بله | کانال ☆🌱رُمـان کَـدِه🌚☆
عکس پروفایل ☆🌱رُمـان کَـدِه🌚☆

☆🌱رُمـان کَـدِه🌚☆

۸۸۰عضو
بازارسال شده از .ּ ֶָ֢ 𝖧𝖺𝖺𝗆︎𝗂𝗆︎ | حآمـیم
امار بگیریمدخترا. undefined پسرا. undefinedتعداددخترا: 40پسرا: 11اخرین بروز رسانی ساعت نمیدونم

۹:۴۱

thumbnail
undefinedمعاملاتی برزیلundefined
undefinedقِـیمَـتی عـالـیundefined
undefinedمُـعـتَـبَــــرundefined
ble.ir/join/DdnarZxAxPایدی@pv_batman

۱۰:۰۰

thumbnail
undefinedرمان داریمـاسم رمان: #گم.شدن.الیشخسیت ها:اسکارلت_ونیلا_برد: پسر عموی الی_هری دوست الی_ملیس_الیundefined

۱۱:۲۳

پارت1
#گم.شدن.الی                                       
ملیس با الی دوستای خیلی خوبی بودن هر دو توی یک کلاس بودن حتی روز تولودشون هم توی یک روز بود توی کلاس اونا ی دختری به اسم اسکارلت بود اون خیلی پولدار بود همیشه هم همه ی بچه هارو اذیت میکرد همیشه الی رو بخاطر فقیر بودنش مسخرش میکرد روز تولد الی و ملیس الی قشنگ ترین لباسش رو پوشید وقتی که به کلاسشون رفت اسکارلت با اکیپش یه سطل رنگ رو بالای در گذاشت الی که وارد شد قشنگ ترین لباسش رنگی شد همه الی رو مسخره میکردند و الی کلی خجالت کشیدو از کلاس رفت چند دیقه ملیس وارد کلاس شد و دید که الی نیست بچه گفتن ماجرا از چه قراره و ملیس سریع رفقت دنبال الی هرچی گشت الی رو پیدا نکرد با خودش گفت شاید رفته خونه وقتی از مدرسه تعطیل شدن ملیس به خونه رفت بعد از چند دقیقه مادر الی به ملیس زنگ زد گفت الی هنوز نیموده خونه همون موقه ملیس دید که الی بهش پیام داده دیگه دنبالم نگردید ملیس به الی زنگ زد ولی گوشی الی خاموش بود...
ادامه پارت 2

۱۱:۴۱

پارت2
#گم.شدن.الی
ملیس با مادر و پدر الی همه جارو گشتن ولی الی رو پیدا نکردن حتی به دیوار ها اعلامیه زدن فردای ان روز ملیس به همه ی اشنا های الی زنگ برد گفت که به خونه ی من اومد و ازم پول قرض کرد الی این موضوع رو به خانواده ی الی گفت چند ساعت بعد دوست الی ونیلا به میلیس زنگ زد و گفت ملیس اومد خونه ی من و از من پول قرض گرفت گفت که به شما نگم ولی خیلی رفتارش عجیب بود زنگ زدم بپرسم که چیزی شده ملیس بهش توضیح داد که چی شده و ازش خواست که اگر هر خبری از الی شد بهش خبر بده ملیس خیلی واسش عجیب بود که چرا الی باید از دو نفر پول قرض بگیره کاری که الی میخواست بکنه این بود که به ی شهر دیگه بره و ی مغازه اجاره کنه الی وقتی که مغازه رو اجاره کرد یکم از پولش مونده بود با بقیه پولش ی  دستگاه برای درست کردن قاب خرید اون توی اون مغازه خودش قاب گوشی درست میکرد و میفروخت بعد از یک سال چند تا کارگر گرفت با قاب های بیشتری تولید میکرد و به مغازه های دیگه هم میداد بعداز 3 ماه اون مغازه رو خرید...
ادامه پارت 3

۱۲:۵۶

پارت 3
#گم.شدن.الی
بعد با یه پسری به نام هری اشنا شد هری برای مغازه ی الی کار میکرد هری کارتون ها و وسایل رو جا به جا میکرد بعد الی و هری باهم پیشرفت میکنن اونقدری که یه کارخونه خیلی بزرگ باز میکنن پدر اسکارلت هم کارخونه ی قاب فروشی داشت اما هری و الی اونقدر پیشرفت میکنن که از کارخونه پدر اسکارلت هم میزنن بالا و کارخونه ی پدر اسکارلت ورشکست میشه هری و الی درامد بالایی به دست میارن پدر اسکارلت و و خانواده اش خونه اشونو رو از دست میدن الی که خیلی مهربون و دلسوز بود برای خانواده ی اسکارلت خونه میخره با اینکه اسکارلت اینهمه به اون بدی کرده بود اسکارلت خیلی خیلی خجالت کشید...
ادامه پارت 4

۱۹:۰۷

پارت4
#گم.شدن.الی
پدر مادر الی درحال خوندن روزنامه بودن که یکدفعه چشمشون به نوشته ی عجیبی میخوره توی روزنامه نوشته که الی جانسون به همراه همکارش هری مگوایر مغازه ی کوچکشان را تبدیل به کارخانه ی بزرگ کردن و درامد میلیاردی درمیارن مادر پدرش خیلی تعجب کردن مامان بابای الی تحقیق و جست و جو میکنن تا الی رو پیدا میکنن الی اون ها رو در اغوش میگیره و میگه چطوری لزتون معذرت خواهی کنم واقعا متاسفم پدر مادرش اون رو میبخشن الی برای اون ها خونه میخره که همه پیش هم زندگی کنن و الی میبینه که پدرش بیکاره برای پدرش یه بنگاهی راه میندازه بعد اون که همچی داشت به خوبی پیش میرفت...
ادامه پارت 5

۲۰:۰۹

undefinedتوجه! توجه!undefined
فردا چون قراره طولانی ترین و بهترین پارت رو بدیم فقط میتونی 1 پارت بزاریم
ساعتش: 15:00
تازه به این مناسبت undefinedپاکت داریمundefined

۲۰:۵۶

رمان#جنگ.مخفیتعداد پارت: 17قیمت: 3000ایدیم: @pv_batman

۲۱:۱۰

پارت 5
#گم.شدن.الی
چند دزد نیمه شب وارد کارخونه ی الی شدن تو گاوصندوق رو گشتن ولی چیزی پیدا نکردن چند روز بعد اون باند خلافکار که اسمشون بالاسا بود به هری حمله میکنن هرچی ازش میپرسن پولا کجاست هری نمیگه اونقدر هری رو میزنن که هری به بیمارستان میره بالاسا ول کن نبودن و میرن و کارخونه ی الی رو اتیش میزنن الی انوقدری پول داشت که یک کارخونه ی جدید بزنه که این کارو کرد ولی کارخونه ی جدید با امکانات تر زیبا تر و بهتر بود کار خونه ی جدید کلی نگهبان داشت و کسی نمیتونست کاریش کنه
بعد از چند روز دوباره اونا به کارخونه الی حمله کردن اینبار میخواستن اونجارو منفجر کنن ولی موفق نشدند و نگهبان ها انها را دسگیر کردن وقتی از اون ها باز جویی ککردن فهمیدن که اونا برای پدر اسکارلت کار میکنن میخواستن کارخونه الی برشکست بشه و کارخونه ی خودش رونق بگیره بعد الی از پدر اسکارلت شکایت کرد و پدر اسکارلت به زندان افتاد چند روز یعد یکی به اسم کامی اومد دم کارخونه اسکارلت و با داد گفت که هری کجاست الی هم با ترس و تعجب کفت بیمارستان کامی با چند تا مامور به بیمارستان رفت و هری رو انداخت زندان الی تا فهمید که هری زندان افتاده سریع به زندان رفت از هری پرسید چی شده گفت کامی داداش ناتنیمه چند سال پیش وقتی که پدر من مرد مادرم رفت و با بابای کامی ازدواج کرد 4 سال پیش بابای کامی با مامانم دعواش شد و مامانم رو میخواست بکشه منم تا به خونه اومدم بابای کامی رو دیدم که داره مامانم رو میزنه منم باهاش درگیر شدمو حلش داد اون افتاد رو پله ها سریع با مامانم از خونه فرار کردیم بعد 1 سال فهمیدیم که بابای کامی در اثر زربه مغزی مرده و الان بعد 4 سال پیدام کرده...
ادامه پارت 6

۱۱:۳۳

بریم پاکتundefined

۱۱:۳۳

Default Gift Icon

پاکت هدیه

عکس پروفایل ☆🌱رُمـان کَـدِه🌚☆

☆🌱رُمـان کَـدِه🌚☆

بر طبل شادانه بکوب undefined undefined
☆🌱رُمـان کَـدِه🌚☆
پاکت هدیه
9000 برای برنده

۱۱:۴۱