۱۶ فروردین
ماه رمضان 1403,01,15.mp3
۴۲:۵۱-۱۰.۶۱ مگابایت
۱۱:۰۶
۱۹:۳۴
۱۷ فروردین
ماه رمضان 1403,01,16.mp3
۴۳:۴۷-۲۰.۸۵ مگابایت
۱۱:۱۴
۱۸ فروردین
۰:۱۲
۱۹ فروردین
ماه رمضان 1403,01,17.mp3
۳۹:۴۷-۱۹.۰۲ مگابایت
۱۴:۵۷
۲۰ فروردین
ماه رمضان 1403,01,18.mp3
۳۹:۵۸-۱۹.۱ مگابایت
۷:۳۷
ماه رمضان 1403,01,19 (1).mp3
۳۰:۵۶-۱۴.۹۷ مگابایت
۲۱:۴۰
۲۱ فروردین
ماه رمضان 1403,01,20.mp3
۴۶:۰۲-۲۱.۸۸ مگابایت
۱۱:۴۲
شهد عشق ( استاد غفاری )
مشاهده فیلم سخنرانی https://shahdeshgh.ir/1403-01-20 #بیانات استاد غفاری شرح #مناجات_شعبانیه روز بیست و هشتم #ماه_رمضان ۱۴۴۵ ۲۰ فروردین ۱۴۰۳ شهر مقدس قم ✾•┈┈••✦••┈┈•✾ شهد عشق @ShahdEshgh
برای کسانی که تازه با حقیقت ماه رمضان انس گرفتند، جدایی سخت است. در آخرین لحظات باقیمانده از خداوند بخواهیم انشاءالله این انس و رفاقت تا آخر عمر باقی بماند. اگر این صمیمیت را استمرار ببخشیم جدایی نخواهد بود و همیشگی میشود.اگر حسن ظن قوی و اعتماد قوی به خدا باشد این رفاقت حفظ میشود که شرطش راضی بودن به مقدرات الهی بعد از ماه رمضان است. کسی که رضا و خشنودی خود را فدای رضا و خشنودی خدا میکند، سختیها را تحمل میکند و به عمل کم قانع نیست.همه انبیا و اولیا ابتلاء داشتند و بندگان خوب هم این طورندابتلاء یا برای ارتقا و تقرب است یا برای پاکسازی از گناه و خطا و رفع موانع معنوی است.مجتبی یعنی خود را در او دیدن و مصطفی یعنی برگزیده، با صبر مجتبی میشوی و با رضایت مصطفی.گاهی حتی با ذرهای عصبانیت زندگی از هم میپاشد، عصبیت تمام خوبیهای انسان را آتش میزند.صبر(صبر در بلا و سختی، صبر بر انجام واجبات و صبر بر گناه نکردن) خیلی تلاش و مجاهدت و تمرین میخواهد چون جایزهاش خیلی بالاست که مجتبی شدن و یکپارچگی با حقیقت خداست. اگر به آنچه خدا داده قانع و راضی باشد ثروتمندترین است.کسی که رضایت و خشنودی خدا را همیشه بخواهد، امام حسن علیهالسلام ضمانت میکند دعایش مستجاب میشود. راهش فرمول به «امر مولا برای مولا» و فرمایش امیرالمؤمنین است که در حال زندگی کن. آنچه اتفاق افتاده دیگه افتاده پس راضی باش و یقین و اعتماد کن تا رحمت خدا سرازیر شود ولی اگر ناخشنود باشی میدوی و نمیرسی و دچار شک و کفر میشوی.بهترین راه یقین و رضا در «توحید» است که همه اتفاقات را از خدا بدانی. با فرمول «به امر مولا برای مولا» سریع به مقصد میرسیم.امورات عالم بر اساس قضای الهی است نه وفق رضای تو. دستور شرع برای ازدواج حجاب و نماز است که اصل است بقیهاش ملاکهای شخصی توست.گاهی اوقات اجر و ثوابها پرده و مانع معنوی را کنار نمیزند، دلیلش راضی نبودن به قضای الهی است.یادمون باشه که اقرار به گناه تنها وسیله نجات ماست.
۱۲:۰۷
سلام رفقای عزیز#عید_فطر بر شما و خانواده محترم مبارک باد
۱۶:۰۰
خیریه مهرالزهراشماره کارت برای واریز وجه فطریه عام6063731131974009به نام سید احسان عابدیشماره کارت برای واریز وجه فطریه سادات6063731125291782به نام سید احسان عابدی
۱۶:۰۰
۲۲ فروردین
۹:۳۴
۲۳ فروردین
حال و روز یک عاشق به نام مصطفی چمران
#نکته_من_النکات
نزدیک به یک سال میگذرد که در آتشی سوزان میسوزم. کمتر شبی به یاد دارم که بدون آب دیده به خواب رفته باشم و آههای آتشین قلب و روح مرا خاکستر نکرده باشد!
خدایا نمیدانم تا کی باید بسوزم؟ تا چند رنج ببرم؟ در همه حال، همه جا و همیشه تو شاهد بودهای. عشقی پاک داشتم و آن را به پرستش ذات مقدس تو ارتباط میدادم، ولی عاقبتش به آتشی سوزان مبدل شد که وجودم را خاکستر کرد. احساس میکنم تا ابد خواهم سوخت. شمعی سوزان خواهم بود که از سوزش من، شاید بشریت لذت خواهد برد!
خدایا، از تو صبر میخواهم و به سوی تو میآیم. خدایا تو کمکم کن.
امروز 19 رمضان یعنی روزی است که پیشوای عالیقدر بشریت در خون خودش غوطه میخورد. روزی است که مرا به یاد آن فداکاریها، عظمتها و بزرگواریهای او میاندازد. از او خالصانه طلب همت میکنم، عاشقانه اشک یعنی عصاره حیات خود را تقدیمش مینمایم. به کوهساران پناه میبرم تا در ...تنهایی، از پس هزارها فرسنگ و قرنها سال با او راز و نیاز کنم و عقدههای دل خویش را بگشایم. خدایا نمیدانم هدفم از زندگی چیست؟ عالم و مافیها مرا راضی نمیکند. مردم را میبینم که به هر سو میدوند، کار میکنند، زحمت میکشند تا به نقطهای برسند که به آن چشم دوختهاند.ولی ای خدای بزرگ از چیزهایی که دیگران به دنبال آن میروند بیزارم. اگرچه بیش از دیگران میدوم و کار میکنم، اگرچه استراحت شب و نشاط روز را فدای فعالیت و کار کرده و میکنم ولی نتیجه آن مرا خشنود نمیکند. فقط به عنوان وظیفه قدم به پیش میگذارم و در کشمکش حیات شرکت میکنم و در این راه، انتظار نتیجهای ندارم!
خستگی برای من بیمعنی شده است، بیخوابی عادی و معمول شده، در زیر بار غم و اندوه گویی کوهی استوار شدهام، رنج و عذاب، دیگر برایم ناراحت کننده نیست. هر کجا که برسد میخوابم، هر وقت که اقتضا کند میخیزم، هرچه پیش میآید میخورم، چه ساعتهای دراز که بر سر تپههای اطراف «برکلی» بر خاک خفتهام و چه نیمههای شب که مانند ولگردان تا دمیدن صبح بر روی تپهها و جادههای متروک قدم زدهام. چه روزهای درازی را با گرسنگی به سر آوردهام. درویشم، ولگردم، در وادی انسانیت سرگردانم و شاید از انسانیت خارج شدهام، چون احساس و آرزویی مانند دیگران ندارم.
ای خدای بزرگ، برای من چه مانده است؟ نام خود را بر سر چه باید بگذارم؟ آیا پوست و استخوان من مشخّص نام و شخصیّت من خواهد بود؟ آیا ایدهها، آرزوها و تصورات من شخصیّت خواهند داشت؟ چه چیز است که «من» را تشکیل داده است؟ چه چیز است که دیگران مرا به نام آن میشناسند؟...
در وجود خود مینگرم، در اطراف جستوجو میکنم تا نقطهای برای وجود خود مشخص کنم که لااقل برای خود من قابل درک باشد. در این میان جز قلب سوزان نمییابم که شعلههای آتش از آن زبانه میکشد و گاهی وجودم را روشن میکند و گاه در زیر خاکستر آن مدفون میشوم. آری از وجود خود جز قلبی سوزان اثری نمیبینم. همه چیز را با آن میسنجم. دنیا را از دریچه آن میبینم. رنگها عوض میشوند، موجودات جلوه دیگری به خود میگیرند.
دستنوشتههای #شهید_چمران در آمریکا، اوایل بهار 1960 ✾•┈┈••✦••┈┈•✾ شهد عشق @ShahdEshgh
#نکته_من_النکات
نزدیک به یک سال میگذرد که در آتشی سوزان میسوزم. کمتر شبی به یاد دارم که بدون آب دیده به خواب رفته باشم و آههای آتشین قلب و روح مرا خاکستر نکرده باشد!
خدایا نمیدانم تا کی باید بسوزم؟ تا چند رنج ببرم؟ در همه حال، همه جا و همیشه تو شاهد بودهای. عشقی پاک داشتم و آن را به پرستش ذات مقدس تو ارتباط میدادم، ولی عاقبتش به آتشی سوزان مبدل شد که وجودم را خاکستر کرد. احساس میکنم تا ابد خواهم سوخت. شمعی سوزان خواهم بود که از سوزش من، شاید بشریت لذت خواهد برد!
خدایا، از تو صبر میخواهم و به سوی تو میآیم. خدایا تو کمکم کن.
امروز 19 رمضان یعنی روزی است که پیشوای عالیقدر بشریت در خون خودش غوطه میخورد. روزی است که مرا به یاد آن فداکاریها، عظمتها و بزرگواریهای او میاندازد. از او خالصانه طلب همت میکنم، عاشقانه اشک یعنی عصاره حیات خود را تقدیمش مینمایم. به کوهساران پناه میبرم تا در ...تنهایی، از پس هزارها فرسنگ و قرنها سال با او راز و نیاز کنم و عقدههای دل خویش را بگشایم. خدایا نمیدانم هدفم از زندگی چیست؟ عالم و مافیها مرا راضی نمیکند. مردم را میبینم که به هر سو میدوند، کار میکنند، زحمت میکشند تا به نقطهای برسند که به آن چشم دوختهاند.ولی ای خدای بزرگ از چیزهایی که دیگران به دنبال آن میروند بیزارم. اگرچه بیش از دیگران میدوم و کار میکنم، اگرچه استراحت شب و نشاط روز را فدای فعالیت و کار کرده و میکنم ولی نتیجه آن مرا خشنود نمیکند. فقط به عنوان وظیفه قدم به پیش میگذارم و در کشمکش حیات شرکت میکنم و در این راه، انتظار نتیجهای ندارم!
خستگی برای من بیمعنی شده است، بیخوابی عادی و معمول شده، در زیر بار غم و اندوه گویی کوهی استوار شدهام، رنج و عذاب، دیگر برایم ناراحت کننده نیست. هر کجا که برسد میخوابم، هر وقت که اقتضا کند میخیزم، هرچه پیش میآید میخورم، چه ساعتهای دراز که بر سر تپههای اطراف «برکلی» بر خاک خفتهام و چه نیمههای شب که مانند ولگردان تا دمیدن صبح بر روی تپهها و جادههای متروک قدم زدهام. چه روزهای درازی را با گرسنگی به سر آوردهام. درویشم، ولگردم، در وادی انسانیت سرگردانم و شاید از انسانیت خارج شدهام، چون احساس و آرزویی مانند دیگران ندارم.
ای خدای بزرگ، برای من چه مانده است؟ نام خود را بر سر چه باید بگذارم؟ آیا پوست و استخوان من مشخّص نام و شخصیّت من خواهد بود؟ آیا ایدهها، آرزوها و تصورات من شخصیّت خواهند داشت؟ چه چیز است که «من» را تشکیل داده است؟ چه چیز است که دیگران مرا به نام آن میشناسند؟...
در وجود خود مینگرم، در اطراف جستوجو میکنم تا نقطهای برای وجود خود مشخص کنم که لااقل برای خود من قابل درک باشد. در این میان جز قلب سوزان نمییابم که شعلههای آتش از آن زبانه میکشد و گاهی وجودم را روشن میکند و گاه در زیر خاکستر آن مدفون میشوم. آری از وجود خود جز قلبی سوزان اثری نمیبینم. همه چیز را با آن میسنجم. دنیا را از دریچه آن میبینم. رنگها عوض میشوند، موجودات جلوه دیگری به خود میگیرند.
دستنوشتههای #شهید_چمران در آمریکا، اوایل بهار 1960 ✾•┈┈••✦••┈┈•✾ شهد عشق @ShahdEshgh
۱۷:۵۸
۲۵ فروردین
۱۶:۵۲
۲۷ فروردین
۱۹:۳۴
۲۹ فروردین
۱۳:۳۵
۴ اردیبهشت
۱۷:۴۶
۵ اردیبهشت
۱۵:۴۳
۶ اردیبهشت
جلسه خواهران 1403,02,05.mp3
۴۹:۱۷-۲۳.۳۷ مگابایت
۱۴:۴۳
۸ اردیبهشت
شرح مناجات شعبانیه 1403,02,06.mp3
۳۶:۴۴-۱۷.۶۲ مگابایت
۴:۲۷