‌بندی می‌شود و به آن‌ها پرداخته می‌شود. فرهنگ، رکنی است که به مسائل کلان‌تر شکل‌دهنده در جامعه می‌پردازد که معمولاً بروز بیرونی‌اش در دانشگاه می‌شود انجمن‌ها و کانون‌ها، و در مدارس هم می‌شود مجموعه فعالیت‌های جانبی که علاوه بر تدریس دروس اصلی طراحی می‌شوند. و اما پژوهش! پژوهش می‌خواهد یک الگو یا ارتباط جدیدی را بین مفاهیم کشف کند. حالا این کشف، یا در راستای تایید اطلاعاتِ به دست آمده در پژوهش‌های قبلی است یا خود در حال تولید داده‌های جدید است.
 
هر میدان علمی، یک نیاز بسیار مهم و اساسی دارد که اگر به درستی بدان توجه نشود در دراز مدت می‌تواند موجب ایجاد گسست بشود. و آن مسئله "ارتباط محیط آکادمیک با فضای میدانی و حقیقی جامعه" است! می‌توانیم بگوییم مسئله رسانه و ارتباط آن با امر پژوهش نیز از همین‌ جا مهم می‌شود! از آن‌جایی که مجموعه‌ای از متن‌های آکادمیک در مسیرهای تحقیقاتی تولید شده است، و حالا باید هر یک از این‌ها به شکلی ظرفیت‌سازی بشود که برای جامعه کارکرد داشته باشد. این‌جا، رسانه می‌شود آن ابزار "آگاهی بخش" که این خلاء را در راستای انتقال دستاوردهای جدید پر می‌کند. مسئله رسانه را می‌توانیم این‌طور شروع کنیم؛ محصولات رسانه‌ای دو جنس مخاطب دارند: مخاطب خاص و مخاطب میدانی. جنس رسانۀ مخاطبان تخصصی تا اندازه‌ای متفاوت است، یعنی می‌شود همین متن‌های آکادمیک یا همایش‌ها و نشست‌ها و انجمن‌ها که از طریق آن‌ها داده‌های علمی جدید به متخصصین هر حوزه منتقل می‌شود. برای مخاطبان میدانی جامعه اما به یک "‌زبان قابل ترجمه" نیاز داریم و رسانه آن زبان قابل ترجمه‌ای است که یک ربط وثیقی برقرار می‌کند بین متن آکادمیک و تجربه عملی زیست در جامعه. درباره ایجاد یک ارتباط دو نکته بسیار مهم قابل ذکر است. نکته اول درباره اصل "‌روایت‌گری" است. یعنی می‌توانیم این‌طور بگوییم، که آن زبان مشترک و قابل ترجمه‌ای که پیش‌تر از آن صحبت کردیم، روایت است! رسانه باید بتواند قصه بگوید. در تمام مدیوم‌های رسانه ای هم میتوان قصه گفت، از سینما گرفته تا خلاصه کردن یا تصویر کردن امور آکادمیک و پژوهشی. فرض کنید یک پژوهشی دربارۀ مسئله "فقر" صورت‌بندی شده است، مجموع مباحث اجتماعی و فرهنگی طرح شده در پژوهش زمانی که تبدیل به یک فیلم سینمایی می‌شود، همان نقش واسطه‌گری رسانه برای انتقال مطلب به جامعه را نشان می‌دهد. پس مهم است که رسانه بتواند از مسئله‌ای قصه بسازد و اساساً این ویژگی رسانه است که می‌تواند مخاطب را در لایه‌های مختلف با خود همراه کند. و البته نکته دوم دربارۀ مفهوم "تحریف" است. با همان باریک‌بینی که رسانه می‌تواند اتفاقات آکادمیک را برای جامعه قابل فهم کند، می‌تواند حقیقت را نیز تحریف کند و این احتمالاً جدی‌ترین آفت احتمالی رسانه است! این‌که حقایق طوری صورت‌بندی بشوند که از اصل ماجرا فاصله گرفته شود خود می‌تواند عاملی برای ایجاد و تعمیق شکاف باشد. اما در نهایت، تلاقی دو حوزۀ "پژوهش" و "رسانه"، نقطه‌ای مهم در ارتباط‌گیری میادین علمی و جامعه است، و چگونگی مواجهه و استفاده از آن در تسهیل این امر و از بین بردن شکاف‌های احتمالی بین این دو میدان بسیار موثر است.
#به_مناسبت#روز_پژوهش undefined @resane_ma

۱۲:۱۷

thumnail

۱۲:۱۷

thumnail

۱۲:۱۷

thumnail

۱۲:۱۷

همراه با روحانیت، همگام با دانشجویان
صبح روز سه‌شنبه ۲۷ آذر ۱۳۵۸، صدای چند گلوله سکوت سرمای صبح دانشگاه تهران را درهم شکست. استاد دانشکده الهیات غرق در خون بر زمین افتاده بود. استادی که او را نماد وحدت حوزه و دانشگاه می‌دانستند؛ شهید محمد مفتح.در خانواده‌ای مذهبی و روحانی در شهر همدان متولد شد و پس از گذراندن دوران مدرسه، برای ادامه تحصیل راهی قم و حوزه علمیه شد و از محضر اساتیدی چون: سید روح الله خمینی و علامه طباطبایی بهره برد. در کنار درس طلبگی، مشتاق ادامه تحصیل در دانشگاه نیز بود و به‌همین‌خاطر توانست دکترای فلسفه اسلامی را از دانشگاه تهران دریافت کند. تحصیل در دو محیط آموزشی حوزه و دانشگاه، سبب شد تا اندیشه "وحدت میان این دو حوزه علمی"، از مهم‌ترین دغدغه‌های فکری او شود که عملاً محورهمه فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی او گردید. در کنار انتشار نوشته‌های در باب وحدت حوزه و دانشگاه، در دبیرستان‌های شهر قم نیز به تدریس می‌پرداخت و ارتباطش با طلاب جوان و دانش‌آموزان روز‌به‌روز بیشتر می‌شد. همزمان با قیام امام خمینی در اوایل دهه چهل، منبرها و کلاس‌های درس ایشان نیز رنگ‌وبوی روشنگرانه به خود گرفت و همین موجب تبعید ایشان به یکی از نقاط بدآب‌وهوای ایران شد. پس از پایان دوران تبعید از فعالیت‌های ایشان در شهر قم توسط ساواک جلوگیری شد و ایشان به‌اجبار به تهران آمدند. حضور در پایتخت فصل جدیدی در زندگی شیخ بود. تدریس در دانشکده الهیات فرصت خوبی برای ارتباط گسترده با دانشجویان و اساتید بود. سخنرانی در مساجد و حسینیه‌هایی نظیر حسینیه ارشاد و برگزاری کلاس‌های متنوع در موضوعات اصول عقاید، تفسیر قرآن، نهج‌البلاغه، عربی، تاریخ اسلام، فلسفه، جامعه‌شناسی و اقتصاد برای پسران و دختران دانشجو در مساجد بر همبستگی هرچه بیشتر فعالین حوزه و دانشگاه می‌افزود. جنس فعالیت‌های استاد بازهم حساسیت ساواک را در پی داشت و در نهایت به دوسال زندان محکوم شد.پس از آزادی، امام جماعت مسجدی در شمال شهر تهران شد. مسجد قبا رفته‌رفته به کانون مخالفان و انقلابیون تبدیل گشت. حجت‌الاسلام مفتح نه تنها به روشنگری درباره سیاست‌های حکومت پهلوی می‌پرداخت که در جریان جنگ‌های داخلی لبنان، آیت‌الله مفتح اقدام به جمع‌آوری کمک‌های نقدی قابل توجهی برای شیعیان و فلسطینی‌های آن کشور نمود و طی چند سفر به لبنان و دیدار با امام موسی صدر و دیگر شخصیت‌های ایرانی مخالف رژیم که در آن کشور فعالیت داشتند، کمک‌های مردمی را به نیازمندان لبنانی هدیه کرد.اما نقطه اوج فعالیت‌های ایشان حضور در نماز عید فطر در تپه‌های قیطریه بود.۱۳ شهریور ۵۷، با حضور بیش از ۱۰۰هزار نفر نماز برگزار و برای اولین‌بار ایشان به صراحت نام «سید روح الله خمینی» را به زبان آورد و پس از آن مردم با سردادن شعارهایی در حمایت از امام و مخالفت با رژیم با راهپیمایی شروع به فعالیت اجتماعی-سیاسی کردند. پس از پیروزی انقلاب، استاد مفتح از اعضای شورای انقلاب و رئیس دانشکده الهیات شد. نوع فعالیت‌های ایشان نه تنها برای ساواک در رژیم قبلی که برای التقاطی‌های مذهبی نیز قابل قبول نبود. گروهک فرقان که چندی قبل استاد مطهری را به شهادت رسانده بود، برپایه همان عقاید التقاطی، شهید مفتح و محافظانش را در محوطه دانشگاه ترور و به شهادت رساندند. شهادت استاد دانشگاه در لباس روحانیت، مصداق عینی وحدت حوزه و دانشگاه بود و به‌ همین‌خاطر، سال‌روز شهادت ایشان، روز وحدت حوزه و دانشگاه ( که حالا می گوییم جنسی از رسانه سازی است ) نام‌گذاری شده است.undefinedنویسنده‌: فهیمه آقاخانی دانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه تهران_گرایش مسائل ایران
#به_مناسبت #دکتر_مفتح undefined @resane_ma

۱۷:۲۱