سلام خوش اومدی امیدوارم رمان ها و داستانهایی که ما میزارم رو دوست داشته باشی🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤
💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜🖤💜

❤رمان__❤__کده❤

یه داستان دیگه هم هست اسمش 
#زندگی_در_شبه_جزیره
اونم میزارم اگه خوشتون اومد لایک کنید 🙃🌱

پارت دوم رو بعد از ظهر میزارم🙂🍇

```[🖤عشقی در اقیانوس تاریک🖤
پارت 1 
🌊🌊🌊🖤🌊🌊🌊
-------------♡-----------]


صبح
رونا : لعنتی باز دوباره باید برم مدرسه ...😒
بلند شدم و آبی به سر و صورتم زدم لباس فرم مدرسه مو پوشیدم و راه افتادم تو راه مدرسه یه چیزی خریدم و خوردم🥐 وارد مدرسه شدم رفتم سر کلاس وقتی نشستم معلم وارد شد و برگه امتحان ها دستش بود📄 
بازم مثل همیشه بچه ها همهمه کردن وای واقعا استرس داشتم معلم منو صدا زد گفت بیا اینارو بده به بچه ها
برگه ها رو گذاشت روی میزش و یه برگه دستم دادو گفت اینو بزن رو تخته 📌
نگاهی به برگه انداختم نمره بچه ها بود معلم به بچه ها گفت ساکت باشید این ماه هم فقط ۵ نفر نمره هاشون خوب بودن😒
نفر اول / سهون با معدل ۲۰
نفر دوم / سوک هون با معدل ۲۰
نفر سوم / رونا با معدل ۲۰
نفر چهارم / یه جی با معدل ۱۹/۷۵
نفر پنجم/ سولی با معدل ۱۹
-----------------------------
بچه ها دوباره همهمه کردن و...
زنگ تفریح خورد 
هعی.:) 
قلدرای مدرسه دورم جمع شدن وای حوصله شو نداشتم:(
شین هه : تو چقد پرویی 
بعد منو انداخت 
اخ
رونا : مگه مرض داری!؟    چرا اینجوری میکنی خب من درسمو میخونم دیگه 
شین هه : هه 

بلند شدم تا میخواستم برم از پیش اینا شین هه اومد وگف : کجا میری دختره عوضی
میخواس منو بزنه که یهو سر و کله 
یه جی  پیدا شد و دست شین هه رو گرف😶
*زنگ خورد *
رفتم تو کلاس شیمی داشتیم( یک ساعت گذشت )سهون همش به من نگا میکرد
اصلا من خیلی خسته شده بودم 
از زندگی 
از خانوادم
از مدرسه 
از ....
 که زنگ خورد😶
ما تو مدرسه یه قانونی داریم که هر روز یه دانش آموز بمونه تو مدرسه و کلاسمون رو تمیز کنه این دفعه هم نوبت من و سوکیونگ بود 🌱
ساعت 1 مدرسه تموم شد ما تا ساعت 2 تو مدرسه بودیم
 سوکیونگ : رونا میشه من سریع تر برم اخه یه کاری مهمی برام پیش اومده
رونا : باشه میتونی بری
سوکیونگ : ممنون

__15 دقیقه بعد____

رونا : وای کارم تموم شد برم دیگع 
داشتم میرفتم کع یه صدا از پشت در اومد وقتی رفتم باز کنم هیچکی نبود:|
به پایین نکاه کردم که یع نامه دیدم گرفتمش و میخواستم بخونم که تو گوشیم پیامک اومد :/

منم سریع گوشیمو گرفتم راه افتادم سمت کافه تو راه نامه رو باز کردم یه آدرس بود و زیرش نوشته بود 
*امیدوارم ببینمت*
نمیدونم کی بود وقتی وارد کافه شدم....

کپی ممنوع:)```

لایکا بالا ۶ بشه میزارم

```[🖤عشقی در اقیانوس تاریک🖤
پارت 2
🌊🌊🌊🖤🌊🌊🌊
-------------♡-----------]

وارد کافه شدم پیامک گوشیمو چک کردم نوشته بود 
*نامه رو گرفتی؟*
پیام از طرف یه نفر ناشناس بود...!
نتونستم جوابشو بدم
مدیر کافه با عصبانیت اومد سمتم و گفت : یک ساعت گذشته کجا بودی تا حالا 
رونا : امم ببخشید مدرسه بودم 
[وضعیت مالی رونا خیلی خوبه ولی چون نمیخواد کنار خانواده اش باشه خودشو با این کارا سرگرم میکنه]:(
مدیر باور نکرد🙁
رونا : عففف:/
................
دیر وقت شده بود هیچکس تو کافه نبود رفتم 
بیرون در کافه رو بستم 
تو راه همش به فکر اون نامه بودم 
یعنی کی میتونه باشه..!
*گوشیم زنگ خورد*
_الو؟
+الو رونا کجایی این وقت شب؟!
_تازه کافه رو بستم تو راهم
+باشه الان من میام دنبالت..
_نمیخواد خودتو خسته نکن
+من الان تو ایستگاه پلیسم..دارم میام کارم تموم شده 
_باشه داداشی
[یو جون الان تو خونه هس:)]
برا اینکه رونا تنها نباشه .....

رونا : اوه چقد سرده...!
یو جون اومد.
دستمو برای یو جون تکون دادم👋🏻
یو جون : این وقت شب میخواستی تنها بیای؟😐
رونا : خب دیگع🙃
یو جون:سوار شو بریم.
....!🌱

کپی ممنوع:)```

لایکش بالا باشه پارت بعدی می زارم🌸💖

```[زندگی در لابلای امواج زامبی

*پارت 2*
🕷🕸🕷🕸🕷
🕷🕸🕷🕸🕷
🕷🕸🕷🕸🕷
🕷🕸🕷🕸🕷]
من تو شهر زندگی میکنم ولی به خاطر شرایط مامان بزرگم با مامانم به روستا اومدیم 

من الان اینجا زندگی خوبی دارم  بچه ها  بیاید باهم دوست باشیم ^

-دخترم؟  

ا بله مامان اومدم^

خب بچه ها من دیگه باید برم مامانم کارم داره فردا دوباره باهم حرف بزنیم خب؟ بابای^

-باشه برو به سلامت فردا تو مدرسه میبینمت  بای

-خدانگهدار عزیزم

بله مامان ^

-دخترم از این به بعد اگه رفتی بیرون خیلی مواظب باش تو تلویزیون دارن میگن یه ویروس به اسم هاری انسان بوجود اومده

-یا خدا مامی من این ویروس رو تو فیلمها دیدم وای مام پاشو بریم خرید سریع ^

این ویروس آدما رو تبدیل به زامبی میکنه مامانییییییییی لطفاااا^

-دخترم  این همه فیلم ترسناک دیدی کلا دیوونه شدی

مامااااااااااااااااااااان پس

-چی چه خریدی دختر بشین سر جات

مام جدیش بگیر من می رم تو اتاقم 

بچه هاااااا هنوز هستین؟😣😣^

-یس من هستم چطو مگه؟

وای نازی هستی خبرا رو شنیدی ؟😭😭 هممون میمیریمممممم^

-نه چرا الان می رم ببینم...

وایییییییییییییی چه شده هاری انساااااان من فیلمشو دیدم حالا داره واقعیت پیدا میکنه؟
ای خدا دارم میمیرم دارن میگن تو سئول در حال پخشه.. وای سکته رو زدم

-بچه ها درمورد چی حرف میزنین؟

وای سه یون  تو هم شنیدی؟^

-نهههههه چی شده تورخدا به منم بگین دیگه

سریال شادی رو دیدی ؟^

-نهههههه من  چیزای ترسناک نمی بینم

وای دختره یه  ترسو الان اگه اونا بیان چیکار میکنی؟^

-مگه چیهههه این ویروس هاری انسان ؟🤔😖

-دختر این ویروس اینطوریه که ادما تبدیل به هیولا میشن یه روز قبل اینکه تبدیل بشن سردرد میگیرن و اونا خون تازه ادما رو میخورن  بعد اون ادمایی که گاز گرفته شدن هم  یه روز بعدش تبدیل به یکی از اونا میشه...
و پایان.... 
منتظر پارت بعدی باشین🧟‍♀🧟‍♂

کپی ممنوع:)```

لایکش بالا ۵ باشه پارت بعدی😉🍏🍎

آماده پارت بعدی عشقی در اقیانوس تاریک هستین؟

```[🖤عشقی در اقیانوس تاریک🖤
پارت 3
🌊🌊🌊🖤🌊🌊🌊
-------------♡-----------]


یو جون:سوار شو بریم.
15دقیقه بعد رسیدیم به خونه 
یو جون :صبر کن باهم بریم تو
رونا:باشه
رفتیم تو خونه
 همه نشسته بودن تو هال 
یورا یه چش غره ای  برام  رف منم کم نیوردم یه چش غره ای براش رفتم😒
بابا : اومدی دخترم ؟
رونا : اره بابا جون دارید فیلم میبینید؟
بابا : اره دخترم تو عم بیا بشین
رونا : من مزاحمتون نمیشم شما با خانوادتون فیلم ببینید
سوجین : هه دختره پررو( سوجین مادر ناتنی روناس)
با این حرفش اعصابم خیلی خورد شد 
 ولی به احترام یوجون و بابا حرفی نزدم و رفتم بالا تو اتاقم ‌
و یه دوش گرفتم🧖‍♀
لباس خوابمو پوشیدم و رفتم تو تختم 
دراز کشیدمو و یع دفعه یاد نامه افتادم 
وای برم یعنی...؟
اصلا اون کیه...!
تصمیم گرفتم برم
_______صبح🌅 _________
رونا : امممممم
خدمتکار : خانم کیم صبح بخیر صبحانه
 آمادست بفرمائید پایین🥞
رونا : باشه الان میام
رفتم پایین و دیدم هیچکس نیس خونه میخواسم از خدمتکار بپرسم بقیه کجان ولی واسم مهم نبود....
یو جون از اتاقش اومد بیرون خیلی شیک شده بود الحق که داداش خودمه:)😎
رونا : کجا می ری داداشی انقد خودتو خوشتیپ کردی :))
یو جون : هیچی بیرون یکم کار دارم 
رونا : اوووو با کی؟

....!🙃

 
کپی ممنوع:)```

*ببخشید که من این همه مدت رمانو نداشتم 
پنجشنبه و جمعه این هفته پارت های زیادی از رمانو میزارم😅😊*

*کیوتام کدوم داستانو پنجشنبه پارت بعدشو بزارم؟*

عشقی در اقیانوس تاریک🌊🖤

*زندگی در لابلای امواج زامبی*

#نفر_بعدی_در_کار_نیست
مونبین جان و چه یول جان خوب بخوابید:)(