میگویند انرژی را هم مانند فولاد و پتروشیمی دلاری به ملت بفروشیم و در ازای آن «یارانه ریالی» یا «کالابرگ» بدهیم.ملت ایران صدقه نمیخواهد. به همان شکلی که هزینهها را دلاری کردهاید، دستمزدها را هم دلاری کنید. با دستمزد دلاری نه یارانه میخواهیم، نه تثبیت، نه دلارزدایی!@syjebraily
۱۰:۳۶
آلودگی امروز تهران صرفا حاصل ترافیک خودروها یا وارونگی دما نیست؛ ریشهاش در الگوی شهریای نهفته که طی پایتخت و بسیاری از کلانشهرهای ایران را به آزمایشگاه نئولیبرالیسم بدل کرد. الگوی واحدی که شهر را از «فضای عمومی» به «فضای سودآور» تبدیل کرد و منطق حاکم بر آن چنین بود: شهر خوب شهری است که بتوان از زمینش درآمد ساخت، از آسمانش رانت گرفت و از تمرکزش سود بیرون کشید. تهران، مشهد، اصفهان، تبریز، شیراز، کرج و اهواز، هرکدام به شکلی قربانی همین منطق شدند؛ شهریشدن بدون توازن، بدون عدالت فضایی و بدون پراکندگی فرصتها.نئولیبرالیسم وقتی وارد حوزه شهرسازی میشود، سه پیام روشن دارد: تمرکز سودآور است، فضا کالاست و انسان در حاشیه است. نتیجه این سه پیام، تورم مصنوعی کلانشهرهاست. همهچیز -از دانشگاه و صنعت گرفته تا بهداشت و انواع خدمات و امکانات- در چند نقطه محدود جمع شد و به همان نسبت، هزاران شهر و منطقه دیگر از امکان رشد و شکوفایی تهی ماندند. این تمرکز، خود موتور مهاجرت شد و مهاجرت، موتور آلودگی و فرسودگی شهری.در چنین وضعیتی، اصل ۴۳ قانون اساسی معنا و ضرورت تاریخی پیدا میکند؛ اصلی که خواهان واگذاری ابزار تولید به آحاد مردم و توزیع عادلانه امکانات و فرصتها در سراسر کشور است. اگر ابزار تولید در انحصار تهران و چند کلانشهر باقی بماند، اگر امکان کار، زندگی، سرمایهگذاری و پیشرفت در شهرستانها فراهم نشود، نتیجه طبیعی آن مهاجرت فشرده به مراکز و در پی آن، گسترش ناموزون و خفهکننده این شهرها خواهد بود. آلودگی امروز فقط دود نیست؛ نشانهٔ انسداد توسعه در پیرامون و انفجار تراکم در مرکز است. مردم میفهمند که در تهران خفه میشوند، اما میان خفگی و گرسنگی، ناچارند اولی را برگزینند...توسعه افقی کشور، دقیقاً در برابر این منطق میایستد. توسعه افقی یعنی ایجاد شبکهای از شهرهای توانمند، متعادل، خودکفا و زیستپذیر؛ شهرهایی که بیمارستان، دانشگاه، صنعت، حملونقل، فضای سبز و زیرساختهای فرهنگی و پژوهشیشان در سطح استاندارد باشد؛ شهرهایی که بتوانند تولید و اشتغال پایدار ایجاد کنند و جوانان را در محل زندگی خود نگه دارند. تنها در چنین الگویی است که پایتخت و کلانشهرها از فشار جمعیت، تراکم، ترافیک، بحران مسکن و آلودگی رها میشوند.آلودگی امروز کلانشهرهای ایران، ناله طبیعت از درد تمرکزگرایی است. این آلودگی، نه استثنا، بلکه پیامد منطقی همان سیاستی است که شهر را کالا کرد، زمین را ابزار سوداگری کرد و فضا را تابع توان خرید مردم ساخت. تا زمانی که شهر بر محور سود ساخته شود، نه بر محور زندگی، بحران تنها جابهجا میشود: از هوا به روان، از ترافیک به فرسودگی اجتماعی، از کمبود مسکن به بحران امید.راهحل، نه در دورکاری مشاغل و مجازی شدن مدارس، بلکه در تغییر جهت توسعه است. باید کشور را از الگوی «چند شهر متورم در میان دهها شهر محروم» به الگوی «شبکه ملی شهرهای همسنگ و توانمند» منتقل کرد. تنها در این صورت است که نفسِ تهران، مشهد، اصفهان، تبریز، شیراز، کرج و اهواز دوباره باز میشود؛ زیرا ریشه بحران در خود این شهرها نیست، بلکه در مدلی است که آنها را بیش از ظرفیتشان باد کرده است.آلودگی امروز، پیام طبیعت به ساختار توسعه ایران است: یا عدالت فضایی را بپذیرید و ابزار تولید و امکانات زندگی را در سراسر کشور قرار دهید، یا کلانشهرها -یکی پس از دیگری- فرو خواهند ریخت.@syjebraily
۱۲:۱۳
دلاری شدن دستمزدها، بساط چانهزنیهای بیحاصل کارگران مظلوم بر سر تعدیل دستمزد با تورم را جمع خواهد کرد.ارزش آدم، کمتر از آهن نیست. روا نیست آهن در این کشور دلاری قیمتگذاری شود و آدم، ریالی.
@syjebraily
@syjebraily
۱۱:۰۱
با آثار و گفتاری از:
آیتالله محسن اراکی
دکتر سید یاسر جبرائیلی
دکتر حسین صمصامی
دکتر محمدرضا یزدی زاده
فرهاد شفیع زاده
دکتر غلامرضا جراح
جلیل آقامحمدی
نسخه PDF را به صورت رایگان از اینجا دانلود کنید
حکمران؛ روایت عمیق سیاست و اقتصاد
۱۱:۴۲
خانه در اقتصاد مردمی، سرآغاز زنجیره ارزش است، جایی که زندگی و کار دوباره بر هم منطبق میشوند و انسان در همان جایی که میزید، میآفریند. خانه، درک تازهای از فضا به ما میدهد: خانه باید زمین داشته باشد، نه فقط سقف؛ باید ساحت داشته باشد، نه فقط دیوار؛ باید محل تجربه باشد، نه محل انزوا؛ باید ظرفیت خلق و ساخت داشته باشد، نه صرفاً ظرفیت سکون. خانهای که کار و زندگی را جمع کند، نمیتواند آپارتمان هفتاد متری باشد؛ آپارتمان، جواب مسئلهای بود که خود اقتصاد صنعتی خلق کرده بود: جداکردن کار از زندگی. حال که میخواهیم این جدایی را درمان کنیم، معماری سکونت نیز باید از نو معنا شود| دکتر سید یاسر جبرائیلی
hokmran.com/post/4846/
hokmran.com/post/4846/
۱۷:۱۸
بحران پیری جمعیت و بحران بازنشستگی که امروزه دامنگیر اکثر کشورهاست، دو پدیده مجزا نیستند؛ دو روایت از یک اختلالاند. اختلالی در نحوهای که نظام سرمایهداری انسان را معنا کرده، خانواده را تعریف کرده و خانه را طراحی کرده است. اقتصاد مدرن انسان را از خانه بیرون کشید و در کارخانه مستقر کرد؛ خانواده را از کار تهی ساخت و به واحد مصرفی تبدیل نمود؛ خانه را از زمین و فضا و امکان تولید محروم کرد و به سلولهای کوچک آپارتمانی تقلیل داد؛ و کار را از امری طبیعی، در خدمت حیات، به امری قراردادی، در خدمت بنگاه، بدل ساخت. این جداییهای پشتسرهم -جدایی کار از زندگی، جدایی خانواده از تولید و جدایی خانه از زمین- همان رشتههای گسستهای است که امروز در قالب بحران پیری و بحران بازنشستگی رخ مینماید.
دکتر سید یاسر جبرائیلی
متن کامل یادداشت؛؛hokmran.com/post/4846/
حکمران؛ روایت عمیق سیاست و اقتصاد
@HokmranOnline
متن کامل یادداشت؛؛hokmran.com/post/4846/
حکمران؛ روایت عمیق سیاست و اقتصاد
۹:۱۱
چرا حرف از «اقتصاد اسلامی» به خرج افراد متدین اما تحصیل کرده علوم انسانی غربی نمیرود؟
اینی که امروز در اختیار ما قرار دادند، مبتنی بر یک جهانبینی است غیر از جهان بینی ما. علوم انسانی مثل پزشکی نیست، مثل مهندسی نیست، مثل فیزیک نیست که جهانبینی و نگرش نسبت به انسان و جهان در آن تأثیر نداشته باشد؛ چرا، تأثیر دارد. شما مادی باشید، یک جور علوم انسانی تنظیم می کنید. علوم انسانی ما برخاستهی از تفکرات پوزیتیویستی قرن پانزده و شانزده اروپاست. قبلا که علوم انسانیای وجود نداشته است؛ آنها آمدهاند همین اقتصاد را، همین جامعهشناسی را در قرن هجدهم و نوزدهم و یک خرده قبل، یک خرده بعد تدوین کردند و ارائه دادند؛ خب، این به درد ما نمیخورد. این علوم انسانی، تربیتشده و دانشآموختهی خود را آنچنان بار میآورد که نگاهش به مسائل مبتلابه آن علم و مورد توجه آن علم - چه حالا اقتصاد باشد، چه مدیریت باشد، چه تعلیم و تربیت باشد - نگاه غیر اسلامی است. میبینیم همان شخص متدین در داخل دانشگاه که فرض کنید مدیریت یا اقتصاد خوانده، هرچه با او دربارهی مبانی دینی این مسائل حرف میزنیم، به خرجش نمیرود. نه اینکه رد میکند، نه؛ اما آنچه که شما در باب اقتصاد اسلامی با او حرف میزنید، با یافتههای علمی او، با آن دو دو تا چهار تاهائی که او در این علم تحصیل کرده، جور در نمیآید| رهبر حکیم انقلاب اسلامی@syjebraily
اینی که امروز در اختیار ما قرار دادند، مبتنی بر یک جهانبینی است غیر از جهان بینی ما. علوم انسانی مثل پزشکی نیست، مثل مهندسی نیست، مثل فیزیک نیست که جهانبینی و نگرش نسبت به انسان و جهان در آن تأثیر نداشته باشد؛ چرا، تأثیر دارد. شما مادی باشید، یک جور علوم انسانی تنظیم می کنید. علوم انسانی ما برخاستهی از تفکرات پوزیتیویستی قرن پانزده و شانزده اروپاست. قبلا که علوم انسانیای وجود نداشته است؛ آنها آمدهاند همین اقتصاد را، همین جامعهشناسی را در قرن هجدهم و نوزدهم و یک خرده قبل، یک خرده بعد تدوین کردند و ارائه دادند؛ خب، این به درد ما نمیخورد. این علوم انسانی، تربیتشده و دانشآموختهی خود را آنچنان بار میآورد که نگاهش به مسائل مبتلابه آن علم و مورد توجه آن علم - چه حالا اقتصاد باشد، چه مدیریت باشد، چه تعلیم و تربیت باشد - نگاه غیر اسلامی است. میبینیم همان شخص متدین در داخل دانشگاه که فرض کنید مدیریت یا اقتصاد خوانده، هرچه با او دربارهی مبانی دینی این مسائل حرف میزنیم، به خرجش نمیرود. نه اینکه رد میکند، نه؛ اما آنچه که شما در باب اقتصاد اسلامی با او حرف میزنید، با یافتههای علمی او، با آن دو دو تا چهار تاهائی که او در این علم تحصیل کرده، جور در نمیآید| رهبر حکیم انقلاب اسلامی@syjebraily
۱۱:۵۴
بحران پیری جمعیت، تنها زمانی پدید میآید که خانواده از چرخه خلق ارزش خارج شده باشد. خانوادهای که تولید نکند، انگیزهای برای توسعه جمعیتی ندارد. کودکی که در خانه جایی برای بازی، یادگیری و مشارکت نداشته باشد، مانعی بر سر راه فرزندآوری است؛ سالمندی که جایی برای نقشآفرینی ندارد، باری بر دوش فرزندان است؛ و خانهای که فقط خوابگاه باشد، نمیتواند زندگی چندنسلی را تحمل کند.وقتی اقتصاد مردمی، تولید را به خانه بازمیگرداند و خانه را به زمین، خانواده دوباره به واحد زیستپذیر تبدیل میشود. فرزندآوری در چنین خانهای نه یک تصمیم پرهزینه بلکه ادامه طبیعی زندگی است. اقتصاد مردمی، ریشه بحران بازنشستگی و بحران پیری را با یک حرکت واحد درمان میکند: با بازگرداندن تولید به خانه.خانهای که زمین دارد، فضا دارد، باغچه دارد، کارگاه دارد و ابزار دارد، خانهای است که میتواند سه نسل را در خود جمع کند. در این خانه، کار بخشی از زندگی است، نه ضد زندگی. در این خانه، سالمند همچنان سازنده است، کودک همچنان شاگرد است و درآمد از مسیرهای مختلف جاری است. اقتصاد مردمی، درمان دو بحران نیست؛ درمان یک گسست است. گسستی میان انسان و کار، میان خانواده و تولید، میان مسکن و زیست، و میان سالمندی و نقش. این اقتصاد، جهان را دوباره یکپارچه میکند: کار و زندگی را از دوپارهگی درمیآورد، خانه و تولید را همخانه میسازد، سالمندی را از انفعال به نقشآفرینی بازمیگرداند و خانواده را از واحد مصرف به واحد خلق ارزش ارتقا میدهد.هیچ سیاست جمعیتی یا بازنشستگیای بدون بازگرداندن تولید به خانه اصلاح نمیشود، همانگونه که هیچ خانهای بدون زمین، بدون فضا، بدون امکان خلق، خانه نیست.اقتصاد مردمی یعنی بازگرداندن جهان اجتماعی به جایی که باید باشد. خانه به زمین، انسان به آفرینش، سالمند به نقش، خانواده به کارکرد طبیعی و جامعه به توازن. در این بازگشت است که بحران پیری فرو مینشیند و بحران بازنشستگی پایان مییابد، زیرا دیگر هیچکس از چرخه خلق ارزش بیرون نمیافتد و هیچ نسلی از دیگری جدا نمیشود.
https://hokmran.com/post/4846/
https://hokmran.com/post/4846/
۰:۵۲
علمِ خائن همیشه در انفجار اتمی متجلی نمیشود؛ گاهی آرام، بیصدا، در سطرهای یک مقاله اقتصادی نفس میکشد. خیانتش نه آنی و انفجاری، بلکه تدریجی و ساختاری است. علم، اگر از انسانیت جدا شود، حتی وقتی فرمولبردار است، خونریز میشود.@syjebraily
۱۶:۱۳
پیری جمعیت، تنها عدد بزرگی از افراد بالای ۶۵ سال نیست؛ حاصل فرسایش چرخههای چندنسلی است. بازنشستگی، تنها کمبود منابع صندوقها نیست؛ محصول بیرونراندن انسان از چرخه ارزشآفرینی پس از سنی معین است. این دو بحران، دو زاویه دید یک حقیقت واحدند: حقیقت اینکه انسان، خانواده و مسکن از بستر طبیعی خویش بیرون رانده شدهاند. اقتصاد مردمی تلاشی است برای بازگرداندن جهان اجتماعی به شکل طبیعی خود. در این نظریه، انسان دوباره فاعل تولید است نه قطعهای از ماشین؛ خانواده واحد خلق ارزش است نه سلول مصرف؛ خانه زمین زندگی است نه آپارتمان خوابگاهی؛ و کار امتداد زیست است نه جدایی از زیست. اقتصاد مردمی با این چهار بازتعریف، نهتنها ساختار اقتصادی را تغییر میدهد، بلکه ریشه بحرانهای جمعیتی و بازنشستگی را نیز هدف میگیرد. بیائید مفهوم خانه را از نو بفهمیم. خانه در تمدن صنعتی، جایی است که بیرون از رگهای تولید قرار دارد. خانه، آخرین ایستگاه روز، لحظه مصرف و خواب است. اما خانه در اقتصاد مردمی، سرآغاز زنجیره ارزش است، جایی که زندگی و کار دوباره بر هم منطبق میشوند و انسان در همان جایی که میزید، میآفریند. خانه، درک تازهای از فضا به ما میدهد: خانه باید زمین داشته باشد، نه فقط سقف؛ باید ساحت داشته باشد، نه فقط دیوار؛ باید محل تجربه باشد، نه محل انزوا؛ باید ظرفیت خلق و ساخت داشته باشد، نه صرفاً ظرفیت سکون. خانهای که کار و زندگی را جمع کند، نمیتواند آپارتمان هفتاد متری باشد؛ آپارتمان، جواب مسئلهای بود که خود اقتصاد صنعتی خلق کرده بود: جداکردن کار از زندگی. حال که میخواهیم این جدایی را درمان کنیم، معماری سکونت نیز باید از نو معنا شود| دکتر سید یاسر جبرائیلی
hokmran.com/post/4846/
hokmran.com/post/4846/
۲۰:۵۷
در سالهای اخیر، برخی پیشنهاد کردهاند که برای اصلاح ساختار حکمرانی باید مدارس حکمرانی یا آکادمیهای تخصصی ایجاد کرد که در آن افراد برگزیده و نخبه مهارتهای مدیریتی را بیاموزند و پس از طی آموزشهای لازم، برای تصدی مناصب مهم آماده شوند. گرچه آموزش تخصصی امری ضروری است، اما منطق چنین مدارسی غالباً بر «تفکیک مردم از ساختار قدرت» و «فنون ادارهکردن مردم» استوار است، نه بر مشارکت مردم در اداره خود. در این الگو، جامعه به دو لایه تقسیم میشود: طبقهای که کشور را میفهمد و میگرداند، و طبقهای که تابع و محکوم تصمیمات است. این تقسیمبندی با حقیقت مردمسالاری دینی که بر امتسازی و مشارکت عمومی استوار است، تعارض ماهوی دارد.یک نظام مبتنی بر مردمسالاری دینی نمیتواند با منطق تکنوکراسی اداره شود؛ زیرا تکنوکراسی مدیریت را یک رشته تخصصی بیطرف میداند که فاقد غایت معنوی است. در حالی که در اندیشه اسلامی، مدیریت عمومی بخشی از سلوک الهی انسان است. یک مدیر اجرایی یا قانونگذار در نظام اسلامی تنها مجری قوانین نیست؛ بلکه متعهد به اقامه عدالت و فراهم کردن زمینه رشد معنوی و مادی جامعه است. چنین شأنی نه صرفاً با آموزش تکنیکهای مدیریت، بلکه با پرورش انسانهایی حاصل میشود که دارای ایمان، معرفت، عقلانیت اجتماعی، مسئولیتپذیری تمدنی و توان تحلیل راهبردی باشند.از این رو، پاسخ اسلامی به ضرورت تربیت مدیران آینده، ایجاد یک «نهاد عمومی-اجتماعی» است که بتواند به جای طبقهسازی مدیریتی، ملت را در مقام مشارکتکننده و سازنده وارد فرآیند حکمرانی کند. این نهاد همان «حزب اسلامی» است؛ اما نه حزبی از نوع غربی که فقط در رقابتهای انتخاباتی فعال است، بلکه حزبی که ماهیت آن تربیتی-تمدنی است. چنین حزبی مدرسه عمومی حکمرانی است؛ یعنی فضایی که در آن مردم با اندیشه و گفتمان مواجه میشوند، مهارت مشارکت و مدیریت را میآموزند، استعدادهای خود را شکوفا میکنند و به تدریج آماده ورود به ساختارهای اجرایی، تقنینی، قضایی و مدیریت اجتماعی کشور میشوند.
hokmran.com/post/4852/
hokmran.com/post/4852/
۶:۴۱
از طریق شماره کارت زیر به نام «تمدن سازان ایران اسلامی»، ما را در ادامه این مسیر یاری کنید.`5041727010720249`(روی شماره کارت کلیک کنید تا کپی شود)
۹:۲۷
مسئولان جمهوری اسلامی میتوانند دوره کامل «چگونه پول ملی خود را نابود کنیم؟» را برای هر داوطلبی برگزار کنند.قیمتگذاری مواد اولیه ملی را از پول ملی گرفته و به دلار سپردهاند.تعیین ارزش پول ملی را به صاحبان ارز سپردهاند.در تمام پلتفرمها جایگزین پول ملی را تبلیغ میکنند!@syjebraily
۱۱:۰۳
بسمالله الرحمن الرحیم
جناب آقای اسماعیل سقاب اصفهانی
با اندوه و تأثر فراوان، درگذشت همسر گرامیتان را در سانحه دلخراش رانندگی به شما و خانواده محترم تسلیت عرض میکنم.ضمن ابراز همدردی صادقانه با جنابعالی، برای آن فقیده سعیده رحمت و مغفرت الهی و برای بازماندگان صبر و تسلای قلبی مسئلت مینمایم. ما بر این باوریم که نقد و اختلاف دیدگاه، هرگز مانع از ادای وظیفه اخلاقی در این لحظات سخت نمیشود.از درگاه خدای متعال برای شما و خانواده محترم آرامش و شکیبایی مسئلت دارم.
سید یاسر جبرائیلی
جناب آقای اسماعیل سقاب اصفهانی
با اندوه و تأثر فراوان، درگذشت همسر گرامیتان را در سانحه دلخراش رانندگی به شما و خانواده محترم تسلیت عرض میکنم.ضمن ابراز همدردی صادقانه با جنابعالی، برای آن فقیده سعیده رحمت و مغفرت الهی و برای بازماندگان صبر و تسلای قلبی مسئلت مینمایم. ما بر این باوریم که نقد و اختلاف دیدگاه، هرگز مانع از ادای وظیفه اخلاقی در این لحظات سخت نمیشود.از درگاه خدای متعال برای شما و خانواده محترم آرامش و شکیبایی مسئلت دارم.
سید یاسر جبرائیلی
۱۸:۲۴
دلار بازار قاچاق به ۱۱۸ هزار تومان رسید و ارزش دستمزد کارگر و کارمند، مبلغی دیگر آب رفت. اما تنها واکنش کارگزاران الیگارشی دلاردار و دلاریفروش در دولت و مجلس به این فاجعه آن است که قیمت بنزین با نرخ جدید دلار را برای ملت چگونه محاسبه کنند و نرخ ارز رسمی را چه زمانی افزایش دهند.@syjebraily
۲۲:۱۹
◇ سیاستهای تکراری، هزینههای تکرارشونده: حذف ارز ۴۲۰۰، شوک ارزی ۱۴۰۱ و درسهای تجربه خاویر میلی
فجایع ۱۴۰۱ فراموش شد، تصمیمگیران مصون ماندند و چرخه خطا در پوشش «تکنرخیسازی» از نو آغاز میشود...
¤ دکتر فرشاد مومنی۲۲ آبانماه ۱۴۰۴
فجایع ۱۴۰۱ فراموش شد، تصمیمگیران مصون ماندند و چرخه خطا در پوشش «تکنرخیسازی» از نو آغاز میشود...
¤ دکتر فرشاد مومنی۲۲ آبانماه ۱۴۰۴
۲۲:۳۷
طبق معمول، خبرنگاران صدا و سیما مثل کماندو به یک میوهفروشی یورش بردهاند. صورت فروشنده جنایتکار، شطرنجی شده است.جرم: فروش پرتقال ۱۱۸ هزار تومانی به قیمت ۱۲۸ هزار تومان.همین صدا و سیما اما افزایش نرخ ارز از ۴۰ به ۱۰۰ هزار در کمتر از یکسال را -که صدهاهزار میلیارد از جیب ملت ربود و به توبره الیگارشی ریخت- به عنوان یک راهکار کاملاً علمی برای مبارزه با رانت و فساد تبلیغ کرده است.سیرک است...@syjebraily
۱۵:۵۰
مهریه ۱۴ سکهای و تضعیف سپر امنیتی زنان
در نگاه اسلام به مسئله زن، نقطه آغاز نه «حق مرد» است و نه «امتیاز مرد»، بلکه «کرامت زن» است؛ کرامتی که خدای متعال آن را پیش از هر نسبت اجتماعی و پیش از هر رابطه قدرت، در متن خلقت نهاده است. هر حکمی که پس از این کرامت میآید -از نفقه تا مسئولیتهای مالی و اخلاقی مرد- اگر درست فهم شود، ابزار سلطه نیست، بلکه سپری است برای حفاظت از امنیت، آرامش و امکان رشد زن در ساختار خانواده و جامعه.مصوبه اخیر مجلس درباره خارجکردن مهریههای بیش از ۱۴ سکه از شمول پیگرد کیفری، گرچه در ظاهر میکوشد از فشار اقتصادی بر مردان بکاهد، اما در لایه عمیقتر یک جابجایی خطرناک در «هندسه قدرت» میان زن و مرد ایجاد میکند. مهریه در سنت اسلامی یک بدهی تجاری نیست، یک امتیاز قابل چانهزنی هم نیست؛ مهریه تکیهگاه امنیتی زن است در ساختاری که هنوز در بسیاری از لایههای فرهنگی و اجتماعی، مرد از قدرت تصمیمگیری و اختیار بیشتری برخوردار است.اسلام هرجا امتیازی برای مرد قرار داده، در برابرش برای زن «ضمانت» گذاشته است. مرد مسئول تأمین مالی خانواده است تا زن زیر فشارهای معیشتی خرد نشود. مرد مسئول مدیریت اقتصادی خانه است تا زن از خشونت اقتصادی در جامعه مصون باشد؛ و مهریه نیز بخشی از همین منظومه است: نقطه اتکای زن در لحظه بحران، اهرمی برای جلوگیری از ظلم و یک بازدارنده حقوقی در برابر سوءاستفاده مرد از قدرت.وقتی این تکیهگاه تضعیف میشود، زن در برابر مردی که همچنان قدرت اقتصادی و اجتماعی بیشتری دارد، بیدفاعتر میشود. نتیجه آن است که زن در اختلافات، با مردی مواجه است که پشتوانه قدرت دارد، اما خود او از تنها ابزار حمایتیاش محروم شده است.خطر جدیتر اما پیام فرهنگی این تصمیم است. گویی امنیت زن که در نگاه اسلام یک اصل بنیادین است، به یک عدد تبدیل شده و از مرزی به بعد «غیرقابل پیگیری» محسوب میشود. این نگاه با روح اسلام که منزلت و امنیت زن را مطلق و غیرمشروط میداند سازگار نیست. کرامت زن را نمیتوان با عدد ۱۴ یا ۴۰ یا هر رقم دیگری وزنکشی کرد؛ کرامت، مطلق است.اگر نیت قانونگذار کاهش زندانیان مهریه است، راه درست آن حذف ابزارهای حمایتی زن نیست، بلکه اصلاح ساختار تعهدات مالی در ازدواج است. راه منطقی و عادلانه، تبدیل مهریه نامتوازن و نمادین به ضمانتهای مالی تدریجی و واقعی است. یعنی مرد بهجای تعهد سنگین و یکباره که در زمان اختلاف غیرقابل پرداخت میشود، در طول زندگی مشترک -بر اساس درآمد و توان مالیاش- به صورت ماهانه یا سالانه مبلغی معین را در قالب صندوق خانوادگی، حساب مشترک تحت نظارت حقوقی، یا بیمههای ویژه زنان و خانواده تأمین کند؛ منابعی که در زمان اختلاف یا طلاق، برای زن بهعنوان پشتوانه قطعی، قابل وصول و بدون تنش قضایی باقی بماند.این سازوکار نه تنها فشار غیرواقعی را از دوش مرد برمیدارد، بلکه «حق زن» را از یک عدد نمادین و غالباً غیرقابل وصول، به امنیت مالی پیوسته، واقعی و عادلانه تبدیل میکند؛ امنیتی که با روح عدالت، با کرامت زن، و با فلسفه اسلام در تنظیم رابطه زن و مرد سازگاری بسیار بیشتری دارد.زن در نگاه اسلام «محور حیات» است، نه حاشیه آن. و قانونی که پشتوانه او را تضعیف کند، حتی اگر نیتش اصلاح باشد، در عمل زمینهساز نابرابری تازه و ظلم پنهان خواهد بود.این مصوبه، خلاف بندهای متعددی از «سیاستهای کلی خانواده» است. امیدوارم هیئت عالی نظارت بر سیاستهای کلی نظام، رای به مغایرت مصوبه مجلس با سیاستهای ابلاغی رهبر معظم انقلاب بدهد.همچنین شورای محترم نگهبان میتواند این مصوبه را مغایر اصل ۲۱ قانون اساسی اعلام نماید که در آن، بر احیای حقوق مادی و معنوی زن تصریح شده است.@syjebraily
در نگاه اسلام به مسئله زن، نقطه آغاز نه «حق مرد» است و نه «امتیاز مرد»، بلکه «کرامت زن» است؛ کرامتی که خدای متعال آن را پیش از هر نسبت اجتماعی و پیش از هر رابطه قدرت، در متن خلقت نهاده است. هر حکمی که پس از این کرامت میآید -از نفقه تا مسئولیتهای مالی و اخلاقی مرد- اگر درست فهم شود، ابزار سلطه نیست، بلکه سپری است برای حفاظت از امنیت، آرامش و امکان رشد زن در ساختار خانواده و جامعه.مصوبه اخیر مجلس درباره خارجکردن مهریههای بیش از ۱۴ سکه از شمول پیگرد کیفری، گرچه در ظاهر میکوشد از فشار اقتصادی بر مردان بکاهد، اما در لایه عمیقتر یک جابجایی خطرناک در «هندسه قدرت» میان زن و مرد ایجاد میکند. مهریه در سنت اسلامی یک بدهی تجاری نیست، یک امتیاز قابل چانهزنی هم نیست؛ مهریه تکیهگاه امنیتی زن است در ساختاری که هنوز در بسیاری از لایههای فرهنگی و اجتماعی، مرد از قدرت تصمیمگیری و اختیار بیشتری برخوردار است.اسلام هرجا امتیازی برای مرد قرار داده، در برابرش برای زن «ضمانت» گذاشته است. مرد مسئول تأمین مالی خانواده است تا زن زیر فشارهای معیشتی خرد نشود. مرد مسئول مدیریت اقتصادی خانه است تا زن از خشونت اقتصادی در جامعه مصون باشد؛ و مهریه نیز بخشی از همین منظومه است: نقطه اتکای زن در لحظه بحران، اهرمی برای جلوگیری از ظلم و یک بازدارنده حقوقی در برابر سوءاستفاده مرد از قدرت.وقتی این تکیهگاه تضعیف میشود، زن در برابر مردی که همچنان قدرت اقتصادی و اجتماعی بیشتری دارد، بیدفاعتر میشود. نتیجه آن است که زن در اختلافات، با مردی مواجه است که پشتوانه قدرت دارد، اما خود او از تنها ابزار حمایتیاش محروم شده است.خطر جدیتر اما پیام فرهنگی این تصمیم است. گویی امنیت زن که در نگاه اسلام یک اصل بنیادین است، به یک عدد تبدیل شده و از مرزی به بعد «غیرقابل پیگیری» محسوب میشود. این نگاه با روح اسلام که منزلت و امنیت زن را مطلق و غیرمشروط میداند سازگار نیست. کرامت زن را نمیتوان با عدد ۱۴ یا ۴۰ یا هر رقم دیگری وزنکشی کرد؛ کرامت، مطلق است.اگر نیت قانونگذار کاهش زندانیان مهریه است، راه درست آن حذف ابزارهای حمایتی زن نیست، بلکه اصلاح ساختار تعهدات مالی در ازدواج است. راه منطقی و عادلانه، تبدیل مهریه نامتوازن و نمادین به ضمانتهای مالی تدریجی و واقعی است. یعنی مرد بهجای تعهد سنگین و یکباره که در زمان اختلاف غیرقابل پرداخت میشود، در طول زندگی مشترک -بر اساس درآمد و توان مالیاش- به صورت ماهانه یا سالانه مبلغی معین را در قالب صندوق خانوادگی، حساب مشترک تحت نظارت حقوقی، یا بیمههای ویژه زنان و خانواده تأمین کند؛ منابعی که در زمان اختلاف یا طلاق، برای زن بهعنوان پشتوانه قطعی، قابل وصول و بدون تنش قضایی باقی بماند.این سازوکار نه تنها فشار غیرواقعی را از دوش مرد برمیدارد، بلکه «حق زن» را از یک عدد نمادین و غالباً غیرقابل وصول، به امنیت مالی پیوسته، واقعی و عادلانه تبدیل میکند؛ امنیتی که با روح عدالت، با کرامت زن، و با فلسفه اسلام در تنظیم رابطه زن و مرد سازگاری بسیار بیشتری دارد.زن در نگاه اسلام «محور حیات» است، نه حاشیه آن. و قانونی که پشتوانه او را تضعیف کند، حتی اگر نیتش اصلاح باشد، در عمل زمینهساز نابرابری تازه و ظلم پنهان خواهد بود.این مصوبه، خلاف بندهای متعددی از «سیاستهای کلی خانواده» است. امیدوارم هیئت عالی نظارت بر سیاستهای کلی نظام، رای به مغایرت مصوبه مجلس با سیاستهای ابلاغی رهبر معظم انقلاب بدهد.همچنین شورای محترم نگهبان میتواند این مصوبه را مغایر اصل ۲۱ قانون اساسی اعلام نماید که در آن، بر احیای حقوق مادی و معنوی زن تصریح شده است.@syjebraily
۲۰:۵۷
رامی مخلوف، پسردایی بشار اسد، یکی از کسانی بود که در جریان خصوصیسازیها به ثروت نجومی رسید.در دوره بعد از شورش ۲۰۱۱ دولت بشار اقداماتی را علیه این سرمایهداران دستساز شروع کرد. اما کار از کار گذشته بود...@syjebraily
۱۱:۳۸
تفکر سرمایهداری غرب درباره زن چیست و چرا نباید ترویج شود؟
رهبر حکیم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر خود با بانوان فرمودند «رسانههای ما مراقب باشند تفکر غلط سرمایهداری غرب درباره زن را ترویج نکنند».اما این تفکر چیست و چرا نباید ترویج شود؟تفکر سرمایهداری غرب درباره زن، در سطح شعار با مفاهیمی چون آزادی، برابری و اختیار جلوه میکند، اما در عمق خود حامل یک برداشت کاملاً ابزاری و اقتصادزده از وجود انسان است. این نگاه بر این پیشفرض بنا شده که ارزش هر چیز -از جمله انسان- به میزان کارایی آن در بازار، قابلیت مصرف و سودآوریاش وابسته است.وقتی چنین پیشفرضی بر هویت زن تحمیل میشود، زن پیش از آنکه موجودی دارای کرامت و رسالت باشد، به «ابزار»، «نیروی کار» یا «ابژه مصرف» تبدیل میشود.ترویج این نگاه در رسانهها یعنی وارد کردن منطقی به فرهنگ جامعه که نهتنها زن را از جایگاه انسانیاش تنزل میدهد، بلکه بنیان خانواده، نسل، اخلاق و کرامت در جامعه را نیز فرسوده میسازد.در منطق سرمایهداری، انسان اساساً موجودی اقتصادی است. این نگاه توان دیدن چیزی ورای «سود» ندارد و چون بازار با بدن زن سود بیشتری تولید میکند تا با معنویت، خرد یا نقش تربیتی او، زن به سمت نمایشگری، مصرفگرایی، و ایفای نقش کالایی رانده میشود. جذابیت ظاهری، ابزار تبلیغات میشود، مادری «کار غیرمولد» تلقی میگردد، تفاوتهای وجودی زن و مرد مزاحم تلقی میشود و استقلال هویتی زن به معنای «استقلال از هر تعهدی که بر بازدهی اقتصادی اثر بگذارد» تعبیر میشود. در چنین بستری، آزادی نیز معنایی دوگانه پیدا میکند: آزادیای که در تبلیغات سرمایهداری بهعنوان «رهایی زن» معرفی میشود، در عمل «آزادی سرمایهداری» برای بهرهگیری از بدن، احساسات و هویت زن است.از دل این منطق، پدیدههایی شکل میگیرد که رهبر انقلاب آنها را بهدرستی صورتبندی کردند: «کودکان پدرنشناس، کاهش نسبتهای خانوادگی، تخریب بنای خانواده، باندهای شکار دختران جوان، ترویج روزافزون بیبندوباری جنسی».هنگامی که نقش مادر، نقش همسر و نقش خانواده در نظام ارزشی یک جامعه تضعیف شود، مسیر طبیعی انتقال معنا و اخلاق از نسلی به نسل دیگر مختل میگردد. کودکی که پدر یا مادرش را نمیشناسد، نوجوانی که در فرهنگ جنسی بیقاعده رشد میکند و زنی که هویت خود را در مسابقه بیپایان نمایشگری جستوجو میکند، محصول یک جامعه آزاد نیست؛ محصول جامعهای است که آزادی را به کالایی برای فروش بدل کرده است.زن، محور تربیت انسان، حامل پیوند نسلها و یکی از دو ستون بناکننده جهان انسانی است. برداشتن این ستون و فروکاستن آن به یک کارکرد اقتصادی جامعه را از معنا تهی میکند. فروپاشی روابط خانوادگی در غرب نشان میدهد که جامعهای که زن را از ریشههای وجودیاش جدا میکند، عملاً بنیان استمرار خویش را نابود کرده است.از همینرو هشدار رهبر انقلاب تنها نهی از یک رفتار رسانهای نیست، بلکه دفاع از یک بنیان تمدنی است. رسانهها اگر نگاه سرمایهداری را ترویج کنند، آرامآرام معیارهای ارزشی جامعه دگرگون میشود: جذابیت جای کرامت را میگیرد، مصرفگرایی جای تعهد را، نمایش جای شخصیت را، و لذتطلبی جای مسئولیت را. این تحریفهای آرام و تدریجی، هویت زن را از یک موجود رسالتمند به یک عنصر تزئینی یا کارگر اقتصادی تبدیل میکند و همراه با آن، مفهوم خانواده، غایت تربیت، و معنای پیوند انسانی را نیز فرو میکاهد.ترویج این تفکر مهلک، نه فقط مسئلهای درباره زنان، که مسئلهای دربارهٔ آینده جامعه، سلامت نسلها، استمرار هویت فرهنگی و معنای انسانی زندگی است. جامعهای که زن در آن کالا شود، خانواده در آن دوام نمیآورد؛ و جامعهای که خانوادهاش سست شود، هیچ ثروت و پیشرفتی نمیتواند فروپاشی معنوی آن را جبران کند.این هشدار در حقیقت فراخوانی است برای حفظ کرامت زن، برای دفاع از خانواده، برای پاسداشت نظام معنایی که انسان را فراتر از اقتصاد میبیند و برای جلوگیری از اینکه زن ایرانی در آینه تحریفشده فرهنگ مصرفی غرب مشاهده شود.این توصیه درباره زن نیست؛ درباره آینده تمدنی ایران است...@syjebraily
رهبر حکیم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر خود با بانوان فرمودند «رسانههای ما مراقب باشند تفکر غلط سرمایهداری غرب درباره زن را ترویج نکنند».اما این تفکر چیست و چرا نباید ترویج شود؟تفکر سرمایهداری غرب درباره زن، در سطح شعار با مفاهیمی چون آزادی، برابری و اختیار جلوه میکند، اما در عمق خود حامل یک برداشت کاملاً ابزاری و اقتصادزده از وجود انسان است. این نگاه بر این پیشفرض بنا شده که ارزش هر چیز -از جمله انسان- به میزان کارایی آن در بازار، قابلیت مصرف و سودآوریاش وابسته است.وقتی چنین پیشفرضی بر هویت زن تحمیل میشود، زن پیش از آنکه موجودی دارای کرامت و رسالت باشد، به «ابزار»، «نیروی کار» یا «ابژه مصرف» تبدیل میشود.ترویج این نگاه در رسانهها یعنی وارد کردن منطقی به فرهنگ جامعه که نهتنها زن را از جایگاه انسانیاش تنزل میدهد، بلکه بنیان خانواده، نسل، اخلاق و کرامت در جامعه را نیز فرسوده میسازد.در منطق سرمایهداری، انسان اساساً موجودی اقتصادی است. این نگاه توان دیدن چیزی ورای «سود» ندارد و چون بازار با بدن زن سود بیشتری تولید میکند تا با معنویت، خرد یا نقش تربیتی او، زن به سمت نمایشگری، مصرفگرایی، و ایفای نقش کالایی رانده میشود. جذابیت ظاهری، ابزار تبلیغات میشود، مادری «کار غیرمولد» تلقی میگردد، تفاوتهای وجودی زن و مرد مزاحم تلقی میشود و استقلال هویتی زن به معنای «استقلال از هر تعهدی که بر بازدهی اقتصادی اثر بگذارد» تعبیر میشود. در چنین بستری، آزادی نیز معنایی دوگانه پیدا میکند: آزادیای که در تبلیغات سرمایهداری بهعنوان «رهایی زن» معرفی میشود، در عمل «آزادی سرمایهداری» برای بهرهگیری از بدن، احساسات و هویت زن است.از دل این منطق، پدیدههایی شکل میگیرد که رهبر انقلاب آنها را بهدرستی صورتبندی کردند: «کودکان پدرنشناس، کاهش نسبتهای خانوادگی، تخریب بنای خانواده، باندهای شکار دختران جوان، ترویج روزافزون بیبندوباری جنسی».هنگامی که نقش مادر، نقش همسر و نقش خانواده در نظام ارزشی یک جامعه تضعیف شود، مسیر طبیعی انتقال معنا و اخلاق از نسلی به نسل دیگر مختل میگردد. کودکی که پدر یا مادرش را نمیشناسد، نوجوانی که در فرهنگ جنسی بیقاعده رشد میکند و زنی که هویت خود را در مسابقه بیپایان نمایشگری جستوجو میکند، محصول یک جامعه آزاد نیست؛ محصول جامعهای است که آزادی را به کالایی برای فروش بدل کرده است.زن، محور تربیت انسان، حامل پیوند نسلها و یکی از دو ستون بناکننده جهان انسانی است. برداشتن این ستون و فروکاستن آن به یک کارکرد اقتصادی جامعه را از معنا تهی میکند. فروپاشی روابط خانوادگی در غرب نشان میدهد که جامعهای که زن را از ریشههای وجودیاش جدا میکند، عملاً بنیان استمرار خویش را نابود کرده است.از همینرو هشدار رهبر انقلاب تنها نهی از یک رفتار رسانهای نیست، بلکه دفاع از یک بنیان تمدنی است. رسانهها اگر نگاه سرمایهداری را ترویج کنند، آرامآرام معیارهای ارزشی جامعه دگرگون میشود: جذابیت جای کرامت را میگیرد، مصرفگرایی جای تعهد را، نمایش جای شخصیت را، و لذتطلبی جای مسئولیت را. این تحریفهای آرام و تدریجی، هویت زن را از یک موجود رسالتمند به یک عنصر تزئینی یا کارگر اقتصادی تبدیل میکند و همراه با آن، مفهوم خانواده، غایت تربیت، و معنای پیوند انسانی را نیز فرو میکاهد.ترویج این تفکر مهلک، نه فقط مسئلهای درباره زنان، که مسئلهای دربارهٔ آینده جامعه، سلامت نسلها، استمرار هویت فرهنگی و معنای انسانی زندگی است. جامعهای که زن در آن کالا شود، خانواده در آن دوام نمیآورد؛ و جامعهای که خانوادهاش سست شود، هیچ ثروت و پیشرفتی نمیتواند فروپاشی معنوی آن را جبران کند.این هشدار در حقیقت فراخوانی است برای حفظ کرامت زن، برای دفاع از خانواده، برای پاسداشت نظام معنایی که انسان را فراتر از اقتصاد میبیند و برای جلوگیری از اینکه زن ایرانی در آینه تحریفشده فرهنگ مصرفی غرب مشاهده شود.این توصیه درباره زن نیست؛ درباره آینده تمدنی ایران است...@syjebraily
۱۸:۴۶