۱۰ اسفند ۱۴۰۲
۱۸:۰۲
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
۴:۰۲
۲۱ اسفند ۱۴۰۲
۲۰:۲۵
۱ فروردین
۳:۳۱
۲ فروردین
۱:۴۷
۶ فروردین
۲۲:۴۷
۷ فروردین
۲:۴۹
۱۰ فروردین
۱۵:۴۶
۲۰:۳۵
۱۲ فروردین
۱۲:۳۲
۱۶:۲۶
۱۴ فروردین
«احیاء، زنده نگه داشتن خود ماست نه زنده نگه داشتن قطعه ای از زمان»
احياء يعني زنده کردن، نقطه مقابل «اماته» که به معني ميراندن است. اين کلمه چنين ميرساند که شب- که قسمتي از وقت انسان است- دو حالت دارد: ممکن است شبِ کسي زنده باشد و ممکن است شبِ او مرده باشد. شبِ زنده آن شبي است که انسان تمام يا لااقل پاسي از آن شب را با ياد خدا و با مناجات و راز و نياز با ذات پروردگار به سر ببرد، و شب مُرده آن شبي است که انسان تمام آن شب را با غفلت و فراموشي ذات مقدس پروردگار بسر ببرد.
ممکن است کسي خيال کند که اين تعبير يک تعبير مجازي است، يک نوع تعارف است: شب که زنده و مرده ندارد، شب بالاخره شب است، زمان است. مقداري از زمان که اين نيمکره زمين که ما در روي آن زندگي ميکنيم مواجه با خورشيد نيست و نور خورشيد نميتابد، به آن ميگويند «شب». شب به هر حال شب است؛ شب نه زندگي دارد و نه مردگي.
اين سخن راست است ولي آن کسي که ميگويد احياء، شب را زنده نگه داشتن، مقصودش اين نيست که اين قطعه زمان را شما زنده نگه داريد؛ مقصود زنده نگه داشتن خود شماست در اين قطعه از زمان.
به عبارت دقيقتر، برخلاف آنچه که ابتدائاً تصور ميشود، ما خيال ميکنيم زمان يک چيز است که همه ما در داخل آن قرار گرفتهايم؛ درصورتي که اينجور نيست. آن زماني که فکر ميکنيم همه در داخل آن قرار گرفتهايم آن زمانِ ما نيست.
زماني که ما روي آن حساب ميکنيم، ساعات و دقايق و هفتهها و ماهها و سالها را حساب ميکنيم، آن، زمان ما نيست، زمان اين زمين است. زمان ما يک حقيقتي است متحد با وجود خود ما، جزء وجود ماست. زمانِ ما، زمان وجود ما از خود ما منفک و جدا نيست؛ چيزي که هست ما اين زمان را که مقدار و اندازه دارد با زمان زمين حساب ميکنيم، با آن تطبيق ميکنيم، بعد خيال ميکنيم زمان يک چيز است و همه ما در آن قرار گرفتهايم. نه، زمان من يک چيز است، زمان شما يک چيز ديگر است يعني مخصوص خودتان است؛ همينطور که قد شما که مثلًا صد و شصت سانتيمتر است، اين کمّيت و مقدار مال شماست و قد من که صد و هشتاد سانتيمتر است، کمّيت و مقداري است مخصوصِ من. شما يک قد و يک اندازه داريد، من هم يک قد و يک اندازه مخصوص به خود. (حالا اينها برابر با يکديگر باشند یا نباشند مطلب جداگانهاي است.)
شما چون وجودتان يک وجود متحرک و سيال و متغير است، يک زمان در درون خودتان داريد، من هم يک زمان در درون خودم دارم، آن گل هم يک زمان در درون خودش دارد، آن درخت هم يک زمان در درون خودش دارد، اين سنگ هم يک زمان در درون خودش دارد؛ و زماني که در درون هر چيزي هست عين وجود آن چيز است.
حال که اين مطلب را دانستيم معني احياء شب قدر را ميدانيم. زمان را زنده نگه داريم يعني زمان خودمان را زنده نگه داريم، هر کداممان آن زماني را که در درون ماست زنده نگه داريم. آن زماني که در درون ماست چيست؟ آن همان خود ما هستيم، از حقيقتِ ما جدا نيست. پس زمان خودمان را، شب خودمان را زنده نگه داريم يعني خودمان يک شب واقعاً زنده باشيم، واقعاً زنده زندگي کنيم نه اينکه مرده زندگي کنيم.
آزادی معنوی، شهید مطهری.
#شب_قدر#شب_تفکر#حضرت_فاطمه_الزهرا_سرّ_شب_قدر#فرج_صاحب_الزمان_و_استقرار_حکومت_توحید#دعا_برای_امت_اسلام_و_فلسطین_خصوصا_غزه
https://ble.ir/tarbiatetohidi_mohaamin
احياء يعني زنده کردن، نقطه مقابل «اماته» که به معني ميراندن است. اين کلمه چنين ميرساند که شب- که قسمتي از وقت انسان است- دو حالت دارد: ممکن است شبِ کسي زنده باشد و ممکن است شبِ او مرده باشد. شبِ زنده آن شبي است که انسان تمام يا لااقل پاسي از آن شب را با ياد خدا و با مناجات و راز و نياز با ذات پروردگار به سر ببرد، و شب مُرده آن شبي است که انسان تمام آن شب را با غفلت و فراموشي ذات مقدس پروردگار بسر ببرد.
ممکن است کسي خيال کند که اين تعبير يک تعبير مجازي است، يک نوع تعارف است: شب که زنده و مرده ندارد، شب بالاخره شب است، زمان است. مقداري از زمان که اين نيمکره زمين که ما در روي آن زندگي ميکنيم مواجه با خورشيد نيست و نور خورشيد نميتابد، به آن ميگويند «شب». شب به هر حال شب است؛ شب نه زندگي دارد و نه مردگي.
اين سخن راست است ولي آن کسي که ميگويد احياء، شب را زنده نگه داشتن، مقصودش اين نيست که اين قطعه زمان را شما زنده نگه داريد؛ مقصود زنده نگه داشتن خود شماست در اين قطعه از زمان.
به عبارت دقيقتر، برخلاف آنچه که ابتدائاً تصور ميشود، ما خيال ميکنيم زمان يک چيز است که همه ما در داخل آن قرار گرفتهايم؛ درصورتي که اينجور نيست. آن زماني که فکر ميکنيم همه در داخل آن قرار گرفتهايم آن زمانِ ما نيست.
زماني که ما روي آن حساب ميکنيم، ساعات و دقايق و هفتهها و ماهها و سالها را حساب ميکنيم، آن، زمان ما نيست، زمان اين زمين است. زمان ما يک حقيقتي است متحد با وجود خود ما، جزء وجود ماست. زمانِ ما، زمان وجود ما از خود ما منفک و جدا نيست؛ چيزي که هست ما اين زمان را که مقدار و اندازه دارد با زمان زمين حساب ميکنيم، با آن تطبيق ميکنيم، بعد خيال ميکنيم زمان يک چيز است و همه ما در آن قرار گرفتهايم. نه، زمان من يک چيز است، زمان شما يک چيز ديگر است يعني مخصوص خودتان است؛ همينطور که قد شما که مثلًا صد و شصت سانتيمتر است، اين کمّيت و مقدار مال شماست و قد من که صد و هشتاد سانتيمتر است، کمّيت و مقداري است مخصوصِ من. شما يک قد و يک اندازه داريد، من هم يک قد و يک اندازه مخصوص به خود. (حالا اينها برابر با يکديگر باشند یا نباشند مطلب جداگانهاي است.)
شما چون وجودتان يک وجود متحرک و سيال و متغير است، يک زمان در درون خودتان داريد، من هم يک زمان در درون خودم دارم، آن گل هم يک زمان در درون خودش دارد، آن درخت هم يک زمان در درون خودش دارد، اين سنگ هم يک زمان در درون خودش دارد؛ و زماني که در درون هر چيزي هست عين وجود آن چيز است.
حال که اين مطلب را دانستيم معني احياء شب قدر را ميدانيم. زمان را زنده نگه داريم يعني زمان خودمان را زنده نگه داريم، هر کداممان آن زماني را که در درون ماست زنده نگه داريم. آن زماني که در درون ماست چيست؟ آن همان خود ما هستيم، از حقيقتِ ما جدا نيست. پس زمان خودمان را، شب خودمان را زنده نگه داريم يعني خودمان يک شب واقعاً زنده باشيم، واقعاً زنده زندگي کنيم نه اينکه مرده زندگي کنيم.
آزادی معنوی، شهید مطهری.
#شب_قدر#شب_تفکر#حضرت_فاطمه_الزهرا_سرّ_شب_قدر#فرج_صاحب_الزمان_و_استقرار_حکومت_توحید#دعا_برای_امت_اسلام_و_فلسطین_خصوصا_غزه
https://ble.ir/tarbiatetohidi_mohaamin
۱۶:۴۰
۱۶ فروردین
۱۶:۴۳
۲۱ فروردین
۲۱:۱۷
۲۶ فروردین
۱:۱۱
۱۱:۲۷
۱۴ اردیبهشت
۱۸:۳۰
۱۵ اردیبهشت
امام خمینی (ره) درباره مولا امام جعفر صادق (ع) می فرمایند:
«معرف حضرت صادق- سلام اللَّه علیه- بعد از اینکه خود پیغمبر معرف است، خود وجودش معرف است. این فقهى است که با زبان ایشان بسط پیدا کرده است که براى احتیاج بشر از اول تا آخر، هر مسئله اى پیش بیاید، مسائل مستحدثه، مسائلى که بعدها خواهد پیش آمد، که حالا ما نمى دانیم، این فقه از عهده جوابش بر مى آید و هیچ احتیاج ندارد به این که یک تأویل و تفسیر باطلى بکنیم.
خود فقه، خود کتاب و سنت، خود فقهى که اکثرش را حضرت صادق- سلام اللَّه علیه- بیان فرموده است، این فقه همه احتیاجات صورى و معنوى و فلسفى و عرفانى همه بشر را در طول مدت الى یوم القیامه [تأمین کرده،] این محتوایش این طور است. اینها معرفى است که خود اینها معرف این بزرگواران اند و ما نمى توانیم که از آنها تعریفى بکنیم که لایق آنها باشد.»
صحیفه امام، ج 20، ص 409
#شهادت_امام_جعفر_صادق_ع#بیان_امام_خمینی#فقه_جعفری
https://ble.ir/tarbiatetohidi_mohaamin
«معرف حضرت صادق- سلام اللَّه علیه- بعد از اینکه خود پیغمبر معرف است، خود وجودش معرف است. این فقهى است که با زبان ایشان بسط پیدا کرده است که براى احتیاج بشر از اول تا آخر، هر مسئله اى پیش بیاید، مسائل مستحدثه، مسائلى که بعدها خواهد پیش آمد، که حالا ما نمى دانیم، این فقه از عهده جوابش بر مى آید و هیچ احتیاج ندارد به این که یک تأویل و تفسیر باطلى بکنیم.
خود فقه، خود کتاب و سنت، خود فقهى که اکثرش را حضرت صادق- سلام اللَّه علیه- بیان فرموده است، این فقه همه احتیاجات صورى و معنوى و فلسفى و عرفانى همه بشر را در طول مدت الى یوم القیامه [تأمین کرده،] این محتوایش این طور است. اینها معرفى است که خود اینها معرف این بزرگواران اند و ما نمى توانیم که از آنها تعریفى بکنیم که لایق آنها باشد.»
صحیفه امام، ج 20، ص 409
#شهادت_امام_جعفر_صادق_ع#بیان_امام_خمینی#فقه_جعفری
https://ble.ir/tarbiatetohidi_mohaamin
۷:۲۰
۲۱ اردیبهشت
۱۶:۱۳
۱۹:۴۵