بله | کانال تاریخ حوزه طهران
عکس پروفایل تاریخ حوزه طهرانت

تاریخ حوزه طهران

۴۴۴عضو
thumbnail
undefined فریاد و سکوت، در حوزه‌ی دوران مبارزه
undefinedمضمون نامۀ گلایه‌آمیز امام خمینی به آیت‌الله سید احمد خوانساری‏‏ در تاریخ ۷ خرداد ۴۲ و پیش از قیام ۱۵ خرداد:
«شما که در مرکز هستید، خانه نشین شده‌اید. اصلاً نه حرفی، نه اعلامیه‌ای. هیچ کار‏‎ ‎‏نمی کنید. شما که در تهران هستید، مردم را دعوت به قرآن، یعنی وحدت و یگانگی‏‎ ‎‏نمی کنید. فایده اش چیست؟ شما باید مردم را به‏‎ ‎‏اتحاد دعوت کنید تا موقعی که می خواهیم دستور قیام بدهیم آنها آماده باشند تا ریشۀ‏‎ ‎‏شاه و دولت را از میان برداریم.‏
چرا #علمای_تهران در مقابل این گرگهای درنده سکوت اختیار کرده اند؟ چرا در مقابل‏‎ ‎‏این لامذهبها که می خواهند دینمان را از دستمان بگیرند، سکوت کرده اید؟»

undefinedقسمتی از پاسخ آیت‌الله خوانساری:«بنده هم به سهم خودم از فرمایشات شما اطاعت خواهم کرد. هر طوری که شما صلاح دانستید من حرفی ندارم. ولی موقع نوشتن اعلامیه مواظب باشید زننده نباشد که دولت بدتر کند! با زبان ملایمت اعلامیه بنویسید!»صحیفه امام ج۱ ص۲۳۸-----------------------------
undefinedیکی از فریادهای همیشگی امام خمینی بر سر علما و روحانیون، اعتراض به سکوت آنها در برابر ستمگری‌های حکومت بود. نه اینکه ایشان علما را متهم به سازش کند؛ چراکه اینان اهل سازش و زد و بند نبودند بلکه سکوتشان ناشی از بی‌اثر دانستن اعتراض، بلکه خطرناک دانستن آن برای اسلام و حوزه‌ها بود. اما امام نگران هیچ چیز نبود و یکپارچگی در فریاد و اعتراض را ضروری و اثرگذار می‌دانست.
undefined قبل از محرم سال ۴۲ امام خمینی وقتی مطلع شدند نهادهای امنیتی پهلوی، از وعاظ و مبلغان به زور تعهد گرفته که سخنی به اعتراض نگویند در ۲۸ اردیبهشت در اعلامیه‌ای فرمودند: «حضرات مبلغین عظام، هیآت محترم، و سران دسته‌های عزادار متذکر شوند که لازم است فریضه دینی خود را در این ایام در اجتماعات مسلمین ادا کنند، و از سید مظلومان فداکاری در راه احیای شریعت را فرا گیرند، و از توهّم چند روز حبس و زجر نترسند.»
undefinedدر ۶ محرم سال ۴۲ و پیش از فرارسیدن عاشورا، آماده همه‌چیز بود و نسبت به خود اینگونه می‌فرمود: «یکی از کسانی که بایستی در راه حضرت سید الشهداء آغشته به خون خود شود، #خمینی است. حال که چنین است، باید ما روز عاشورا را در قم، کربلای حسین قرار بدهیم، تا یک کربلای ثانی درست کنیم؛ و مردم برای زیارت به قم بیایند. چه افتخاری بالاتر از این که در راه دین، در راه حسین، در راه استقلال مملکت کشته شویم.»
undefinedامام خمینی پس از سخنرانی روز عاشورا و در سحرگاه ۱۵ خرداد به زندان و سپس به حصر افتاد و پس از ده ماه به قم بازگشت و هشت ماه پس از آن که دیگر خیلی‌ها زبان به کام گرفته و اختلاف علما در مبارزه مبنایی شده بود در ۴ آبان ۴۳ در اعلامیه‌ای علیه کاپیتولاسیون فریاد زد: «بر ملت است که از علمای خود بخواهند در این امر ساکت ننشینند. بر علمای اعلام است که از مراجع اسلام بخواهند این امر را ندیده نگیرند. بر فضلا و مدرسین حوزه‌های علمیه است که از علمای اعلام بخواهند که سکوت را بشکنند. بر طلاب علوم است که از مدرسین بخواهند که غافل از این امر نباشند. بر ملت مسلمان است که از وعاظ و خطبا بخواهند که آنان را که آگاه از این مصیبت بزرگ نیستند آگاه کنند. بر خطبا و وعاظ است که با بیان محکم، بی‌هراس، بر این امر ننگین اعتراض کنند و ملت را بیدار کنند.»
undefined۱۳ سال پس از این تاریخ و پس از یک دوره اختناق عمیق که بسیاری از روحانیون مبارز گرفتار تبعید، زندان و ممنوعیت منبر بودند و دیگر همین اندازه صدای اعتراض یاران امام هم شنیده نمی‌شد و حکومت هرچه می‌خواست در ضدیت با دین و روحانیت می‌تاخت، امام خمینی در ۶ مهر ۵۶ و پس از انتشار خبر نمایش «خوک بچه آتش» در شیراز ‌که علنا صحنه‌های جنسی را در معرض دید گذاشته بود، در درس خود در مسجد شیخ انصاری نجف فرمود: «گفتنی نیست که چه فحشایی در ایران شروع شده است. در شیراز عمل شد و در تهران می‌گویند بناست عمل بشود و کسی حرف نمی‌زند. آقایان ایران هم حرف نمی‌زنند. من نمی‌دانم چرا حرف نمی‌زنند! این همه فحشا دارد می‌شود... نمایش دادند اعمال جنسی را! خود عمل را! و [آقایان‌] نَفَسشان در نیامد. دیگر برای کجا گذاشته‌اند؟! برای کیْ؟ چه‌ وقت می‌خواهند یک صحبتی بکنند؟ یک حرفی بزنند؟ یک اعتراضی بکنند؟»
undefined یک ماه پس از این سخنرانی، در جریان شهادت آیت‌الله مصطفی خمینی و یک ماه پس از آن در ماجرای مقاله رشیدی مطلق، مارپیچ سکوت شکست و حوزه‌ها در سراسر کشور به خروش آمد...
undefined@tarikh_hawzah_tehran

۵:۳۱

thumbnail
undefinedبی‌رونقی عید قربان در دهه ۴۰
undefinedآیت‌الله #سید_محمود_طالقانی در روز ۱۸ بهمن ۴۹ پس از اقامه نماز #عید_قربان در #مسجد_هدایت از بی‌رونقی نماز عید قربان گله کرد و در سخنان خود فرمود:
«عید قربانی یکی از اعیاد مهم اسلامی می‌باشد که در ردیف #عید_فطر قرار دارد ولی نمی‌دانم چرا مسلمانها برای خواندن نماز عید فطر سر و دست می شکنند ولی در روز عید قربان مساجد خلوت است.#کعبه یعنی مرکز اجتماع مسلمین که می‌توانند در یک زمان تصمیمات لازم را برای رفع مشکلات خود اتخاذ نمایند و هدف از این همه استقبال از خانه خدا و سنگ زدن به شیطان این است که یعنی او را از سر راه خود برمی‌داریم و تمام شیطانهای زندگی را از بین می بریم و بنده شیطانهایی که همیشه سر راه انسان قرار دارند نمی‌شویم.زمانی که ما قربانی می‌کشیم به خاطر این است که انسان را قربانی نکنیم و دیگران را از بین نبریم چون همه حق حیات دارند. این همه آتش جنگ که در تمام نقاط جهان شعله ور است و انسانهای بیگناه قربانی جاه طلبیهای دیگران می شوند. قربانی در این روز خود درس بزرگی برای جلوگیری از سقوط حتمی انسان است».
پی‌نوشت:
این مسأله مربوط به امروز نیست و از سالها پیش از انقلاب، برخی مناسک اسلامی در میان ما کمرنگ شده است. گو اینکه در قراری نانوشته و ناهماهنگ، مناسک مشترک میان شیعیان و اهل سنت، به اهل سنت واگذار شده و مناسک مخصوص شیعه تقوت شده است.
نه تنها عید قربان، که ماه رمضان و عید مبعث هم به همین حال و روز افتاده و در دوران انقلاب اسلامی هم به آن توجه ویژه‌ای نشده است.

undefined@tarikh_hawzah_tehran

۱۲:۲۹

thumbnail
undefined ببینید!undefinedمرحوم آیت‌الله میرزا عبدالکریم حق‌شناس:
«آقای دکتر ضرابی (ره) می‌گفت: من اگر علی(ع) رو دوست دارم، اگر پیوند قلب من متصل به امیرالمؤمنینه، این بمبها نمی‌توانند مرا مورد هدف خود قرار دهند... وقتی که #بمباران_هوایی می‌شد می‌آمد وسط حیاط می‌ایستاد و می‌گفت: من پیوندم به علی(ع) خورده؛ اگر میتوانی مرا مورد هدف خودت قرار بده!»
«اگر خدای نکرده بلیه‌ای اهل #تهران یا ایران را مورد هدف قرار دهد در حرز پروردگار است...»
undefined@tarikh_hawzah_tehran

۱۳:۲۳

thumbnail
undefined#تهدید را به فرصتی برای اتحاد درونی و بیرونی حوزه تبدیل کنیم!
undefined موضع‌گیری مراجع عظام تقلید در این یکی دو روز مرا یاد دی ۵۶ انداخت. آن زمان که #مطالبه‌گری بدنه عمومی حوزه (طلاب و فضلای جوان)، مراجع و مدرسین را به کنش سیاسی کشاند و اهانت به یک مرجع و پیشوای سیاسی مذهبی، مقدمه یک انقلاب بزرگ در سال ۵۷ شد.
undefinedوقتی در ۱۷ دی ۵۶ در مقاله روزنامه اطلاعات به امام خمینی اهانت شد، در روز ۱۸ دی تعداد زیادی از طلاب به خانه مراجع تقلید آیات گلپایگانی، شریعتمداری، مرعشی نجفی، سید صادق روحانی و حاج آقا مرتضی حائری یزدی رفتند. در همه این دیدارها مراجع از اهانت صورت گرفته اظهار ناراحتی کردند و آیت‌الله گلپایگانی اظهار داشتند که در نامه‌ای به آیت‌الله سید احمد خوانساری از وی خواسته‌اند که در تهران به خاطر رابط‌هایی که با دولت دارند اقدام کنند. لزوم وحدت و یکپارچگی در حوزه از نکات مورد تاکید مراجع در سخنرانیها بود. این اقدامات در حوزه‌ای صورت می‌گرفت که پس از سال ۴۲ چند پاره شده و اختلافات زیادی به خود دیده بود.
undefined روز ۱۹ دی جمعیت صدها و بلکه هزاران نفری طلاب حوزه قم به خانه مدرسین برجسته می‌رفتند و سخنرانی‌هایی در محکومیت این اهانت صورت می‌گرفت. حرکت از مسجد اعظم شروع شد و طلاب از آیت‌الله شریعتمداری که برای درس آمده بود خواستند درس خود را تعطیل کند که هرچند با اکراه ولی همینطور عمل شد.سپس جمعیت به خانه آیت‌الله میرزا هاشم آملی، علامه طباطبایی، آیت‌الله وحید خراسانی و مدرسه آیت‌الله مکارم شیرازی رفتند و هنگام عصر و پس از حضور عظیم طلاب و مردم در کوچه بیگدلی و سخنرانی مهم آیت‌الله نوری همدانی تظاهراتی شکل گرفت که منجر به شهادت و مجروحیت عده زیادی شد.
undefinedساواک گزارش می‌دهد: «در تمام این منازل که طلاب مراجعه کردند، آقایان صاحب منزل برای آنان سخنرانی کرده و تقریبا همگی طلاب را به اتحاد و استقامت دعوت و به آنان تفهیم کردند که هرکس در این راه کشته شود در حکم شهید است.» (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک ج۲ ص۱۲) شاید از همه متفاوت‌تر سخنرانی آیت‌الله وحید بود که امام خمینی را به نوری تشبیه کرد که خاموش نمی‌شود و فرمودند که آب دریا با پوزه سگ نجس نمی‌شود.
undefinedدر تهران شخصیت محوری در گردهمایی روحانیون انقلابی در اینگونه مواقع شیخ محمدتقی فلسفی بود که تعداد زیادی از وعاظ مبارز در خانه او حضور یافتند و چون این حادثه با دهه سوم محرم مصادف بود، فلسفی از وعاظ تهران خواست: «فقط تکیه خود را بر تقبیح روزنامه اطلاعات و مقاله مندرج در آن و تجلیل از شخصیت [امام]خمینی قرار دهیم. فلسفی به وعاظ مخاطب خود تأکید نموده که از همین امشب بر مبنای این تصمیم کار خود را شروع کنند.» جزئیات این جلسه را عبدالرضا حجازی از وعاظ مشهور تهران که خود را ظاهراً طرفدار نهضت نشان می‌داد تلفنی در اختیار ساواک قرار داد. (حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی به روایت اسناد ساواک ص۶۱۸)
undefinedبعد از سه چهار شب، تصمیم بر آن شد آقایان تا سه روز منبرها و نمازهای جماعت را تعطیل کنند و در روزهای عزاداری دهه اول ماه صفر به این نحو اعتراضات خود را ابراز کنند.
undefined@tarikh_hawzah_tehran

۱۶:۳۸

thumbnail
undefinedاخیرا یکی از علمای تهران برایم نقل می‌کرد:
undefinedایام ماه رمضان بود و #شیخ_محمود_حلبی در #مسجد_مروی منبر می‌رفت. با همان فحاشی‌ها و توهین‌هایی که به فلاسفه و از جمله ملاصدرا می‌کرد. این طرف در مسجد #مدرسه_سپهسالار_قدیم مرحوم کمالی سبزواری منبر می‌رفت. من که ده یازده سال بیشتر نداشتم پای منبر کمالی رفتم. چیزی از منبرش نمی‌فهمیدم ولی این جمله‌اش به خاطرم مانده:«یک تف ملاصدرا ده تا پیت حلبی را پر می‌کند!» این جمله کنایه‌ای بود به شیخ محمود حلبی.
undefinedسید ابوالفضل کمالی سبزواری: فرزند محمدرضا، در سال ۱۲۸۲ ش در شهر سبزوار متولد شد.از هجده سالگی برای تحصیل به مشهد مسافرت کرد. در سال ۱۳۱۰ به تهران آمد و در مدرسه بزازها (#مسجد_میرزا_موسی) حجره‌ای گرفت و برای برخی طلاب دروس فلسفه و منطق تدریس میکرد.کمالی سبزواری از منبری‌های مشهور تهران بود. استاد محمد خواجوی- مترجم نامی قرآن کریم- از جمله شاگردان او بود و مقدمات ادبیات عرب و منطق را از او فراگرفت. سید ابوالفضل کمالی در سال ۱۳۶۵ درگذشت و در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد. مهمترین پژوهش ادبی و عرفانی وی با رویکرد قرآنی، «تفسیرات عرفانی ازقرآن واشعار حافظ ومولوی» است.
undefined@tarikh_hawzah_tehran

۹:۲۱

thumbnail
undefined امروز سالروز شهادت شیخ فضل‌الله نوری است.
undefinedیکی از حوادث تلخی که بر شیخ شهید و یارانش گذشت، ماجرای تحصن چند روزه ایشان در ذی‌القعده ۱۳۲۵ق در #مدرسه_مروی است که مشروطه‌چی‌ها آب را به رویشان بستند و متحصنین از عطش ناله یاحسین سر داده بودند.
undefined عین‌السلطنه سالور در روزنامه خاطرات خود می‌نویسد:«مجاهدین قزوین امروز عصر وارد شدند...؛ در مدرسه مروی حضرات جمع منبر می‌روند، وعظ می‌کنند.»
«حضرات، مدرسه مروی را امروز محاصره کرده، از دو سه طرف سرباز گذاشته‌اند، حتی پشت بامها را؛ آنها متصل با حسین یا حسین کشیده، آه و ناله می‌کنند...»
سالور گزارش سومین روز محاصره مدرسه مروی در روز ۲۳ ذی قعده را چنین می‌نویسد:«اما صدای یا علی یا حسین حضرات که تا اینجا می‌آمد باعث تأسف من شد. همه مسلمان هستند و مجلس، خوب [رفتار] نمیکند....؛ شیخ فضل‌الله صاحب فضل و کمال، مجتهد معتبر ما، علنا هم متفق علیه تمام طلاب است که از حجج اسلام طهران برتری دارد. تمام علمای عتبات عالیات تصدیق دارند. حاجی #آخوند_رستم_آبادی که از زهاد و عباد و حقیقتا فرشته است، جمعیت نماز جماعت او را احدی ندارد... امام مدرسه مروی است و اگر اظهاری کرده، یا گول خورده یا حقیقتا درد دین دارد. این شخص محترم مقدس را چرا باید محاصره کنند، نان و آب ندهند؟!»
undefinedر.ک: در مسیر نهضت ص۴۴ و ۴۵
undefined@tarikh_hawzah_tehran/

۱۲:۰۹

thumbnail
undefinedاین یادداشت قصد جسارت به عالمان دلسوز و زحمتکش ندارد. این سیاهه، شرح رنجی است که این شهر از فقدان سلف صالح خود می‌برد!
undefinedآیت‌الله ابوالقاسم مقدس خیابانی هم پر کشید.
این طیف از عالمان به چه می‌اندیشیدند که رسالت خود را در انس با مردم و تعلیم و تربیت می‌دیدند،از مراکز علم جدا شده و به مراکز جمعیتی آمدند،به‌جای اینکه نماز صبح را در خانه، ظهر را در فلان نهاد و شب را در مسجد بخوانند، سه وعده در مسجد خود اقامه جماعت می‌کردند و در طول روز درب خانه‌هایشان به روی مردم باز بود و علم و عرفانشان از هیچ‌کس دریغ نمی‌شد؟و ما امروزی‌ها به چه فکر می‌کنیم که مسجدهایمان تُنُک‌اند و دردهای معنوی جامعه دوا نمی‌شود؟آنها هر یک نفرشان چه ظرفیتی داشتند که هرچند به تعداد انگشتان دست، برای یک پایتخت بلکه برای یک ایران کافی بودند و ما صدها نفرمان برای یک شهر کافی نیست؟آنها چه در چهره داشتند که دیدنشان برای تربیت کافی بود و ما گفتار بسیارمان ناکافی؟
آنها در مسجد داری چه می‌دیدند که ما در مسجد و مؤسسه و حوزه و دانشگاه و اداره‌داری در جستجوی آنیم و نمی‌یابیم؟
آنها در مردم کوچه و بازار چه می‌دیدند که ما در نشست و برخاست با رئیس و مرئوس دنبال آنیم؟آنها در کتاب و درس و بحث چه می‌یافتند که ما در میز و صندلی و گوشی و دوربین در پی آنیم و نمی‌یابیم؟
آنها در فقر و زهد چه استغنائی داشتند که ما در دارایی دنبال آنیم و همچنان محتاج؟
آنها در گفتگوی چهره به چهره با این و آن چه تاثیر شگرفی می‌دیدند که ما در رقابت بر سر چندk دنبال کننده در پی تأثیریم؟
آنها در حقیقت چه می‌یافتند که ما در مجاز دنبال آنیم؟
@tarikh_hawzah_tehran

۱۳:۰۷

1_13447674461_1_1.mp3

۰۲:۱۴-۳.۰۹ مگابایت
undefined روضۀ حضرت #علامه_حسن‌زاده_آملی در روز شهادت حضرت علیّ بن موسی الرضا علیه‌السلام
undefined بخشی از جملات ایشان خطاب به حضرت امام رضا علیه‌السلام:شهید امروز ما، ثامن الحجج، تو حجت خدایی، برای امام فرقی بین حالتِ میّت و حیّ نیست (و در هرحال حیّ است). سرِ همه ما به آستان شما و آستان معروف (خادم) شماست؛ آقاجان! ما سراغ چه کسی باید برویم؟ از چه کسی باید بخواهیم؟ و واسطه بگیریم؟
undefinedعلامه در ادامه به بیان خاطره‌ای از گفتگوی خود با آیت‌الله #شیخ_محمدتقی_آملی می‌پردازد.
undefined@tarikh_hawzah_tehran

۵:۵۳

thumbnail
undefinedحوزه امروز تهران و بحران هویت جمعی
undefined امام خمینی در آغاز نهضت به همه علما و روحانیون سراسر کشور توصیه کردند هفته‌ای یک شب دور هم جمع شوند. خودشان هم در قم با مراجع تقلید چنین جلسه‌ای داشتند.در برخی شهرها مانند آبادان جلسه هفتگی با حضور روحانیون شهر و سایر مردم عصرهای جمعه برگزار می‌شد و یک نفر هم سخنرانی می‌کرد و این جلسات تا آستانه پیروزی انقلاب ادامه داشت.
در تهران آیت‌الله #سید_محمدصادق_لواسانی که خود امام جماعت مسجد بازارچه نایب‌السلطنه بود، سایر امامان جماعت برجسته و کهنسال را گرد هم می‌آورد.#شیخ_محمدتقی_فلسفی هم جلسه هفتگی ثابتی با #وعاظ_تهران داشت که محتوای منبرهای خود در حوادث روز را با هم هماهنگ می‌کردند. ائمه جماعات و وعاظ انقلابی هم صبحهای پنجشنبه جمع دیگری داشتند که هدایتگر مبارزه روحانیت و مردم بود و زمینه‌ساز #جامعه_روحانیت_مبارز در تهران شد.
گاهی مجالس ترحیم بزرگی با حضور هزاران نفر در مساجد جامع و سید عزیزالله و ارک برگزار می‌شد که گاهی چندین روحانی مشهور به عنوان صاحب عزا جلوی درب مسجد می‌ایستادند.این اجتماعات کوچک و بزرگ نمایانگر هویت جمعی حوزه تهران بود و چنین انعکاسی هم در اجتماع داشت.
undefinedاکنون اما چنین اجتماعاتی آنقدر کم است که اینطور احساس می‌شود که حوزه تهران، هویت جمعی‌اش را از دست داده است. کافی است به ترکیب جمعیتی یکی از اجتماعات طلاب و اساتید در #مدرسه_مروی بنگریم که به هیچ وجه نمایاننده کمیت حوزه تهران نیست.
undefinedاین سالهای اخیر هر از گاه عالمی بزرگ در تهران وفات می‌کند و خیلی‌ از حوزوی‌ها هم برای اولین بار نامش را می‌شنوند. بزرگانی که شاید حتی یک‌بار اجتماعی با حضور همه آنها تشکیل نشده، در حالی که هویت حوزه تهران به همین استوانه‌های علم و معنویت‌ است.
undefined#راه_حل:
undefined هویت حوزه، به مدرسه و کلاسش نیست؛ به اساتید آن است. استاد رکن حیاتی حوزه است؛ استاد که باشد طلبه هم هست؛ با این دو مدرسه شکل می‌گیرد.ما اما این مسیر را از مدرسه شروع می‌کنیم و بی‌طلبه و استاد می‌مانیم. اثر گذارترین مدارس قدیمی تهران، با یک استاد خوب در کنج حجره نمور بالاخانه یک مسجد شروع کرده‌اند، مثل #مدرسه_آیت‌الله_مجتهدی.
undefinedامروز تهران خلأ استاد شاخص دارد که طلبه‌های مشتاق را از هر سو به طرف خود بکشد و مدرسه شکل بگیرد.در گذشته اساتید از کجا می‌آمدند؟بسیاری از برجسته‌ترین اساتید حوزه تهران مجتهدان و حکمایی بودند که از سایر حوزه‌های مرکزی به تهران هجرت می‌کردند و با حضورشان مدارسی شکل می‌گرفت.امروز اما مهاجرت معکوس است. اساتید بزرگی را هم می‌شناسیم که در کنج خانه تنها برای یکی دو نفر تدریس می‌کنند و افتاده‌تر می‌شوند.
undefined من اگر جای ریاست محترم حوزه علمیه تهران بودم، حداقل سالی دو بار همه مجتهدین و علمای برجسته تهران را که دارای حوزه درسی، جلسات عمومی و مساجد اثرگذار هستند، به هر قیمتی بود دور هم جمع می‌کردم.این اجتماع، هم به حوزه تهران هویت می‌بخشد، هم پشتوانه تصمیمات بزرگ برای حوزه و روحانیت، اجتماع و حاکمیت می‌شود.آقای دکتر ایرانی ریاست #میراث_مکتوب، دورهمی ماهانه‌ای برای مفاخر فرهنگی ایران ترتیب داده است. تصاویرش دیدنی است.
undefined این تکریم حقیقتا ارزش دانش را نزد دانش‌پژوهان بالا می‌برد. چیزی که حوزه تهران امروز به آن محتاج است!علمای تهران، امروز دچار یک رها شدگی هستند و هیچ رهاشدگی رنج‌آورتر از این نیست که گنجینه‌ای از علم و معنویت‌ در کنج خانه خود به تنهایی روزگار بگذراند.شاید یکی از دلایلی که خیلی از عالمان به فکر مهاجرت به تهران نمی‌افتند همین رهاشدگی باشد.
undefined@tarikh_hawzah_tehran

۱۸:۳۳

thumbnail
undefinedدیروز (روز شهادت امام حسن عسکری علیه السلام) موفق شدم برای نماز ظهر به #مسجد_آیت_الله_لواسانی در بازارچه نایب‌السلطنه بروم.در ورودی شبستان، امام جماعت مسجد حجت‌الاسلام سید محمدرضا لواسانی (فرزند مرحوم آیت‌الله #سید_محمدصادق_لواسانی یار دیرین امام خمینی) روی صندلی نشسته بود؛ به واردین خوش‌آمد می‌گفت و از کودکان با یک شکلات استقبال می‌کرد.
پس از عرض ارادت داخل شبستان شدم و اذان که تمام شد، حاج آقای لواسانی هم با حالتی که معلوم بود درد دارند به طرف من آمدند و قبل از اینکه روی صندلی بنشینند عذرخواهی کردند که به دلیل جراحی نمی‌توانند روی زمین بنشینند. (دقت کنیم که با این حال رنجور در این روز تعطیل که در محیط بازار افراد زیادی به مسجد نمی‌آیند نهایتا ۲۰ نفر نمی‌خواستند جماعت تعطیل شود.)
مردی میانسال نزد ایشان آمد و خوش و بشی کرد و نصیحتی خواست و در آخر هم به ایشان گفت: آقا خیلی دوستت دارم!
وقت نماز شد. به حال مزاح به من فرمودند: حاج آقای ما (آیت‌الله سید محمدصادق) وقتی میهمانی مثل شما به مسجد می‌آمد می‌فرمود: «شما بفرمایید جلو؛ در مسجد ما عدالت امام جماعت شرط نیست!»undefined
خلاصه نماز ظهر را که پشت سر ایشان خواندیم، مرد میانسال دیگری آمد کنار محراب و به ایشان سلام کرد. همدیگر را می‌شناختند. عرض کرد: به نماز ظهر نرسیدم، ترسیدم پس از نماز عصر که مشغول نمازم، شما تشریف ببرید و چهره شما را نبینم. آمدم جلو سلامی عرض کنم و ببینمتان.
undefinedخلاصه که امام جماعت همین است؛ امام محله، عالم، بی‌تکلف، مهربان، مقبول و دوست‌داشتنی.
undefined@tarikh_hawzah_tehran

۶:۱۱

thumbnail

۶:۱۱

thumbnail

۶:۱۱

thumbnail
undefined تصویر سمت چپ: شهید اندرزگو در مراسم عروسی خود در چیذر، با حضور آیت‌الله هاشمی‌علیا
undefinedزیست طلبگی #شهید_اندرزگو
حجت‌الاسلام عبدالحمید معادیخواه:«بین سالهای ۴۶ و ۴۷ در مدرسه علوم دینی چیذر با مرحوم شیخ عباس تهرانی (سید علی اندرزگو) آشنا شدم...؛ در آن سال چهره و لباس یک فرد بازاری یا بهتر بگویم قیافه یک مداح را داشت. با کلاهی از کاموا و پالتویی نیم‌تنه.مدرسه دینی چیذر را که به نام ولی‌عصر امام زمان تأسیس شده بود برای خود بهترین محل امن انتخاب کرده بود...؛ حجره‌ای انفرادی برگزیده بود و در اینجا زندگی می‌کرد.او در این حجره مشغول کارهای ویژه خود بود و از آنجا با خارج از مدرسه ارتباط برقرار می‌کرد. یعنی دستگاه بی‌سیمی داشت که ما بعداً به وجود آن پی بردیم...خوب به یاد دارم که در مدرسه چیذر به عشق ولی‌عصر ارواحنا فداه مجلس دعای ندبه منعقد کرده بود.پس از چندی پیشنهاد کرد که باید برای طلاب، درس اخلاق بگذاریم و آنها را بسازیم. در این برنامه نیز پیشقدم شد و از قم حضرت #آیت‌الله_مشکینی را دعوت کرد که هر هفته از قم به تهران [می‌آمدند]...
تا اینکه تصمیم گرفت به پوشیدن لباس مقدس روحانیت مفتخر شود. حدود نیمه‌شعبان بود که برای شرکت در مراسم عمامه گذاری خود... طلاب و بعضی آشنایان و اهالی چیذر را دعوت کرد. اما به‌جای آنکه از عمامه ویژه سادات یعنی عمامه سیاه استفاده کند به خاطر رعایت اصول مخفی‌کاری عمامه سفید گذاشت...پس از عمامه گذاری به عنوان سخنران در مجالس مختلف شرکت می‌کرد و برای اگاهی دادن به مردم طاغوت زده... می‌کوشید.»(نهضت روحانیون ایران ج۷ ص۲۸۷)

undefined@tarikh_hawzah_tehran

۱۲:۴۳

thumbnail

۱۲:۴۳

thumbnail
undefined مدتهاست به ضرورت ایجاد تشکیلاتی نوین توسط روحانیت جوان انقلابی فکر می‌کنم!
undefined اگر به خواستگاه تشکل‌های روحانیت در دوران پهلوی بنگریم، دغدغه‌هایی بزرگ در اصلاح امور مربوط به حوزه و روحانیت، اصلاح اجتماع، عدالت‌خواهی و مبارزه سیاسی، جمع کوچکی از فضلای حوزه تهران (در جامعه روحانیت مبارز) و جمع کوچکی از اساتید حوزه علمیه قم (در جامعه مدرسین) را دور هم جمع کرد تا نقش‌های بزرگ بیافرینند.فعلا از #جامعه_مدرسین صرف نظر میکنم و فقط درباره جامعه روحانیت تهران می‌نویسم.
undefinedجمعی تحت تعقیب که برای آنکه گرفتار ساواک نشوند صبح‌های پنجشنبه پس از نماز صبح دور هم جمع می‌شدند و مسائل مربوط به نهضت و مسائل مرتبط با روحانیت را به بحث می‌گذاشتند، تصمیم می‌گرفتند و بین خودشان تقسیم مسئولیت می‌کردند. جمعی که اوایل، اعضای دورهمی‌شان کمتر از انگشتان دو دست بود اما پس از انقلاب همین جمع کوچک از وزارت تا نخست‌وزیری را عهده‌دار شد.
undefinedاین تشکیلات غیررسمی، خودجوش، غیر دستوری و برآمده از نیازها بود و توانست گره‌های کوری را باز کند. تشکیلاتی که هرگز به حزب تغییر هویت نداد، اما در آستانه انقلاب، شعبه‌های مختلفی در تهران پیدا کرد و الگوی ایجاد تشکیلاتی مشابه در برخی از شهرهای دیگر شد. تشکیلاتی بی نام و نشان که اعضای آن نه تنها دنبال نام و نشان نبودند که نامدار شدنشان آنها را گرفتار کمیته مشترک ضدخرابکاری می‌کرد. هرچند در آستانه انقلاب نام #جامعه_روحانیت_مبارز_تهران به خود گرفت و در مقطعی به عنوان ستاد برگزاری راهپیمایی و ستاد استقبال از امام فعالیت کرد و نبض مبارزات را در اختیار داشت و سایر گروههای اجتماعی هم چشمشان به این جمع بود.
undefinedتشکیلاتی که بر اساس یک هدف (مبارزه با طاغوت)، سلایق مختلف سیاسی را که بعدها رخ نشان داد دور هم جمع کرده بود و از همین‌رو موج‌آفرین بود، اما پس از انقلاب انشعاب یافت و بسیاری‌شان به این سو و آن‌سو پراکنده شدند.
undefinedتشکیلاتی که یک زمان هیچ نامی نداشت، اکنون جز یک نام ندارد و نمی‌دانم امروز کدام تشکیلات مرتبط با روحانیت می‌تواند اثرگذاری اجتماعی گذشته خود را بازیابد، و صدای طبقه پایین و طبقه میانی روحانیت و صدای رسای مردم باشد.
undefinedشرایط بحرانی کنونی می‌طلبد تشکیلاتی غیررسمی و بی‌ارتباط با هرگونه ستاد و سازمانی، از دل طبقه میانی فضلای حوزه پدید آید، حداکثری و اثرگذار باشد، که جامعه اسلامی و حوزه و روحانیت امروز از این تشتت، تفرق، سکوت و گاه سکون رنج می‌برد.
بدنه عمومی حوزه به خاطر اتکا به سازمانها و نهادهای متولی دین دچار تحیر و بی‌تحرکی شده؛ نهادها گرفتار بروکراسی و ملاحظات ساختاری و انفصال از بدنه اجتماعی شده، و در این میان انگشت اتهام کم‌کاری و سکوت متوجه روحانیت، و بدنه اجتماعی روحانیت مبتلا به چه کنم‌ها...

undefined@tarikh_hawzah_tehran

۱۶:۴۲

thumbnail
undefined به این چهره‌های مصمم و بانشاط که فکر میکنم اکنون دیگر هیچ کدامشان در میان ما نیستند بنگرید. اینها جمعی از وعاظ تهران‌اند که سال ۱۳۴۴ پس از چند ماه حبس به تازگی از زندان آزاد شده بودند.چرا زندانی شدند؟چون آسودگی خود را فراموش کرده و برای نجات اسلام و ایران و مردمش، بر سر پهلوی فریاد زده بودند.
undefinedشماره ۲۰ شیخ احمد کافی است که زیست مردمی و صدای دلنشینش فراموش نمیشود. چقدر برای نجات نسل جوان از دام فساد فریاد زد و چقدرها را از منجلاب بیرون کشید.undefinedشماره ۱۸ #شیخ_جعفر_شجونی است که وقتی در منبر مسجد #مدرسه_صدر تهران علیه رضاخان و پسرش فریاد میکشید، حاضران پای منبر، از وحشت زانوهایشان میلرزید.undefinedشماره ۹ #شهید_محلاتی است که برای هماهنگی میان علمای قم و تهران و به حرکت در آوردن آنها اینقدر بین قم و تهران و از این خانه به آن خانه رفت و آمد کرده بود که به او میگفتند: «موتور العلماء». منبرها و آوارگیها و حبسهایش هم که جای خود دارد.undefinedشماره ۳ آیت‌الله #شیخ_غلامحسین_جعفری همدانی است. مجتهدی که امام جماعت یکی از شبستانهای مسجد جامع بود و مسجد او در دهه چهل شاید تنها مسجدی بود که بی هیچ هراسی در آن علیه فساد و فحشاء و بی‌عدالتی و اسلام‌ستیزی پهلوی سخن گفته میشد.undefinedشماره ۵ #شیخ_اصغر_مروارید است که ساواک پس از امام خمینی او را مجرمترین فرد میشناخت زیرا منبرهایی که میدانستند دستگیری واعظ آن حتمی است به او می‌سپردند.شغلش انتشارات بود و این اواخر که ممنوع‌المنبر شد و از تبعید برگشت، مسجدش محور مبارزات در غرب تهران بود.
undefinedخیلی‌ها هم در این تصویر نیستند، مثل شهید غفاری و شهید سعیدی که برکتی بودند برای تهران و دینداری مردم محله غیاثی و محله شارق مدیون آنها است. فلسفی واعظ هم به جای خود که اثر گذارترین واعظ دوران پهلوی در برابر سیاستهای حکومت و در قبال تربیت دینی جامعه بود. روحانیت سالها برای استقلال، آزادی و علیه فساد دربار، مراکز فحشاء، تبعیض و بی‌عدالتی و فقر فریاد زد و جامعه را با خود همراه ساخت.
undefinedدر آستانه انقلاب همینها یا در صف نخست راهپیمایی‌ها بودند یا بلندگو به دست روی اتومبیل‌ها فریاد می‌زدند و شعار می‌دادند و بعدش برای اینکه دستگیر نشوند عمامه از سر برداشته و با لباس مبدل متواری می‌شدند. چرا؟ برای اسلام، برای ایران، برای مردم.مردمی که در #دهه_اختناق (نیمه دهه چهل تا نیمه دهه پنجاه) از ورود صریح به مبارزات احتیاط می‌کردند، وقتی دیدند روحانیون خود از هیچ حبس و تبعید و شکنجه و شهادت هراس ندارند، به راه و هدف روحانیت ایمان آوردند؛ روحانیت در چشم مردم عزیز شد و نهضت امام با حمایت همین مردم پیروز شد.
همه اینها را گفتم که بگویم نباید این زیست مردمی و فریاد اسلام‌خواهی، عدالت‌خواهی و فسادستیزی روحانیت در این دوران مقدس انقلاب خاموش شود. صدای روحانیت، همیشه صدای مردم بود و منبرها، بلندگوی اسلام خواهی و عدالت خواهی همین مردم.
@tarikh_hawzah_tehran

۱۵:۴۳

thumbnail
undefined نفر سمت راست: آیت‌الله #شیخ_علی‌اکبر_برهان همراه با دو پسر خود. شیخ علی برهان تسبیح به دست دارد.
undefinedحجت‌الاسلام #شیخ_علی_برهان دار فانی را وداع گفت.در مراحل نگارش کتاب شرح حال آیت‌الله برهان بارها با وی گفتگو کردم. چون برای امر تبلیغ، خارج از کشور اقامت داشت گاهی از راه دور تماس می‌گرفت و برایم نکاتی نقل می‌کرد. اما بیشتر مطالبی که در کتاب از وی نقل کرده‌ام مربوط به دو سفری بود که وی به تهران آمد. با نقل این خاطره یادش را گرامی می‌داریم:
undefinedدر آن موقع که حدوداً شش، هفت ساله بودم، گاهی پدرم #عمامه‌ ای بر سرم می‌گذاشتند و چون برایم تازگی داشت، خودم نیز شوقی داشتم. حدوداً نُه ساله که بودم، گاهی مرا به منبر می‌فرستاد. می‌گفت: «برو #منبر ، یک چیزی بگو.» در همان مسجد لرزاده، روی پلۀ اول یا دوم نشستم و مطلبی که مثلاً از کسی شنیده بودم، گفتم. او‌ می‌خواست این آمادگی را در من به وجود آورد. البته بعدها در دوران دبیرستان، حدوداً از پانزده، شانزده‌سالگی، لباس پوشیدم. حتی مدرسه هم که می‌رفتم گاهی که می‌دیدم با لباس نمی‌توانم سر کلاس بنشینم، توی دفتر لباسم را درمی‌آوردم و سپس سر کلاس می‌رفتم. روزی با لباس وارد اتاق پدرم شدم. عده‌ای نشسته بودند. ده، دوازده‌ساله بودم. وقتی وارد اتاق شدم و سلام کردم، پدرم بلند شد و گفت: «یاالله! بفرمایید و همه با حال تعجّب از جا برخاستند.» بعدها علّت آن را فهمیدم. آنها هم از پدرم سؤال کرده بودند و ایشان به آن‌ها فرموده بود: «می‌خواهم ساخته شود، بفهمد لباس‌ روحانی‌ پوشیدن یعنی چه.»
undefined@tarikh_hawzah_tehran

۵:۰۰

undefinedاز علمای مهاجر تا علمای مسافر!
undefinedروزگاری مفهومی واقعی در عرصه روحانیت وجود داشت با عنوان «علمای بلاد» که رفته رفته رو به افول گذاشت. چرایی‌اش بماند برای نوشتاری دیگر.اما این علمای بلاد که مجتهدینی توانمند و آینده‌دار و اکثرا در حوزه‌های نجف یا قم درس خوانده بودند، بعضا اگر در نجف یا قم می‌ماندند در شمار مراجع تقلید یا اساتید برجسته و نامدار جای می‌گرفتند. اما ایشان پس از تکمیل تحصیلات خود یا مدتی تدریس در این مراکز علمی،به دعوت اهالی یک منطقه، یا به امر مرجع تقلید زمان، یا تشخیص خود در عمل به آیه نفر، یا به امر پدر که خود از علمای بلاد بود و یا دیگر ضرورتهای شخصی به شهر خود باز می‌گشتند و یا به شهری دیگر مهاجرت می‌کردند. بماند که گاه علمای تبعیدی به یک منطقه هم بیش از علمای آن شهر تحول‌آفرین می‌شدند.
undefinedاینان که بیان تاریخشان به خودی خود چند مجلد کتاب است، سهم بسزایی در دینداری مردم آن منطقه و در ادامه، وقوع انقلاب اسلامی داشته‌اند. اینان عمرشان به پایان رسید و متاسفانه جایشان پر نشد، زیرا دیگر مجتهدی مبرز بر حسب تکلیف به دیاری دیگر مراجعت یا مهاجرت نکرد.
undefinedاما امروز هر از گاه شاهد مسافرت علمای بزرگ به شهرهای دیگر هستیم که در این بحران نبود علمای بلاد جای شکر دارد.اکنون برخی عالمان، جمعه‌ها برای نماز جمعه به شهرهای دیگر می‌روند،
برخی در وزان مرجعیت در ایام عزای اهل بیت علیهم السلام به شهرهای خود سفر می‌کنند و باز به قم برمیگردند.
در همین تهران خودمان، برخی اساتید برجسته که البته نسبتی پیشینی با تهران ندارند، برحسب وظیفه یک روز در هفته برای درس اخلاق و... از قم به تهران می‌آیند تا این محتضر را از مرگ نجات دهند.
در فلان شهر مذهبی کوچک که مثلا در دهه سی، چهل و پنجاه چند مجتهد نجف و قم درس خوانده حضور داشتند، اکنون هیچ مجتهدی سکونت ندارد، با اینکه از علمای فعلی قم که خود را در وزان مرجعیت میدانند، از آن شهر برخاسته‌اند و در همانجا تحصیل خود را آغاز کرده‌اند، اما حاضر به مراجعت نیستند.
undefinedچرا آیت‌الله #سید_احمد_خوانساری که از مراجع تقلید بود، حاضر شد از قم به تهران مهاجرت کند؟ در حالی که در همان زمان شیخ محمدرضا تنکابنی، میرزا احمد آشتیانی و شیخ محمدتقی آملی در تهران در وزان مرجعیت بودند و سید محمد بهبهانی بزرگتر حوزه تهران به شمار می‌آمد.
undefinedامروز شهرهای کوچک و بزرگ کشور از فقر نبود علمای بلاد رنج می‌برد، حال آنکه صدها درس سطوح عالی و خارج در قم برقرار است که اگر یکی از اساتید این حوزه درسی به یکی از شهرهای کوچک برود، آقای آن شهر و منشأ تحولات بزرگ فرهنگی خواهد بود.
undefined چرا امروز یکی از آقایان در سطح مرجعیت در تهران اقامت نمی‌کند؟ آیا گمان می‌رود برکات وجودی‌اش از سطح جهان اسلام به یک شهر فروکاسته شود؟ آیا مردم یک شهر آن هم پایتخت ایران اسلامی به این برکات علمی و معنوی محتاج نیستند؟ و آیا نمیتوان همچون آیت‌الله حسین مظاهری هم عالم بلاد بود و هم مرجع تقلید؟
undefined و اما در این انقراض مقوله علمای بلاد، حوزه چقدر مقصر است؟ خود عالمان چقدر مقصرند؟ چقدر نهادهای متولی امور دینی شهرها (همچون نهاد امامت جمعه، امور مساجد، سازمان تبلیغات و...) مقصرند؟
undefined️به هر حال از دلسوزان انتظار می‌رود تا دیرتر نشده، آسیب‌شناسی و چاره‌اندیشی کنند. پدیده شکوهمند انقلاب اسلامی محصول مجاهدت علمای بلاد بود که سهم بسزایی در عمومی‌سازی انقلاب در سراسر کشور داشت. امروز نگهداری انقلاب اسلامی بیش از آن بدین امر محتاج است.
undefined@tarikh_hawzah_tehran

۱۲:۰۴

thumbnail
undefinedنقش شهید مدرس در تحول نظام آموزشی حوزه تهران
undefined #شهید_مدرس در همان زمان که نیابت تولیت #مدرسه_عالی_سپهسالار را برعهده داشت، می‌کوشید تحولی در وضعیت آموزشی مدارس علمیه تهران پدید آورد.undefinedهمزمانی این اقدامات تحولی با اصلاحات آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی در حوزه علمیه قم درخور توجه است.
undefinedطبق سند بالا شهید مدرس با کمک تعدادی از علمای معقول و منقول حوزه، و همراهی #وزارت_معارف وقت، برنامه درسی منظم و یکپارچه‌ای برای شش سال اول مدارس علمیه تنظیم کرد. اسامی شورای علمی مورد نظر در همین سند آمده که در آن نام #علامه_شعرانی، شیخ محمدعلی لواسانی، نصرالله اخوی و بدیع‌الزمان فروزانفر به چشم می‌خورد.
undefinedاز نکات قابل توجه آن است که پیشنهادات این شورا از نظر موضوعات درسی به اطلاع فضلای حوزه رسیده تا هم درباره آن نظر بدهند و هم در صورت موافقت، کتابهای درسی مورد نظر خود را پیشنهاد کنند.
undefined برشی از این برنامه آموزشی پیشنهادی به امضای آیت‌الله مدرس:
بسم الله الرحمن الرحیماز عموم طبقات بالخصوص علما و فضلا و ادبا و علاقمندان به ترتیب و منظم بودن تحصیل طلاب و محصلین مدارس قدیمه لازالت معموره خواهشمندم در دستوری که جمعی از دانشمندان متخصصین نسبت به علوم مقدماتی مرتب فرموده اند و ذیلا درج شده دقت فرمایند و هرکس از هرکجا نظریات خود را کتبا تا دو ماه دیگر به کتابخانه مدرسه سپهسالار جدید بفرستد... امید است بعد از وصول انظار صائبه، نتیجه مهمه از تحصیل محصلین علوم دینیه وفقهم الله تعالی حاصل شود.(محل امضاء شهید مدرس) مهر عبده حسن بن اسماعیل الطباطبائی
undefined@tarikh_hawzah_tehran

۱۱:۱۷

thumbnail
undefinedرضا امیرخانی در کنار آیت‌الله سید علی گلپایگانی
undefined #رضا_امیرخانی که این روزها ناخوش‌احوال است،در رمان #قیدار، بسیار از #سید_گلپا یا #سید_باطن‌دار نقل قول کرده. عالِمی که قیدارِ امیرخانی هم مثل خود او مریدش بود. سید گلپا همان آیت‌الله سید علی گلپایگانی فرزند عارف عظیم‌الشأن آیت‌الله سید جمال‌الدین گلپایگانی بود که سال ۱۳۴۱ آیت‌الله شیخ محمدتقی آملی از آیت‌الله خوئی خواست سیدی از شاگردانش را برای اقامه جماعت در مسجد سادات یوسف آباد به تهران بفرستد و به این ترتیب سید گلپا به تهران آمد. (به این فرایند انتخاب امام جماعت در گذشته دقت کنید!)رضا امیرخانی یکی از ده‌ها علاقمند به آیت‌الله گلپایگانی بود که خود را به محضر ایشان می‌رساند.
undefined برای شفای رضا امیرخانی که پای انس با علمای تهران را به یک رمان خواندنی کشاند دعا کنیم.
undefined@tarikh_hawzah_tehran

۱۳:۲۳