عکس پروفایل نشریه نبضن

نشریه نبض

۱۵۴عضو
thumnail
undefined پیشخوان نبض ۱۶۸
undefined انه لجهاد، نصر او استشهاد
undefinedتعلمت الحیاه منکundefinedزیر سایه نصراللهundefined انه لجهاد، نصر او استشهادundefinedهمه راه‌ها بسته است؛ جز یک راه!

undefined نبض دانشگاه در دستانت!undefined @ut_nabz

۱۷:۱۰

نبض ۱۶۸.pdf

۳۳۹.۰۳ کیلوبایت

undefined نبض شماره ۱۶۸، ویژه‌نامه شهادت سید حسن نصرالله
undefinedانه لجهاد، نصر او استشهاد
undefined تعلمت الحیاه منک| #اراده_قوی_انتقام
undefined زیر سایه نصرالله| #آغاز_نصرالله #شهید_مقاومت
undefined انه لجهاد، نصر او استشهاد| #آمریکا_در_منطقه #تثبیت_معادلات
undefined همه راه‌ها بسته است؛ جز یک راه!| #ترور #نتانیاهو_رو_به_زوال

undefined نبض دانشگاه در دستانت!undefined @ut_nabz

۱۷:۴۰

#یادداشت_دانشجویی
undefined امیرحسین عباس‌نژاد، مهندسی مکانیک ۱۴۰۰
undefined️ مهمانی بی‌صاحبخانه
بسم الله الرحمن الرحیم
undefinedقصه‌ی ما از روزی شروع شد که آقای خمینی عصایش را بلند کرد، بر قلب سرد و پر رخوت دانشگاه کوبید، سدها را شکافت، چیستی دانشگاه برای مردم را فریاد زد و مرداب ما را به دریای مواج انقلاب اسلامی متصل کرد‌.
undefinedاین اولین بار بود که جریانی این‌چنین به دانشگاه و دانشجوی ما هویت داد. حس اعتماد به نفس و استقلال طلبی را در ما پروراند و ما را از عنصری دنباله‌رو، بی‌روح و خودخواه به دانشجوی تحول آفرین، خلاق و آرمان‌خواه تبدیل کرد تا باری از روی دوش ملت برداریم، دردهای مردم را فریاد بزنیم و در راستای درمان درد این ملت قدم برداریم.
undefinedدر این مبارزه، دشمنان تا ما را دیدند، فهمیدند تا ذهنیت مبارزه در رگ‌های دانشگاه جاریست، تا دانشجو بی‌تفاوت نیست، تا استاد فقط به ته‌مانده علم آن‌ها پایبند نیست، نمی‌شود جلوی این موتور جریان‌ساز عظیم را گرفت.پس با تغییر ذهنیت‌ها شروع کردند. ما آرمان‌خواه بودیم، زیاده‌خواه خوانده شدیم. مطالبه‌گری کردیم، رادیکال لقب گرفتیم. ارزش‌هایمان را فکر شده انتخاب کردیم، متعصب خوانده شدیم. استادی که در مورد مسائل کشور صحبت می‌کرد، نامتعارف جلوه داده شد. زمانیکه که جلوی سر در دانشگاه برای خون ریخته شده کارگرانِ مظلومِ معدنِ ناکجاآباد تجمع کردیم به سخره گرفته شدیم؛ گویی ما تافته جدا بافته از درد مردم هستیم.
undefinedهمه این‌ها منجر شد تا دانشگاهی که روزی رئیس جمهور را تعیین می‌کرد، حالا به جایی رسیده که رئیس جمهور بدون حضور صاحبان اصلیش می‌خواهد بیاید، جشنی بگیرد، تنها از یک دانشجو حرفی بشنود و دانشجویان را پشت درهای بسته منتظر مطرح کردن مطالباتشان و سوالاتشان بگذارد.
undefinedروی صحبتم با اشباه الرجالی نیست که سال هاست چنگال‌های سیاست زدایی خود را دور حلقوم دانشگاه محکم کرده‌اند. صحبت با آن‌ها لحن تیز تری از یک یادداشت دانشجویی می‌طلبد. می‌خواهم با دانشجویی حرف بزنم که هنوز می‌خواهد درد مردم را به گوش خادمان ملت برساند. مهم نیست با من از نظر سیاسی هم سلیقه هست یا نه. مهم این است جریانی که این جلسه خصوصی را ترتیب داده و این سرنوشت شوم را بر ما تحمیل کرده، با جان گرفتن دوباره دانشجو و نهاد مقدس علم، گردنش بشکند. مهم این است صدای نفرآباد و هپکو و هفت تپه و طزره و طبس و آه مردم تا گوش عالی‌ترین مقامات کشور برسد.
undefinedوقتی رهبر انقلاب با تمام دل‌مشغولی‌هایش هر سال دیدار عمومی با دانشجویان و نخبگان را نخست محل شنیدن مطالبات و سوالات آنها می‌کند، چرا در دانشگاه تهران رئیس جمهور بدون تریبون دادن به هیچ یک از تشکل های رسمی دانشگاه بیاید، دورهمی داشته باشد و برود؟!زمانی را به یاد بیاور که همین آقای خامنه‌ای را در زمان تیراندازی هم حاضر در دانشگاه میبینی تا ذهن‌های تشنه‌ی دانشجویان را بدون آب حیات انقلاب اسلامی رها نکند. آن وقت آقای رئیس جمهور با الگوگیری از چه کسی، این چنین شأن دانشجو که ترسیم کننده آینده کشور است را زیر سوال می‌برد؟
undefinedترتیب دادن این جلسه‌ی تقریبا بدون حضور دانشجو اتفاقی نیست و عقبه‌ی آن از برنامه شبه‌دانشجویی زمان انتخابات ریاست جمهوری امسال قابل مشاهده است.دانشگاه خانه‌ی دانشجو و اولین محل اثرگذاری و کنشگری اوست. بشکند دستی که می‌خواهد این خانه را از چنگ صاحب خانه در بیاورد و امکان نقش آفرینی را از او بگیرد. اگر بی‌تفاوت باشیم، راه را برای ادامه‌ی این روند باز گذاشته‌ایم. ولی قصه‌ی ما قرار نیست اینجا به پایان برسد. اینجا محل مطالبه حقوق مردم و ترویج گفتمان انقلاب و اسلام عزیز باقی خواهد ماند و این نهضت مقدس هر سد محدود کننده را در هم خواهد شکست.
undefinedنبض دانشگاه در دستانت!undefined @ut_nabz

۱۵:۳۰

#روایت_دانشگاه#بخش_اول
آیین بازگشایی دانشگاه، ۲۱ مهرماه ۱۴۰۳ با حضور رئیس جمهورundefined️پرده اول: سالن علامه امینی
undefinedمحوطه چهارراه فنی به سمت مسجد را دورتادور داربست زده‌اند، با بنر پوشانده‌اند و حصار کشیده‌اند و از آنجا به بعد قابل عبور و مرور نیست. این سوی چهارراه فنی به سمت ۱۶ آذر، غرفه‌هایی فستیوال‌گون برپاست تا کارت دانشجویان از پیش‌دعوت‌شده برنامه را، اول از لیستی بخوانند و سپس کارت‌ورود آبی‌رنگی بدهند. زیر کارت‌ها قید شده که از کجا دعوت‌شده‌ای… عضو محترم تشکل…دانش‌آموز رتبه‌برتر… کارمند محترم و…رفت و آمد صبحگاهی دانشجویان برای رسیدن به کلاس‌ها مثل همیشه در جریان است؛ با تعجب نگاه می‌کنند و بعضی هم جلو می‌آیند و می‌پرسند چه خبر است؟ چه می‌دهند؟ پس چرا ما دعوت نشده‌ایم؟
undefinedظاهرا اسامی‌ای در لیست هست اما کارت برایشان صادر نشده. می‌گویند اسامی دیر فرستاده شده و چاپ‌ نکرده‌ایم یا می‌گویند سالن پر شده و دیگر نمی‌دهیم.روبه‌روی قسمت و داربست‌های ورود، جمعی پشت قسمت ورود دختران ایستاده‌اند و هیاهوی کوچکی به پاست.دانشجو می‌گوید:«خانم من کارت دارم. چطور میشه ظرفیت سالن پر شده باشه ولی برا من کارت صادر شده باشه؟ خب موقع تنظیم ظرفیت و صدور کارت این چیزای دودوتا چهارتایی حساب نشده؟»دیگری می‌گوید:«ظرفیت سالن موقع پخش سهمیه‌ها چرا در نظر گرفته نشده؟»صدای دیگری بلند است:«راه بدید بریم، اونجا رو پله‌ها می‌شینیم.»حراست‌های خانم که کلافه شده‌اند، مدام به حراست‌های آقا کنار گیت ارجاع می‌دهند:«نمی‌دونم دخترم. دست ما نبوده تقسیم این‌ها. جا نیست. برو به اون آقا بگو اجازه داد راه میدیم»در همین حین یک تشریفات کت‌شلواری بی‌سیم‌دار برنامه می‌آید و با اشاره به خانم سن‌وسال‌داری می‌گوید: «ایشونو بفرستید تو.»این اتفاق که رخ می‌دهد، در جمع صدا بالا می‌رود و هیاهو درست می‌شود. چند نفر میان جمعیت هم می‌گویند در آن لیست ورود با خودکار اسم بعضی را اضافه کرده‌اند. حراست‌های خانم دست‌وپا گم‌کرده، به هم نگاه می‌کنند.چند دقیقه بعد همان تشریفاتی می‌آید و اشاره می‌کند:«۵نفرشونو بفرستید تو.»۵نفر پس از بازرداخل می‌شوند. حراست‌های خانم باقی دخترهای بیرون سالن را تهدید می‌کنند که:«شماها که اینجا موندین اگه شلوغ کنید دوستتونو می‌فرستیم بیرون»
undefinedساعت یک ربع به ده را نشان می‌دهد. برنامه هنوز شروع نشده است. زن و مرد، دانشجو و کارمند و استاد، پیر و جوان و نوجوان در سالن پخشند و هرکس هرجایی جا بوده نشسته.در سالن چشم‌ می‌گردانی؛ سن‌وسال‌ها بالاست. باید به خود زحمت بدهی که از میان جمعیت، دانشجو پیدا کنی. در میان عکس‌های بیرون آمده از سالن هم چنین چیزی به وضوح جلب توجه می‌کند.کارمندی موسفید و پیرهن آبی است که کاغذی همراه خود آورده و بادقت از سخنان خسته‌کننده مدعوین‌نکته‌برداری می‌کند.یوسف سلامی است که دورتادور سالن می‌چرخد و هرازچندگاهی یکی دو نفر را از جا بلند می‌کند تا خوراک رسانه‌ای‌اش را تولید کند.پیرمرد سن‌وسال‌داری است که می‌گوید از انجمن علمی دانشکدگان کرج آمده. دو زن مسن‌تر می‌گویند از کارمندان معاونت توسعه علوم پزشکی هستند و سهمیه‌ها به این شکل که "هرکس دوست داشت برود، این تعداد هست" بینشان پخش شده. خانم جوانی می‌گوید دانشجوست و از تربیت‌بدنی آمده؛ هرچه پرسیده می‌شود از کجای تربیت بدنی و به اسم‌چه تشکلی، همان تربیت‌بدنی را تکرار می‌کند.
undefinedدکتر پزشکیان وارد سالن می‌شود و در جایگاه خود می‌نشیند. هنوز کسی روی سن نرفته، دسته بزرگی از ۳۰،۴۰ عکاس و فیلمبردار در نقطه مرکزی سن روی هم سوار شده‌اند تا جا گیری رئیس‌جمهور منتخب در تالار علامه امینی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران را ثبت کنند.
undefinedسرپرست دانشگاه تهران که به اشتباه توسط مجری، رئیس خطاب شده، می آید و انشایش را می خواند. از دیپلماسی علمی به سند علمی راهبردی میزند و تاکید می‌کند دانشگاه و مراکز علمی پیشران سیاستند. از فرمایشات مقام معظم رهبری اشاره‌ای می‌آورد. از مهاجرت نخبگان می‌گوید و نبود منابع مالی را به عنوان یک چالش جدی عنوان می‌کند.بعد از او رئیس دانشگاه علوم پزشکی هم به‌صورت مشابه کاغذ به دست، از عمده مسائل دانشجویان پزشکی می‌گوید.
undefinedنبض دانشگاه در دستانت!undefined @ut_nabz

۹:۳۵

نشریه نبض
#روایت_دانشگاه #بخش_اول آیین بازگشایی دانشگاه، ۲۱ مهرماه ۱۴۰۳ با حضور رئیس جمهور undefined️پرده اول: سالن علامه امینی undefinedمحوطه چهارراه فنی به سمت مسجد را دورتادور داربست زده‌اند، با بنر پوشانده‌اند و حصار کشیده‌اند و از آنجا به بعد قابل عبور و مرور نیست. این سوی چهارراه فنی به سمت ۱۶ آذر، غرفه‌هایی فستیوال‌گون برپاست تا کارت دانشجویان از پیش‌دعوت‌شده برنامه را، اول از لیستی بخوانند و سپس کارت‌ورود آبی‌رنگی بدهند. زیر کارت‌ها قید شده که از کجا دعوت‌شده‌ای… عضو محترم تشکل…دانش‌آموز رتبه‌برتر… کارمند محترم و… رفت و آمد صبحگاهی دانشجویان برای رسیدن به کلاس‌ها مثل همیشه در جریان است؛ با تعجب نگاه می‌کنند و بعضی هم جلو می‌آیند و می‌پرسند چه خبر است؟ چه می‌دهند؟ پس چرا ما دعوت نشده‌ایم؟ undefinedظاهرا اسامی‌ای در لیست هست اما کارت برایشان صادر نشده. می‌گویند اسامی دیر فرستاده شده و چاپ‌ نکرده‌ایم یا می‌گویند سالن پر شده و دیگر نمی‌دهیم. روبه‌روی قسمت و داربست‌های ورود، جمعی پشت قسمت ورود دختران ایستاده‌اند و هیاهوی کوچکی به پاست. دانشجو می‌گوید:«خانم من کارت دارم. چطور میشه ظرفیت سالن پر شده باشه ولی برا من کارت صادر شده باشه؟ خب موقع تنظیم ظرفیت و صدور کارت این چیزای دودوتا چهارتایی حساب نشده؟» دیگری می‌گوید:«ظرفیت سالن موقع پخش سهمیه‌ها چرا در نظر گرفته نشده؟» صدای دیگری بلند است:«راه بدید بریم، اونجا رو پله‌ها می‌شینیم.» حراست‌های خانم که کلافه شده‌اند، مدام به حراست‌های آقا کنار گیت ارجاع می‌دهند:«نمی‌دونم دخترم. دست ما نبوده تقسیم این‌ها. جا نیست. برو به اون آقا بگو اجازه داد راه میدیم» در همین حین یک تشریفات کت‌شلواری بی‌سیم‌دار برنامه می‌آید و با اشاره به خانم سن‌وسال‌داری می‌گوید: «ایشونو بفرستید تو.» این اتفاق که رخ می‌دهد، در جمع صدا بالا می‌رود و هیاهو درست می‌شود. چند نفر میان جمعیت هم می‌گویند در آن لیست ورود با خودکار اسم بعضی را اضافه کرده‌اند. حراست‌های خانم دست‌وپا گم‌کرده، به هم نگاه می‌کنند. چند دقیقه بعد همان تشریفاتی می‌آید و اشاره می‌کند:«۵نفرشونو بفرستید تو.» ۵نفر پس از بازرداخل می‌شوند. حراست‌های خانم باقی دخترهای بیرون سالن را تهدید می‌کنند که:«شماها که اینجا موندین اگه شلوغ کنید دوستتونو می‌فرستیم بیرون» undefinedساعت یک ربع به ده را نشان می‌دهد. برنامه هنوز شروع نشده است. زن و مرد، دانشجو و کارمند و استاد، پیر و جوان و نوجوان در سالن پخشند و هرکس هرجایی جا بوده نشسته. در سالن چشم‌ می‌گردانی؛ سن‌وسال‌ها بالاست. باید به خود زحمت بدهی که از میان جمعیت، دانشجو پیدا کنی. در میان عکس‌های بیرون آمده از سالن هم چنین چیزی به وضوح جلب توجه می‌کند. کارمندی موسفید و پیرهن آبی است که کاغذی همراه خود آورده و بادقت از سخنان خسته‌کننده مدعوین‌نکته‌برداری می‌کند. یوسف سلامی است که دورتادور سالن می‌چرخد و هرازچندگاهی یکی دو نفر را از جا بلند می‌کند تا خوراک رسانه‌ای‌اش را تولید کند. پیرمرد سن‌وسال‌داری است که می‌گوید از انجمن علمی دانشکدگان کرج آمده. دو زن مسن‌تر می‌گویند از کارمندان معاونت توسعه علوم پزشکی هستند و سهمیه‌ها به این شکل که "هرکس دوست داشت برود، این تعداد هست" بینشان پخش شده. خانم جوانی می‌گوید دانشجوست و از تربیت‌بدنی آمده؛ هرچه پرسیده می‌شود از کجای تربیت بدنی و به اسم‌چه تشکلی، همان تربیت‌بدنی را تکرار می‌کند. undefinedدکتر پزشکیان وارد سالن می‌شود و در جایگاه خود می‌نشیند. هنوز کسی روی سن نرفته، دسته بزرگی از ۳۰،۴۰ عکاس و فیلمبردار در نقطه مرکزی سن روی هم سوار شده‌اند تا جا گیری رئیس‌جمهور منتخب در تالار علامه امینی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران را ثبت کنند. undefinedسرپرست دانشگاه تهران که به اشتباه توسط مجری، رئیس خطاب شده، می آید و انشایش را می خواند. از دیپلماسی علمی به سند علمی راهبردی میزند و تاکید می‌کند دانشگاه و مراکز علمی پیشران سیاستند. از فرمایشات مقام معظم رهبری اشاره‌ای می‌آورد. از مهاجرت نخبگان می‌گوید و نبود منابع مالی را به عنوان یک چالش جدی عنوان می‌کند. بعد از او رئیس دانشگاه علوم پزشکی هم به‌صورت مشابه کاغذ به دست، از عمده مسائل دانشجویان پزشکی می‌گوید. undefinedنبض دانشگاه در دستانت! undefined @ut_nabz
#روایت_دانشگاه#بخش_دوم
undefined️پرده اول: سالن علامه امینی
undefinedحالا وزیر علوم است که سخن خود را شروع می‌کند.گمشده اصلی ملت ما را وفاق می‌داند و با آب‌وتاب می‌گوید ما نه بر سر مشکلات و نه بر سر راه‌حل‌ها وفاق نداریم.شمرده شمرده و باتسلط و برخلاف میهمانان قبلی، با نگاه به حاضرین سخن می‌گوید.ادامه می‌دهد:«دانشجوها اولین گروهی بودند که پشت شما حاضر شدند، دانشجوها به مسئولیت اجتماعی خود واقفند.»و نهایتا صحبتش را با خاطره‌ای کمی عجیب روبه‌روی رئیس‌جمهور پایان می‌دهد:«محاطی محمد، معمارِ مالزی نوین که پزشک بود، تعریف می‌کند در مطب بودم و خانمی آمد که چشم بچه‌اش مشکل داشت؛ اما چون تمکن آن را نداشت که [هزینه درمان را] بپردازد، کوری فرزندش را ترجیح داد. من از آن روز تصمیم گرفتم پزشکی را برای ورود به سیاست و رفع فقر کنار بگذارم.و مالزی شد مالزی‌ای با آن معیار رشد اقتصادی که امروز می‌بینیم.حال آقای پزشکیان؛ الآن که بیش از ۵۰درصد مردم ما زیرخط‌ فقرند، شما نیز مشابه محاطی محمد درس و دانشگاه را برای قرارگیری در سیاست تَرک کرده‌اید، در این جایگاه نشسته‌اید و باید اقتصاد را متحول کنید...»
undefinedدر همین اثنا، کاغذهای کوچکی است که میان این و آن در سالن نوشته و دست به دست می‌شود. زمزمه‌ها و درگوشی‌گفتن‌ها و بعضا جابه‌جاشدن‌ها در سالن دیده می‌شود.
undefinedفردی با موهای ژولیده و بلند و لباس سیاه و کمی تکیده، در حالی که تقدیرنامه‌ای را در دست دارد از ردیف‌های جلوی بخش دوم گوشه چپ‌سالن بلند می‌شود و صدا بلند می‌کند:خواهش می‌کنم. التماس می‌کنم. استدعا می‌کنم.حراست کت‌شلوار سرمه‌ای از دور آرامَش می‌کند و سپس او را به کناری می‌برند. کتی کرم‌رنگ به او می‌دهند و او را ردیف اول می‌نشانند.
undefinedنوبت وزیربهداشت، ظفرقندی می‌رسد.صحبتش را با ۱۶ آذر و سه شهید تقدیمی دانشگاه تهران شروع می‌کند؛ به ۱۳ آبان و شهید چمران که شهید این دانشگاه است اشاره می‌کند.از افزایش ظرفیت صددرصدی در عین اینکه از تجهیز و ارتقا ساختار و "اساتید" بازمانده‌ایم سخن می‌گوید؛ اینکه کیفیت تحصیل دانشجوی علوم‌پزشکی ما مستقیما با جان مردم مرتبط است.گریزی به سهمیه‌های غیرمنطقی کنکور می‌زند و اینکه تا عدالت آموزشی در ورود به دانشگاه تنظیم نشود، نخبه‌هایمان را از دست خواهیم داد.اشاره‌ای به فعال‌کردن دیپلماسی علمی و روابط‌ بین‌الملل در پژوهش دارد تا بتوانیم در مرزهای دانش باقی بمانیم.اشاره می‌کند که باید چاره‌ای برای سختی‌های تحصیل در پزشکی اندیشید.می‌گوید دانشگاه شجره طیبه است و میانه‌ش از آیه اصلها ثابت و فرعها فی‌السما می‌خواند تا بگوید دانشگاه برای این کشور ثمره می‌دهد. به سنگ و ساختمان دانشگاه عشق و ارادت دارد.
undefinedترجیع‌بند سخنان وزیر و رئیس و استاد و دانشجو، فرار نخبگان است و اینکه باید بمانند.. از صحبت‌های انتخاباتی خود پزشکیان نطق و وام گرفته‌اند.دانشجویی که رفتن را به ماندن ترجیح می‌دهد.. آه و واویلا، چه کرده‌ایم که او می‌رود.و بعد از آن اشاره به عدالت آموزشی که از اشارات رئیس‌جمهور بوده است.
undefinedافشین راهدار پشت تریبون می‌رود تا به عنوان نماینده دانشجویی صحبت کند.البته ساز و کاری که ایشان را به عنوان نماینده تعیین کرده‌اند مشخص نیست.درباره مهاجرت نخبگان می‌گوید و به نیاز دانشگاهیان به امکانات پژوهشی، تسهیلات رفاهی اشاره می‌کند.او عدم شایسته سالاری در سیستم اداری کشور و جذب هیئت علمی را مطرح می‌کند.از دولت می‌خواهد تا به قدرت سخت‌افزاری و نرم‌افزاری دانشجوها اعتماد کنند.به سخنان مقام معظم رهبری اشاره‌ای می‌کند و می‌گوید که دانشگاه باید پویا باشد و باید برای تشکل‌های دانشجویی بسترسازی کرد و باید فرصت برای تضارب آرا دانشجویان ایجاد کرد.ادامه صحبت‌هایش پیرامون آنست که فرایند شناسایی نخبگان در بنیاد ملی صحیح نیست. نخبگان به حمایت‌های مادی و معنوی نیاز دارند.همچنین می‌گوید که ساز و کارهای کنکور سراسری و ورود به دانشگاه مسئله دارد و آزمان‌های نهایی مغایر عدالت آموزشی‌اند.در انتها به روحیه علمی و مقاومتی دانشجویان می‌بالد و بابت گفتمان وفاق و اهتمام به قومیت‌های مختلف از رئیس جمهور تشکر می‌کند.
undefinedنبض دانشگاه در دستانت!undefined @ut_nabz

۱۱:۴۵

#روایت_دانشگاه #بخش_سوم
undefined️پرده اول: سالن علامه امینی
undefinedنوبت به تقدیر از رتبه‌های برتر می‌رسد؛ به ترتیب سه نفر اول گروه‌های آزمایشی.پروتکلی نبوده؛ راحت لباس پوشیده‌اند. یکی با کت‌وشلوار و پوشش رسمی، بقیه راحت و هرآن‌چه خواسته‌اند.میان‌ این‌ها رتبه‌برتری است که موقع بالارفتن از صحنه ابتدا برای حاضرین تا کمر خم‌ می‌شود. می‌آیند و تقدیرنامه‌شان را می‌گیرند و دستی می‌دهند و منتظر عکس می‌ایستند. احسنت و آفرین‌گویی‌ها از کارمندان و اساتید سالن بلند است.پزشکیان با مدل رفاقتی و در جایگاه پدری‌اش، با لبخند زیر چانه‌ی یک رتبه‌برتر را می‌گیرد و می‌چرخاند.رتبه‌های برتر پس از عکس‌ دسته‌جمعی با رئیس‌جمهور، از گوشه چپ سن خارج می‌شود. یوسف سلامی راهشان را سد می‌کند تا کلامی چند از نخبه‌های احتمالا دانشگاه تهرانی شکار کند.
undefinedیکی از رتبه‌برترها با پیراهن قرمزش روی سن می‌ماند و با صدای گرم و بلند و لحن خودمانی بین آن همه نطق تشریفاتی صدا بلند می‌کند.و با صراحت خاص خودش؛ از تراز ترکیبی کنکور و مصوبه کنکوری شورای عالی انقلاب فرهنگی که صدها هزار نوجوان را به ناامیدی کشانده یاد می‌کند. و آن را یک فاجعه آموزشی مدیریتی که موجب نفرت عمومی شده می‌خواند. بابت تقلبات گسترده، اشکالات اجرایی، دیرکرد در صدور کارت و‌…با صحبت هایش بالا و پرهیاهوترین سوت‌وکف را از جمعیت می‌گیرد.مجری هم در ادامه از صحبت‌های رتبه‌برتر نکته‌ای بیرون می‌کشد و رئیس‌جمهور را به آن دعوت می‌کند.
undefinedنوبت به سخنرانی رئیس‌جمهور می‌رسد. جلوی سالن همه برمی‌خیزند. وی پشت سن قرار می‌گیرد.از گوشه‌‌ی سمت راست سالن کسی بلند می‌شود؛«آقای پزشکیان! آقای پزشکیان!اگر از وفاق حرف می‌زنید دانشجوها هم تو این وفاق بگنجند. چرا به تشکلا تریبون ندادید»و جمله‌اش را چندباری تکرار می‌کند. صدای سوت‌وکف از سالن بلند می‌شود.
undefinedکارمند پیرهن آبی که پیش‌تر آمد، سر از کاغد برمی‌دارد و صدا بلند می‌کند که باادب باش! صداتو پایین بیار جلو رئیس‌جمهور!مهمانان زیاد غیردانشجوی سالن بهت‌زده‌اند. همزمان از گوشه کنار سالن صداهای نامعلومی بلند می‌شود؛ از همراهی تا تذکر ادب و مبارزه‌طلبی.از گوشه سمت چپ سالن، یکی با کلاه کپ و ریش‌پرفسوری و کت قهوه‌ای دهان‌به‌دهان می‌گذارد؛توی بسیجی صدای من نیستی!از گوشه سمت چپ‌پایین سالن عده‌ای دیگر به حمایت بلند می‌شوند و سخنانی در همان راستا می‌گویند.
undefined از اینجا به بعد را دیگر در فیلم‌های پخش‌شده مراسم دیده‌اید.پزشکیان با گوشه چشم توجهش جلب می‌شود و سعی می‌کند چند باری صدایش را بر صدای هیاهوهای بلندشده غالب کند:«یه جلسه‌ی..یه جلسه‌ی...اختصاصی با تشکلا میذاریم»کمی کنترلش را از دست می‌دهد و لحنش جدی می‌شود:«ببیند دانشجو که شلوغ نمی‌کنه بابا بذا من حرفمو بزنم بعد ببینیم چی میشه»صداهای اعتراض ادامه دارند. پزشکیان با لبخند نیم‌بندی ادامه می‌دهد:«بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم… باید عرض کنم خدمت…صداهای اعتراض تمرکزش را پاره می‌کنند…با درود به روان بنیان‌گذار پاک انقلاب اسلامی و شهیدانمان خدمت شما عزیزانمان، اساتید محترم سلام عرض می‌کنم و از خداوند بزرگ..»
undefinedصدایی از میان جمعیت بالاتر می‌رود:«برنامه برای دانشجوئه، نباید برای دانشجو تریبون بذارید؟»پزشکیان که کلافه‌شده ادامه می‌دهد:«ببینید جلسه رو نباید به هم بزنید، جلسه رو میخوای به هم بزنی ما پاشیم بریم شما حرف بزنی...یه وقت دیگه.. یه جلسه‌ی...»«الآن چنتا تشکل می‌خوان حرف بزنن؟...نه اجازه بدید شلوغ نکنید... چند نفر می‌خواد حرف بزنه؟»
undefinedجمعیت با انگشت یک را نشان می‌دهند و عده‌ای به تکاپو افتاده‌اند. عده‌ای از گوشه کنارسالن به سمت جلو حرکت می‌کنند.-«یدونه رو انتخاب کنید به عنوان نماینده دعوا هم نکنید»از همان گوشه چپ سالن، مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه تهران بلند می‌‌شود و جلو می‌رود. تصویر جلد و طرح جنجالی روزنامه سازندگی از این نقطه شکار شد.
undefinedنبض دانشگاه در دستانت!
undefined @utnabz

۱۸:۰۱

#روایت_دانشگاه #بخش_چهارم
undefined️پرده اول: سالن علامه امینی
undefined «… هستم، خادم بسیج دانشجویی در دانشگاه تهران، اگر اینجا حاضر شدم…»همهمه و هیاهو به شکایت بلند می‌شود. دانشجوی پشت تریبون دو کف دستش را بالا می‌برد:«دارم همین رو عرض می‌کنم… دارم همین رو عرض می‌کنم..»نگاهش را به رئیس‌جمهور می‌گرداند. صحبتش را با اشاره به درخواست رسمی‌های مکرر و مشترک تشکل‌های دانشجویی برای فرصت نطق‌داشتن دانشجویی، که مستقیم و غیرمستقیم و از هر واسطه و تلاشی بی‌پاسخ مانده -با نام بردن اسم تشکل‌ها- شروع می‌کند. تحسین و دست‌زدن این بار از سمت دانشجوها، که البته در میان خیل جمعیت کم‌تعدادند، بالا می‌رود. وزیر علوم -سیمایی صراف- زیر لب با پزشکیان چندکلامی ردوبدل می‌کند.
undefined«متاسفانه، صدای دانشجوها شنیده نشد در این برنامه…»دختری که برافروخته جلو آمده، فریاد می‌زند. «تو صدای دانشجوها نیستی!»دانشجو پاسخ می‌دهد:«من صدای دانشجوها نیستم! من اصلا صدای دانشجوها نیستم! منتها از رئیس‌جمهور می‌خوام اتفاقا به شما صدا بده!»سوت و کف و تحسین ممتد از سالن بلند می‌شود.دانشجو صحبتش را با اشاره به پارچه‌نوشت سردر دانشگاه تهران ادامه می‌دهد.«اینجا که هستم نمی‌خواهم نطق تشکلم را اینجا انجام دهم، نمی‌خواهم موضع تشکلم را بگویم… اومدم بگم از دانشگاه سیاسی صیانت کنید..»
undefinedنگاهش را به ظفرقندی می‌دوزد و اشاره می‌کند که اگر از 16 آذر و 13 آبان می‌گوییم، صاحبان اصلی آن دانشجوها هستند.نهایتا صحبتش را با دو خواهش خاتمه می‌دهد؛ اشاره می‌کند که توی رئیس‌جمهور تریبون داده‌ای اما دفترت و مسیر رسمی نه. خواهش می‌کند که رئیس‌جمهور در جمع و تریبونی که بیرون درهای بسته سالن با حضور و نطق‌خوانی تمام تشکل‌ها فراهم شده حاضر شود و خواهش دوم اینکه روز 16 آذر شنوای صحبت تشکل‌ها باشد.
undefinedگوشه راست سالن عده‌ای دختر و پسر که ظاهرا از انجمن اسلامی هستند جمع شده‌اند و با حراست سالن و کت‌شلواری‌پوش‌ها بحث می‌کنند. احتمالا فرصت جدایی برای تریبون داشتن می‌خواهند.کارمندان که ترک می‌کنند، بچه‌های انجمن ردیف جلو، جایشان را پر می‌کنند.فردی از حراست می‌آید و با دانشجوی نماینده درِ گوشی چیزهایی ردوبدل می‌کند.اخر مراسم؛ گوشه راست سالن بین چندردیف یکه‌به‌دوی تشکلی می‌شود.
undefinedنبض دانشگاه در دستانت!
undefined @ut_nabz

۱۸:۳۱

#روایت_دانشگاه #بخش_اول
آیین بازگشایی دانشگاه، ۲۱ مهرماه ۱۴۰۳ با حضور رئیس جمهور
undefined️ پرده دوم: چهار راه فنی
undefinedدور تا دور چهارراه فنی را بنر و پارچه سفید زده‌اند و مسیر به سمت حقوق و کتابخانه بسته شده. رفت و آمد به دانشکده‌های ضلع شرقی سخت شده و باید از پشت مسجد دور زد تا به آن‌طرف رسید.غرفه‌ها هم کارت ورود به برنامه را می‌دهند.وسط میدان دوربین شبکه دانشگاه‌ تهران دیده می‌شود و به سمت گیت‌های ورودی به برنامه تنظیم شده است.بیشتر افراد غیر دانشجو‌اند. آقایانِ پرتعدادِ کت و شلوار پوشیده و میانسال و تعدادی انگشت شمار، خانمِ مسئول که در محل تحویل کارت‌ها نشسته‌اند. کمتر دانشجویی دیده می‌شود که در میان این جمع باشد.
undefinedدختر دانشجویی بهت‌زده از چند دانشجوی دیگر می‌پرسد:«شما‌ کارت ورود دارید؟ به من گفته‌اند که دعوت نشده‌ام. آقای دیگری هم می‌گوید که اصلا دعوتی در کار نبوده و تعداد محدودی را انتخاب کرده‌اند.»پسری که رد می‌شود و حفاظت برنامه را می‌بیند، با کنایه خطاب به دوستش می‌گوید:«حالا یک طوری بی‌سیم دست گرفته‌اند انگار چه خبر است!»نگاه سنگین دانشجویانی که دعوت نیستند، هنگام گذر از چهارراه فنی کاملا مشهود است.
undefinedدر محل دریافت کارت شلوغی بیشتری دیده می‌شود. به برخی که سهمیه ورود داشته‌اند، می‌گویند که کارت شما چاپ نشده است! یا می‌گویند باید ببینیم که اگر سالن جا داشته باشد سهمیه‌ها را چاپ کنیم.برخی هم می‌گویند ما فرهنگیان هستیم و به ‌صورت دستی اسمشان را به لیست اضافه می‌کنند!یکی دو خبرگزاری در محل مشغول ثبت گزارش هستند.
undefinedچند دانشجو پلاکارد به‌دست، در ضلع شمالی چهارراه می‌ایستند. این جملات روی پلاکارد‌ها به چشم می‌خورد:«آقای پزشکیان، وفاق این بود؟!»«دانشجو می‌میرد ذلت نمی‌پذیرد»«سیاست زدایی از دانشگاه»«ورود ممنوع، حضور فرمایشی»دانشجویان بیشتری در چهارراه جمع شده‌اند. عده‌ای منتظر راه ورودی برای رفتن به برنامه‌اند. چند نفر دیگر کارت ورود دارند اما حفاظت مانع ورودشان می‌شود و می‌گوید که ظرفیت سالن پر شده است. جلوی گیت آقایان خیلی شلوغ است و فقط کسانی را که حراست هماهنگ کند راه می‌دهند.تعداد دانشجوهای پلاکارد به‌دست بیشتر شده:«برنامه نمادین آغاز سال تحصیلی»«بذارید حرفشو بزنه»«فستیوال حضور در دانشگاه»
undefinedساعت ۱۰ صبح است. صندلی‌هایی را به محوطه می‌آورند و تریبون دانشجویی که فراخوانش را شب قبل در کانال‌های تشکلی گذاشته بودند به‌صورت رسمی آغاز می‌شود.تا قرآن برنامه را قرائت می‌کنند، صندلی‌ها پر می‌شود و با شروع صحبت‌های مجری، کم‌کم دور تریبون تجمع می‌شود.مجری می‌گوید از آنجا که در برنامه فرصت حضور و صحبت دانشجویان فراهم نشده و رئیس جمهور در جمع واقعی دانشجویان حضور نیافته، پشت این تریبون حرف‌هایتان را خطاب به رئیس جمهور بزنید.صحبت‌های زیادی خطاب به رئیس جمهور و برخی هم خطاب به دانشجویان زده می‌شود.
undefinedچراغ اول صحبت‌ها اینطور روشن می‌شود: بشکند دست کسی که می‌خواهد دانشگاه را غیر سیاسی کند. ما به هر دلیلی که امروز اینجا جمع شده‌ایم و با هر گرایش سیاسی که هستیم، باید برای حل مشکلات کشورمان بتوانیم با رئیس جمهورمان حرف بزنیم.دیگری می‌گوید:«آقای رئیس جمهور! چطور درباره آمریکا حرف از مذاکره و برادری می‌زنید، اما دانشجویان کشور خودتان را لایق صحبت و مشورت نمی‌دانید؟»
undefinedچند نفر دیگر هم با ناراحتی به عدم مدیریت برنامه برای ورود دانشجویان، اطلاع‌رسانی‌های نادقیق و انتخاب غیر شفاف دانشجویان دعوت شده گلایه می‌کنند و می‌گویند کلاس‌هایشان را دور زده‌اند که رئیس جمهور را ببینند و حالا پشت درهای بسته مانده‌اند.دانشجویان گویی به دنبال سهم خودشان در گفتمان وفاق دولت هستند.
undefinedدو دانشجو پشت تریبون می‌آیند و از مشکلات معدن و فاجعه‌هایی که هرسال در معادن رخ می‌دهد، با رئیس جمهور غائب می‌گویند. می‌گویند که آقای رئیس جمهور اگر صدای ما دانشجویان را نمی‌شنوید، یعنی صدای کارگران را نمی‌شنوید.دیگری هم از انتخاب نماینده دانشجویی حاضر در سالن گلایه دارد و می‌گوید که معلوم نیست چطور انتخاب شده و چطور می‌تواند نماینده ما باشد؟
undefinedنبض دانشگاه در دستانت!
undefined @ut_nabz

۱۶:۳۰

نشریه نبض
#روایت_دانشگاه #بخش_اول آیین بازگشایی دانشگاه، ۲۱ مهرماه ۱۴۰۳ با حضور رئیس جمهور undefined️ پرده دوم: چهار راه فنی undefinedدور تا دور چهارراه فنی را بنر و پارچه سفید زده‌اند و مسیر به سمت حقوق و کتابخانه بسته شده. رفت و آمد به دانشکده‌های ضلع شرقی سخت شده و باید از پشت مسجد دور زد تا به آن‌طرف رسید. غرفه‌ها هم کارت ورود به برنامه را می‌دهند. وسط میدان دوربین شبکه دانشگاه‌ تهران دیده می‌شود و به سمت گیت‌های ورودی به برنامه تنظیم شده است. بیشتر افراد غیر دانشجو‌اند. آقایانِ پرتعدادِ کت و شلوار پوشیده و میانسال و تعدادی انگشت شمار، خانمِ مسئول که در محل تحویل کارت‌ها نشسته‌اند. کمتر دانشجویی دیده می‌شود که در میان این جمع باشد. undefinedدختر دانشجویی بهت‌زده از چند دانشجوی دیگر می‌پرسد:«شما‌ کارت ورود دارید؟ به من گفته‌اند که دعوت نشده‌ام. آقای دیگری هم می‌گوید که اصلا دعوتی در کار نبوده و تعداد محدودی را انتخاب کرده‌اند.» پسری که رد می‌شود و حفاظت برنامه را می‌بیند، با کنایه خطاب به دوستش می‌گوید:«حالا یک طوری بی‌سیم دست گرفته‌اند انگار چه خبر است!» نگاه سنگین دانشجویانی که دعوت نیستند، هنگام گذر از چهارراه فنی کاملا مشهود است. undefinedدر محل دریافت کارت شلوغی بیشتری دیده می‌شود. به برخی که سهمیه ورود داشته‌اند، می‌گویند که کارت شما چاپ نشده است! یا می‌گویند باید ببینیم که اگر سالن جا داشته باشد سهمیه‌ها را چاپ کنیم. برخی هم می‌گویند ما فرهنگیان هستیم و به ‌صورت دستی اسمشان را به لیست اضافه می‌کنند! یکی دو خبرگزاری در محل مشغول ثبت گزارش هستند. undefinedچند دانشجو پلاکارد به‌دست، در ضلع شمالی چهارراه می‌ایستند. این جملات روی پلاکارد‌ها به چشم می‌خورد: «آقای پزشکیان، وفاق این بود؟!» «دانشجو می‌میرد ذلت نمی‌پذیرد» «سیاست زدایی از دانشگاه» «ورود ممنوع، حضور فرمایشی» دانشجویان بیشتری در چهارراه جمع شده‌اند. عده‌ای منتظر راه ورودی برای رفتن به برنامه‌اند. چند نفر دیگر کارت ورود دارند اما حفاظت مانع ورودشان می‌شود و می‌گوید که ظرفیت سالن پر شده است. جلوی گیت آقایان خیلی شلوغ است و فقط کسانی را که حراست هماهنگ کند راه می‌دهند. تعداد دانشجوهای پلاکارد به‌دست بیشتر شده: «برنامه نمادین آغاز سال تحصیلی» «بذارید حرفشو بزنه» «فستیوال حضور در دانشگاه» undefinedساعت ۱۰ صبح است. صندلی‌هایی را به محوطه می‌آورند و تریبون دانشجویی که فراخوانش را شب قبل در کانال‌های تشکلی گذاشته بودند به‌صورت رسمی آغاز می‌شود. تا قرآن برنامه را قرائت می‌کنند، صندلی‌ها پر می‌شود و با شروع صحبت‌های مجری، کم‌کم دور تریبون تجمع می‌شود. مجری می‌گوید از آنجا که در برنامه فرصت حضور و صحبت دانشجویان فراهم نشده و رئیس جمهور در جمع واقعی دانشجویان حضور نیافته، پشت این تریبون حرف‌هایتان را خطاب به رئیس جمهور بزنید. صحبت‌های زیادی خطاب به رئیس جمهور و برخی هم خطاب به دانشجویان زده می‌شود. undefinedچراغ اول صحبت‌ها اینطور روشن می‌شود: بشکند دست کسی که می‌خواهد دانشگاه را غیر سیاسی کند. ما به هر دلیلی که امروز اینجا جمع شده‌ایم و با هر گرایش سیاسی که هستیم، باید برای حل مشکلات کشورمان بتوانیم با رئیس جمهورمان حرف بزنیم. دیگری می‌گوید:«آقای رئیس جمهور! چطور درباره آمریکا حرف از مذاکره و برادری می‌زنید، اما دانشجویان کشور خودتان را لایق صحبت و مشورت نمی‌دانید؟» undefinedچند نفر دیگر هم با ناراحتی به عدم مدیریت برنامه برای ورود دانشجویان، اطلاع‌رسانی‌های نادقیق و انتخاب غیر شفاف دانشجویان دعوت شده گلایه می‌کنند و می‌گویند کلاس‌هایشان را دور زده‌اند که رئیس جمهور را ببینند و حالا پشت درهای بسته مانده‌اند. دانشجویان گویی به دنبال سهم خودشان در گفتمان وفاق دولت هستند. undefinedدو دانشجو پشت تریبون می‌آیند و از مشکلات معدن و فاجعه‌هایی که هرسال در معادن رخ می‌دهد، با رئیس جمهور غائب می‌گویند. می‌گویند که آقای رئیس جمهور اگر صدای ما دانشجویان را نمی‌شنوید، یعنی صدای کارگران را نمی‌شنوید. دیگری هم از انتخاب نماینده دانشجویی حاضر در سالن گلایه دارد و می‌گوید که معلوم نیست چطور انتخاب شده و چطور می‌تواند نماینده ما باشد؟ undefinedنبض دانشگاه در دستانت! undefined @ut_nabz
#روایت_دانشگاه #بخش_دوم
undefined️ پرده دوم: چهار راه فنی
undefinedآن‌یکی کارت دعوت به دست، پشت تریبون حاضر می‌شود و می‌گوید: از دلایلی که باعث می‌شود دانشجو بماند و خدمت کند آنست که احساس اثرگذاری و مهم بودن بکند. در حالی که مسئولین صدای ما را نمی‌شنوند. من اگر می‌خواستم صحبت‌های دکتر پزشکیان را بشنوم که در خانه می‌نشستم و تلویزیون تماشا می‌کردم. حالا هم که نه اجازه صحبت دانشجویان است و بسیاری از دانشجویان هم اجازه ورود ندارند، من هم به عنوان نماینده تشکل با اینکه مجوز ورود دارم اما به احترام شما و به خاطر آنکه به هویت منِ دانشجو آسیب وارد شده، با کمال احترام این کارت ورود را پاره می‌کنم.صدای تشویق بلند می‌شود. حالا دور تریبون خیلی شلوغ شده و حتی در فاصله‌های دورتر هم ایستاده‌اند و نظاره می‌کنند.
undefinedآقایی که سنش به ارشد و دکتری می‌خورد، پشت تریبون می‌آید و خودش را منتقد وضع معرفی می‌کند و سپس حرف‌های عجیبی می‌زند که خیلی ربطشان به هم معلوم نیست. به دانشجویان اتهام می‌زند که اکثر شما با سهمیه آمده‌اید و نخبه نیستید.همهمه می‌شود و چند نفر صدا بلند می‌کنند که پاسخش را بدهند. مجری تریبون فضا را آرام می‌کند و می‌خواهد که میان صحبت‌ها کسی چیزی نگوید.دوباره به صحبت‌هایش ادامه می‌دهد و می‌گوید مشکل شما معدن نیست، شما درد کارگر را نمی‌فهمید. گریزی می‌زند به رانت‌هایی که در انتخاب مسئولین صورت می‌گیرد. بعد هم می‌گوید شما چرا اینجا به رئیس جمهور نقد می‌کنید؟ بروید به شهردار و آقای فلانی و فلانی نقد کنید.در انتها هم گلایه می‌کند که آقای پزشکیان باید در فضای عمومی دانشجویان را ملاقات می‌کرد.همه متعجب از حرف‌های یکی به میخ و یکی به نعل این دانشجو، با یکدیگر پچ پچ می‌کنند.
undefinedیک دانشجوی علوم اجتماعی پشت تریبون می‌آید و می‌گوید که دکتر پزشکیان را خیلی دوست دارد و برایش احترام قائل است و توقع چنین مواجهه‌ای را از جانب ایشان نداشته. در صحبتش اشاره می‌کند که راه حل مشکلات، دیالوگ جامعه مدنی با مسئولین است و بلند می‌گوید:«آقای پزشکیانِ عزیز، آقای دکتر پزشکیان! جامعه مدنی این است!»
undefinedساعت ۱۱:۳۰، حدود دو ساعت از شروع تریبون گذشته و گرمای هوا شدت گرفته است. تریبون به پایان می‌رسد و مجری ضمن تشکر از حاضرین، می‌گوید که اندکی بعد، نطق تشکل‌ها از همین تریبون قرائت خواهد شد.جمعیت پراکنده می‌شوند. عده‌ای هم منتظرند شاید رئیس‌جمهور پس از پایان برنامه سالنی، به جمع واقعی دانشجویی بیاید و بتوانند با او صحبت کنند.برگزارکنندگان تریبون، گلچینی از صحبت‌های دکتر پزشکیان را از بلندگو پخش می‌کنند. آنجا که گفته بود: «بگذارید دانشجو حرفش را بزند. اگر درست می‌گفت موظفیم که عمل کنیم و اگر اشتباه می‌کرد هدایتش کنیم.»
undefinedجلسه سالنی به پایان رسیده و حاضرین در جلسه، با پذیرایی از سالن خارج می‌شوند.دوباره چهارراه فنی شلوغ می‌شود و تریبون برای صحبت نمایندگان تشکل‌های دانشجویی دوباره برپا می‌شود.ابتدا آقای صفری مسئول بسیج دانشجویی پیرامون آنچه در جلسه رخ داده و درخواستی که مبنی بر حضور رئیس جمهور در جمع دانشجویان داشته است، توضیحاتی را می‌دهد. اندک اندک صدای اذان به گوش می‌رسد و جمعیت کم‌کم کاسته می‌شود.
undefinedنوبت به نطق نماینده‌های تشکل‌ها می‌رسد. ابتدا نماینده انجمن اسلامی مستقل و سپس نماینده‌های تشکل‌های عدالتخواه، جامعه اسلامی دانشجویان و بسیج دانشجویی پشت تریبون قرار می‌گیرند و بیانیه‌های تشکل‌هایشان را قرائت می‌کنند. اکثر تشکل‌ها صحبتشان حول وفاق و شعارهاییست که رئیس جمهور در صحبت‌هایش زیاد به آن پرداخته و پس از آن به مسائل جاری کشور همچون وضعیت سیاسی جبهه مقاومت و کشور، مسائل معادن مختلف و نحوه برخورد با دانشگاهیان می‌پردازند. پس از نطق نماینده‌های تشکل‌ها آقای مرزانی مسئول بسیج دانشکدگان مدیریت، به شرح مفصل‌تر ماوقع جلسه سالنی می‌پردازد و با ذکر یک صلوات تریبون را به پایان می‌رساند.
undefinedنبض دانشگاه در دستانت!
undefined @ut_nabz

۱۷:۳۰

undefinedنشریات منتشر شده توسط دانشکده‌های بسیج دانشجویی دانشکدگان فنی دانشگاه تهران به مناسبت ورود دانشجویان جدیدالورود به دانشگاه:
undefined️نشریه بسامد- بسیج دانشجویی دانشکده مکانیک undefinedشماره سی و هفتمundefinedمن کجا هستم؟undefinedمن چرا اینجا هستم؟undefinedیک برش از دانشکده مکانیکundefinedزندگی با طعم خوابگاهundefinedهشدار، خطر خوابگاه زدگی

undefined️نشریه پلاک ۰۱- بسیج دانشجویی دانشکده برق و کامپیوترundefined شماره دوم از سال چهاردهمundefinedطبقه‌ی بالای علمundefinedدر خواب دوش پیری، در کوی فنی دیدمundefinedمهمات فنی

undefined نشریه قلب- بسیج دانشجویی دانشکده فنی مرکزیundefined شماره اول از سال هشتمundefinedجهان شهری به وسعت دانش و بینشundefinedهفتاد سال زودتر...undefinedکار هر کس نیست بچه فنی شدن!undefinedرشته هایی که پنبه نمی شوند... مهندسی عمران، علوم مهندسی مهندسی شیمی، مهندسی پلیمرundefinedاندرزگویان دکتر بیطرف، دکتر معانی دکتر حسینی، دکتر شریعتیundefinedشانزده آذر فقط یک خیابان نیست...undefinedبه وقت بیداری!


undefinedنبض دانشگاه در دستانت!undefined @utnabz

۱۵:۳۱

thumnail
undefined پیشخوان نبض ۱۶۹، ویژه‌نامه سالگرد طوفان‌الاقصی
undefined در امتداد طوفان
undefinedمعماران صحنه مقاومتundefinedطوفان و دروازهundefinedجنگ، پینگ‌پنگ نیست!undefinedزدن یا نزدن؛ مسئله این نیست!undefinedاستادانی که نور می‌آورند

undefined نبض دانشگاه در دستانت!undefined @utnabz

۷:۴۵

169.pdf

۳.۸۵ مگابایت

undefined نبض شماره ۱۶۹، ویژه‌نامه سالگرد طوفان‌الاقصی
undefined در امتداد طوفان
undefined معماران صحنه مقاومت| #نقش‌آفرینی_زنانه
undefined طوفان و دروازه| #صلح_ابراهیم
undefined جنگ، پینگ‌پنگ نیست| #نظم_نوین
undefined زدن یا نزدن؛ مسئله این نیست!| #وعده_صادق #حرکت_مردمی
undefined استادانی که نور می‌آورند| #اساتید_دانشگاه #رهبران_فکری_جامعه

undefined نبض دانشگاه در دستانت!undefined @ut_nabz

۱۲:۴۵

thumnail
undefined عکس‌نوشت| معماران صحنه مقاومت
undefinedمسئله‌ی هویت زن، فارغ از بحث مقاومت و یا مسائلی همچون حجاب، آزادی‌ها و تعادل میان نقش‌ها در زندگی، نیاز به درک و بازخوانی ادبیات‌های موجود و مخصوصا خوانش انقلاب اسلامی دارد.
undefinedدر یادداشت معماران صحنه مقاومت، به نقش اساسی زن در بستر زندگی اجتماعی و خاصتا زنِ مسلمانِ الگوی انقلاب اسلامی و مقاومت پرداخته می‌شود و ضمن بررسی نقش ایشان در ادبیات امامین انقلاب، بروز و ظهور زنان مقاومت در صحنه توصیف می‌شود.
undefined مطالعه متن کامل یادداشت
undefined نبض دانشگاه در دستانت!undefined @ut_nabz

۸:۰۹

thumnail

۸:۰۹

thumnail

۸:۰۹

thumnail
undefinedعکس‌نوشت| طوفان و دروازه

undefinedاز ۷ اکتبر ۲۰۲۳ با شروع عملیات طوفان‌الاقصی، تحولات زیادی در نظم جهانی رقم خورد. تحولاتی که حاصل ریخته شدن خون هزاران انسان بود. شاید برای شما هم این سوال به وجود آمده باشد که با نتایجی که در این یکسال رقم خورده است آیا انجام این عملیات به‌صرفه بود؟ با متن طوفان و دروازه همراه باشید...
undefined مطالعه متن کامل یادداشت
undefined نبض دانشگاه در دستانت!undefined @ut_nabz

۹:۳۱

thumnail

۹:۳۱

thumnail

۹:۳۱

thumnail
undefinedعکس‌نوشت| جنگ پینگ‌پنگ نیست

undefinedجهان قبل از طوفان‌الاقصی به سمت یک نظم نوین جهانی پیش‌میرفت که چشم‌انداز آن، سلطه آمریکا و اسرائیل بر جهان بود.
undefinedپس از طوفان‌الاقصی اما معادلات حاکم بر منطقه و جهان زیر و رو شد و رژیم صهیونیستی دست و پا زنان تلاش می‌کند تا جهان را به نظم حاکم قبلی بازگرداند.بررسی کامل‌تر این مسئله که هر طرف جنگ از نظم چه می‌خواهد و اینکه ما به عنوان بخشی از محور مقاومت کجای این نظم قرار داریم و چه باید بکنیم در یادداشت «جنگ پینگ‌پنگ نیست» نگاشته شده است.
undefined مطالعه متن کامل یادداشت

undefined نبض دانشگاه در دستانت!undefined @ut_nabz

۱۱:۰۳

thumnail
undefinedعکس‌نوشت| زدن یا نزدن؛ مسئله این نیست

undefinedپس از عملیات‌های وعده صادق ۱ و ۲ نیروهای مسلح جمهوری اسلامی نشان دادند از پاسخ دادن به حملات دشمن صهیونیستی باکی ندارند. اما در این بین سوالی که ذهن همگان را به خود مشغول می‌کرد این بود: « نقش مردم عادی در این صحنه نبرد چیست؟ آیا حضور آن‌ها به صرف فریاد انتقام انتقام خطاب به نیروی‌های مسلح ختم می‌شود؟»
undefinedدر یادداشت «زدن یا نزدن؛مسئله این نیست!» تلاش‌ شده تا به نقشی که باید برای مردم عادی در شرایط جنگی فعلی متصور شد، پرداخته شود...
undefined مطالعه متن کامل یادداشت
undefined نبض دانشگاه در دستانت!undefined @utnabz

۱۲:۳۱