عکس پروفایل اشعار سید علیرضا حسینی شاعر آئینی مسئول انجمن شعر (ن والقلم) پاکدشتا

اشعار سید علیرضا حسینی شاعر آئینی مسئول انجمن شعر (ن والقلم) پاکدشت

۱۴۹عضو
thumnail

۲۲:۴۸

بازارسال شده از انجمن شعر((ن‌والقلم))
thumnail
بسمه تعالی


بتِ شب تا به کی پروردگارِ این دلِ یلدا؟!خلیلِ صبح! بشکن شامِ تارِ این دلِ یلدا
نباری سمتِ آئینه ، تو با دستِ پُر از مهرتکه پاک آیا کند گرد و غبارِ این دلِ یلدا؟!
کجائی یوسفِ فردا؟! که شد یعقوبِ چشمم کوربه پایان می رسد کی ، انتظارِ این دلِ یلدا؟!
در این سوزِ زمستان ، ای گلِ نرگس! بیائی تو_خدا داند که می آید بهارِ این دلِ یلدا
تو با خورشیدِ رخسارت ، سراغم را بگیر از شبسحر کن با طلوعت ، روزگارِ این دلِ یلدا
سپیده می دَمَد از خاک اگر عیسایِ جان! یک دم_بیائی پا گذاری بر مزارِ این دلِ یلدا
بیا ای حضرتِ صاحب ، مرا چون روز روشن کنبه دستِ توست زیرا اختیارِ این دلِ یلدا

تعجیل در فرج آخرین منجی انسان(عج) دمادم(((صلوات)))



#امام_زمان#ولایت#ظهور_نزدیک_است#امام_خامنه_ای#حاج_قاسم_می_آید#شهیدان_می_آیند#شب_یلدا#فتح_قدس#فتح_کاخ_سیاه#پایان_اسرائیل#پایان_آمریکا#پایان_کفر#پایان_ظلم#پایان_شیطان#سید_علیرضا_حسینی



https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351بله

https://eitaa.com/seyedalirezahosseiniایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)

۲۱:۴۲

بازارسال شده از انجمن شعر((ن‌والقلم))
thumnail
بسمه تعالی

روحِ خدا رفت و ولی سید علی شدشکرِ خدا ، سید علی ما را ولی شد
سید علی یعنی خمینی بی کم و کاستسید علی یعنی خمینی باز برجاست
سید علی یعنی خمینی باز باقیستیعنی که ای مستان! خمینی باز ساقیست
ای مردمِ ایران زمین! هشیار باشیدشبْ ، پلکْ سنگین می شود ، بیدار باشید
سید علی نازنین را پاس داریداین انقلابِ آتشین را پاس دارید

//////////////////////////////////////////
بسمه تعالی

تو اقیانوسِ آرامِ دیارِ عشق ؛ ایرانیخلیجِ فارس بودی و خلیجِ فارس می مانی
تو نیلِ این دیاری و ولی موسی ، عصا امرشولی لب تر کند ، تابوتِ هر فرعون و هامانی
نهنگستانِ این مرزِ تَهَمْتَن آفرینی توچو رستم ، کشورِ جان را ، تو با جانت ، نگهبانی
سپهبد پروریدی ، داخلِ گهوارهء موجتتو را دیدند مادرها ، که شد فرزند طوفانی
تو از خطِ مقدم ، برنگشتی لحظه ای حتیتو در مرزِ وطن ، آمادهء بخشیدنِ جانی
مثالِ حاج‌ قاسم تو ((برو)) نه ، تو ((بیا)) گفتی نمادِ پیشمرگیِ هزاران مردِ میدانی
شبیه پاسدارانت ، به وقتِ دیدنِ دشمنپلنگِ تیز دندانی ، مثالِ شیرِ غُرّانی
به ظاهر خونِ تو آبیست ، اما سرخِ سرخی توبرای قلبِ ایرانِ همیشه زنده ، شَریانی

سلامتی و توفیقات روزافزون رهبر عزیزمان امام خامنه ای(مدظله العالی) و آنان که فدائی ایرانند (((صلوات)))

#امام_زمان#امام_خامنه_ای#جانم_فدای_ایران#خلیج_همیشه_فارس#مرگ_بر_وطن_فروش#ننگ_بر_بی_غیرت#سید_علیرضا_حسینی


https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351بله

https://eitaa.com/seyedalirezahosseiniایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)

۱۲:۳۰

بازارسال شده از انجمن شعر((ن‌والقلم))
thumnail

۱۲:۳۰

بازارسال شده از انجمن شعر((ن‌والقلم))
thumnail

۱۲:۳۰

بازارسال شده از انجمن شعر((ن‌والقلم))
thumnail

۱۲:۳۰

بازارسال شده از انجمن شعر((ن‌والقلم))
thumnail

۱۲:۳۰

thumnail
همزمان با دهه بصیرت برگزار می گردد...محفل شعر (بصیرت و مقاومت)
با حضور جمعی از شاعران آئینی شهرستان پاکدشت
زمان : دوشنبه ۱۰دی ماه ۱۴۰۳ راس ساعت ۱۸:۳۰مکان: پاکدشت مصلی امام خمینی(ره)
#حوزه_هنری_انقلاب_اسلامی_شهرستان_پاکدشت#قرارگاه_فرهنگی_نماز_جمعه_شهرستان_پاکدشت#انجمن_شعر_نون_والقلم
undefinedhttps://eitaa.com/artpakdasht

با عرض سلام و شب بخیر به محضر اعضاء محترم گروه انجمن شعر (ن والقلم)و با تشکر فراوان از مدیریت ولائی و بزرگوار حوزهء هنری انقلاب اسلامی پاکدشت ، برادر ارجمند جناب آقای مهدی باقوت عزیز که لطف نموده پوستر محفل شعر(بصیرت و مقاومت) را ارسال فرمودنداین محفل شعر به همت این عزیز و‌ قرارگاه فرهنگی نماز جمعه پاکدشت و شما شاعران ارجمند این انجمن برگزار می گرددخواهشمند است سریعاً اشعار خود را در موضوعات زیر به پیام‌رسان بله مسئول انجمن ارسال فرمائید:
۱_جبههء سلحشور و اسرائیلْ شکنِ مقاومت ۲_کلیدواژهء بصیرت در بیان نورانی مقام عظمای ولایت حضرت امام خامنه ای(مدظله العالی) و بصیرت در تمامی ابعاد فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی و....منطبق بر دیدگاه حضرت ایشان و افشای فتنه گران و غربزدگان و بی بصیرتان۳_شهادت و حماسه های بزرگ و قهرمانانهء سردار دلها ، سپهبدحاج قاسم سلیمانی(رضوان الله تعالی علیه)۴_وظیفهء نخبگان و شعرا و هنرمندان در دفاع از آرمان‌های امامین عزیز انقلاب ، اسلام ، مقاومت و مظلومین جهان

۱۰ شاعر برگزیده داریم ۵ شاعر از شاعران انجمن(ن والقلم)۵شاعر از شاعران انجمن استاد کرمانی و به این ۱۰ نفر لوح تقدیر و هدایائی تقدیم خواهد شد
یا علی
و من الله توفیقundefinedundefinedundefined

۱۵:۱۶

بازارسال شده از انجمن شعر((ن‌والقلم))
thumnail
شعرخوانی در مراسم گرامیداشت پنجمین سالگرد شهادت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی(ره) در مصلی امام خمینی(ره) پاکدشت
چهارشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۳
تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان(عج)سلامتی و طول عمر با عزت و توفیقات روزافزون رهبر عزیزمان امام خامنه ای(مدظله العالی)پیروزی جبهه اسلام ناب و جبهه مقاومت بر جبهه غرب جنایتکار و صهیونیست کودک کش دمادم(((صلوات)))

#امام_زمان #امام_خامنه_ای #ولایت #حاج_قاسم #جبهه_مقاومت #فتح_قدس #فتح_کاخ_سیاه #پایان_اسرائیل#پایان_آمریکا #مرگ_بر_صهیونیست_حرامزاده #سید_علیرضا_حسینی



https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351بله

https://eitaa.com/seyedalirezahosseiniایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)

۲۱:۲۹

بازارسال شده از انجمن شعر((ن‌والقلم))
thumnail
#همایش_مادران_قهرمان_پرور#باحضور#مادران_همسران_شهداء#بانوان_اثر_گذار#سخنرانی :آقای بذرکار #شعرخوانی :آقای‌ سید علیرضا حسینی
#زمان:پنج شنبه_13دی_ساعت ۹ صبح#مکان:سالن_همایش_ناحیه#کمیته_ بانوان_ ستاد_ هفته_ مقاومت_ ناحیه حضرت ثامن الحجج علیه السلام پاکدشت

۲۱:۲۹

بازارسال شده از انجمن شعر((ن‌والقلم))
thumnail
گرامیداشت پنجمین سالگرد شهادت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی(ره) در مصلی امام خمینی(ره) پاکدشت
چهارشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۳
تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان(عج)سلامتی و طول عمر با عزت و توفیقات روزافزون رهبر عزیزمان امام خامنه ای(مدظله العالی)پیروزی جبهه اسلام ناب و جبهه مقاومت بر جبهه غرب جنایتکار و صهیونیست کودک کش دمادم(((صلوات)))

#امام_زمان #امام_خامنه_ای #ولایت #حاج_قاسم #جبهه_مقاومت #فتح_قدس #فتح_کاخ_سیاه #پایان_اسرائیل#پایان_آمریکا #مرگ_بر_صهیونیست_حرامزاده #سید_علیرضا_حسینی



https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351بله

https://eitaa.com/seyedalirezahosseiniایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)

۱۹:۳۱

بازارسال شده از انجمن شعر((ن‌والقلم))
بسمه تعالی

تو را من دوست می‌دارمو کافی نیست این مادر!سزاوار است با مژگان بروبم خاکِ پایِ توو کافی نیست این مادر!شوم باید فدایِ تو
بیا مادر!بیا بر چشمِ من بگذار پایت رابیا وا کن صدایت راو بر بی‌خوابی این چشم‌هارد کن کمی از لای لایت را
بیا و داستانت را برایم بازگو مادر!بیا از غربت و آوارِ تنهایی حکایت کنروایت کنتو از چشمانِ اشک آلودِ سقفِ خوبِ آن منزل ؛ که خشتی بودآن منزلهمان منزلکه با تو چون بهشتی بودپُر از نهرهای کوچک اما پاکمیانِ نیمه شب‌هااین تو بودی پاسبان مادر!در آن سرما ، لحافم رامیانِ تار و پودِ مِهر ، خواباندی مرادر بستری از پَرتو اما مهربان مادر!پتویِ پاره‌ات سقف و گلیمِ زیر پایت خاکاما باکاز سرمایِ دی ، در سر نبودت هیچ
مادر!ای کویرِ دستهایت تشنگی‌هایِ مرا بارانبیا بر لببیا تا آن درِ زیبایِ چوبیِ اتاقِ بی‌کسی‌هایتببر یادِ مرا ، هر شبو از لب‌هایِ آن لولایِ بشکستهبگو با من ، حدیثِ باوفائی را
بگو که شیشه‌هایِ آن درِ چوبی شکست از باد و اشکت بر زمین افتادولی آن شب ، اتاق از سوز ، خالی بودو طی شد در خیالِ گرمِ رویا هاتمامِ لحظه‌هایِ آن شبِ پرسوز ، با خوبیببخش ای باوفا مادر!ندانستمکه شیشه کرده بودی پیکرت را بر درِ چوبیبرای اینکه باد آن شبندزدد خواب را از چشم‌هایِ من
بیا پا بر دو چشمم نه که خوابِ من توئی مادر!توئی رویای من در نیمه شب‌هایِ زمستانی که می‌دیدمبه دور از درد ها در گرمی آن نازنین بستر
بیا ای دست هایت ، ناجیِ آوارگی‌هایملبانم را ببر به پای بوسِ وصله‌هایِ کفش‌هایِ ساده‌ات مادر!و بگذارم بمانم تا ابد آنجاهمان جائیکه عمری پایِ رنجورِ تو را در بی کسی دیده است همان جائیکه از رنگ و ریا خالیستو عمری با تو ره در رهگذارِ غصه پوئیده است
بازآ و بگو آن وقت‌ها مادر!که دستِ برف‌ها ، یخ می‌زد از سردیو غیر از برفکس از خانه‌اش بیرون نمی‌آمد نگاهِ نیمه بازِ دستهایتدر میانِ برف‌هایِ خفتهء در دشتمی‌گشت ای کشیده دردها بی حد!برای تکه چوبی چندتا روشن کنی از نوهمان کهنه بخاری رابیا نادیده گیر ای نورِ دل ، مادر!و بگذر از گناهِ چشمِ من زیراکه تنها در هجومِ شعله‌ها او تکه‌های چوب را می‌دیدو آن ناچشمِ دلْ غافلنمی‌دانستآن سروِ وجودت بودکه از بهرِ وجودشدر بخاری شعله ور گردیده شد ، کامل
بیا ای آمده از دشت‌هایِ پاکِ دلتنگی!ببر یادِ مراتا هق هقٌ تنهائی اتآنجا که محوستانِ لبخندِ لبانِ توستآنجائی که تنها اشک‌هایِ بی‌صداگرم و گواراآب و نان توست
ای شادی ز دل رانده!بیا بیرون کن ، ای مادر!یکی از ناله‌هایتناله‌هایِ در گلو ماندهکه سر تا پایِ پندارمنه ، نهدار و ندارم را بسوزانیکه دریابم چو نی ، پوچمتو دریابمتو از غم سینه پر آتشتو که آتشفشانی سرد و خاموشیبگو با منبگو مادر!دلت گرچه ز فرطِ غصه‌ها ، تنگ استبیرون کردنِ این خیلِ غمکه میهمان نامیدی آنها راتو را ننگ است
مادر جان! تو از نسل و تبارِ رازهااز ایلِ اسرارِ مگو هستیو آه از بسبه قشلاقِ دلت خو کردهاو را لحظه‌ای حتی هوایِ کوچ کردن نیستتواهلِ سکوتِ وارگه‌هایِ* رها گردیده‌ای مادر!و از نسلِ چَویلِ* مانده در چُولهایِ* بی‌مشکیو از طایفهء آن بی نوا اشکیکه در تنگ ِغروبی ، کوچ کرد از چشم
مادر!ای سرشکِ بی‌ریایِ کودکی‌هایم!بگو که رعد و برقِ بی‌کسی‌هاسوخت آخر می ملارت* راو کند از بی‌وفائیروزگارِ سینه شب تَلِ* دَوارت* را
بگو که سیلِ غربتنی تنهء* بره‌هایت را گرفت از توو بردش عاقبت با خاطره‌ها آشنایش کرد
باز آ و بگوکه گُرده‌اتای بهترین مصداقِ بی‌باکیبه چنگ هیگه‌ های* خشکزخمی شد هزاران بار و اما خودگره‌ای از سکوت آن وُریسِ* خسته نگشودیو پیمودیسراشیب پر از برف سِلی لی* رابگو مادرکه سربالائی پرگَونهء* کِینو*که می زد بادِ آن بر گونه‌هایت سخت سیلی رابه ابرویت خمی هرگز ندادای داغِ مادرزاد!و طی شد از قدم هایتکه چشمِ من ندیده از قدم‌هایِ تو عاشق‌تر
قدم‌هایتچه زیبا بود ای اسطورهء پاکی!قدم‌هایتانیسی بود بر تنهائیم مادر!و یارِ بی‌ریایِ لحظه‌هایِ بینوائی بودمادر جان!قدم‌هایتصدایِ آیه‌هایِ روشن و سبزِ خدائی بودمادر!ای غریبِ آشنا با منقدم‌هایتسراپا مِهر بود آری قدم‌هایتبرایم شعر بود آریصدایِ پایِ توزیباتر از حافظ غزل می‌گفتو من راتا طلوعِ لحظه‌هایِ زندگی می‌بردمادر جان!صدایِ پایِ توخورشید بود آریکه در آن سوزش و سرمایِ تنهائیمرا امید بود آری امیدِ با تو بودنقدرتِ حرکت به من می‌دادو نیروئی به تن می‌داد


#مادر#سلطان_غم#رفیق_بی_کلک#سید_علیرضا_حسینی

صفحه ۱

https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351بله

https://eitaa.com/seyedalirezahosseiniایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)

۸:۵۵

بازارسال شده از انجمن شعر((ن‌والقلم))
مادر!ای که غیرِ غصه و غمنیست با روحت کسی دمسازدمِ گرمِ تو دلگرمی به من می‌دادتا دل وا کند در برف و سرمابال و پَر را باز آریتا خیالم خالی از یکجا نشستن گرددوپُر باز از پرواز
شب ها آنکه نورش کم نشدتا گم نگردد روشنی از منزلم یک دمتو بودیای ز خود بگذشتهمادر!ای چراغِ روشنِ شب‌هایِ تاریکم
تو خورشیدیو روز از نورِ تو ، روز استو ماه ای ماه من!از تو شب افروز استمادر!نیستی از خاکاهلِ آسمان‌هائی تو ای بی‌کینهء دل پاک
مادر!ای امیدِ زندگیای به فدایت هرچه دارم منمن از تو زنده‌امآری من از تواز تو ای بیگانه با ماندن!
من از رویِ تو جان می‌گیرمای مادر!وگرنه تشنهء کوچموگرنه مثلِ تومن هم از اینجا سیرم ای مادر!
تو آغازِ تبسم‌هایِ بی‌رنگیتو پایانِ غمیفرجامِ اندوهیتوئی مادر! سرانجامِ تمامِ لحظه‌هایِ سختِ دلتنگیبه باغِ خاطرِ افسرده‌ام ، مادر!تو فصلِ رویشِ گُل‌هایِ امیدیبرایِ این دلِ پائیزیم ، عیدی به اینکه توتمامِ مهربانیِ خدا هستیندارم ذره تردیدی
رفیقِ بی ریایِ لحظه هایِ زندگی مادر!مادر! ای صداقت پیشه!از رنگِ دو روئی سخت دوری توتو مثلِ شیشه یک روئیبلوری توتو را من دوست دارم چون خدازیرادلت را بارها بشکسته ام ، اما_هنوزم همچنان سنگِ صبوری تو
درونِ دوزخِ دنیا بهشتی دارم اینجا منکه در زیرِ دو پایش جنتُ الْمأواستبهشتم زیرِ پایش جنتِ عُقباستبهشتِ من توئی مادر!بغیرِ تونمی خواهم بهشتِ دیگری را من
تو دریائی تو ای مادر!و من یک ماهیِ کوچک شناور گوشه ای در اندرونِ تومنِ ماهیندیدم وسعتِ دنیایِ بی حدِ برونِ توبه چشمانِ منِ ماهیتو ای دریا!محیطِ کوچک و بسیار محدودِ شنا هستیولی پُر رمز و رازی مادر! ای دریا!که در چشمِ منِ ماهی ، که غرقه در توام ناآشنا هستیتو دریائیتو ای مادر!و آن ماهی که بیرون می جهد از تو نه تنها باخبر از وسعتِ بی انتهایت می شود_می فهمد ای مادر!که جانش به تو وابسته استبیا مادر!بیا ای بیکران دریا!نشانم ده دمی دریا! ، نمی دریا! کمی خود را که این ماهی کند جان را فدایِ توبرای اینکه این ماهی به سر دارد هوایِ دیدنِ آن پهنهء بی انتهایِ توو باید دید دریا راکجا توصیف دریا می شود با گفته ای ، حرفی؟!تو دریائیوسیع و بیکران ، پهناور و گسترده و ژرفینمی گنجی خدا می داند ای مادر!تو در ظرفی
بگو مادر! برایمچاله* آن مسکینْ تنورِ ساده ، یادت هست؟!چاله؟!، چالهء پُر دود؟!چاله؟! ، چاله ای که سنگ هایش از تنِ چون بیستونت بود؟!چاله؟! ، چاله ای که آتشش از داغِ غم‌هایِ درونت بود؟!مادر! جانِ آن چالهبیا یک صبح ، چون آن صبح هایِ زودمرا کن لحظه ای مهمانِ آن چاله بیا با دست هایِ مهربانتدر دهانِ تشنه ام بگذارتنها تکه ای از نانِ آن چاله
بیا مادر!بیا و یک سپیده ، یادِ زارم را ببر تا به کنارِ آن سِیَه تابه*که مانندِ تودل بر آتشِ آن چاله می سوزاندمادر جان!بگو تابه نبود آن قلبِ بی باک تو بوداز بهرِ نانِ سفرهء مابر سرِ آن شعله هایِ سرخ ، محکم ماندمحکم ماند و شعرِ سوختن را با تبسم خواندبازآ و بگوآن تابهء گُشنههمان مردِ شکم خالیکه نانِ ما به دوشش بودمادر جان! تو بودیای که از بارِ وظیفه ، نهکه از بارِ فداکارینکردی شانه ات را لحظه ای خالی
ستونِ استوارِ خیمه مانای کرده برپا ، سر پناهِ مامادر!تکیه گاهِ ماتمامِ بارِ سنگینِ مرارت ، رویِ دوشت بودبه فکرِ راحتی ، آسایشِ خود نهدمادم فکر ما بودیبگو از پا تو‌ ننشستیدمی تا روی پا بودی
توئی آن لحظه ، ای مادر!که من از یاد شیرین خدا سرشار می گردمو آن ساعتکه خالی می شوم از هر چه غیر از اوستمادر!آن زمانِ مملو از شوریکه من از خواب شیرین سحر ، بیدار می گردم
برای این مسافراین زیادیِ خسته از غربتتوئی مادر! زمان خستگی درکردنای هنگام آرامش!توئی آن لحظهء پاک رسیدنتو برای من که می میرم برای آشنائی مثل تومادر!توئی آن لحظهء زیبای از غربت بریدنلحظهء دیدار و خندیدن
شبِ دشتِ سکوتم را بیا روشن کن ای مادر!چه زیبا از دهانت ، نور می بارددر این عصرِ یخیکه لایه ای از برف ، روی صحبت همشهریان پیداستکلامت گرمیِ خورشید را داردتمام واژه هایت خوبمملو از خداسرشار ایمانمهربانیعشقبارانآسمان امیدمادر! حرفهایت بوی قرآن می دهدبوی تشهدهای بی تردیدتو را من دوست می دارمو کافی نیست این مادرسزاوار است با مژگان بروبم خاک پای توو کافی نیست این مادرشوم باید فدای تو

#مادر#سلطان_غم#رفیق_بی_کلک#سید_علیرضا_حسینی

صفحه ۲

برای سلامتی همهء مادران عزیز ایران جان و شادی مادران آسمانی (((صلوات)))

https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351بله

https://eitaa.com/seyedalirezahosseiniایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)

۸:۵۵

بازارسال شده از انجمن شعر((ن‌والقلم))
توضیحات لغات خاص:
*وارگَه : محلی که چادر و خیمه عشایر بختیاری برای مدتی برپا می شود
*چَوِیل : گیاه خوشبوئی که خشک شده آن را روی مشک های کره جهت خوشبوئی می ریزند
*چُول : محلی برای نگهداری مشک
*مِی مِلار : وسیله ای که از ۳ عدد تیر چوبی تشکیل می شود که بصورت هرمی روی زمین قرار می گیرد و‌ مشک به بالای آن به صورت عمودی آویزان می شود
*تَل : چوبی که به صورت عمودی از داخل نصب می شود و باعث نگهداری چادر عشایر می شود
*دِوار : سیاه چادر عشایر بختیاری
*نی تِنه : وسیله ای که با نی بافته می شود و محل نگهداری بره هاست
*هِیگه : هیمه ، چوب های خشک که زنان بختیاری حمل می کنند جهت روشن کردن و پختن غذا
*وُریس : طنابی پهن و بلند جهت بستن هیمه های خشک که زنان بختیاری بر پشت خود حمل می کنند
*سِلی لی : نام کوهی است در استان خوزستان که گروهی از عشایر بختیاری در حوالی آن زندگی می کنند
*گًونِه: همان گَوَن فارسی است ، گیاه گَوَن
*کِینو : نام کوهی است در استان خوزستان که گروهی از عشایر بختیاری در حوالی آن رفت و آمد دارند
*چاله : همان‌ تنور است که بختیاری ها مخصوصاً عشایر جهت پخت و پز درست می کنند
*تابه : ساچ ، وسیله ای فلزی و گرد که زنان بختیاری روی شعله های آتش می گذارند و روی آن نان می پزند


صفحه ۳

۸:۵۵

بازارسال شده از انجمن شعر((ن‌والقلم))
thumnail
بسمه تعالی
مـن بـا جـوانـانِ وطــــــــــــــــن یـک حـرف دارمبـا جـمـعـشــــــــان از مَرد و زن ، یـک حـرف دارم
ایـن حـرف ، حـرفِ هر شـهـیــدِ سـیـنـه چاک استفـریـادِ هر آلالـه در ایـن خــــــــاکِ پـــــــاک است
مـن بـا شـمـــایـم ای جـوانـان! گـوشـتـان هـسـت؟!پس بـشـنـویـد این حـرف را ، حـرفِ مـن این است
صـدام وقـتـــی سـویِ ایـــــــــران حـمـلـه ور شدایـن گرگ چـون بـر دشتِ شـیـران حـمـلـه ور شد
مـــــــردانِ حـــیـــــــــدر راهِ او را زود بـسـتـنـدیـک یـا عــلـــی گـفـتـنـد و پـشـتـش را شـکـسـتـنـد
وقـتـــی که شـیـطـانِ بـزرگ ایـن صـحـنـه را دیـداز قـــــدرتِ ایــــــــرانـیـــــــان بـسـیـار تـرسـیـد
فـهـمـیــد ایــــــــــرانـی دلــــی چـون شـیــر داردشـمـشـیــر دارد ، تــیـــــــر دارد ، پــیـــــــر دارد
وقـتـــــــــی کـه تـرسـیـد از نَــبَــردِ گـرم آن دیــوآمـــد بــــــه مــیـــــــدان بـا سـلاحِ نـــرم آن دیــو
از کـودکـان تـــــا پــیـــــرهـا را در نـظــر داشتاو نـقـشـه هـایِ شــــومِ بـسـیـاری بـه سـر داشت
از فـیـلــم هـایِ کـارتـنـی تـــــا سـیـنـمـائـــــــیشـلـیــــک کـرد او سـویِ ایـن دشـتِ خـــدائـــــی
ایـن فـیـلــم هـا تـنـهــــا پـیـــامـش هَـرزِگـــی بـودبـا قــیــمـــت کــــــم ، هـر کـجــا پـاشـیـده شـد زود
آمــــــــد حــشــیــش و گـرد را تـقـدیـمـمــان کـرداو بـا کِـــــراک و شـیـشـه اش تـسـلـیـمـمــان کـرد
او تـاخـت بـر چــادر ، غـرورِ مــــــــــــــادرِ مـنبـا مـــانــتــو آمـــــــــد ، کـنـد چــادر از سـرِ زن

صفحه ۱

۱۴:۵۴

بازارسال شده از انجمن شعر((ن‌والقلم))
بـا نـنـگ آمــــــــد تـا کـه ارزش را بـگـیــــــــــردبـا ذلـت آمـــــــــد دیــــو ، تـا عـزت بـمـیـــــــرد
بـا مــانـتــو آمــد ، مــانـتــوئـی چـسـبـان بـه بـازارتـا بـــــانــوانِ پـــــــاکِ ایــــــران را کُــنَـد خـوار
تـا چـشـمِ مـردان را بـــــــــــــه نـامَـحـرم بـدوزدتـا نـوجــوانـان را ، جــــــوانـان را ، بـــــسـوزد
ای زن! خــــدایـــی هـسـت و فـردایِ قـیـــــامـــتکُـن تــــوبـــه پـیـش از آتــــــــــشِ سُـرخِ نـدامـت
ای زن! مـــکُـــــــــــن بـا بـد حـجـابـی بـا خـدا لـجبـا پـــوشـشـت چـشـمِ جـــــــوانـان را مـکُــن کـج
چـشـمِ کـسـی شـد مـنـحـرف ، پـایِ تــو گـیـر استتـا زنـده ای کُـن تــوبــه ، بـعـد از مــرگ دیـر است
بـرجـسـتـگــــــــــــی هـایِ تـنِ خـود را بـپـوشـانبـا چــــــــادرت بـر دیـــو ، زهـــرِ غـم بـنـوشـان
دیـــــوِ سـتـــم ، شـیـطـان ، هـمـان شـیـطـانِ اکـبــرآمـــــــــد جـلــــو بـا فـتـنـه هـایِ نــرمِ دیــگـــــــر
صـد فـرقـۀ گـمـراه در ایـــــــــــــــران بـه پـاشـددر کـشـــــورِ جـــــــان ، پـایِ صـد ابـلـیـس وا شـد
از یـک طـرف بـاب آمــــد ، از آن سـو بـهـــایـــیفـریـاد زد شـیـطـان ، فـرامـاسـون کــجــــایـــی؟!
درویـش از مـسـجـد جــدا شـد پـایـش ، افـسـوسمُــنــفَــک شـد از مـولایِ بَـس والایـش ، افـسـوس
اسـلام را گـفـتـنـد آئــیــــــــــنِ عــــــربـهــــاستگـفـتـنـد ایـن دیــنِ خـشـن ، دیــنِ عـــــربـهـــــاست
گـفـتـنـد ایــــــــــــرانــــی خـودش زَرتُـشـت داردبـی بُــتــه ایــــران نـیـست ، ایـــران پـشـت دارد
وقـتـی که کـوروش دارد ایـران ، پس علی کیست؟!ایــــران اوسـتـــا دارد ایـن قـرآن دِگـر چـیـست؟!
ابـلـیـس ، تَـرفـنـدش چـنـیـــن است ای جـــــوانــان!چـون گرگ آری در کـمـیــن است ای جــــوانــان!
اسـلام آئــیـــــــنِ عـــــرب مــی بـاشـد آیـــــــــا؟!یـا ایـنـکـه دیــنِ حـضـرتِ حـق است بـــــر مــا؟!
ایــــــــرانـیـــان چــون عــاشـقـانِ عــــدل بـودنـدآغـوشِ خـود را بــــــر عــلـــی فـوری گـشـودنـد
اسـلام دیــــــــــــــــنِ کـــامـــلِ حـق است مـردمدین غیر از این دین ، پایه اش لَـق است مـردم!
پـیـشِ مـسـلـمــانـان ، رسـولان جـمـلـگـی خــــــوببِـالْـکُـل تـمــامـــی پـیـشِ مــا خـوبـنـد و مـحـبـوب
زَرتُـشـت پـیـشِ مـا مـسـلـمــانـان بــــــزرگ استمـوسـی بـلـنـد و حـضـرتِ عـیـسـی سِـتُـرگ است
مـــــا هـــــــر رسـولـی را فـراوان دوست داریـممــــا عـشـقـشـان را جـمـلـگــی در پـوست داریـم
امــــــــــــا مــحــمـــد را یـهــودی دوست دارد؟!آیـــــــا مـسـیـحــی عـشـقِ او در پــوست دارد؟!
آتـــــــــــــش چـرا پـس مـی زنـنـد آیــا کـتـابـش؟!دشــمــــــــــــــن چـرا هـسـتـنـد بـا آیـاتِ نـابـش؟!
تـــورات تـحـریـف است و اِنـجـیــل و اَوِسـتـــــــاامــــــا قـبـولنـد ایـن کُــتُــب در مَـکـتـبِ مـــــــا
قــــــــــــرآن نـشـد تـحـریـف ، سـوزانـدنـد آن راآتــشــفــشــــــــان گـشـتـنـد تــــا خـوانـدنـد آن را
زیـــرا کـه در قــرآن حـقـیـقـت هـا نـهـفـتـه استحـق غـیــرِ حـق در داخـلِ قـــــرآن نـگـفـتـه است
هـر کـس کـه بـاطـل بـاشـد از حـق مـــی گـریـزدآتـش شـود از کـیـنـه ، بـــــــــا حـق مـــی سـتـیـزد
کـوروش بـزرگ است و بـزرگـان جـایـشـان چشممـن فـرش گـردانـم بـــه زیــــرِ پــــایـشـان چـشـم
امـــــــــا بــزرگـان را بــزرگـان مـــی شـنـاسـنـدجـــمـــعِ سِـتُـرگـان را سِـتُـرگـان مـــی شـنـاسـنـد
پـیـشِ مـن و پـیـشِ شـمــا کــورش کـبـیــــر استپـیـشِ عــلـــیِ مـرتـضـی ، طـفـلــی صـغـیــر است
کـــــوروش چـه دارد غـیـرِ یـک تــاریــخِ مُـبـهـم؟!مــنــشـــــــورِ او هـم کـمـتــر از ده صـفـحـۀ کـم!
آن نـامـۀ مـالـک بـــــــــــــــــــه مــولا را بـبـیـنـیـدتـا صـد گـلـسـتـان گُـل زِ هـر سَـطـرش بـچـیـنـیـد
تـنـهـا فـقـط این نامه ، بـیش از بـیـست صفحه استیـک نــامـــــهء او عـالَـمــــــی را مـی کُــنَـد مـسـت
یـک نـامـه اش ایـن ، از کـتـابـش مـن چـه گـویـم؟!هـفـت آسـمـــــــــــان را بـا کـتـابـش مـن بِـپــویـم
کُـل پــرده هـا را مــــــــــــی دَرَد ، نـهـج الـبـلاغـهخـوش تـا خـدایـت مــــــــــی بَـرَد ، نـهـج الـبـلاغـه
مــولا غُـرَر دارد ، بــگـــو کــــــوروش چـه دارد؟!مــولا دُرَر دارد ، بــگــــو کــــــوروش چـه دارد؟!
صفحه ۲

۱۴:۵۴

بازارسال شده از انجمن شعر((ن‌والقلم))
یـک خـطـبـه دارد بــــــــــــی الـف ، قـدش بـنـازمیـک خـطـبـه هم بـی نـقـطـه ، خـالـش چـاره سازم
گـفـتـنـد ذوالـقـرنـیــن کـــــوروش بـاشـد ، امــــــا_در یـک حـدیـثـــــی ایـــــن چـنـیـــن فـرمـود مـولا:
« مـــــــن شـخـصِ ذوالـقَـرنـیـنـم » ای مـردم! بـدانـیـداز دستِ دیـــــــــــوِ فـتـنـه گــر خـود را بـرانـیـد
یـک اسـم آمـــــد عـقـلِ مـــــــا را بـرد ، افـسـوسدیـــو آمـــد آری عـقـلِ مـــا را خـورد ، افـسـوس
از سـی هـزار اسـمِ عــلــــی ، چـیـــــزی نـگـفـتـیـمچـشـمِ عــلــــی بـیــن را چـرا بـر هـم نـهـفـتـیـم؟!
ایـن کـارِ شـیـطـانِ بـزرگ است ای جـــــــوانــان!ما مـیـش و شـیـطـان مـثـلِ گرگ است ای جوانان!
شـیـطـان هـزاران جـــــــاده را آمـاده کـــــــــردهچــــــــــاهِ جَـهَـنـَّم حَـفـر در هـر جـــــاده کـــــرده
راهِ عــلـــی ، تــنــهــــــــا صِـراطَ الْمـسـتـقـیـم استپـــــــایــــــان راهِ راست ، جَــــنـاتُ الـنَـعـیـم است
هـرچـنـد پـــــــــا بـر پـــــوزۀ شـیـطـان نـهـــادیـم_هـرچـنـد مـحـکـــم رو بــــه رویـش ایـسـتـــــادیـم_
امـا هـنـــوز او گـرمِ کـــــــار است ای جـــوانـان!شـیـطـان هـنـــوز امـیـــــدوار است ای جـــوانـان!
بـر قـلــبِ مـا بـا اوجِ پـسـتــــــــــی آمــد ایـن بـارابـلـیـس بـا شـیـطـان پــرسـتـــــــی آمــد ایـن بـار
او گـفـت :« ایـمـــــان چـیـست دیـگـر؟ بـی خـیـالـشهـر جـا حـرامـــــــی هـسـت مـن کـردم حـلالـش!
مـعـنــــــی نـدارد خـــــــطِ قـــرمـــز ، زود بـگـذرایـنـجـا بـهـشـتِ توست ، مَـحـشـر چـیـست دیـگـر؟! »
ایـنـهــا کـه گـفـتــــم ، ذره ای از بـی شـمــار استمـا خـواب اگـر بـاشـیـم یـاران! ، کــــار ، زار است
زود ای جــوانـانِ سِــتُــرگ! آمـــــــــــــاده گـردیـدبـر ضِـدِ شـیـطـانِ بـــزرگ آمـــــــــــــاده گـردیـد
صـهـیـــون فـرامـوشِ شـمـــــــــا هـرگـز نـگـرددوا بـهـرِ او گـوشِ شـمــــــــــــــــا هـرگـز نـگـردد
شـیـطـان تـر از ابـلـیـس ، آمــــــریـکـاست امـروزدشـمــــن تـریـن دشـمــــن بــرایِ مـاست امـروز
از چـــارده مَـعـصـوم تـنـهـــــــا خـط بـگـیـریـددر راهِ سُــــــــرخِ پـیــرتـان تـنـهـــــــــا بـمـیـریـد
پـیـرِ شـمــا یـاد آورِ پـیـرِ خُــمِــیــــــــــــــن استاولادی از اولادِ سـرسـبـــزِ حُــسِــیـــــــــن است
سـیـد عـلـی پـیـرِ شـمــا مـی بـاشـد امــــــــــروزسـیـد عـلـی مـیـرِ شـمــا مـی بـاشـد امــــــــــروز
سـیـد عـلـی تـنـهـــــــــــــــا نـمـانَـد ای جـــوانـان!در چــــــــــــــاه ، ذکـرِ غـم نـخـوانَـد ای جـــوانـان!
سـیـد عـلـی را جـمـلـه چـون عــمـــــــار بـاشـیـدبـر دارِ زُلـفـش ، مـیـثـمِ تــمـــــــــــــــــــار بـاشـیـد
پـشـتِ عـلـی بـاشـیـد تـا غـوغـایِ مــهـــــــــــدیتـا صـبـحِ آن آدیــنــــه ، تـا فـردایِ مــهــــــــــــدی
آه ای جـــــوانـان! مَـحـضِ حـق ، هـشـیــار بـاشـیـدعـصـرِ شـب است ای مسلمین! ، بـیـدار بـاشـیـد


تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف) سلامتی و طول عمر با عزت رهبر عزیزمان امام خامنه ای ( مدظله العالی)آگاهی و بصیرت آحاد مسلمانان‌ جهان و ملت ولائی ایران جان پیروزی اسلام ناب محمدی بر غرب جنایتکار و اسرائیل حرامزاده و کفر جهانی دمادم (((صلوات)))
«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»

صفحه ۳

#امام_زمان #امام_خامنه_ای #بصیرت#ایران_قوی#جبهه_مقاومت #جنگ_نرم#فضای_مجازی#حجاب#حجاب_برتر#جنگ_سایبری#جنگ_اطلاعاتی#جاسوسی#نفوذ#ننگ_بر_وطن_فروش#مرگ_بر_غربزده#فتح_قدس #فتح_کاخ_سیاه #پایان_اسرائیل #پایان_غرب #سید_علیرضا_حسینی


https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351بله

https://eitaa.com/seyedalirezahosseiniایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)

۱۴:۵۴

بازارسال شده از انجمن شعر((ن‌والقلم))
thumnail
بسمه تعالی

کــَرَم ذره ای از کِـــرامـــاتِ تــــوهـمــه دست و دل بـازهـا ، مــاتِ تـــو
سـخـاوت گـــــــدایِ درِ خـانـــه اتتـو شـمـعـی و ایـثـار ، پـــــروانـه ات
تـو از آسـمــان نـیـز بـخـشـنـده تـرتـو از مِـهــــر بـر خـاک ، تـابـنـده تـر
عطشناکِ یک جرعه ات ، چشمه ساروَ مـجـنــونِ لـیـلایِ رویـت ، بــهــــار
تــمـــامِ گــذشـت! ای جـــــوادِ نُـهُـمالا ای کــریـمـان هـمـــه در تـو گُــم
تو جـاری شـوی ، سـبـز گردد کـویـربـبـاری ، جـوان مـی شود نـخـلِ پـیـر
بـیـابـان نَـمـانَـد بـه رویِ زمــیــــــنزمانی کـه مـــی بـاری ای نـازنـیـن!
چـه در وصفِ جُودِ تو بـاید نوشت؟!گُـلــی از گـلـسـتـانِ بـذلـت ، بـهـشـت
تــو ای بـحـرِ مـوّاجِ دُرهـایِ فـضل!جـوادی و یـک فـضلِ تو جُود و بذل
تـویـی قـلـۀ هرچه خوبی کـه هـستتـویـی آنـکـه بـر اوجِ خوبی نشست
چـه گـویم من از علم و آگـاهـیت؟!دو عـالَـم فـــــدایِ خــــدا خـواهـیت
خـدا خـواهـیت ، مـسـت مــی سازدمو از دام ، بـیــرون مـــــــــی انـدازدم
از ایـن دامِ دنـیـایِ پُـر زرق و بـرقکه گـشـتـیـم غرقـش ز پا تا به فرق
خـدا خـواهـیـت تـا خـدا قـد کـشـیـدکـبـوتـر شـــد و تـا نـهــایـت پـــریـد
فـقـط چـارده تـن ، چـنـیـن پَــر زدنـدبـه عرشِ خدا ، این چـنـیـن سر زدند
از ایـن چـارده تـن ، یـکـیـشـان تویـیهـمــــــه مُـتـقـی و تَـقـیـشـان تویـی
زبـان زد شد آخر ، خـدا خواهـی اتشد آخر چو حـیـدر ، خدا خواهی ات
شـبـیـه پـدر گـشـتــــی آخـر پـسـر!گــرفــتــــی پـسـر! راه و رسمِ پـدر
فــــدایِ تــو و خـاکِ پـایِ عـلــــــیدلـم کـرده امـشـب ، هــوایِ عـلـــــی
هـوایِ امـیـــری کـه مـثـلـش نـبــوددلـیـری که هر قـلـعـه ای را گـشـود
بـیـا فـاتـحِ قـلـعـۀ قــلـــــــبِ مـــــنبـیـا یک شب ای مردِ خـیـبـر شـکـن
بـیـا و بـه بـازویِ خـیـبـر گــشــــــادلِ مـثـلِ سـنـگِ مـــــــرا ، وا نـمــــــا
تــو مـثـلِ پـدر ، غـرقِ خـالـق شـدیخدا را چو حـیـدر تو عـاشــق شدی
مــن و مــا فــــدایِ خـدا خـواهـیـتبـمـیـرم بـرایِ خـــــــــدا خـواهـیـت
خـدا خـواهـیت رویِ مـنـبـر نشستبه مـنـبـر چـو مـولایِ قـنـبـر نشست
بـه چـرخـش درآورد تــیـــــغِ زبـانچـو بـنـشـسـت بـر اسبِ تـیـزِ بـیـان
کـلامِ تـو روشـن ، پـیــامِ تــــو روزوَ رفـتــارِ تـو ، شـمـسِ گـیـتـی فـروز
شـد از نـورِ رویِ تـو آخـر ، تــبــــاه_شـبِ تــارِ خـفـاشــهـــــایِ سـیــــاه
نــفـــــاقِ خـــوارج نـیــاورد تـــابکـلامِ تـــــــو را ، وارثِ بـــوتــــراب!
بـه جـــانـت فـتـادنـد خــفـــاشـهــــاتــــــو را زهـر دادنـد خــفـــاشـهــا
کـه نـورِ تـو نـابـود گـردد ، جـــــواد!وَ خـورشـیـدِ تو دود گردد ، جـــــواد!
ولـی تـا ابـد ، نورِ جـان روشن استوَ خـورشـید در آسمان روشن است
نـگـردد بـه والله خـامــوش و سـردچـراغـی کـه روشن خـــداونـد کـرد
تو نوری و در چـشم و دل زنده ایتو بـاقـی چـو خـورشـیدِ تـابـنـده ای
بـیـا بـر شـب تــارِ مــــا هـم بـتـابتـو ای شـمـسِ جـــاویـد! ای آفـتـاب!

میلاد حضرتش مبارک بر وجود مقدسش و تعجیل در فرج فرزندش(عج) دمادم (((صلوات)))
#امام_زمان#میلاد_امام_جواد#امام_جواد#جواد_الائمه#امام_خامنه_ای#سید_علیرضا_حسینی

https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351بله

https://eitaa.com/seyedalirezahosseiniایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)

۱۶:۰۴

بازارسال شده از انجمن شعر((ن‌والقلم))
thumnail
لحظاتی از مراسم شعرخوانی میلاد سراسر نور آقا امیرالمومنین (صلوات الله علیه)مسجد حضرت ابوالفضل(علیه سلام) پاکدشتدوشنبه ۱۴۰۳/۱۰/۲۴

۲۲:۳۸

بازارسال شده از انجمن شعر((ن‌والقلم))
thumnail
شهادتِ دخت ولی الله ، اخت ولی الله ، عمه ولی الله ، عقیله بنی هاشم ، ام المصائب ، زينت الأب ، عالمة غير معلّمه ، فاهمة غير مفهّمة ، كعبة الرّزايا ، نائبة الزّهرا ، نائبة الحسين ، مليكة الدّنيا ، عقيلة النّساء ، عديلة الخامس من اهل الكساء ، شريكة الشّهيد ، كفيلة السّجاد ، ناموس رواق العظمه ، سيدة العقائل ، سرّ ابيها ، سلالة الولاية ، وليدة الفصاحة ، شقيقة الحسن ، عقيلة خدرالرّسالة ، رضيعة ثدى الولایة ، بليغه ، فصيحة ، صديقة الصّغری ، الموثقه ، عقيلة الطالبیین ، الفاضلة ، الكاملة ، عابدة آل علی ، عقيلة الوحى ، شمسة قلادة الجلالة ، نجمة سماء النّبالة ، المعصومة الصّغرى ، قرينة النّوائب ، محبوبة المصطفى ، قرّة عين المرتضی ، صابرة محتسبة ، عقيلة النبوة ، ربة خدرالقدس ، قبلة البرایا ، رضيعة الوحی ، باب حطّة الخطایا حضرت زینب کبری (صلوات الله و سلامه علیها)تسلیت و تعزیت باد.بر وجود مقدسش و تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)دمادم(((صلوات)))

#امام_زمان#امام_حسین#حضرت_زینب#شهادت_حضرت_زینب#امام_خامنه_ای#حجاب#شهادت#بصیرت#پایان_اسرائیل#پایان_آمریکا#سید_علیرضا_حسینی  
https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351بله

https://eitaa.com/seyedalirezahosseiniایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)

۵:۱۱