سورهنوشت سوره مبارکه انعام
افطاری ١٣
هر کس تنها اگر لحظهای به من بنگرد حرکتم را خواهد دید، خواهد دید که نایستادهام!خودم هم با نگاهی کوتاه میبینم که انگار رفتن و حرکتی در کارم هست. اما خوب که دقیق میشوم نمیتوانم میان اول و آخر گامهایم خطی بکشم، همهاش در یک نقطه جمع میشود؛ انگار گرفتار چرخهای پر تکرار شدهام؛ حیران میشوم!میخواهم قدی راست کنم و آن طرفترها را هم ببینم.اما این تنگ راهِ بسته تاریک، مجالی نمیدهد! آشفتهتر درون خود میپیچم، ترسی که حالا خودش را همراهِ من میداند مدام در گوشم زمزمه میکند: کسی را نداری و هر آنچه هست هم پایانی دارد!بیش از هر چیز نداشتنهایم را به رخم میکشد! در میان هیاهویی که به راه انداخته میاندیشم که سهم من چه میتواند باشد؟ ترس، تنگنا، تاریکی، تلاطم و...نه باور نمیکنم همه من این باشد!پس آسمان چه میشود؟! ندایی که گاه گاه به گوش جانم آشنا میآید از چه روست؟گویی چارهای جز تسلیم نیست؛ آری باید تسلیم شد..اکنون دوباره میچرخم، اما نه در تنگنای بیقواره این دنیای میانْ تهی!میچرخم که نکند از پس فراز و نشیب اینجا لحظهای رویم از روی او قطع شود.تسلیمش شدهام! آخر جز او چه کسی دست در دستان من خودش را برایم اراده میکند.
فاطمه جانی
رسانهی سورهنوشت مدرسهی حمد@sourehnevesht_hamd
افطاری ١٣
هر کس تنها اگر لحظهای به من بنگرد حرکتم را خواهد دید، خواهد دید که نایستادهام!خودم هم با نگاهی کوتاه میبینم که انگار رفتن و حرکتی در کارم هست. اما خوب که دقیق میشوم نمیتوانم میان اول و آخر گامهایم خطی بکشم، همهاش در یک نقطه جمع میشود؛ انگار گرفتار چرخهای پر تکرار شدهام؛ حیران میشوم!میخواهم قدی راست کنم و آن طرفترها را هم ببینم.اما این تنگ راهِ بسته تاریک، مجالی نمیدهد! آشفتهتر درون خود میپیچم، ترسی که حالا خودش را همراهِ من میداند مدام در گوشم زمزمه میکند: کسی را نداری و هر آنچه هست هم پایانی دارد!بیش از هر چیز نداشتنهایم را به رخم میکشد! در میان هیاهویی که به راه انداخته میاندیشم که سهم من چه میتواند باشد؟ ترس، تنگنا، تاریکی، تلاطم و...نه باور نمیکنم همه من این باشد!پس آسمان چه میشود؟! ندایی که گاه گاه به گوش جانم آشنا میآید از چه روست؟گویی چارهای جز تسلیم نیست؛ آری باید تسلیم شد..اکنون دوباره میچرخم، اما نه در تنگنای بیقواره این دنیای میانْ تهی!میچرخم که نکند از پس فراز و نشیب اینجا لحظهای رویم از روی او قطع شود.تسلیمش شدهام! آخر جز او چه کسی دست در دستان من خودش را برایم اراده میکند.
۱۹:۲۹
دفتر سورهنوشت|ارمغان ذکر
سورهنوشت سوره مبارکه انعام افطاری ١٣ هر کس تنها اگر لحظهای به من بنگرد حرکتم را خواهد دید، خواهد دید که نایستادهام! خودم هم با نگاهی کوتاه میبینم که انگار رفتن و حرکتی در کارم هست. اما خوب که دقیق میشوم نمیتوانم میان اول و آخر گامهایم خطی بکشم، همهاش در یک نقطه جمع میشود؛ انگار گرفتار چرخهای پر تکرار شدهام؛ حیران میشوم! میخواهم قدی راست کنم و آن طرفترها را هم ببینم. اما این تنگ راهِ بسته تاریک، مجالی نمیدهد! آشفتهتر درون خود میپیچم، ترسی که حالا خودش را همراهِ من میداند مدام در گوشم زمزمه میکند: کسی را نداری و هر آنچه هست هم پایانی دارد! بیش از هر چیز نداشتنهایم را به رخم میکشد! در میان هیاهویی که به راه انداخته میاندیشم که سهم من چه میتواند باشد؟ ترس، تنگنا، تاریکی، تلاطم و... نه باور نمیکنم همه من این باشد! پس آسمان چه میشود؟! ندایی که گاه گاه به گوش جانم آشنا میآید از چه روست؟ گویی چارهای جز تسلیم نیست؛ آری باید تسلیم شد.. اکنون دوباره میچرخم، اما نه در تنگنای بیقواره این دنیای میانْ تهی! میچرخم که نکند از پس فراز و نشیب اینجا لحظهای رویم از روی او قطع شود. تسلیمش شدهام! آخر جز او چه کسی دست در دستان من خودش را برایم اراده میکند.
فاطمه جانی
رسانهی سورهنوشت مدرسهی حمد @sourehnevesht_hamd
سورهنوشت سوره مبارکه انعام
افطاری ١۴
قلبم را به دست گرفتهام تا به تماشای آسمان و زمین بروم. هزاران ماه و ستاره و خورشید میبینم. شعاع نور هر کدام شان به اعتبار نشانی که از حق دارند سهمی در وسعت ملکوتم دارند!ردی از غیر پیدا نیست؛که نوای بلند توحید ابراهیم، هر چه پیوند بی نسبِ به اوست را گسسته است...
فاطمه جانی
رسانهی سورهنوشت مدرسهی حمد@sourehnevesht_hamd
افطاری ١۴
قلبم را به دست گرفتهام تا به تماشای آسمان و زمین بروم. هزاران ماه و ستاره و خورشید میبینم. شعاع نور هر کدام شان به اعتبار نشانی که از حق دارند سهمی در وسعت ملکوتم دارند!ردی از غیر پیدا نیست؛که نوای بلند توحید ابراهیم، هر چه پیوند بی نسبِ به اوست را گسسته است...
۲۱:۰۲
فیلمبرداری با قلم، این قسمت:
جلسات توحید در سوره مبارکه انعام
آنگاه که سخن از شرک و دوری از آن به میان میآید، در ذهنمان بتپرستی مجسم میشود که آن هم یقینا از ما مسلمانان به دور است. اما اگر شرک و موقفهای آلودگی زندگی انسان به آن را بشناسیم، دیگر نمیتوانیم خوشخیالانه از آلوده نبودن دامنمان به شرک آسودهخاطر باشیم!گاه کارها و حرفهایمان به گونهای است که گویی قدرت خدا را مطلق نمیدانیم و این، یعنی برای او شریک قائل میشویم، بدون آنکه مقابل بتی خم شده باشیم!پس، برای برائت و دوری از شرک لازم است که ورودیهایش را بشناسیم. سوره مبارکه انعام بعضی از اینها را به ما میشناساند؛ برای انسان موضوع غیب، موضوع مهمی است و به راحتی میتوان او را به سمت مسائل حاشیهای و شرکآلودی چون بحث اجنه و .. کشاند. و او را به وادی ابهام میبرد.مرگ و ترس از آن، یکی دیگر از ورودیهای شرک است؛ انسان را به چنگ زدن به هر دستاویزی برای لحظهای بیشتر در دنیا ماندن حریص میکند و در مقابل امر به جهاد زمینگیر و بهانهجو! و او را به بددلی میکشاند.حوادث سخت روزگار، همانهایی که پشت سر هم میآیند و هر کدام از جهتی انسان را بالا و پایین میبرند، نیز میتوانند انسان را به شرک آلوده کنند و او را به اضطرابی کُشنده مبتلا نمایند.آن جا که پای حساب و کتاب به میان آید، باید گوش به زنگ صدای پای شرک بود؛ چرا که نگرانی از آینده و حساب، انسان را میترساند و گرفتار شرک میکند؛ مانند کسی که از خمس دادن به دلیل ترس از فقر فراری است. البته که این حساب و کتاب، فقط مادی هم نیست؛ انسان از شنیدن خطاکاریهایش ابا دارد و دوست دارد رها و یله باشد.محلهای نزول انواع عذاب و سختیها، درگیریها و... و جنگها و خونریزیها، نیز ورودی دیگری برای شرک است؛ اگر انسان تحت ولایت ولی الهی نباشد! ولایت ولی الهی که باشد، سختیها هم رنگ ابتلا میگیرند وگرنه، عذابند و جانکاه!همراهی و دوستی با کسانی که در باطل غور میکنند، انسان را به گرداب شرک میکشاند؛ مگر آنکه انسان از باطل اعراض کند و اهل ذکر باشد.و مگر میشود سبک زندگی انسانی به سوی لهو و لعب برود و آن انسان، بری از شرک باشد؟!
سیده زهرا طباطبائی نژادماه رمضان_اسفند ١۴٠٣_جلسات مسجد#فیلمبرداری_با_قلم
رسانهی سورهنوشت مدرسهی حمد@sourehnevesht_hamd
جلسات توحید در سوره مبارکه انعام
آنگاه که سخن از شرک و دوری از آن به میان میآید، در ذهنمان بتپرستی مجسم میشود که آن هم یقینا از ما مسلمانان به دور است. اما اگر شرک و موقفهای آلودگی زندگی انسان به آن را بشناسیم، دیگر نمیتوانیم خوشخیالانه از آلوده نبودن دامنمان به شرک آسودهخاطر باشیم!گاه کارها و حرفهایمان به گونهای است که گویی قدرت خدا را مطلق نمیدانیم و این، یعنی برای او شریک قائل میشویم، بدون آنکه مقابل بتی خم شده باشیم!پس، برای برائت و دوری از شرک لازم است که ورودیهایش را بشناسیم. سوره مبارکه انعام بعضی از اینها را به ما میشناساند؛ برای انسان موضوع غیب، موضوع مهمی است و به راحتی میتوان او را به سمت مسائل حاشیهای و شرکآلودی چون بحث اجنه و .. کشاند. و او را به وادی ابهام میبرد.مرگ و ترس از آن، یکی دیگر از ورودیهای شرک است؛ انسان را به چنگ زدن به هر دستاویزی برای لحظهای بیشتر در دنیا ماندن حریص میکند و در مقابل امر به جهاد زمینگیر و بهانهجو! و او را به بددلی میکشاند.حوادث سخت روزگار، همانهایی که پشت سر هم میآیند و هر کدام از جهتی انسان را بالا و پایین میبرند، نیز میتوانند انسان را به شرک آلوده کنند و او را به اضطرابی کُشنده مبتلا نمایند.آن جا که پای حساب و کتاب به میان آید، باید گوش به زنگ صدای پای شرک بود؛ چرا که نگرانی از آینده و حساب، انسان را میترساند و گرفتار شرک میکند؛ مانند کسی که از خمس دادن به دلیل ترس از فقر فراری است. البته که این حساب و کتاب، فقط مادی هم نیست؛ انسان از شنیدن خطاکاریهایش ابا دارد و دوست دارد رها و یله باشد.محلهای نزول انواع عذاب و سختیها، درگیریها و... و جنگها و خونریزیها، نیز ورودی دیگری برای شرک است؛ اگر انسان تحت ولایت ولی الهی نباشد! ولایت ولی الهی که باشد، سختیها هم رنگ ابتلا میگیرند وگرنه، عذابند و جانکاه!همراهی و دوستی با کسانی که در باطل غور میکنند، انسان را به گرداب شرک میکشاند؛ مگر آنکه انسان از باطل اعراض کند و اهل ذکر باشد.و مگر میشود سبک زندگی انسانی به سوی لهو و لعب برود و آن انسان، بری از شرک باشد؟!
۲۱:۳۰
إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الأرْضَ وَ مَنْ عَلَیْهَا وَ إِلَیْنَا یُرْجَعُونَ
﴿٤٠﴾ سوره مبارکه مریم
محدوده بازگشتمان، نامحدود آغوش خداست. برای عرضه زندگی ات به پیشگاهی نامحدود، آمادهای؟
حکیمه سلمانی
رسانهی سورهنوشت مدرسهی حمد @sourehnevesht_hamd
﴿٤٠﴾ سوره مبارکه مریم
محدوده بازگشتمان، نامحدود آغوش خداست. برای عرضه زندگی ات به پیشگاهی نامحدود، آمادهای؟
۳:۱۶
سورهنوشت سوره مبارکه بروج
از عاشقی همان بس که شعلهی نگاهی بر دامانِ جانی بنشیـنَد و خاکستر بنشـانَد.اصلاً مرا با شعلههای آتش اخدودیان چه کار، آندم که نگاهِ تو از میانهی عرش بلند، شعله میکشد و بر جـانم مینشیـنَد.ستونهای آسمان اقتدا کردهاند به بلنـدای احاطهات، تا مگر شاهد آتش ایمـان در قلب من باشند؛ایمـانی که سخت گره خورده است به کتابِ تو، به پیامبرِ تو، و به نگاه تو..
مینا ذبیحی
رسانهی سورهنوشت مدرسهی حمد@sourehnevesht_hamd
از عاشقی همان بس که شعلهی نگاهی بر دامانِ جانی بنشیـنَد و خاکستر بنشـانَد.اصلاً مرا با شعلههای آتش اخدودیان چه کار، آندم که نگاهِ تو از میانهی عرش بلند، شعله میکشد و بر جـانم مینشیـنَد.ستونهای آسمان اقتدا کردهاند به بلنـدای احاطهات، تا مگر شاهد آتش ایمـان در قلب من باشند؛ایمـانی که سخت گره خورده است به کتابِ تو، به پیامبرِ تو، و به نگاه تو..
۳:۳۴
سورهنوشت سوره مبارکه انعام
افطاری ١۵
ظلم، سایهی تاریک و ترسناکش را به روی زندگی مردم میاندازد و ترس و نا امیدی ایجاد میکند. ظلم.. این هجوم بیصدا که نور را انکار میکند و میخواهد مستکبرانه، ظلمات را بر مردم حاکم کند. از آثار ظلم نا امیدی، گرفتگی، ابهام، سرگردانی و قدرت گرفتن بدیها و هرچیزی است که در تاریکی قدرتمندتر است.ذرهای به ظلم خو بگیریم، این آثار از ما صادر میشوند و باعث ایجاد این آثار در اطراف خود میشویم.ظلم بدترین اتفاق عالم است. باید با دوری کردن از آن، نسبت به آن برائت جست. باید با پرهیز از ظلم کردن، به حاکمیت ظلم در عالم دهن کجی کرد و هیمنهاش را در چشم مردم شکست.ما ظلم نمیکنیم چون از ظلمات بیزار و عاشق نوریم.ما ظلم نمیکنیم چون خدا را میخواهیم و خدا ظالمان را دوست ندارد.ما ظلم نمیکنیم چون از کسی که سید حسن نصرالله را از ما گرفت متنفریم.ما ظلم نمیکنیم چون از کسی که ما را از تنفس مبارک اسماعیل هنیه در دورانمان محروم کرد متنفریم.ما ظلم نمیکنیم چون این بدیهیترین رفتار برای نشان دادن برائتمان از ظالمان است.ما ظلم نمیکنیم و اینگونه خواهشمان که حاکمیت نور بر عالمیان است را فریاد میزنیم.
حکیمه سلمانی
رسانهی سورهنوشت مدرسهی حمد@sourehnevesht_hamd
افطاری ١۵
ظلم، سایهی تاریک و ترسناکش را به روی زندگی مردم میاندازد و ترس و نا امیدی ایجاد میکند. ظلم.. این هجوم بیصدا که نور را انکار میکند و میخواهد مستکبرانه، ظلمات را بر مردم حاکم کند. از آثار ظلم نا امیدی، گرفتگی، ابهام، سرگردانی و قدرت گرفتن بدیها و هرچیزی است که در تاریکی قدرتمندتر است.ذرهای به ظلم خو بگیریم، این آثار از ما صادر میشوند و باعث ایجاد این آثار در اطراف خود میشویم.ظلم بدترین اتفاق عالم است. باید با دوری کردن از آن، نسبت به آن برائت جست. باید با پرهیز از ظلم کردن، به حاکمیت ظلم در عالم دهن کجی کرد و هیمنهاش را در چشم مردم شکست.ما ظلم نمیکنیم چون از ظلمات بیزار و عاشق نوریم.ما ظلم نمیکنیم چون خدا را میخواهیم و خدا ظالمان را دوست ندارد.ما ظلم نمیکنیم چون از کسی که سید حسن نصرالله را از ما گرفت متنفریم.ما ظلم نمیکنیم چون از کسی که ما را از تنفس مبارک اسماعیل هنیه در دورانمان محروم کرد متنفریم.ما ظلم نمیکنیم چون این بدیهیترین رفتار برای نشان دادن برائتمان از ظالمان است.ما ظلم نمیکنیم و اینگونه خواهشمان که حاکمیت نور بر عالمیان است را فریاد میزنیم.
۱۸:۱۵
سورهنوشت سوره مبارکه انعام
افطاری ١۶
در میان آن همه که از چیزی در هراساند، ابراهیمی هست که در قاموس وجودش خوفی نیست، حتی در دل آتش!حیاتِ قلبِ حنیف را تنها نداشتن راهی به او، به خوف میاندازد و قلبِ آن همه که سرخوشاند به بیراههها، از تلاقی نگاهشان با او به خوف میافتد! از چه باید ترسید؟از زبانههای آتش؟یا از او که آتش، مقهور امرش گشته است؟کدام حجت است برای قلبی که میخواهد مومن باشد و قدم به گلستان ابراهیم نهد؟
نعیمه پورصالحی|فاطمه جانی
@sourehnevesht_hamd
افطاری ١۶
در میان آن همه که از چیزی در هراساند، ابراهیمی هست که در قاموس وجودش خوفی نیست، حتی در دل آتش!حیاتِ قلبِ حنیف را تنها نداشتن راهی به او، به خوف میاندازد و قلبِ آن همه که سرخوشاند به بیراههها، از تلاقی نگاهشان با او به خوف میافتد! از چه باید ترسید؟از زبانههای آتش؟یا از او که آتش، مقهور امرش گشته است؟کدام حجت است برای قلبی که میخواهد مومن باشد و قدم به گلستان ابراهیم نهد؟
۸:۰۷
سورهنوشت سوره مبارکه تین
پیش از او زمینی پست بودم،گره خورده در خاک، بیآسمان!همین که رسول در من قدم نهاد،مرتفع شدم، به بلندای آسمان، سزاوار سوگند پروردگار.طورِ تو نیز همیشه سینا نبوده است، آدمی!روزگاری همنشیـن نشیبها بوده، پایینآمده، پستتر از تمامــیِ طورهای بیرسول.همینکه قدمهای ایمان و فعل نیکو بر خاک او نشست، از جا بلند میشود. زنجیر از زمین گسسته و قامت به قیامِ آسمان بسته.که قیام او یادآور نیکوترین قیامهاست؛ احسن تقویم.
مینا ذبیحی
رسانهی سورهنوشت مدرسهی حمد@sourehnevesht_hamd
پیش از او زمینی پست بودم،گره خورده در خاک، بیآسمان!همین که رسول در من قدم نهاد،مرتفع شدم، به بلندای آسمان، سزاوار سوگند پروردگار.طورِ تو نیز همیشه سینا نبوده است، آدمی!روزگاری همنشیـن نشیبها بوده، پایینآمده، پستتر از تمامــیِ طورهای بیرسول.همینکه قدمهای ایمان و فعل نیکو بر خاک او نشست، از جا بلند میشود. زنجیر از زمین گسسته و قامت به قیامِ آسمان بسته.که قیام او یادآور نیکوترین قیامهاست؛ احسن تقویم.
۱۷:۱۷
سورهنوشت سوره مبارکه انعام
افطاری ١٧
هدایت یعنی رو به جلو بودن،رو به کمال بودنرو به نور رفتن! هرکه را هدایت هست، یعنی ابهام هایش کمتر است، نورش بیشتر و زندگیاش شفاف تر... .هرکه را هدایت هست، نبوتی برایش به ارمغان آمده، حکمی برای زندگی یافته، و کتابی برایش هست... .نبوتی که او را متصل کند به حقیقت و به وحی نزدیکتر،حکمی که او را به آسمانهای بالاتر ببرد و ترقیاش دهد،و کتابی که او را فهیمتر کند.حالا وقت نقشآفرینی اوست در عالم ،حتی اگر ریز ترین و ناچیز ترین مخلوق خداست، همافق شود با هدایت، که صراط مستقیم از آن هرکسی است که برای هر کاری، حجتی دارد و حجت به حجت، مسیر هدایتش را بالا میرود.
نعيمه پورصالحی
رسانهی سورهنوشت مدرسهی حمد @sourehnevesht_hamd
افطاری ١٧
هدایت یعنی رو به جلو بودن،رو به کمال بودنرو به نور رفتن! هرکه را هدایت هست، یعنی ابهام هایش کمتر است، نورش بیشتر و زندگیاش شفاف تر... .هرکه را هدایت هست، نبوتی برایش به ارمغان آمده، حکمی برای زندگی یافته، و کتابی برایش هست... .نبوتی که او را متصل کند به حقیقت و به وحی نزدیکتر،حکمی که او را به آسمانهای بالاتر ببرد و ترقیاش دهد،و کتابی که او را فهیمتر کند.حالا وقت نقشآفرینی اوست در عالم ،حتی اگر ریز ترین و ناچیز ترین مخلوق خداست، همافق شود با هدایت، که صراط مستقیم از آن هرکسی است که برای هر کاری، حجتی دارد و حجت به حجت، مسیر هدایتش را بالا میرود.
۲۱:۲۴
سورهنوشت سوره مبارکه قدر
شب، روزگارمان را از ظهور کسی شگفت، پوشانده؛و به سلامت طی نخواهد شد، مگر به داشتن تو..! تو ای ضمیر عزیز سورهی انا انزلناه..! تو، که اگر نبودی شبانههای این زمانه را، چه کسی در امانمان میداشت از هجوم نفهمیدن ها و درک نکردنها و گمشدگیها، که قلبها را، بیقدر میکند و جای حقایق را در آنان، تنگ!؟ سورههای تو، پناه این عمرهاست، که چشم به راه سپیدهای حاکی از آمدن اویند، و دلنگران ناپختگی و بیقدریشان هنگام طلوع. تویی که قَدر میدهی هر قلب بیقدری را، که محل پر قدر نزول یکبارهات را دوست دارد... . سوره به سوره ات را، برای رهیدن از این مقدار ناچیزمان از داشتن او، محتاجیم،که سورههایت، تنها مکانهایی هستند که در آن، روحِ همنفسی و همزبانی با امام را تجربه کردهایم... امام! این قلب تپنده، که امتش را امان میدهد از نفَسکمآوردن، در دنیایی که شبهای سختی، تا به صبح دارد...
حکیمه سلمانی
رسانهی سورهنوشت مدرسهی حمد@sourehnevesht_hamd
شب، روزگارمان را از ظهور کسی شگفت، پوشانده؛و به سلامت طی نخواهد شد، مگر به داشتن تو..! تو ای ضمیر عزیز سورهی انا انزلناه..! تو، که اگر نبودی شبانههای این زمانه را، چه کسی در امانمان میداشت از هجوم نفهمیدن ها و درک نکردنها و گمشدگیها، که قلبها را، بیقدر میکند و جای حقایق را در آنان، تنگ!؟ سورههای تو، پناه این عمرهاست، که چشم به راه سپیدهای حاکی از آمدن اویند، و دلنگران ناپختگی و بیقدریشان هنگام طلوع. تویی که قَدر میدهی هر قلب بیقدری را، که محل پر قدر نزول یکبارهات را دوست دارد... . سوره به سوره ات را، برای رهیدن از این مقدار ناچیزمان از داشتن او، محتاجیم،که سورههایت، تنها مکانهایی هستند که در آن، روحِ همنفسی و همزبانی با امام را تجربه کردهایم... امام! این قلب تپنده، که امتش را امان میدهد از نفَسکمآوردن، در دنیایی که شبهای سختی، تا به صبح دارد...
۱۲:۰۱
سورهنوشت سوره مبارکه قدر
بسم الله الرحمن الرحیم با صدای کشیده شدن قلم روی کاغذ شروع می شود:ر نه از جنس این حرفهای مشابه! از آنهایی که با نوک کج قلم شروع میشود و بعد عرض می گیرد و چنان با طنازی خم می گیرد که میشود...ر مرغیمیماند و نگاهش میکند و رژه کلمات شروع میشود؛راهرزق روزروزه راز راز... نه راز به روز نمی آید برای راز پوششی لازم است از جنس شب!دوباره ر می نویسد: رمضان راضی رضا ریسمان رفتنرستگار ...حرف ر چون چوبک طبلی است که با هر کوبش خاطره زنده میکند و اشک به چشم میدواند،
مثل:
رستگاری در رمضان
فزت برب الکعبه
ندا دستگاهی
رسانهی سورهنوشت مدرسهی حمد@sourehnevesht_hamd
بسم الله الرحمن الرحیم با صدای کشیده شدن قلم روی کاغذ شروع می شود:ر نه از جنس این حرفهای مشابه! از آنهایی که با نوک کج قلم شروع میشود و بعد عرض می گیرد و چنان با طنازی خم می گیرد که میشود...ر مرغیمیماند و نگاهش میکند و رژه کلمات شروع میشود؛راهرزق روزروزه راز راز... نه راز به روز نمی آید برای راز پوششی لازم است از جنس شب!دوباره ر می نویسد: رمضان راضی رضا ریسمان رفتنرستگار ...حرف ر چون چوبک طبلی است که با هر کوبش خاطره زنده میکند و اشک به چشم میدواند،
مثل:
رستگاری در رمضان
فزت برب الکعبه
۱۲:۲۲
سورهنوشت سوره مبارکه انعام
افطاری ١٨
در منظومه هدایت، ابهام نیست. هر نقطه از آن شفاف است مثل شیشه بازتاب میدهد نور را به درون و بیرون.ابهامات زندگیام را یکی یکی بیرون میکشم،بزرگ و کوچک، عمیق و سطحی، طیفی وسیع از تاریکیها و جِرمها را گرد هم میبینم.نَفَس عمیقی میکشمباید به مصاف کفر بروم به مصاف شرک! «میخواهم» جان مبارکی را که خداوند هدیهام کرده نجات دهم. پس قطعا «میتوانم». از وقتی خواستم به برخاستن متصل میشود، گریبان نفْسم را میگیرم همو که این چنین هویٰ برش داشته؛ و از حلقوم ناجوانمردش یکی یکی سلولهای مظلومم را بیرون میکشم. میسپارم خودم را به آیههای نور: به کتاب.من... منِ تکریمیافته از اکرامِ هدایت، پیروز این نبرد تن به تن، سر بلند میکنم و سرنوشتم را از سر می نویسم. بسم الله الرحمن الرحیم
نعيمه پورصالحی
رسانهی سورهنوشت مدرسهی حمد@sourehnevesht_hamd
افطاری ١٨
در منظومه هدایت، ابهام نیست. هر نقطه از آن شفاف است مثل شیشه بازتاب میدهد نور را به درون و بیرون.ابهامات زندگیام را یکی یکی بیرون میکشم،بزرگ و کوچک، عمیق و سطحی، طیفی وسیع از تاریکیها و جِرمها را گرد هم میبینم.نَفَس عمیقی میکشمباید به مصاف کفر بروم به مصاف شرک! «میخواهم» جان مبارکی را که خداوند هدیهام کرده نجات دهم. پس قطعا «میتوانم». از وقتی خواستم به برخاستن متصل میشود، گریبان نفْسم را میگیرم همو که این چنین هویٰ برش داشته؛ و از حلقوم ناجوانمردش یکی یکی سلولهای مظلومم را بیرون میکشم. میسپارم خودم را به آیههای نور: به کتاب.من... منِ تکریمیافته از اکرامِ هدایت، پیروز این نبرد تن به تن، سر بلند میکنم و سرنوشتم را از سر می نویسم. بسم الله الرحمن الرحیم
۱۰:۵۲
قدرنگاشت
نمیتوانم با ناچیزی قدرِ بیناییام، تو را ببینم. نمیتوانم با فهم محدودم درکت کنم، نمیتوانم با دعای دست و پا شکستهام، به زلالی، تو را بخواهم، نمیتوانم تو را در آغوشِ بیمقدارم داشته باشم،تو ای ضمیر نازل شده در سورهی انا انزلنا! مرفوعةی مطهره! بأیدی سفرة!
قتل الانسان ما اکفره... که من، میمیرم اگر دلتنگ این نازل شدهی نامحدود نشوم! دلتنگ که میشویم یعنی کافر نیستیمدلتنگ که میشویم یعنی زنده ایم...
سلام بر تو ای منشأ دلتنگی! ای سختی انتخاب شده!ابتلای قَدردهنده به این دلِ تنگ!سلام برتو، که دلتنگ بودن برای تو، تضمین سلامت ماست تا طلوع فجر... آنجا که قلبها، به اندازه ای که تو را میخواهند، اندازهی خواستن امامشان میشوند!
حکیمه سلمانی
رسانهی سورهنوشت مدرسهی حمد@sourehnevesht_hamd
نمیتوانم با ناچیزی قدرِ بیناییام، تو را ببینم. نمیتوانم با فهم محدودم درکت کنم، نمیتوانم با دعای دست و پا شکستهام، به زلالی، تو را بخواهم، نمیتوانم تو را در آغوشِ بیمقدارم داشته باشم،تو ای ضمیر نازل شده در سورهی انا انزلنا! مرفوعةی مطهره! بأیدی سفرة!
قتل الانسان ما اکفره... که من، میمیرم اگر دلتنگ این نازل شدهی نامحدود نشوم! دلتنگ که میشویم یعنی کافر نیستیمدلتنگ که میشویم یعنی زنده ایم...
سلام بر تو ای منشأ دلتنگی! ای سختی انتخاب شده!ابتلای قَدردهنده به این دلِ تنگ!سلام برتو، که دلتنگ بودن برای تو، تضمین سلامت ماست تا طلوع فجر... آنجا که قلبها، به اندازه ای که تو را میخواهند، اندازهی خواستن امامشان میشوند!
۱۸:۴۳
دفتر سورهنوشت|ارمغان ذکر
قدرنگاشت نمیتوانم با ناچیزی قدرِ بیناییام، تو را ببینم. نمیتوانم با فهم محدودم درکت کنم، نمیتوانم با دعای دست و پا شکستهام، به زلالی، تو را بخواهم، نمیتوانم تو را در آغوشِ بیمقدارم داشته باشم، تو ای ضمیر نازل شده در سورهی انا انزلنا! مرفوعةی مطهره! بأیدی سفرة! قتل الانسان ما اکفره... که من، میمیرم اگر دلتنگ این نازل شدهی نامحدود نشوم! دلتنگ که میشویم یعنی کافر نیستیم دلتنگ که میشویم یعنی زنده ایم... سلام بر تو ای منشأ دلتنگی! ای سختی انتخاب شده! ابتلای قَدردهنده به این دلِ تنگ! سلام برتو، که دلتنگ بودن برای تو، تضمین سلامت ماست تا طلوع فجر... آنجا که قلبها، به اندازه ای که تو را میخواهند، اندازهی خواستن امامشان میشوند!
حکیمه سلمانی
رسانهی سورهنوشت مدرسهی حمد @sourehnevesht_hamd
صبر میکنیم بر ابتلای قدر ناچیز فهممان از قرآن... صبر میکنیم بر این دلتنگی که باید برای فهمیدنش، سعی داشته باشد و خشیت....ای سراسر رحمت و نور ای کلام زیبای الهیگاه پیش میآید که ساعتها، روزها، ماهها !نه! حتی سالها پای سفرهات مینشینیم و کلمه کلمه، آیه آیه، سوره سوره میخوانیمت اما... اما دریغ از فهمیدن!چه دردی بزرگتر از آن که عزیزی سخن بگوید و تو برای فهمیدن کلامش عطش داشته باشی، اما ... اما چه دریغ از فهمیدن!این آه و افسوس را اما تو به حساب خستگی ما مگذار! همین بودن در مجلس چون تو صاحب ذکری و ملاقات با چون عزیزی، ارزشش را دارد، اگرچه که سهم من نافهمیدن باشد. امیدوار بودن به روزی که دریچه و بلکه بابی برای فهم باز شود، ارزشش دارد؛ ارزش هر روزه چشم دوختن به دستان کریمانه تو را دارد! وجود تو خیر است، حتی همین نافهمیدن هم خیر است اگرچه تا لحظه مرگ باشد.
چراکه در آن روز و به هنگام ملاقات با ملائکه، در پاسخ به سوالشان از تو، با قاطعیت خواهم گفت که تو خیر مطلق هستی و برای اثبات صدق این سخنم، ایستادنم به پایت، ساعت ها و ماه ها و سالها عمر را، شاهد میآورم.
سیده زهرا طباطبائینژاد
رسانهی سورهنوشت مدرسهی حمد @sourehnevesht_hamd
چراکه در آن روز و به هنگام ملاقات با ملائکه، در پاسخ به سوالشان از تو، با قاطعیت خواهم گفت که تو خیر مطلق هستی و برای اثبات صدق این سخنم، ایستادنم به پایت، ساعت ها و ماه ها و سالها عمر را، شاهد میآورم.
۱۸:۴۶
فیلمبرداری با قلم
توحید در سوره انعام (جلسه ۲۱)
افطاری ١٩
هر بار که سوره طه را میخوانم و به ماجرای میقات حضرت موسی، علیه السلام، در وادی مقدس طوی میرسم، غبطه میخورم به حال حضرت. اگرچه که در همان حال، خدا را شکر میکنم برای نعمت کلام الله، که باب شنیدن کلام خدای موسی و همه انبیا را در هر زمان و مکانی فراهم کرده است. دیگر لازم نیست در شبی تاریک و در بیابان، نوری را ببینم و به امید اقتباس آتش به سمتش بروم تا مخاطب «إنّی أنا ربّک» قرار بگیرم، کافی است کتاب را به دستم بگیرم و تکتک آیاتش را به وجه توحیدی بخوانم.البته، در میان آیات این کتاب، آیاتی است که میتوانم میقات ابراهیمی را، به جای میقات موسایی، تجربه کنم؛ آیات ۹۵ تا ۹۹ سوره مبارکه انعام.این آیات میگویند که ای انسانی که دلت برای دیدن خدا لک میزند، به پدیدههای طبیعی و معمولی که هر روز با آن مواجهی، نگاه کن؛ به صبح شدنها و شب شدنها، به دانهها و هستههایی که شکافته میشوند و رویش میکنند و به ثمر مینشینند، به آسمان و ستارههایش... و فاعلیت خدا را در تحقق آنها ببین.بعد از آن، یک مرتبه دقیقتر نگاه کن؛ به منظومهای که پدیدهها در آن قرار دارند، به نظم و وحدتی که در پدیدهها و پدیداریشان وجود دارد. کافی است به همان پدیدههایی دقت کنی که خداوند در این آیات برجستهشان کرده است. با خود بیندیشیم که چه میشود که خدا خودش را شکافنده هستههایی معرفی میکند که در چشم ما نمیآید و به راحتی دورش میاندازیم. یا دانههای حبوباتی که ما به تکدانهاش دقتی نداریم. خداوند خودش را شکافنده صبح نیز معرفی کرده است. چه تصویرسازی زیبایی؛ که صبح خودش را از دل شب خارج میکند. اگر شکافنده صبح نبود، میشد که تاریکی بمانَد و قطعکنندهای برای گستره آن نباشد!جالبتر آنکه خداوند در انتهای هر کدام از این آیات، ساختاری از انسان را نام برده است؛ یعنی هر کدام از این معرفیها، باید ساختاری در انسان را تحریک و فعال کند. یعنی که این میقات و شهود خدا، انسان را بالا میکشد و ویژگی خاصی از انسان را رشد میدهد.
پ.ن:و من به این میاندیشم که این آیات، تنها یک نمونه از میقات است. هر بار قرآن خواندن، اگر میقات باشد، باید حتما رشددهنده و بالابَرنده باشد. چه گنجی است قرآن و بهرهبَرندگان چه محدودند!
سیده زهرا طباطبائی نژاد
رسانهی سورهنوشت مدرسهی حمد@sourehnevesht_hamd
توحید در سوره انعام (جلسه ۲۱)
افطاری ١٩
هر بار که سوره طه را میخوانم و به ماجرای میقات حضرت موسی، علیه السلام، در وادی مقدس طوی میرسم، غبطه میخورم به حال حضرت. اگرچه که در همان حال، خدا را شکر میکنم برای نعمت کلام الله، که باب شنیدن کلام خدای موسی و همه انبیا را در هر زمان و مکانی فراهم کرده است. دیگر لازم نیست در شبی تاریک و در بیابان، نوری را ببینم و به امید اقتباس آتش به سمتش بروم تا مخاطب «إنّی أنا ربّک» قرار بگیرم، کافی است کتاب را به دستم بگیرم و تکتک آیاتش را به وجه توحیدی بخوانم.البته، در میان آیات این کتاب، آیاتی است که میتوانم میقات ابراهیمی را، به جای میقات موسایی، تجربه کنم؛ آیات ۹۵ تا ۹۹ سوره مبارکه انعام.این آیات میگویند که ای انسانی که دلت برای دیدن خدا لک میزند، به پدیدههای طبیعی و معمولی که هر روز با آن مواجهی، نگاه کن؛ به صبح شدنها و شب شدنها، به دانهها و هستههایی که شکافته میشوند و رویش میکنند و به ثمر مینشینند، به آسمان و ستارههایش... و فاعلیت خدا را در تحقق آنها ببین.بعد از آن، یک مرتبه دقیقتر نگاه کن؛ به منظومهای که پدیدهها در آن قرار دارند، به نظم و وحدتی که در پدیدهها و پدیداریشان وجود دارد. کافی است به همان پدیدههایی دقت کنی که خداوند در این آیات برجستهشان کرده است. با خود بیندیشیم که چه میشود که خدا خودش را شکافنده هستههایی معرفی میکند که در چشم ما نمیآید و به راحتی دورش میاندازیم. یا دانههای حبوباتی که ما به تکدانهاش دقتی نداریم. خداوند خودش را شکافنده صبح نیز معرفی کرده است. چه تصویرسازی زیبایی؛ که صبح خودش را از دل شب خارج میکند. اگر شکافنده صبح نبود، میشد که تاریکی بمانَد و قطعکنندهای برای گستره آن نباشد!جالبتر آنکه خداوند در انتهای هر کدام از این آیات، ساختاری از انسان را نام برده است؛ یعنی هر کدام از این معرفیها، باید ساختاری در انسان را تحریک و فعال کند. یعنی که این میقات و شهود خدا، انسان را بالا میکشد و ویژگی خاصی از انسان را رشد میدهد.
پ.ن:و من به این میاندیشم که این آیات، تنها یک نمونه از میقات است. هر بار قرآن خواندن، اگر میقات باشد، باید حتما رشددهنده و بالابَرنده باشد. چه گنجی است قرآن و بهرهبَرندگان چه محدودند!
۲۱:۵۹
فیلمبرداری با قلم، این قسمت:
جلسه ٢٢ توحید در سوره مبارکه انعام
افطاری ٢٠
رسیدهایم به قله توحید سوره مبارکه انعام؛ آیات ۹۵ تا ۱۰۵. آیاتی که هم ساختار هدایت را تبیین میکنند، هم کسانی که هدایت را پذیرفتهاند معرفی میکنند و هم توحیدی را که در برابر شرک نمایان میشود بیان میکنند.با این تفاوت که آیات ۹۵ تا ۹۹، دست انسان را میگیرد و او را به تماشای سیر شدنها میبَرَد تا نظم، قانون و ساختار را شهود کند و آیات ۱۰۰ تا ۱۰۵، لباس حنیف بر او میپوشانَد و خدا را در نفی شرکها نشانش میدهد.دستمان را به آیات دسته اول میدهیم و سعی میکنیم که چشمان قلبمان را به روی حقایقی که میگویند، بگشاییم، بلکه به علمی دست یابیم که ما را از ابهام خارج کند، ما را به فقهی برساند که بتواند ساختار را شکل دهد و دانستههایمان را به عرصه زندگیمان وارد کند، ان شاءالله.اول، به سراغ هستهها و دانهها میرویم. باید با چشم سر شکاف خوردن هستهای و دانهای را ببینیم. باید آستینها را بالا بزنیم و خودمان بذری را بکاریم و سبز شدنش را ببینیم. باید زنده و سبز شدن بذری را که مرده میپنداشتیم، ببینیم. باید حیات را ببینیم تا حیّ را ملاقات کنیم. بایستی اهمیت حاصلخیزی زمین و خاک را درک کنیم تا اگر رشدی در درونمان حس نکردیم، نگران حاصلخیزی زمین دلمان شویم.
حال، به خورشید و ماه توجه میکنیم. به سیر گذر عمرمان در گذر ایام و آمد و شد ماههای شمسی و قمری مینگریم. برنامهریزیمان را به لطف نظم و قانونی که در این ایام و ماهها هست میتوانیم انجام دهیم و باید انجام دهیم، چرا که فرصتها درگذرند و عمر رو به پایان است. باید دنبال ارتقا و بهتر شدن باشیم، تا از حالت ایستایی خارج شویم و در حرکت و سیر خویش، خدا را شهود کنیم.
ادامه دارد..
سیدهزهرا طباطبائینژاد
رسانهی سورهنوشت مدرسهی حمد@sourehnevesht_hamd
جلسه ٢٢ توحید در سوره مبارکه انعام
افطاری ٢٠
رسیدهایم به قله توحید سوره مبارکه انعام؛ آیات ۹۵ تا ۱۰۵. آیاتی که هم ساختار هدایت را تبیین میکنند، هم کسانی که هدایت را پذیرفتهاند معرفی میکنند و هم توحیدی را که در برابر شرک نمایان میشود بیان میکنند.با این تفاوت که آیات ۹۵ تا ۹۹، دست انسان را میگیرد و او را به تماشای سیر شدنها میبَرَد تا نظم، قانون و ساختار را شهود کند و آیات ۱۰۰ تا ۱۰۵، لباس حنیف بر او میپوشانَد و خدا را در نفی شرکها نشانش میدهد.دستمان را به آیات دسته اول میدهیم و سعی میکنیم که چشمان قلبمان را به روی حقایقی که میگویند، بگشاییم، بلکه به علمی دست یابیم که ما را از ابهام خارج کند، ما را به فقهی برساند که بتواند ساختار را شکل دهد و دانستههایمان را به عرصه زندگیمان وارد کند، ان شاءالله.اول، به سراغ هستهها و دانهها میرویم. باید با چشم سر شکاف خوردن هستهای و دانهای را ببینیم. باید آستینها را بالا بزنیم و خودمان بذری را بکاریم و سبز شدنش را ببینیم. باید زنده و سبز شدن بذری را که مرده میپنداشتیم، ببینیم. باید حیات را ببینیم تا حیّ را ملاقات کنیم. بایستی اهمیت حاصلخیزی زمین و خاک را درک کنیم تا اگر رشدی در درونمان حس نکردیم، نگران حاصلخیزی زمین دلمان شویم.
حال، به خورشید و ماه توجه میکنیم. به سیر گذر عمرمان در گذر ایام و آمد و شد ماههای شمسی و قمری مینگریم. برنامهریزیمان را به لطف نظم و قانونی که در این ایام و ماهها هست میتوانیم انجام دهیم و باید انجام دهیم، چرا که فرصتها درگذرند و عمر رو به پایان است. باید دنبال ارتقا و بهتر شدن باشیم، تا از حالت ایستایی خارج شویم و در حرکت و سیر خویش، خدا را شهود کنیم.
ادامه دارد..
۲۲:۰۱
دفتر سورهنوشت|ارمغان ذکر
فیلمبرداری با قلم، این قسمت: جلسه ٢٢ توحید در سوره مبارکه انعام افطاری ٢٠ رسیدهایم به قله توحید سوره مبارکه انعام؛ آیات ۹۵ تا ۱۰۵. آیاتی که هم ساختار هدایت را تبیین میکنند، هم کسانی که هدایت را پذیرفتهاند معرفی میکنند و هم توحیدی را که در برابر شرک نمایان میشود بیان میکنند. با این تفاوت که آیات ۹۵ تا ۹۹، دست انسان را میگیرد و او را به تماشای سیر شدنها میبَرَد تا نظم، قانون و ساختار را شهود کند و آیات ۱۰۰ تا ۱۰۵، لباس حنیف بر او میپوشانَد و خدا را در نفی شرکها نشانش میدهد. دستمان را به آیات دسته اول میدهیم و سعی میکنیم که چشمان قلبمان را به روی حقایقی که میگویند، بگشاییم، بلکه به علمی دست یابیم که ما را از ابهام خارج کند، ما را به فقهی برساند که بتواند ساختار را شکل دهد و دانستههایمان را به عرصه زندگیمان وارد کند، ان شاءالله. اول، به سراغ هستهها و دانهها میرویم. باید با چشم سر شکاف خوردن هستهای و دانهای را ببینیم. باید آستینها را بالا بزنیم و خودمان بذری را بکاریم و سبز شدنش را ببینیم. باید زنده و سبز شدن بذری را که مرده میپنداشتیم، ببینیم. باید حیات را ببینیم تا حیّ را ملاقات کنیم. بایستی اهمیت حاصلخیزی زمین و خاک را درک کنیم تا اگر رشدی در درونمان حس نکردیم، نگران حاصلخیزی زمین دلمان شویم. حال، به خورشید و ماه توجه میکنیم. به سیر گذر عمرمان در گذر ایام و آمد و شد ماههای شمسی و قمری مینگریم. برنامهریزیمان را به لطف نظم و قانونی که در این ایام و ماهها هست میتوانیم انجام دهیم و باید انجام دهیم، چرا که فرصتها درگذرند و عمر رو به پایان است. باید دنبال ارتقا و بهتر شدن باشیم، تا از حالت ایستایی خارج شویم و در حرکت و سیر خویش، خدا را شهود کنیم. ادامه دارد..
سیدهزهرا طباطبائینژاد
رسانهی سورهنوشت مدرسهی حمد @sourehnevesht_hamd
ادامه فیلمبرداری با قلم
جلسه ٢٣ توحید در سوره انعام
افطاری ٢١همچنان بر قله توحید سوره مبارکه انعام ایستادهایم و میخواهیم پنج مسیر و برنامه برای رویت حقیقت را درک کنیم. از دیدن سیر در رویش گیاهان و سیر روزها شروع کردیم و اکنون رسیدهایم به ستارگان.
از همان کودکی که چشم به آسمان شب دوختهایم، ستارههایی را پررنگتر یافتهایم. کمی بزرگتر که شدهایم دب اکبر و دب اصغر و خوشه پروین را نشانمان دادند و یادمان دادهاند که چگونه میشود به کمک ستارهها، نه همه ستارهها، جهت را بیابیم. و اکنون که سنی از ما گذشته، آن ستارهها هنوز هم در همان مکان از آسمان ایستادهاند و همان جهت را نشان میدهند، همانگونه که پدران و پدربزرگان و اجداد ما هم آنها را ثابت دیدهاند. همین ثابت بودنشان است که میتوان به آنها برای جهتیابی اعتماد کرد. ائمه اطهار، علیهم السلام، نیز در آسمان زندگی بشر همچون ستارگانند و همانگونه که برای بهرهمندی از ستارگان، باید ستارهخوانی میدانستیم، برای هدایت شدن به وسیله این ستارگان نیز باید امامخوانی بدانیم. باید بتوانیم امام را، چه در زمان حیاتشان و در چه مماتشان، بیابیم، وگرنه گم شدن قطعی است!تنها کسی میتواند این ضرورت را به خوبی درک کند و تشنهٔ یافتن امام باشد که گم شدن در ظلمت شب و راهیافتگی به کمک ستارگانِ رهنما را حس کرده باشد. چنین شخصی، وقتی دچار ابهام در هر زمینهای میشود، انگار میکند که ظلمت شب بر او سایه گسترانده و دست به دامان نور قرآن یا ائمه میشود.
چهارمین سیر، سیری است از آباء و اجداد تا ذریه و فرزندان.سیر خلقت را که دنبال کنیم و به عقب برگردیم، به اولین پدر و مادر عالَم میرسیم، به آدم و حوا، علیهماالسلام. به اولین ساکنان روی زمین. به اولین پیامبر. آری! همه ما بنیآدمیم و این، یعنی همه ما پیامبرزادهایم! این سیر را که جلو بیاییم، میبینیم همه ما از نسل نجاتیافتگان کشتی نوحیم، از نسل تنها موحدان زمان نوح نبی، علیه السلام. برخی فضل و شرافتی دیگر هم یافتهاند و از نسل و ذریه رسول خاتماند، به عبارتی، امامزادهاند. برخی نیز امیدوار و آرزومند وصلت با این ذریهاند و به عبارتی، ظرفیت امامزادگی را به نسلشان منتقل میکنند.این سیر، کرامتبخش و صفتساز است و دقت در آن، انسان را فقیه میسازد.
و اما، آخرین سیر از این قله توحید، سیر در رویت باران و دنبال کردن آن آب پس از این نزول است.فروریختن آب از آسمان بر زمین، پایان کار نیست؛ که آغاز ماموریت آب است در این کره خاکی. میوههای متنوع و رنگارنگ با طعمهای مختلف و گوناگون از آبی بیرنگ و بیطعم روییدهاند. درختان نیز متنوعند؛ برخی ثمردهاند و برخی بیثمر و از میان درختان ثمرده نیز برخی میوههایشان به بار نمینشیند. دقت در این سیر بیرونی، انسان را به سیری درونی میبَرَد؛ به ثمرده بودن یا نبودنش، به ثمرهایی که داده است و ثمرهایی که باید میداده اما ... ! انسان را به فکر وامیدارَد که نقشش و ماموریتش را در این دنیا کشف کند و از بیحاصل و بیطعم بودن خارج نماید. برای چنین کسی ایمان، به سان آبی حیاتبخش معنا مییابد و ارزشمند میشود.
این پنج مسیر، اگرچه که حرکت دارند اما حقیقت ثابتی را در دل حرکتشان به انسان مینمایند و او را از ظلمت به نور سیر میدهند و بالا میبرند.
سیده زهرا طباطبائینژاد
رسانهی سورهنوشت مدرسهی حمد@sourehnevesht_hamd
جلسه ٢٣ توحید در سوره انعام
افطاری ٢١همچنان بر قله توحید سوره مبارکه انعام ایستادهایم و میخواهیم پنج مسیر و برنامه برای رویت حقیقت را درک کنیم. از دیدن سیر در رویش گیاهان و سیر روزها شروع کردیم و اکنون رسیدهایم به ستارگان.
از همان کودکی که چشم به آسمان شب دوختهایم، ستارههایی را پررنگتر یافتهایم. کمی بزرگتر که شدهایم دب اکبر و دب اصغر و خوشه پروین را نشانمان دادند و یادمان دادهاند که چگونه میشود به کمک ستارهها، نه همه ستارهها، جهت را بیابیم. و اکنون که سنی از ما گذشته، آن ستارهها هنوز هم در همان مکان از آسمان ایستادهاند و همان جهت را نشان میدهند، همانگونه که پدران و پدربزرگان و اجداد ما هم آنها را ثابت دیدهاند. همین ثابت بودنشان است که میتوان به آنها برای جهتیابی اعتماد کرد. ائمه اطهار، علیهم السلام، نیز در آسمان زندگی بشر همچون ستارگانند و همانگونه که برای بهرهمندی از ستارگان، باید ستارهخوانی میدانستیم، برای هدایت شدن به وسیله این ستارگان نیز باید امامخوانی بدانیم. باید بتوانیم امام را، چه در زمان حیاتشان و در چه مماتشان، بیابیم، وگرنه گم شدن قطعی است!تنها کسی میتواند این ضرورت را به خوبی درک کند و تشنهٔ یافتن امام باشد که گم شدن در ظلمت شب و راهیافتگی به کمک ستارگانِ رهنما را حس کرده باشد. چنین شخصی، وقتی دچار ابهام در هر زمینهای میشود، انگار میکند که ظلمت شب بر او سایه گسترانده و دست به دامان نور قرآن یا ائمه میشود.
چهارمین سیر، سیری است از آباء و اجداد تا ذریه و فرزندان.سیر خلقت را که دنبال کنیم و به عقب برگردیم، به اولین پدر و مادر عالَم میرسیم، به آدم و حوا، علیهماالسلام. به اولین ساکنان روی زمین. به اولین پیامبر. آری! همه ما بنیآدمیم و این، یعنی همه ما پیامبرزادهایم! این سیر را که جلو بیاییم، میبینیم همه ما از نسل نجاتیافتگان کشتی نوحیم، از نسل تنها موحدان زمان نوح نبی، علیه السلام. برخی فضل و شرافتی دیگر هم یافتهاند و از نسل و ذریه رسول خاتماند، به عبارتی، امامزادهاند. برخی نیز امیدوار و آرزومند وصلت با این ذریهاند و به عبارتی، ظرفیت امامزادگی را به نسلشان منتقل میکنند.این سیر، کرامتبخش و صفتساز است و دقت در آن، انسان را فقیه میسازد.
و اما، آخرین سیر از این قله توحید، سیر در رویت باران و دنبال کردن آن آب پس از این نزول است.فروریختن آب از آسمان بر زمین، پایان کار نیست؛ که آغاز ماموریت آب است در این کره خاکی. میوههای متنوع و رنگارنگ با طعمهای مختلف و گوناگون از آبی بیرنگ و بیطعم روییدهاند. درختان نیز متنوعند؛ برخی ثمردهاند و برخی بیثمر و از میان درختان ثمرده نیز برخی میوههایشان به بار نمینشیند. دقت در این سیر بیرونی، انسان را به سیری درونی میبَرَد؛ به ثمرده بودن یا نبودنش، به ثمرهایی که داده است و ثمرهایی که باید میداده اما ... ! انسان را به فکر وامیدارَد که نقشش و ماموریتش را در این دنیا کشف کند و از بیحاصل و بیطعم بودن خارج نماید. برای چنین کسی ایمان، به سان آبی حیاتبخش معنا مییابد و ارزشمند میشود.
این پنج مسیر، اگرچه که حرکت دارند اما حقیقت ثابتی را در دل حرکتشان به انسان مینمایند و او را از ظلمت به نور سیر میدهند و بالا میبرند.
۸:۱۵
شبهای تو را چقدر عاشق بودمدلواپس رفتن دقایق بودم
در زلف تو عطر سورهها میپیچیدیک ماه در آغوش حقایق بودم!
حکیمه سلمانی #رباعی#خوشبوترین_زلف#معشوقتر_از_هر_معشوق
یا متعالعرض تبریک عید سعید فطر خدمت همهی بزرگواران. در این ضیافت باشکوه سعی بر این داشتیم که در انتقال پیام طعم خوش سورههای خدا سهیم باشیم.انشاءالله از این پس این کانال فعالیت خودش را ادامه خواهد داد و همچنان سورهنوشتهایی از سورههای قرآن را در آن قرار خواهیم داد. تنوع قالب سورهنوشت ها چیزیست که در ادامه در فرستههای کانال شاهدش خواهید بود
.التماس دعا
در زلف تو عطر سورهها میپیچیدیک ماه در آغوش حقایق بودم!
یا متعالعرض تبریک عید سعید فطر خدمت همهی بزرگواران. در این ضیافت باشکوه سعی بر این داشتیم که در انتقال پیام طعم خوش سورههای خدا سهیم باشیم.انشاءالله از این پس این کانال فعالیت خودش را ادامه خواهد داد و همچنان سورهنوشتهایی از سورههای قرآن را در آن قرار خواهیم داد. تنوع قالب سورهنوشت ها چیزیست که در ادامه در فرستههای کانال شاهدش خواهید بود
۲۰:۱۱
سورهنوشت سوره مبارکه بروج
چه مسلک تاریکی است که به جنگ باورِ به او میرود!چه حاشا میکند؟ عشق بیکرانه او را، یا قلب خاموش خودش را!نمیداند خود را به تماشا نشسته آن دم که بی روی او به خاکستر هم نمیماند!
فاطمه جانی
رسانهی سورهنوشت مدرسهی حمد@sourehnevesht_hamd
چه مسلک تاریکی است که به جنگ باورِ به او میرود!چه حاشا میکند؟ عشق بیکرانه او را، یا قلب خاموش خودش را!نمیداند خود را به تماشا نشسته آن دم که بی روی او به خاکستر هم نمیماند!
۸:۳۳
بدانید ظالمان! سر و صداهای گوشخراشِ شما، چندی گوش مردم جهان را به آزار، مشغول خود میکند، موج میاندازد و برخی را هم همصدا با شما میکند، همصدا با این فریاد بیصدا، با فریادی که القای گمراهی میکند... فریادی که خوشمقامی دنیا را، به رخ خوشمقامان سرای باقی میکشاند! که « أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِيًّا» ٧٣ مریمبدانید که تا قیامت، عالم شما را نشنیده میگیرد، چرا که خدا شما را نشنیده گرفت! آنجا که فرمود: «وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِكْزًا»
بدانید! ما هم صدای گوشخراشتان را نشنیده میگیریم و از تیزیاش نمیترسیم! از آنجا که در قید همیشه نمیگنجد، از آنجا که با حقایق ابدی، به جدال افتاده است! از آنجا که به چشمان خود دیده ایم، «نصرالله» های قد کشیده از هدایت قرآن را، که هرگز به خراش صدای شما، نخراشیده اند! بدانید! تنها صدای شنیدنی عالم، ندای توحید است، و ما برای شنیدنش، به لبان پیامبرمان چشم میدوزیم، به لبان مبارک او، که شنیدن کلام خدا را میسر ساخته است... آری، به لبان مبارک او چشم میدوزیم و توحید را، میشنویم! گاهی در دعای زکریا و گاهی در اشارهی مریم، گاهی در نگرانیِ صدای ابراهیم و گاه در احساسِ شنیده شدهی موسی به رسالت هارون! گاهی هم در نبوت و علو مقام اسماعیل و ادریس و گاه در اشکهای غریبانه کودکان غزه...بدانید! ما بواسطه قرآن، که خود، ذکر بلندای رحمت پرودگار ماست، وارث ایمان به خدا هستیم، خدایی که خواستنش، تنها صدای شنیدنی عالم است... خدایی که هر که در این عالم، او را خواست، فرصت یافت که تا ابد، شنیده شود...!و بدانید که زمین، ارثیه حتمی متقین است، آنان که وارث ندای توحید، از سینهی مبارک محمد (ص) اند!
حکیمه سلمانی#سوره_مریم
رسانهی سورهنوشت مدرسهی حمد@sourehnevesht_hamd
بدانید! ما هم صدای گوشخراشتان را نشنیده میگیریم و از تیزیاش نمیترسیم! از آنجا که در قید همیشه نمیگنجد، از آنجا که با حقایق ابدی، به جدال افتاده است! از آنجا که به چشمان خود دیده ایم، «نصرالله» های قد کشیده از هدایت قرآن را، که هرگز به خراش صدای شما، نخراشیده اند! بدانید! تنها صدای شنیدنی عالم، ندای توحید است، و ما برای شنیدنش، به لبان پیامبرمان چشم میدوزیم، به لبان مبارک او، که شنیدن کلام خدا را میسر ساخته است... آری، به لبان مبارک او چشم میدوزیم و توحید را، میشنویم! گاهی در دعای زکریا و گاهی در اشارهی مریم، گاهی در نگرانیِ صدای ابراهیم و گاه در احساسِ شنیده شدهی موسی به رسالت هارون! گاهی هم در نبوت و علو مقام اسماعیل و ادریس و گاه در اشکهای غریبانه کودکان غزه...بدانید! ما بواسطه قرآن، که خود، ذکر بلندای رحمت پرودگار ماست، وارث ایمان به خدا هستیم، خدایی که خواستنش، تنها صدای شنیدنی عالم است... خدایی که هر که در این عالم، او را خواست، فرصت یافت که تا ابد، شنیده شود...!و بدانید که زمین، ارثیه حتمی متقین است، آنان که وارث ندای توحید، از سینهی مبارک محمد (ص) اند!
۱۷:۲۶