یه روز یه ماشین میره تو جدول حل میشه
۱۵:۴۰
با این قیمت طلا دیگه نمیشه حلقه ملقه خرید
باید یه اسپری قرمز بگیریم رو نامزدمون
ضربدر
بزنیم نبرنش
باید یه اسپری قرمز بگیریم رو نامزدمون
ضربدر
۱۵:۴۲
☻☻☻☻ یارو میره امتحان گواهینامه بده، چندبار رد میشه. بعد توراه پلیس جلوش رو میگیره میگه گواهینامه؟ یارو میگه:دادین که میخواین ؟…
۱۵:۴۵
از آقا کلاغه می پرسند: اسمت چیست؟
کلاغه گفت: طوطی.
پرسیدند: پس چرا رنگت سیاه است؟
گفت: آخه توی زغال فروشی کار می کنم.
کلاغه گفت: طوطی.
پرسیدند: پس چرا رنگت سیاه است؟
گفت: آخه توی زغال فروشی کار می کنم.
۱۵:۴۶
معلم: بچه ها کسی می تواند بگوید چرا به بعضی از مگس ها، خرمگس می گویند.
شاگرد: چون آن ها عقل درست و حسابی ندارند.
شاگرد: چون آن ها عقل درست و حسابی ندارند.
۱۵:۴۷
پرویز به دوستش گفت: فرق میان آموزگار و دماسنج چیست؟
دوستش گفت: هیچ! چون هر کدام از آن ها صفر را نشان بدهند تن آدم می لرزد.
دوستش گفت: هیچ! چون هر کدام از آن ها صفر را نشان بدهند تن آدم می لرزد.
۱۵:۴۷
آموزگار: دو چهار تا چند تا می شود؟
حمید: هشت تا.
آموزگار: آفرین! حالا هشت تا آب نبات به تو جایزه می دهم.
حمید: آقا ببخشید می شود شانزده تا!
حمید: هشت تا.
آموزگار: آفرین! حالا هشت تا آب نبات به تو جایزه می دهم.
حمید: آقا ببخشید می شود شانزده تا!
۱۵:۴۸
محمود: من از بس گوشت گاو خوردم، پر زور و قوی شدم.
مسعود: پس چرا من این قدر ماهی می خورم، شنا یاد نگرفته ام.
مسعود: پس چرا من این قدر ماهی می خورم، شنا یاد نگرفته ام.
۱۵:۴۹
ﺷﻤﺎﻫﺎ ﻳﺎﺩﺗﻮﻥ ﻧﻤﻴﺎﺩ ، ﻳﻪ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻣﻠﺖ ﮐﺎﺭﺷﻮﻥ
ﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﺎﻣﭙﻴﻮﺗﺮ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﻴﺸﺪ ﺭﻭﻱ ﮐﻴﺒﻮﺭﺩ ﻭ ﻣﺎﻧﻴﺘﻮﺭ ﻭ ﮐﻴﺲ
ﮐﺎﻭﺭ ﻣﻴﮑﺸﻴﺪﻥ ﺩﺭ ﺣﺪ ﺭﻭ ﻣﺒﻠﻲ ﭘﺬﻳﺮﺍﻳﻲ
ﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﺎﻣﭙﻴﻮﺗﺮ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﻴﺸﺪ ﺭﻭﻱ ﮐﻴﺒﻮﺭﺩ ﻭ ﻣﺎﻧﻴﺘﻮﺭ ﻭ ﮐﻴﺲ
ﮐﺎﻭﺭ ﻣﻴﮑﺸﻴﺪﻥ ﺩﺭ ﺣﺪ ﺭﻭ ﻣﺒﻠﻲ ﭘﺬﻳﺮﺍﻳﻲ
۱۵:۴۹
فیفا طی بیانیهای به مردم ایران گفت «اگه چیزی هست بگین مام شادی کنیم»
۱۵:۵۱
۱۵:۵۱
یه بار مامانم سرما خورده بود بردمش دکتر...
مامانم خودش داشت به دکتر میگفت فلان چیزو برام بنویس دکتر میگف نه این خوب نیس!
مامانم میگفت چرا بنویس، طیبه خانوم گفته خوبه

مامانم خودش داشت به دکتر میگفت فلان چیزو برام بنویس دکتر میگف نه این خوب نیس!
مامانم میگفت چرا بنویس، طیبه خانوم گفته خوبه
۷:۱۶
میدونی مشکل ما چیه؟ 
جای همه چیزو با هم قاطی میکنیم
تو دستشویی در حد کشف فرمول فکر میکنیم سر جلسه امتحان در حد مشکل معده خراب میکنیم 🥴🥴
جدی دقت کرده بودید؟
جای همه چیزو با هم قاطی میکنیم
تو دستشویی در حد کشف فرمول فکر میکنیم سر جلسه امتحان در حد مشکل معده خراب میکنیم 🥴🥴
جدی دقت کرده بودید؟
۷:۱۷
نشسته بودم یهو مامانم از آشپزخونه اومد
بی مقدمه شروع کرد درباره فلفل صحبت کردن که:
میدونستی فلفل لاغر میکنه و ضد سرطانه و. . .

آخرش معلوم شد فلفل از دستش در رفته، کلی ریخته تو غذامون!!
بی مقدمه شروع کرد درباره فلفل صحبت کردن که:
میدونستی فلفل لاغر میکنه و ضد سرطانه و. . .
آخرش معلوم شد فلفل از دستش در رفته، کلی ریخته تو غذامون!!
۷:۱۷
میدونستی موزا نرسیده چی میگن میگن رسیدی زنگ بزن
۷:۱۹
میدونی تیریا شبا تو کجا میخوابن تو خشاب میخوابن
۷:۱۹
یه روز یه مرده به یه مرد دیگه میگه میگه جوک بگو میگه خیار میگه بیمزه میگه پس خیارشور
۷:۲۰
در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمیشود.
۱۰:۲۶