عکس پروفایل نغمه  سرمستانن

نغمه سرمستان

۲۸۳عضو
thumnail
صدا همون صدا بود صدای شاخه‌ها و ریشه‌ها بود بهار بهار چه اسم آشنایی؟صدات میاد... اما خودت کجایی وا بکنیم پنجره‌ها رو یا نه؟تازه کنیم خاطره‌ها رو یا نه؟بهار اومد لباس نو تنم کرد تازه‌تر از فصل شکفتنم کرد بهار اومد با یه بغل جوونه عید آورد از تو کوچه تو خونه حیاط ما یه غربیل باغچه ما یه گلدون خونه ما همیشه منتظر یه مهمون بهار اومد لباس نو تنم کردتازه‌تر از فصل شکفتنم کرد بهار بهار یه مهمون قدیمییه آشنای ساده و صمیمییه آشنا که مثل قصه‌ها بود خواب و خیال همه بچه‌ها بود آخ... که چه زود قلک عیدیامون وقتی شکست باهاش شکست دلامونبهار اومد برفارو نقطه چین کرد خنده به دلمردگی زمین کرد چقد دلم فصل بهار و دوست داشت واشدن پنجره‌ها رو دوست داشت بهار اومد پنجره‌ها رو وا کرد من و با حسی دیگه آشنا کرد یه حرف یه حرف‚ حرفای من کتاب شد حیف که همش سوال بی جواب شد دروغ نگم‚ هنوز دلم جوون بود که صبح تا شب دنبال آب و نون بود
undefinedمحمدعلی_بهمنی
https://ble.ir/setargan00

۹:۰۲

thumnail
دل داده‌ام بر باد، بر هر چه بادابادمجنون‌تر از لیلی، شیرین‌تر از فرهاد
ای عشق از آتش، اصل و نسب داریاز تیره‌ی دودی، از دودمان باد
آب از تو طوفان شد، خاک از تو خاکستراز بوی تو آتش، در جان باد افتاد
هر قصر بی شیرین، چون بیستون ویرانهر کوه بی فرهاد، کاهی به دست باد
هفتاد پشت ما از نسل غم بودندارث پدر ما را، اندوه مادرزاد
از خاک ما در باد، بوی تو می‌آیدتنها تو می‌مانی، ما می‌رویم از یاد
undefinedقیصر_امین‌‌پور
https://ble.ir/setargan00

۹:۳۶

thumnail
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمیدوظیفه گر برسد، مصرفش گُل است و نَبید
صَفیرِ مرغ برآمد، بَطِ شراب کجاست؟فَغان فتاد به بلبل، نقابِ گُل که کشید؟
ز میوه‌های بهشتی چه ذوق دریابدهر آن که سیبِ زَنَخدانِ شاهدی نَگَزید
مَکُن ز غُصه شکایت که در طریقِ طلببه راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید
ز رویِ ساقی مَه وَش گلی بچین امروزکه گِردِ عارضِ بُستان خطِ بنفشه دمید
چُنان کرشمهٔ ساقی دلم ز دست بِبُردکه با کسی دِگَرَم نیست برگِ گفت و شَنید
من این مُرَقَّعِ رنگین چو گُل بخواهم سوختکه پیرِ باده فروشش به جُرعه‌ای نخرید
بهار می‌گذرد دادگسترا دریابکه رفت موسم و حافظ هنوز مِی نچشید
undefinedحافظ
https://ble.ir/setargan00

۱۶:۰۷

thumnail
شب استشبی آرام و باران خورده و تاریککنار شهرِ بی‌غم، خفته غمگین کلبه‌ای مهجورفغان‌های سگی ولگرد می‌آید به گوش از دوربه کرداری که گویی می‌شود نزدیک
درون کومه‌ای کز سقف پیرش می‌تراود گاه و بیگه قطره‌هایی زرد،زنی با کودکش خوابیده در آرامشی دلخواهد‌‌‌‌‌َوَد بر چهره‌ی او گاه لبخندیکه گوید داستان از باغ رؤیای خوش آیندی
نشسته شوهرش بیدار، می‌گوید به خود در ساکتِ پر درد:«گذشت امروز، فردا را چه باید کرد؟»
کنار دخمه‌ی غمگینسگی با استخوانی خشک سرگرم استدو عابر در سکوت کوچه می‌گویند و می‌خندنددل و سرشان به مِی، یا گرمی‌انگیزی دگر گرم است
شب استشبی بی‌رحم و روح آسوده، اما با سحر نزدیکنمی‌گرید دگر در دخمه سقف پیرولیکن چون شکستِ استخوانی خشکبه دندان سگی بیمار و از جان سیرزنی در خواب می‌گریدنشسته شوهرش بیدارخیالش خسته، چشمش تار
undefinedمهدی_اخوان_ثالث

https://ble.ir/setargan00

۱۵:۲۵

thumnail
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریستبی بادهٔ گلرنگ نمی‌باید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماستتا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست
undefinedخیام
https://ble.ir/setargan00

۱۲:۴۶

thumnail
فردوسی، ده صفت در انسان را با عنوان ده ديو بر می‌شمرد: آز، نياز، رشک، ننگ، كين، خشم، سخن‌چينی، دورویی، ناپاک دینی(بی‌دانشی) و ناسپاسی. وقتی روان انسان در دست اينان باشد، روشنی و فروغ مي‌ميرد و انسان در ظلمات گم می‌شود!

https://ble.ir/setargan00

۱۴:۵۴

thumnail
ز دریچه های چشمم نظری به ماه داریچه بلند بختی ای دل که به دوست راه داری
به شب سیاه عاشق چه کند پری که شمعی استتو فروغ ماه من شو که فروغ ماه داری
بگشای روی زیبا ز گناه آن میندیشبه خدا که کافرم من تو اگر گناه داری
من از آن سیاه دارم به غم تو روز روشنکه تو ماهی و تعلق به شب سیاه داری
تو اگر به هر نگاهی ببری هزارها دلنرسد بدان نگارا که دلی نگاهداری
دگران روند تنها به مثل به قاضی اماتو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری
به چمن گلی که خواهد به تو ماند از وجاهتتو اگر بخواهی ای گل کمش از گیاه داری
به سر تو شهریارا گذرد قیامت و بازچه قیامتست حالی که تو گاه گاه داری
undefinedشهریار
@setareganiran
https://ble.ir/setargan00

۱۴:۲۰

thumnail
کودکی‌هایم اتاقی ساده بودقصه‌اي، دور اجاقی ساده بودشب که می ‌شد نقش‌ها جان می گرفتروی سقف ما که طاقی ساده بودمی شدم پروانه، خوابم می‌پریدخواب‌هایم اتفاقی ساده بودزندگی دستی پر از پوچی نبودبازی ما جفت و طاقی ساده بودقهر میکردم به شوق آشتیعشق‌هایم اشتیاقی ساده بودساده بودن عادتی مشکل نبودسختی نان بودو باقی ساده بود
undefinedقیصر امین پور
https://ble.ir/setargan00

۱۸:۴۴

thumnail
اشکم ولی به پای عزیزان چکیده‌امخارم ولی به سایهٔ گل آرمیده‌ام
با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشقهمچون بنفشه سر به گریبان کشیده‌ام
چون خاک در هوای تو از پا فتاده‌امچون اشک در قفای تو با سر دویده‌ام
من جلوهٔ شباب ندیدم به عمر خویشاز دیگران حدیث جوانی شنیده‌ام
از جام عافیت می نابی نخورده‌اموز شاخ آرزو گل عیشی نچیده‌ام
موی سپید را فلکم رایگان نداداین رشته را به نقد جوانی خریده‌ام
ای سرو پای بسته به آزادگی منازآزاده من که از همه عالم بریده‌ام
گر می‌گریزم از نظر مردمان رهیعیبم مکن که آهوی مردم‌ندیده‌ام
undefinedرهی_معیری
https://ble.ir/setargan00

۱۹:۴۵

thumnail
پاییز کوچک من، پاییز کهربایی تبریزی‌هاستکه با سماع بادتن را به پیچ و تاب جذبهتن را به رقص می‌سپرند
و برگ‌های گُرگرفتهکه گاهی با گردبادمخروط واژگونه‌ای از رنگ‌ا‌ندو گاه ماهیان شتابانیدر آب‌های باد
پاییز کوچک من، وقت بزرگ باران‌ها.
باران، جشن بزرگ آینه‌‌ها، در شهرباران، که نطفه می‌بندد، در ابر،حیرت درخت‌های آلبالو را می‌گیرد،و من غم بزرگ باغچه را از شادی حقیر گلدان‌هازیباتر می‌یابم.
پاییز کوچک من، گنجایش هزار بهار،گنجایش هزار شکفتن دارد،وقتی به باغ می‌نگرمروح عظیم «مولانا» را می‌بینمکه با قبای افشان و دفتر کبیرشزیر درخت‌های گلابی قدم می‌زندو برگ‌های خشک زیر قدم‌هایش شاعر می‌شوندوقتی به باغ می‌نگرم «بودا» حلول می‌کنددر قامت تمام نیلوفرهاوقتی به باغچه می‌نگرمپاییز «نیروانا» ستپاییز نِی‌زنی ا‌ست که سِحر ساده‌ٔ نفس‌اش رادر ذره‌های باغدمیده است و می‌زندکه سرو به رقص آید
پاییز کوچک مندنیای سازش همه رنگ‌هاستبا یکدیگرتا من نگاه شیفته‌ام رادر خوش‌ترین زمینه به گردش برمو از درخت‌های باغ بپرسمخواب کدام رنگیا بی‌رنگی را می‌بینند در طیف عارفانه‌ٔ پاییز؟                                                        undefinedحسین_منزوی
https://ble.ir/setargan00

۱۰:۰۲

thumnail
امشب به ساز خاطره مضراب می‌زنممضراب را به یاد تو بی تاب می‌زنم
آری‚ كویر عاطفه‌ام‚ تشنه توامدل را به یاد توست كه بر آب می‌زنم
فانوس آسمانی و من هم ستاره‌وارچشمک به سوی زورق مهتاب می‌زنم
رفت آن شبی كه اشک مرا خواب می‌ربود"امشب به سیل اشک ره خواب می‌زنم"
بین هجوم این همه تصویر رنگ رنگتنها نگاه توست كه در قاب می‌زنم
undefinedحسين_منزوى
https://ble.ir/setargan00

۱۴:۵۷

thumnail
به من ز بوی تو باد صبا دریغ نکردز آشنا نفس آشنا دریغ نکرد
چو غنچه تنگ دلی هرگزش مباد آن گلکه بوی خوش ز نسیم صبا دریغ نکرد
صفای آیینه‌ی روی آن پری وش بادکه با شکسته دلان از صفا دریغ نکرد
جفا ز بخت بد خویش می‌کشم من زاروگرنه یار به من از وفا دریغ نکرد
حبیب من چه بهشتی طبیب مشفق بودکه دید درد مرا و دوا دریغ نکرد
همیشه بر سر او سایبان دولت بادکه سایه از سرما چون هما دریغ نکرد
چه بخت بود که آن سر کشیده سرو بلندز آب دیده‌ی من خاک پا دریغ نکرد
بر آستان نظر اشک پرده دار دل استبیا که دیده ی من از تو جا دریغ نکرد
از آن لب شکرینم به بوسه‌ای بنوازکه سایه با تو چو نی از نوا دریغ نکرد
undefinedهوشنگ_ابتهاج
https://eitaa.com/joinchat/279249165C965d81e225

۶:۳۴

thumnail
سلام صد درود به همه دوستان و همراهان عزیز و گرامی.چند سالی است که کانالی را با همکاری و همیاری شما در تلگرام و ایتا وبله درزمینه ادبیات وشعر ایجاد کرده‌ایم . همراهان عزیز با عضویت ودعوت از دوستان خود ما را یاری کنید. سپاسگزارم
https://ble.ir/setargan00

۱۲:۲۴

thumnail
مثل چشمه مثل رودگاه می‌جوشد ز سنگگاه می‌خواند سرود
سر به ساحل می‌زندموج شط زندگیلحظه‌ها چون نقطه‌هاروی خط زندگی
می‌رود هر دم به پیشکاروان لحظه‌هامقصد این کاروانجاده‌ای بی انتها
لحظه‌های زندگیچون قطاری در عبورایستگاه این قطاربین تاریکی و نور
گاه در راهی سیاهگاه روی خط نورگاه نزدیک خداگاه از او دورِ دور

undefinedقیصر_امین‌پور
@setareganiran

۱۱:۴۶

thumnail
مادر، از همهء ما ضعیف‌تر بود، نه به‌خاطر غصه‌های مشترکمان، بلکه به‌خاطر اینکه غصه‌های خصوصی هرکدام ما را هم خورده بود...
undefinedفرانتس کافکا@setareganiran
https://ble.ir/setargan00

۱۴:۲۸

1426464514_-1921850327.mp3

۰۳:۴۳-۸.۵۶ مگابایت

۱۸:۱۹