۱۸ فروردین ۱۳۹۸
شهيد محمد علي رجايي
زندگینامه شهید رجایی
۱۳۱۲؛ تولد در شهر قزوین
۱۳۱۶؛ از داشتن نعمت وجود پدر محروم شد و تحت تکفل مادری مهربان قرار گرفت.
۱۳۱۸؛ آغاز تحصیلات ابتدایی تا اخذ گواهینامه ششم ابتدایی در قزوین.
۱۳۲۷؛ آغاز خدمت در نیروی هوایی.
۱۳۳۲؛ فارغالتحصیل شبانه دوره متوسطه.
۱۳۳۵؛ ورود به دانشسرای عالی.
۱۳۳۸؛ اخذ مدرک لیسانس در رشته ریاضی و استخدام در وزارت فرهنگ به عنوان دبیر ریاضی.
۱۳۴۰؛ عضویت در نهضت آزادی و دستگیری وی به مدت ۵۰ روز.
۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰؛ انجام دادن یک رشته فعالیتهای آموزشی مخفیانه با همکاری افرادی چون شهید دکتر باهنر برای تربیت و پرورش افرادی که بتوانند در نبردهای مسلحانه شرکت کنند و به یاری رزمندگان فلسطینی بشتابند. در این سالها شهید رجایی به کشورهای فرانسه، ترکیه و سوریه سفر کرد تا برنامه مذکور را به نحوی سازماندهی شده عملیاتی سازد.
۱۳۵۳؛ دستگیری و زندانی شدن به مدت چهار سال.
۱۳۵۷؛ آزادی از زندان به همراه دیگر زندانیان سیاسی و ورود به مبارزات سیاسی و فرهنگی و تأسیس انجمن اسلامی معلمان.
۱۳۵۷ و ۱۳۵۸؛ پس از پیروزی انقلاب، مسئولیت وزارت آموزش و پرورش را برعهده گرفت و در زمان وزارت خود موفق به دولتی کردن همه مدارس شد و سپس به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی برگزیده شد.
۱۳۵۹؛ در ۱۸ مرداد به عنوان اولین نخستوزیر جمهوری اسلامی ایران معرفی و با رأی قاطع به نخستوزیری انتخاب شد.
۱۳۶۰؛در پی عزل بنیصدر، به ریاست جمهوری رسید.
۱۳۶۰؛ در هشتم شهریور در انفجار دفتر نخست وزیری به شهادت رسید.
*
«محمدعلی» تا آمد دست چپ و راستش را بشناسد یاد گرفت که کار کند و کار کند.
دست فروشی که می کرد همان جا کنار خیابان بساط ناهار را پهن می کرد و شکم گرسنه اش را با نان و خیاری آرام می کرد.
باز هم کار بود و زحمت...
**
مثل هر هفته،جوان های فامیل جمع شده بودند خانه رجایی!
یک نفر نیامده بود، وقتی سراغش را گرفت جوانی بلند گفت: چون مشروب خورده خجالت می کشد داخل شود.
هیچ کس نفهمید رجایی در گوشی چه حرفی به جوان زد، دستش را گرفت و آورد سر سفره و گفت:
با هم غذا می خوریم
- ولی دهان من نجس است
«تو مهمان من هستی» را گفت و غذا را شروع کرد،
جوان می گفت که دیگر سراغ آن کار حرام نرفتم چون رجایی من را به لجاجت نینداخت.
**
شیخ دانشسرا!
به محمد علی و کاظم می گویند که ته ریش دارند و رفتارهایی که نشان مذهب دارد.
کاظم را کشیده کنار و می گوید: اگر می خواهی مثل بقیه باشی، با همان شوخی ها و رفتارها بهتر است اول ریشت را از ته بتراشی!
مکثی می کند و بعد می گوید: من و تو با این ظاهر دینی اگر خلاف کنیم همه متدینین را به تظاهر متهم می کنند.
**
بحث حسابی گرم شده بود؛ یکی رجایی استدلال می آورد، یکی آن طرف کمونیست.
یک نفر توی جمع که ناظر بود یک دفعه فحشی پراند به لنین
عصبانیت رجایی را که دید گفت: به لنین فحش دادم شما چرا ناراحت شدید ؟!
با خشم فروخورده گفت: حق نداریم به کسی که مورد احترام دیگری است توهین بکنیم چرا که به خود او توهین کرده ایم.
اثر این احترام و منطق را بعدها دید وقتی جوان کمونیست به آغوش اسلام بازگشت.
**
ضعف مرا به حساب انقلاب و مکتب من نگذارید
اين جمله با همه حرف می زد...
نصب كرده بود پشت ميزش
خيلي مواظب بود خلاف زير دستانش را كسي به نام انقلاب نگذارد
از انقلاب براي خودش مايه نمي گذاشت
هيچ وقت.
**
آقای رجایی شما حزب اللهی هستید؟
خبرنگار این را پرسید
زيركي كرده بود
مي خواست جواب نخست وزیر را بسنجد.
- اگر حزب اللهی باشم از نوع لاجوردیهاست...
**
این چه وضعیتی است؟
- چه وضعیتی آقای رجایی؟
- آسفالت کوچه را می گویم !
- ببخشید، بد آسفالت کرده اند؟ می گویم درست کنند.
- نه آقا! هیچ کوچه ای آسفالت نشده آنوقت آمده اید کوچه ما را درست کرده اید.
- آخر شما ...
آخر نداره. این ها اخلاق طاغوتی است ما که با اسم کاری نداشتیم؛ مشکلمان با رسم بود.
**
هر کس رجایی را دوست دارد، برود
همه از این حرف تعجب کرده اند
گفت:
من مهمان دانشگاهم کار خوبی نکردید که برای استقبال به فرودگاه آمدید الان کار مردم زمین مانده و ناراحت می شوند اگر بشنوند به خاطر من اینجا آمده اید؛
آنوقت فحشش می ماند برای من و شما.
**
دوست داری به من خدمتی کنی؟
ـ این چه سوالی است؟ هر کسی دوست دارد به رجایی رئیس جمهور خدمت کند
این سوال مثل صاعقه از ذهن مرد گذشت که روبروی رجایی نشسته و او را خطاب کرده است.
- بفرمایید، سراپا گوش !
ـ همیشه به یادم بیاورید که من محمد علی رجایی ام، پسر عبدالصمد و اهل قزوین. کاسه بشقاب فروش و دوره گرد
مرد بهت زده فقط به رئیس جمهور کشورش نگاه می کند.
**
باورش سخت بود،
برای همه؛
همین دو ماه قبل بود که بهشتی و 72 تای دیگر...
برای خیلی ها انگار همه چیز به پایان رسیده بود.
فقط قلب آرام امام بود که همه را آرام کرد
آرام آرام
وقتي فرمود:
«رجایی و باهنر اگر نیستند خدا که هست»
زندگینامه شهید رجایی
۱۳۱۲؛ تولد در شهر قزوین
۱۳۱۶؛ از داشتن نعمت وجود پدر محروم شد و تحت تکفل مادری مهربان قرار گرفت.
۱۳۱۸؛ آغاز تحصیلات ابتدایی تا اخذ گواهینامه ششم ابتدایی در قزوین.
۱۳۲۷؛ آغاز خدمت در نیروی هوایی.
۱۳۳۲؛ فارغالتحصیل شبانه دوره متوسطه.
۱۳۳۵؛ ورود به دانشسرای عالی.
۱۳۳۸؛ اخذ مدرک لیسانس در رشته ریاضی و استخدام در وزارت فرهنگ به عنوان دبیر ریاضی.
۱۳۴۰؛ عضویت در نهضت آزادی و دستگیری وی به مدت ۵۰ روز.
۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰؛ انجام دادن یک رشته فعالیتهای آموزشی مخفیانه با همکاری افرادی چون شهید دکتر باهنر برای تربیت و پرورش افرادی که بتوانند در نبردهای مسلحانه شرکت کنند و به یاری رزمندگان فلسطینی بشتابند. در این سالها شهید رجایی به کشورهای فرانسه، ترکیه و سوریه سفر کرد تا برنامه مذکور را به نحوی سازماندهی شده عملیاتی سازد.
۱۳۵۳؛ دستگیری و زندانی شدن به مدت چهار سال.
۱۳۵۷؛ آزادی از زندان به همراه دیگر زندانیان سیاسی و ورود به مبارزات سیاسی و فرهنگی و تأسیس انجمن اسلامی معلمان.
۱۳۵۷ و ۱۳۵۸؛ پس از پیروزی انقلاب، مسئولیت وزارت آموزش و پرورش را برعهده گرفت و در زمان وزارت خود موفق به دولتی کردن همه مدارس شد و سپس به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی برگزیده شد.
۱۳۵۹؛ در ۱۸ مرداد به عنوان اولین نخستوزیر جمهوری اسلامی ایران معرفی و با رأی قاطع به نخستوزیری انتخاب شد.
۱۳۶۰؛در پی عزل بنیصدر، به ریاست جمهوری رسید.
۱۳۶۰؛ در هشتم شهریور در انفجار دفتر نخست وزیری به شهادت رسید.
*
«محمدعلی» تا آمد دست چپ و راستش را بشناسد یاد گرفت که کار کند و کار کند.
دست فروشی که می کرد همان جا کنار خیابان بساط ناهار را پهن می کرد و شکم گرسنه اش را با نان و خیاری آرام می کرد.
باز هم کار بود و زحمت...
**
مثل هر هفته،جوان های فامیل جمع شده بودند خانه رجایی!
یک نفر نیامده بود، وقتی سراغش را گرفت جوانی بلند گفت: چون مشروب خورده خجالت می کشد داخل شود.
هیچ کس نفهمید رجایی در گوشی چه حرفی به جوان زد، دستش را گرفت و آورد سر سفره و گفت:
با هم غذا می خوریم
- ولی دهان من نجس است
«تو مهمان من هستی» را گفت و غذا را شروع کرد،
جوان می گفت که دیگر سراغ آن کار حرام نرفتم چون رجایی من را به لجاجت نینداخت.
**
شیخ دانشسرا!
به محمد علی و کاظم می گویند که ته ریش دارند و رفتارهایی که نشان مذهب دارد.
کاظم را کشیده کنار و می گوید: اگر می خواهی مثل بقیه باشی، با همان شوخی ها و رفتارها بهتر است اول ریشت را از ته بتراشی!
مکثی می کند و بعد می گوید: من و تو با این ظاهر دینی اگر خلاف کنیم همه متدینین را به تظاهر متهم می کنند.
**
بحث حسابی گرم شده بود؛ یکی رجایی استدلال می آورد، یکی آن طرف کمونیست.
یک نفر توی جمع که ناظر بود یک دفعه فحشی پراند به لنین
عصبانیت رجایی را که دید گفت: به لنین فحش دادم شما چرا ناراحت شدید ؟!
با خشم فروخورده گفت: حق نداریم به کسی که مورد احترام دیگری است توهین بکنیم چرا که به خود او توهین کرده ایم.
اثر این احترام و منطق را بعدها دید وقتی جوان کمونیست به آغوش اسلام بازگشت.
**
ضعف مرا به حساب انقلاب و مکتب من نگذارید
اين جمله با همه حرف می زد...
نصب كرده بود پشت ميزش
خيلي مواظب بود خلاف زير دستانش را كسي به نام انقلاب نگذارد
از انقلاب براي خودش مايه نمي گذاشت
هيچ وقت.
**
آقای رجایی شما حزب اللهی هستید؟
خبرنگار این را پرسید
زيركي كرده بود
مي خواست جواب نخست وزیر را بسنجد.
- اگر حزب اللهی باشم از نوع لاجوردیهاست...
**
این چه وضعیتی است؟
- چه وضعیتی آقای رجایی؟
- آسفالت کوچه را می گویم !
- ببخشید، بد آسفالت کرده اند؟ می گویم درست کنند.
- نه آقا! هیچ کوچه ای آسفالت نشده آنوقت آمده اید کوچه ما را درست کرده اید.
- آخر شما ...
آخر نداره. این ها اخلاق طاغوتی است ما که با اسم کاری نداشتیم؛ مشکلمان با رسم بود.
**
هر کس رجایی را دوست دارد، برود
همه از این حرف تعجب کرده اند
گفت:
من مهمان دانشگاهم کار خوبی نکردید که برای استقبال به فرودگاه آمدید الان کار مردم زمین مانده و ناراحت می شوند اگر بشنوند به خاطر من اینجا آمده اید؛
آنوقت فحشش می ماند برای من و شما.
**
دوست داری به من خدمتی کنی؟
ـ این چه سوالی است؟ هر کسی دوست دارد به رجایی رئیس جمهور خدمت کند
این سوال مثل صاعقه از ذهن مرد گذشت که روبروی رجایی نشسته و او را خطاب کرده است.
- بفرمایید، سراپا گوش !
ـ همیشه به یادم بیاورید که من محمد علی رجایی ام، پسر عبدالصمد و اهل قزوین. کاسه بشقاب فروش و دوره گرد
مرد بهت زده فقط به رئیس جمهور کشورش نگاه می کند.
**
باورش سخت بود،
برای همه؛
همین دو ماه قبل بود که بهشتی و 72 تای دیگر...
برای خیلی ها انگار همه چیز به پایان رسیده بود.
فقط قلب آرام امام بود که همه را آرام کرد
آرام آرام
وقتي فرمود:
«رجایی و باهنر اگر نیستند خدا که هست»
۱۸:۵۶
شانزده سال بيشتر نداشتم كه «محمدرضا غفاري» براي خواستگاري به منزل ما آمد، گويي كار خدا بوده كه مهر خاموشي بر لبم نشست، و او را به عنوان همسر آينده ي خود قبول كردم .پس از ازدواج وقتي از او پرسيدم، اگر من پاسخ مثبت نمي دادم، چه مي كردي؟ با خنده گفت: قسم خورده بودم، تا هشت سال ديگر ازدواج نكنم. دقيقاً هشت سال بعد با عروج آسماني اش سؤال بي پاسخم را جواب داد.هنوز وجود او را در كنار بچه هايم احساس مي كنم. درست پس از شهادت محمدرضا درباره ي سند خانه مشكل داشتيم، يك شب او را در خواب ديدم كه گفت: «برو تعاوني، نزد آقاي... و بگو... در اين جا، تأملي كرد و گفت نه نمي خواهد، شما بگوييد، مشكل را خودم حل مي كنم. ناگهان از خواب بيدار شدم.چند روز بعد وقتي به سراغ تعاوني رفتم، گفتند: ما خودمان از مشكلاتان خبر داريم، همه ي كارهايش در دست بررسي است.
راوي : همسر شهيد محمدرضا غفاري0
راوي : همسر شهيد محمدرضا غفاري0
۱۸:۵۶
۲۰:۲۹
۱۹ فروردین ۱۳۹۸
بازارسال شده از گروه مطالب قرآنی
حسین:در پاسخ به ادعای بعضی #احمق ها که حرف دشمن را تکرار می کنندوبه سپاه متلک میگن و...... خیلی حرفهای دیگر
اگر سپاه نبود، امروز باید برای سفر به اهواز، به ایلام، به کرمانشاه، به سنندج و ارومیه، در صف طولانی مقابل در سفارتخانههای ایالتهای جدید، ساعتها برای دریافت «ویزا» گردن کج میکردیم و معطل میشدیم!
اگر سپاه نبود، هواپیماها ربوده میشدند و در تلآویو و پاریس و بغداد و ریاض و واشنگتن بر زمین مینشستند!
اگر سپاه نبود، خیلی زودتر از اینها در «دشت مغان» و در جنوب رود ارس، حکومت دوم صهیونیست یا همان «تلآویو ثانی» تشکیل شده بود!
اگر سپاه نبود، «عبدالمالک ریگی»های معدوم، الان به جای جهنم، در خیابان «پاستور» دفتر نمایندگی «جندالشیطان» را افتتاح میکردند!
اگر سپاه نبود، تانکها و نفربرهای مسعود رجوی که فقط یک روز تا تهران و رژه نظامی در میدان آزادی فاصله داشتند، الان به عنوان سمبل فتح پایتخت، وسط میدان شهدا تبدیل به تندیس و یادمان شده بودند.
اگر سپاه نبود، کودتای سال 88، به حمام خون مبدل میشد و جوخههای ترور 30 تیرماه 60 بار دیگر و این بار عظیمتر تکرار میشد!
اگر سپاه نبود، با جنگیدن به روش «اشکانیان»، هنوز در کف خیابانهای تهران، با دیکتاتور دیوانه حزب بعث «صدام» دست به گریبان بودیم، از بس زمین داده و زمان خریده بودیم.
اگر سپاه نبود، امروز نام بسیاری از «آقازادهها»، بویژه آقازادههای ساکن در جمهوری لیبرال- دموکراتیک تهران شمالی، جاسم و عبود و ابوبکر الطهرانی و... بود.
اگر سپاه نبود، داعش و تکفیریون الان تشکیل حکومت شام و ایران و عراق را جشن گرفته بودند.
اگر سپاه نبود، روستاهای محروم و دورافتاده ما، کجا راه و جاده و آب و برق و مسجد و مدرسه و درمانگاه به خود میدیدند؟ دولت بروکراتیک فربه و سنگین که حال تکان خوردن ندارد!
اگر سپاه نبود، از سربند زلزله «بم» ، کرمانشاه تا همین امروز، چشممان به دست سازمانهای بینالمللی بود و منتظر دریافت صدقه کشورهای ثروتمند بودیم و جنازههای آوارگان بیپناه و هراسان و داغدار مدتها بر زمین و در زیر آوارها باقی مانده بود.
اگر سپاه نبود، امروز، آقازادههای عافیتطلب و اشرافی و «فرنگ» درسخوانده حضرات، به جای فتنهگری و مانور تجمل، در سینه سرد قبرستانها، خواب ابدی میکردند!
اگر سپاه نبود، آثار شنی تانکهای «مرکاوا»ی اسرائیلی در سال 2006 بر پیکرهای خونین فرزندان حزبالله در جنوب لبنان، برجای مانده بود!
اگر سپاه نبود، ناموس شیعیان، مادران و دختران آزاده، به بردگی و اسارت و «جهاد نکاح» رفته بودند و در سنگرهای گرگهای گرسنه، هتک و دست به دست میشدند!
اگر سپاه نبود، آب را هم باید مثل خودروهای لوکس چند میلیاردی حضرات، وارد میکردیم
️از تربیت نوجوانان مؤمن در مساجد کشور تا تقویت زیرساختهای مهم علمی و آموزشی و دفاعی این آب و خاک....
بله! حق دارند به سپاه حمله کنند! حق دارند سپاه را بکوبند، حق دارند پاسداران نجیب اسلام و انقلاب را سرزنش کنند! سپاه، بیدلیل خار چشم نشده!اگرسپاه نبوددین اسلام مانند دین مسیح فقط تشریفاتی می شددرخدمت حکومتهای کفر، اگرسپاه نبودامروزداعش درخیابانهای شهرهای ماسرمی برید.اگرسپاه نبودامروزسوریه وعراق ویمن ولبنان وغزه سقوط کرده بودند .اگرسپاه نبودجان دادن درراه خدا وآزارگی وجودنداشت وبی ارزش می شد.اگرسپاه نبودفرصت طلبان ورفاه طلبان وغرب گرایان داخلی بادشمنان اسلام برروی یک سفره درتهران حکومت می کردند.اگرسپاه نبودجبهه مقاومت روسیه .سوریه .عراق .ایران.یمن .لبنان.وفلسطین بوجودنمی آمد.اگرسپاه نبودآمریکابه تمام اهدافش درجهان دست می یافت وپلیس جهانی می شدوهرشخص آزاده و مبارز رادرهرنقطه ازجهان به آمریکامی بردبرای مجازات و....اگرسپاه نبودامروز قدرت واقتداردفاعی ما به این اندازه نبود. ااگرسپاه نبود سیل شمال کشور وزلزله کرمانشاه وپارس جنوبی وقاجاق سوخت و.... را چه کسی مدیریت میکرد وبه داد کشور میرسید بله، چه زیبا فرمود حضرت امام خمينی رحمت الله علیه که :«اگر سپاه نبود کشور هم نبود»پیشاپیش روزپاسدار برسبزپوشان ولایت مبارکباد.
اگر سپاه نبود، امروز باید برای سفر به اهواز، به ایلام، به کرمانشاه، به سنندج و ارومیه، در صف طولانی مقابل در سفارتخانههای ایالتهای جدید، ساعتها برای دریافت «ویزا» گردن کج میکردیم و معطل میشدیم!
اگر سپاه نبود، هواپیماها ربوده میشدند و در تلآویو و پاریس و بغداد و ریاض و واشنگتن بر زمین مینشستند!
اگر سپاه نبود، خیلی زودتر از اینها در «دشت مغان» و در جنوب رود ارس، حکومت دوم صهیونیست یا همان «تلآویو ثانی» تشکیل شده بود!
اگر سپاه نبود، «عبدالمالک ریگی»های معدوم، الان به جای جهنم، در خیابان «پاستور» دفتر نمایندگی «جندالشیطان» را افتتاح میکردند!
اگر سپاه نبود، تانکها و نفربرهای مسعود رجوی که فقط یک روز تا تهران و رژه نظامی در میدان آزادی فاصله داشتند، الان به عنوان سمبل فتح پایتخت، وسط میدان شهدا تبدیل به تندیس و یادمان شده بودند.
اگر سپاه نبود، کودتای سال 88، به حمام خون مبدل میشد و جوخههای ترور 30 تیرماه 60 بار دیگر و این بار عظیمتر تکرار میشد!
اگر سپاه نبود، با جنگیدن به روش «اشکانیان»، هنوز در کف خیابانهای تهران، با دیکتاتور دیوانه حزب بعث «صدام» دست به گریبان بودیم، از بس زمین داده و زمان خریده بودیم.
اگر سپاه نبود، امروز نام بسیاری از «آقازادهها»، بویژه آقازادههای ساکن در جمهوری لیبرال- دموکراتیک تهران شمالی، جاسم و عبود و ابوبکر الطهرانی و... بود.
اگر سپاه نبود، داعش و تکفیریون الان تشکیل حکومت شام و ایران و عراق را جشن گرفته بودند.
اگر سپاه نبود، روستاهای محروم و دورافتاده ما، کجا راه و جاده و آب و برق و مسجد و مدرسه و درمانگاه به خود میدیدند؟ دولت بروکراتیک فربه و سنگین که حال تکان خوردن ندارد!
اگر سپاه نبود، از سربند زلزله «بم» ، کرمانشاه تا همین امروز، چشممان به دست سازمانهای بینالمللی بود و منتظر دریافت صدقه کشورهای ثروتمند بودیم و جنازههای آوارگان بیپناه و هراسان و داغدار مدتها بر زمین و در زیر آوارها باقی مانده بود.
اگر سپاه نبود، امروز، آقازادههای عافیتطلب و اشرافی و «فرنگ» درسخوانده حضرات، به جای فتنهگری و مانور تجمل، در سینه سرد قبرستانها، خواب ابدی میکردند!
اگر سپاه نبود، آثار شنی تانکهای «مرکاوا»ی اسرائیلی در سال 2006 بر پیکرهای خونین فرزندان حزبالله در جنوب لبنان، برجای مانده بود!
اگر سپاه نبود، ناموس شیعیان، مادران و دختران آزاده، به بردگی و اسارت و «جهاد نکاح» رفته بودند و در سنگرهای گرگهای گرسنه، هتک و دست به دست میشدند!
اگر سپاه نبود، آب را هم باید مثل خودروهای لوکس چند میلیاردی حضرات، وارد میکردیم
️از تربیت نوجوانان مؤمن در مساجد کشور تا تقویت زیرساختهای مهم علمی و آموزشی و دفاعی این آب و خاک....
بله! حق دارند به سپاه حمله کنند! حق دارند سپاه را بکوبند، حق دارند پاسداران نجیب اسلام و انقلاب را سرزنش کنند! سپاه، بیدلیل خار چشم نشده!اگرسپاه نبوددین اسلام مانند دین مسیح فقط تشریفاتی می شددرخدمت حکومتهای کفر، اگرسپاه نبودامروزداعش درخیابانهای شهرهای ماسرمی برید.اگرسپاه نبودامروزسوریه وعراق ویمن ولبنان وغزه سقوط کرده بودند .اگرسپاه نبودجان دادن درراه خدا وآزارگی وجودنداشت وبی ارزش می شد.اگرسپاه نبودفرصت طلبان ورفاه طلبان وغرب گرایان داخلی بادشمنان اسلام برروی یک سفره درتهران حکومت می کردند.اگرسپاه نبودجبهه مقاومت روسیه .سوریه .عراق .ایران.یمن .لبنان.وفلسطین بوجودنمی آمد.اگرسپاه نبودآمریکابه تمام اهدافش درجهان دست می یافت وپلیس جهانی می شدوهرشخص آزاده و مبارز رادرهرنقطه ازجهان به آمریکامی بردبرای مجازات و....اگرسپاه نبودامروز قدرت واقتداردفاعی ما به این اندازه نبود. ااگرسپاه نبود سیل شمال کشور وزلزله کرمانشاه وپارس جنوبی وقاجاق سوخت و.... را چه کسی مدیریت میکرد وبه داد کشور میرسید بله، چه زیبا فرمود حضرت امام خمينی رحمت الله علیه که :«اگر سپاه نبود کشور هم نبود»پیشاپیش روزپاسدار برسبزپوشان ولایت مبارکباد.
۱۹:۵۳
این کانال با قیمت توافقی به فروش میرسد . این کانال در کانال منتخبین بله است ارتباط با مدیر @adminwwww
۲۰:۰۰
۲۰ فروردین ۱۳۹۸
بازارسال شده از محفل انس باقران وتعجیل در فرج
۱۶:۴۵
بازارسال شده از گروه مطالب قرآنی
۱۶:۴۵
۲۱ فروردین ۱۳۹۸
بازارسال شده از پاورقی
۱۳:۳۷
بازارسال شده از KHAMENEI.IR
آقا فرمودند: «من دلم برای صیادم تنگ شده!»ماجرای حضور رهبر انقلاب بر مزار شهيد صيادشيرازی دو روز پس از تدفين شهيد
پیکر شهید صیاد که دفن شد- اگر امروز دفن شد، صبح روز بعد- خانوادهاش نماز صبح را خواندند و رفتند بهشت زهرا(س). فردای تدفینش. وقتی رسیدند جلوی مزار شهید، یکسری محافظ که نمیشناختند، آمدند جلوی جمع را گرفتند. از حضور محافظها معلوم شد که آقا آنجا هستند. گفتند ما خانوادهی شهید صیاد هستیم؛ تا گفتند خانواده شهید هستیم، گفتند بفرمایید. بعد، معلوم شد که آقا نماز صبح را آنجا بودهاند.
خانوادهی صیاد گفتند: شما خیلی زود آمدید! آقا فرمودند: «من دلم برای صیادم تنگ شده!» مگر چقدر گذشته بود؟ آقا دو روز قبل از شهادت، صیاد را دیده بودند. یک روز هم از دفنش گذشته بود. آقا زودتر از زن و بچهی صیاد رفته بودند بالای سر مزار او. این هم مثل بوسیدن تابوت صیاد از آن چیزهای نادری بود که من نشنیدم جای دیگری رخ داده باشد. شاید هم شده، من خبر ندارم. من نشنیده بودم آقا صبح فردای تدفین یک شهید، سر مزارش باشند.
" /> روايت از امير ناصر آراسته از همرزمان شهید صیاد شیرازی
@Khamenei_ir
پیکر شهید صیاد که دفن شد- اگر امروز دفن شد، صبح روز بعد- خانوادهاش نماز صبح را خواندند و رفتند بهشت زهرا(س). فردای تدفینش. وقتی رسیدند جلوی مزار شهید، یکسری محافظ که نمیشناختند، آمدند جلوی جمع را گرفتند. از حضور محافظها معلوم شد که آقا آنجا هستند. گفتند ما خانوادهی شهید صیاد هستیم؛ تا گفتند خانواده شهید هستیم، گفتند بفرمایید. بعد، معلوم شد که آقا نماز صبح را آنجا بودهاند.
خانوادهی صیاد گفتند: شما خیلی زود آمدید! آقا فرمودند: «من دلم برای صیادم تنگ شده!» مگر چقدر گذشته بود؟ آقا دو روز قبل از شهادت، صیاد را دیده بودند. یک روز هم از دفنش گذشته بود. آقا زودتر از زن و بچهی صیاد رفته بودند بالای سر مزار او. این هم مثل بوسیدن تابوت صیاد از آن چیزهای نادری بود که من نشنیدم جای دیگری رخ داده باشد. شاید هم شده، من خبر ندارم. من نشنیده بودم آقا صبح فردای تدفین یک شهید، سر مزارش باشند.
" /> روايت از امير ناصر آراسته از همرزمان شهید صیاد شیرازی
@Khamenei_ir
۱۴:۲۹
بازارسال شده از KHAMENEI.IR
۱۴:۳۲
بازارسال شده از KHAMENEI.IR
۱۴:۳۲
بازارسال شده از KHAMENEI.IR
۱۴:۳۴
بازارسال شده از KHAMENEI.IR
۱۴:۳۵
۲۴ فروردین ۱۳۹۸
بازارسال شده از شبکه مستند سیما | Mostanad
۱۴:۰۰
۱ خرداد ۱۳۹۸
بازارسال شده از KHAMENEI.IR
امام حسن(علیهالسلام) شجاعترین چهره تاریخ اسلام است
رهبرانقلاب: من معتقدم امام حسن مجتبى شجاعترین چهرهى تاریخ اسلام است. میپرسید از على هم شجاعتر است، از برادرش حسین هم شجاعتر است که در میدان جنگ، آن جنگ خونین، با آن فداکارى عجیب خودش را به کشتن داد؟
️ بله، شجاعت واقعى این است که انسان برطبق آنچه مصلحت فکر و ایدئولوژى او است اقدام بکند، اگرچه کسى نفهمد. و امام حسن حاضر شد خود را و نام خود را و وجههى خود را و محبوبیّت خود را در میان دوستان نزدیکش، فداى مصلحت واقعى بکند؛ حاضر شد که او را نشناسند، براى اینکه اسلام را بشناسند و اسلام بماند.
️ آیا امام حسن میتوانست در جنگ با معاویه شهید باشد؟ نه، نمیتوانست. شهید کیست؟ شهید آن کسى است که جان خود را مایه میگذارد، خون خود را میریزد، براى ابقای فکر و ایدهاى که به آن احترام میگذارد؛ این شهید است.
️ امام حسن اگر در میدان جنگ کشته میشد، به این معنا بود که معاویه تنها منازع خود را، تنها کسى را که امکان دارد نقش افشاگرى و رسواگرى در برابر روشهاى پنهانى و ریاکارانهى معاویه ایفا کند، یک چنین رقیبى را دیگر در مقابل راه خود نبیند.
منبع: کتاب دو امام مجاهد، صص۴۲-۴۴
@Khamenei_ir
رهبرانقلاب: من معتقدم امام حسن مجتبى شجاعترین چهرهى تاریخ اسلام است. میپرسید از على هم شجاعتر است، از برادرش حسین هم شجاعتر است که در میدان جنگ، آن جنگ خونین، با آن فداکارى عجیب خودش را به کشتن داد؟
️ بله، شجاعت واقعى این است که انسان برطبق آنچه مصلحت فکر و ایدئولوژى او است اقدام بکند، اگرچه کسى نفهمد. و امام حسن حاضر شد خود را و نام خود را و وجههى خود را و محبوبیّت خود را در میان دوستان نزدیکش، فداى مصلحت واقعى بکند؛ حاضر شد که او را نشناسند، براى اینکه اسلام را بشناسند و اسلام بماند.
️ آیا امام حسن میتوانست در جنگ با معاویه شهید باشد؟ نه، نمیتوانست. شهید کیست؟ شهید آن کسى است که جان خود را مایه میگذارد، خون خود را میریزد، براى ابقای فکر و ایدهاى که به آن احترام میگذارد؛ این شهید است.
️ امام حسن اگر در میدان جنگ کشته میشد، به این معنا بود که معاویه تنها منازع خود را، تنها کسى را که امکان دارد نقش افشاگرى و رسواگرى در برابر روشهاى پنهانى و ریاکارانهى معاویه ایفا کند، یک چنین رقیبى را دیگر در مقابل راه خود نبیند.
منبع: کتاب دو امام مجاهد، صص۴۲-۴۴
@Khamenei_ir
۱۵:۲۳
۸ آبان ۱۴۰۱
بازارسال شده از خبرگزاری تسنیم
۱۴:۳۰
بازارسال شده از خبرگزاری تسنیم
۱۴:۳۰
بازارسال شده از خبرگزاری تسنیم
۱۴:۳۰
بازارسال شده از مرکز آفرینش های هنری فاطر
۱۵:۰۴
۲۷ آبان ۱۴۰۱
بازارسال شده از
فاطمه هاشمی:همسر شهید امنیت شهید سلمان امیر احمدی گفتند اشنایان خواب شهید دیدند گفتند مهمان امیرالمومنین(ع)هستند و آقا امیرالمومنین فرمودند برای جمع شدن این فتنه نماز استغاثه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) بخوانید.
برای نجاتتان توسل به حضرت زهرا{سلامالله علیها} را فراموش نکنید،
هر وقت مشکلی برایتان پیش آمد توسل سادهای به حضرت زهرا { سلاماللهعلیها} هست،آسان است و بسیار مجرب، مشکلی برایتان پیش آمد از این طریق توسل استفاده کنید:
دو رکعت نماز میخوانید،
سه تکبیر بعد از سلام نماز؛
بعد تسبیح حضرت زهرا {سلام الله علیها} را میگویید؛
بعد برای هر حاجتی، دنیوی و اّخروی (هر مشکلی که برایتان پیش آمد) سجده میکنید و ذکر «یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی» را صد مرتبه میگویید؛
بعد صورت راست را به سجده میگذارید و همین ذکر را صد مرتبه میگویید ؛
و بعد پیشانی را میگذارید و باز صد مرتبه همین ذکر را میگویید ؛
و بعد از صورت چپ را میگذارید و صد مرتبه همین ذکر را میگویید،
و بعد از صورت چپ دوباره پیشانی را ( که سومین بار است) میگذارید و همین ذکر را صد و ده مرتبه میخوانید.
مفاتیحالجنان؛ شیخ عباس قمیاحقاق الحق؛ ج24،ص250
برای نجاتتان توسل به حضرت زهرا{سلامالله علیها} را فراموش نکنید،
هر وقت مشکلی برایتان پیش آمد توسل سادهای به حضرت زهرا { سلاماللهعلیها} هست،آسان است و بسیار مجرب، مشکلی برایتان پیش آمد از این طریق توسل استفاده کنید:
دو رکعت نماز میخوانید،
سه تکبیر بعد از سلام نماز؛
بعد تسبیح حضرت زهرا {سلام الله علیها} را میگویید؛
بعد برای هر حاجتی، دنیوی و اّخروی (هر مشکلی که برایتان پیش آمد) سجده میکنید و ذکر «یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی» را صد مرتبه میگویید؛
بعد صورت راست را به سجده میگذارید و همین ذکر را صد مرتبه میگویید ؛
و بعد پیشانی را میگذارید و باز صد مرتبه همین ذکر را میگویید ؛
و بعد از صورت چپ را میگذارید و صد مرتبه همین ذکر را میگویید،
و بعد از صورت چپ دوباره پیشانی را ( که سومین بار است) میگذارید و همین ذکر را صد و ده مرتبه میخوانید.
مفاتیحالجنان؛ شیخ عباس قمیاحقاق الحق؛ ج24،ص250
۹:۵۳