۲۱:۵۳
بازارسال شده از مهدی بامداد
🌸🌸 سلام و درود 🌸🌸
🌸🌸فرهیخته گرامی ضمن تبریک بابت پیوستن شما به خانواده کارآفرینان هوشمند، برای شما دوست و همکار گرامی آرزوی موفقیت داریم 🌸🌸
🌸🌸 لطفا جهت خرید بیمه شخص ثالث فرم و مدارک ذیل رو تکمیل فرمائید 🌸🌸
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🌸۱. نام کاربری در خانواده بیمه هوشمند:
🌸۲.نام و نام خانوادگی شما:
🌸 ۳. نام و نام خانوادگی معرف شما در خانواده بیمه هوشمند:
🌸۴.شماره تماس معرف شما:
🌸۵.شماره تماس شما:
🌸۶.کد ملی شما:
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
🌸۱.نام و نام خانوادگی متقاضی بیمه ثالث:
🌸۲.شماره تماس متقاضی بیمه ثالث:
🌸۳.استان متقاضی بیمه ثالث:
🌸۴.شهر متقاضی بیمه ثالث:
🌸۵.ادرس متقاضی بیمه ثالث:
🌸۶.کد پستی متقاضی بیمه ثالث:
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🌸۱.اسکن کارت ماشین ( پشت و روی کارت ) :
🌸۲.اسکن کارت ملی:
🌸۳.اسکن بیمه نامه قبلی:
🌸۴.اسکن گواهینامه:
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
✅لطفا ابتدا فرم را کپی کرده و از طریق پیام رسان بله تکمیل کرده ( جلوی هر سوال جواب دقیق را وارد کرده ) و به این شماره (09301116545 آقای بامداد) ارسال کنید.
✅لطفا اسکن واضح مدارک را از طریق پیام رسان بله همراه با این فرم به این شماره (09301116545 آقای بامداد) ارسال کنید.
✅مهم مهم مهملطفا بعد از ثبت هر بیمه نامه مشخصات بیمه خریداری شده را در دفتر کار بیمه هوشمند ثبت کنید تا پیگیری ها ی لازم توسط تیم پشتیبانی صورت پذیرید.
🌸🌸فرهیخته گرامی ضمن تبریک بابت پیوستن شما به خانواده کارآفرینان هوشمند، برای شما دوست و همکار گرامی آرزوی موفقیت داریم 🌸🌸
🌸🌸 لطفا جهت خرید بیمه شخص ثالث فرم و مدارک ذیل رو تکمیل فرمائید 🌸🌸
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🌸۱. نام کاربری در خانواده بیمه هوشمند:
🌸۲.نام و نام خانوادگی شما:
🌸 ۳. نام و نام خانوادگی معرف شما در خانواده بیمه هوشمند:
🌸۴.شماره تماس معرف شما:
🌸۵.شماره تماس شما:
🌸۶.کد ملی شما:
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
🌸۱.نام و نام خانوادگی متقاضی بیمه ثالث:
🌸۲.شماره تماس متقاضی بیمه ثالث:
🌸۳.استان متقاضی بیمه ثالث:
🌸۴.شهر متقاضی بیمه ثالث:
🌸۵.ادرس متقاضی بیمه ثالث:
🌸۶.کد پستی متقاضی بیمه ثالث:
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🌸۱.اسکن کارت ماشین ( پشت و روی کارت ) :
🌸۲.اسکن کارت ملی:
🌸۳.اسکن بیمه نامه قبلی:
🌸۴.اسکن گواهینامه:
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
✅لطفا ابتدا فرم را کپی کرده و از طریق پیام رسان بله تکمیل کرده ( جلوی هر سوال جواب دقیق را وارد کرده ) و به این شماره (09301116545 آقای بامداد) ارسال کنید.
✅لطفا اسکن واضح مدارک را از طریق پیام رسان بله همراه با این فرم به این شماره (09301116545 آقای بامداد) ارسال کنید.
✅مهم مهم مهملطفا بعد از ثبت هر بیمه نامه مشخصات بیمه خریداری شده را در دفتر کار بیمه هوشمند ثبت کنید تا پیگیری ها ی لازم توسط تیم پشتیبانی صورت پذیرید.
۶:۵۴
۱۰:۲۲
بعضیا بذر میکارن و انتظار دارن بمحض کاشتن میوه برداشت کنن!!🌱
عزیزه دل؛این بذر احتیاج به مراقبت داره،آب میخواد نور و شرایط رشدش باید محیا باشه،پروسه زمانبری هست تا به درخت تبدیل بشه و ثمره بده🌱🌳🌳🌳
کسب وکار هم همینه..صبر داشته باش،ناامید نشو تمرکزتو منحرف نکن ،مدام آموزش ببین تا بعد ثمرشو بدست بیاری💎
عزیزه دل؛این بذر احتیاج به مراقبت داره،آب میخواد نور و شرایط رشدش باید محیا باشه،پروسه زمانبری هست تا به درخت تبدیل بشه و ثمره بده🌱🌳🌳🌳
کسب وکار هم همینه..صبر داشته باش،ناامید نشو تمرکزتو منحرف نکن ،مدام آموزش ببین تا بعد ثمرشو بدست بیاری💎
۲۰:۵۸
۱۱:۰۰
۰:۴۹
۰:۴۹
۲۲:۵۶
۲۲:۵۶
۷:۵۷
روزگاری مرید و مرشدی خردمند در سفر بودند. در یکی از سفر هایشان در بیابانی گم شدند وتا آمدند راهی پیدا کنند شب فرا رسید. نا گهان از دور نوری دیدند وبا شتاب سمت آن رفتند. دیدند زنی در چادر محقری با چند فرزند خود زندگی می کند.آن ها آن شب را مهمان او شدند. واو نیز از شیر تنها بزی که داشت به آن ها داد تا گرسنگی راه بدر کنند.
روز بعد مرید و مرشد از زن تشکر کردند و به راه خود ادامه دادند. در مسیر، مرید همواره در فکرآن زن بود و این که چگونه فقط با یک بز زندگی می گذرانند و ای کاش قادر بودند به آن زن کمک می کردند،تا این که به مرشد خود قضیه را گفت.مرشد فرزانه پس از اندکی تامل پاسخ داد:"اگر واقعا می خواهی به آن ها کمک کنی برگرد و بزشان را بکش!".
مرید ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آن جا که به مرشد خود ایمان داشت چیزی نگفت وبرگشت و شبانه بز را در تاریکی کشت واز آن جا دور شد.
سال های سال گذشت و مرید همواره در این فکر بود که بر سر آن زن و بجه هایش چه آمد.
روزی از روزها مرید و مرشد قصه ما وارد شهری زیبا شدند که از نظر تجاری نگین آن منطقه بود.سراغ تاجر بزرگ شهر را گرفتند و مردم آن ها را به قصری در داخل شهر راهنمایی کردند.صاحب قصر زنی بود با لباس های بسیار مجلل و خدم و حشم فراوان که طبق عادتش به گرمی از مسافرین استقبال و پذیرایی کرد، و دستور داد به آن ها لباس جدید داده و اسباب راحتی و استراحت فراهم کنند. پس از استرا حت آن ها نزد زن رفتند تا از رازهای موفقیت وی جویا شوند. زن نیز چون آن ها را مرید و مرشدی فرزانه یافت، پذیرفت و شرح حال خود این گونه بیان نمود:
سال های بسیار پیش من شوهرم را از دست دادم و با چند فرزندم و تنها بزی که داشتیم زندگی سپری می کردیم. یک روز صبح دیدیم که بزمان مرده و دیگر هیچ نداریم. ابتدا بسیار اندوهگین شدیم ولی پس از مدتی مجبور شدیم برای گذران زندگی با فرزندانم هر کدام به کاری روی آوریم.ابتدا بسیار سخت بود ولی کم کم هر کدام از فرزندانم موفقیت هایی در کارشان کسب کردند.فرزند بزرگ ترم زمین زراعی مستعدی در آن نزدیکی یافت. فرزند دیگرم معدنی از فلزات گرانبها پیدا کرد ودیگری با قبایل اطراف شروع به داد و ستد نمود. پس از مدتی با آن ثروت شهری را بنا نهادیم و حال در کنار هم زندگی می کنیم.
مرید که پی به راز مسئله برده بود از خوشحالی اشک در چشمانش حلقه زده بود.
روز بعد مرید و مرشد از زن تشکر کردند و به راه خود ادامه دادند. در مسیر، مرید همواره در فکرآن زن بود و این که چگونه فقط با یک بز زندگی می گذرانند و ای کاش قادر بودند به آن زن کمک می کردند،تا این که به مرشد خود قضیه را گفت.مرشد فرزانه پس از اندکی تامل پاسخ داد:"اگر واقعا می خواهی به آن ها کمک کنی برگرد و بزشان را بکش!".
مرید ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آن جا که به مرشد خود ایمان داشت چیزی نگفت وبرگشت و شبانه بز را در تاریکی کشت واز آن جا دور شد.
سال های سال گذشت و مرید همواره در این فکر بود که بر سر آن زن و بجه هایش چه آمد.
روزی از روزها مرید و مرشد قصه ما وارد شهری زیبا شدند که از نظر تجاری نگین آن منطقه بود.سراغ تاجر بزرگ شهر را گرفتند و مردم آن ها را به قصری در داخل شهر راهنمایی کردند.صاحب قصر زنی بود با لباس های بسیار مجلل و خدم و حشم فراوان که طبق عادتش به گرمی از مسافرین استقبال و پذیرایی کرد، و دستور داد به آن ها لباس جدید داده و اسباب راحتی و استراحت فراهم کنند. پس از استرا حت آن ها نزد زن رفتند تا از رازهای موفقیت وی جویا شوند. زن نیز چون آن ها را مرید و مرشدی فرزانه یافت، پذیرفت و شرح حال خود این گونه بیان نمود:
سال های بسیار پیش من شوهرم را از دست دادم و با چند فرزندم و تنها بزی که داشتیم زندگی سپری می کردیم. یک روز صبح دیدیم که بزمان مرده و دیگر هیچ نداریم. ابتدا بسیار اندوهگین شدیم ولی پس از مدتی مجبور شدیم برای گذران زندگی با فرزندانم هر کدام به کاری روی آوریم.ابتدا بسیار سخت بود ولی کم کم هر کدام از فرزندانم موفقیت هایی در کارشان کسب کردند.فرزند بزرگ ترم زمین زراعی مستعدی در آن نزدیکی یافت. فرزند دیگرم معدنی از فلزات گرانبها پیدا کرد ودیگری با قبایل اطراف شروع به داد و ستد نمود. پس از مدتی با آن ثروت شهری را بنا نهادیم و حال در کنار هم زندگی می کنیم.
مرید که پی به راز مسئله برده بود از خوشحالی اشک در چشمانش حلقه زده بود.
۱۶:۲۶
⏹ بهونههات، رویاهات روبه خاکستر تبدیل میکنن.
🔹هربار که برای انجام تمرینات و درراه کسب آگاهی بهونه میاری داری یه سیلی محکم تو گوش آرزوهات و برنامه هات میزنی....💛❤️
🔹هربار که برای انجام تمرینات و درراه کسب آگاهی بهونه میاری داری یه سیلی محکم تو گوش آرزوهات و برنامه هات میزنی....💛❤️
۱۱:۱۲
🧠
➕ ذهن تان را از نو برنامه ریزی کنید👨💻ذهن شما همانند یک کامپیوتر است. هر گونه آن را برنامه ریزی کنید، همان گونه کار می کند. خداوند سخت افزار شما رابی نقص آفریده و به شما استعدادها و موهبت های منحصر به فرد زیادی عطا کرده.خداوند در همان ابتدا شما را به گونه ای برنامه ریزی کرده که زندگی سرشار از موفقیت، ثروت و قدرت داشته باشید.این موارد در وجود شما حک شده است و اگر به درستی از قابلیت های درونیت استفاده کنی خواسته های قشنگت رو میتونی دونه دونه تیک بزنه✅
➕ ذهن تان را از نو برنامه ریزی کنید👨💻ذهن شما همانند یک کامپیوتر است. هر گونه آن را برنامه ریزی کنید، همان گونه کار می کند. خداوند سخت افزار شما رابی نقص آفریده و به شما استعدادها و موهبت های منحصر به فرد زیادی عطا کرده.خداوند در همان ابتدا شما را به گونه ای برنامه ریزی کرده که زندگی سرشار از موفقیت، ثروت و قدرت داشته باشید.این موارد در وجود شما حک شده است و اگر به درستی از قابلیت های درونیت استفاده کنی خواسته های قشنگت رو میتونی دونه دونه تیک بزنه✅
۱۱:۱۳
۲۱:۴۶
💚♥️دوست خوبم همیششششه 👇👇به نتیجهی نهایی فکر کن...به زمانی که روی قله ایستادی و به خودت میگی: «ارزشش رو داشت!»
به زمانی فکر کن که تبدیل به یه الگو شدی؛ الگوی موفقیت، الگوی رشد و الگوی استقامت...
وقتیکه نتیجهی نهایی رو توی ذهنت داشته باشی، هرچقدر هم که مسیرت سخت باشه، هر چند بار هم که شکست بخوری، با قدرتِ چشماندازت به حرکت ادامه میدی و در نهایت رؤیاهات جلوی چشمات ظاهر میشن...💪💪😍♥️💚
به زمانی فکر کن که تبدیل به یه الگو شدی؛ الگوی موفقیت، الگوی رشد و الگوی استقامت...
وقتیکه نتیجهی نهایی رو توی ذهنت داشته باشی، هرچقدر هم که مسیرت سخت باشه، هر چند بار هم که شکست بخوری، با قدرتِ چشماندازت به حرکت ادامه میدی و در نهایت رؤیاهات جلوی چشمات ظاهر میشن...💪💪😍♥️💚
۲۱:۴۷
۲۳:۲۷
وقتی بـــیــدار میشی،میخوریمیخوابی،دســت و پــــــاهــاتسـالـــم ان،اصلا همه ی اینـــهاکنار،وقتی فرصت زنده ماندنداری،ایــن چــٕی رو میرسونه؟.یعــــنی فرصــــت باقیــســـتیعنی میــتونی جـــبــران کنی.یعــنی امــــــــیــــــد😍.
اینا انگیزشی نیسـتکمی فکر کن حقیقته
اینا انگیزشی نیسـتکمی فکر کن حقیقته
۲۳:۲۸
سلام و عرض درود خدمت همه عزیزان.نحوه اطلاعات و جزئیات پرداخت اقساط وام بیمه نامه
۱۲:۵۷
بازارسال شده از کارآفرینان
۱۲:۵۷
مبارزهای كه امروز انجام میدهيم، سختیاش فقط برای امروز استاما پيروزی و لذتش برای تمام عمرمان...
۱۵:۵۱