جَذْر جَزْر
واژهی جَذْر، با حرف «ذ»، بهمعنای «ریشه» است و در اصطلاحِ ریاضی جذرِ هر عدد، عددی است که با ضرب آن در خود، آن عدد حاصل شود.امّا واژهی جَزْر با حرف «ز» (در مقابل مد) «فرونشست آب دریا بر اثر حرکت ماه» است.
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
واژهی جَذْر، با حرف «ذ»، بهمعنای «ریشه» است و در اصطلاحِ ریاضی جذرِ هر عدد، عددی است که با ضرب آن در خود، آن عدد حاصل شود.امّا واژهی جَزْر با حرف «ز» (در مقابل مد) «فرونشست آب دریا بر اثر حرکت ماه» است.
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
۱۲:۰۵
نورِ مهتاب
واژهی «مهتاب»، بهمعنای «نور و روشنایی ماه» است و همراهِ آن، نیازی به آوردنِ واژههایی مانند: «نور، پرتو، روشنی، روشنایی، تابش، فروغ» نیست.
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
واژهی «مهتاب»، بهمعنای «نور و روشنایی ماه» است و همراهِ آن، نیازی به آوردنِ واژههایی مانند: «نور، پرتو، روشنی، روشنایی، تابش، فروغ» نیست.
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
۱۶:۴۱
همهمهی صدا صدای همهمه
واژهی همهمه، به معنای صدای درهم است. در دو ترکیب همهمهی صدا و صدای همهمه، آوردنِ "صدا" زائد است.
همهمهی صدای مبهمِ مردم را از دور شنیدم. همهمهی مبهم مردم را از دور شنیدم.
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
واژهی همهمه، به معنای صدای درهم است. در دو ترکیب همهمهی صدا و صدای همهمه، آوردنِ "صدا" زائد است.
همهمهی صدای مبهمِ مردم را از دور شنیدم. همهمهی مبهم مردم را از دور شنیدم.
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
۷:۵۸
ملیون / میلیون
«میلیون» از واژهی فرانسویِ (million) گرفتهشدهاست و املای آن به همین صورت؛ یعنی با دو «ی» درست است.
پنجاه میلیون مردم زنده و صاحب تمدّن و استقلال به زبان عربی تکلّم میکنند.
اقبال مجلهی یادگار
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
«میلیون» از واژهی فرانسویِ (million) گرفتهشدهاست و املای آن به همین صورت؛ یعنی با دو «ی» درست است.
پنجاه میلیون مردم زنده و صاحب تمدّن و استقلال به زبان عربی تکلّم میکنند.
اقبال مجلهی یادگار
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
۱۹:۱۴
پسوند «وار» از حیث جدا یا پیوستهنویسی تابع قاعدهای نیست، در بعضی کلمهها، جدا و در بعضی دیگر پیوسته نوشته میشود :
طوطیوار، فردوسیوار، طاووسوار، پریوار
بزرگوار، سوگوار، خانوار
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
طوطیوار، فردوسیوار، طاووسوار، پریوار
بزرگوار، سوگوار، خانوار
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
۱۱:۱۸
خوانش
واژهی "خوانش"، اکثراً به "خواندنِ متن" معنی میشود؛ امّا این واژه، معادلِ "خواندن یا روخوانی متن" نیست.خوانش را میتوان مترادف و معادل واژهی "قرائت" دانست.
مثلاً وقتی میگوییم : فلان گروهِ کمونیستی، قرائت خاصّی از افکار مارکس دارد ؛ میتوانیم بهجای کلمهی قرائت از خوانش استفاده کنیم.
خوانش، رویکردی است که در خواندن به کار میرود و توانایی رمزگشایی و رمزخوانی از فرامتن و روایتی خاص از هر اندیشه است. بنابراین فرقِ خواندن و خوانش، چنین بیان میشود که خوانش به استنباطی خاص از روحِ متن یا اندیشهای اشاره دارد ؛ امّا خواندن، عملی است که در آن معنای کلمات دریافت میشود.
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
واژهی "خوانش"، اکثراً به "خواندنِ متن" معنی میشود؛ امّا این واژه، معادلِ "خواندن یا روخوانی متن" نیست.خوانش را میتوان مترادف و معادل واژهی "قرائت" دانست.
مثلاً وقتی میگوییم : فلان گروهِ کمونیستی، قرائت خاصّی از افکار مارکس دارد ؛ میتوانیم بهجای کلمهی قرائت از خوانش استفاده کنیم.
خوانش، رویکردی است که در خواندن به کار میرود و توانایی رمزگشایی و رمزخوانی از فرامتن و روایتی خاص از هر اندیشه است. بنابراین فرقِ خواندن و خوانش، چنین بیان میشود که خوانش به استنباطی خاص از روحِ متن یا اندیشهای اشاره دارد ؛ امّا خواندن، عملی است که در آن معنای کلمات دریافت میشود.
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
۱۲:۳۱
بلادرنگ
به کار بردنِ ترکیب «بلادرنگ» که به قیاس از «بلاتوقف، بلافاصله» ساخته شدهاست، جایز نیست. زیرا «درنگ» واژهی فارسی است و نمیتوان آن را با «بلا»یِ عربی ترکیب کرد. در فارسی فصیح باید به جای آن از «بیدرنگ» استفاده کنیم .
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
به کار بردنِ ترکیب «بلادرنگ» که به قیاس از «بلاتوقف، بلافاصله» ساخته شدهاست، جایز نیست. زیرا «درنگ» واژهی فارسی است و نمیتوان آن را با «بلا»یِ عربی ترکیب کرد. در فارسی فصیح باید به جای آن از «بیدرنگ» استفاده کنیم .
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
۷:۰۸
۱۲:۰۸
«موجپز» را چه کسی پخت؟ درباب واکنشهای تمسخرآمیز به واژهی موجپز
دو گروه کتاب مستطاب آشپزی را خوب میشناسند : علاقهمندان به آشپزی و علاقهمندان به واژهگزینی. این کتاب، دستپخت نجف دریابندری است که پس از سالها ترجمه، ناگهان دل به دریای نگارشِ آشپزینامه زد و در آن جا هم نام خود را ماندگار کرد. احتمالاً ما واژهدوستان این تجربهی مشترک را داریم که این کتاب را برای آشپزی گشودهایم و زمانی به خود آمدهایم که مطالعهی واژههای آن زمان را از دستمان ربوده و گرسنگی را برجای گذاردهاست! نخست در صفحهی ۱۴ کتاب، بخش پیشگفتار، چنین میخوانیم :... فر موجپز (مایکروویو)...؛بعید است تا اینجا خندهمان گرفته باشد. در ادامه، در صفحۀ ۱۶۷، نویسنده چنین گفتهاست: «در این کتاب مستطاب ما این دستگاه را که با امواج الکترومغناطیسی غذا میپزد، فِر موجپز مینامیم. در صفحهی مربوط نوشتهاست: «کلمهی مایکروویو بهمعنای موجِ ریز است و ازآن جا که این دستگاه نوعی فر است که مواد غذایی را با این امواج میپزد، نگارنده از خوانندگان محترم اجازه میخواهد که آن را «فر موجپز»، بهقیاس آبپز و بخارپز، بنامد...».
فرهنگستان زبان و ادب فارسی ابتدا «تندپز» را در سال ۱۳۷۶ در شورای واژهگزینی، برای مایکروویو تصویب کرد. موجپز هم در همان شورا مطرح شده بود، اما رأی نیاورده بود. پس از سالها بار دیگر این معادل مطرح شد و فرهنگستان تصمیم گرفت این برابر را که برگزیدهی این استاد گرامی هم بوده و بهکار رفته جایگزین کند.بهتر نیست پیش از خندیدن به هر چیز آگاهی بیشتری کسب کنیم؟ شاید آنقدرها هم خندهدار نباشد.
با استفاده از: کتاب مستطاب آشپزی (نجف دریابندری و فهمیه راستکار)
دو گروه کتاب مستطاب آشپزی را خوب میشناسند : علاقهمندان به آشپزی و علاقهمندان به واژهگزینی. این کتاب، دستپخت نجف دریابندری است که پس از سالها ترجمه، ناگهان دل به دریای نگارشِ آشپزینامه زد و در آن جا هم نام خود را ماندگار کرد. احتمالاً ما واژهدوستان این تجربهی مشترک را داریم که این کتاب را برای آشپزی گشودهایم و زمانی به خود آمدهایم که مطالعهی واژههای آن زمان را از دستمان ربوده و گرسنگی را برجای گذاردهاست! نخست در صفحهی ۱۴ کتاب، بخش پیشگفتار، چنین میخوانیم :... فر موجپز (مایکروویو)...؛بعید است تا اینجا خندهمان گرفته باشد. در ادامه، در صفحۀ ۱۶۷، نویسنده چنین گفتهاست: «در این کتاب مستطاب ما این دستگاه را که با امواج الکترومغناطیسی غذا میپزد، فِر موجپز مینامیم. در صفحهی مربوط نوشتهاست: «کلمهی مایکروویو بهمعنای موجِ ریز است و ازآن جا که این دستگاه نوعی فر است که مواد غذایی را با این امواج میپزد، نگارنده از خوانندگان محترم اجازه میخواهد که آن را «فر موجپز»، بهقیاس آبپز و بخارپز، بنامد...».
فرهنگستان زبان و ادب فارسی ابتدا «تندپز» را در سال ۱۳۷۶ در شورای واژهگزینی، برای مایکروویو تصویب کرد. موجپز هم در همان شورا مطرح شده بود، اما رأی نیاورده بود. پس از سالها بار دیگر این معادل مطرح شد و فرهنگستان تصمیم گرفت این برابر را که برگزیدهی این استاد گرامی هم بوده و بهکار رفته جایگزین کند.بهتر نیست پیش از خندیدن به هر چیز آگاهی بیشتری کسب کنیم؟ شاید آنقدرها هم خندهدار نباشد.
با استفاده از: کتاب مستطاب آشپزی (نجف دریابندری و فهمیه راستکار)
۱۷:۵۷
قورتدادن یا غورتدادن
«قورت»، واژهای ترکی است و در معنای «عمل فرو بردن مواد غذایی از حلق» به کار میرود و املای آن به صورت «قورت» درست است .
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
«قورت»، واژهای ترکی است و در معنای «عمل فرو بردن مواد غذایی از حلق» به کار میرود و املای آن به صورت «قورت» درست است .
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
۶:۱۲
معتنابه / معتنیبه
این واژه که در معنای «قابل اعتنا» و مجازاً به معنای «بسیار» به کار میرود، در عربی به صورت «معتنیبه» نوشته میشود. ولی در فارسی اغلب آن را به صورت «معتنابه» به کار میبرند. برخی به اشتباه آن را به صورت «متنابه» مینویسند که نادرست است.
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
این واژه که در معنای «قابل اعتنا» و مجازاً به معنای «بسیار» به کار میرود، در عربی به صورت «معتنیبه» نوشته میشود. ولی در فارسی اغلب آن را به صورت «معتنابه» به کار میبرند. برخی به اشتباه آن را به صورت «متنابه» مینویسند که نادرست است.
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
۶:۱۰
پیدایش شب چله و نبرد با اهریمن بد کنش
شب چله درازترین شب سال و نخستین شبِ زمستان و از گرامیترین جشنها نزد ایرانیان است. جشن #چله جشن بزرگداشت «ایزد مهر» است. «مهر» یا «میترا» یکی از ایزدان زردشتی و نامش برابر با دوستی و پیمان است و خورشید نیز نماد اوست. جایگاه مهر که نگهبان پیمان و دوستی است چنان والاست که یکی از بخشهای اوستا، «مهریشت»، در ستایش اوست.
به شب چله #یلدا هم میگویند. یلدا به مانک «زایش» است. چون این شب، شب زایش ایزد مهر یا میترا به شمار میآمده است. نام آن شب چله است، چرا که نشاندهندهی آغازِ چلهی بزرگ است. آنچه از آیینهای شب چله یا شب یلدا میان همهی ایرانیان بر جای مانده است شبنشینی در این درازترین شب سال است. در این شب، میوههای پاییزی همچون انار و خرمالو و هندوانه و سیب و بِه و انگورهای آویخته، زینتبخشِ خوانِ شب چلهاند. نهادن این میوهها بر خوان شب چله «مَیَزد» نام دارد که پیشکشی است به اهورامزدا. ایرانیان به گردِ این خوان به شادی مینشینند.شادی بنیادِ جشنهای ایرانی است.
انگیزهی آفرینش شادی، برپایهی نبیک پارسیگ (کتاب پهلوی) بُندَهش (= آغاز آفرینش) این است که اهورامزدا شادی را آفرید تا مردمان بتوانند آمیختگی نیکی و بدی زندگی را تاب آورند. واژگونهی آن، اندوه و زاری اهریمنی است و ناخرسندی اهورامزدا را در پی دارد. با چنین نگرشی ایرانیان شب چله را هر چند اهریمنِ بدکنش در آن میتازد به شادی و خوشی و پایکوبی سپری میکنند و مینوشند و گفتوگو میکنند و از آنجا که با این شب زمستان آغاز میشود و میوهای هم دیگر پرورش نمییابد، این خوانِ خوراکی و میوه پرشگون بودند و نشانهای است از اینکه با آمدن زمستان باز هم خوان و خانهی ایرانیان پرمیوه و پرخوراک خواهد بود.
در این میان گاهی مادربزرگها داستانهای شیرین روزگاران گذشته را برای خانواده بازگو میکنند و پدربزرگ یا سالخوردهای دیگر بخشهایی از شاهنامهی فردوسی را میخواند و از رزمهای پهلوانی و سرفرازی و آزادیخواهی ایرانیان سخن میگوید.ایرانیان بدینگونه به پیشباز «چلهی بزرگ» میروند که از یکم دی آغاز میشود و دهم بهمن به سر میآید. در این چهل روز سرما استخوانسوز میشود و پس از آن «چلهی کوچک» فرامیرسد که تا بیستم اسپندماه دنباله دارد و در آن سرما رو به کاستی میرود و نویدبخش فرارسیدن بهار است. نویدبخش از میان رفتن سرما و شکفتن شکوفهها.
در شهرستانهای ایران آیینهای شب چله گستردگی بیشتری دارند. در کرمان که بیشینهی مردم تا بامداد بیدار میمانند بر این باورند که کارن (قارون) در نمای هیزمشکنی که پشتهای از هیزم بر دوش دارد به خانهی نیکوکارانِ بیچیز میرود و هیزمی به آنان میدهد و آن هیزم شمشِ زر میشود و آنان را از تهیدستی میرهاند. گفتنی است که در روزگاران گذشته برخی از مردم به این امید چلهنشینی میکردند که قارون به دیدنشان بیاید و به پاسِ این چلهنشینی شمش زرین به آنان بدهد. این باور یادآورِ بابانوئل در کریسمس است و کاری که او در این روزها انجام میدهد و این نشاندهندهی آن است که این دو باور آبشخوری یکسان دارند.
در شب چله در بخشهایی از آذربایجان دختری که شوهر کرده است خانوادهاش برای او پیشکشی میفرستند. در خوی و شهرهای دیگرش پشمک میبرند و این شاید به شوند همانندی پشمک به برف زمستانی باشد.در روستاهای خراسان خانوادهی پسری که تازه زن گرفته است برای دختر پیشکش میفرستند. این آیینهای فرستادن پیشکشی در خراسان و آذربایجان نشانگر پیوندِ این شب با زایش است.
در فرهنگ دهخدا دربارهی پیوند شب یلدا با زایش مسیها (مسیح) گفته شده است که یلدا واژهای سریانی است به مانک (میلاد) تازی و چون شب یلدا را با زایش مسیها برابر میکردهاند از این رو بدین نام نامیدهاند. جشن زایش مسیها (نوئل) که در ۲۵ دسامبر نگاشته شده، برابر پژوهش جویندگان و در بنیاد جشن پیدایش میترا (مهر) بوده که ترساییان (مسیحیان) در سدهی چهارم ترسایی(میلادی) آن را روز زادن عیسا گذاشتهاند. سُرایندگان زلف یار و همچنین روز دوری را از دید سیاهی و درازی بدان همانند کنند و از سرودههای برخی از چامهسرایان مانند سنایی و امیرمعزی پیوند بین مسیها و شب چله دریافت میشود.
بزرگمهر صالحی
بازخَنها (منابع):۱- آیینی به قدمت تاریخ، مجله میراث فرهنگی، ۳۰ آذر ۱۳۹۵، «محمد عجم»۲- نامه سال ۲۰۰۷ بنیاد میراث پاسارگاد به یونسکو برای نگاشتن شب چله در میراث معنوی جهانی ۳- روزنامهی مردم سالاری يکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۹۴- همنشین بهار: شبِ یَلدا و انقلابِ زمستانی۵- آیینهای یَلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال، مجله دریای پارس ۶- راهنمای زمانِ جشنها و گردهماییهای ملی ایران باستان «رضا مرادی غیاثآبادی»
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
شب چله درازترین شب سال و نخستین شبِ زمستان و از گرامیترین جشنها نزد ایرانیان است. جشن #چله جشن بزرگداشت «ایزد مهر» است. «مهر» یا «میترا» یکی از ایزدان زردشتی و نامش برابر با دوستی و پیمان است و خورشید نیز نماد اوست. جایگاه مهر که نگهبان پیمان و دوستی است چنان والاست که یکی از بخشهای اوستا، «مهریشت»، در ستایش اوست.
به شب چله #یلدا هم میگویند. یلدا به مانک «زایش» است. چون این شب، شب زایش ایزد مهر یا میترا به شمار میآمده است. نام آن شب چله است، چرا که نشاندهندهی آغازِ چلهی بزرگ است. آنچه از آیینهای شب چله یا شب یلدا میان همهی ایرانیان بر جای مانده است شبنشینی در این درازترین شب سال است. در این شب، میوههای پاییزی همچون انار و خرمالو و هندوانه و سیب و بِه و انگورهای آویخته، زینتبخشِ خوانِ شب چلهاند. نهادن این میوهها بر خوان شب چله «مَیَزد» نام دارد که پیشکشی است به اهورامزدا. ایرانیان به گردِ این خوان به شادی مینشینند.شادی بنیادِ جشنهای ایرانی است.
انگیزهی آفرینش شادی، برپایهی نبیک پارسیگ (کتاب پهلوی) بُندَهش (= آغاز آفرینش) این است که اهورامزدا شادی را آفرید تا مردمان بتوانند آمیختگی نیکی و بدی زندگی را تاب آورند. واژگونهی آن، اندوه و زاری اهریمنی است و ناخرسندی اهورامزدا را در پی دارد. با چنین نگرشی ایرانیان شب چله را هر چند اهریمنِ بدکنش در آن میتازد به شادی و خوشی و پایکوبی سپری میکنند و مینوشند و گفتوگو میکنند و از آنجا که با این شب زمستان آغاز میشود و میوهای هم دیگر پرورش نمییابد، این خوانِ خوراکی و میوه پرشگون بودند و نشانهای است از اینکه با آمدن زمستان باز هم خوان و خانهی ایرانیان پرمیوه و پرخوراک خواهد بود.
در این میان گاهی مادربزرگها داستانهای شیرین روزگاران گذشته را برای خانواده بازگو میکنند و پدربزرگ یا سالخوردهای دیگر بخشهایی از شاهنامهی فردوسی را میخواند و از رزمهای پهلوانی و سرفرازی و آزادیخواهی ایرانیان سخن میگوید.ایرانیان بدینگونه به پیشباز «چلهی بزرگ» میروند که از یکم دی آغاز میشود و دهم بهمن به سر میآید. در این چهل روز سرما استخوانسوز میشود و پس از آن «چلهی کوچک» فرامیرسد که تا بیستم اسپندماه دنباله دارد و در آن سرما رو به کاستی میرود و نویدبخش فرارسیدن بهار است. نویدبخش از میان رفتن سرما و شکفتن شکوفهها.
در شهرستانهای ایران آیینهای شب چله گستردگی بیشتری دارند. در کرمان که بیشینهی مردم تا بامداد بیدار میمانند بر این باورند که کارن (قارون) در نمای هیزمشکنی که پشتهای از هیزم بر دوش دارد به خانهی نیکوکارانِ بیچیز میرود و هیزمی به آنان میدهد و آن هیزم شمشِ زر میشود و آنان را از تهیدستی میرهاند. گفتنی است که در روزگاران گذشته برخی از مردم به این امید چلهنشینی میکردند که قارون به دیدنشان بیاید و به پاسِ این چلهنشینی شمش زرین به آنان بدهد. این باور یادآورِ بابانوئل در کریسمس است و کاری که او در این روزها انجام میدهد و این نشاندهندهی آن است که این دو باور آبشخوری یکسان دارند.
در شب چله در بخشهایی از آذربایجان دختری که شوهر کرده است خانوادهاش برای او پیشکشی میفرستند. در خوی و شهرهای دیگرش پشمک میبرند و این شاید به شوند همانندی پشمک به برف زمستانی باشد.در روستاهای خراسان خانوادهی پسری که تازه زن گرفته است برای دختر پیشکش میفرستند. این آیینهای فرستادن پیشکشی در خراسان و آذربایجان نشانگر پیوندِ این شب با زایش است.
در فرهنگ دهخدا دربارهی پیوند شب یلدا با زایش مسیها (مسیح) گفته شده است که یلدا واژهای سریانی است به مانک (میلاد) تازی و چون شب یلدا را با زایش مسیها برابر میکردهاند از این رو بدین نام نامیدهاند. جشن زایش مسیها (نوئل) که در ۲۵ دسامبر نگاشته شده، برابر پژوهش جویندگان و در بنیاد جشن پیدایش میترا (مهر) بوده که ترساییان (مسیحیان) در سدهی چهارم ترسایی(میلادی) آن را روز زادن عیسا گذاشتهاند. سُرایندگان زلف یار و همچنین روز دوری را از دید سیاهی و درازی بدان همانند کنند و از سرودههای برخی از چامهسرایان مانند سنایی و امیرمعزی پیوند بین مسیها و شب چله دریافت میشود.
بزرگمهر صالحی
بازخَنها (منابع):۱- آیینی به قدمت تاریخ، مجله میراث فرهنگی، ۳۰ آذر ۱۳۹۵، «محمد عجم»۲- نامه سال ۲۰۰۷ بنیاد میراث پاسارگاد به یونسکو برای نگاشتن شب چله در میراث معنوی جهانی ۳- روزنامهی مردم سالاری يکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۹۴- همنشین بهار: شبِ یَلدا و انقلابِ زمستانی۵- آیینهای یَلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال، مجله دریای پارس ۶- راهنمای زمانِ جشنها و گردهماییهای ملی ایران باستان «رضا مرادی غیاثآبادی»
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
۱۰:۴۱
۱۴:۵۱
چرا که نه؟ / ?Why not
این عبارت که اغلب در جواب جملههای منفی یا استفهامی به کار میرود، گرتهبرداری از زبانهای انگلیسی و فرانسوی است و در زبان معیار بهتر است از به کار بردن آن پرهیز کنیم.
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
این عبارت که اغلب در جواب جملههای منفی یا استفهامی به کار میرود، گرتهبرداری از زبانهای انگلیسی و فرانسوی است و در زبان معیار بهتر است از به کار بردن آن پرهیز کنیم.
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
۸:۴۵
پس در این صورت
واژهی «پس» و ترکیبِ «در این صورت»، در آغازِ جمله، به یک معنی به کار میروند ؛ بنابراین آوردنِ آن دو با همدیگر درست نیست.
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
واژهی «پس» و ترکیبِ «در این صورت»، در آغازِ جمله، به یک معنی به کار میروند ؛ بنابراین آوردنِ آن دو با همدیگر درست نیست.
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
۱۵:۰۱
روشهای ارجاعدهیِ درونمتنی و تنظیمِ کتابنامه هر منبع، چهار نوع اطّلاعات را باید داشته باشد : ۱. مشخّصاتِ پدیدآورنده، شاملِ نام خانوادگی پدیدآورنده (نویسنده/ نویسندگان) و نام ؛۲. عنوانِ اثر شاملِ عنوان اصلی و فرعی کتاب، مقاله و ... ؛۳. مشخّصات افراد دیگر شاملِ نام و نام خانوادگی، مترجم، شارح و مصحّح ؛ ۴. مشخّصات نشر شامل مجلّدات، نوبت چاپ، محلّ نشر، ناشر و تاریخ نشر.
نشانههای میان هر بخش را به دو شکل زیر میتوان تنظیم کرد : الف. نقطه میان نام نویسنده و عنوان و محل چاپ، ویرگول میان ناشر و سال چاپ و دونقطه بین محل نشر و ناشر :نویسنده (نویسندگان). عنوان کتاب. محل چاپ: نام ناشر، سال چاپ. ب. نقطهویرگول میان اجزای اصلی و ویرگول در میان اجزای فرعی و دونقطه بین عنوان اصلی و فرعی و محل نشر و ناشر: ادیب سلطانی، میرشمسالدین؛ راهنمای آماده ساختن : کتاب برای مؤلّفان، مترجمان، ویراستاران، کتابداران، ناشران، چاپخانهها و دوستداران کتاب؛ تهران انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۵.
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
نشانههای میان هر بخش را به دو شکل زیر میتوان تنظیم کرد : الف. نقطه میان نام نویسنده و عنوان و محل چاپ، ویرگول میان ناشر و سال چاپ و دونقطه بین محل نشر و ناشر :نویسنده (نویسندگان). عنوان کتاب. محل چاپ: نام ناشر، سال چاپ. ب. نقطهویرگول میان اجزای اصلی و ویرگول در میان اجزای فرعی و دونقطه بین عنوان اصلی و فرعی و محل نشر و ناشر: ادیب سلطانی، میرشمسالدین؛ راهنمای آماده ساختن : کتاب برای مؤلّفان، مترجمان، ویراستاران، کتابداران، ناشران، چاپخانهها و دوستداران کتاب؛ تهران انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۵.
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
۱۳:۳۸
این، پنجمین یلدایی است که مادر نیست تا ما را در خانهای گِردِ هم آوَرَد ...و
این، پنجمین سالی است که بی مادر، روزِ مادر از راه میرسد ...
ضمن پاسداشتِ شبِ یلدا و تبریکِ خاضعانهی روز زن و مادر به همهی بانوانِ حاضر در این کانال، صمیمانه از تکتکِ فرزندانم میخواهم قدر مادر بدانند و بر دستهای پرمِهرشان بوسه زنند.عمر مادران، دراز باد.
این، پنجمین سالی است که بی مادر، روزِ مادر از راه میرسد ...
ضمن پاسداشتِ شبِ یلدا و تبریکِ خاضعانهی روز زن و مادر به همهی بانوانِ حاضر در این کانال، صمیمانه از تکتکِ فرزندانم میخواهم قدر مادر بدانند و بر دستهای پرمِهرشان بوسه زنند.عمر مادران، دراز باد.
۱۴:۵۷
یلدا، سریانی است؛ یعنی میلاد؛ چون شب یلدا را با میلاد مسیح مطابق میشمردند. ایرانیان این شب را شب تولد میترا (مهر) میدانستند. بنابراین نوئل غربی همان شب یلدا یا شب چلهی ایرانی است. مراسم تولد میترا به عنوان یک روز مقدس، با آیین مهر به اروپا رفت. تا آن زمان جشن تولد و تعمید مسیح در روز ششم ژانویه برگزار میشد. پس از آن که بسیاری از آداب و رسوم مهری وارد آن شد، میلاد مهر که به اعتقاد مهرپرستان، نجاتبخش بشر خواهد بود، به مسیح منتسب گشت و با گسترش مسیحیت در شرق، دوباره به ایران برگشت و شب یلدا نامیده شد. این طولانیترین شب سال برای ایرانیان، گجسته (شوم) بود؛ زیرا علاوه بر سرمای سخت زمستانی، در این شب دیرنده، یورش اهریمن تاریکی تداوم مییافت. برای دفع این گجستگی (شومی) ایرانیان تا باز آمدن خورشید گرداگرد آتش شادی میکردند؛ خوان میگستردند و میزد (mayazd) نثار میکردند. ایرانیان باستان برای این که شب یلدا را به رغم اهریمن بدکنش به خوشی بگذرانند، آخرین بازماندههای میوههای پاییزی را جمع میکردند و بر خوان مینهادند و تا سپیدهی صبح بیدار میماندند. در واقع این میزد را به اهورامزدا پیشکش میکردند. این خوان میوه، شگون داشت و زمستان را پربرکت میکرد.
تعمید: غسلی در مراسم مسیحیان که کودک را در آبی به نام "معمودانی" فرومیبرند تا کودک پاک شود.مَیَزد: نوشخواره؛ نذر یا ولیمهی غیر مایع مانند گوشت و نان در برابر زوهر (zuhr) که نذر و نیاز مایع است. این خوراک را بر سکویی میچیدند و کسی که برای پخش کردن خوراکیها گماشتهمیشد، "مَیَزدپان" نام داشت که امروزه به "میزبان" تغییر یافته است.
برگرفته از :فرهنگ اساطیر و داستانوارهها. دکتر محمد جعفر یاحقی.
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
تعمید: غسلی در مراسم مسیحیان که کودک را در آبی به نام "معمودانی" فرومیبرند تا کودک پاک شود.مَیَزد: نوشخواره؛ نذر یا ولیمهی غیر مایع مانند گوشت و نان در برابر زوهر (zuhr) که نذر و نیاز مایع است. این خوراک را بر سکویی میچیدند و کسی که برای پخش کردن خوراکیها گماشتهمیشد، "مَیَزدپان" نام داشت که امروزه به "میزبان" تغییر یافته است.
برگرفته از :فرهنگ اساطیر و داستانوارهها. دکتر محمد جعفر یاحقی.
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
۱۲:۰۴
عطفهای بیهوده
عطفِ بیهوده یا بیدلیل؛ یعنی عطفِ دو کلمهی هممعنا و همسان بهیکدیگر ، بدونِ این که فایدهای داشتهباشد. عطفهای بیهوده، شاید در گفتار روا باشد، در نوشتار ناپسند است ؛ مگر آن که فایدهی خاصّی (مانند هماوایی یا دیگر جنبههای زیباشناختی) داشته باشد.شماری از عطفهای زائد : صبر و بردباری علم و دانش عبث و بیهوده حمایت و پشتیبانی فکر و اندیشه و ...
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
عطفِ بیهوده یا بیدلیل؛ یعنی عطفِ دو کلمهی هممعنا و همسان بهیکدیگر ، بدونِ این که فایدهای داشتهباشد. عطفهای بیهوده، شاید در گفتار روا باشد، در نوشتار ناپسند است ؛ مگر آن که فایدهی خاصّی (مانند هماوایی یا دیگر جنبههای زیباشناختی) داشته باشد.شماری از عطفهای زائد : صبر و بردباری علم و دانش عبث و بیهوده حمایت و پشتیبانی فکر و اندیشه و ...
ble.ir/join/9ZNrhpjJFR@tarannomeghalam@mohammadmoslemifar
۱۴:۱۳
۲۱:۱۴