عکس پروفایل با من حرف بزن، قرآنب

با من حرف بزن، قرآن

۵۱عضو
بسم الله الرحمن الرحیم
با من حرف بزنغزه، قسمت ۱ از ۴
من- در غزه جنگ شد، بعد از مدتی دیگر تاب شنیدن اخبارش را نداشتم. من که اینقدر به صحنه‌های خشن حساس بودم، انگار بی‌حس شده‌ام، انگار دیگر به بدترین صحنه‌های خشونت آمیز بی‌تفاوت شده‌ام. به خودمان القا می‌کردیم که باید زندگی کنیم. انگار چیزی در درونمان می‌خواست ما را کمک کند تا به زندگی عادی برگردیم. انگار می‌خواستیم از این اخبار فرار کنیم.خانه‌ها و محله‌ها نابود می‌شدند، در یک لحظه تمام یک خانواده در بمبارانی شهید می‌شدند، با شنیدن این خبرها از شدت اندوه، مات و مبهوت می‌ماندیم. گذر زمان، خاکستری از آتش سوزان این خبرها را برایمان باقی گذاشت. دیگر چیزی خوشحالمان نمی‌کرد.گذشت تا ماه مهمانی خدا فرارسید، خبر گرسنگی، آتش زیر خاکستر را دوباره در درونمان شعله‌ور می‌کرد.تا اینکه خبری فاجعه بار، خبری غیر قابل تحمل، خبر جسارت به زن باردار مسلمان (که دوست ندارم جزئیاتش را تکرار و تصور کنم)، کاری کرد که جانم به لبم رسیده است. می‌خواهم فریاد بکشم. می‌خواهم بر سر همه داد بزنم. می‌خواهم بگویم ننگ بر من که جز دلسوزی و صحبت کردن و پول دادن و ماجرا گذاشتن در پیام‌رسان‌ها، کاری از دستم برنمی‌آید. دیگر نمی‌خواهم در تجمعی شرکت کنم. دیگر نمی‌خواهم چیزی بشنوم. دیگر نمی‌توانم خیالم به حمایتهای پشت پرده ایران راحت باشد. می‌خواهم بگویم ننگ بر ما که شجاعت یمنی‌ها را نداریم.واقعا عصبانیم. کلافه‌ام. خیلی ناراحتم.حالم اصلا خوب نیست، اصلا‌.و تو، ساکت همینجا نشسته‌ای و حال و روز مرا می‌بینی. می‌بینی که با تو حرف نمی‌زنم، گویی حوصله تو را هم ندارم! نمی‌دانم چرا؟ شاید بخاطر اینکه نمی‌خواهم حرفهای کلیشه‌ای تحویلم دهی‌. اما اینطور نیست. تو قرآن زندگی من هستی. یادم می‌آید هر وقت تو، از زبان خودت با من حرف زدی، چیزهایی گفتی که فراموشم نمی‌شود و در بن بستها راههایی برایم گشودی که کسی باز نکرد.قرآن، آیا خودت حرفی داری؟ اما نه، چیزی نگو. می‌ترسم چیزی بگویی که باورش نکنم. شک کرده‌ام. می‌ترسم اعتمادم را به حرفهای تو هم از دست بدهم. آخر اگر تو دیگر در زندگی‌ام نباشی هیچ امید و تکیه‌گاهی برایم باقی نمی‌ماند. می‌خواهم دوستی من با تو بماند.اما قرآن، دیگر نمی‌توانم حرفم را نزنم، نمی‌توانم جلوی بغض و اعتراض خود را بگیرم:پس کو آن یاری خدا؟ عده‌ای می‌گویند نکند به ما دروغ گفته شده؟ بعضی طعنه می‌زنند که بگویید خدایتان بیاید کاری برایتان کنداین را می‌گویم با کلافگی و خشم راه می‌روم. سنگینی بغضم راه گلویم را بسته است. دوباره نگاهم به تو‌ می‌افتد.قرآن، می‌دانم تو مثل آنهایی که با یک جمله انگ بی‌دینی بر دیگران می‌زنند نیستی‌. تو مثل آنها آنقدر کوچک نیستی که هر چیزی که در کوتاهی نگاهشان نمی‌گنجد را کفر می‌شمردند. تو بزرگی، چون سخن خدای بزرگی. تو سخن بزرگترین امیدم هستی. یا «عَظیمَ الرَّجاءِ» دعای ابوحمزه، ای نام ادا شده با صداهای غمبار و چشمان اشکبار خلوتهای نیمه شب رمضان، پس کجایی تو؟ دیگر قرار است چه شود که یاری تو برسد؟مگر مردم غزه مسلمان نیستند؟ مگر باور به قرآن ندارند؟ مگر مقاومت نکرده‌اند؟ دیگر چه مصیبتی برسد که فرجی حاصل شود؟گذاشتی کمی عصبانیتم فروکش کند. می‌دانم که درکم می‌کنی. همیشه هر وقت له و لورده و خرد و خمیر بوده‌ام و پیش تو آمدم، احساس کردم که چقدر خوب سرپایم می‌کنی، انگار نه انگار که فروریخته بودم.آرام کنارم نشستی تا بخوانمت:
قرآن- «آیا فکر کردید با آسودگی وارد بهشت می‌شوید، در حالیکه هنوز آن بلاهایی که بر سر مردمان گذشته رسیده بر سر شما نیامده است؟ آنچنان مصیبت‌های فراوان آنها را در برگرفت، آنچنان همه چیزشان از دست رفت، آنچنان که گویی زلزله‌ای سهمگین بر سرشان فرود آمد. اینجا بود که دیگر فریاد رسول نیز به همراه یاران مؤمنش بلند شد که:«پس کجاست یاری خدا؟»اما بدان که یاری خدا نزدیک است!»(بقره ۲۱۴)
- من ساکت شدم و به حرفهایت گوش کردم. اما نه مثل همیشه. گویی ته ذهنم را خواندی. چون تو قرآنِ انسان، هستی. قرآنی که انسان را برای خودش روایت می‌کند. تو می‌دانی وقتی من حرفی نمی‌زنم، معنی‌اش قانع شدن نیست. سکوت انسان خیلی وقتها بخاطر حیران و یا کتمان است، نه وجدان.
ادامه دارد ...
#با_من_حرف_بزن_قرآن undefined@talktome_quran

۶:۳۸

با من حرف بزنغزه، قسمت ۲ از ۴
به من گفتی:
قرآن- «اگر باورت نمی‌شود گشتی در تاریخ بزن. ببین عاقبت مردمان گذشته را. آنچنان در معرکه‌های نبرد حق و باطل، کار سخت می‌شد که حالت یأس، پیامبران خدا را هم فرا می‌گرفت. کار به جایی می‌رسید که جامعه احساس می‌کردند به آنها دروغ گفته شده است، یا پیامبران احساس می‌کردند دیگر امیدی از کسی نمی‌توان داشت. اما دیری نمی‌پایید که یاری ما فرا می‌رسید و آنانی را که می‌خواستیم نجات می‌دادیم. اینگونه نیست که ما بگذاریم مجرمان هر کاری می‌خواهند بکنند، آنها نمی‌توانند از دست مجازات ما در بروند»(یوسف ۱۱۰)
من- به من بگو آن خانه و فرزندان و زندگی و جان مظلومان که با ظلم انسان‌نماهای پست‌تر از حیوانِ تاریخ در حال نابود شدن است، چه می‌شود؟ کیست که انسانیتی از او باقی مانده باشد و این چیزها را بشنود و بتواند تحمل کند؟
- تو حق داری، «اما بیا خوب فکر کن. موضوع اینجاست که همه حقیقت زندگی، این نیست. کاش مردم می‌توانستند این موضوع را بفهمند»(عنکبوت ۶۴)«ظاهر آن آواره‌هایی که امروز دیگر آدرسی ندارند که بتوان پیدایشان کرد، باطنی دارد؛ و آن، عمارتهایی است که هیچ ظالمی، هرگز آدرس آن را پیدا نخواهد کرد. بی‌خانمان‌های امروز، خانه‌هایی سراسر آرامش و پاکی در آخرت خواهند داشت. اگرچه زیباتر از آن، لبخند رضایتی است که خدا بر چهره نازنین بندگان خوبش می‌نشاند، تا دیگر هیچ نشانی از غم غربت و مظلومیت در آن دیده نشود.کاش می‌توانستی در خیال‌پردازیهایت این رؤیای بزرگ و بی‌نظیر را تصور کنی.»(توبه ۷۲)
- نمی‌دانم چه تشبیهی به کار ببرم؟! شاید دریایی که پس از طوفانی سهمگین، آرام و متین و زلال شده است. موجهای کوتاه تبسمش، صورتش را می‌نوازند و حتی به اندازه قطره‌ای غم در این دریای با عظمت وجود ندارد.
فکر می‌کنی آیا عاقلی هست که حاضر نباشد برای به دست آوردن آن موهبت و امنیت، این حیرت و وحشت را رها نکند؟ اما یک شرط دارد و آن، این است که در زندگی و مرگ، خود را در برابر خدا احساس کرده باشد و حواسش به او بوده باشد.»(یوسف ۱۰۹)
- باز من خواندم و شنیدم و چیزی نگفتم. پس یعنی خیال یک زندگی راحت را از ذهنمان دور کنیم؟ هر چه پاداش و مجازات است، برای آخرت است؟ آیا خدا قرار نیست بندگانش را در همین دنیا کمک بکند؟جوری که در صدایت کمترین تردیدی نبود، با اطمینان و صریح و قاطع گفتی:
- «نه اینگونه نیست. قطعا خدا با همه اقتدارش، با همه اسباب اداره جهان و با همه مأمورانش به یاری رسولانش و مؤمنان در همین دنیا خواهد آمد و البته یاری‌اش را در آن روز محاکمه که شاهدان برای شهادت برمی‌خیزند نیز از آنها دریغ نخواهد کرد.»(غافر ۵۱)
- منظورت از روزی که شاهدان برای شهادت برمی‌خیزد، چیست؟ آهان، شاید منظورت این است که آنجا مثل شورای امنیت سازمان ملل نیست که با شهادت‌های دروغ و انحراف افکار عمومی، ملتی مظلوم نگه داشته شوند و مجوزی برای جنگ افروزی و جنایت فراهم شود.حالا دیگر فهمیدم این حالت یأس و این روزگارِ پر از درد ما را تو خوب می‌شناختی و از آن برایمان تعریف کرده بودی. اما چگونه می‌توانم باور کنم که یاری خدا در این دنیا هم قطعی است، وقتی آن را نمی‌بینم؟کلماتت در برابر چشمانم عبور می‌کرد. تو چشمان مرا خوب می‌شناختی، قلب مرا نیز، ذهنم را هم. لحن صدایم هم برایت آشنا بود و از روی آن حالم را متوجه می‌شدی. اما تو به هیچکدام از آنها نیازی نداشتی. همینکه نگاهم بر روی کلماتت می‌افتاد تو همه چیز را می‌خواندی. از عمق چشمانم تردید قلبم را می‌خواندی. از انتهای مسیر و گره‌های عصبی چشمانم درگیری ذهنم را می‌دیدی.
ادامه دارد ...
#با_من_حرف_بزن_قرآن undefined@talktome_quran

۶:۴۲

با من حرف بزنغزه، قسمت ۳ از ۴
برایم ادامه دادی:
قرآن- «فکر نکن آن روز معذرت خواهی ظالمان نفعی برایشان دارد. نه، لعنت بر آنها باد. به ازای همه بدی‌هایی که کرده‌اند جهنمی برای خود ساخته‌اند که آجر آجرش، همه از ظلم و جنایت و خونریزی است و حالا نوبت خودشان است که در آن خانه زندگی کنند»(غافر ۵۲)«اما یاری خدا به یاری شما و مقاومت شما بستگی دارد، اگر پای کار بایستید خدا گامهایتان را استوار می‌کند»(محمد ۷)
من- اگر از روز اول جلوی این دژخیمان گرفته شده بود و مسلمانان و جهان اسلام به وظایف خود عمل می‌کردند و خیانت‌هایی توسط سران گروههای جهادی فلسطین و حاکمان عرب منطقه نمی‌شد و مردم سرشان در لاک زندگی خودشان نبود، کار به اینجا نمی‌رسید که این غده سرطانی در پاره تن ما، فلسطین، اینگونه ریشه دوانده باشد.
- البته جان کلام اینجاست که «و اگر راحتی دنیا را ترجیح نمی‌دادند»(نحل ۱۰۷)
- وقتی با من حرف می‌زنی، ذهنم فعال می‌شود. انگار افکارم را جهت می‌دهی و به من چیزهایی را القا می‌کنی. بعضی از جملات تأثیرگذاری که قبلا شنیده‌ام برایم بازخوانی می‌شوند و کنار حرفهایت می‌نشینند تا آن را برایم تکمیل کنند. انگار ذهنیتهایم را اصلاح می‌کنی و آنها دوباره برایم مرور می‌شوند. فقط خیلی مهم است که حواسم باشد افکار قبلی خودم را به زور از زبان تو‌ بیرون نکشم و نخواهم برای تأیید نظرات خودم به آیات تو استناد کنم، بلکه اجازه بدهم تو برایم حرف بزنی و هر جا که سخن تو با تفکر من تفاوت داشت، تفکر خودم را زیر سؤال ببرم نه آنکه حرفهای تو را در چارچوب ذهنیتهای خودم معنی کنم و بفهمم. (نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶)
ادامه دارد ...
#با_من_حرف_بزن_قرآن undefined@talktome_quran

۶:۴۵

با من حرف بزنغزه، قسمت ۴ از ۴
من- انگار تاریخ منتظر اقدام ماست تا عیار ایمانمان را بسنجد. از هر کسی هر کاری بر می‌آید بکند. نه اینکه همه بنشینید و منتظر بقیه باشند. بلکه برعکس، به نظر می‌رسد بقیه منتظر ما هستند.
قرآن- «صاحبان بقیه ...»
- چی گفتی؟ یعنی ما صاحبان بقیه هستیم؟ منظورت این است که ما باقی‌مانده و بازماندگان جریان حق هستیم؟ ما باید بقیه را راه بیندازیم؟
- «اگر دنبال نجات هستید چرا در جامعه شما صاحبان بقیه، جریانی را شکل نمی‌دهند که جلوی این فسادها در زمین بایستند». (هود ۱۱۶)
- وقتی احساس می‌کنم امروز پرچم بر روی دوشهای ماست حال عجیبی به من دست می‌دهد. تا بحال خودم را در این حد از مسئولیت ندیده بودم. گویی امروز نوبت میدان شرافت ماست. این ماییم که صاحبان بقیه و بقیه‌سازهای تاریخ هستیم، که باید جامعه را زنده و پابرجا بداریم!یادم باشد تا درباره این جریان سازی بیشتر فکر کنم. چند وقت پیش هم چیزی خوانده بودم. شکل گیری جریان فقط با کارهای انفرادی انجام نمی‌شود. وقتی خوب دقت می‌کنم در تمام آیات تو هم فعلها و اسمها جمع به کار رفته‌اند. احساس می‌کنم علاوه بر شرکت در تجمعات و راهپیمایی‌ها کار دیگری باید کرد. گاهی وقتها ما در تجمعی شرکت می‌کنیم ولی تنها هستیم. به صورت افراد پراکنده و بدون ارتباط به هم. الآن نوبتِ تجمعات یکپارچه‌ای است که مانند چرخ دنده‌هایی با کمک هم عملیاتی را انجام می‌دهند. دیگر نمی‌خواهم در این راهپیمایی‌ها حاضری بزنم بلکه می‌خواهم اثری بگذارم.اما برگردیم سراغ حرف قبلی خودمان. داشتی در این معرکه نبرد حق و باطل از نصرت الهی و یاری ما به دین او می‌گفتی.
- میدان شرافتی که گفتی با شهادت شناخته می‌شود. قهرمانان تاریخ آن کسانی هستند که برای یاری خدا برخاستند و جانشان را برای آن فدا کردند. «تو نگو که آنها مردند و از بین رفتند. نه، آنهایی که توکلشان به خدا بود چه پیروز می‌شدند و چه جانشان را می‌باختند به یکی از دو خوبی‌ای که در سرنوشتشان نوشته شده بود، دست پیدا کرده بودند» (توبه ۵۲)
- یاد شهید چمران افتادم، چقدر این جمله او را دوست دارم: لحظات رقص من در برابر مرگ، باید زیبا باشد
- می‌خواستند خودی به خدایشان نشان دهند «تا خدا آنها را برای خودش بخرد» (توبه ۱۱۱)
- یعنی می‌خواهی بگویی اگر خدا می‌خواست می‌توانست به سادگی آنها را پیروز کند ولی دیگر این صحنه با شکوه رقص در برابر خدا در لحظه مرگ آفریده نمی‌شد؟
- و خدا کناری ننشسته است بلکه «خدا همیشه با کسانی است که برای او با صبر و استقامت ایستاده‌اند»(بقره ۱۵۳)«وقتی خدا در میدان است هیچ کسی حریف خدا نیست.»(آل عمران ۱۶۰)
- یعنی اگر این مبارزه را شبیه یک زمین مسابقه فرض کنیم، نقش خدا چیزی شبیه نیمکت نشینی یا تماشاچی یا فقط حامی یا حتی مربیگری نیست بلکه خدا با صابران و در کنار آنهاست. اصلا همه کاره زمین و کنار زمین و پشت صحنه خود خداست؟پس چرا پایانش مرگ است؟
- اتفاقا «آنها می‌خواستند که هیچگاه نمیرند» (آل عمران ۱۶۹)‌
- دقیقا این همان چیزی است که شهید آوینی می‌گفت:پندار ما این است که ما زنده‌ایم و شهدا رفته‌اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده‌اند.
- «آنها می‌خواستند حقیقت زندگی واقعی را بچشند» (عنکبوت ۶۴)
- خدا هم گذاشت تا آنها در این مسیر آنقدر پیش بروند که تسلیم و رضایت و اخلاصشان را به او نشان بدهند. لیاقت آنها جز شهادت نبود. گویی آنها هم جز با شهادت شناخته نمی‌شدند و جز شهادت را نمی‌پسندیدند.قرآن من، می‌دانم وقتی در اعماق دریای حرفهایت غواصی می‌کنم، شگفتیهایی را پیدا می‌کنم که تاکنون ندیده‌ام. اما در تمام این سالهایی که می‌شناسمت فهمیده‌ام تو خیلی حرفهای دیگری داری که من هنوز تصوری از آنها ندارم‌. (نهج البلاغه خطبه ۱۸)انگار حالم بهتر است، می‌توانم فکر کنم، آماده‌ام تا با پنجره‌هایی که تو برایم باز می‌کنی از دیوار تنگ و تاریک خودم بیرون بیایم. تو بجای اینکه مرا سرزنش کنی، سرم را بلند کردی تا مسیر آینده‌ای را که باید بسازیم، ببینم. بجای اینکه با حقارت با من حرف بزنی، به شخصیتم کرامت بخشیدی. ممنونتم قرآن من.
#با_من_حرف_بزن_قرآن undefined@talktome_quran

۶:۴۸

بسم الله الرحمن الرحیم
«وعده صادق»
روزی اهریمن، بوسه بر شانه‌های ضحاک زد تا غذای مارهای روی شانه‌هایش، مغز جوانان این وطن باشد.
ای آمریکای جنایتکار!
چون شنیده‌ام پس از کشف قاره آمریکا، در طول دهها سال، با کشتار میلیون‌ها نفر از ساکنان سرخپوست بی‌گناه، کشوری تازه به دوران رسیده ساخته‌ای و سوادت به شاهنامه خوانی نمی‌رسد، گفتم بدانی که دستت را خوانده‌ایم.داستانِ مارِ رسانه‌های دروغین و سینمای هالیوودی شیطانی‌ات را فردوسی برایمان هزار سال پیش سروده است، تا مبادا مغز جوانان ما توسط آنها بلعیده شوند.یادت باشد که ما از نسل کاوه آهنگریم که ضحاک را به نابودی کشاند. حتی اگر گمان کنی که سری از ما نمانده است، بدان که ریشه هویت ما در خاک و دستانمان رو به آسمان است. این درخت با شکوه و پاک در هر طلیعه دوران، مردان با شرفش را به عرصه میدان می‌آورد. (۱)
ای صهیونیسم خبیث!
پرچم آن روزگاران که بر دوش کاوه‌ها بود، امروز به دست قاسم‌ها رسیده است. همان نامی خواب را از چشمان تو ربوده است.
از شهید چمران آموخته‌ام که تو از نور می‌ترسی. او به ما گفته‌ است که حتی اگر نتوانیم تمام دنیا را از تاریکی وجودت پاک کنیم مثل شمعی می‌سوزیم تا اطرافمان را روشن کنیم. من نمی‌دانستم شعله کوچک شمع من، در تو جنگلی از وحشت را به آتش خواهد کشاند.
تو مانند درخت ناپاکی هستی که ریشه‌ای ندارد و هر چقدر بخواهد خود را بر روی زمین استوار نشان دهد، پایدار نخواهد ماند. (۲)
گنبد آهنین تو، نمادی از قدرت آبکی توست. فکر کرده‌ای با تار عنکبوتت خانه‌ای مستحکم برای خود ساخته‌ای.
ای یهود! همیشه‌ خواسته‌ای ترس خود را در پشت درب قلعه‌هایت پنهان کنی، اما نمی‌دانم آیا در درس تاریخ، وقتی به کنده شدن درب قلعه خیبر به دست حیدر کرّار رسیدی، بالاخره توانستی آن را از بَر کنی و نمره بگیری یا نه؟
ای پول پرست! آیا می‌دانی خدا پرست با ایمانش می‌جنگد نه با سلاحش؟این را حاج احمد متوسلیان فرمانده لشکر محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله) به ما آموخته است. فکر کردی اگر او را بدزدی، آیا سخن نورانی‌اش در درون ذات سیاهت محو خواهد شد؟
نه، تو این چیزها را نمی‌فهمی.تو باز هم اشتباه می‌کنی. آن چه که تو را به رُعب و وحشت انداخته، موشک ایران نیست، بلکه ایمان دلیرانی چون تهرانی مقدم‌هاست.
و من،فرزند این سرزمین پاک،فرزند کاوه و سرباز قاسم،به عشق ذوالفقار مولایم علی،و برای ظهور حضرت موعودم،با رمز «یا رسول الله»، بر ایمان به خدا و «وعده صادق» او در این دنیا و آخرت استوار خواهم ماند.و بدان، خدا هر آنچه بخواهد را عملی خواهد کرد و بی‌تردید ظالمان نامردی مانند تو را در بیابان گمراهی، سرگردان و آواره خواهد نمود. (۳)
روزی خواهد رسید که ایران من، ایمان مسلمانان را زنده خواهد کرد و شرافت را به آنها بازخواهد گرداند.و قطعا انتقام خون بر زمین ریخته کودکان،و آه جانسوز مادران و بغض سنگین پدران،و گریه بی‌پناهی یتیمان را از تو خواهد گرفت.
اللّه اکبر مرگ بر آمریکا مرگ بر اسرائیل
«وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ»و یاری و نصرت جز از سوی خدای توانای شکست ناپذیر و حکیم نیست.سوره آل عمران آیه ۱۲۶
(۱) سوره ابراهیم آیه ۲۴ و ۲۵(۲) سوره ابراهیم آیه ۲۶(۳) سوره ابراهیم آیه ۲۷* متن برگرفته از آیات ۲۴ تا ۲۷ سوره مبارکه ابراهیم می‌باشد.
#وعده_صادق#یا_رسول_الله#فرزند_کاوه_سرباز_قاسم#درخت_پاک#درخت_خبیث
#با_من_حرف_بزن_قرآن undefined@talktome_quran

۱۳:۳۹

بسم الله الرحمن الرحیم
با من حرف بزنشب کنکور
بالاخره شب کنکور رسید. امشب شب ششم اردیبهشت و شب اولین مرحله کنکور زندگی من است.اطرافیانم تلاششان را میکنند که من فردای خوبی داشته باشم، آرام، با تمرکز و خوش شانس و البته موفق.مادرم برایم شام مقوی پخته است. چقدر برایم دعا کرده و بقیه را راه انداخته که حدیث کسا بخوانند و چه ذکرهایی را بگویند. همه را بسیج کرده تا برای من و دوستانم دعا کنند. کلی ذکرهای ناب هم برای من کنار گذاشته که انصافا خواندنشان آرامشی می‌دهد.با دوستانم برای اینکه حالمان خوب شود سری به مزار شهدا زدیم. کنار شهید آرمان، قاصدک آرزوهایمان را در آسمان آرمانی‌اش فوت کردیم و با او سبکبال به پرواز درآمدیم.مشاورمان نیز خودش را به ما رساند. نزدیک یک سال است تمام تلاش خود را به کار برده تا ما نتیجه بگیریم. چه روزهایی که درد دلهایمان را گوش کرده، گاهی پای برنامه ریزی ایستاده و سخت گرفته، گاهی هم همه جوره راه آمده. او هم در این لحظات پایانی هر چه در چنته دارد رو‌ کرده است. از ترفندها و نکته‌های آخر، تا بیان خاطره حال و مناجاتش در شب قدر در کنار ضریح امیرمؤمنان برای موفقیتمان. چقدر قطره اشکی که با این خاطره بر صورتمان لغزید، دلمان را قرص کرد.
اما این شب کنکورِ زندگی‌ام، جای تو خالی است.خواستم بخوابم و این همه لطف خدا را به یاد آورم و با زبان شکر و دل امیدوار، فکر کنم که فردایم از همه دیروزهایم، بهتر خواهد بود و نباید به خودم نگرانی راه دهم. اما حیفم آمد قبل از خواب، تو برایم حرفِ آخر را نزنی.روبرویت نشستم. آرام پلکهایم را بستم. آهسته بسم الله الرحمن الرحیم را گفتم. دستم کاغذهای آشنایت را لمس کرد و تو از نبضِ سر انگشتانم، صدای قلبم را شنیدی. آنگاه طبیبانه صفحه‌ای را برایم باز کردی که شفای آشفتگی‌های پنهانی‌ام باشد:
وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ ۖ وَإِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ ۚ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۚ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُاگر خدا ضرری به تو بزند، کسی جز خودش نمی‌تواند برطرفش کند. اگر هم سودی برایت بخواهد، کسی نمی‌تواند جلوی لطفش را بگیرد. به هریک از بندگانش که بخواهد، لطفش را می‌رساند؛ زیرا او آمرزندۀ مهربان است.
قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ ۖ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا ۖ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍبگو: «مردم! این قرآن که همه‌اش درست است، از طرف خدا برایتان آمده است. پس هرکه در راه درست قدم بردارد، سودش به جیب خودش می‌رود و هرکه به بیراهه برود، دودش به چشم خودش می‌رود. من همه‌کاره‌تان نیستم تا به‌زور به راهتان بیاورم!»
وَاتَّبِعْ مَا يُوحَىٰ إِلَيْكَ وَاصْبِرْ حَتَّىٰ يَحْكُمَ اللَّهُ ۚ وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَدنباله‌روِ چیزی باش که به تو وحی می‌شود و در برابر سختی‌ها صبوری کن و منتظر داوری خدا بمان که او بهترینِ داورهاست.
چقدر خوب است که خدا قرار است قضاوت کند و قرار نیست کنکور معیار قضاوت من باشد.چقدر خوب است که اگر خدا بخواهد مرا به جایی برساند، هیچ چیزی حتی کنکور هم نمی‌تواند مانع آن شود.
چقدر این آیاتت را دوست دارم.ممنونتم صدای نورانی شبهای پر از سکوتم.
#اراده_خدا#مانع_کنکور

#با_من_حرف_بزن_قرآن undefined@talktome_quran

۲۱:۱۹

thumbnail

۱۴:۴۸

بسم الله الرحمن الرحیم
سانحه بالگرد رئیس جمهور
از نیمه شب گذشته است. خواب از چشمانمان رفته است. بیش از ۱۲ ساعت است تمام گروههای امدادی با همه امکانات و تجهیزات دارند تلاش می‌کنند که تا بالگرد رئیس جمهور را پیدا کنند ولی نمی‌شود.
خدایا تو اگر می‌خواستی به راحتی با یک علامتی، یک اتفاقی، با یک گزارش محلی از اهالی، بالگرد پیدا می‌شد.
همه چیز دست توست.همه می‌خواهند ولی تو نمی‌خواهی.
وَإِن يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِن يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُو اگر خدا به تو زیانی برساند، هیچ‌کس نمی‌تواند آن را برطرف کند جز او، و اگر برای تو خیری بخواهد، کسی نمی‌تواند جلوی بخشش او را بگیرد. آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد می‌رساند، زیرا او غفور‌ و رحیم است.
خدایا حالا که همه چیز دست توست چرا نمی‌خواهی؟ چرا؟
قرآنت به من فهمانده که تو هر کاری می‌کنی بر اساس غفور و رحیم بودنت می‌کنی. بر اساس آمرزش و رحمتت. تو غفوری یعنی چاله‌ها و شکاف‌ها را پُر می‌کنی، زخم‌ها را مرهم می‌گذاری و با رحمتت مهربانی می‌کنی.
نمی‌فهمم، پس چرا؟
آن روزی که شهید بهشتی و ۷۲ تن از مسئولان شهید شدند، رئیس جمهور عزیز امروز ایران، جوانی بود که در گوشه‌ای از قوه قضاییه در شهرستان‌ها مشغول فعالیت بود و مسئولیتی داشت.
خدایا تو چه می‌خواهی؟ چه زخم عمیقی را می‌خواهی با این حادثه درمان کنی؟ چه شکافی را می‌خواهی پُر کنی؟
می‌خواهی از لابلای تاریکی شب، سرمای هوا، ترس و نگرانی، صعب العبور بودن راهها چه رحمتی را برایمان به ارمغان بیاوری؟
آیا جوانی در گوشه‌ای از این کشور هست که قرار است روزی پرچم مردان میدان امروز را در آینده بر دوش بکشد؟آیا می‌خواهی دلهای پراکنده را به هم پیوند بزنی؟ آیا می‌خواهی از جایی که فکرش را نمی‌کردیم آینده انقلاب را تضمین کنی؟ شاید می‌خواهی جبهه‌ای که در دنیا برای غزه شکل گرفته به شکل دیگری با نام ایران گره بخورد و جریان اعتراض جهانی با مجاهدتهای انقلابی این سید متواضع و مظلوم در ایران شیعی امتداد یابد؟ چگونه؟چرا او که افتخارش خادمی امام رضاست و از کودکی و یتیمی خود را مرهون امامش می‌داند، در روز ولادت مولایش که روز جشن است، دچار سانحه باید بشود؟
من نمی‌دانم. نمی‌توانم بفهمم.اما مطمئن هستم تو در این لحظات دشوار، برهه تاریخی و سرزمین عجیب جغرافیایی در کوهستان ورزقان، اراده کرده‌ای تا با غفران و‌ رحمتت، فضل خود را متوجه ما کنی. چون ما بندگان تو هستیم و با اشک و آه خالصانه، لطف و رحمتت را تمنا می‌کنیم و تو کسی نیستی که ما را تنها بگذاری یا صدایمان را نشنوی یا حاجتمان را روا نکنی.
پس خدایا ایمانمان را محکم کن و در تاریکی این جنگل مه‌آلود، باران گوارای آرامشت را بر قلبهای ما نازل کن.
#سانحه_بالگرد_رئیس_جمهور#غفران_رحمت#مرهم_زخم#پرکردن_شکاف
#با_من_حرف_بزن_قرآن undefined@talktome_quran

۰:۳۵

thumbnail
undefined شفاعت قرآن گوارای وجودت مرد بزرگ

۹:۱۳

بسم الله الرحمن الرحیم
با من حرف بزن، قرآنآیا جراح قلب، قلب بیمار را می‌شناسد؟(انتخابات ریاست جمهوری)
روزگار می‌گذرد تا قلب‌ها در نبردها ورزیده‌ شوند.تا آزموده شود چه کسی می‌تواند در میان تپش تردیدها و ضربان وسوسه‌ها قلب خود را به سلامت از معرکه بازگرداند. (شعراء ۸۹)چه قلبهایی که بیمار شدند و عقلها را از کار انداختند و چه قلبهایی که کور شدند تا چشمها از دیدن حقیقت عاجز بمانند! (حج ۴۶)
ای قرآن به من بگو از اسرار این قلب پنهان درون سینه‌ها.ای قرآن آشکار کن نشانه این بیماری قلب را:
undefined إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ غَرَّ هَٰؤُلَاءِ دِينُهُمْ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (انفال ۴۹)
undefined کسانی که در قلبشان بیماری است:undefined در بحرانها همان حرفی را می‌زنند که از جریان نفاق غربگرا شنیده می‌شود.undefined به مؤمنانی که می‌خواهند با توکل بر خدا جلوی دشمنان بایستند می‌گویند که دینشان آنها را فریفته و آنها را دچار تخیل و عقیده‌ای متعصبانه و خطرناک کرده است. مگر می‌شود با دست خالی و در شرایط تحریم اقتصادی با دشمن درافتاد!undefined عزت و حکمتی که در توکل بر خدا به دست می‌آید را در تضمین امضای دشمن جستجو می‌کنند.
undefined فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَىٰ أَن تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَن يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَيُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا أَسَرُّوا فِي أَنفُسِهِمْ نَادِمِينَ (مائده ۵۲)
undefined می‌گویند می‌ترسیم تحریم بیش از این به ما آسیب برساند و با این استدلال به سرعت برای راضی کردن دشمن به سوی او می‌شتابند.
undefined اما بدانند امید است که خدا، پیروزی یا امری را از جانب خود برساند که این بیماردلان را از آنچه پنهان می‌کردند پشیمان کند.
#قلب_بیمار#انتخابات_ریاست_جمهوری
#با_من_حرف_بزن_قرآن undefined@talktome_quran

۱۸:۲۲

بسم الله الرحمن الرحیم
از کربلا برایم بگو، قرآنتاسوعای حسینی
«وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ»و هر کجا باشید او با شماست و خدا به آنچه انجام می‌دهید بیناست.
خدا آنجا بود، آن روزی که در سقیفه، ولایت بازیچه قدرت شد؛خدا آنجا بود، که امیر مؤمنان هنگام وداع، وصیت حسین را به عباسش کرد؛خدا آنجا بود، آن زمان که به کینه جنگ بدر علیه حسین بن علی توطئه می‌کردند؛خدا آنجا بود، آن لحظه‌ای که عباس دیگر سینه‌اش تنگ شده بود و اذن میدان می‌گرفت؛خدا آنجا بود، آن موقع که بچه‌ها امیدوار شدند که عمو آب خواهد آورد؛
از اینجا به بعد آیات را روبرویت بگذار که گویی از زبان خود خدا کربلا برایت روایت می‌شود:
«من با خدایی خود» آنجا بودم، آن وقت که سقا به دل آب زد. از آسمان، از بالای سرش می‌دیدم که چگونه دریای فرات به دور علمدار طواف می‌کرد و موج خود را بر بدن اسبش می‌نواخت.در آن سکوت صدای آب و گوارایی قطراتش، از پس هیاهوی دشمن، من صدای نفس نفس زدن‌های عباس را می‌شنیدم. می‌خواهی بدانی آن هنگام که مَشک خود را از آب پر کرد و آن را بست، چه صحنه‌ای را آفرید و کدام آیه تجلی کرد؟ می‌توانی چهره عباس را وقتی به آب رسید تصور کنی؟ می‌خواهی پرده را کنار بزنم تا ببینی چه حقیقتی نمایان شد؟آیا اگر آن چهره‌هایی که گرمای آفتاب آنها را سوزاندند و تشنگی، لبانشان را خشکاندند و مصیبت و غم، نگاهشان را از دنیا رهاندند، ببینی می‌شناسی؟می‌دانی در آخرت چگونه آنها را خواهی شناخت؟ «تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ»در چهره‌هایشان چنان شادابی و طراوتی است که تو تازه آنها را خواهی شناخت.حقیقت آبی که سقا آن را در مَشک پر کرد و مُهرش نمود، چشمه‌ای بی‌نظیر به نام تسنیم در بهشت است که در جامی با مُشک معطر، مُهر و موم شده است.تو چه می‌دانی شاید سقا نیت کرده بود، در لحظات آخر کربلا، اضطراب بچه‌ها را با لبخندی آرام کند و با دست خودش آبی خنک به آنها بنوشاند؟ «يُسْقَوْنَ مِن رَّحِيقٍ مَّخْتُومٍ؛ خِتَامُهُ مِسْكٌ ... وَمِزَاجُهُ مِن تَسْنِيمٍ، عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ»کودکان لب تشنه را با چشمه گوارای تسنیم سیراب خواهند کرد و خنکای آن، سوزی در دل سقا باقی نخواهد گذاشت. و البته فقط مقربان من از این چشمه خواهند نوشید.
یادت هست نفس نفس زدن‌هایش را؛ «وَفِي ذَٰلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ»من نَفَس زدن‌های او را در قرآنم یاد کردم تا «هر که دارد هوس قُرب مرا»، بداند راه نزدیک شدن به «من» چنین مردانه به نفس افتادن است.البته «من» مجرمانی که حسینم را به مضحکه گرفتند نادیده نخواهم گرفت، حتی تمسخر پلکها و ابروهای کفرپیشگان را روز عقوبتی هست. (مطفّفین ۲۹ و ۳۰)
«هَلْ ثُوِّبَ الْكُفَّارُ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ»آیا کافران کیفر عملکرد خود را دیده‌اند؟
#خدا_آنجا_بود#حقیقت_پشت_پرده_سقا#نفس_نفس_زدنها
#با_من_حرف_بزن_قرآن undefined@talktome_quran

۱۹:۱۲

undefined سلامی به گرما و روشنایی قرآن
undefined وَ يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ
كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ

انفاق: پر کردن چاله زندگی دیگرانعفو: نادیده گرفتن چیزی که توجه را به خود جلب می‌کند، روبرگرداندن از خطا و تقصیر، بی‌توجهی و بخشیدن مازاد مال
با این همه توصیه به انفاق و به فکر زندگی دیگران بودن، اما مگر می‌توان کاری اساسی برای دیگران کرد؟ در این دوره زمانه هر کسی گرفتار خودش است.
undefinedاین سؤال را از پیامبر (ص) نیز پرسیده‌اند؛«از تو‌ می‌پرسند با چه چیزی مشکلی از دیگران حل کنیم؟ بگو با عفو.»
گاهی سرمایه‌‌ای داری که الآن نیازی به آن نداری اما می‌خواهی از دستت نرود. تمام فکرت مشغول می‌شود که با این چه کاری کنی تا ارزشش حفظ شود. اما اگر بجای این دل مشغولی، ذهنت را از این دو دو تا چهار تا، آزاد کنی و با خودت فکر کنی فعلا با این سرمایه اضافی چه کاری می‌توان کرد تا چاله زندگی کسی را پر کرده باشی، اسمش می‌شود «عفو». ممکن است هر چه فکر کنی، این کار را عاقلانه نبینی. اما مشکل همین تفکر است که از پنجره تیره محدودیتهای خودش دارد نگاه می‌کند. 🪟 قرآن برایت پنجره را باز می‌کند تا چشمت به خیلی چیزهای دیگری که در افق نگاهت نبود، روشن شود. آن وقت تازه می‌توانی درست فکر کنی.
undefined قرآن توهّم و خرافات نیست. قرآن می‌گوید کاش می‌توانستی فکر کنی. قرآن نسیه نیست، قرآن سخنش و نتیجه‌اش نقد است.
undefined فکر کن ببین آیا اگر آنچه داری سفت بچسبی آینده‌اش بهتر است، یا آن را آزاد کنی تا بشود کاری با آن کرد؟ حالا اگر فقط بخاطر سود شخصی کاری کنی بهتر است یا بتوانی مشکلی را حل کنی‌؟undefined منطق اقتصاد در همین دنیای مادی هم بر پایه میزان کارآمدی و خلق سرمایه، سود و ارزش است. با این منطق نیز اگر به فکر حل مشکلی باشی چرخ اقتصادت نیز بهتر به کار می‌افتد.
undefined اما گاهی عفو، خرج کردن پولی برای حل مشکل دیگران و گاهی نادیده گرفتن بخشی از سود در یک معامله است.و گاهی این سرمایه مازاد، فقط مشورت دادن به کسی است. گاهی فقط سر زدن به اوست تا احساس کند تنها نیست. گاهی فقط پیگیری کار کسی است تا به زندگی امیدوارتر شود. گاهی همین پیگیری‌ها ضریب می‌خورد، تبدیل به جمع سپاری می‌شود و چه موقعیتهای جدیدی که خلق نمی‌شود!
قرآن می‌گوید اضافه سرمایه تو چیست؟ آن را به کار بینداز تا چاله‌ای از زندگی دیگران پر شود.undefined آیا سرمایه تو آبروست؟ آیا سواد است؟ آیا روابط اجتماعی است؟ آیا توان همدردی است؟ آیا وقت است؟ آیا چهره گشاده است؟ ... شاید آخرین سرمایه‌ای که اینجا اهمیت دارد پول باشد. undefined
undefined در این بهار و لحظات پایانی ماه مهمانی خدا، سالی روشن به نور قرآن داشته باشید.
#عفو#انفاق
#با_من_حرف_بزن_قرآن undefined@talktome_quran

۱۴:۰۶