عکس پروفایل والقلمو

والقلم

۱,۰۶۵عضو
عکس پروفایل والقلمو
۱.۱هزار عضو

والقلم

✨ ﷽ ✨ والقلم | زهرا حاتمی اصلمدرس ، مشاور مدرسه و خانواده
✍️دغدغه های تربیتی اجتماعی و فرهنگی #تربیت_مشاور#سبک_زندگی#والدگریble.ir/join/ZDA0ZDgyMm
📲 ارتباط با ما : @noranoor

۱۳ مرداد

بازارسال شده از استاد عابدینی
thumnail
🔸 برشی از کتاب «مقاومت، نگاهی تازه به ابتلائات و اخوت اسلامی»

📥 ازاینجا دریافت کنید.


🔖 چطور می‌توانیم از مشکلات و ابتلائات عبور کنیم؟


📮برای شرکت در مسابقه روی لینک زیر کلیک کنید👇

🌐B2n.ir/n84989
✅ مرکزتنظیم‌ونشرآثاراستادعابدینی 🌐 TAMHIS.IR | @ostadAbedini

۱۰:۴۰

۱۹ مرداد

thumnail
کاش زبان آب می‌دانستی...
🎭 نمایش آیینی مذهبی «سراب» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی سید محمد جواد طاهری، در تالار وحدت روی صحنه است
🔸نمایش سراب؛ حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را به گونه‌ای متفاوت معرفی می‌کند چرا که او را در سرای سپاه دشمن برای آگاهی از دسیسه و نیرنگی با عنوان خوش رنگ و لعاب امان‌نامه قرار می‌دهد تا مخاطب از بخش ناگفته #کربلای_حسینی مطلع شود و دیدنی های دیگری در این اثر نهفته است که پیشنهاد می شود حتما خودتان به نظاره بنشینید

🔹علاقه‌مندان این تئاتر و نمایش آیینی می توانند جهت تهیه بلیت رایگان با شماره 09194390696 هماهنگ کنند.
#والقلم🖋 | @valghalam_hatamiasl

۱۰:۵۴

۲۶ مرداد

thumnail
« السلام علیک حین تقرا و تبین »

#آدینه🖋 | @valghalam_hatamiasl

۶:۱۶

thumnail
اربعین داره میرسه و من دلتنگ سفرم...دوستان یکی یکی می پرسند نمیای بریم اربعین و من فقط میگم نمی تونم بیام....ولی دلتنگم...یاد سفر قبلی افتادم و خاطرات سامرا و قصه های کشوانیه....یاد کانال قبلی خاطرات مربی...یاد احوالات مهمانی در خانه پدری مان سامرا...
و با اصرار دوستان، قرار شد قصه های کشوانیه در کانالم بازپخش بشه.اینها خیال من و کمدهای کفشی ست که شبی ما را کنار خود سکنا دادند💕

✨قصه اول؛🌴کشوانیة:


+نگاه کن:
اون بالا چی می‌بینی؟؟؟
-سیم خاردار...تاریکی... چندتا ستاره...و...
+خوب نگاه کن، لابه لای شلوغی سیم خاردارها چی می بینی؟؟؟
-بازم سیم و شلوغی سیم های اعصاب خردکن!!!
خوب ببین!بین تمام شلوغی ها....بین تمام تاریکی ها و نورها...بین تو و او....عشق جاری ست!!!
»»خوب ببین؛لابه لای به اصطلاح شلوغی های سیم خاردار، برات عشق نمایش داده!یک قلب♡⁩تا بگه؛ من مراقبتم و دوستت دارم!!!خوب نگاه کن، حُبِّ منو حتماً می بینی!

✍قلم نوشت:الهى! از تو مى خواهم كه دلم را از محبّت به خودت و بيم از خودت و باور به خودت و ايمان به خودت و هراس از خودت و شوق به خودت ما لا مال كنى.
اللّهُمَّ إنّي أسْألُكَ أنْ تَملَأَ قلبي حُبّا لكَ ، و خَشْيَةً مِنكَ ، و تَصْديقا لكَ ، و إيمانا بكَ ، و فَرَقا مِنكَ ، و شَوْقا إلَيك. قال الامام زین العابدین علیه السلام [الإقبال : ۱/۱۷۳]
✨پی نوشت:خوب که نگاه کنی بالای کمد ۳۳ ♥️ می بینی!
#خاطرات_مربی#اربعین۱۴۴۴#سامرا

@valghalam_hatamiasl

۹:۰۱

۲۸ مرداد

thumnail
🌴کشوانیة:                   کمد ۳۵

در که باز شد، یک جفت کفش زیبا و قشنگ وارد شد...از لای در، صاحب کفش رو دیدم:چه لاکی، چه طرحی، چه رنگ و پدیکوری...اصلا جذابیت می باره از این پا!صاحب کفش که رفت با کفش شروع کردم به صحبت کردن؛
_من؟هربار یه طرح قشنگ می بینم!اون دفعه قارچی طرح زده بود، این دفعه پلنگی!هر دفعه یک طرحی... اصلا همه عاشق صاحب من هستند!!!دل همه رو صاحب من میبره!(کمد شماره ۳۵ دوست داشت عین صاحب کفش، تو چشم باقی جذاب، زیبا و دلفریب دیده بشه!
×کفش‌زیبا... تو رو خدا منم می خوام جذاب باشم!کمکم کن..._چیکار کنم؟,,,,, ×موقع خروج، پاشنه کفش محکم خودشو به شیشه در زد...قسمتی از شیشه شکست و طرح شیشه، عین صاحب کفش شد.انگار موهاشو یه طرفه کرده... کمد از خوشحالی، در پوست خودش نمی گنجید.!!انگار خیلی خاص شده بود... شاید هم شده بود‌..؟ عین همان دخترک مو یه طرفه دلربا...!!!
هرکسی این کمد را می دید می گفت:"وای چه باحاله انگار موهاشو یه طرف زده..."
اوایل این تعریف ها برای در جذاب بود ولی بعد یک مدت فهمید که این تعریف های الکی هستند و.‌‌.. کم کم حرف هایی که می شنید، آزارش می داد!!!
آره قشنگه ولی سمتش نرو خطرناکه..!خول شدی می خوای دستت زخمی بشه!!این دیگه بدرد نمی خوره...داغون شده...قشنگه... ولی کاربردی نیست!! دیگه بدرد ما نمی خوره...!
حرف ها کمد رو به خودش آورد؛هر زیبایی بهایی داره و گاه بهای این زیبایی خرید تهمت هاس و از اون بدتر بی ارزش شدن فرد !!!
✍ قلم نوشت:هر چند سوءظن حرام و از گناهان بزرگ شمرده می شود، خود را در جایگاه اتّهام قراردادن نیز معصیت است و لذا مؤمن حقّ ندارد عملی انجام دهد تا بدین وسیله خود را در معرض تهمت و سوءظن کسی قرار دهد!
حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند:
مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ التُّهَمَهِ فَلاَ یَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ. [حکمت ۱۵۹ نهج البلاغه]
کسى که خود را در مواضع تهمت قرار دهد نباید کسى را که به او سوء ظن پیدا کرده ملامت کند.


#خاطرات_مربی#اربعین۱۴۴۴#سامرا
@valghalam_hatamiasl

۱۷:۵۵

۳۰ مرداد

thumnail
🌴کشوانیة
                     کمد ۸۷
صدای مهیب... تیراندازی... گرد و خاک... شکستن!کل ماجرایش همین ست!
خودش که حرف نمی زند...این را همسایه اش تعریف می کند!
گفت: اون روز مثل امروز و همه روزهای خدا بود، با این تفاوت که چند روزی بود هرازگاهی صدای تیر می آمد.خلوت بود‌.. چند وقتی بود که کسی حرم نمی توانست بیاید!یک مرتبه نشست کنارمان، خسته بود... عرق از سر و رویش می بارید...خشاب اسلحه اش را باز کرد و تیرهایش را شمرد، چندتا بیشتر نبود و دوباره خشاب را جاگذاری کرد.با همان حال با کفش دو رکعت نماز خواند، ذکری گفت و دست هایش را بالا آورد گفت: خدایا ما رو شرمنده اهل بیت نکن...نگذار این حریم نشناس ها، پاشون به حرم آقامون برسه...نیروهای غیبیت رو برای دفاع از حرم مولا و سرورمون برسون...
اسلحه اش را محکم تر در دست گرفت و آماده شلیک بود.یک تیر زد...دو...سه... آخرین تیر رو زد...آخرین لحظه حیاتش بود.گلوله ای بر میانه پیشانی اش نشست..!!
....
یک آن بود؛اول اسلحه کنارش افتاد و بعد خودش نقش بر زمین شد که انگشتر دستش به شیشه کمد خورد و شیشه شکست...!!!
حالا از دور صدای فریاد الله اکبر نیروهای تازه نفس به گوش رسید.
اشک از گوشه چشم کمد ۸۷ فرو افتاد و آرام زمزمه کرد:مثل قاسم نوجوان بود...نوجوان...من خودم دستش رو دیدم، انگشتر به دستش بزرگی می کرد!💔

« أحلَی مِنَ العَسَل »✍️مرگ برای من شیرین‌تر از عسل است.
#خاطرات_مربی#اربعین۱۴۴۴#سامرا@valghalam_hatamiasl

۶:۳۹

۱ شهریور

thumnail
🌴کشوانیة
                  کمد ۹۳_۹۹
«آجرک الله یا صاحب زمان»
باد که می اومد یا سروصداها زیاد میشد هر دو کمد با وحشت به هم نگاه می‌کردند...یعنی...؟؟؟چشمان هر دو کمد پر از اشک می شد و با صدای باد، ناله ای از جان کمد ۹۳ و ۹۹ به گوش می رسید و تن و بدن شیشه ای شان شروع به لرزیدن می کرد... انگار که الان باقی مانده شیشه ها فرو می ریخت...هر لحظه و هر آن که بهم نگاه می کردند چشم هایشان پر از اشک می شد!💔
آن روز غرق لذت بردن تماشاگنبد طلایی و وزیدن نسیم بر جان آهنی شان بودند که یکباره صدایی مهیب به گوش شان رسید...فریاد مردان... جیغ زنان... موج انفجار...گرد و خاک... و ترکش هایی که پرتاب می شد و...کمد ۹۳ و ۹۹ زخمی شده انفجار حرم شدند!
دقیقا نگاه شان به گنبد بودکه فروریخت...و ترکش بر قلب شیشه ای شان نشست!
حالا سروصدا که زیاد می شود یا نسیم می وزد. هر دو با دلواپسی به گنبد نگاه می کنند و از درون فریاد می زنند:
مولایم جانم فدای شما و فرزندتان💔

این دو شاهد غم انگیز ترین حادثه معاصر شیعه هستند...
✍ «امام حسن عسكری علیه‌السلام»:حُبُّ و بغض تو برای خداوند باشد و وَلای و دشمنی تو نیز برای او باشد و بدان که ولایت خداوند جز از این راه به دست نمی‌آید.
اَحِبَّ فی اللهِ وَ اَبغِضْ فِی‌اللهِ وَ والِ فِی‌اللهِ وَ عادِ فی‌الله فَاِنَّهُ لاتُنالُ وِلایَةُ اللهِ اِلاّ بِذلِکَ. [بحارالأنوار ج ٢٧، ص ٥٤]⛅️اللهم عجل لولیک الفرج☀️

#خاطرات_مربی#اربعین۱۴۴۴#سامرا@valghalam_hatamiasl

۵:۰۷

۳ شهریور

thumnail
🌴کشوانیة
                  کمد ۵۷
از دور داشت می آمد ...قدم که برمی داشت جای گام هایش نور می ماند...قدم که بر می داشت گرد گام هایش ذره نور می شد و پخش در هوا...قدم که بر می داشت ملائکه کنارش ذکر می گفتند...معلوم بود ذکر زبانش صلوات و استغفار بسیار بود!!
این را میشد از عطر نفس هایش فهمید!
دستش که به کمد ۵۷ خرد، تمام وجود کمد پر از عطر و نور شد.دمپایی هایش را گذاشت داخل کمد و رفت حرم......
آمد...برداشت...رفت....
کمد محو او بود که به خود آمد:نباید فراموشش کنم... نباید فراموشش کنم...!که شیشه از حجم بی تابی کمد شکست...💔دقیقا شبیه چهره آن مرد!
کمی چهره سیاه داشت،موهایش عین شیشه های باقی مانده روی صورتش ریخته بود،لباس محلی تنش بود و گوشواره ای به گوشش،راستی هندی بود یا پاکستانی یا...؟!💫هرکه بود نور بود...
✨نوری معطر به عطر استغفار،صلوات و کار نیک...

✍🏻حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند:با استغفار کردن،خود را معطّر نمائید تا بوی متعفّن گناهان شما را مفتضح و بی آبرو نسازد.
(قال أميرالمؤمنين عليه السلام: تعطّروا بالإستغفار.لا تفضحكم روائح الذنوبالأمالي للشيخ الطوسي- عليه الرحمة- ص 372 المجلس13 و نهج البلاغة الحكمة رقم 225)

✍🏻امام کاظم علیه السلام فرمودند:هنگامیکه شخصی به انجام حسنه و کار خیر اهتمام می ورزد، نَفَس او خوشبو می گردد.
(قال الإمام الكاظم عليه السلام: إنّ العبد إذا همّ بالحسنة. خرج نَفَسه طيّب الريحالكافي ج 2 ص 429 و إرشاد القلوب ج 1 ص 341 و صفات الشيعة. حديث رقم 62)
#خاطرات_مربی#اربعین۱۴۴۴#سامرا@valghalam_hatamiasl

۲۰:۳۵

۴ شهریور

thumnail
🌴کشوانیة
                    کمد ۱۵۶
با فاصله کمی، همسایه رو به رو هم بودند.ولی هر روز کلی فخر و مباهات می کرد و برای کمد شماره یک کلی از داشته های پوچش حرف می زد.
من کلاس A هستم. بالاترین ردیف!!!
می دونی باید خیلی ویژگی های خاص داشته باشی که کلاس A باشی و توی ردیف اول باشی!
اخه هر کسی رو طبقه اول جا نمیدن.
منم...


کمد شماره ۱، هر روز به تعریف های کمد ۱۵۶ که به خودش مباهات می کرد، گوش می داد و فقط لبخندی می زد.☺️

یک روز همین طور که از افتخارات طبقه یک بودن می گفت... یهو یکی در کمد ۱۵۶ رو باز کرد و تا کفش داخل کمد کرد گفت: نه! شماره یک بهتره! و محکم در کمد رو به هم کوبید!

اونقدر محکم که شیشه در ترک برداشت.

کمد شماره ۱۵۶ با خشم گفت: ببینم این کمد شماره یک کیه؟؟ کیه که فکر کردن از من بهتره؟😡

که همسایه های بغلی گفتند: مگه سواد نداری؟

نه خوب سواد ندارم که چی؟ حالا همه باید باسواد باشن؟

کمدهای دیگه لبخندی زدند و گفتند: کمد شماره یک، همون همسایه روبه رویی تو هست که هر روز کلی به اون از برتری خودت فخر می فروشی!!!....
✍🏻امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند:
تواضع و فروتني مقام و منزلت انسان را رفيع کرده و تكبر و خودخواهي مقام او را پايين مي‌آورد.
التّواضُعُ يَرفَعُ، التكبّرُ يَضَعُ.تصنيف غررالحكم، حدیث ۵۱۵۸

#خاطرات_مربی#اربعین۱۴۴۴#سامرا
@valghalam_hatamiasl

۱۵:۴۱

۷ شهریور

thumnail
🌴کشوانیة
                      کمد ۵۱

آسمان... زمین... عشق...شب... روز... عشق...گرما... سرما... عشق...
تا در کمد باز میشد سریع خود کمد کمک صاحب کفش می کرد تا در بسته بشه... فقط می خواست تصویر روبه رو ببینه!!!
خواهشا برید کنار بزارید ببینم!
اونقدر نگاه کرد...اونقدر نگاه کرد...که خودش انعکاس ماجرای عشقی شد که شاهد تماشایش بود!!!❣
فرقی نداشت ساعت چنده؟ شبه یا روزه؟ سرده یا گرمه؟ تشکر میشه یا طلبکار رفتار میشه؟تمام مدت پای همون دیوار و زیر همون چتر... عاشقانه عشق می ورزید!فقط ساعتی برای نماز و غذا می رفت و سریع باز می گشت، حتی در نبودش جای خود کسی را می گذاشت که سنگر عشق خالی نماند!خواهشا بزارید ببینم...خودش هست...تمیز... مرتب... با دقت... متعهد... و عاشق!
از وقتی دیدمش همین شکلی بود!اولش فکر کردم ادای عاشق ها رو در میاره... ولی دیدم نه!گوشه پتوها را آرام بالا می زند،دستش را زیر پتو می برد و به سرعت قطعه ای یخ بیرون می کشد و سریع تمام درزهای پتو را می پوشاند.بعد یخ را در وان آب می گذارد، بسته های آب را باز می کند به آرامی درون وان آب می گذارد.اشغال ها را سریع جمع می کند و درون سطل بزرگ زباله می گذارد.جارو می آورد و خرده آشغال ها را جمع می کند.طی می آورد و آب روان شده از یخ های زیر پتو را جمع می کند.با دستمالی دانه های عرق روی پیشانی اش را پاک می کند و دوباره جعبه های آب را باز می کند و جدیدها را زیر آب های خنک شده قبلی جای می دهد.
یک ساعت...دوساعت...سه ساعت...تمام این ساعت ها، همین رویه را دارد.هردوساعت خنکی آب را بررسی می کند.آشغال لیوان آب را زمین می اندازند، بدون تذکر و در نهایت ادب آشغال را خود بر می دارد و درون سطل می اندازد.تنها که می شود، مداحی اش را روشن می کند و برای دلش می خواند و همنوایی با مداح می کند و آرام بر سینه می زند...
چه صحنه زیبایی!😍باعشق خدمت می کند!با دل و جان به مهمانان عشق می ورزد!واز انجام خدمت خسته نمی شود!آسمان... زمین... عشق...
کمد ۵۱ زیر چتر روبرو، بارش عشق را تماشا می کرد... آنقدر که در شیشه های خود تجلی عشقی شده بود که شاهدش بود!

✍🏻پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:تا زمانى كه مؤمن در كمك به برادر مؤمن خود كوشا باشد، خدا هم او را كمك و يارى خواهد كرد.
عَنِ النَّبِىِّ صلي الله عليه و آله: اِنَّ اللّهَ فِى عَوْنِ الْمُؤمِنِ مادامَ الْمُؤْمِنُ فِى عَوْنِ اَخِيهِ الْمُؤْمِنِ.[بحارالأنوار، ج 74، ص 312]


#خاطرات_مربی#اربعین۱۴۴۴#سامرا
@valghalam_hatamiasl

۱:۰۵

۱۱ شهریور

thumnail
🌴کشوانیة
کمد شماره ۷۰
خدایااااا کمک!
دارم خفه میشم!😭
کسی نیست به فریاد من بدبخت برسه؟؟؟
خدایا من اسیر شدم بین اینها!
نه می توانم بروم... نه با این اوضاع می توانم تحمل کنم!
این انسان ها هم اهل رعایت نیستنددد.انگار نه‌ انگار نشانه مومن بودن، تمیزی ست!
پاهاش بوی بد میده و کفشش بد بوتر ... خدایا کمک، خفه شدم...😩
و از لطف خدا بادی وزید و درب کمد محکم بهم خورد،و شیشه اش شکست...
خدایا شکرت... هوا.... هوا... خدایا ممنونم.... هوااا😍

✍🏻امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند:
خودتان را به وسيله آب از بوي نامطبوعي که مايه آزار ديگران است پاکيزه سازيد، به خودتان برسيد، زيرا خداوند عزوجل از بندگان کثيف و لاقيد خود که هر که با او مي نشيند از وي بيزار مي شود, نفرت دارد.
تنظفوا بالماء من النتن الريح الذي يتأذي به، تعهدوا أنفسکم، فإن الله عزوجل يبغض من عباده القاذورة الذي يتأنف به من جلس إليه.الخصال، صفحه 620، حدیث 10

#خاطرات_مربی#اربعین۱۴۴۴#سامرا

@valghalam_hatamiasl

۱۴:۰۰

۱۲ شهریور

thumnail
🌷پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله:
کسی که امانت‌دار نیست، ایمان ندارد.
📚حکمت نامه پیامبر اعظم(ص)، جلد۸ صفحه ۱۰۲
🏴 عرض تسلیت رحلت شهادت گونه رسول اکرم و شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
#حضرت_محمد#پیامبر_اکرم#امام_حسن#والقلم
┄┅═══••✾••═══┅┄
@valghalam_hatamiasl

۷:۴۴

thumnail
🤍پیامبراکرم صلی الله علیه و آله درباره شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند:
◾️ چون فرزندم حسن را به زهر شهید کنند ملائکه ی آسمان های هفت گانه بر او گریه کنند و همه چیز بر او بگرید حتی مرغان هوا و ماهیان دریا،هر که بر او بگرید دیده اش کور نشود در روزی که دیده ها کور می شود و هر که در مصیبت او اندوهناک شود اندوهناک نشود.
📚 منتهی الآمال ،ج۱، ص۳۲۲

#والقلم#طبیبـدوار#کریمــآلــطه
🖋️ | @valghalam_hatamiasl

۱۱:۱۰

۱۴ شهریور

thumnail
          🌴کشوانیة
                         کمد ۱۹۲
بیا کفش هات رو بزار اینجا...
نه، شماره ۱۹۲ برام اومد داشته!
توی چرت بودم که یهو درب باز شد و صدا واضح تر به گوشم رسید!کمد ۱۹۲ برام اومد داشته!چشمام زد بیرون...😳یعنی چی؟🤔
_من هربار کفش هامو توی این کمد گذاشتم و رفتم، دعا کردم و حاجت گرفتم!
^ واقعا؟
_اره امتحان کن!
و هر دوتا کفش هاشون رو به زور چپوندن داخل کمد و رفتند حرم...
دوباره به چرت زدن خودم ادامه دادم.
بعد ساعاتی درب باز شد و هردو رفتند.
بعد از یه مدت، دیدم طنابی به گردن دستگیره ام گره زدند و حاجت می خواهند.
اینبار مبهوت تر نگاه کردم...😳😕
اصلا این چه چرت و پرت هایی هست که می شنوم؟؟!من حتی نمی توانم انتخاب کنم کی کفش بگذارد داخل قفسه ام یا نگذارد؟ اون وقت گشایش کار مردم و دخیل بستن به من؟
دیگه چرت زدن فایده نداشت و با دقت تر نگاه می کردم و می شنیدم تا بفهمم ماجرا چیه؟🤔
اره همینه همینه کمد ۱۹۲ !!!
زودباش تا خالیه کفش هات رو بزار داخلش.میگن هرکسی کفش هاشو توی این کمد بگذاره و بره دعا کنه، حتما حاجتش رو می گیره!
چی... کفش در این کمد گذاشتن و حاجت گرفتن!😏
عجب... انچه سبب اجابت دعاهاشون میشه همین یقین به اجابتش هست! نه من....!!!
من و امثال من که توان پراندن مگسی هم نداریم!
اصلا چون با یقین می روند به درگاه خدا و دعا می کنند و حاجت می گیرند.
وای که جواب دهنده رو خدا نمی بینند و اجابتش رو از منِ کمد و وسایل می بینند!!!!
دارید اشتباه می کنید! ببینید مردم من...
و طناب هایی از جهل و خرافات محکم تر بر حنجره کمد گره زده شد و فرصتی برای روشنگری و تبیین نداد!!!💔


✍🏻پی نوشت۱:امام على عليه السلام:
✨أَعظَمُ المَصائِبِ الجَهلُ✨
بزرگ ترين مصيبت ها، نادانى است.
(تصنیف غرر الحکم و درر الکلم،ص73)

✍🏻پی نوشت۲:پیامبر(ص) در غزوه حُنَیْن، دخیل بستن را عملی شرک‌آمیز خواند و مراجع تقلید نیز این عمل را از خرافات دانسته‌اند. دخیل بستن با تبرک که در دین اسلام تأیید شده، متفاوت است.✅ 



#خاطرات_مربی#اربعین۱۴۴۴#سامرا
@valghalam_hatamiasl

۶:۳۷

۱۶ شهریور

thumnail
        🌴کشوانیة
کمد ۱۸۵
کنج ترین خانه کمدی بود!
آن بالا بالاها...
لوکس بود و مهمان مخصوص می پذیرفت.
اصلا هرکسی رو در خونه اش جا نمیداد!اصلا نگاه می کرد اگه از طرف خوشش می اومد در باز می کرد وگرنه چنان در محکم نگه می داشت که هرکسی بیرون در بود فکر می کرد، داخل کمد پر هست و ظرفیت تکمیله!
این قدش بلنده.اون قدش کوتاهه.این اه اه بو میده.اونو نگووو.... معلوم نیست از کدوم دهاتی اومده.این...
تا به خودش اومد دید سکوت محض...
در باز شد و مهمان وارد شد...قبل از اینکه بخواد فکری کنه!
نه نو بود، نه با کلاس، نه شهری و نه خوش تیپ...
ساده بود و خاکی!حتی کناره هاش وصله خورده بود.
ولی این با همه فرق داشت!
بوی پا نمی داد!بوی عطر معرفت می داد❣
همه کفش ها وقتی از پای صاحب شون در می اومدند نفس راحت می کشیدند ولی این کفش وقتی از پای صاحبش دراومد فریاد جدایی زد!💔
تمام مدت داخل کمد، دلتنگ بود💔
و هر ازگاهی از دلتنگی ذکر می گفت و از خدا فرصتی بیشتر برای همراهی با صاحبش می خواست.
کمد مبهوت کفش بود...حتی کفش هم بوی عطر معرفت می داد...اصلا از دل کفش ها نور می تابید...
-تو کفش های چه کسی هستی؟مگر صاحب تو کیست و چه ویژگی داره که تو اینگونه مشتاق همراهی با اون هستی؟
= سلام میزبان عزیز، من...؟☺️
کمد با خود اندیشید چقدر مودب است؟ گزیده حرف می زنه و با ادب...
_سلام مهمان عزیز؛ بله... شما!😊
من؛کفش های بهترین صاحب برای خودم،بهترین مخلوق برای خدا،مرحم قلب ادم ها،گمنام روی زمین و آشنا در آسمان ها و...
کمد غرق کلام کفش بود.که لحظات گذشتند...
در باز شد...کسی دیگه به رسم ادب اومده بود کفش ها را ببره...،وقت رفتن بود!
نه خدایا...نمی خوام بره...صاحبش.... صاحب این کفش کیه؟؟چرا این بار دیوارها محکم نشدید...؟؟چرا باید بره...؟
بودنش جانم رو صفا می ده و کلامش برام نور هست...چه صاحب خوبی داره که کفش ها چنین شدند!من دلم می خواد این مهمون بمونه...نه... نه...
و صدایی که گفت:خداحافظ میزبان عزیز...
و رفت...💔
ناگاه از اعماق وجود کمد،ناله ای سر داده شد و شیشه های قلب کمد ترک خرد و قطره ای بلورین همچو اشک فرو ریخت...آه از غم فراق همنشین نکو...

✍🏻پی نوشت:امام علي عليه السلام :جالِسِ الْعُلَماءَ یَزْدَدْ عِلْمُکَ وَ یَحْسُنْ اَدَبُکَ وَ تَزْکُ نَفْسُکَ؛
با علما هم‏نشين باش، تا علمت زياد و ادبت نيکو و جانت پاک گردد.غرر الحکم ، ح ۴۷۸۶
✨پی نوشت ۲:چقدر ماجرای این کمد، منو یاد درخت حنانه انداخت...چقدر جدایی از همنشین خوب، سخته!😭💔

#خاطرات_مربی#اربعین۱۴۴۴#سامرا

@valghalam_hatamiasl

۱۸:۴۸

۱۸ شهریور

بازارسال شده از نورا
thumnail
🔸بنیاد نورا با مشارکت نهضت مادری برگزار می کند:

🔹سلسله کارگاه های آموزشی
💚 « یک شروع خوب » 💚

💠ویژه مادرانی که فرزند #کلاس_اولی دارند.

🔶با حضور اساتید گرامی:خانم حاتمی اصل | روانشناس و مشاور مدرسهخانم نجفی منش | مشاور و روانشناس بالینی خانم چگنی | مشاور و روانشناس تربیتی خانم لطیفی | مشاور و روانشناس تربیتی
🔷به دبیری:خانم آقاخانی | پژوهشگر و فعال تربیتی
🔻همراه با گپ و گفت تجربه محور جمعی از معلمان دلسوز پایه اول دبستان
🍁روزهای سه شنبه و پنجشنبه
🕰زمان:ساعت ۱۰ تا ۱۲
📲مکان:فضای مجازی دل آرام مادری به نشانی https://www.skyroom.online/ch/m.hajipour/mahya
هزینه کارگاه ها: ✨سلام و صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام
💌آیدی ثبت نام:@shorooeekhooob

#نورا#دل_آرام#نهضت_مادریble.ir/join/NTdiYTgzM2@moshaveran_nehzatemadari

۱۲:۴۷

۲۰ شهریور

thumnail
#پیشنهاد_والقلم :
نمی‌دونم "مستند اسرائیلیسم" رو دیدید یا نه؟!
این مستند نمایش زندگی دو جوان یهودی آمریکایی به نام سیمون زیمرمن و ایتان، که باورشون این هست که باید به هر قیمتی از دولت اسرائیل دفاع کنند! ایتان به ارتش اسرائیل می‌پیوندد و سیمون در میدان نبرد دیگر یعنی دانشگاه‌های آمریکا از اسرائیل حمایت می‌کند.
اما بعد از مدتی......
هر دوی آن‌ها از مسیر خود برمیگردند و به جنبش های مخالف رژیم صهیونیستی می‌پیوندند...!
#مستند_اسرائیلیسم از جدیدترین و جنجالی ترین مستندهای پیرامون مسائل اسرائیل بوده و با زیرنویس اختصاصی از عماریار پخش شده است. 
حتماً در #عماریار از این نشانی مستند را ببیند ؛https://ammaryar.ir/m/fauaa?utm_source=bale&utm_medium=israelism_post&utm_campaign=israelism

🖋️ والقلم | @valghalam_hatamiasl

۱۰:۵۳

۲۱ شهریور

thumnail
       🌴کشوانیة
کمد شماره ۲۲
صدای باز و بسته شدن درب همسایه ها تمام فضا رو پر کرده بود.گاهی همسایه های بالاییگاهی همسایه های بغلیبا صدای باز شدن درب، نور امیدی توی قلبش می تابید و با چشمانی پر شوق به در نگاه می کرد و با ندیدن مهمانان قلبش به درد می اومد...آخه این همه خونه...چرا اون باید پایین ترین خونه ممکن باشه...؟
اصلا چه کسی حوصله داره تا در خونه اون رو باز کنه؟؟؟
با خودش گفت:چه گناهی کردم که از چشم خدا افتادم که رزق مهمونم کم شده؟قلبش شکست، آنقدر که بر روی شیشه،جای اشک هاش موند...
اشک چشم هاشو پر کرد.خیره ان شاءالله... خدایا تو رو شکر می کنم و از تو مهمانی برای خانه ام می طلبم...
در خود فرو رفته بود که ناگهان کودکی در خونه اون رو باز کرد و با شادی فریاد زد:مامان من کفش هامو این پایین می زارم...

✍پی نوشت:
✨امام على عليه السلام:(خداوند) روزى ها را مقدّر فرمود و آن گاه، آنها را زياد و كم و به تنگى و فراخى عادلانه تقسيم كرد، تا هر كه را بخواهد به وسعت روزى و يا تنگى آن بيازمايد و از اين طريق سپاسگزارى و شكيبايى توانگر و تهيدست را به آزمايش گذارد.
و قَدَّرَ الأرزاقَ فَكَثَّرَها و قَلَّلَها ، و قَسَّمَها على الضِّيقِ و السَّعَةِ ، فَعَـدَلَ فيها لِيَبتَلِيَ مَن أرادَ ، بِمَيسورِها و مَعسورِها ، و لِيَختَبِرَ بذلكَ الشُّكرَ و الصَّبرَ مِن غَنِيِّها و فَقيرِها. (نهج البلاغة: الخطبة ۹۱)

#خاطرات_مربی#اربعین۱۴۴۴#سامرا@valghalam_hatamiasl

۶:۱۱

۲۷ شهریور

thumnail
🔸همه‌چیزدرباره‌ی‌من🔸
🔹باتوجه به فرا رسیدن سال تحصیلی
#پیشنهاد نمونه فرم های که مشاوران و معلمان جهت شناخت دانش آموزان دبستان می توانند داشته باشند.

#والقلم🖋 @valghalam_hatamiasl

۸:۳۰