بدون عنوان بدون بسم الله
undefined الان بار دومی است که حجم کمکهایی که یک جوان فلسطینی در ایران برای غزه جمع میکند به یک و نیم میلیارد میرسد! فاصله این دو جمع‌آوری حدود یک ماه است.
undefined حرکت موکبهای فلسطین مستمرا ادامه دارد و از نظر حقیر به لحاظ روش مردمسالار و اجتماعی بسیار درخشان بود اما به لحاظ تعداد و تکثیر بسیار کم و ناچیز! همین تعداد کم و ناچیز از نیمه شعبان تا الان شش میلیارد تومان از مردم کوچه و بازار جمع کرده‌اند و از طریق ۴ کانال به غزه فرستاده‌اند که به صورت پوشک و دمپایی تا مواد غذایی و لباس در آنجا توزیع شده.
undefined تبدیل ایمان مردم به عمل صالح که آقا در سالگرد امام چند سال قبل مطرح کردند خیلی مهم است. ما این حداقل بسترسازی‌ها را نداریم و احساس میکنیم همه راه‌ها بسته است.
undefined یک چیز برای حقیر روشن است که حداقل در دو مورد مشخص مایی که در محیطهای مختلف، عنوان نیروی اجتماعی، فکری، سیاسی و ... را یدک میکشیم، کوتاهی جدی کرده‌ایم و معاقب هستیم! (ظرفیتهای هم دیگر هست ولی فهرست کردنشان برای انجام ندادن چه سودی دارد!) اولا محدود شدن مسیر تجارت قزاقستان تا باکو و از باکو تا جیهان ترکیه و از آنجا تا اسرائیلو ثانیا ارسال کمکهای مردمی به غزه
undefined در نزدیکی شبهای قدر اگر تقصیر یا قصوری درباره خواهران و برادرانمان در فلسطین داشتیم اول آنها را محاسبه کنیم و تدارک کنیم. که گفته دلمشغولی مسلمانان را نداشتن از بی‌نمازی و بی مبالاتی و .... کمتر است؟ دلمشغولی یعنی اهتمام نه تاسف و تاثر و بی عملی و لعنت بر بی عملی!
undefined پ ن: بسم الله ننوشتم. مثل سوره برائت! برائت از کسانی است که مردم‌پایگی و جمهوریت را در حصار مفاهیم نگه داشتند و وقتی به این سوال می‌رسند که چگونه مردم را پای حرکت عمومی برای فلسطین بیاوریم و حرکت مردم پایه خلق کنیم؟ لال میشوند.برائت از بی‌عملانی که قبل از عید انتخابات مجلس و بعد خستگی ماه رمضان و برنامه‌های نوروزی آنها را از فلسطین غافل کرد. البته تقویم زدگی یه مرض است و ربطی به موضوعش مثل رمضان و انتخابات ندارد!برائت از آدمهایی که هنوز دنبال مطالبه حرکت دادن کشتی و ارسال کمک از دولت و مجلس و سپاه و هزار جای دیگر هستند.

۱۱:۵۱

بدون بسم الله
یک بند خطاب به بزرگان ما!
undefined این ائتلاف بازی را ادامه بدهید و صلاح و مصلحت جبهه انقلاب را تعیین بفرمایید.فقط بدانید در انتخابات بعدی، هیچ کنشگر اجتماعی برای کاندیدایش نخواهد جنگید تا بقیه را اقناع کند.
undefined مطمئن باشید همه منتظر چهارشنبه‌ای خواهند بود که شما بزرگان! تکلیف این خرده سربازها را روشن کنید.
undefined احتمالا در دوره بعد برای پیگیری منویات مقام معظم رهبری، مدام توصیه می‌فرمایید کاری کنید مشارکت بالا برود و انواع فضائل اخلاقی و تکالیف انقلابی را برای به حرکت در اوردن کنشگران جوان فهرست می‌کنید!
undefined بدانید کنشگر با توصیه‌های شما حرکت نخواهد کرد. چون میداند چهارشنبه‌ای هست و وحدت و ائتلاف و بقیه ماجرا!
undefined کنشگر میداند که اگر کاندیدای پوششی داشته باشیم و چهارشنبه آخر انتخابات میروند، او هم سرباز پوششی است و باید به شکل صوری و الکی بین کاندیداها دفاع و رد و اثبات کند تا فضا را گرم کند.
undefined عزیزان بدون ایجاد زمینی که مردم در آن احساس آزادی و اختیار کنند، مردمسالاری چرند است. اسمش را بگذارید تدبیر جبهه انقلاب!نتیجه‌اش به جز انفعال بیشتر هر چه شد ثوابش برای شما
undefined پ ن: الان کنار رفتن هر کس به نفع دیگری اشتباه است! کاندیدایش فرقی نمیکند!

۱۹:۱۱

ساعت ۲۴ پایان عملیات چند روزه تبلیغات
امروز روز عجیبی بود!برای بچه‌ها روضه غریبی خواندم! غربت ولی نعمتان انقلاب در میان انقلابی‌ها!مستضعفین را دیدیم نه بی پول نه بی امکانات بله در پنجه استضعاف فکریگره‌هایی که با ده دقیقه حرف باز میشدند و البته طیف بسیاری از مسائل هست که با برنامه‌ریزی و طراحی و صبر چندساله حل میشوند.
ما بیشتر از همه از برادران و خواهرمان چشم پوشیدیم و آنها را تقدیم دشمن و وسواسان خناس کردیم‌.
امروز یوم الحسره بود حسرت دوری از خودمان!امروز روز به چالش کشیدن تلقی ساده دلانه از رسانه و کار رسانه‌ای بود.امروز روز افتخار به امت امام بودامروز روز بزرگی بود!درس‌های بزرگی داشت و عبرتهای بزرگ‌تری!

۲۰:۵۱

چگونه درست بفهمیم و منفعل نباشیم (یک گزارش یک پیشنهاد از یک بررسی ده هزارنفره)
undefined در یک هفته گذشته کف میدان بودم.هشت گروه ۱۰ نفره در چهار روز خانه به خانه حرکت کرد و با نزدیک ۱۰ هزار نفر دم خانه‌ها صحبت کرد. بدون یک ریال کمک روزی حدود دوازده ساعت!
undefined از خواب بیدار شویم کم نبودند کسانی که اسم جلیلی و پزشکیان را نمیدانستند! برخی زمان انتخابات را نمیدانستند! خیلی‌ها فکر میکردند جلیلی ۷۰ سالش است! خیلی ها اصلا مزیت ترک بودن پزشکیان را نمیدانستند میگفت میخواهم به جلیلی رای بدهم چون ترک است!اصلا مناظره‌ها را ندیده بودند!اینها کم تعداد نبودند.
undefined گزارش تلخم این است: جامعه با بی حسی نسبت به امر سیاسی مواجه است! قبل از انتخابات هر چه قدر به دوستان این گزاره را گفتم به نظرسنجی‌ها استناد میکردند که مشارکت زیر پنجاه درصد نخواهد بود!
undefined جامعه حس میکند فرقی ندارد چه کسی بیاید! اجاره خانه‌ من همان است! خرید خانه همان است. بی‌شوهری من همان است! سگ دو زدن من همان است!
undefined یک پیشنهاد جدی به همه فعالان اجتماعی، تحلیلگران مسائل اجتماعی، بچه‌ حزب اللهی‌ها، خانم‌ها و آقایان دانشجو و طلبه دارم.
undefined پنج روز مرخصی بگیرید. به شهرستان یا تهران بروید و با مردمی که مدام تحلیلشان میکنید حرف بزنید.
undefined روزی هشت ساعت! هر ساعت سه تا پنج نفر گفتگو ممکن است! میشود روزی ۳۰ تا ۴۰ نفر و در نهایت در پنج روز ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر!
undefined باور کنید این تجربه زیسته گام بزرگی خواهد بود در ارتقاء فهم اجتماعی و عمل اجتماعی شما!
undefined پ ن ۱: من آخوند کف زمین نبودم -نه اینکه بد است خواستم طبع کارم را بگویم- برای خودم دفتر کار دارم. قبلا هم از این کارها کرده‌ام در جوانی و بعدترش!رسانه را میفهمم و مشاور چند کار رسانه‌ای بوده‌امخواستم بگویم طبع این چیزها را میفهمم. میدانم که خیلی از شما مثل خود من در عمل کار رسانه‌ای ندارید و نهایتا مثل بنده در فضای مجازی می‌نویسید -اگر فقط در گروه‌ها مختلف بحث نمی‌کنید. واقعا با خودتان کنار بیایید این کار کلان، کار پژوهشی، مدیریت، مشاوره، ستاد یا هر عنوان دیگر گولتان نزند.اگر مثل در جوانی از این کارها کرده‌اید هم این سابقه گولتان نزند!
undefined پ ن ۲: بزرگواران بیشتر از مشارکت و قدمی برای دفاع از حرم جمهوری اسلامی، واقعا برای نگاه خودمان خوب است!

۱۲:۰۴

بازارسال شده از خانواده ایران
thumnail
undefinedما در خانواده ایران، به یاری شما ۳۲ هزار تماس با هم وطنانمان برقرار کردیم.
undefinedحکایت همچنان باقیست.... همراهمان باشیدundefined

۱۴:۱۲

سطور
undefined undefinedما در خانواده ایران، به یاری شما ۳۲ هزار تماس با هم وطنانمان برقرار کردیم. undefinedحکایت همچنان باقیست.... همراهمان باشیدundefined
این هم برای خواهرانی که در خانه کودک دارند یا بنا به ضرورتی باید در خانه بمانند.از دور و نزدیک با زحمتهای خواهران در طرح‌هایی مثل بیستکال و خانواده ایران و ایران‌تماس آشنا هستم.خدایی شیر زنانی داریم بینشان!اگر مرد بودند من دستشان را می‌بوسیدم!
اصفهان چند مادر شهید میشناسم که کلی شماره تو پارک و مهمونی و سفره حضرت عباس و خیریه و صندوق محلی دارند.پنجشنبه به یکی‌شان زنگ زدم صداش خروسی شده بود. گفت تمام دفتر تلفن رو زنگ زدم قبلش یه صلوات فرستادم گفتم خدایا بتونم حرفم رو بفهمونم بعدش یه صلوات چون دعای بین دو صلوات مقبوله!گفت تمام دفتر تلفن رو زنگ زدم بهشون و گفتم برای خودتون و بچه‌هاتون بیاین رای بدین. من دفتر تلفن رو دیده بودم. در واقع یه سررسید بود.

۱۴:۱۹

در روستا چه کنیم؟
undefined تجربه نشان داده برای یک روستای ۱۰۰۰ نفره، یک جمع پنج‌نفره کافی است. بهترین ترکیب یک طلبه با چهار دانشجو است.
undefined یک طلبه و یک دانشجو نزدیک نماز به مسجد بروند و با هماهنگی امام جماعت بین نماز و بعد از نماز صحبت کنند. بعد به بقیه ملحق بشوند.
undefined سه نفر دیگر، اول سراغ مغازه‌ها بروید. نهایتا پانزده دقیقه آنجا باشید. لطفا ده دقیقه بشنوید و پنج دقیقه شما صحبت کنید. بعد اجازه بگیرید و پشت شیشه پوستر بزنید و تشکر کنید و مغازه بعدی!
undefined مکانهای پرتردد را فراموش نکنید. ساعات اولیه صبح و ساعات عصر، معمولا تجمعاتی هست. از قهوه‌خانه‌ها و قلیون‌سراها غفلت نکنید.
undefined تا اینجا دو ساعت مانده؛ دو ساعت دیگر را به گفتگوی خانه به خانه اختصاص بدهید‌. (در مطالب بعدی توضیح داده خواهد شد.)
undefined کار شما در روستا تمام است. بروید روستای بعدی!

۹:۱۹

در شهرها چه کنیم؟
undefined لطفا بی خیال الگوی موثر، روش اقناع یا روش کار بشوید. همین چیزهاست که شما را منفعل می کند. خودتان بنشینید روی کاغذ دو سه خط بنویسید. بعد یک مشورت از بغل دستی بگیرید و حرکت کنید.
undefined در شهرها دو روش را می‌توان دنبال کرد:
undefined حضور در محیط های پر تردد (مترو، پارک، میادین اصلی شهر، بازار و...)
undefinedبه لطف فضای سرد انتخاباتی و مشکلات اجتماعی و معیشتی بسیاری از مردم اصلا تمایلی به صحبت با شما ندارند. باید یک آغاز هوشمندانه را آغاز کنید. مثلا بچه‌ها روی یک مقوا نوشتند «چه کسی درباره پولی که ایران در فلسطین خرج می‌کند راست می‌گوید؟» یا نوشتند «چه کسی برای گرانی فکری کرده است؟». فراموش نکنید شما در این تبلیغات مانند بازاریاب‌ها هستید. منتظر نمانید کسی سراغ شما بیاید. ولی آغاز گفتگو هوشمندانه باشیم.
undefined درباره محتوای این گفتگوها توضیح می‌دهیم.
undefined گفتگوی خانه به خانه
undefined اگر یک گروه پنج نفره، دو بازه چهار ساعته (8 -12 و 16 تا 20) به در خانه‌ها بروید، در هر یک ساعت می‌توانید با ساکنین 3 تا 4 منزل مسکونی صحبت کنید. یک روز میشود ۹۰ تا ۱۲۰ خانواده!
undefined در خانه را بزنید و بخواهید در خانه بیایند.با او گفتگو کنید.البته در خانه‌های آپارتمانی کمی کار سخت‌تر است. با مدیر ساختمان صحبت کنید.
undefined صحبت با مغازه‌دارها هم گزینه خوبی است. نصب پوستر فراموش نشود.
توصیه‌های محتوا
undefined دغدغه اصلی‌تان مشارکت باشد.
undefinedخودتان را نماینده جلیلی معرفی نکنید. اگر فرد تصمیم به شرکت در انتخابات گرفت و از شما پرسید، جلیلی را معرفی کنید.
undefinedبه فکر رقیب هراسی نباشید، کار بیهوده ای است. اگر کسی رأیش با پزشکیان به بحث طولانی با او نپردازید. تنها اشاره‌ای به همراهی پزشکیان و روحانی و حمایت از او کنید. دقت کنید برای نفی پزشکیان اول باید از او بگویید.

۱۳:۱۸

پنج سوال درباره جلیلی
undefined الف: جلیلی از کدام لپ لپ درآمده است؟سعید جلیلی، ۵۸ ساله است. از ۱۳۶۸ کارمند وزارت امور خارجه شده است. رئیس اداره بازرسی وزارت امور خارجه بوده است یعنی نظارت بر کل سفارتخانه‌های ایران در جهان!چند سال معاون اداره اول آمریکا و چند سال معاون اروپا و آمریکای وزارت امور خارجه بوده است.از سال ۸۰ تا ۸۴ جلیلی مدیرکل بررسی‌های جاری دفتر رهبری بوده و کارش گزارش راهبردهای کلان در حوزه مختلف به رهبر انقلاب بوده است. شش سال هم دبیری عالی‌ترین شورای کشور که بالاتر از سران سه قوه و حتی سپاه و ارتش است را بر عهده داشته و عملا عمده مسائل مهم کشور را حل و فصل می‌کرده است. در مقطعی دو ساله ستاد تدابیر ویژه اقتصادی کشور را دبیری کرده است.
undefined ب: گیرم جلیلی خوب بفهمد خوب هم اجرا می‌کند؟مساله من همین تصور از مساله اجراست! در رهبری کنسرت آیا رهبر تمام سازها را خوب می‌نوازد یا اصلا توانایی او هماهنگ کردن آهنگ و ایجاد ریتم است. همان کاری که میدان‌دار هیات انجام می‌دهد. رئیس جمهور مسؤول ایجاد هماهنگی میان صدها طرح ملی است و باید صدها مدیر اجرایی را هماهنگ کند!اجرا در مورد رئیس جمهور ایجاد توان هماهنگی است اولادوم اینکه رئیس جمهور باید بداند که چگونه بدنه اجرایی حرفش را می‌پیچاند. مثل بخشنامه‌های وام که دولت صادر می‌کند ولی بانک می‌گوید برو از خودش بگیر!جلیلی مهمترین چیزی که درباره خودش می‌گوید همین است من از یک کارمند شروع کردم تا معاون وزارتخانه آمدم. مسیر اجرایی را می‌شناسم!
undefined ج: می‌گویند جلیلی متحجر است؟ طالبان است؟این حرفها همانقدر اعتبار دارد که در مورد احمدی‌نژاد و رئیسی گفتند می‌خواهند در خیابانها دیوار بکشند! این برچسب‌ها برای دور کردن ذهن مردم از واقعیت است.باید دروغ را بزرگ گفت تا باورپذیر باشد! اصلا جلیلی مسؤول مستقیم شکنجه ۱۵۰ هزار نفر در ایران بوده است!
undefined د: جلیلی بدنه بسته دارد؟جلیلی در دولت سایه با چند هزار متخصص گفتگو کرده است. یا بسته را نمی‌دانیم چیست یا چند هزار را درست نمی‌شماریم!بله جلیلی اهل زد و بند نیست و از این نظر بسته است. من به این املی و بسته بودن افتخار می‌کنم.اصلا آنچه در مورد جلیلی ترسناک است این است که می‌خواهد حلقه مدیران را باز کند و به مدیران جوان میدان بدهد. به جوانان نخبه کارشناسی که در این کشور فعالند. طبیعتا وقتی اینها وارد بشوند جا برای برخی تنگ می‌شود و احساس تنگی می‌کنند!

۱۵:۴۷

thumnail
فیلم سه دقیقه‌ای و سوال یک کلمه‌ای
undefined آقای شفاه را از دور و نزدیک می‌شناسم. از کل برنامه هم همین سه دقیقه را دیدم. مضمونی در این دو دقیقه آخرش بود که درکش می‌کردم. دقیقا وقتی صادق الحسینی می‌پرسد طرح آقای جلیلی چیست؟
undefined حقیقت این است که جمهوری اسلامی را همان آدمهایی پیش میبرند که آنچه میفهمند را دنبال میکنند.
undefined این همان تلفیق آگاهی و آزادی و بروز اراده مردم است. باید به این اراده احترام گذاشت و آن را دنبال کرد.
undefined من یکی دو بار بیشتر مرحوم حسینعلی عظیمی رو ندیدم. اواخر عمرش و خیلی کوتاه!یکبارش یکی از او پرسید چرا پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد -که نزدیک به چهل گردان یعنی حدود ۳۰ هزار نفر- استعداد انسانی داشت و بسیار کارآمد بود با دولت همکاری نکرد؟
او گفت اتفاقا آقای هاشمی بود که اینها را نخواست و علیرغم درخواستهای زیاد مسئولیتی را به اینها واگذار نکرد!
undefined تنها سوالی که از مرحوم عظیمی در زمان حیاتش پرسیدم همین بک کلمه‌ای بود که از دهانم پرید!.چرا؟
undefined خندید و جواب داد. جملاتش یادم نیست اما آنچه فهمیدم تا الان در قلب من است.
undefinedجهادی‌ها به فهم خودشان در نسبت با انقلاب و امام عمل میکردند. اگر میخواستی کاری برای تو انجام بدهند باید اول توجیه‌شان میکردی و با تو بحث میکردند تا قانع‌شان کنی! اصلا مکانیزم تصمیم در جهاد هم تا حد امکان همین بود و مدلهای دیگر تنها در ضرورت استفاده میشد! گفتگو و اقناع! حتی جلسات تخصیص بودجه هم در جهاد همین شکل بوده است.
undefined حسینعلی عظیمی می‌گفت مدل حکمرانی سیاسی هاشمی رفسنجانی چیز دیگری را طلب میکرد. او از نیروهای وفادار نظام و انقلاب استفاده کرد اما به شکل پیمانکار مثل قرارگاه خاتم یا قرارگاه کوثر نور یا به کارگیری پایگاه بسیج در طرح‌هایی مثل واکسیناسیون کشوری فلج اطفال یا درختکاری گسترده دهه هفتاد!
undefined پیمانکار فرمان‌پذیری بسیار بیشتری دارد. برایش کار تعریف میکنند و او انجام میدهد! اگر بگوید این کار درست نیست میگویند: برای من آب نداشته باشد برای تو نان دارد پس کارت را بکن!
undefined اینگونه است که اصلی‌ترین سوال انتخاب‌آور -یعنی کار درست کدام است؟- رنگ میبازد. این سوال به متخصصین واگذار میشود و ساحت عمومی تنها کار آنها را انجام میدهد و مانند بازو که از مغز دستور میگیرد تنها انجام دهنده است! کاری که فهیم‌ترها می‌گویند را بکن
undefined این فقط مربوط به امر اجتماعی نیست. حتی در ساخت تخصصی هم جاری است.خاطرات جهادی جالب است مثلا چند آرماتور بند چهارساعت در شب رانندگی میکنند که به اهواز بروند و به مهندسین بگویند طراحی‌شان در ساخت پل اشکال دارد و در بررسی معلوم میشود هست و اصلاح میکنند. یا اینکه پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد در یکی از عملیاتها چگونه بدون درخواست سپاه و حتی با بی اعتنایی فرماندهان آن، اقدام به ساخت جاده‌ای میکند که هنگام عملیات جان بسیاری از رزمندگان را نجات میدهد.
undefined خلاصه در هر ساحتی نیروی عمومی هست و تصمیم‌گیرانی! و هاشمی رفسنجانی نمی‌خواست نیروی عمومی موی دماغش شود چون تجربه‌اش را در سالهای اول دهه شست داشت!
undefined جهاد فناوری شهید بهشتی در ساماندهی مردمسالار بود بود. در جهاد اراده انسان بروز می‌کرد. undefined در وجهه ارتباط با بیرون جهادی‌ها به فرمان بهشتی حق نداشتند در جایی که مشارکت مردمی زیر ۵۰ درصد باشد کار کنند.
undefined در سازکارهای خود جهاد هم اقناع و گفتگو راهکار بود. تصمیم از پایین به بالا بود و بالادست با همان فرآیند اقناع، پایین دست را هماهنگ میکرد!
undefined انتخابات امسال محل بروز اراده مردم بود. آدمهایی که بی هیچ چشم‌داشت برای جلیلی جنگیدند و تقریبا یقین داشتند که رای اوردنش برایشان هیچ آورده‌ شخصی نخواهد داشت، اگر وضعشان بدتر نشود! مساله این بود آنها فهمی داشتند و طرف مقابل نه تنها با آنها گفتگو نمیکرد بلکه حتی آنها را هم به رسمیت نمی‌شناخت.تلاش برای طراحی بازی در لایه بزرگان، این آدمها را برانگیخت تا هر طور شده بازی را به هم بزنند.
بازی نادیده گرفتن جوهره مردمسالاری: فهم و اراده انسان‌ها!

undefined پ ن ۱: نتیجه انتخابات یک جهت نتیجه است. نتیجه مهم‌تر به نظرم بیدار شدن این کنشگران صحنه است.
undefined پ ن۲: ما مساله گفتگو داریم. با همانی که نتوانستیم پای صندوق بیاوریمش! این را فراموش نکنیم. انشاءالله اینجا خواهم نوشت.

۱۶:۰۳

undefined شکوه، شکوه، شکوه ....
undefinedتا حالا طلا کیلویی فروختید؟یک هفته گذشته یک عده نیم کیلو طلا جمع کردند و فروختند. با ۱۵۰۰ نفر صحبت کردند و جمعا ۴۷۰ گرم طلا جمع شد.
undefined۳۰ نفر طلبه و دانشجوی خانم و آقا، بدون هیچ پویشی یا نهادی این کار رو کردند.
undefinedاز سر درد اینکه به غربت و درد خواهران و برادرانشان بی تفاوت نمانند!
کار کوچکی است ولی با شکوه است.
به زمین نچسبید! زمان کار است!

undefined درد، درد، درد .....
- فلانی رو یادته؟ بهش گفتی چه عربی هستی که با گفتن ژ سکته نمیکنی! - آره دانشجوی صنایع بود! مال خیلی قبله!- همه خانواده‌اش شهید شدند! همه! پدر، مادر، خواهر، همسر و بچه‌ها!
undefinedاین دومین باری که بعد از طوفان الاقصی خبر کشته شدن یک خانواده کامل رو می‌شنوم. آدم‌هایی که حداقل عکس‌هاشون را دیده بودم و بعضی رو می‌شناختم.
undefinedبقیه رو نمیشناختم. بقیه ۵۵۰ خانواده‌ای که میگویند در غزه و لبنان، شهید شدند.undefined واحد شمارش خانواده است از شش هفت نفر تا هفتاد هشتاد نفر!
پ ن ۱: بنفسی انت یا رسول الله و امی و ابی و اهلی چقدر مجسم شده است. افتخار میکنم با امتی در یک عصر زندگی میکنم که زیارت عاشورا را خلق کرده!

۸:۵۰

thumnail
چگونه اثر را نمی‌سنجیم؟
undefined در شش سال گذشته هفت مورد اثرسنجی انجام دادیم که در پنج مورد خودمان تلاش کردیم طرح تصویب شود. دو مورد هم درخواست از طرف عزیزان نزدیک بوده است.
گزارش ساده تجربه: مساله خیلی عقب تر از این حرفهاست.
undefined یک: سنجش فرع هدف‌گیری است.در اغلب طرح‌ها اصلا هدف روشنی نیست.مثلا این طرح را انجام میدهیم ‌که این چند مساله را در ذهن مثلا دویست هزار دانش آموز حل کنیم و تصویر روشنی از پاسخ داشته باشند.
جملاتی مثل فرهنگسازی یا ارتقاء سطح معرفت یا مهارت یا تعظیم شعائر، همه از منظر هدفگذاری چیزی در مایه هدف نگذاشتن است.در تمام این پروژه‌ها سخت‌ترین گام این بود که از مسئولین آن کارها پاسخ بگیریم هدف‌تان چه بوده که ما ارزیابی‌اش کنیم!تاکید میکنم هدف کلی که به اندازه کافی روشن نباشد، کارکرد هدف را نخواهد داشت!
در این میان نگرشی هم وجود دارد که اصلا هدف تا این حد روشن را لازم نمیداند! و برایش توجیه مدیریتی، اخلاقی و حتی انقلابی دارد!وقتی هدف مشخص و روشنی نیست، یک فریب ذهنی ایجاد میشود! احتمال بالایی دارد ما تیراندازی باشیم که اول تیر می‌اندازیم و بعد به هر جا که خورد دورش دایره میکشیم و میگوییم هدف اینجا بود!
undefined دو: رصدی نیستچرا چنین هدفی وجود ندارد؟چون ما به اندازه لازم و کافی نمیدانیم قبلش اوضاع چگونه است که بعدش چه بشود. و معمولا بعدش هم اصلا اندازه‌گیری نداریم!به عبارت دیگر دانستمان در سطحی است که برای هدفگذاری اصلا کافی نیست!به قید لازم و کافی اصرار دارم!
undefined مساله سوم: رضایت سنجینهایت اثرسنجی ما، سنجش حس رضایت مخاطب و نهایتا مجریان است. به پرسشنامه‌های اردویی یا دوره‌ها یا جلسات نگاه کنید. از بد تا عالی! بقیه هم تقریبا همین است!به تعبیر دیگر ما چیزهایی از جنس وضعیت‌سنجی یا نگرش‌سنجی یا میزان یادگیری یا تثبیت یا حتی ایجاد تردید در روایت ذهنی مخاطب نداریم. به اطراف دیگر ماجرا غیر از مخاطب یا نهایتا مجریان هم کار نداریم!
undefined مساله چهارم: سوگیریدر برخی موارد، بعد از ارائه نتایج با یک نقد جدی مواجه شدیم. نتایج سوگیری دارد!به تعبیر دیگر وقتی اثرسنجی نشان میدهد چطور شمای مدیر! امکانات و هزینه‌های طرحتان را با بازدهی ۱۲ تا ۲۰ درصد صرف کرده‌اید، به جای اصلاح طرح، نتایج یا مجریان اثرسنجی را اصلاح میکنید!این را گفتم تا بدانید هست ولی در نظر نگیرید! عزمتان را برای اثرسنجی کار خودتان و همین طور دیگران محکم کنید!

undefined در مجموع هفت طرحی که جلو رفتیم، حدود ۵۰ میلیارد تومان در سال هزینه میشد و جزء طرح‌های کوچک به شمار میرفتند. در مدت در جلساتی هم دعوت شدم که از همان اول مساله روشن بود و یکی از آنها یک مجموعه کار مطبوعاتی رسانه‌ای یک ارگان بود با بودجه چند ده میلیارد تومان! خواستم بگویم چه پولها و صدبرابر ارزشمندتر از آنها چه انرژی‌ها که اَثَر نَسَنجِی از ما حرام کرد!
undefined پ ن۱: خدا رحمت کند حسن باقری راصد شهید شناسایی برایش کمتر از یک شهید عملیات بود! و همو میگفت برایمان عادی شده که در عملیات شهید بدهیم ولی بدانیم در پیشگاه خدا جواب نداریم!
undefined پ ن۲: اگر کسی نام این هفت طرح‌ها را میداند که میداند و اگر نمیداند و بپرسد یک لبخند و سکوت و ....، پاسخ خواهد گرفت. واقعا چه فرقی میکند کجا این اشتباه را کرده، شما خواهر و برادر عزیز در کار خودت، روح را از جسد کارت نگیر و امکانات را حرام نکن!

۶:۳۶

متن مهم با حاشیه‌اش مهم‌تر
undefined متن
undefined زمانی که بیماری امان تو را می‌برد یکی از بهترین کارها این است که بروی سراغ آنهایی که مثل تو بیمارند اما آرامند و بپرسی چرا آرام هستی؟
undefined در ایام طولانی بیماری همین کار را می‌کردم. یکی از کسانی که پیدا کردم یک خانم پنجاه ساله بود در یک شهرستان که فلج شده بود. روزها خانه تنها بود و او هم برای بیکار نبودن و کمک به گذران معاش خیاطی می‌کرد.
undefined اول یکساعتی حرف زدم تا مطمئن بشوم آن چیزی که می‌خواهم را دارد بعد پرسیدم شما خیلی آرام هستید چرا؟ گفت فکر می‌کنی چرا؟ گفتم چون غصه فایده‌ای ندارد!گفت: اینکه خیلی بدبینانه است! گفتم پس چرا؟گفت وقتی بعد از فلج شدن فهمیدم اینکه بیماری مرا فلج کرده و نکشته نشانه این است که خدا می‌خواهد یک جایی برایش یک کار خوب بکنم که سربلند از این دنیا بروم. بعد مکث کرد گفت کار بزرگ نه‌ ها! کار خوب که خودش خوشش بیاید! خلاصه کردم این لطف خدا به من است. گفتم از کحا این را میگویید؟گفت شما هم اگر ماندی برای همین است. اصلا از خدا غیر از این بر نمی‌آید که بخواهد برای بنده‌اش بد بخواهد مگر اینکه بنده‌اش خودش کاسه‌اش را چپه کند و از لطف خدا بر ندارد!
undefined این گفتگو آغاز یک ارتباط بود کما بیش از ایشان خبر می‌گرفتم. از دیماه سال قبل ارتباطمان بیشتر شد. به دیگران کار یاد می‌داد و خودش هم کار می‌کرد. لباس می‌دوخت و خرجش را نصف می‌کرد و می‌فرستاد که بدهیم برای خواهران و برادرانش در غزه! همان اول‌ها طلاهایش را فروخت و دو تا چرخ خرید تا سه تا چرخ خیاطی کار کند!
undefined فکر می‌کنم اینکه کسی در ایام فاطمیه از دنیا برود، بی حساب و کتاب نیست! اگر امروز سر نماز میتش بودم با تمام قلبم می‌گفتم انا لانعلم منها الا خیرا! برای تمام کمنام‌های و نامدارهای عرصه فی سبیل الله فاتحه‌ای قرائت کنید.
undefined حاشیه: مساله چیزی دیگری است.
undefined از این موارد می‌شناسم. مردان و زنان بزرگی که در حد توانشان برای تحقق آنچه درست می‌‌دانند، حرکت می‌کنند. عده‌ای هم هستند که این را می‌دانندن و مدام پیام می‌دهند که چرا اینها را روایت نمی‌کنی و اصلا خیانت می‌کنی اینها را روایت نمی‌کنی!
undefined اولا به شدت معتقدم روایت لازم است چرا که وقتی روایت نیست با گذشت زمان انگار اصلا اینها نبوده است! روایت لازم است که بدانیم این نمونه‌های درخشان هست.
undefined اما مساله چیز دیگری استدو دلیل برای ننوشتن دارم:اول اینکه ما از این روایتها استفاده تخدیری می‌کنیم. وقتی می‌خوانیم انگار در دلمان می‌گوییم آخی چه آدمهای مجاهدی و ...، هستند و نوعی احساس خوب را تجربه می‌کنیم اما با این احساس حرکت خلق نمی‌شود (یا به تعبیر بهتر اندازه کافی خلق نمی‌شود)از طرف دیگر روایت نباید در دل آن آدم فعال، این احساس را خلق کند که چقدر آدم خوبی هستیم یا کار بزرگی می‌کنیم؟ اینها آسیبهایی است در برخی روایتهایی که می‌نویسیم هست.ادامه را بخوانیدundefined

۱۷:۱۱

undefined دو روی سکه یک کار درست برای فلسطین
undefined اما اگر قرار باشد از موکبهای فلسطین یک روایت کوتاه بنویسم که به کار بیاید چه می‌نویسم؟روایت این ایام را اینگونه می‌نویسم. هم برای خودم و هم برای کسانی که فعال هستند و هم برای کسانی که تازه می‌شنوند.
این روی سکه
undefined از چند روز بعد از هفت اکتبر 2023 یا ۱۴ مهر ۱۴۰۲ زنان و مردانی را می‌شناسم که فعال هستند. هم در عرصه تبیین برای مردم و هم در عرصه جمع آوری کمکهای مالی و ....کمابیش درباره آنها نوشته‌امundefined اینجا می‌توانید درباره موکب فلسطین و موکب جمهوری اسلامی بخوانیدhttps://ble.ir/sotoor_ra/-6860283832471053453/1700234851413
undefined اینجا می‌توانید برخی روایتهای این فعالیتها را بخوانیدhttps://ble.ir/sotoor_ra/-626561389118450458/1698174669034و https://ble.ir/sotoor_ra/-9106287439033521653/1698342261401وhttps://ble.ir/sotoor_ra/2510561334287232508/1728809406726و https://ble.ir/sotoor_ra/-5903006008335135588/1711713105488
undefined حاصل کار آنها تا الان در عرصه کمکهای مالی نزدیک به سیزده میلیارد تومان بوده است که حدود چهار میلیارد آن مربوط به دو ماه اخیر است. این برای یک جمع نهایتا صد نفره که تازه کارش این نیست و کمپین راه نمی‌اندازد و کاملا با ارتباط خرد انسانی پیش می‌رود، به نظرم قابل توجه است.
آن روی سکه
undefined می‌گویند هر خانواده چهارنفره آوارگان لبنانی ماهیانه ۱۶ میلیون تومان هزینه دارد. یعنی به طور متوسط هر نفر ۴ میلیون! بیش از یک میلیون نفر آواره شده‌اند که اگر این آوارگی نبود و تدبیر حزب الله در خروج مردم از ضاحیه نبود الان تعداد شهدای لبنانی نزدیک به چند ده هزار نفر بود.یک میلیون نفر با هزینه سرانه چهار میلیون تومان یعنی ماهیانه ۴,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ تومان و به حروف چهار هزار میلیارد تومان یا چهار همت!سر عدد دعوا نداریم اصلا یک میلیون یا پنج میلیون اگر یک میلیون هم باشد ما هزار میلیارد تومان در ماه هزینه داریم و این هزینه‌ها باید از طرف مردم تامین شود تا کار درست شکل بگیرد!خواستم دوستانی که روایت حرکتهای مردمی را می‌شنوند فرق اخلاص فعالین و مشارکت کنندگان را با حجم نیاز صحنه احساس کنند!
undefined سوال پایانی: اگر ما بخواهیم مشارکت تقریبا یک سوم جمعیت ایران را در نظر بگیریم که حداقل این عدد با مبارزه با اسرائیل موافقند نفری ۱۳۰ هزار تومان می‌شود. البته این عدد برای بخشی از جامعه ما واقعا عدد به شمار می‌آید ولی همان‌ها هم واقعا از این مقدار و گاهی بیشتر از آن می‌گذرند!خب چرا ما این کار را انجام نمی‌دهیم؟ یا بهتر بپرسم مشارکتهای مردمی کافی است؟ و اگر کافی نیست چرا ما نمی‌توانیم مشارکتها را به سقف مناسب برسانیم؟
عمری بود درباره این یکی هم می‌نویسم!

۱۷:۱۱

چه فرقی می‌کند؟ (۱)
undefined تصور کنید یک نفر را که در پرورشگاه بزرگ شده و نمی‌داند پدر و مادرش کیست؟ نمی‌داند از سر اتفاق رها شده‌ یا خانواده به عمد او را رها کرده است؟ فرزند یک آقای معلم و زن خانه‌دار است که فرزندشان دزدیده شده یا فرزند دو معتاد که بچه‌شان را سر راه گذاشته‌اند؟ ترک است یا لر یا بلوچ یا اصفهانی یا شیرازی یا خرم‌آبادی یا .... ؟ الان باید مثل شیرازی‌ها خونسرد باشد یا مثل لرها صریح و صمیمی یا مثل اصفهانی‌ها زرنگ بازی در بیارد؟ اصلا نکند یک دو رگه افغانی ایرانی یا پاکستانی ایرانی یا اصلا یک کودک سوئدی گمشده باشد؟
undefinedبا این کسانی که می‌گویم حرف زده‌ام. داستان چند سال قبل است. با یک جمع ده بیست نفره با تجربیات کاملا مشترک! خیلی جدی راه افتاده بودند که بفهمند والدینشان کیست و مربی‌شان از من می‌خواست آرامشان کنم.
undefinedمی‌فهمیدم چه می‌گویند اما نمی‌خواستم همان اول جواب را ساده بهشان بدهم!
undefinedگفتم خب مثلا تو آقای الف هستی اگر به جایی برسی چه فرقی می‌کند پدر و مادرت کیست؟
یکی‌شان با عصبانیت بلند شد و گفت شما نمی‌فهمید! اینی که شما می‌گویید یک تکه از ماست ولی آن چیزی که نداریم یک تکه دیگر از ماست. شما نمی‌فهمید! برای ما، رسیدن به یک تکه از جواب «من کی هستم؟» برای من همیشه قفل است!
undefined آنها خیلی خوب می‌فهمیدند که برای آدمیزاد خیلی مهم است که گذشته‌ای داشته باشد و به جایی در عالم وصل داشته باشد و پدر و مادر همان واسطه‌ای هستند که آنها را به آن تکه از جواب «من کی هستم؟» وصل می‌کند. انسان بخواهد یا نخواهد بخشی از من کی‌ هستم را در گذشته می‌یابد.
undefined*ما کی هستیم؟* بهتر بپرسم ما به آن تکه از سوال ما کی هستیم که مربوط به گذشته ماست چه جوابی می‌دهیم؟ و چطور جواب می‌دهیم.
undefinedتاریخ همان چیزی است که به این سوال جواب می‌دهد. تاریخ می‌تواند هزار سال قبل را برای ما بازگو کند و می‌تواند به یکسال قبل اشاره کند. این گذشته نداشتن و تاریخ نداشتن درد مشترک آن بیست نفر بود.
undefined اگر برداشتتان این بود که این همه را نوشتم که بگویم باید تاریخ را خواند، که اینجا کارمان تمام است اما حرف اصلی‌ام در واقع این است که باید تاریخ را نوشت. چون اگر تاریخ را ننویسیم ممکن است کسی بیاید و آن تکه از ما کی هستیم را طور دیگری نشان بدهد و اینگونه است که نوشتن تاریخ با ننوشتنش فرق می‌کند.
تاریخ را باید نوشت و روایت کرد. چه برای هزار سال بعد و چه برای چند سال بعد!چون فرق می‌کند ما که هستیم!
ادامه دارد ....

پ ن: در مورد یادداشت فلسطین و اینکه چطور می‌شود یک میلیارد دلار یا شست هفتاد هزار میلیارد تومان در سال برای فلسطین جمع کرد؟ خواهم نوشت. فراموش نکرده‌ام!

۱۹:۴۵

thumnail
چه فرقی می‌کند؟ (۲)
خاک پایش چشم ما را بهتر است از توتیا گرد راهش در دماغ ما، به از عنبر شده است
undefined این شعر را از روی عکس سر در یک بنای تاریخی در هند نوشتم.
undefined حالا چرا بر سر در یک بنای هندی در قرن ۱۷ میلادی و ۱۱ هجری، شعری فارسی حک شده است؟ چون زبان فارسی بیش از هزار سال در هندوستان رواج داشته و حتی به مدت ۱۵۰ سال زبان رسمی بوده است. شاعران زیادی داریم مثل بیدل پسوندشان دهلوی است یعنی ساکن دهلی پایتخت هندوستان و در موزه‌های هند یک میلیون نسخه خطی به زبان فارسی در هند وجود دارد.
undefined اما نکته اینجاست که یک جوان هندی نمی‌تواند این شعر را بخواند. چرا؟چون از 1832، انگلیسی‌ها بعد از تصرف هندوستان استفاده از زبان فارسی ممنوع و زبان انگلیسی را، زبان رسمی هندوستان اعلام کردند. در نتیجه الان یک جوان هندی نمی‌تواند به هویت هزارساله خودش دسترسی پیدا کند و بفهمد که کی بوده است؟
undefined در تاجیکستان یکی از سه کشور فارسی‌زبان، زبان فارسی است اما خط دو بار عوض شده است! نتیجه اینکه مردم تاجیکستان در زمان ما فارسی حرف می‌زنند اما نمی‌توانند متن فارسی بخوانند. در مملکت خودمان هم روشنفکرهای مشروطه مثل آخوندزاده پیشنهاد تغییر خط فارسی می‌دادند و خدا را شکر که نشد.
undefined اما کار دزدی هویت تاریخی از این چیزها بالاتر است.
undefined پروفسور سلیم الحسنی استاد مکانیک در مؤسسة علوم و تكنولوژى دانشگاه منچستر برای موزه علوم و فناوری منچستر درباره تاريخ علم، فناورى و تجارت در جهان تحقیق می‌کرده که به مساله‌ای عجیب برمی‌خورد. او این مساله را با یک مثال توضیح می‌دهد:
كتاب «كسانى كه از روزگار نخستين تا امروز فناورى را ساخته‌اند» اثر آنتونى فلدمن و پيتر فورد كه در سال 1979م منتشر شده است ... اين كتاب پيشرفتهاى فناورانه و علمى تاريخ بشر را به ترتيب زماني، نشان می‌دهد.نام مخترعان بزرگ بر اساس يك نظم زمانى به اين ترتيب آمده است: امپيدوكلس (430 قبل از میلاد مسیح)، دموكريت (370 ق م)، بقراط (377 ق م)، ارسطو (322 ق م)، ارشميدس (212 ق م)، و بعدی يوهان گوتنبرگ 1468 میلادی و پس از او داوينچى و ديگران.پرش تاريخى 1600 ساله، از زمان ارشميدس تا يوهان گوتنبرگ بسيار حيرت‌انگيز اما آزاردهنده بود. خواندن كتابهاى ديگر اين نكته را آشكار كرد كه سراسر اين دوره، از سال 450 تا 1492م. كه در حقيقت با عنوان «دوران سياه» از آن ياد مى‌شود، هيچگاه و در هيچ جا مورد بحث قرار نگرفته است.
undefinedپروفسور سلیم الحسنی، کتابی نوشته با عنوان هزار و یک اختراع مسلمانان که در همان قرون تاریک صورت گرفته است. از چیزهای ساده مثل ساعت مکانیکی و دوربین و پارچه و کاغذ و شیشه تا کشفهایی در پزشکی مثل گردش خون، جراحی، واکسیناسیون، داروسازی، برنامه‌ریزی شهری و انواع تحولات معماری، پست، نقشه جهان و کره زمین، جغرافیا تا مسائلی که بعدها هم برای اروپاییان بدیع بود مثل عطرسازی و حمام. undefinedحتی در قرون سیزده و چهارده میلادی در اروپا نهضت ترجمه کتب ما به عنوان کار علمی رواج داشته است یعنی زبان علم فارسی و عربی بوده است نه انگلیسی! یعنی اگر ما بخواهیم پیشرفت کنیم تازه باید آن دوران را بازتولید و احیا کنیم. شاید به زبان دیگر برای پیشرفت باید به گذشته برگردیم.
undefined خلاصه‌ اینکه اگر از آن تکه «ما که هستیم» که در گذشته‌ است غفلت کنیم، ممکن است کلا نادیده گرفته شود یا دزدیده شود.نکته مهم‌تر این است اگر الان ننویسیم در آینده تاریخ نداریم.

۹:۳۸

چه فرقی می‌کند؟ (۳)
undefined خب حالا این تاریخ امروز برای فردا را چه کسی باید بنویسد؟
undefined امام روح الله چهار ماه مانده به رحلت خود، ۲۵ دی‌‌ماه ۱۳۶۷، در نامه‌ای مهمترین دغدغه خود را درباره تاریخ بیان کرده‌اند:«باید پایه‌های تاریخ انقلاب اسلامی ما چون خود انقلاب بر دوش پابرهنگان مغضوب قدرتها و ابرقدرتها باشد.» امام در این نامه‌ که برخاسته از خلاصه فکر و تجربه‌ عملی ایشان است، تاکید می‌کنند «اگر شما می‌توانستید تاریخ را مستند به صدا و فیلم حاوی مطالب گوناگون انقلاب از زبان توده‌های مردم رنجدیده کنید، کاری خوب و شایسته در تاریخ ایران نموده‌اید .... شما باید نشان دهید که چگونه مردم، علیه ظلم و بیداد، تحجر و واپسگرایی قیام کردند و فکر اسلام ناب محمدی را جایگزین تفکر اسلام سلطنتی، اسلام سرمایه داری، اسلام التقاط و در یک کلمه اسلام امریکایی کردند.»
undefined امام می‌گوید مورخان باید مستضعفان باشند و پایه‌های تاریخ بر دوش خود آنها باشد و از طرف دیگر موضوع تاریخ هم تاریخ توده‌های مردم باشد.
undefined علت این است که از نگاه امام عنصر اصلی انقلاب مردم هستند. به تعبیر دیگر مردم‌سالاری در روایت تاریخ انقلاب اصلی‌ترین ویژگی است.
undefined مردم‌سالاری در روایت یعنی چه؟ یعنی مردمی که قیام لله کردند و برای اقامه قسط برخاستند باید اصلی‌ترین راویان این انقلاب باشند.
undefined ما این حرف امام را جدی نگرفتیم. نه اینکه روایت مردم نسپردیم که آن یک درد دیگر است. کار ما چند قدم عقب‌تر است. ما در توضیح انقلاب به نوعی مفهوم‌زدگی دچار هستیم و این ما را از فهم و امتداد دادن و حتی روایت مردم‌سالاری محروم کرده است. ما مردم‌سالاری دینی را اثبات کردیم و درباره آن مفصل حرف زدیم اما درباره مردمی که تصمیم گرفتند سالار باشند هیچ نگفته‌ایم. منکر کار نظری نیستم ولی تناسب کار کاملا به هم خورده و به یک معنا اصلا روایت در برابر کار نظری حذف شده است.
undefined بارها این آیه را خواندیم که «لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ» یعنی هدف پیامبران اقامه قسط توسط مردم است و به نظرمان مردم این کار را کردند. خب کدام مردم؟ اصلا برویم از خودشان بپرسیم چه کردند که قسط اقامه شد؟ و اصلا اقامه قسط شد؟ اگر شد ما هم همان کارها را بکنیم! مساله ما این است که ما مفاهیم انقلاب را بهتر از خود انقلاب می‌شناسیم.
undefined این مفهوم زدگی ما را به آنجا می‌رساند که چهار دهه بعد از انقلاب، مفاهیم آن مثل مردم‌سالاری برای خود ما دور از دسترس می‌آید و در سیاهه آرزوهای ما جای می‌گیرد و حتی باور نمی‌کنیم که زمانی واقعیت داشته باشد که داشته است!
undefined انقلاب مردم‌سالار و اقامه قسط بر دوش مردم یعنی هزاران و میلیونها آدم که خودشان زیر بار کار رفتند و پیش‌ بردند. امروز در تصویر ما از انقلاب این هزاران و میلیون‌ها آدم کجا هستند؟ با منطق عقلایی که نگاه کنیم، حداقل از این میلیون‌ها آدمی به برکت انقلاب، سالار سرنوشت خودشان شدند و از زندگی و حرکتشان باید به اندازه نیم درصد یعنی صد هزار اثر مکتوب باقی باشد؟ اگر همه آثار منتشر شده را بشماریم آیا به یک صدم این عدد یعنی پنج هزارم درصد خواهد رسید؟ ترجمه این حالت در حافظه تاریخی آینده یعنی اینکه انقلاب مردم‌سالاری در این لایه‌ها و سطوح رخ نداده است! به همین سادگی!
undefined «انقلاب اسلامی چطور اتفاق افتاد و حرکت کرد؟» سوال مهمی است که در نسلهای بعدی می‌تواند به سوال «آیا انقلاب اسلامی، اتفاق افتاد و حرکت کرد؟» تغییر کند! به همین سادگی! مگر اینکه روایانی که امام می‌گفت به پاخیزند و آنگونه که امام می‌گفت این تاریخ را روایت کنند.
undefined خلاصه از نگاه مکتب امام روح الله اولا فرق دارد که بر کار نظری محض در انقلاب تمرکز کنیم و اینکه تعادل بین کار نظری و روایت واقعیت انقلاب را رعایت کنیم و ثانیا فرق می‌کند کار روایت ما با چارچوب مردم‌سالار پیش برود یا نه؟ ثالثا فرق می‌کند موضوع تاریخ چه باشد؟ حرکت مردم یا چیز دیگر!
پ ن: مکتب امام ندانیم ممکن است به اشتباه بیفتیم و روایتی که امام می‌گفت را با روایت در ادبیات دیگر اشتباه بگیریم و کلا در دام نفی مطلق و ... بیفتیم.

۵:۰۸

آتش بس نیست
undefined معمولا تفاوت اسلام ناب و اسلام آمریکایی را در اصالت و التقاط صورت‌بندی می‌کنند. یعنی اسلام آمریکایی به دلیل مخلوط کردن اندیشه‌های اسلامی و غیر اسلامی از اسلام ناب متفاوت می‌شود.
undefined از نگاه امام گونه‌ای از اسلام آمریکایی هست که در طرح خود هیچ تفاوتی با اسلام ناب ندارد. تنها تفاوتش یک مساله است. اقامه دین! یعنی آن طرح درست و کامل و اصیل دین اگر اقامه نشود خود مصداقی از اسلام آمریکایی است (حتی همان طرحی در آن بر اقامه دین هم تاکید شده باشد)
undefinedدر نگاه امام اسلام یعنی اسلام اجرا شده و برای همین اسلام را مساوی حاکمیت اسلام می‌داند. الإسلام‏ هو الحکومة بشؤونها اسلام در حقیقت حکومت با تمامی شؤون آن است. (کتاب البيع)
undefinedاز این زاویه که نگاه کنیم به درک جدیدی از مواجهه امام با رقبای تمدنی‌اش می‌‌رسیم. امام مبارزه اصلی را در ایران و جهان میان مستضعفان و مستکبران می‌دید و راه حل را ایجاد جبهه جهانی مستضعفین.
undefinedمستضعفینی که ضعیف نیستند اما آنها را به استضعاف کشیدند و به آنها باورانده‌اند که ضعیفند و زورشان به مستکبرین نمی‌رسد. اولین شرط حرکت مستضعفین احساس قدرت و حس توان برای برخاستن است. باید به مستضعفین یاد می‌دادیم می‌توانند روی پا خود بایستند.
undefined اصلا عمده جذابیت انقلاب اسلامی برای جبهه مستضعفین بیش از اسلامیت همین استقلال است. این ارزیابی رهبر انقلاب است. ایستادگی، استقلال، عزت سیاسی بیشترین جذابیت را برای ملتها دارد. اینکه می‌بینید ملتها نسبت به ملت بزرگ ایران احساس احترام می‌کنند، بخش عمده‌اش مربوط به این قسمت است: استقلال سیاسی ۱۳۸۹/۱۱/۱۵
undefined تاکید امام بر روز قدس از کجاست؟مساله فلسطین اصلی‌ترین نقطه برخورد است. جایی که جبهه استکبار تمام نقابها را کنار زده و وقیحانه می‌گوید ساکنین قبلی فلسطین باید بروند و اینجا مال من باشد، چون زور دارم. رژیم صهیونیستی نقطه تمرکز لابی‌های قدرت و ثروت و رسانه و .... صهیونیستی در جهان برای ایجاد یک کانون قدرت در جهان است.
undefined از منظر اقامه دین مساله قدس نقطه آغاز حرکت جهانی جبهه مستضعفین است. جایی که تمام توان جبهه استکبار به میان آمده و اگر این سد را بشکنیم، بند ترس را از زبان و دست مستضعفین جهان گشوده‌ایم. و اگر تماشایش کنیم طبیعتا این غده سرطانی به سراسر دنیای مستضعفین طمع دارد!
undefined مکتب امام بدون جبهه جهانی مستضعفین بی‌معنا بود و جبهه جهانی مستضعفین بدون مساله فلسطین یک پدیده ابتر بود. مکتب امام بدون توجه به مساله فلسطین خودش یک مثال اسلام آمریکایی بود. مثل مکتب امامی که ما به صورت عملی در زندگی‌مان دنبال می‌کنیم! فلسطین یکی از مسائل ما آن هم در یکی از زیرشاخه‌های سیاست خارجی است.
undefined پ ن ۱: اوایل طوفان الاقصی می‌گفت چرا نمی‌نویسی گفتم می‌خواهم تقویم فلسطین تمام شود و تاریخش شروع بشود! گفت یعنی چه؟ گفتم الان مد روز فلسطین است بگذار مساله روز که عوض شد و کنشگرانی که طبق تقویم موضوع عوض می‌کنند کنار رفتند، درباره موضوعی بنویسیم که با هویت ما پیوند دارد. با آینده ما!
undefined پ ن ۲: آری آتش‌بس شده است اما برای از بین غده سرطانی اسرائیل آتش بس نیست. بسیار راه داریم. همان راه‌هایی که قبلا نرفتیم و راه‌هایی که باید باز کنیم. خلاصه امام وقتی آتش بس را قبول کرد تازه با ما از جنگ فقر و غنا گفت.

۱۲:۰۹

حکایت شیرین و روایت
undefined دیشب صدای تیشه از بیستون نیامدگویا به خواب شیرین فرهاد رفته باشد.
شیرین در این بیت کدام است: خواب دلچسب یا دیدن شیرین؟اینجا استفاده از کلمه مشترک، ابهام ملیحی خلق کرده است اما همیشه استفاده از الفاظ دلچسب که نیست بلکه آزاردهنده است.روایت یکی از این کلمه‌هاست.
undefined وقتی می‌گوییم در زمانه و جامعه خودمان، کمبود روایت که هیچ، مشکل نداشتن راوی و روایت داریم، روایت را به چند معنا استفاده می‌کنیم که بی‌توجهی به تفاوت آنها شیر تو شیر می‌سازد که بیا و ببین!
undefined روایت اول: اینجا روایت به معنای ثبت تاریخ نزدیک می‌شود همان طور که در گذشته کسانی نوشته‌اند تا آن بخش از هویت ما که در گذشت است با نوشتن محفوظ بماند حالا هم باید بنویسیم و نقاشی کنیم و فیلم بگیریم و .... تا در آینده، تاریخ داشته باشیم.
undefined روایت دوم: همان زمانی که مشغول ثبت امروز برای فردا هستیم، مهم است که چگونه به اتفاقات و آدمها و .... نگاه می‌کنیم. در معنای دوم، روایت از جنس زاویه دید و نگرش است. اینجا اتفاق یکی است اما تفاوت زاویه نگاه و دید، موجب تفاوت روایت‌ها می‌شود. در واقع این معنای روایت دوم مثل چتری بر فراز معنای اول روایت است.
undefinedاز جمله مثال‌های بارز این معنای دوم، نگاه شهید مطهری به این دو لایه روایت در واقعه عاشورا است. او در روایت رخدادها و وقایع نهضت حسینی آسیب مهمی را می‌بیند که مربوط به زاویه دید به مساله نهضت امام حسین است. مطهری می‌گوید در روایت عاشورا سوگ و مرثیه بر جانب حماسی غلبه کرده است و بر این اساس محور سخن خود را «حماسه حسینی» قرار می‌دهد. این مرثیه همیشه باید مخلوط با حماسه باشد .... این‌ یادآوری نباید فراموش بشود و باید اشک مردم را همیشه بگیرید، اما در رثای یک قهرمان! پس اول باید قهرمان بودنش برای شما مشخص بشود و بعد در رثای قهرمان بگریید .... برای اینکه‌ پرتوی از روح قهرمان در روح شما پیدا شود و شما هم تا اندازه‌ای نسبت به‌ حق و حقیقت غیرت پیدا کنید، شما هم عدالتخواه بشوید، شما هم با ظلم و ظالم نبرد بکنید، شما هم آزادیخواه باشید ..... اگر صفحه نورانی‌ تاریخ حسینی را ما خواندیم، آن وقت از جنبه رثائیش می‌توانیم استفاده‌ بکنیم و گرنه بیهوده است.روایت به معنای دوم کلان‌تر از معنای اول است و اصلا مثل نگاه بالاسری بر معنای اول سایه می‌اندازد.بله ما آنچه را که می‌بینیم روایت می‌کنیم اما اینکه چه می‌بینیم به نگاه ما بستگی زیادی دارد مثلا عاشورا را سوگنامه حسین قهرمان می‌دانیم یا سوگنامه حسین!خلاصه ما پست مدرن نیستیم که بگوییم روایتها بر هم برتری ندارند بلکه مهم است که زاویه دید ما چه باشد!
undefined روایت سوم: در معنای سوم روایت به معنای درک مشترک است. داستانی مشترک که توسط جمعی پذیرفته شده است. مثل اینکه عده‌ای باور دارند که باید شمعی باشند که به اندازه خود جهان را روشن کنند. در واقع در جهان یک ابر‌انسان بزرگ وجود ندارد بلکه جامعه را هزاران و میلیونها انسان خرد سعادت‌مند می‌کنند یا به زمین می‌زنند! تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید تو یکی نه‌ای هزاری تو چراغ خود برافروز این یک روایت مشترک است که همه آنها را وا می‌دارد به اندازه خود جهان رو روشن کنند و این بار مسئولیت را بپذیرند.در مقابل روایتی دیگر هم هست که اگر همه یا اکثر آدمها خوب نباشند آن وقت بازنده کسی است که خوبی کرده است و عملا او مورد سوء استفاده قرار می‌گیرد.
undefinedاین روایت در واقع نه اولی است نه دومی و اصلا به مقام ثبت کردن بر نمی‌گردد بلکه پدیده‌ای اجتماعی است و مربوط به ذهن مشترک آدم‌هاست.حالا سوال اینجاست که این روایتهای جمعی چگونه ساخته می‌شود؟ اینجا به مفهوم گفتمان به معنای (باور و درد مشترک میان انسان‌ها) نزدیک می‌شویم.
undefined خلاصه روایت را به چه معنایی به کار می‌گیریم؟ به معنای ثبت رویدادها، به معنای زاویه دید یا نگرش حاکم بر ثبت رویدادها یا به معنای گفتمان و باور مشترک
@sotoor_ra

۱۲:۵۴

فصل سی و یکم خار و میخک
undefined روزی که سنوار فصل سیم و آخر رمان خار و میخک را در زندان تمام کرد، هیچ نشانی از پیروزی نبود.۱۶ سال در زندان مانده بود و تازه بعدش هم شش سال دیگر در زندان ماند.
undefined اگر او مثل ما بود در امکان صفر، به زندان‌بانش وعده طوفان الاقصی نمی‌داد: روزی ما شما را اسیر خواهیم کرد!
undefined دوستی می‌گفت خدا اصلا داستان‌نویس خوبی نیست! داستان را به بن‌بست می‌کشاند و زمانی که هیچ امکانی نمانده، با یک حرکت شگفت‌انگیز گره را می‌گشاید! اصلا هیچ منطقی در داستانهایش حاکم نیست! به حدی فاش، در آخر داستان‌ها با دست خدا، همه چیز حل می‌شود که اصلا در منطق انسان نمی‌گنجد!
undefined به داستان گشودن نیل برای موسی، سرد کردن آتش برای ابراهیم، به معراج بردن عیسی نگاه کنید! راست می‌گوید!
undefined فصل سی و یکم خار و میخک را باید امشب نوشت. آقای سنوار تو راست می‌گفتی! در زمانی که بزرگترین رهبران مقاومت به شهادت رسیدند، در زمانی که غزه تقریبا با خاک یکسان شده، در زمانی که صهیونیستها خیلی مقاوم‌تر از آن چه فکر میکردیم عمل کردند و دوستان کند‌تر از آنچه انتظار داشتیم حرکت کردند، هر آنچه تو می‌خواستی محقق شد. در زمانی که حتی نیستی که ثمره طراحی طولانی‌ات را بچشی، خدا کار را تمام کرد و همان طرحی که تو و اسماعیل هنیه برای آتش‌بس نوشتید، اجرا شد!
undefined پ ن ۱: غزه پیروز شد به رغم تمام کیدی که دشمن نشان داد.الان فقط گریه میکنمحس آن نوجوانی را دارم که ۱۲ بهمن ۵۷ در گروه سرود جلوی امام می‌خواندندبرخیزید برخیزیدبرخیزید ای شهیدان راه خدا!
undefined پ ن ۲: روایت است که لایزال الله یوید هذا الدین بالرجل الفاسقسنت خداست که دینش را به وسیله مرد فاسق یاری میکند!این هم برای آنها که میگویند اگر ترامپ نبود این جنگ تمام نمیشد.خدا آتش‌بس را به نهایت رساند!
undefined آتش‌بس مبارک مردم غزه! مبارک قاسم سلیمانی، مبارک سید حسن نصرالله و یاران شهیدش، مبارک یحیی سنوار و اسماعیل هنیه و صالح عاروری، مبارک تمام مردان انصارالله آتش بس مبارک سید مقتدر مظلوم ما! آتش بس مبارک سید علی خامنه‌ای!
undefined فراموش نمیکنیم: آتش بس شده است اما آتش، بس نیست! چون هنوز قدس آزاد نشده است.

۲۱:۰۷