درباره فراغت و تفکر
سید محمدتقی چاوشی
لنین در وصف جامعۀ بیطبقه مارکس، به زیبایی و درستی مینویسد: هرآشپزی حاکم میشود. این جملۀ معروف که بارها دیده و شنیدهایم ناظر به سادگی حکومت در دورهای است که درختِ مجاهدتها و پایمردیهای پرولتاریا بهبارنشسته و ثمر داده است. نیز میتواند ناظر به وضع هر حکومتی باشد و نه دورهای خاص.
بهخصوص اگر نیچه را به یاد داشته باشیم که میگفت: اهتمام به امور عوام و ادارۀ دولت و نظام، برازندۀ میانمایگان است و این گروه به خوبی بر انجام چنین اموری تواناست. ریشۀ تمام این فرمایشات و تفکرات، یافتِ ارسطو و افلاطون در وصف پولیس (دولتشهر) است. ارسطو مهمترین بارزۀ اهالی پولیس را "فراغت" میداند؛ کسانی که اهل پولیس هستند ساعاتی فراغت دارند و فکر میکنند.
وی برای دهقانان اهلیتِ عضویت در پولیس قائل نیست و از سوی دیگر چوپانان که فراغتی دارند و ساعاتی فرصت و مجالی برای اندیشیدن و به خود التفات داشتن برایشان مهیاست، از اهالی پولیس میداند. بنابراین انسان حیوان متفکر است و نه بارکش و کارگر. تفکر بدون "فراغت" فراهم نمیآید. اهالی سیاست گویا تمام فرصت خود را برای "زیستن و اندیشیدن" فدای شهرت و اعتبار کردهاند.
(بیسببی نبود که هگل، خودآگاهی و حیات را قابل انفکاک نمیدید و نمیخواست.) اینک و در ایام اشاعۀ ویروس جدید که اکثریت افراد ناگزیرند و استطاعت آن دارند تا در منزل بمانند، مجالی برای زیستن و اندیشیدن فراهم آمده است؛ لکن بر اهالی فلسفه فرض است که به واقعیت فراغت بیندیشند و بر عوام سزاوار است که ازین فرصت بهره گیرند. نتیجۀ این ایام ناگوار که ظاهراً و بالمرّه باخت است، به نظر میرسد تنها بدین نمط و بر این وجه سرتاسر بُرد و سعادت فرهنگ ما باشد؛ یعنی بدون تفکر که در این وضع اسفبار ناامیدی، یگانه امید میتواند باشد، هیچ سعادتی برای این فرهنگ متصور نیست؛ تفکر در سایۀ فراغت تنها مسیر خروج از حقارت است؛ تنها شیوۀ به خود بازگشتنِ ما که مسلماً هیچ وجه تاریخی ندارد و نیازمند هیچ عقبهای نیست.
@taammolat74
سید محمدتقی چاوشی
لنین در وصف جامعۀ بیطبقه مارکس، به زیبایی و درستی مینویسد: هرآشپزی حاکم میشود. این جملۀ معروف که بارها دیده و شنیدهایم ناظر به سادگی حکومت در دورهای است که درختِ مجاهدتها و پایمردیهای پرولتاریا بهبارنشسته و ثمر داده است. نیز میتواند ناظر به وضع هر حکومتی باشد و نه دورهای خاص.
بهخصوص اگر نیچه را به یاد داشته باشیم که میگفت: اهتمام به امور عوام و ادارۀ دولت و نظام، برازندۀ میانمایگان است و این گروه به خوبی بر انجام چنین اموری تواناست. ریشۀ تمام این فرمایشات و تفکرات، یافتِ ارسطو و افلاطون در وصف پولیس (دولتشهر) است. ارسطو مهمترین بارزۀ اهالی پولیس را "فراغت" میداند؛ کسانی که اهل پولیس هستند ساعاتی فراغت دارند و فکر میکنند.
وی برای دهقانان اهلیتِ عضویت در پولیس قائل نیست و از سوی دیگر چوپانان که فراغتی دارند و ساعاتی فرصت و مجالی برای اندیشیدن و به خود التفات داشتن برایشان مهیاست، از اهالی پولیس میداند. بنابراین انسان حیوان متفکر است و نه بارکش و کارگر. تفکر بدون "فراغت" فراهم نمیآید. اهالی سیاست گویا تمام فرصت خود را برای "زیستن و اندیشیدن" فدای شهرت و اعتبار کردهاند.
(بیسببی نبود که هگل، خودآگاهی و حیات را قابل انفکاک نمیدید و نمیخواست.) اینک و در ایام اشاعۀ ویروس جدید که اکثریت افراد ناگزیرند و استطاعت آن دارند تا در منزل بمانند، مجالی برای زیستن و اندیشیدن فراهم آمده است؛ لکن بر اهالی فلسفه فرض است که به واقعیت فراغت بیندیشند و بر عوام سزاوار است که ازین فرصت بهره گیرند. نتیجۀ این ایام ناگوار که ظاهراً و بالمرّه باخت است، به نظر میرسد تنها بدین نمط و بر این وجه سرتاسر بُرد و سعادت فرهنگ ما باشد؛ یعنی بدون تفکر که در این وضع اسفبار ناامیدی، یگانه امید میتواند باشد، هیچ سعادتی برای این فرهنگ متصور نیست؛ تفکر در سایۀ فراغت تنها مسیر خروج از حقارت است؛ تنها شیوۀ به خود بازگشتنِ ما که مسلماً هیچ وجه تاریخی ندارد و نیازمند هیچ عقبهای نیست.
@taammolat74
۱۲:۵۵
تیم سازنده پایتخت۶،همان تیم پایتخت۵ و ماقبل آن است،مشکل آنها نیستند،مدیران بالای سر آنها تغییر کرده اند،ستون پنجم فرهنگی دشمن در سازمان مارادونا نیست،خود غضنفر است،کسی که به اشتباه از او خواسته شده اشکال راپیدا کند،اگر اشکالات و افتضاحات قبلی سیما پیدا و اصلاح شد،این نیز میشودباور کنید پیرمدیران خسته مشکل اصلی سیما هستند،اگر نه همین تیم با اوج در پایتخت۵ ادای احترام به مدافعان حرم و امنیت حاصل از جانفشانی آنها کرد و امروز خروجی آنها مورد سوال خیلی از دوستداران پایتخت است.آب از سر چشمه سیما گل آلود است،وادادگی فرهنگی آنها برای همه مسجل است.
سید محمود رضوی
@taammolat74
سید محمود رضوی
@taammolat74
۱۲:۵۸
۱۶:۵۰
جریانشناسی تحول در فقه.mp3
۲۰:۴۳-۱۴.۰۹ مگابایت
۱۷:۰۰
۱۷:۰۱
۱۷:۰۱
کدام صدر به انقلاب نزدیکتر است؟!
امین فرج اللهی
یک. از سخنرانی و پیامها گرفته تا خاطرات. "موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر" هم در طول سال نشستها، دوره های آموزشی، سیر مطالعاتی و سمینارهای مختلفی برگزار می کند. نتیجه اینکه بخشی از نسل جوان مشتاق دین و مذهبمان یا جذب افکار و آراء مرحوم صدر می شوند و یا ایشان را به عنوان الگویی مطلوب در ذهنشان قبول دارند.
دو: در مقابل اما پسرعموی او «شهید محمدباقر صدر» وضع دیگری دارد. چندکتاب محدود درباره اش پیدا میکنید که البته برخیشان در سالهای اخیر به برکت همان «موسسه امام موسی صدر» خوب توزیع شده اند. نه موسسه ای به نامش هست، نه برای افکار و آرائش دوره های آموزشی و سیرمطالعاتی برگزار میشود و نه هیچ اقدام ترویجی دیگر.
سه: واقعیت آن است که اساسا نگاه مرحوم موسی صدر به اسلام با نگاه امامخمینی و اصول انقلاب متفاوت است. اسلامِ نابِ امام خمینی با اسلامِ شاید به تعبیرِ این روزها رحمانیِ مرحوم موسی صدر از زمین تا آسمان متفاوت است. مرحوم موسی صدر معرّفِ اسلام و تشیعی است که بتواند در جامعه ی هفتاد و دو فرقهای لبنان مروج «همزیستی مسالمتآمیز مذاهب» باشد.
او اصلا نگاهی به تاسیس نظام سیاسی اسلامی ندارد و در عالیترین سطح، تشیع را به عنوان یک جنبش موفق اجتماعی در جامعه ی چندپاره لبنان در نظر دارد. چیزی که با الگوی امامخمینی خیلی متفاوت است. شاید به همین خاطر است که دکترمحمود سریعالقلم که از اساس با نگاههای اسلامِ ناب امام موافقتی ندارد و نظریهپرداز وابستگی سیاسی و اقتصادی به آمریکاست، درباره اش کتاب «پیشوایی فراتر از زمان» را مینویسد و از مدل او در « ترکیب دین با واقعیت های زمان و مکان» تمجید میکند. شاید به همین خاطر است که آنهایی که در برابر« اسلامِ ناب امام خمینی» «اسلامِ رحمانی» را عَلم کردهاند، نام «امامصدر» را بر نیزه زده کردهاند.مشی سیاسی مرحوم صدر هم با مشی سیاسی امام متفاوت است، نوع نگاه و تعاملشان با رژیم پهلوی، با حاکمان مرتجع عرب و خیلی چیزهای دیگر. مساله ای که باعث شد مرحوم صدر تا سال 55 و 56 برخلاف امام با رژیم پهلوی تعارضی نداشته باشد.
چهار: اما برخلاف مرحوم موسی صدر، شهید محمدباقر صدر از نظر فکر اسلامی به نگاه اسلامیِ امامخمینی بسیار نزدیک است. تئوری «مرجعیت صالحه»اش باعث میشود از سالهای تبعید امام به عراق حامی قوی ایشان باشد. سخنرانیها و تلگرافهایش در دفاع از شخص امام-آن هم در حالی که خود در عراقِ تحت حاکمیت رژیم بعث ساکن است-دلگرمی مبارزین است.
فتوای تکفیر حزب بعث توسط او صادر میشود. جمله ی معروف «ذوبوا فی الخمینی» خطاب به شاگردانش از زبان او صادر می شود و برای پیشنویس قانون اساسی جمهوری اسلامی رساله می نویسد. اسلامِ در صحنه و مبارزش، برخلاف پسرعمویش معتقد به تاسیس نظام اسلامی است.
پنج: غرض اینکه در حق شهیدصدر اجحاف کردهایم. در این سالها فامیلهای مرحوم موسی صدر زیر سایهی جمهوری اسلامی، مدلی از اسلامِ مطلوب جامعه لبنان را ترویج کردهاند که با توجه به پیوندِ اطرافیانِ مرحوم صدر و اصلاحطلبان، چندسالی است در قالب «اسلامِ رحمانی» به عنوان رقیب «اسلامِ نابِ امام» مطرح شده است. اما در برابرش، شهیدمحمدباقر صدر که هم اسلامی که عرضه میکرد و هم مشی سیاسیاش به «اسلامِ نابِ امام» و «اصول انقلاب» نزدیکتر بود به خاطر آنکه فامیلهای درجه یکش برایش موسسهی آنچنانی نزدند و هر سخنرانیاش را به عنوان کتاب و جزوهای مستقل و با صفحهبندی و جلد شیک منتشر نکردند گمنام مانده است.
@taammolat74
امین فرج اللهی
یک. از سخنرانی و پیامها گرفته تا خاطرات. "موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر" هم در طول سال نشستها، دوره های آموزشی، سیر مطالعاتی و سمینارهای مختلفی برگزار می کند. نتیجه اینکه بخشی از نسل جوان مشتاق دین و مذهبمان یا جذب افکار و آراء مرحوم صدر می شوند و یا ایشان را به عنوان الگویی مطلوب در ذهنشان قبول دارند.
دو: در مقابل اما پسرعموی او «شهید محمدباقر صدر» وضع دیگری دارد. چندکتاب محدود درباره اش پیدا میکنید که البته برخیشان در سالهای اخیر به برکت همان «موسسه امام موسی صدر» خوب توزیع شده اند. نه موسسه ای به نامش هست، نه برای افکار و آرائش دوره های آموزشی و سیرمطالعاتی برگزار میشود و نه هیچ اقدام ترویجی دیگر.
سه: واقعیت آن است که اساسا نگاه مرحوم موسی صدر به اسلام با نگاه امامخمینی و اصول انقلاب متفاوت است. اسلامِ نابِ امام خمینی با اسلامِ شاید به تعبیرِ این روزها رحمانیِ مرحوم موسی صدر از زمین تا آسمان متفاوت است. مرحوم موسی صدر معرّفِ اسلام و تشیعی است که بتواند در جامعه ی هفتاد و دو فرقهای لبنان مروج «همزیستی مسالمتآمیز مذاهب» باشد.
او اصلا نگاهی به تاسیس نظام سیاسی اسلامی ندارد و در عالیترین سطح، تشیع را به عنوان یک جنبش موفق اجتماعی در جامعه ی چندپاره لبنان در نظر دارد. چیزی که با الگوی امامخمینی خیلی متفاوت است. شاید به همین خاطر است که دکترمحمود سریعالقلم که از اساس با نگاههای اسلامِ ناب امام موافقتی ندارد و نظریهپرداز وابستگی سیاسی و اقتصادی به آمریکاست، درباره اش کتاب «پیشوایی فراتر از زمان» را مینویسد و از مدل او در « ترکیب دین با واقعیت های زمان و مکان» تمجید میکند. شاید به همین خاطر است که آنهایی که در برابر« اسلامِ ناب امام خمینی» «اسلامِ رحمانی» را عَلم کردهاند، نام «امامصدر» را بر نیزه زده کردهاند.مشی سیاسی مرحوم صدر هم با مشی سیاسی امام متفاوت است، نوع نگاه و تعاملشان با رژیم پهلوی، با حاکمان مرتجع عرب و خیلی چیزهای دیگر. مساله ای که باعث شد مرحوم صدر تا سال 55 و 56 برخلاف امام با رژیم پهلوی تعارضی نداشته باشد.
چهار: اما برخلاف مرحوم موسی صدر، شهید محمدباقر صدر از نظر فکر اسلامی به نگاه اسلامیِ امامخمینی بسیار نزدیک است. تئوری «مرجعیت صالحه»اش باعث میشود از سالهای تبعید امام به عراق حامی قوی ایشان باشد. سخنرانیها و تلگرافهایش در دفاع از شخص امام-آن هم در حالی که خود در عراقِ تحت حاکمیت رژیم بعث ساکن است-دلگرمی مبارزین است.
فتوای تکفیر حزب بعث توسط او صادر میشود. جمله ی معروف «ذوبوا فی الخمینی» خطاب به شاگردانش از زبان او صادر می شود و برای پیشنویس قانون اساسی جمهوری اسلامی رساله می نویسد. اسلامِ در صحنه و مبارزش، برخلاف پسرعمویش معتقد به تاسیس نظام اسلامی است.
پنج: غرض اینکه در حق شهیدصدر اجحاف کردهایم. در این سالها فامیلهای مرحوم موسی صدر زیر سایهی جمهوری اسلامی، مدلی از اسلامِ مطلوب جامعه لبنان را ترویج کردهاند که با توجه به پیوندِ اطرافیانِ مرحوم صدر و اصلاحطلبان، چندسالی است در قالب «اسلامِ رحمانی» به عنوان رقیب «اسلامِ نابِ امام» مطرح شده است. اما در برابرش، شهیدمحمدباقر صدر که هم اسلامی که عرضه میکرد و هم مشی سیاسیاش به «اسلامِ نابِ امام» و «اصول انقلاب» نزدیکتر بود به خاطر آنکه فامیلهای درجه یکش برایش موسسهی آنچنانی نزدند و هر سخنرانیاش را به عنوان کتاب و جزوهای مستقل و با صفحهبندی و جلد شیک منتشر نکردند گمنام مانده است.
@taammolat74
۱۷:۰۲
۱۷:۰۲
جریانشناسی تحول در فقه2.mp3
۱۳.۴۸ مگابایت
۱۸:۳۰
۸:۵۴
حقیقت امامت از منظر علامه طباطبایی (ره)
اینان به حقیقت به معنای امامت پی نبرده اند؛ زیرا در بحث امامت روشن شد که وظیفة امام تنها بیان صوری معارف و راهنمایی ظاهری مردم نیست و امام چنان که وظیفه راهنمایی صوری مردم را به عهده دارد، همچنان ولایت و رهبری باطنی اعمال را به عهده دارد و اوست که حیات معنوی مردم را تنظیم میکند و حقائق اعمال را به سوی خدا سوق میدهد.
بدیهی است که حضور و غیبت جسمانی امام، در این باب تاثیری ندارد و امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم، اشراف و اتصال دارد، اگر چه از چشم جسمانی ایشان مستور است و وجودش پیوسته لازم است اگر چه موقع ظهور و اصلاح جهانیش تا کنون نرسیده است.
شیعه در اسلام، ص ۲۳۰
@taammolat74
اینان به حقیقت به معنای امامت پی نبرده اند؛ زیرا در بحث امامت روشن شد که وظیفة امام تنها بیان صوری معارف و راهنمایی ظاهری مردم نیست و امام چنان که وظیفه راهنمایی صوری مردم را به عهده دارد، همچنان ولایت و رهبری باطنی اعمال را به عهده دارد و اوست که حیات معنوی مردم را تنظیم میکند و حقائق اعمال را به سوی خدا سوق میدهد.
بدیهی است که حضور و غیبت جسمانی امام، در این باب تاثیری ندارد و امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم، اشراف و اتصال دارد، اگر چه از چشم جسمانی ایشان مستور است و وجودش پیوسته لازم است اگر چه موقع ظهور و اصلاح جهانیش تا کنون نرسیده است.
شیعه در اسلام، ص ۲۳۰
@taammolat74
۸:۵۴
۸:۵۴
ویروس کرونا و نظم تمدنی جهان
آیتالله سیدمهدی میرباقری
بخش ۱ از ۲
امروز این بیماری با تهدیدِ سلامت بشر و مخیر کردن بشر بین انتخاب سلامتی یا انتخاب پیوستارهای کنونی، فضای سیاست، فرهنگ و اقتصادِ جهانی را بهشدت تحتتأثیر قرار داده و نوعی گسست اجتماعی ایجاد کرده است، به طوری که بعضی از صاحبنظران جهانی دربارۀ دنیای #پساکرونا شروع به نظریهپردازی کردهاند. این حوادث نشان میدهد که این واقعه، جدیتر و فراتر از یک پدیدۀ یکبُعدیِ بهداشتی و پزشکی است.
به نظر میرسد با در نظر گرفتنِ گستردگی و بزرگیِ این واقعه، و فرضِ پایداریِ این شرایط، این احتمال وجود دارد که در کنارِ همۀ جنبههایی که عرض شد، مقصد جدیتر و بزرگتری هم در پشتصحنه وجود داشته باشد و آن، عبور دادنِ جامعه جهانی از نظم کنونیِ زندگی به یک سامان و نظم جدید است.
دربارۀ این جنبه، دو احتمال هست و ما باید این احتمالاتِ مختلف را در نظر بگیریم و طراحیهای خود را متناسب با آنها دنبال کنیم. #احتمال_اول این است که واقعاً در امتداد این واقعه، فضای عبور از نظم مادیِ مدرن، به نظم معنوی و نظمِ تحتتأثیرِ هدایتهای الهی و در جهتِ غلبۀ ولایت حقه به وجود بیاید؛ یعنی این پدیدهها یک امری تلقی شود که تحت تدبیر ولی الله الاعظم (عج) جامعه جهانی را بهتدریج از نظمِ مادی و سیطرۀ قدرتها بهسمتِ یک نظمِ معنوی و رهایی از تسلط مادی سیر دهد.
اما در نقطۀ مقابل، این هم محتمل است که مهلت شیطان هنوز تمام نشده باشد و خدای متعال مهلتی به شیاطینِ جن و انس داده باشد و دستگاه ابلیس و شیاطین انس از این فرصت استفاده کنند و با طراحیهای بزرگ و پنهان در پشتِ صحنه، بهدنبالِ تغییر مفهوم و سازوکارهای حُکمرانی بر جهان و ایجاد یک نظم پیچیدهتر مادی، یعنی عبور از حاکمیت کنونیِ قدرتهای مادی بر جهان بهسمتِ حاکمیت مجازی و #حکمرانی_مجازی و سایبری باشند که فضایی مدیریتپذیرتر، خشکتر و سختتر است.
این طراحیها ممکن است توسط دستهای پشتِ صحنۀ قدرت در جهان انجام شود؛ کمااینکه #دستهای_پشت_صحنه در بعد از جنگ جهانی، صحنه را به گونهای مدیریت کردند که جامعه بشری را به پذیرشِ یک حاکمیت جهانی، و محدود کردن اختیارات دولت_ملتها، واداشتند و تحت عنوانِ سازوکارهایی برای تحقق صلح پایدار، سازمانهای بینالمللی از جمله سازمان ملل و زیرمجموعههای آن را بر جهان حاکم کردند و فضایی از رعب و هراس و اضطراب و گریز از جنگ را در جامعه جهانی به وجود آوردند. آنها آسیب را به حدّی گسترده کردند که حتی کشورهایی که مستقیماً درگیر آن جنگها نبودند، به پذیرش این نظم جهانی و سیطره قدرتها از طریقِ شبکۀ سازمانهای بینالمللی تن بدهند.
میدانید بیش از هفتاد میلیون کشتۀ رسمی در آن جنگها بوده که بسیاری از آنها مربوط به کشورهای درگیر است، ولی در ورای آن، کشورهایی که درگیر جنگ جهانی نبودند، شاید دهها میلیون کشتههای خاموش دادهاند و این هم طراحی همان کسانی بوده که این جنگها را هدایت میکردند تا بتوانند آن کشورها را هم به نقطۀ پذیرشِ این نظم نوین جهانی بر محور قدرتهای برندۀ جنگ برسانند و نیز آنها را در نقطۀ آسیبپذیری قرار بدهند که مسلط بر اوضاع نشوند.
علیایّحال، همانطور که بحرانِ جنگ جهانی اول و دوم، بستر جامعه جهانی را برای پذیرش یک نظم جدید با ادعای صلح پایدار مهیا کرد، این فضای ناامنِ کنونی هم میتواند جامعه جهانی را برای پذیرش یک پیشنهاد جدید برای تحققِ یک نظم مادی و ایجاد #حکمرانی_مجازی مهیا کند.
@taammolat74
آیتالله سیدمهدی میرباقری
بخش ۱ از ۲
امروز این بیماری با تهدیدِ سلامت بشر و مخیر کردن بشر بین انتخاب سلامتی یا انتخاب پیوستارهای کنونی، فضای سیاست، فرهنگ و اقتصادِ جهانی را بهشدت تحتتأثیر قرار داده و نوعی گسست اجتماعی ایجاد کرده است، به طوری که بعضی از صاحبنظران جهانی دربارۀ دنیای #پساکرونا شروع به نظریهپردازی کردهاند. این حوادث نشان میدهد که این واقعه، جدیتر و فراتر از یک پدیدۀ یکبُعدیِ بهداشتی و پزشکی است.
به نظر میرسد با در نظر گرفتنِ گستردگی و بزرگیِ این واقعه، و فرضِ پایداریِ این شرایط، این احتمال وجود دارد که در کنارِ همۀ جنبههایی که عرض شد، مقصد جدیتر و بزرگتری هم در پشتصحنه وجود داشته باشد و آن، عبور دادنِ جامعه جهانی از نظم کنونیِ زندگی به یک سامان و نظم جدید است.
دربارۀ این جنبه، دو احتمال هست و ما باید این احتمالاتِ مختلف را در نظر بگیریم و طراحیهای خود را متناسب با آنها دنبال کنیم. #احتمال_اول این است که واقعاً در امتداد این واقعه، فضای عبور از نظم مادیِ مدرن، به نظم معنوی و نظمِ تحتتأثیرِ هدایتهای الهی و در جهتِ غلبۀ ولایت حقه به وجود بیاید؛ یعنی این پدیدهها یک امری تلقی شود که تحت تدبیر ولی الله الاعظم (عج) جامعه جهانی را بهتدریج از نظمِ مادی و سیطرۀ قدرتها بهسمتِ یک نظمِ معنوی و رهایی از تسلط مادی سیر دهد.
اما در نقطۀ مقابل، این هم محتمل است که مهلت شیطان هنوز تمام نشده باشد و خدای متعال مهلتی به شیاطینِ جن و انس داده باشد و دستگاه ابلیس و شیاطین انس از این فرصت استفاده کنند و با طراحیهای بزرگ و پنهان در پشتِ صحنه، بهدنبالِ تغییر مفهوم و سازوکارهای حُکمرانی بر جهان و ایجاد یک نظم پیچیدهتر مادی، یعنی عبور از حاکمیت کنونیِ قدرتهای مادی بر جهان بهسمتِ حاکمیت مجازی و #حکمرانی_مجازی و سایبری باشند که فضایی مدیریتپذیرتر، خشکتر و سختتر است.
این طراحیها ممکن است توسط دستهای پشتِ صحنۀ قدرت در جهان انجام شود؛ کمااینکه #دستهای_پشت_صحنه در بعد از جنگ جهانی، صحنه را به گونهای مدیریت کردند که جامعه بشری را به پذیرشِ یک حاکمیت جهانی، و محدود کردن اختیارات دولت_ملتها، واداشتند و تحت عنوانِ سازوکارهایی برای تحقق صلح پایدار، سازمانهای بینالمللی از جمله سازمان ملل و زیرمجموعههای آن را بر جهان حاکم کردند و فضایی از رعب و هراس و اضطراب و گریز از جنگ را در جامعه جهانی به وجود آوردند. آنها آسیب را به حدّی گسترده کردند که حتی کشورهایی که مستقیماً درگیر آن جنگها نبودند، به پذیرش این نظم جهانی و سیطره قدرتها از طریقِ شبکۀ سازمانهای بینالمللی تن بدهند.
میدانید بیش از هفتاد میلیون کشتۀ رسمی در آن جنگها بوده که بسیاری از آنها مربوط به کشورهای درگیر است، ولی در ورای آن، کشورهایی که درگیر جنگ جهانی نبودند، شاید دهها میلیون کشتههای خاموش دادهاند و این هم طراحی همان کسانی بوده که این جنگها را هدایت میکردند تا بتوانند آن کشورها را هم به نقطۀ پذیرشِ این نظم نوین جهانی بر محور قدرتهای برندۀ جنگ برسانند و نیز آنها را در نقطۀ آسیبپذیری قرار بدهند که مسلط بر اوضاع نشوند.
علیایّحال، همانطور که بحرانِ جنگ جهانی اول و دوم، بستر جامعه جهانی را برای پذیرش یک نظم جدید با ادعای صلح پایدار مهیا کرد، این فضای ناامنِ کنونی هم میتواند جامعه جهانی را برای پذیرش یک پیشنهاد جدید برای تحققِ یک نظم مادی و ایجاد #حکمرانی_مجازی مهیا کند.
@taammolat74
۸:۵۴
ویروس کرونا و نظم تمدنی جهان
آیتالله سیدمهدی میرباقری
بخش ۲ از ۲
این دورکاریها و این تعطیل کردن تجمعات حقیقی و عبور از #جامعۀ_حقیقی به #جامعۀ_مجازی و ایجاد بستر برای پذیرشِ حلوفصل امور (تحصیل، اشتغال و سایر ارتباطات اجتماعی) در فضای مجازی، و قرائن فراوان دیگر بهویژه قرار گرفتن در شرایطِ یک رزمایش بزرگِ زیست در فضای مجازی، که آخرین مقاومتها در برابرِ آن در حال فروریختن است و...، مؤیداتی بر این احتمال است که شاید چنین پشتِ صحنهای وجود دارد تا بتوانند سیطره بلامنازع مجازی بر جهان پیدا کنند. گمان من این است که این بیانی که رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی در روز عید مبعث فرمودند و اشاره کردند که ما در فضای مجازی هم باید قوی بشویم، شاید با توجه به این نکته بوده باشد.
این احتمال و فرضیه ممکن است معارضاتی داشته باشد، از جمله اینکه اگر چنین مقاصدی در کار باشد، پس چرا این بیماری دامن اروپا و آمریکا را هم گرفته است؟ در پاسخ باید گفت: منافاتی ندارد، چون در جنگ جهانی هم کل جامعۀ جهانی ناامن شد و جهان به سمتی کشیده شد که شعار نظم نوین و صلح پایدار را بپذیرند.
به هر حال، ما باید احتمالات و فرضیهها، بهخصوص احتمالات و #فرضیههای_بزرگ و استراتژیک را در نظر بگیریم و صحت و سُقم آنها را دنبال کنیم و برنامهریزی و رزمایشِ متناسب برای مواجهۀ فعال و هوشمندانه با آن انجام دهیم و تهدیدها را به فرصت تبدیل کنیم. نباید فرضیههای بزرگ را صرفاً با چند قرینۀ خُردِ مخالف رد کرد. البته این فرض هم دور از نظر نیست که این ویروسِ منحوس اما هوشمند، از همان آغاز هم با هدفِ ایجاد گسست اجتماعی از یک طرف، و شکلدهی به پیوست و انسجامِ مجازی و کلبۀ الکترونیکی از طرف دیگر، مهندسی و مدیریت شده باشد.
به نظر میرسد اگر آن نهادها و ساختارهایی که باید پشتیبانیِ فکری کنند، شکل گرفته بود و مسیر خودش را طی میکرد، امروز میتوانست دربارۀ این مسائل، نظر کارشناسی بدهد، ولی تلقی حقیر این است که اکنون، شبکۀ نیروهای جوان و فعال و بهخصوص نیروهای #آتش_به_اختیار، و نخبگان، فضاهای اندیشهورزی در این زمینهها را باید بهسرعت فراهم کنند و بستر #تأیید_یا_رد این فرضیهها را بررسی کنند و سپس بهدنبال یک طراحی همهجانبه و سازوکار جامعی در مقابلِ این پدیده، با ابعادی که برای آن مفروض است، داشته باشند و در برنامههای خود، علاوه بر حوزه بهداشت و حوزه جنگهای بیولوژیکی که بخشی از کار هستند، به این فرضیهها هم توجه کنند. اگر مقیاس این بحران، عبور دادنِ جامعه جهانی بهسمتِ یک حکمرانی بلامنازع جدید باشد و ظرفیت چنین تصرفاتی فراهم آمده باشد، باید تحرکات و اقدامات متناسب با آن طراحی و عملیاتی شود و این کار نیاز به فعالیتهایی در لایههای مختلفِ بنیادی، راهبردی و برنامهریزیهای عملیاتی دارد و بعد اقدام گسترده در صف بهصورت یک شبکه منسجم انجام بگیرد.
شکی نیست که تابآوری جامعه دینی در برابر این ابتلا بسیار بیشتر از جامعه مادی و مدرن است. این ویروس میتواند برخلاف همۀ طراحیها، ضربههای مهلکی بر پیکرۀ مدرنیته وارد کند. این ویروس میتواند به ظهور شکافها و ضعفهای فراوانِ مستتر در نظم مدرن (از جمله اصالت منافع فردی) منتهی گردد. از طرف دیگر، امروز، تمدن غرب یک تمدنِ بیرقیب نیست. در رقابت تمدنی بین جبهۀ غرب و جبهۀ اسلام، اگر مقاومت کنیم و موضعگیری و برخورد آگاهانه و فعال در مقابلِ طراحیهای غیرانسانی غرب داشته باشیم، نتیجۀ متفاوتی رقم خواهد خورد و فروپاشی تمدن غرب تسریع خواهد شد.
راه ما آماده شدن برای مواجهه با احتمالات است و این آمادگی چیزی نیست جز #قوی_شدن در عرصههای مختلف اقتصادی، مجازی، علمی و فرهنگی.
@taammolat74
آیتالله سیدمهدی میرباقری
بخش ۲ از ۲
این دورکاریها و این تعطیل کردن تجمعات حقیقی و عبور از #جامعۀ_حقیقی به #جامعۀ_مجازی و ایجاد بستر برای پذیرشِ حلوفصل امور (تحصیل، اشتغال و سایر ارتباطات اجتماعی) در فضای مجازی، و قرائن فراوان دیگر بهویژه قرار گرفتن در شرایطِ یک رزمایش بزرگِ زیست در فضای مجازی، که آخرین مقاومتها در برابرِ آن در حال فروریختن است و...، مؤیداتی بر این احتمال است که شاید چنین پشتِ صحنهای وجود دارد تا بتوانند سیطره بلامنازع مجازی بر جهان پیدا کنند. گمان من این است که این بیانی که رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی در روز عید مبعث فرمودند و اشاره کردند که ما در فضای مجازی هم باید قوی بشویم، شاید با توجه به این نکته بوده باشد.
این احتمال و فرضیه ممکن است معارضاتی داشته باشد، از جمله اینکه اگر چنین مقاصدی در کار باشد، پس چرا این بیماری دامن اروپا و آمریکا را هم گرفته است؟ در پاسخ باید گفت: منافاتی ندارد، چون در جنگ جهانی هم کل جامعۀ جهانی ناامن شد و جهان به سمتی کشیده شد که شعار نظم نوین و صلح پایدار را بپذیرند.
به هر حال، ما باید احتمالات و فرضیهها، بهخصوص احتمالات و #فرضیههای_بزرگ و استراتژیک را در نظر بگیریم و صحت و سُقم آنها را دنبال کنیم و برنامهریزی و رزمایشِ متناسب برای مواجهۀ فعال و هوشمندانه با آن انجام دهیم و تهدیدها را به فرصت تبدیل کنیم. نباید فرضیههای بزرگ را صرفاً با چند قرینۀ خُردِ مخالف رد کرد. البته این فرض هم دور از نظر نیست که این ویروسِ منحوس اما هوشمند، از همان آغاز هم با هدفِ ایجاد گسست اجتماعی از یک طرف، و شکلدهی به پیوست و انسجامِ مجازی و کلبۀ الکترونیکی از طرف دیگر، مهندسی و مدیریت شده باشد.
به نظر میرسد اگر آن نهادها و ساختارهایی که باید پشتیبانیِ فکری کنند، شکل گرفته بود و مسیر خودش را طی میکرد، امروز میتوانست دربارۀ این مسائل، نظر کارشناسی بدهد، ولی تلقی حقیر این است که اکنون، شبکۀ نیروهای جوان و فعال و بهخصوص نیروهای #آتش_به_اختیار، و نخبگان، فضاهای اندیشهورزی در این زمینهها را باید بهسرعت فراهم کنند و بستر #تأیید_یا_رد این فرضیهها را بررسی کنند و سپس بهدنبال یک طراحی همهجانبه و سازوکار جامعی در مقابلِ این پدیده، با ابعادی که برای آن مفروض است، داشته باشند و در برنامههای خود، علاوه بر حوزه بهداشت و حوزه جنگهای بیولوژیکی که بخشی از کار هستند، به این فرضیهها هم توجه کنند. اگر مقیاس این بحران، عبور دادنِ جامعه جهانی بهسمتِ یک حکمرانی بلامنازع جدید باشد و ظرفیت چنین تصرفاتی فراهم آمده باشد، باید تحرکات و اقدامات متناسب با آن طراحی و عملیاتی شود و این کار نیاز به فعالیتهایی در لایههای مختلفِ بنیادی، راهبردی و برنامهریزیهای عملیاتی دارد و بعد اقدام گسترده در صف بهصورت یک شبکه منسجم انجام بگیرد.
شکی نیست که تابآوری جامعه دینی در برابر این ابتلا بسیار بیشتر از جامعه مادی و مدرن است. این ویروس میتواند برخلاف همۀ طراحیها، ضربههای مهلکی بر پیکرۀ مدرنیته وارد کند. این ویروس میتواند به ظهور شکافها و ضعفهای فراوانِ مستتر در نظم مدرن (از جمله اصالت منافع فردی) منتهی گردد. از طرف دیگر، امروز، تمدن غرب یک تمدنِ بیرقیب نیست. در رقابت تمدنی بین جبهۀ غرب و جبهۀ اسلام، اگر مقاومت کنیم و موضعگیری و برخورد آگاهانه و فعال در مقابلِ طراحیهای غیرانسانی غرب داشته باشیم، نتیجۀ متفاوتی رقم خواهد خورد و فروپاشی تمدن غرب تسریع خواهد شد.
راه ما آماده شدن برای مواجهه با احتمالات است و این آمادگی چیزی نیست جز #قوی_شدن در عرصههای مختلف اقتصادی، مجازی، علمی و فرهنگی.
@taammolat74
۸:۵۴
۸:۵۵
ابتذالِ بیپایان تلویزیون
علیرضا آل یمین
دو سه روز پیش دوست نازنینی خواست برای جلسهای با مدیران ارشد تلویزیون با موضوع؛ طرح پیشنهاد و انتقاد در حوزه فیلم و سریالسازی مطلبی بنویسم. آنچه نوشتم را با اندکی تغییر به اشتراک میگذارم.
دوست عزیزم! دو سه روزیست که فکر میکنم اینجا چه بگویم و چه بنویسم. اما از هر طرف که رفتم جز ناامیدی نیفزود.
چشم امیدی به این جلسات ندارم که در آن سنگ بنای راهی نو در رسانه و فرهنگ گذاشته شود. یا اگر به فرض محال عقلای قوم بنشینند و عقلهایشان را یککاسه کنند و به این نتیجه برسند که راه را کج آمدهاند چنان همت و حمیتی در سازمان سنگین تلویزیون نیست که بخواهد خودش را به نقطه سرِ خط برساند و طرح نویی دراندازد.
رفیق عزیز! نخبهترین انقلابی در حوزه فرهنگ و رسانه #مرتضی_آوینی بود. اما تلویزیون او را هم برنتافت، چنان که تا امروز هم برنمیتابد. حال آنکه آوینی برای تلویزیون چه در سر داشت غیر از اینکه تلویزیون رسانهی پیشانی بلند و پیشرویی باشد، بیخوف از ویدئو و ماهواره و الخ.
در دورهای که اوج بگیر و ببندهای سیاسی و فرهنگی بود و انقلابیون تندرو در غیاب فرزانگانی همچون بهشتی و مطهری نه اعتقادی به دیالوگ داشتند و نه دلنگران زندگی انقلابی در دهکدهی مکلوهانی بودند تفکر و نگاه پستمدرن آوینی محکوم به سانسور و تحدید بود. همآن ساختار فکری که اتفاقا همچنان ضرورت این روزهای تلویزیون است. چهآنکه بر این باورم؛ آوینی اگر مانده بود، با آن ذهن سرکش و جانِ پویا در دههی نود میزیست، با تمام مختصات فکری و ضروریات زمانهاش.
اندوه عمیقیست که حزباللهیها و مدیران ریشدار رسانه و فرهنگ از تمام آوینی، گنجینهی آسمانی را خواندهاند که مجموعه گفتار متن روایت فتح است و حلزونهای خانه به دوش، فردایی دیگر، توسعه و تمدن مبانی غرب هم صرفا زینت الکتابخانهها شدهاند.
رفیق جان! تا وقتی تلویزیون، این رسانهی تکساحتی تن به گفتمان نخبگانی ندهد و این گفتمان را در تمام سطوح سازمان منتشر نکند همچنان شاهد تکثیر و جولان نفوذیهای ستون پنجم که زائیدهی بلاهت مدیرانند خواهیم بود.
تلویزیون چون قدرت و شهامت مواجه با اندیشه را ندارد ناگزیر برای جذب مخاطب تن به ابتذال داده است.
تا وقتی این تنها رسانهی فراگیر ملی با میل ملالتبار مدیران فسیلِ بیسواد و ترسو اداره شود؛ پرطرفدارترین ساختهاش، مبتذلترین آنها خواهد بود.
#صداوسیما#پایتخت
@taammolat74
علیرضا آل یمین
دو سه روز پیش دوست نازنینی خواست برای جلسهای با مدیران ارشد تلویزیون با موضوع؛ طرح پیشنهاد و انتقاد در حوزه فیلم و سریالسازی مطلبی بنویسم. آنچه نوشتم را با اندکی تغییر به اشتراک میگذارم.
دوست عزیزم! دو سه روزیست که فکر میکنم اینجا چه بگویم و چه بنویسم. اما از هر طرف که رفتم جز ناامیدی نیفزود.
چشم امیدی به این جلسات ندارم که در آن سنگ بنای راهی نو در رسانه و فرهنگ گذاشته شود. یا اگر به فرض محال عقلای قوم بنشینند و عقلهایشان را یککاسه کنند و به این نتیجه برسند که راه را کج آمدهاند چنان همت و حمیتی در سازمان سنگین تلویزیون نیست که بخواهد خودش را به نقطه سرِ خط برساند و طرح نویی دراندازد.
رفیق عزیز! نخبهترین انقلابی در حوزه فرهنگ و رسانه #مرتضی_آوینی بود. اما تلویزیون او را هم برنتافت، چنان که تا امروز هم برنمیتابد. حال آنکه آوینی برای تلویزیون چه در سر داشت غیر از اینکه تلویزیون رسانهی پیشانی بلند و پیشرویی باشد، بیخوف از ویدئو و ماهواره و الخ.
در دورهای که اوج بگیر و ببندهای سیاسی و فرهنگی بود و انقلابیون تندرو در غیاب فرزانگانی همچون بهشتی و مطهری نه اعتقادی به دیالوگ داشتند و نه دلنگران زندگی انقلابی در دهکدهی مکلوهانی بودند تفکر و نگاه پستمدرن آوینی محکوم به سانسور و تحدید بود. همآن ساختار فکری که اتفاقا همچنان ضرورت این روزهای تلویزیون است. چهآنکه بر این باورم؛ آوینی اگر مانده بود، با آن ذهن سرکش و جانِ پویا در دههی نود میزیست، با تمام مختصات فکری و ضروریات زمانهاش.
اندوه عمیقیست که حزباللهیها و مدیران ریشدار رسانه و فرهنگ از تمام آوینی، گنجینهی آسمانی را خواندهاند که مجموعه گفتار متن روایت فتح است و حلزونهای خانه به دوش، فردایی دیگر، توسعه و تمدن مبانی غرب هم صرفا زینت الکتابخانهها شدهاند.
رفیق جان! تا وقتی تلویزیون، این رسانهی تکساحتی تن به گفتمان نخبگانی ندهد و این گفتمان را در تمام سطوح سازمان منتشر نکند همچنان شاهد تکثیر و جولان نفوذیهای ستون پنجم که زائیدهی بلاهت مدیرانند خواهیم بود.
تلویزیون چون قدرت و شهامت مواجه با اندیشه را ندارد ناگزیر برای جذب مخاطب تن به ابتذال داده است.
تا وقتی این تنها رسانهی فراگیر ملی با میل ملالتبار مدیران فسیلِ بیسواد و ترسو اداره شود؛ پرطرفدارترین ساختهاش، مبتذلترین آنها خواهد بود.
#صداوسیما#پایتخت
@taammolat74
۸:۵۵
آرمانخواهی انسان مستلزم صبر بر رنجهاست. پس برادر خوبم، برای جانبازی در راه آرمانها یاد بگیر که در این سیاره رنج صبورترین انسانها باشی.
سید مرتضی آوینی
@taammolat74
سید مرتضی آوینی
@taammolat74
۸:۵۵
۸:۵۶
خدا کند که بیایی...
سید مهدی شجاعی
از عمق ناپیدای مظلومیت ما، صدایی آمدنت را وعده میداد. صدا را، عدل خداوندی صلابت میبخشید و مهرِ ربانی گرما میداد. و ما هرچه استقامت؛ از این صدا گرفتیم و هرچه تحمل؛ از این نوا دریافتیم.
در زیر سهمگینترین پنجههای شکنجه تاب میآوردیم که شکنج زلف تو را میدیدیم. در کشاکش تازیانهها و چکاچک شمشیرها، برق نگاه تو تابمان میداد و صدای گامهای آمدنت توانمان میبخشید. رایحهات که مژده حضور تو را بر دوش میکشید، مرهمی بر زخمهای نو به نو مان بود و جبرهای جانهای شکستهمان. دردها همه از آن رو تاب آوردنی بود که آمدنی بودی.
تحمل شدائد از آن رو شدنی بود که ظهورت شدنی بود و به تحقق پیوستنی. انگار تخم صبر بودیم که در خاک انتظار تاب می آوردیم تا در هرم خورشید تو به بال و پر بنشینیم. سنگینی بار انتظار بر پشت ما، یک سال و دو سال نیست سنگینی یک قرن و دو قرن نیست. حتی از زمان تودیع یازدهمین خورشید نیست.
تاریخ انتظار و شکیبایی ما به آن ظلم که در عاشورا بر ما رفته است بر میگردد، به آن تیرها که از کمان قساوت برخاست و بر گلوی مظلومیت نشست، به آن سم اسبهای کفر که ابدان مطهر توحید را مشبک کرد. به آن جنایتی که دست و پای مردانگی را برید، از آن زمان تا کنون ما به آب حیات انتظار زندهایم، انتظار ظهور منتقم خون حسین. تاریخ استقامت ما از آن هم دورتر میرود، از عاشورا میگذرد و به بعثت پیامبر اکرم میرسد...
@taammolat74
سید مهدی شجاعی
از عمق ناپیدای مظلومیت ما، صدایی آمدنت را وعده میداد. صدا را، عدل خداوندی صلابت میبخشید و مهرِ ربانی گرما میداد. و ما هرچه استقامت؛ از این صدا گرفتیم و هرچه تحمل؛ از این نوا دریافتیم.
در زیر سهمگینترین پنجههای شکنجه تاب میآوردیم که شکنج زلف تو را میدیدیم. در کشاکش تازیانهها و چکاچک شمشیرها، برق نگاه تو تابمان میداد و صدای گامهای آمدنت توانمان میبخشید. رایحهات که مژده حضور تو را بر دوش میکشید، مرهمی بر زخمهای نو به نو مان بود و جبرهای جانهای شکستهمان. دردها همه از آن رو تاب آوردنی بود که آمدنی بودی.
تحمل شدائد از آن رو شدنی بود که ظهورت شدنی بود و به تحقق پیوستنی. انگار تخم صبر بودیم که در خاک انتظار تاب می آوردیم تا در هرم خورشید تو به بال و پر بنشینیم. سنگینی بار انتظار بر پشت ما، یک سال و دو سال نیست سنگینی یک قرن و دو قرن نیست. حتی از زمان تودیع یازدهمین خورشید نیست.
تاریخ انتظار و شکیبایی ما به آن ظلم که در عاشورا بر ما رفته است بر میگردد، به آن تیرها که از کمان قساوت برخاست و بر گلوی مظلومیت نشست، به آن سم اسبهای کفر که ابدان مطهر توحید را مشبک کرد. به آن جنایتی که دست و پای مردانگی را برید، از آن زمان تا کنون ما به آب حیات انتظار زندهایم، انتظار ظهور منتقم خون حسین. تاریخ استقامت ما از آن هم دورتر میرود، از عاشورا میگذرد و به بعثت پیامبر اکرم میرسد...
@taammolat74
۸:۵۶
۸:۵۶