عکس پروفایل ⤤Tᵃᵉkᵒᵒkᵉʳˢ⤦

⤤Tᵃᵉkᵒᵒkᵉʳˢ⤦

۱,۶۲۸عضو
بازارسال شده از →𝗧𝗞←
thumnail

۱۲:۳۵

بازارسال شده از →𝗧𝗞←
thumnail

۱۲:۳۵

بازارسال شده از →𝗧𝗞←
thumnail

۱۲:۳۵

⤤Tᵃᵉkᵒᵒkᵉʳˢ⤦
undefined تصویر
-این دیالوگ...این ترکیب.. آه مرگ خونین من!مچکرم ازت مایا)

۱۲:۳۹

⤤Tᵃᵉkᵒᵒkᵉʳˢ⤦
undefined درود؛ اوقات بکامundefined آیان صحبت میکنه؛ -از سمت چنل تهکوکرز دوباره چلنج داریم..و همین اول کاری بگم که همه چیز به سرعت خودتون بستگی داره رفقا؛ ×چلنج این سری، ازین قراره که شما این پیام رو تو دیلی/چنلتون فور میکنین و زیرش نیک نیمتون تو بله رو به همراه یک عدد بین ۱ تا ۱۰ میفرستین و یادتون نره فقط و فقط لینک چنلتونو اینجا برام بفرستین... و بوم!! قراره سکرت بمونه کار من! بعدا متوجه میشین نتیجه این چلنج چقدر باحاله و میشه به چشم یادگاری هم دیدتش؛ -ظرفیت نهایتا تا ۱۵ چنل..پس زود تند سریع؛(وقتی اعلام کردم بسه، دیگه فور نکنین لطفا) -و برای جواباش صبور و شکیبا باشین. متشکر! FROM: Tᵃᵉkᵒᵒkᵉʳˢ
-خب برای چندنفری امادس..نظر بر اینه که روزی جواب دو یا سه نفر رو همینجا بفرستم؛اما یه نکته رو بگم.. ممکنه داستانا جدا از اتفاقات واقعی باشن و یا حتی بخشی از اون چیزی باشن که قبلا خوندین.. حرف کلی اینه که به هیچ عنوان ربطی به فیکشنا و داستان اصلیشون ندارن.. فقط انگار یه گوشه از داستان، دیده نشده و یا بریده شده و اونو با ذهن و نوشته خودم باهاتون به اشتراک گذاشتم..همین.
پس هرروز چنل رو چک کنین شاید نوبت شما باشه؛ امیدوارم خوشتون بیاد)

۱۲:۴۸

⤤Tᵃᵉkᵒᵒkᵉʳˢ⤦
undefined درود؛ اوقات بکامundefined آیان صحبت میکنه؛ -از سمت چنل تهکوکرز دوباره چلنج داریم..و همین اول کاری بگم که همه چیز به سرعت خودتون بستگی داره رفقا؛ ×چلنج این سری، ازین قراره که شما این پیام رو تو دیلی/چنلتون فور میکنین و زیرش نیک نیمتون تو بله رو به همراه یک عدد بین ۱ تا ۱۰ میفرستین و یادتون نره فقط و فقط لینک چنلتونو اینجا برام بفرستین... و بوم!! قراره سکرت بمونه کار من! بعدا متوجه میشین نتیجه این چلنج چقدر باحاله و میشه به چشم یادگاری هم دیدتش؛ -ظرفیت نهایتا تا ۱۵ چنل..پس زود تند سریع؛(وقتی اعلام کردم بسه، دیگه فور نکنین لطفا) -و برای جواباش صبور و شکیبا باشین. متشکر! FROM: Tᵃᵉkᵒᵒkᵉʳˢ
thumnail

۲۰:۱۶

⤤Tᵃᵉkᵒᵒkᵉʳˢ⤦
undefined درود؛ اوقات بکامundefined آیان صحبت میکنه؛ -از سمت چنل تهکوکرز دوباره چلنج داریم..و همین اول کاری بگم که همه چیز به سرعت خودتون بستگی داره رفقا؛ ×چلنج این سری، ازین قراره که شما این پیام رو تو دیلی/چنلتون فور میکنین و زیرش نیک نیمتون تو بله رو به همراه یک عدد بین ۱ تا ۱۰ میفرستین و یادتون نره فقط و فقط لینک چنلتونو اینجا برام بفرستین... و بوم!! قراره سکرت بمونه کار من! بعدا متوجه میشین نتیجه این چلنج چقدر باحاله و میشه به چشم یادگاری هم دیدتش؛ -ظرفیت نهایتا تا ۱۵ چنل..پس زود تند سریع؛(وقتی اعلام کردم بسه، دیگه فور نکنین لطفا) -و برای جواباش صبور و شکیبا باشین. متشکر! FROM: Tᵃᵉkᵒᵒkᵉʳˢ
thumnail
< سوگند - مین هو >   شماره۷؛سقوط!
ورقه عکس اول رو از بین دفتر روی میز برداشت و با نگاه کردن بهش، لبخند تلخی زد. عکسی که داستان عجیبی داشت. عکس تار از مردی سیاه پوش بود که روی پشت بام بلندی، با تفنگش، کسی رو به قصدِ تیر زدن نشونه گرفته بود.
نفس عمیقی کشید و با برداشتن خودکار سیاه، و نشستنش پشت میز، شروع کرد به نوشتن پشت اون عکس؛

"اون‌ نگاهت... امان از اون نگاهت. نگاهی که مملو از گمشدگی و تعجب و بدبختی بود ولی گیراییِ خاصی داشت..
گیرایی ای که باعث شد اون روز برای اولین بار تیری به هدف نزنم و مغزت رو متلاشی نکنم.. راستش، دلم نیومد من نگاه رو از چشمات بگیرم!
بعدها فهمیدم چشمات صادق بودن..وقتی از زندگی نکبت بارت باخبر شدم.. داشتم به این فکر میکردم که تو بدبخت تری یا من؟ بدبختیِ منعکس شده تو چشم و نگاهامون، یه طور بود؟ یا متفاوت؟
من اون روز و روزهای بعدش نگاهات رو بهونه‌ زندگیت کردم و زنده نگه داشتمت...
اما نمیدونستم آخرِ این راهی که باهم توش قدم برمیداشتیم، قراره من رو، منی که نگاهت رو از چشمهات نگرفتم، مقابل تو قرار بده و سرنوشت اون کسی باشه که آخرین نگاه‌ها رو شاهد باشه..آخرین تنفس هارو بشماره..و پایان بده به دو چشمی که بین امواج مرگِ آب و دریا، بهم خیره بودن.. به لب هایی که تا اخرین نفس به روی هم لغزیدن و مانع از شنیدن ضجه های گلومون شدن.. دستم که به روی سینه ات گذاشته شد، کلِ دنیام ویرون شد جیلی بیلی..تند میزد..ضجه میزد و من میدونم که اسم من رو فریاد میزد...اما دیر بود؛شاید چون مدت ها پیش حسودان نخ سرخ رنگ سرنوشتمان را بریده بودند..!"
با تموم کردن نوشته هاش با اون خط آخری که بشدت آشنا بود، بغض لعنتیش رو کنترل کرد. همون لحظه دستای گرمِ دوستش رو شونه اش قرار گرفت.
-سوگند..شاهد اتفاقات دیگرون بودن سخته..میدونم. ولی وقتش نیست این عکسا رو بریزیم دور؟ یا یه جایی به دور از نگاهمون بذاریشون تا اینطور یادشون نیوفتیم و هرسری گریه نکنیم؟دختری که سوگند صدا زده شده بود، سری به نشونه نه تکون داد.+من..من نباید میدیدمشون مین هو..و نباید از هر لحظاتی که کنار هم دیدمشون عکس میگرفتم..خصوصا لحظه آخری که تو دریا....نتونست جمله اش رو کامل کنه و به گریه افتاد. تهیونگ و جونگکوک جلوی چشماشون و جلوی دوربین سوگند جون داده بودن.. توی دریای بی رحمی غرق شدن..و سوگندی که نهایتا ۴ و یا ۵ تا عکس از اون دومرد داشت..عکس هایی که به دور از چشمشون گرفته بودن و هردو هرکاری کردن تا اونها متوجهشون نشن.
سوگند از همون روزی که تهیونگ رو بالای پشت بام دید، از همون روزی که تهیونگ تیری نزد و بجاش جونگکوک رو گروگان گرفت، میدونست شیفته داستان اون دومرد میشه و مین هو رو هم در جریان گذاشت و پا به پای خودش به این سمت و اون سمت کشید..میدونست باید ریسک کنه تا ازشون عکس بگیره.. ولی امان از دنیایِ سیاه بخت! دنیا و تقدیر پست فطرتش که اونور جان دو مرد رو گرفت و اینور مین هو و سوگند رو شاهد پایان و سقوطی غم انگیز کرد!

1403.9.30
FROM: Ayan; @taekookies
FOR: @liiilac_auraa  &  @mysterious_peace

۲۰:۱۶

⤤Tᵃᵉkᵒᵒkᵉʳˢ⤦
undefined درود؛ اوقات بکامundefined آیان صحبت میکنه؛ -از سمت چنل تهکوکرز دوباره چلنج داریم..و همین اول کاری بگم که همه چیز به سرعت خودتون بستگی داره رفقا؛ ×چلنج این سری، ازین قراره که شما این پیام رو تو دیلی/چنلتون فور میکنین و زیرش نیک نیمتون تو بله رو به همراه یک عدد بین ۱ تا ۱۰ میفرستین و یادتون نره فقط و فقط لینک چنلتونو اینجا برام بفرستین... و بوم!! قراره سکرت بمونه کار من! بعدا متوجه میشین نتیجه این چلنج چقدر باحاله و میشه به چشم یادگاری هم دیدتش؛ -ظرفیت نهایتا تا ۱۵ چنل..پس زود تند سریع؛(وقتی اعلام کردم بسه، دیگه فور نکنین لطفا) -و برای جواباش صبور و شکیبا باشین. متشکر! FROM: Tᵃᵉkᵒᵒkᵉʳˢ
thumnail
<  مِرا  >  شماره۸؛مدهوش!
+آیان؟با صدا زده شدنش، نگاهشو از آسمون بالای سرش گرفت و خیره موند به نیم رخِ دخترک...چرا دوباره آیان صداش میزد؟بعد از مدتها نیومده بود که بازم بیرحمی زندگی رو بچشه! حداقل نه از سمت دختر خودش!خواست به نشون اعتراض با صدای بلند و دلخوری جوابش رو بده، ولی دخترک زودتر جُنبید؛ انگار که داستانها داشت برای گفتن! برای گفتن به پدری که روزی آرزوش بود بوییدن عطرش!+وقتی نبودی..با پدر تمام شب هامون رو اینطور میگذروندیم. ساعت ها به آسمون خیره میشدیم و با ستاره ای که برامون عزیز بود حرف میزدیم..تا شاید تو بشنوی. تویی که پدرم مدهوشت بود و من فقط ازت چندتا یادگاری داشتم و حسرتِ دوباره دیدن صورت قشنگت و هدیه دادنِ عطرت به تک تک اون سلول کوچیکای بدنم رو...تویی که هم دور بودی هم نزدیک. هم دوریت مارو میکشت هم نزدیکیت! دور بودی ولی همیشه نزدیک ترین خیال برای من بودی؛ برای دختری که وقتی اسم جونگکوک رو از زبون پدرش میشنید، بارها تصورت میکرد که داری موهاش رو میبافی..داری از خوشگلیش میگی..داری صداش میزنی مِرا..مِرا هرلسون؟کیم مِرا؟ یا شایدم جئون مِرا؟    بابایی.........مرد که تا اون موقع فقط گوش شده بود و همراه، دستش رو سمت اشک های روی گونه‌ی دخترکش برد. تحمل حرفاش سخت بود، تحمل دیدن اشکاش بدتر!-جانم مِرا...جانم؟
+بابایی دیگه نرو...دیگه دلیل اشکای پدر و جیمینی نشو...دیگه برای مِرا کوچولویی که آغوشت رو نیاز داره، دور نباش...دیگه ستاره نشو...
تحملش به آخر رسید...بلند شد و تن کوچیک دخترش رو به آغوش گرفت.-آیانی اینجاست و جایی نمیره! آیانی حتی یه شکلات کاکائویی ستاره ای میشه و بین دستای قشنگت آب میشه ولی جایی نمیره دیگه دخترم...دخترک خنده شیرینی کرد.+شکلات کاکائویی ستاره ای؟
-آره..فقط برای تو!
+به پدر میگم که یه شکلات بزرگ بهم میدی و دندونامو خراب میکنی!
-عه؟ ولی دوستش داری مگه نه؟
+اره به اندازه بابا جونگکوکی..آیانیِ قویِ من!

1403.9.30
FROM: Ayan; @taekookies
FOR: @Merraa

۲۰:۱۷

⤤Tᵃᵉkᵒᵒkᵉʳˢ⤦
undefined درود؛ اوقات بکامundefined آیان صحبت میکنه؛ -از سمت چنل تهکوکرز دوباره چلنج داریم..و همین اول کاری بگم که همه چیز به سرعت خودتون بستگی داره رفقا؛ ×چلنج این سری، ازین قراره که شما این پیام رو تو دیلی/چنلتون فور میکنین و زیرش نیک نیمتون تو بله رو به همراه یک عدد بین ۱ تا ۱۰ میفرستین و یادتون نره فقط و فقط لینک چنلتونو اینجا برام بفرستین... و بوم!! قراره سکرت بمونه کار من! بعدا متوجه میشین نتیجه این چلنج چقدر باحاله و میشه به چشم یادگاری هم دیدتش؛ -ظرفیت نهایتا تا ۱۵ چنل..پس زود تند سریع؛(وقتی اعلام کردم بسه، دیگه فور نکنین لطفا) -و برای جواباش صبور و شکیبا باشین. متشکر! FROM: Tᵃᵉkᵒᵒkᵉʳˢ
thumnail
< شارلوت - کیم مونی >  شماره۶؛دزیره
پشت میز چوبی نشستن و مثل روز قبل، دختر جوانی با لیوان های داخل سینی سمتشون اومد، خوب میدونست دو دختر آمریکایی چه چیزی رو برای نوشیدن میخوان.به بخار لیوان مقابلش خیره بود که با ورود چند نفر و خوش و بش هاشون با آقای سالیوان نظرش به چیز دیگه ای جلب شد. اونا کره ای بودن! با آرنج ضربه ای به پهلوی دوستش که کنارش نسسته بود زد.+شارلوت...اونام کره ایَن!شارلوت نگاهش رو از دفترچه زیر دستش گرفت و به جمع سه چهار نفره رو به رو خیره شد.اون چهار نفر، پشت میزی نشستن و تموم توجه شارلوت به سمت مردی رفت که با حالتی خاص، به روی صندلی لش کرده بود و پیپ به دهان، به پسر رو به روش خیره بود.-مونی...شارلوت با چشم اشاره ای زد تا مونی هم نگاهش به اون مرد افتاد. جذابیت در اون کره ای تبار موج میزد!+نگو که میخوای مخشو بزنی!شارلوت خنده ای کرد و قلمش را بین انگشتانش چرخاند.-نگاهش رو ببین.نگاهش؟ مگه میشد ندید؟ نگاه اون مرد تماما سهم پسری بود که روبه رویش نشسته بود و در حال حرف زدن بود. مونی خوشحال از پیدا کردن سوژه ای جدید، گلویی صاف کرد و مثل همیشه شروع کننده داستان شد.+پس اول، از نگاهش بنویس. از اسارتی که هم سهم مرد شده و هم سهم اون پسر.... بنویس دود و پیپی که قربانی عشق شده بودند..قربانی، چون مرد به جای چشیدن لب های پسرش، به اجبار عطشش رو به روی پیپ خالی میکرد و دود این خاکستر شدن رو، به هوا میفرستاد.شارلوت با دیدن سکوت مونی، دست از نوشتن برداشت و به صحنه‌ رو به رو خیره شد‌.+و بنویس...از دستایی که...
-از دستایی که با جرعت بهم گره خوردند و سهم این هم آغوشی، لبخندِ بی مانند اون مرد بود..
+کاش میشد چهره پسر رو ببینم.. باید زیادی دلبر باشه که با دل این مرد داره بازی میکنه.
شارلوت خندید و سری به نشونه موافقت تکون داد.-خیلی...عاشقه!
+نگاهش که داد میزنه...ادامه نوشته هارو خودت اوکی کن بِستی...من به یه بهونه میرم جلو.
مونی از جا بلند شد و به قصد سمتی رفت تا چهره پسری که تموم این مدت نگاه مرد مقابلش رو به خودش گره زده بود رو بتونه ببینه.  و حقا که سهم‌ نگاه مرد، همین چهره‌ی زیبای پسرک بود!دست از خیره نگاه کردن برداشت و بعد از برداشتن کاغذ دستمالی به سمت میز خودشون حرکت کرد.+شارلوت!
-چیشد ؟خوشگله؟
+هست..و خیلی جوونه! خیلی جوون تر از مرد!
شارلوت ابرویی بالا انداخت. -نکنه پسرشه؟حالا مونی شانه ای بالا انداخت.+به هرحال..این عشق پدر پسری نمیتونه باشه‌!شارلوت نگاهش رو از مردی که لحظه ای با انگشتانش عینک پسرک رو صاف کرد و با لبخند کمرنگی تارهای موهاش رو نوازش کرد، گرفت و به نوشتنش ادامه داد."اگر عشقشان ممنوعه بود، اگر یک جنس بود، اگر دشمن زیاد داشت و اگر عجیب بود، در نهایت زیبایی کلامِ نگاهشان دیوار بزرگی برای حفظ این عشق و دلدادگی بود. نگاهی که سفر میکرد عشق را .. طلب میکرد جنگیدن برای عشق را..!
جنگیدنِ مردی به مانند ناپلئون و پسری کم سن و سال به مانند دزیره...تنها و تنها برای ارامش عشقشان!"

1403.9.30
FROM: Ayan; @taekookies
FOR: @teakoarmy  & ble.ir/join/3wdffaknpv

۲۰:۱۹

⤤Tᵃᵉkᵒᵒkᵉʳˢ⤦
undefined درود؛ اوقات بکامundefined آیان صحبت میکنه؛ -از سمت چنل تهکوکرز دوباره چلنج داریم..و همین اول کاری بگم که همه چیز به سرعت خودتون بستگی داره رفقا؛ ×چلنج این سری، ازین قراره که شما این پیام رو تو دیلی/چنلتون فور میکنین و زیرش نیک نیمتون تو بله رو به همراه یک عدد بین ۱ تا ۱۰ میفرستین و یادتون نره فقط و فقط لینک چنلتونو اینجا برام بفرستین... و بوم!! قراره سکرت بمونه کار من! بعدا متوجه میشین نتیجه این چلنج چقدر باحاله و میشه به چشم یادگاری هم دیدتش؛ -ظرفیت نهایتا تا ۱۵ چنل..پس زود تند سریع؛(وقتی اعلام کردم بسه، دیگه فور نکنین لطفا) -و برای جواباش صبور و شکیبا باشین. متشکر! FROM: Tᵃᵉkᵒᵒkᵉʳˢ
thumnail

۲۰:۱۹

-خب این از سهم ۵ نفر اول؛ امیدوارم خوشتون اومده باشه و یه گوشه نگهش دارین؛پیشنهاد میشه بقیه ام بخونن..جالب شده)

۲۰:۲۲

بازارسال شده از Hypoxia
thumnail
کد٢٦ شماره١٨٩
برای هوسوک آدما دو دسته بودن . اون هایی که سیگار میشدن تا اعصاب تصادف کردتو خمار کنن ، یا اونهایی که روکش میشدن تا به فنا نری ! سوال اینه که .. کی روکشه ؟
-Flames mask
@taekookies

۲۱:۳۰

⤤Tᵃᵉkᵒᵒkᵉʳˢ⤦
undefined کد٢٦ شماره١٨٩ برای هوسوک آدما دو دسته بودن . اون هایی که سیگار میشدن تا اعصاب تصادف کردتو خمار کنن ، یا اونهایی که روکش میشدن تا به فنا نری ! سوال اینه که .. کی روکشه ؟ -Flames mask @taekookies
-باو واو!)مچکرم؛

۲۱:۳۰

thumnail
کارت عکس و کارت پستی تهیونگ برای رویداد قرعه‌کشی ویورس "سردترین زمستان" که چندروز پیش برگزار شد.
ترجمه نوشته‌ی رو کارت: زمستونی تو راهه، چه سرد یا مرطوب باشه، همیشه تو بهشت گرمیم.

⭑ #Maya ⭑ #News
undefinedundefined
╰• @taekookies ⭑

۱۳:۲۸

thumnail

۱۳:۲۸

thumnail
ورژن "YUNSEOKCHEOL TRIO" آهنگ "Winter Ahead" از تهیونگ و پارک هیوشین منتشر شد‌.undefined

⭑ #Maya ⭑ #News
undefinedundefined
╰• @taekookies ⭑

۱۳:۳۱

thumnail
یا هفت تن بنگتنundefined
دنس منتشر شده از جونگوی کیوت و گندمون با بادا لی🥹

⭑ #Maya ⭑ #News
undefinedundefined
╰• @taekookies ⭑

۱۴:۳۶

⤤Tᵃᵉkᵒᵒkᵉʳˢ⤦
undefined یا هفت تن بنگتنundefined دنس منتشر شده از جونگوی کیوت و گندمون با بادا لی🥹 ⭑ #Maya ⭑ #News undefinedundefined ╰• @taekookies ⭑
-هه هه.. دوستای مشترک..یونو؟

۱۶:۰۵

thumnail
بادا‌شی!
تو این بازی رو شروع کردی.
لطفا پایانش و خودت تموم کن و این کادر دو نفره رو سه نفرش کن!
خواستن توانستن است..undefined

⭑ #Mera ⭑ #Edit
undefinedundefined
╰• @taekookies ⭑

۱۶:۴۶

بازارسال شده از مـآرسـے
نزدیک نیا با تو مرا حادثه ای نیستاین آدم ویران شده از دور قشنگست....

۱۸:۴۷