عکس پروفایل کانال سید مقدام حیدریک

کانال سید مقدام حیدری

۳۳عضو
خدا بلد است منظورش را برساند!
undefined سید مقدام حیدری: هیچ وقت خدا مستقیم با انسان حرف نزد، ولی از اولش خوب بلد بود چگونه منظورش را به انسان برساند. آن که باید بگیرد می‌گرفت و آن که دوست نداشت بگیرد، خودِ خدا بهانه‌‌ی انکار و فرار را برایش جور می‌کرد. خدا الآن هم دارد پیام خود را می‌رساند و با ما حرف می‌زند؛ که 40 سال بل‌که بیش‌تر روی حاج قاسم سرمایه‌گذاری کرد تا از او یک شهید ویژه‌ برای کل جهان اسلام بسازد. شوخی نیست؛ سه سال از شهادت حاجی گذشته و 700 کتاب درباره‌اش چاپ شد. نمی‌شود خدا پشت سر این ماجرا نباشد و منظور نداشته باشد. این همه شهید، انقلاب داده و می‌دهد، ولی حضرت آقا فقط از «مکتب سلیمانی» گفت و بس. لابد این شهید، عیار دیگری داشت که آمارهای همه‌ی شهدا را جابه‌جا کرد. لابد شخصیتش کامل‌تر بود. لابد تجربه‌اش بیش‌تر بود. لابد ابعاد وجودی‌اش بیش‌تر و ناب‌تر بود. چه می‌دانم؛ لابد از همه‌ی شهدا شهیدتر زندگی کرد و شهید‌تر شهید شد. و گر نه معنی نداشت سخن از «مکتب سلیمانی» گفتن.گویا خدا با این همه احساس کار دارد. خدا این همه امکانات، بی‌خود و بی‌جهت نمی‌ریزد. شهید سلیمانی و این همه کتاب و خاطره و کلیپ و صدا و تصویر از او و درباره‌ی او، مهمات جنگ ما با شیاطین جن و انس است. او امکانات معنوی دهه‌هشتادی‌ها و نودی‌هاست. در برابر این همه جذابیت پوشالی و الکی و خباثت و توطئه‌های پی‌در‌پیِ دشمنان، باید گوهر جذابی باشد که دل جوان‌های جهان اسلام را گرم کند و خاطرشان را جمع! کار جهان اسلام در آستانه‌ی سقوطِ همه‌ی تمدن‌ها بسی دشوار است. باید سفت بایستد و نگذارد دشمنی که دارد می‌افتد آن را با خود به قعر هلاکت ببرد. جهان اسلام باید قهرمان واقعی داشته باشد تا سوپرمن‌های شرق و غرب دنیا را ریز ببیند.جهان اسلام در این جنگ ترکیبی آخر الزمانی، به هم‌چین شهیدی نیاز داشت؛ شهیدی که همه‌ی خاکریزها و سنگر‌های جهان اسلام با او خاطره داشته باشند. شهیدی که همه‌ی شخصیت‌های جهان اسلام از نزدیک او را دیده‌اند. شهیدی که روزی با پوتین جلسه می‌گیرد و روزی در کنار بچه‌های مدافع حرم، تا احساس خستگی می‌کند همان‌جا کفشش را زیر سرش می‌گذارد و می‌خوابد؛ شهیدی که با تک‌تک علمای جهان اسلام رفت و آمد داشت؛ شهیدی که یک دنیا او را می‌شناخت و برایش احترام قائل بود یا ازش حساب می‌برد. خدا این سرمایه را در اختیار جهان اسلام قرار داد، چون فعلا به چنین سرمایه‌ای نیاز دارد. حاج قاسم یک تنه، یک شهر را می‌تواند زیارتی کند. خیلی حرف است؛ کم داشتیم از این شهدا. قشنگ معلوم است که خدا این شهید را برای آخر الزمان کنار گذاشته بود. این همه امکانات لابد مقدمه‌ی امتحانی بزرگ است. چه می‌دانم؛ شاید امتحانات هول‌ناک آخر الزمان و فتنه‌های آخر الزمان را فقط با مکتب سلیمانی می‌شود رد کرد. و صد البته این مکتب، بروز شده‌ی همان مکتب خمینی است. نمی‌دانم؛ شاید فردای قیامت خدا از هیچ جوانی نپذیرد اگر کم کار کرده باشد و زیادی خوابیده باشد. هر بهانه‌ای اگر بیاورد، خدا می‌تواند بگوید: یک شهید فوق جذاب در اختیارت گذاشتم که بعد از سه سال 700 جلد کتاب درباره‌اش نوشته شد! چرا کنج‌کاو نشدی که ببینی کیست این آدم؟! روزی چند صفحه اگر کتاب‌های حاجی را می‌خواندی بمب انرژی می‌شدی مثل خودش، نترس می‌شدی مثل خودش، پرکار می‌شدی مثل خودش، متواضع و خاکی می‌شدی مثل خودش، باتقوا و باخدا می‌شدی مثل خودش، مبتکر و خلاق می‌شدی مثل خودش، روابط عمومی‌ات بالا می‌رفت مثل خودش، عاشق رهبر می‌شدی مثل خودش، توفیقاتت زیاد می‌شد مثل خودش، در فتنه‌های آخر الزمان سربلند می‌شدی مثل خودش و شاید شهید می‌شدی مثل خودش! حالا مثل خودش نه؛ ولی چیزی شبیه خودش!اگر کاره‌ای بودم می‌دادم 40 ـ 50 کتاب، به عنوان اصول مکتب سلیمانی معرفی یا تألیف شود. و آن‌گاه تصویب می‌کردم که هر که بخواهد در این نظام پست و مسئولیتی بگیرد باید این کتاب‌ها را مطالعه کرده باشد و حداقل با مکتب سلیمانی آشنا باشد.خدا وقتی امکاناتِ زیاد ریخت و پاش کند، بدان که بعدش امتحان‌های سختی در کار است. قاعدتا در روزها و سال‌های پیش رو حمله‌های فوق سنگینی به شخص رهبر انقلاب خواهد شد. بعید نیست آدم‌های خیلی مهم‌ و سابقه‌داری یکی یکی به شخص رهبر انقلاب حمله کنند و خیلی‌ها را به شک بیندازند. خدا از این امتحان‌ها باکی ندارد، چون قبلش محکم‌کاری‌ها را کرده و حجت را تمام کرده است. بروید وصیت‌نامه‌ی شهید سلیمانی را بخوانید. این آدم باسابقه و باتجربه و پراطلاع و خبره و فوق نورانی که سینه‌اش آکنده از حکمت شده بود، این شهید استثنایی در وصیت‌نامه‌اش، تقریبا فقط از امام خامنه‌ای گفت و رفت. دیگر خدا چگونه منظورش را برساند؟!#جان_فداhttps://ble.ir/sayedmeqdam

۱۷:۴۲

thumnail
لینک یادداشت بالا در روزنامه‌ی رسالت تاریخ 1401/10/14
http://paper.resalat-news.com/?nid=10495&pid=8&type=0

۱۸:۰۵

thumnail
undefined ما معمولا بدون آرامش نماز می‌خوانیم؛ نماز می‌خوانیم تا بعدش به کارمان برسیم، نماز می‌خوانیم تا بعدش استراحت کنیم، نماز می‌خوانیم تا بعدش به کار مورد علاقه‌مان بپردازیم. و همیشه در حال نماز عجله داریم. اگر بتوانیم قبل از نماز کار بعدی را برانداز کنیم که چقدر مهم و جذاب است، می‌توانیم حداقل گه‌گداری بدون عجله برای رسیدن به کار بعدی نماز بخوانیم. با چنین نمازهای بی‌عجله و آرامی کم‌کم تازه با مزه‌ی نماز آشنا می‌شویم. البته انسان می‌تواند به مقامی برسد که حتی اگر مهم‌ترین کار دنیا را داشته باشد، آرام و بدون عجله نماز بخواند، انگار که کار خاصی بعدش ندارد. ولی ما حداقل وقتی واقعا بعدش کاری نداریم، نماز آرام و بی‌عجله را از دست ندهیم. این کار تمرین می‌خواهد ولی شدنی است.https://ble.ir/sayedmeqdam

۶:۲۰

undefinedنفرت از گناه موقتی است
undefinedسید مقدام حیدری: گاهی انسان بعد از انجام گناه و تمام شدن لذتش بدجور پشیمان می‌شود، بل‌که از گناه و هر کسی که پایه‌ی انجام گناه بوده متنفر می‌شود. همین جاست که توبه می‌کند و به خدا قول می‌دهد که دیگر تکرار نشود. او قاعدتا الآن دنبال فرصتی است که خطای کرده را جبران کند و لابد از خدا کمک می‌خواهد تا بتواند قشنگ جبران کند. اما چند روز بعد تنفرش از گناه رنگ می‌بازد و دوباره هوس می‌کند و باز ناباورانه مرتکب می‌شود. به این‌جا که می‌رسد گاهی حتی از خدا دل‌خور می‌شود که کو پس کمکت خدای من؟! غافل از این که اتفاقا خدا دعایش را مستجاب کرده بود و داشت کمکش می‌کرد جبران کند. جبرانش به همین بود که خدا چند روز بعد، آن نفرت شدید از گناه را از دلش بردارد و دوباره موقعیت همان گناه را به صورت لذت‌بخش برایش جور کند، تا این بار علی رغم میل و اشتها و جور بودن در و تخته برای ار تکاب گناه مجدد، بی‌خیال گناه شود و خدا بتواند ورق مقدراتش را برایش برگرداند. کلا قرار نیست تا آخر عمر از گناه متنفر بمانیم. در آن صورت، بر سر قول ماندن دیگر هنری نبود.https://ble.ir/sayedmeqdam

۲۰:۵۳

thumnail
undefinedما باید هر روز به این سؤال‌ها فکر کنیم:
undefinedمن چه جور موجودی هستم؟undefinedنیازهام دقیقا چیه؟undefinedچه جوری احساس خوش‌بختی می‌کنم؟undefinedاز چی لذت می‌برم؟undefinedزندگی مطلوب برام چه جوری باید باشه؟
undefinedخودشناسی اصلا کار ساده‌ای نیست، واقعا پیچیده است.https://ble.ir/sayedmeqdam

۴:۲۱

undefinedآی دزد!
undefinedسید مقدام حیدری: علم اقتصاد لیبرال را اگر علم چاپیدنِ شیک و مجلسی مردم بنامیم، پر بی‌راه نگفته‌ایم. فقط خدا می‌داند اقتصاددان‌های غرب چقدر دروغ سر هم کردند و چندتا کلاه بر سر مردم دنیا گذاشتند تا راحت مال و اموال‌شان را بچاپند. اگر مثل قدیم مال و اموال‌مان سکه‌ی طلا و نقره بود و ما سکه‌های‌مان را به دست صندوق‌داری به ظاهر امین سپرده بودیم، آن وقت اگر چند سال بعد موجودی طلاهای‌مان یک سوم می‌شد، داد و هوار می‌کردیم که ایها الناس این یارو دزد از آب درآمد، طلاهای‌تان را به او نسپارید که در صندوقش آب می‌روند!
خب حالا چی؟ حالا نظام پولی جهان دقیقا همین کار را دارد می‌کند؛ بانک‌ها خیر سرشان مثلا امانت‌دار مال مردم‌اند؛ سرمایه‌هایشان را جذب می‌کنند و چند سال بعد، همین مقدار پول را ولی چند برابر کم‌ارزش‌تر تحویل صاحبش می‌دهند؛ به کسی هم چندان بر نمی‌خورد.
مردم علیه بی‌کاری و گرانی و تورم و فلان قانون و بهمان مسئول در سراسر دنیا تظاهرات می‌کنند، اما علیه شاه‌دزد و اصل کاری فریاد نمی‌کشند.
ما الآن با تعجب و حیرت از این همه ترس و بی‌عرضگی و انفعال مردم، صفحات تاریخ را ورق می‌زنیم؛ که خاک بر سر مصریان باستان که هاج و واج و بی‌اراده مثل ماست نشستند فرعون را تماشا کردند که سر پسرهای نوزادشان را می‌برید و هیچ نگفتند؛ که خاک بر سر اهل کوفه‌ی بی‌عرضه و بی‌غیرت که ظلم و ستم حجاج را تحمل کردند و دم بر نیاوردند؛ که اف بر مردمان برٌه‌صفتی که دیدند عالم و مرجع‌شان آیت الله فضل‌الله نوری بر سر دار رفت، ولی به غیرتشان بر نخورد و شهر به هم نریخت.
ولی خود ما هم چندان تعریفی نداریم. از انفعال فجیع گذشتگان فاصله گرفته‌ایم. ولی بفرما؛ ما هم مثل ماست داریم نظام تبه‌کار و دزد پولی و بانکی دنیا را می‌بینیم و چیزی نمی‌گوییم!
اگر این پول، پول پدرمادرداری بود، اگر واقعا پول بود، اگر وسیله‌ی حقه و دغل نبود، اگر قلابی نبود، اگر واقعا رسید موجودیِ ارز و طلا بود و اگر مال بود، آن وقت با همان پولی که ۳۰ سال پیش، بل‌که بیش‌تر با فروش یک خانه گرفته بودیم، امروز می‌توانستیم یک خانه بخریم. ولی امروز با آن پول تف هم کف دست آدم نمی‌اندازند. همه می‌بینیم یک شاه‌دزد بین‌المللی به نام نظام پولی جهان دارد مردم را سرکیسه می‌کند، ولی چیزی نمی‌گوییم. و عجیب‌تر آن که هم‌چنان همه به این نظام پولی جهان تن دادیم؛ باز وقتی می‌خواهیم خانه بفروشیم با همین کاغذپاره‌هایی معامله می‌کنیم که در طول زمان آب می‌رود و ارزشش را از دست می‌دهد! انگار بدمان نمی‌آید آیندگان وضع اسفناک و انفعال فجیع ما را تماشا کنند و بگویند: خاک بر سرتان!
نمی‌دانم چه باید کرد، ولی مَثنی و فرادی باید قیام لله کرد و از گیر سلطه‌ی این دزد و تبه‌کارِ نظام پولی جهان آزاد شد. کار نشد ندارد؛ امام زمان(عج) منتظر یک مشت تخس لات‌منش سرتق است که گوش‌شان به هیچ نظم نوین جهانی بده‌کار نباشد؛ یک مشت شیربچه‌ی شجاع و خط‌شکنی که جگر دارند تمام هنجارها و نظام‌های جهانی را ببرند زیر سؤال.
امام زمان(عج) با همین‌ها ظهور خواهد کرد و درِ گوش عالم خواهد زد؛ با آزادمنشان و دانش‌مندان اندیش‌مندی که هر چه از اصول مسلم علم نوین و تمدن غرب و قوانین و هنجارهای بین‌المللی برای‌شان می‌گویند، راحت می‌زنند زیرش! امام هم‌چین روحیه‌ای داشت که زد نظام شاهنشاهی ایران را ترکاند. ما هم یاد بگیریم خب!
https://ble.ir/sayedmeqdam

۴:۳۵

شرکت در راهپیمایی انتظار فرج است

۱.۱۵ مگابایت

undefinedراه‌پیمایی ۲۲بهمن از جنس انتظار فرج است!
#راهپیمایی_۲۲_بهمن#فردا_خواهیم_آمدhttps://ble.ir/sayedmeqdam

۱۱:۱۸

ثواب این کارها به نظرت چقدره؟

۱.۲۸ مگابایت

undefinedثواب این کارها چقدر است؟
#راهپیمایی_۲۲_بهمن#فردا_خواهیم_آمدhttps://ble.ir/sayedmeqdam

۲۰:۲۷

undefined سید مقدام حیدری: حضرت ابراهیم(ع) یه نمایش قشنگ اجرا کرد که داستان زندگی همه‌ی ماست.undefined
رفت بین بت پرست‌ها گفت: آقا این ستاره خدای منه!undefined ولی وقتی ستاره محو شد، گفت من از چیزی که محو بشه خوشم نمیاد.undefined
بعد ماه رو دید گفت پس این خدای منه.undefined
دوباره ماه محو شد گفت مردم اگه اون خدا اصلیه دستمو نگیره تباهم که!undefined
بعدش خورشید رو دید: گفت این دیگه خدای منه، این از همه‌شون بزرگ‌تره، این تو بمیری دیگه از اون تو بمیری‌ها نیست.undefined
وقتی غروب کرد، گفت مردم: خاک تو سر این خداهایی که دارید.undefined من رفتم سراغ اون خدایی که این زمین و آسمان‌ها رو ساخت...undefined
وقتی یکی دو بار همه‌ی دل‌مون رو می‌دیم به یه دختر یا پسری مثل خودمونundefinedundefined بعد حال‌مون بدتر شد باید بفهمیم که کلا این مسیر غلطه، نه این که هی دوباره تکرار کنیم.
باید بفهمیم بعد از آزمون و خطای خودمون و دیگران که یه دختر یا پسر نمی‌تونه دل ما رو پر کنه. باید بگیریم مطلب رو که بعد این رابطه‌ها کلی غصه و آه و ناله باس بخوریم چه کات کنیم چه نکنیمundefined
یکی دو بار که تست کردیم و دیدیم نشد، باس بفهمیم این اون چیزی نیست که حال دل‌مون رو خوب می‌کنه.undefined
ما که داریم منت این و اون رو می‌کشیم و هی چیزناله می‌زنیم، خب بریم منت خدا رو بکشیم، التماس خدا رو بکنیم، چشم‌انتظار خدا بشیم که اتفاقا همه‌ی این‌ کارها در خونه‌ی خدا قشنگهundefined مزه‌ش هم خوبه و کلی می‌چسبهundefinedولی منت‌کشی یه دختر یا پسر فقط آدم رو خورد می‌کنه🥺 این رابطه‌ها سر و ته یه کرباسند. دیدی هر کی رفته سراغش چقدر داغون شده؟ بقیه‌ش هم همینه چیزی توش نیست! چون اون دلت جای خداست هیچ پسر و دختری نمی‌تونه پرش کنه.undefinedundefinedhttps://ble.ir/sayedmeqdam

۵:۲۵

undefinedسید مقدام حیدری: تو دنیا خیلی‌ها هستند که یه سرپناه هم ندارند؛ یعنی نه این که فقط بی‌خانمانند، بل‌که شب که می‌خوابن زیر سقف نمی‌خوابن، مثلا تو مترو یا تو گرم‌خانه‌های شهرداری هم نمی‌خوابن.undefined🥵 این‌ها به کی می‌گن خوش‌به‌حالش؟ به کسی که سرپناه داره؛ نه حتی کسی که خونه داره! ولی اونی که یه سرپناه داره، به هیچ وجه به اندازه‌ی حسرت اون بی‌سرپناه، با این سرپناهش شاد و خوش‌حال نیست. اونی که تو مترو یا گوشه‌ی دستشویی عمومی می‌خوابه، اصلا فکر نمی‌کنه که صدها هزار نفر تو دنیا حسرت زندگیش رو می‌خورن، چون همین سقف هم براشون رؤیاست.https://eitaa.com/sayedmeqdam
خیلی‌ها تو دنیا در طول هفته شاید یه قرص نون هم گیرشون نیادundefined اون‌ها وقتی زندگی ماها رو می‌شنوند که هر روز می‌تونیم نون گرم بخریم و بخوریم، تازه برا هر نوع غذامون می‌ریم یه نوع خاص نون می‌گیریم، حسرت زندگی‌مون رو می‌خورند. لابد با خودشون وقتی رؤیاپردازی می‌کنن، می‌گن وای اگه من پول‌دار بشم و بتونم هر روز هر نونی که دلم خواست بخرم و برای زن و بچه‌م ببرم چه شود.undefinedundefined الآن رؤیای این آدم برای ما خاطره هم نیست، یه چیز خیلی عادیه. ولی حالا خودمونیم؛ حالا که وضعمون فوق رؤیاهای این آدمه، می‌تونیم به اندازه‌ی حسرتش کیف کنیم و لذت ببریم؟ عمرا!undefined اصلا راه نداره!undefined
ما حسرت اونی رو می‌خوریم که ماهی یه بار می‌تونه لباس نو بخره و همیشه لباساش بروزه و قشنگه. ولی اون دیگه وقتی لباس می‌خره همون حس ما رو داره که وقتی نون می‌خریم.undefined اون الآن با فرت و فرت لباس خریدنش که لذت نمی‌بره که، چون براش عادی شده. اون الآن داره می‌گه خوش به حال بعضی‌ها که هر وقت دلشون بخواد می‌تونن گوشی‎شون رو عوض کنند.undefined غافل از این که اون‌ها هم وقتی فرت و فرت گوشی می‌خرن همون حس لباس خریدن خودش رو دارند. حسشون رو هم ما درک می‌کنیم دقیقا مثل نون خریدن ماست.undefined
وقتی دل‌روده‌ی موبایل‌بازهای لاکچری چاردرصدیِ از ما بهترون رو می‌شکافیم ببینیم توش چه خبره، می‌بینیم اون‌ها هم دارن حسرت ماشین‌بازها رو می‌خرن که سالی یه ماشین لاکچری عوض می‌کنن، ولی مسئله اینه که ماشین‌بازها هم حسرت ویلابازها رو می‌خورن، چون بعضی‌ها رو دست ماشین‌بازها هم زدن و یه جوری باغ و ویلا می‌خرن که انگار براشون مجانیه.undefined ولی خب حس این ویلابازها وقتی ویلا می‌خرن یه چیزی شبیه همون ماشین خریدن اون‌هاست، یعنی یه چیزی تو مایه‌های همون گوشی خریدن اون یکی‌ها، یا بهتر بگم همون لباس خریدن بعضی‌ها یا همون نون خریدن خودمون.undefined
امیر المؤمنین(ع) برای معاویه نوشت: آدمی هر چیزی که از دنیا گیرش بیاد، خود دنیا یه حرص و حسرت و دل‌مشغولی جدید بر دنیا براش باز می‌کنه؛ « وَ لَمْ يُصِبْ صَاحِبُهَا مِنْهَا شَيْئاً إِلَّا فَتَحَتْ لَهُ حِرْصاً عَلَيْهَا وَ لَهَجاً بِهَا» [نهج البلاغه، نامه49] و در نامه‌ی دیگری برایش نوشت: از دنیا برحذر باش که به هر میزان از دنیا که برسی دیگه خوش‌حالی نداره! «فَاحْذَرِ الدُّنْيَا فَإِنَّهُ لَا فَرَحَ فِي شَيْ‏ءٍ وَصَلْتَ إِلَيْهِ مِنْهَا.» [وقعة صفين/ص493] امام صادق(ع) هم شبیه همین رو فرمودند که: خدا هر دری از دنیا رو که برای کسی باز کنه، یه در حرص و طمعی مثل همون در براش باز می‌کنه؛ «مَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ بَاباً مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ مِنَ الْحِرْصِ مِثْلَه‏» [کافی/ج2/ص319].https://ble.ir/sayedmeqdam

۹:۵۳

در راهیان نور بعضی از جوون‌هایی که دین‌دار نبودند، نمک‌گیر شهدا شدند و زیر و رو شدند. انگار شهدا راحت‌تر می‌تونن با این تیپ جوون‌ها ارتباط برقرار کنند تا با امثال من! اینجا هر کی بفهمه آس و پاسه و روش کم شه، شهدا حسابی تحویلش می‌گیرن. کاش بفهمم آس و پاسم.
undefinedسید مقدام حیدری - هویزهhttps://ble.ir/sayedmeqdam

۱۸:۰۷

undefinedسید مقدام حیدری: بخشی از رزق و روزی ما با شکرگزاری و استغفار به دست‌مان می‌رسد.
این بخش از روزی را با ده شیفت کار کردن هم نمی‌شود از آسمان کَند؛ فقط با شکرگزاری و استغفار می‌آید. هر چیزی لِم خودش را دارد دیگر.
بر اساس روایات اهل‌بیت(ع) قسمتی از رزق هم با صله‌ی رحم می‌آید، بخشی از آن با ترک گناه، مقداری از آن با دعا، قسمتی با داشتن اخلاق خوب، و بخشی با نماز شب..
این عوامل جای‌گزین هم نمی‌شوند. هر کدام سهم خودشان را از کیک رزق و روزی‌مان دارند. ولی ما خیلی جالبیم؛ کلا بی‌خیال این کارها می‌شویم، بعد می‌رویم سه شیفت کار می‌کنیم، بعد می‌گوییم وقت نداریم. آخرش هم هیچ.
مثل این است که از ۴ ستون خانه، سه‌تایش را نزنیم، در عوض یک پایه از این ستون‌ها را سه برابر قطورتر بسازیم. خب به چه دردی می‌خورد این کار؟!undefined
https://ble.ir/sayedmeqdam

۶:۰۴

undefinedسید مقدام حیدری: امام سجاد(ع) در یکی از دعاهایش به خدا عرض می‌کند: خدایا یقین راستینی به ما ببخش که به وسیله‌ی آن ما را از سختی کسب و کار بی‌نیاز کنی، و یک خاطرجمعی خالصی به ما الهام کن که به وسیله‌اش ما را از خستگی زیاد بی‌نیاز کنی و کاری کن که آن وعده‌ای که در وحیت داده‌ای و آن قسمی که پشت‌بندش در کتابت خورده‌ای ما را از نگرانی برای روزی‌ای که خودت آن را به عهده گرفته‌ای باز دارد، و تکلیف دل‌مشغولی ما را به چیزی که خودت آن را ضمانت کرده‌ای یک‌سره کند. که گفتی و گفته‌ات حق است و از همه راست‌تر و قسم خورده‌ای و قسمت از همه‌ی قسم‌ها کاردرست‌تر است و وفادارتر که: روزی شما و آن چه وعده شده‌اید در آسمان است. و بعدش فرمودی: به خدای آسمان و زمین قسم این موضوع همین قدر واقعی است که حرف زدن شما واقعی است؛ «وَ هَبْ لَنَا يَقِيناً صَادِقاً تَكْفِينَا بِهِ مِنْ مَئُونَةِ الطَّلَبِ، وَ أَلْهِمْنَا ثِقَةً خَالِصَةً تُعْفِينَا بِهَا مِنْ شِدَّةِ النَّصَبِ وَ اجْعَلْ مَا صَرَّحْتَ بِهِ مِنْ عِدَتِكَ فِي وَحْيِكَ، وَ أَتْبَعْتَهُ مِنْ قَسَمِكَ فِي كِتَابِكَ، قَاطِعاً لِاهْتِمَامِنَا بِالرِّزْقِ الَّذِي تَكَفَّلْتَ بِهِ، وَ حَسْماً لِلِاشْتِغَالِ بِمَا ضَمِنْتَ الْكِفَايَةَ لَهُ فَقُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ الْأَصْدَقُ، وَ أَقْسَمْتَ وَ قَسَمُكَ الْأَبَرُّ الْأَوْفَى: وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ. ثُمَّ قُلْتَ فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّكُمْ تَنْطِقُون‏» [صحیفه‌ی سجادیه، دعای29]
دعاست، ولی مثل دیگر دعاهای ائمه‌ی هدی(ع) کلی قاعده و قانون یادمان می‌دهد. می‌شود این را فهمید که اگر یقین داشته باشیم که خدا روزی رسان است، دیگر نیاز نیست دو سه شیفته کار کنیم. لابد خیلی از تفریح‌ها و استراحت‌ها و سفرها و گردش‌ها را که نرفتیم تقصیر خودمان بوده است چون فکر می‌کردیم خودمان باید روزی خودمان را درآوریم نه خدا؛ چون نگران این بودیم که اگر پولمان را خرج این چیزها بکنیم بعدش چه می‌شود؛ چون جوری زندگی کردیم که انگار نه انگار استپانسر داریم و او کار ما را به عهده گرفته است، چون ضربان قلب‌مان با قیمت سکه‌ی و دلار تنظیم بود نه با وعده‌ی حق خدا. و گویا خدا طبق باور و یقین‌مان با ما تا می‌کند. وقتی ما به او اعتماد نمی‌کنیم و نگران می‌شویم، او هم مقدراتش را طبق باور خودمان سخت و پر گره تنظیم می‌کند. از این دعا برمی‌آید خود باور و یقین به وعده‌های خدا که در قرآن آمده، بخش زیادی از بار اقتصادی ما را بر می‌دارد. آن‌هایی که یقین دارند دیگر سگ‌دوی نمی‌کنند. سبک کار می‌کنند و روزی‌شان هم اتفاقا بیش‌تر می‌رسد. خود یقین و باور در چند و چون روزی دخیل است؛ همه‌اش که به کار نیست!
https://ble.ir/sayedmeqdam

۷:۰۳

اگر وزیر اقتصاد یا بهداشت یا کشاورزی بودم!
undefinedسید مقدام حیدری: من اگر وزیر اقتصاد بودم، نه برای بهشت و قبر و آخرت مردم، بل‌که صرفا به خاطر پول و درآمد و رونق بازار و کسب و کارشان، کارگروهی هیئتی ستادی اتاقی چیزی راه می‌انداختم برای فرهنگ‌سازی استغفار در سراسر کشور و در بین همه‌ی اقشار مردم. یا اگر وزیر بهداشت و درمان بودم هم برای بهبودی وضع زاد و ولد و تکثیر نسل‌مان باز دقیقا همین کار را می‌کردم. هم‌چنین اگر وزیر کشاورزی بودم برای افزایش میزان بارندگی و بهبودی وضع رودخانه‌ها و جنگل‌ها و کلا محیط زیست کشور، باز دقیقا همین کار را می‌کردم.
چه می‌دانم؛ مثلا از بودجه وزارت خودم یک پول چند ده میلیاردی می‌دادم که یک فیلم تمیز با فیلم‌نامه‌ی درست درمان صرفا برای فرهنگ‌سازی استغفار تولید کنند. یا مثلا با صداوسیما توافقی امضا می‌کردم که در متن مجری‌های صداوسیما هر روز جمله‌های قشنگ و ناب و انگیزشی بر محور استغفار گنجیده شود. پولش را هم می‌دادم. یا مثلا می‌دادم نماهنگ‌های 15 ثانیه‌ای سوپر حرفه‌ای بر محور استغفار بسازند و قبل از سریال‌ها و برنامه‌های جذاب پخش کنند. یا مثلا مسابقه‌ای راه می‌انداختم و از سراسر کشور جمله‌های ناب و تمیز و کوتاه با موضوع استغفار جمع می‌کردم و جایزه‌اش را هم می‌دادم، بعدش همین جمله‌ها را با طراحی قشنگ و حرفه‌ای بر بیلبوردهای سراسر کشور نصب می‌کردم. پولش را هم از یک جایی می‌کندم و جور می‌کردم. یا مثلا وزیر آموزش و پرورش را قانع می‌کردم که یک درس تمیز راجع به استغفار در همه‌ی پایه‌های درسی دانش‌آموزان گنجانده شود. تا بچه‌ها با مفهوم استغفار و کارایی‌ها و آثار و برکات و ضرورتش آشنا بشوند. یا مثلا می‌شود یکی از اجزای آیین مراسم صبح‌گاهی در مدارس و پادگان‌ها در کنار خواندن سرود ملی، استغفار باشد.
بالأخره این نسخه‌ی شسته‌رفته‌ی مرتب بسته‌بندی شده‌ی قرآن است که خداوند از قول حضرت نوح نقل کرد: «و گفتم: از خدا آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است، که اگر این کار را بکنید، باران‌های پی‌درپی برایتان می‌فرستد و اموال و اولادتان را زیاد می‌کند و باغ‌های سرسبز و نهرهای پرآب برایتان فراهم می‌کند»؛ (فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا . يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا . وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا) [نوح: 10ـ 12]
این نسخه حاضر و آماده در اختیار مدیران کشور است و نیاز به استخراج و استنباط و کار اجتهادی ندارد؛ یک تیکه‌ی آماده از اقتصاد اسلامی است. فعلا همین آماده‌ها را مدیران محترم کشور تحویل بگیرند؛ شاید بسیاری از مشکلات و مسئله‌ها به کلی رفع شد تا دیگر نیاز نباشد بین راه‌کارهای حاضر و مدون غربی، و راه‌کار نامعلوم و استخراج نشده‌ی اسلامی یکی را انتخاب کنند. همین یک قلم راه‌کار اسلامی را در سطح ملی و در بدنه‌ی مدیران کشور جدی بگیرند، مطمئنا نتایجش غافل‌گیرکننده خواهد بود.
https://ble.ir/sayedmeqdam

۵:۵۲

شوخی با حافظ
"کرده‌ام توبه به دست صنم باده‌فروش"که دگر جنس و مواد از موتوری نستانم
undefinedسید مقدامhttps://ble.ir/sayedmeqdam

۸:۳۳

شوخی با حافظ
"دوش از مسجد سوی می‌خانه آمد پیر ما"گفت: هیئت شد تمام اما خبر از شام نیست
undefinedسید مقدام

۵:۱۶

شوخی با حافظ
"همه شب در این امیدم که نسیم صبح‌گاهی"بوزد چنان که کنسل بکند کلاس ما را
undefinedسید مقدامhttps://ble.ir/sayedmeqdam

۱۰:۵۲

خطر مترفین!
undefinedسید مقدام حیدری: پیامبر خاتم(ص) که به اسلام برانگیخته شد، سرمایه‌داران و مرفهان بی‌درد بودند که او را تکذیب کردند. و خدا به پیامبر(ص) وحی کرد که این مرفهان بی‌درد را چند صباحی مهلت دهد و به خودش بسپارد؛ (وَذَرۡنِی وَٱلۡمُكَذِّبِینَ أُو۟لِی ٱلنَّعۡمَةِ وَمَهِّلۡهُمۡ قَلِیلًا)[مزمل/۱۱]
و این فقط داستان پیامبر ما با مرفهان بی‌درد نیست، کلا هر پیامبری که به شهر و دهی فرستاده شد، مرفهانِ آنجا علم تکذیب و کفر بلند کردند. گزارش خدا این است: در هر شهری که پیامبر هشداردهنده‌ای فرستادیم، مرفّهان بی‌دردش گفتند: «دینی را که مأمور رساندنش هستید، ما باور نمی‌کنیم؛ (وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ) [سبأ/۳۴]
این از فهم و درک و شعورشان، که حقانیت و نور رسالت انبیا را نمی‌گیرند و کفر و ظلمت و ضلالت را انتخاب می‌کنند. رفتارشان هم طبیعتا به فراخور فهم و شعورشان فساد است. از این رو خداوند می‌فرماید: وقتی بخواهیم شهری را نابود کنیم، اول مرفّهان بی‌دردش را به کارهای خوب دعوت می‌کنیم، ولی بساط فسق و فساد راه می‌اندازند، که سزاوار عذاب‌مان می‌شوند و آن شهر را از بیخ‌وبُن ویران می‌کنیم؛ (وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا) [اسراء/۱۶] یعنی هر چه دست این جماعت بازتر باشد، این خطر بیشتر می‌شود که خود و هم‌شهری‌های خودشان را به فنا بدهند. این جماعت نه فکرشان درست است، نه عملشان.
حتی قرآن به تحجر و تصلّب فکری مرفهان بی‌درد، به عنوان پای ثابت ویژگی اینها درطول تاریخ اشاره کرده است؛ آنجا که فرمود: قبل از تو هم در هر شهری که پیامبر هشداردهنده‌ای فرستادیم، مرفّهان بی‌دردش این‌طور می‌گفتند: «دیدیم که پدرانمان دنبال آیینی هستند. خب ما هم دنبالشان راه افتادیم؛ (وَكَذَٰلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَىٰ أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَىٰ آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ) [زخرف/۲۳] یعنی با همه‌ی ادعای روشن‌فکری‌شان حاضر نیستند فکر کنند و مسائل را از زاویه‌ی دیگری بررسی کنند یا در آن چه تا کنون آموختند، تجدید نظر کنند!
حال که چنین است، بر مسئولین و مدیران جمهوری اسلامی فرض است که «اولي النعمة» و «مترفین» را در جامعه‌ی ما شناسایی کنند. ببینند کدام جریان‌های سیاسی نماینده‌ی مترفین‌اند. ببینند کدام ایده و تحلیل و نظر، و به عبارت بهتر کدام نسخه‌ی فرهنگی و سیاسی و اقتصادی، نسخه‌ی مترفین است. و کدام روزنامه و سایت و رسانه حرف مترفین را در جامعه تبلیغ می‌کند. حرف‌ها و نظریه‌ها و تحلیل‌های اقتصادی مترفانه را تشخیص دهند و یقین کنند که غلط است.
این یک سیاست قرآنی است که هر چه مترفین گفتند و عمل کردند، ناصواب است و جامعه را به نابودی می‌کشاند. راه نجات، کوبیدن نسخه‌های مترفین به دیوار است.
https://ble.ir/sayedmeqdam

۲:۵۸

thumnail
هر چه دنیا در نگاه انسان، بیشتر بزک شده باشد و بیشتر فریفته‌ی جلوه‌هایش شده باشد، بیشتر حرف‌های عمیق دین را نمی‌فهمد و در نتیجه مؤمنین و دین‌داران را مسخره می‌کند. اگر حرف‌های دین به نظرمان خنده‌دار است، این به خاطر نگاه توهمی و غیر واقع‌بینانه‌ی ما به دنیا است. (بقره:۲۱۲)
undefinedسید مقدامhttps://ble.ir/sayedmeqdam

۲:۵۴

undefinedآن سه نفر
undefinedسید مقدام حیدری: در شأن نزول آیه‌ی 117 و 118 سوره‌ی توبه آمده است که در جنگ تبوک، که شرایط بر مسلمانان سخت شد، غیر از منافقینِ نام و نشان‌دار، سه نفر، مؤمنِ بی‌سابقه که خط و ربطی با جریان نفاق در مدینه نداشتند هم از حضور در جنگ شانه خالی کردند. رسول خدا(ص) از دست‌شان ناراحت شد و تصمیم گرفت به آن‌ها بی‌محلی کند، بقیه‌ی اصحاب رسول خدا(ص) هم موظف شدند بی‌محلی کنند.
رسول خدا(ص) که از جنگ برگشتند، برخی از پیرمردها و زن و بچه‌ها و ناتوان‌ها که معذور بودند، به استقبال رسول خدا آمدند. این سه نفر هم، به نام کعب بن مالک، مرادة بن ربيع و هلال بن أمية به استقبال رسول خدا(ص) آمدند و به او سلام گفتند. اما رسول خدا(ص) قهرش گرفته بود و جواب‌شان را نداد. بناچار و به رسم عادت همیشگی به بقیه‌ی نیروهای مسلمانِ بازگشته از جبهه سلام کردند. ولی با کمال ناباوری هیچ کس پاسخ‌شان را نمی‌داد. چند روزی طبق عادت‌شان، به هنگام نماز به مسجد می‌آمدند، اما برنخوردند با کسی که تحویل‌شان بگیرد؛ نه کسی با آنها هم‌صحبت می‌شد، نه به آن‌ها سلام می‌کرد و نه جواب سلام‌شان را می‌داد. بازار که می‌رفتند هم همین طور؛ کسی به آنها چیزی نمی‌فروخت. هم‌سران‌شان نزد پیام‌بر(ص) آمدند و درخواست طلاق دادند. پیام‌بر(ص) نپذیرفت ولی دستور داد با شوهران‌شان رابطه نداشته باشند. و آن‌ها نیز امتثال کردند.
کم‌کم، کوچه‌خیابانِ شهر بر آن‌ها تنگ آمد و دیگر هوایش را هم نمی‌شد نفس کشید. صد البته پشیمان شده بودند، ولی همه‌ی درها به روی‌شان بسته شده بود؛ حتی درِ خانه‌ی پیام‌بر(ص)! گویا این گناه، جنس متفاوتی داشت و توبه از آن، مراحل سخت اداری خودش را می‌طلبید. تصمیم گرفتند به کوه بزنند و همان جا این‌قدر گریه و زاری کنند تا ندایی صدایی وحیی چیزی بیاید و تکلیف‌شان را یک‌سره کند، یا این که همان جا بمیرند. چون این زندگی را هم نمی‌شد ادامه داد. مدت‌ها شب و روزشان را به روزه و عبادت و گریه و زاری گذراندند. اهل و عیال‌شان می‌آمدند و برای‌شان فقط غذا می‌گذاشتند، بدون این که با آنها حرفی بزنند. روزها و شب‌ها می‌گذشت و اتفاقی نمی‌افتاد. آخر یک شب به هم گفتند: خدا و رسولش از دست ما ناراحتند، رفقا و اهل و عیال‌مان هم همین طور. خب پس ما چرا هم‌دیگر را تحویل بگیریم و با هم حرف بزنیم؟! این حرف‌ها را شب‌هنگام داشتند می‌زدند و همان شب هم از هم‌دیگر جدا شدند و قسم خوردند که دیگر هیچ کسی با آن یکی حرف نزند تا وقتی که خدا توبه‌شان را بپذیرد، یا مرگ به سراغشان آید. کل این پروسه بیش از چهل شب طول کشید. شاید خود پیام‌بر(ص) هم بیش از این سه نفر، چشم انتظار وحی خدا بود. و بالأخره وحی خدا سررسید و توبه‌ی آنها قبول شد.
حالا خودمانیم؛ خدایی اگر بعضی از مسئولین و شخصیت‌های نظام، آن روز بودند، آن قدر به بهانه‌ی فوت مادر و فوت خواهر و سال‌گرد فلان و یادبود بهمان، با پیامِ تسلیت و دست دادن و روبوسی و لب‌خند زدن و احوال‌پرسی و انواع تحویل‌گرفتن‌ها، قهرِ پیام‌بر(ص) را ضایع می‌کردند که آن سه نفر، هیچ وقت توفیق توبه پیدا نکنند. اساسا ولیّ جامعه اگر با کسی قهر کند لابد راهی برای مهربانی با او نیست. معنی ندارد او کسی را طرد کند و دیگران تحویلش بگیرند. باز هر جور صلاح است.https://ble.ir/sayedmeqdam

۲۳:۴۶