#مهدی_موعود#مادرم_زهرا_سلام_الله_علیها
باز در شهر رسیدی و نفهمید کسیآشنایی طلبیدی و نفهمید کسی
درد این است که ما مدعی هجرانیم!درد هجران تو چشیدی و نفهمید کسی
غافل از چشمِ خدابین تو مستیم همهفعل ما را همه دیدی و نفهمید کسی
بی حیاییم و به جای همه ی ما آقالبت از شرم گزیدی و نفهمید کسی
هر سحر توبه به جای همه ی ما کردیجور یک شهر کشیدی و نفهمید کسی
بارها وقت زمین خوردن ما با عجلهبهر امداد دویدی و نفهمید کسی
چه شد آخر وسط روضه ی ما غوغا شد؟به گمانم که رسیدی و نفهمید کسی
هر زمان روضه گرفتیم برای زهراسرمان دست کشیدی و نفهمید کسی
صبح و شب گریه برای غم مادر کردیمثل یک شمع چکیدی و نفهمید کسی
دیده ای واقعه را... آجرک الله آقاشاهد قتلِ شهیدی و نفهمید کسی
@sedratolmontaha_128
باز در شهر رسیدی و نفهمید کسیآشنایی طلبیدی و نفهمید کسی
درد این است که ما مدعی هجرانیم!درد هجران تو چشیدی و نفهمید کسی
غافل از چشمِ خدابین تو مستیم همهفعل ما را همه دیدی و نفهمید کسی
بی حیاییم و به جای همه ی ما آقالبت از شرم گزیدی و نفهمید کسی
هر سحر توبه به جای همه ی ما کردیجور یک شهر کشیدی و نفهمید کسی
بارها وقت زمین خوردن ما با عجلهبهر امداد دویدی و نفهمید کسی
چه شد آخر وسط روضه ی ما غوغا شد؟به گمانم که رسیدی و نفهمید کسی
هر زمان روضه گرفتیم برای زهراسرمان دست کشیدی و نفهمید کسی
صبح و شب گریه برای غم مادر کردیمثل یک شمع چکیدی و نفهمید کسی
دیده ای واقعه را... آجرک الله آقاشاهد قتلِ شهیدی و نفهمید کسی
@sedratolmontaha_128
۱۰:۳۳
#مهدی_موعود#مادرم_زهرا_سلام_الله_علیها
در لجن زار معاصی، از بها افتاده ایمدور از مولای خود در تنگنا افتاده ایم
راه را گم کرده و بیراهه دائم می رویمدر غل و زنجیرِ اوهام خطا افتاده ایم
کیست بیچاره تر از ما بندگان بی پناه؟!از امام عصر، از مولا جدا افتاده ایم
برکت از اموال مردم رفت، مشکل از کجاست؟!گیرِ مال شبهه و مال ربا افتاده ایم
رنگ ایمان رفته از این شهر، تقوا رفته استوای بر ما… شاید از چشم خدا افتاده ایم
منتقم، خون شهیدان ریخت، دیگر العجلبا امید فتح در راه شما افتاده ایم
با تمام غصه ها، از رحمت صاحب زماندر پناه خیمه ی خیرالنسا افتاده ایم
هیچ کس ما را زمین افتاده در دنیا ندیددر نجف تنها به پای مرتضی افتاده ایم
فاطمیه آمد و ما هم به حالِ گریه بر…چادری که ماند زیر دست و پا افتاده ایم
یاد آن ساعت که در افتاد روی فاطمهیاد مظلومیت آل عبا افتاده ایم
یاد درد سینه ی زهرا میان بسترشیاد آن مظلومه بر حال بکا افتاده ایم
@sedratolmontaha_128
در لجن زار معاصی، از بها افتاده ایمدور از مولای خود در تنگنا افتاده ایم
راه را گم کرده و بیراهه دائم می رویمدر غل و زنجیرِ اوهام خطا افتاده ایم
کیست بیچاره تر از ما بندگان بی پناه؟!از امام عصر، از مولا جدا افتاده ایم
برکت از اموال مردم رفت، مشکل از کجاست؟!گیرِ مال شبهه و مال ربا افتاده ایم
رنگ ایمان رفته از این شهر، تقوا رفته استوای بر ما… شاید از چشم خدا افتاده ایم
منتقم، خون شهیدان ریخت، دیگر العجلبا امید فتح در راه شما افتاده ایم
با تمام غصه ها، از رحمت صاحب زماندر پناه خیمه ی خیرالنسا افتاده ایم
هیچ کس ما را زمین افتاده در دنیا ندیددر نجف تنها به پای مرتضی افتاده ایم
فاطمیه آمد و ما هم به حالِ گریه بر…چادری که ماند زیر دست و پا افتاده ایم
یاد آن ساعت که در افتاد روی فاطمهیاد مظلومیت آل عبا افتاده ایم
یاد درد سینه ی زهرا میان بسترشیاد آن مظلومه بر حال بکا افتاده ایم
@sedratolmontaha_128
۱۰:۳۴
#مادرم_زهرا_سلام_الله_علیها#روضه
خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشدخواستم من هم بگیرم دست بابا را نشد
مادرم او را گرفت و تازیانه پشت هم,هی فرود آمد, ولی دستان مادر وا نشد
دست مادر آخرش واشد, نمیگویم چطوراینقدر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد
من فقط میدانم آن روز و در آن کوچه, چه شدمن فقط دیدم, چرا افتاد مادر, پا نشد
حال و روزش فکر میکردم که بهتر میشودهر چه ماندم منتظر, فردا وفرداها … نشد
هر چه گشتم کوچه را, فردا و فرداها … نبودهر چه گشتم گوشواره آخرش پیدا نشد
من عصای پیری مادر شدم در کودکیپیر هجده ساله, جز با تکیه بر من, پا نشد
آخرش خم شد به درگاه علی, ماه علی آری,آن قامت به جز در پای یکتا, تا نشد
تا که مادر رفت, انگار از پدر چیزی نمانددر جهان هرگز امیری این قدر تنها نشد
پیش زینب بغضهایم در گلویم گیر کردخواستم زاری کنم, پیش حسین, اما نشد
چشم امید یتیمان! چشم را وا کن ببینناله هم سهم یتیمان تو از دنیا نشد
خون نشد پاک آخرش از برگ لاله, هر چقدرریخت بر دست علی آب روان, اسماء, نشد
@sedratolmontaha_128
خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشدخواستم من هم بگیرم دست بابا را نشد
مادرم او را گرفت و تازیانه پشت هم,هی فرود آمد, ولی دستان مادر وا نشد
دست مادر آخرش واشد, نمیگویم چطوراینقدر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد
من فقط میدانم آن روز و در آن کوچه, چه شدمن فقط دیدم, چرا افتاد مادر, پا نشد
حال و روزش فکر میکردم که بهتر میشودهر چه ماندم منتظر, فردا وفرداها … نشد
هر چه گشتم کوچه را, فردا و فرداها … نبودهر چه گشتم گوشواره آخرش پیدا نشد
من عصای پیری مادر شدم در کودکیپیر هجده ساله, جز با تکیه بر من, پا نشد
آخرش خم شد به درگاه علی, ماه علی آری,آن قامت به جز در پای یکتا, تا نشد
تا که مادر رفت, انگار از پدر چیزی نمانددر جهان هرگز امیری این قدر تنها نشد
پیش زینب بغضهایم در گلویم گیر کردخواستم زاری کنم, پیش حسین, اما نشد
چشم امید یتیمان! چشم را وا کن ببینناله هم سهم یتیمان تو از دنیا نشد
خون نشد پاک آخرش از برگ لاله, هر چقدرریخت بر دست علی آب روان, اسماء, نشد
@sedratolmontaha_128
۱۰:۳۶
#مادرم_زهرا_سلام_الله_علیها#اباعبدالله
تاریکی دل همه را غرق نور کناین آبروی ریخته را جمع و جور کن
شرمندگی من بود آهی که می کشمسنگین شده است بار گناهی که می کشم
امشب خدا کند ملکی بین همهمهپرونده مرا برساند به فاطمه
تا آن گدانواز گداپروری کندتنها نه من برای همه مادری کند
شاید به التماس دلم اعتنا کندامشب حرم که رفت مرا هم دعا کند
شب های جمعه فاطمه از حال می رودبا پهلوی شکسته به گودال می رود
شب تا به صبح فاطمه فریاد می زندبا دیدن گلوی حسین داد می زند :
” ای کشته ی فتاده به هامون ، حسین من !وی صید دست و پا زده در خون ، حسین من
@sedratolmontaha_128
تاریکی دل همه را غرق نور کناین آبروی ریخته را جمع و جور کن
شرمندگی من بود آهی که می کشمسنگین شده است بار گناهی که می کشم
امشب خدا کند ملکی بین همهمهپرونده مرا برساند به فاطمه
تا آن گدانواز گداپروری کندتنها نه من برای همه مادری کند
شاید به التماس دلم اعتنا کندامشب حرم که رفت مرا هم دعا کند
شب های جمعه فاطمه از حال می رودبا پهلوی شکسته به گودال می رود
شب تا به صبح فاطمه فریاد می زندبا دیدن گلوی حسین داد می زند :
” ای کشته ی فتاده به هامون ، حسین من !وی صید دست و پا زده در خون ، حسین من
@sedratolmontaha_128
۲۱:۰۹
#مادرم_زهرا_سلام_الله_علیها
کار تنش زیاد ولی وقت من کم استیک شب برای شست و شوی این بدن کم است
بانوی من نحیف نبود، این چنین نبودوقتی نگاه می کنمش ظاهراً کم است
در زیر پارچه ورمش گم نمی شودآن قدر واضح است که یک پیرهن کم است
باید چگونه جمع کنم این بساط رافرصت کم است و آب کم است و کفن کم است
مسمار را خودم زده بودم به تخته هاباید بمیرم آه، پشیمان شدن کم است
گیرم حسین دق نکند این چنین ولیگریه بدون داد برای حسن کم است
آئینه آمدی و ترک خورده می روییعنی برای بردن تو چهار زن کم است
پیراهن حسین که کارش تمام شدپس جای غُصّه نیست اگر یک کفن کم است
بالت، پرت، تنت، هم پیکرت خدااین زخم ها زیاد ولی وقت من کم است
@sedratolmontaha_128
کار تنش زیاد ولی وقت من کم استیک شب برای شست و شوی این بدن کم است
بانوی من نحیف نبود، این چنین نبودوقتی نگاه می کنمش ظاهراً کم است
در زیر پارچه ورمش گم نمی شودآن قدر واضح است که یک پیرهن کم است
باید چگونه جمع کنم این بساط رافرصت کم است و آب کم است و کفن کم است
مسمار را خودم زده بودم به تخته هاباید بمیرم آه، پشیمان شدن کم است
گیرم حسین دق نکند این چنین ولیگریه بدون داد برای حسن کم است
آئینه آمدی و ترک خورده می روییعنی برای بردن تو چهار زن کم است
پیراهن حسین که کارش تمام شدپس جای غُصّه نیست اگر یک کفن کم است
بالت، پرت، تنت، هم پیکرت خدااین زخم ها زیاد ولی وقت من کم است
@sedratolmontaha_128
۲۱:۱۱
#مهدی_موعود#اباعبدالله
دلگیرم از تمامی دنیا شتاب کنمجنونم و به خاطر لیلا شتاب کن
وقتش رسیده صبح طلوعت فرارسد پایان بده براین شب یلداشتاب کن
در انتظار آمدنت روزها گذشتای وعده ی قدیمی فردا شتاب کن
ای وارث عدالت و صبر و غم علیبا ذوالفقار حضرت مولا شتاب کن
جانم به لب رسیدازاین روزگار پستآقا به جان حضرت زهرا شتاب کن
برآن پدرکه با سر زانو رسیدو دیدنقش زمین جوان خودش راشتاب کن
برآن پدر که پیکر فرزند خویش رابرخاک میسپرد به صحرا شتاب کن
برآن تنی که زخمی تیرسه شعبه شدبرآن سریکه رفت به نی ها شتاب کن
برخانمی که در دم گودال میگرفتبا ناله ذکر”وای حسینا” شتاب کن
روضه گرفته ایم که شاید نظر کنیروضه برای حضرت سقا شتاب کن
جان سه ساله دخترکی که گرفته بودبر روی دامنش سر بابا شتاب کن
@sedratolmontaha_128
دلگیرم از تمامی دنیا شتاب کنمجنونم و به خاطر لیلا شتاب کن
وقتش رسیده صبح طلوعت فرارسد پایان بده براین شب یلداشتاب کن
در انتظار آمدنت روزها گذشتای وعده ی قدیمی فردا شتاب کن
ای وارث عدالت و صبر و غم علیبا ذوالفقار حضرت مولا شتاب کن
جانم به لب رسیدازاین روزگار پستآقا به جان حضرت زهرا شتاب کن
برآن پدرکه با سر زانو رسیدو دیدنقش زمین جوان خودش راشتاب کن
برآن پدر که پیکر فرزند خویش رابرخاک میسپرد به صحرا شتاب کن
برآن تنی که زخمی تیرسه شعبه شدبرآن سریکه رفت به نی ها شتاب کن
برخانمی که در دم گودال میگرفتبا ناله ذکر”وای حسینا” شتاب کن
روضه گرفته ایم که شاید نظر کنیروضه برای حضرت سقا شتاب کن
جان سه ساله دخترکی که گرفته بودبر روی دامنش سر بابا شتاب کن
@sedratolmontaha_128
۲۱:۱۲
#مادرم_زهرا_سلام_الله_علیها
حضرت حيدر به نام فاطمه حساس بودخلقت از روز ازل مديون عطر ياس بود
اي كه ره بستي ميان كوچه ها بر فاطمهگردنت را مي شكست آنجا اگر عباس بود
@sedratolmontaha_128
حضرت حيدر به نام فاطمه حساس بودخلقت از روز ازل مديون عطر ياس بود
اي كه ره بستي ميان كوچه ها بر فاطمهگردنت را مي شكست آنجا اگر عباس بود
@sedratolmontaha_128
۱۷:۴۰
۲۰:۳۰
#امیرالمومنین_علیه_السلام
فی الیل و النهار بگو یا علی مددبا ابرها ببار...بگو یا علی مدد
دلداده گی به «میثم تمار» بودن استیک بار روی دار بگو یا علی مدد
گاهی به جای نافله و گریه ی سحرهر شب هزار بار بگو یا علی مدد
سینه سپر کن و به گدا بودنت بنازیعنی به افتخار بگو یا علی مدد
اینبار شاعرانه به گنبد نگاه کناز قولِ شهریار بگو یا علی مدد
هر جا که حرف خیبر و بی باکیِ علی ستهمراه ذوالفقار بگو یا علی مدد
وقتی دلت برای نجف تنگ می شوداز جورِ روزگار بگو یا علی مدد
آنجا که جز علی احدی نیست پای توهنگام احتضار بگو یا علی مدد
@sedratolmontaha_128
فی الیل و النهار بگو یا علی مددبا ابرها ببار...بگو یا علی مدد
دلداده گی به «میثم تمار» بودن استیک بار روی دار بگو یا علی مدد
گاهی به جای نافله و گریه ی سحرهر شب هزار بار بگو یا علی مدد
سینه سپر کن و به گدا بودنت بنازیعنی به افتخار بگو یا علی مدد
اینبار شاعرانه به گنبد نگاه کناز قولِ شهریار بگو یا علی مدد
هر جا که حرف خیبر و بی باکیِ علی ستهمراه ذوالفقار بگو یا علی مدد
وقتی دلت برای نجف تنگ می شوداز جورِ روزگار بگو یا علی مدد
آنجا که جز علی احدی نیست پای توهنگام احتضار بگو یا علی مدد
@sedratolmontaha_128
۱۸:۳۰
#اباعبدالله
نسرشته اند در گلم الا هوای دوستسرتا بپای من همه هست از برای دوستتن از برای آنکه کشم بار او بجانجان از برای آنکه فشانم بپای دوستدل از برای آنکه به بندم بعشق اوسر از برای آنکه دهم در هوای دوستچشم از برای آنکه به بینم جمال اولب از برای آنکه بگویم ثنای دوستدست از برای آنکه بدامان او زنمپای از برای آنکه روم در رضای دوستگوش از برای حلقه و گردن برای طوفیعنی اسیر و بنده ام و مبتلای دوستدر سر خیال و مهر بدل سینه بهر رازدر لب دعا، ثنا بزبان، دیده جای دوستخوش آنکه مدعای من از وی شود روالیکن بشرط آنکه بود مدعای دوستگر دوست را بجای من مبتلا بسی استبی او شوم اگر بودم کس بجای دوستای فیض نوش باد ترا هر چه میکشیاز جام عشق و باده مهر و وفای دوست
@sedratolmontaha_128
نسرشته اند در گلم الا هوای دوستسرتا بپای من همه هست از برای دوستتن از برای آنکه کشم بار او بجانجان از برای آنکه فشانم بپای دوستدل از برای آنکه به بندم بعشق اوسر از برای آنکه دهم در هوای دوستچشم از برای آنکه به بینم جمال اولب از برای آنکه بگویم ثنای دوستدست از برای آنکه بدامان او زنمپای از برای آنکه روم در رضای دوستگوش از برای حلقه و گردن برای طوفیعنی اسیر و بنده ام و مبتلای دوستدر سر خیال و مهر بدل سینه بهر رازدر لب دعا، ثنا بزبان، دیده جای دوستخوش آنکه مدعای من از وی شود روالیکن بشرط آنکه بود مدعای دوستگر دوست را بجای من مبتلا بسی استبی او شوم اگر بودم کس بجای دوستای فیض نوش باد ترا هر چه میکشیاز جام عشق و باده مهر و وفای دوست
@sedratolmontaha_128
۲۱:۵۶
#اباعبدالله
مردان این قدم را باید که سر نباشدمرغان این چمن را باید که پر نباشد
تیر بلای او را جز دل هدف نشایدتیغ جفای او را جز جان سپر نباشد
@sedratolmontaha_128
مردان این قدم را باید که سر نباشدمرغان این چمن را باید که پر نباشد
تیر بلای او را جز دل هدف نشایدتیغ جفای او را جز جان سپر نباشد
@sedratolmontaha_128
۲۲:۰۲
#اباعبدالله
اصلاً حسين جنس غمش فرق مي کنداين راه عشق پيچ و خمش فرق مي کند
اينجا گدا هميشه طلبکار مي شوداينجا که آمدي کرمش فرق مي کند
شاعر شدم براي سرودن برايشاناين خانواده، محتشمش فرق مي کند
“صد مرده زنده مي شود از ذکر يا حسين”عيساي خانواده دمش فرق مي کند
از نوع ويژگي دعا زير قبه اشمعلوم مي شود حرمش فرق مي کند
تنها نه اينکه جنس غمش جنس ماتمشحتي سياهي علمش فرق مي کند
با پاي نيزه روي زمين راه ميرودخورشيد کاروان قدمش فرق مي کند
من از "حسينُ منّي" پيغمبر خدافهميده ام حسين همش فرق مي کند
@sedratolmontaha_128
اصلاً حسين جنس غمش فرق مي کنداين راه عشق پيچ و خمش فرق مي کند
اينجا گدا هميشه طلبکار مي شوداينجا که آمدي کرمش فرق مي کند
شاعر شدم براي سرودن برايشاناين خانواده، محتشمش فرق مي کند
“صد مرده زنده مي شود از ذکر يا حسين”عيساي خانواده دمش فرق مي کند
از نوع ويژگي دعا زير قبه اشمعلوم مي شود حرمش فرق مي کند
تنها نه اينکه جنس غمش جنس ماتمشحتي سياهي علمش فرق مي کند
با پاي نيزه روي زمين راه ميرودخورشيد کاروان قدمش فرق مي کند
من از "حسينُ منّي" پيغمبر خدافهميده ام حسين همش فرق مي کند
@sedratolmontaha_128
۲۲:۰۵
۲۲:۲۲
#حضرت_ام_البنین
ای که بر دامان مهرت ماه را می پروری آسمان را زیر دین چشم هایت می بری درمقاماتت همین بس انتخاب حیدریتو همان روح زلال از چشمه سار کوثری
بعد زهرا بعد زینب از همه زن ها سری ای تمام مادران قربان تو نا مادری
خاک پایت سجده گاه نه فلک روی زمین جای پینه آسمان خورشید دارد بر جبین بعد زهرا این قبیله مادری خواهد چنین تا بنی الزهرا تو را خوانند یا ام البنین
زن ولیکن هیبتت مرد آفرین روزگار رشته های چادرت جود کرم را آبشار
در کلاس درس حجب تو حیا زانو زده قطره لطف تو بر بحر کرم پهلو زده شب زلبخندت ستاره بر سر گیسو زده زیر سایه سار پلکت مهر و مه سوسو زده
گرشرف با عزت و لطف و وفا گردد عجین عشق معنا می شود با واژه ام البنبن
ردپایت عشق را تا بیت حق تحریر کرد چشمهایت آیه های حجب را تفسیر کرد اشک ها را دستهای گرم تو تبخیر کرد تو چه کردی که خدا کار تو را تقدیر کرد
نو عروسی که پی بخت سپیدت امدی پیش پای بچه های فاطمه زانو زدی
گفتی ای مردم کجا آیینه زهرا شوم آمدم خاک در انسیه الحورا شوم آمدم تا که کنیز زینب کبری شوم قطره ای امیدوارم وصل بر دریا شوم
اهل این خانه همه شمعند و من پروانه ام وقت احرام است من حاجیه ی این خانه ام
گرچه با تو باز خانه صاحب غمخوار شد گرچه قلبت از محبت نورگشت و نار شد خاطرات فاطمه با نام تو تکرار شد یاد گل احوال بلبل های خانه زار شد
شد تمام خواهش تو از امیر المومنینفاطمه نه بعد از این بر من بگو ام البنین
باز می ماند دهان از مهر این نا مادری شیر را با شیره عشق و وفا می پروری مثل هدیه پیش کش بر طفل زهرا می بری عرضه می داری قبولش کن برای نو کری
مادری هرگز ندیدم بگذرد از طفل خود مثل تو نا مادری نه مادری پیدا نشد
آن هم آن طفلی که چشمش قبله گاه انبیاست از همان میلاد دستش بوسه گاه مرتضاست چهره او والقمر چشمان او شمس و ضحاستگر بگویم لم یلدیولد شبیه او رواست
دُر در آغوش صدف آری چو گوهر می شود دامن ام البنین عباس پرور می شود
تو ندیدی کربلا از راه تو پا بر نداشت داغ لبهای خودش را بر دل دریا گذاشتعلقمه یک مشک از عشق و وفا بر دوش داشتچون نگهبان جان خود را بر سر مشکش گماشت
گفت با خود جان مشک و جان طفلان حرمهر چه تیر آید به جان خسته خود می خرم
دستهایش رفت اما کم نشد از آن شتاب می شنید از دور آه از خیمه های اضطراببا امیدی خویش را انداخت روی مشک آبناگهان روی سرش شد اسمان گویا خراب
تیر بر مشکش زدند و مثل مشک از تاب رفتایستادو قطره قطره پیکر او آب رفت
انقدر روی زمین شد پیکر او چاک چاکماند از آن کوه گویا گرد و خاکی روی خاکداشت تنها یک نفس درجان خود آن نفس پاکگفت با ان یک نفس هم یا اخا ادرک اخاک
نه فقط عباس از شرمندگی بی تاب شد از خجالت مادرش ام البنین هم آب شد
@sedratolmontaha_128
ای که بر دامان مهرت ماه را می پروری آسمان را زیر دین چشم هایت می بری درمقاماتت همین بس انتخاب حیدریتو همان روح زلال از چشمه سار کوثری
بعد زهرا بعد زینب از همه زن ها سری ای تمام مادران قربان تو نا مادری
خاک پایت سجده گاه نه فلک روی زمین جای پینه آسمان خورشید دارد بر جبین بعد زهرا این قبیله مادری خواهد چنین تا بنی الزهرا تو را خوانند یا ام البنین
زن ولیکن هیبتت مرد آفرین روزگار رشته های چادرت جود کرم را آبشار
در کلاس درس حجب تو حیا زانو زده قطره لطف تو بر بحر کرم پهلو زده شب زلبخندت ستاره بر سر گیسو زده زیر سایه سار پلکت مهر و مه سوسو زده
گرشرف با عزت و لطف و وفا گردد عجین عشق معنا می شود با واژه ام البنبن
ردپایت عشق را تا بیت حق تحریر کرد چشمهایت آیه های حجب را تفسیر کرد اشک ها را دستهای گرم تو تبخیر کرد تو چه کردی که خدا کار تو را تقدیر کرد
نو عروسی که پی بخت سپیدت امدی پیش پای بچه های فاطمه زانو زدی
گفتی ای مردم کجا آیینه زهرا شوم آمدم خاک در انسیه الحورا شوم آمدم تا که کنیز زینب کبری شوم قطره ای امیدوارم وصل بر دریا شوم
اهل این خانه همه شمعند و من پروانه ام وقت احرام است من حاجیه ی این خانه ام
گرچه با تو باز خانه صاحب غمخوار شد گرچه قلبت از محبت نورگشت و نار شد خاطرات فاطمه با نام تو تکرار شد یاد گل احوال بلبل های خانه زار شد
شد تمام خواهش تو از امیر المومنینفاطمه نه بعد از این بر من بگو ام البنین
باز می ماند دهان از مهر این نا مادری شیر را با شیره عشق و وفا می پروری مثل هدیه پیش کش بر طفل زهرا می بری عرضه می داری قبولش کن برای نو کری
مادری هرگز ندیدم بگذرد از طفل خود مثل تو نا مادری نه مادری پیدا نشد
آن هم آن طفلی که چشمش قبله گاه انبیاست از همان میلاد دستش بوسه گاه مرتضاست چهره او والقمر چشمان او شمس و ضحاستگر بگویم لم یلدیولد شبیه او رواست
دُر در آغوش صدف آری چو گوهر می شود دامن ام البنین عباس پرور می شود
تو ندیدی کربلا از راه تو پا بر نداشت داغ لبهای خودش را بر دل دریا گذاشتعلقمه یک مشک از عشق و وفا بر دوش داشتچون نگهبان جان خود را بر سر مشکش گماشت
گفت با خود جان مشک و جان طفلان حرمهر چه تیر آید به جان خسته خود می خرم
دستهایش رفت اما کم نشد از آن شتاب می شنید از دور آه از خیمه های اضطراببا امیدی خویش را انداخت روی مشک آبناگهان روی سرش شد اسمان گویا خراب
تیر بر مشکش زدند و مثل مشک از تاب رفتایستادو قطره قطره پیکر او آب رفت
انقدر روی زمین شد پیکر او چاک چاکماند از آن کوه گویا گرد و خاکی روی خاکداشت تنها یک نفس درجان خود آن نفس پاکگفت با ان یک نفس هم یا اخا ادرک اخاک
نه فقط عباس از شرمندگی بی تاب شد از خجالت مادرش ام البنین هم آب شد
@sedratolmontaha_128
۱۸:۲۸
#اباعبدالله
داری برای من پدری میکنی حسین...
انگور گریه کرد برایت، شراب شدگلبرگ گریه کرد ز داغت، گلاب شد
خاک سیه به شوق لبت آفتاب شدخورشید زیر پای غلامت تراب شد
اصلا تو کیستی که چنین کار میکنی
ما را به دام گریه گرفتار میکنی...
باران به پای گریهکنانت نمیرسددریا به موج سینهزنانت نمیرسد
بیچاره آن گدا که به نانت نمیرسدکون و مکان به تیر و کمانت نمیرسد
تیر غم تو چلّهنشین کمانِ ماای تربت تو کاسهی شیرینبیانِ ما
از عطر سیبِ سرخِ تو خوش عطر و بو شدمدنبال باده بودم و صاحب سبو شدم
من زیر دست و بال خودت زیر و رو شدم
دور و بر تو گشتم و با آبرو شدم
داری برای من پدری میکنی حسین
کِی سوی این گدا نظری میکنی حسین
من پای بیرق تو خودم را شناختم
من با برادر تو کرم را شناختم
من اربعین مسیر حرم را شناختماز لحظهای که من پدرم را شناختم...
گفتش پسر به سینه بزن از غمِ حسینکاری بکن برای غم و ماتم حسین
امّا حلال کن که به کارت نیامدم
آخر به کار ایل و تبارت نیامدم
با پای دل به سمت مزارت نیامدمبا مادرم اگر به زیارت نیامدم...
اما دلم همیشه برای تو میتپیدقلبم به عشق کربوبلای تو میتپید
بیرون مکن مرا که گرفتار میشوم
بیرون کنی به فاطمه بیکار میشوم
دیوارم و سر خودم آوار میشوم
من با اصول عشق تو دیندار میشوم
تا اربعین مرا تحمّل بکن حسینخرج مرا دوباره تقبّل بکن حسین
شاید میان صحن تو من هم عوض شدم
من پای روضههای تو کمکم عوض شدم
با گریه زیر سایهی پرچم عوض شدمبا روضهی لهوف و مقرّم عوض شدم
صلّی علیک زینب تو میکُشد مرااین روضههای هرشب تو میکُشد مرا
ای کشتهی حسادت دنیا؛ حسین من!ای تشنه مانده در لب دریا؛ حسین من!
مانده تن تو گوشهی صحرا؛ حسین من!آتش گرفت خیمهی زنها؛ حسین من!
کم دست و پا بزن که صدایت نمیرسددست کسی به خاک عبایت نمیرسد
@sedratolmontaha_128
داری برای من پدری میکنی حسین...
انگور گریه کرد برایت، شراب شدگلبرگ گریه کرد ز داغت، گلاب شد
خاک سیه به شوق لبت آفتاب شدخورشید زیر پای غلامت تراب شد
اصلا تو کیستی که چنین کار میکنی
ما را به دام گریه گرفتار میکنی...
باران به پای گریهکنانت نمیرسددریا به موج سینهزنانت نمیرسد
بیچاره آن گدا که به نانت نمیرسدکون و مکان به تیر و کمانت نمیرسد
تیر غم تو چلّهنشین کمانِ ماای تربت تو کاسهی شیرینبیانِ ما
از عطر سیبِ سرخِ تو خوش عطر و بو شدمدنبال باده بودم و صاحب سبو شدم
من زیر دست و بال خودت زیر و رو شدم
دور و بر تو گشتم و با آبرو شدم
داری برای من پدری میکنی حسین
کِی سوی این گدا نظری میکنی حسین
من پای بیرق تو خودم را شناختم
من با برادر تو کرم را شناختم
من اربعین مسیر حرم را شناختماز لحظهای که من پدرم را شناختم...
گفتش پسر به سینه بزن از غمِ حسینکاری بکن برای غم و ماتم حسین
امّا حلال کن که به کارت نیامدم
آخر به کار ایل و تبارت نیامدم
با پای دل به سمت مزارت نیامدمبا مادرم اگر به زیارت نیامدم...
اما دلم همیشه برای تو میتپیدقلبم به عشق کربوبلای تو میتپید
بیرون مکن مرا که گرفتار میشوم
بیرون کنی به فاطمه بیکار میشوم
دیوارم و سر خودم آوار میشوم
من با اصول عشق تو دیندار میشوم
تا اربعین مرا تحمّل بکن حسینخرج مرا دوباره تقبّل بکن حسین
شاید میان صحن تو من هم عوض شدم
من پای روضههای تو کمکم عوض شدم
با گریه زیر سایهی پرچم عوض شدمبا روضهی لهوف و مقرّم عوض شدم
صلّی علیک زینب تو میکُشد مرااین روضههای هرشب تو میکُشد مرا
ای کشتهی حسادت دنیا؛ حسین من!ای تشنه مانده در لب دریا؛ حسین من!
مانده تن تو گوشهی صحرا؛ حسین من!آتش گرفت خیمهی زنها؛ حسین من!
کم دست و پا بزن که صدایت نمیرسددست کسی به خاک عبایت نمیرسد
@sedratolmontaha_128
۲۰:۱۸
۵:۱۸
#امیرالمومنین_علیه_السلام هو یاعلی...
گویند پا نهاد به دوشِ نَبی علیاز طاقِ کعبه خاست چو اصنام را شِکست
جاه و جلال بینْ که یَدُالله پا نِهادآنجا که حقّ نِهاد به صد احترامْ دست
@sedratolmontaha_128
گویند پا نهاد به دوشِ نَبی علیاز طاقِ کعبه خاست چو اصنام را شِکست
جاه و جلال بینْ که یَدُالله پا نِهادآنجا که حقّ نِهاد به صد احترامْ دست
@sedratolmontaha_128
۵:۲۵
#امیرالمومنین_علیه_السلام
جانم علی...
یاعلی!داریدوتیغوکردهایباآندوکار
تیغابروکشتهیار و دشمنتراذوالفقار..
@sedratolmontaha_128
جانم علی...
یاعلی!داریدوتیغوکردهایباآندوکار
تیغابروکشتهیار و دشمنتراذوالفقار..
@sedratolmontaha_128
۵:۲۸
#امیرالمومنین_علیه_السلام
بارِ ما را نمی خرد احدی تو مدد کن تو...یا علی مددی
خوش نشستی درونِ سینه ی ماعشقِ گهواره تا دَمِ لحدی
آفتابِ بلندِ فاطمه ای تا ابد غیرِ قابلِ رصدی
یا علی! بینِ کلِ مخلوقات تو گلِ تا همیشه سرسبدی
ذوالفقارت به ما نشان دادهتو همان فاتحِ الی الابدی
بی زره بودنت به این معناست نیست مرحب مقابلت عددی
من فقط با نجف خوشم مولا!رگِ خوابِ مرا خودت بلدی
دست خالی رسیده ایم نجف تو مدد کن تو..یا علی مددی
@sedratolmontaha_128
بارِ ما را نمی خرد احدی تو مدد کن تو...یا علی مددی
خوش نشستی درونِ سینه ی ماعشقِ گهواره تا دَمِ لحدی
آفتابِ بلندِ فاطمه ای تا ابد غیرِ قابلِ رصدی
یا علی! بینِ کلِ مخلوقات تو گلِ تا همیشه سرسبدی
ذوالفقارت به ما نشان دادهتو همان فاتحِ الی الابدی
بی زره بودنت به این معناست نیست مرحب مقابلت عددی
من فقط با نجف خوشم مولا!رگِ خوابِ مرا خودت بلدی
دست خالی رسیده ایم نجف تو مدد کن تو..یا علی مددی
@sedratolmontaha_128
۵:۳۱
#امیرالمومنین_علیه_السلام
جلوه ای از کرمش سوره ی الرحمن استصحبت از فضل علی در همه ی قرآن استنام او "فصل خطاب" است یقینأ وقتیبین احمد و خدا تا سخن از ایمان است"ها علیٌ بشرٌ کیفَ بشر" می خواندهر کسی با خبر از قدرت حیدر جان استکوچه ی بندگی اش بس که صداقت دیدهکوچه ی حسرتیِ رد شدن شیطان استگفت در سختی خیبر به همه پیغمبرکه فقط شخص علی فاتح این میدان استهمه رفتند و اُحد ماند و نبی و علی اشو علی هست که تا جان به سر پیمان است شب معراج خدا خواست ببیند احمدشرح اوصاف علی قله ی بی پایان استعطر"اکملتُ لَکُم" در همه قرآن پیچیدحرف این آیه چنان صبح پر از برهان استمی برد نام علی دل ز خدا هم بی شک"صَدَقَ اللهُ علی" این نظر یزدان استاصل کفر است نمازی که علی نیست در آنمثل یک خانه که از پایه و بن ویران استدشمنش روز قیامت به خدا گریان ودوستش روز قیامت به خدا خندان استجز علی دوستی ام هر عملی داشته اممثل بیدی ست که از باد قضا لرزان است
@sedratolmontaha_128
جلوه ای از کرمش سوره ی الرحمن استصحبت از فضل علی در همه ی قرآن استنام او "فصل خطاب" است یقینأ وقتیبین احمد و خدا تا سخن از ایمان است"ها علیٌ بشرٌ کیفَ بشر" می خواندهر کسی با خبر از قدرت حیدر جان استکوچه ی بندگی اش بس که صداقت دیدهکوچه ی حسرتیِ رد شدن شیطان استگفت در سختی خیبر به همه پیغمبرکه فقط شخص علی فاتح این میدان استهمه رفتند و اُحد ماند و نبی و علی اشو علی هست که تا جان به سر پیمان است شب معراج خدا خواست ببیند احمدشرح اوصاف علی قله ی بی پایان استعطر"اکملتُ لَکُم" در همه قرآن پیچیدحرف این آیه چنان صبح پر از برهان استمی برد نام علی دل ز خدا هم بی شک"صَدَقَ اللهُ علی" این نظر یزدان استاصل کفر است نمازی که علی نیست در آنمثل یک خانه که از پایه و بن ویران استدشمنش روز قیامت به خدا گریان ودوستش روز قیامت به خدا خندان استجز علی دوستی ام هر عملی داشته اممثل بیدی ست که از باد قضا لرزان است
@sedratolmontaha_128
۵:۳۵