بازارسال شده از زنونه
تو اين دنيا هرچي؛ هرچقدر گرون تر باشه غير قابل تقسيم تره...مثلا، تو زمانى گرون ترى كه عشق در تو متعلق به يك نفر باشه.. براى يك نفر باشه وجودت.ما با وفادارى به خودمون #قيمت ميديم.#وفادارى، آدمها رو در عشق گرون تر ميكنه.
.
زنونه@zanonee
.
زنونه@zanonee
۹:۵۷
👑 زن و زندگــے 👑
#زندگیآلا






سالومه پشته چشمی نازک کرد که از لجش گفتم:مامان جون دستتون درد نکنه....خیلی زحمت کشیدین ... هم جوشونده و هم بابته سوپ _نوشه جانت مادر.. +زحمت کشیدین واقعا _شماها که خوب باشین منم خوبم.... خستگیم در میره اصلا لبخندی زدم که هوتن آهسته گفت : چیشده بودی؟؟؟چی خورده بودی؟؟ با اخم.نگاهش کردم و جوابشو ندادم که گفت :الان وقته قهر کردنه؟؟؟ سری تکون دادم که گفت : خیله خب...قهر باش...منم انقدر ناز کش داشته باشم قهر میکنم و خودمو به مریضی میزنم بی اراده خندم گرفت و گفتم : اصلا هم اینجوری نیست هوتن نیشخندی زد و گفت : آشتی؟؟ +نخیر _چرا آشتی کردی.... چشم غره ای بهش رفتم که صورتشو برام کج کرد و منم خندم گرفت _خب خداروشکر اخمه خانوم باز شد +باز شده ولی هنوز که باهات آشتی نکردم.. هوتن با تعجب نگاهم کرد که گفتم : باید در موردش حرف بزنیم.. ادامه دارد....
#زندگیآلا❤️🔥







_در مورده چی؟؟؟+درس خوندنم دیگههوتن اخماشو کشید تو هم و گفت :
فعلا هیچی نگو...بریم خونه راجبش حرف میزنیمسری تکون دادم و چیزی نگفتمسفره ی شامو انداختم و کناره هوتن نشستم
هنوزم دلم درد میکرد و دلم نمیخواست شام بخورم ولی روم نمیشد_بده بشقابتو برات بکشم
+خیلی کم بکشی هوتن....نمیتونم بخورم_مگه هنوز خوب نشدیابرویی بالا انداختم که گفت :
باشه حواسم هستمهین خانوم با یه بشقاب از آشپزخونه اومد بیروم و گفت:بیا آلا مادر...
اینو برای تو بدون رب و ادویه درست کردم...بی اراده نگاهم رفت روی سالومه که با اخم سدنا رو نشوند کنارش و گفت :
بیا مامان بهت غذا بدم+اممم....مرسی مادرجونبشقابو از دسته مهین خانوم گرفتم و گذاشتم جلوم
چند قاشق بیشتر نتونستم بخورم و رفتم عقبهر چقدر هم مهین خانوم اصرار کرد بیشتر بخورم نتونستم
ادامه دارد....
_در مورده چی؟؟؟+درس خوندنم دیگههوتن اخماشو کشید تو هم و گفت :
فعلا هیچی نگو...بریم خونه راجبش حرف میزنیمسری تکون دادم و چیزی نگفتمسفره ی شامو انداختم و کناره هوتن نشستم
هنوزم دلم درد میکرد و دلم نمیخواست شام بخورم ولی روم نمیشد_بده بشقابتو برات بکشم
+خیلی کم بکشی هوتن....نمیتونم بخورم_مگه هنوز خوب نشدیابرویی بالا انداختم که گفت :
باشه حواسم هستمهین خانوم با یه بشقاب از آشپزخونه اومد بیروم و گفت:بیا آلا مادر...
اینو برای تو بدون رب و ادویه درست کردم...بی اراده نگاهم رفت روی سالومه که با اخم سدنا رو نشوند کنارش و گفت :
بیا مامان بهت غذا بدم+اممم....مرسی مادرجونبشقابو از دسته مهین خانوم گرفتم و گذاشتم جلوم
چند قاشق بیشتر نتونستم بخورم و رفتم عقبهر چقدر هم مهین خانوم اصرار کرد بیشتر بخورم نتونستم
ادامه دارد....
۱۱:۰۱
👑 زن و زندگــے 👑
#زندگیآلا






_در مورده چی؟؟؟ +درس خوندنم دیگه هوتن اخماشو کشید تو هم و گفت : فعلا هیچی نگو...بریم خونه راجبش حرف میزنیم سری تکون دادم و چیزی نگفتم سفره ی شامو انداختم و کناره هوتن نشستم هنوزم دلم درد میکرد و دلم نمیخواست شام بخورم ولی روم نمیشد _بده بشقابتو برات بکشم +خیلی کم بکشی هوتن....نمیتونم بخورم _مگه هنوز خوب نشدی ابرویی بالا انداختم که گفت : باشه حواسم هست مهین خانوم با یه بشقاب از آشپزخونه اومد بیروم و گفت:بیا آلا مادر... اینو برای تو بدون رب و ادویه درست کردم... بی اراده نگاهم رفت روی سالومه که با اخم سدنا رو نشوند کنارش و گفت : بیا مامان بهت غذا بدم +اممم....مرسی مادرجون بشقابو از دسته مهین خانوم گرفتم و گذاشتم جلوم چند قاشق بیشتر نتونستم بخورم و رفتم عقب هر چقدر هم مهین خانوم اصرار کرد بیشتر بخورم نتونستم ادامه دارد....
#زندگیآلا❤️🔥







لحظه به لحظه دل دردم بیشتر میشدهوتن وقتی دید حالم خوب نیست بلند شد و رفتیم بالا_بریم دکتر آلا؟؟؟
+وایییی نمیدونم......خیلی درد دارم هوتن....خیلی_خیله خب پاشو.....لباس بپوش میریم.+این وقته شب کجا بازه؟؟؟؟
_میبرمت بیمارستان...پاشو عزیزم لباس پوشیدم و با هوتن رفتیم بیرون
جلوی یه بیمارستان نگهداشت و رفتیم بخشه اورژانسش.خلوت بود و زودم نوبتمون شد
دکتره شیفت یه دختره جوون بود._چیشده عزیزم ؟؟؟براش توضیح دادم که چیشده و چیا از صبح خوردم.
برام یسری دارو نوشت و یه آمپول.هوتن داروهامو گرفت و آمپولو که زدم حالم بهتر شد
وقتی رسیدیم خونه کل ساختمون برقاش خاموش بود و همه خوابیده بودن.
نگاهی به مهین خانوم کردم که چمدونشو هومن گذاشت تو ماشین.آنا با یه کاسه آب و قرآن رفت دمه در و گفت :
ادامه
لحظه به لحظه دل دردم بیشتر میشدهوتن وقتی دید حالم خوب نیست بلند شد و رفتیم بالا_بریم دکتر آلا؟؟؟
+وایییی نمیدونم......خیلی درد دارم هوتن....خیلی_خیله خب پاشو.....لباس بپوش میریم.+این وقته شب کجا بازه؟؟؟؟
_میبرمت بیمارستان...پاشو عزیزم لباس پوشیدم و با هوتن رفتیم بیرون
جلوی یه بیمارستان نگهداشت و رفتیم بخشه اورژانسش.خلوت بود و زودم نوبتمون شد
دکتره شیفت یه دختره جوون بود._چیشده عزیزم ؟؟؟براش توضیح دادم که چیشده و چیا از صبح خوردم.
برام یسری دارو نوشت و یه آمپول.هوتن داروهامو گرفت و آمپولو که زدم حالم بهتر شد
وقتی رسیدیم خونه کل ساختمون برقاش خاموش بود و همه خوابیده بودن.
نگاهی به مهین خانوم کردم که چمدونشو هومن گذاشت تو ماشین.آنا با یه کاسه آب و قرآن رفت دمه در و گفت :
ادامه
۱۱:۳۷
👑 زن و زندگــے 👑
#زندگیآلا






لحظه به لحظه دل دردم بیشتر میشد هوتن وقتی دید حالم خوب نیست بلند شد و رفتیم بالا _بریم دکتر آلا؟؟؟ +وایییی نمیدونم......خیلی درد دارم هوتن....خیلی _خیله خب پاشو.....لباس بپوش میریم. +این وقته شب کجا بازه؟؟؟؟ _میبرمت بیمارستان...پاشو عزیزم لباس پوشیدم و با هوتن رفتیم بیرون جلوی یه بیمارستان نگهداشت و رفتیم بخشه اورژانسش.خلوت بود و زودم نوبتمون شد دکتره شیفت یه دختره جوون بود. _چیشده عزیزم ؟؟؟ براش توضیح دادم که چیشده و چیا از صبح خوردم. برام یسری دارو نوشت و یه آمپول. هوتن داروهامو گرفت و آمپولو که زدم حالم بهتر شد وقتی رسیدیم خونه کل ساختمون برقاش خاموش بود و همه خوابیده بودن. نگاهی به مهین خانوم کردم که چمدونشو هومن گذاشت تو ماشین. آنا با یه کاسه آب و قرآن رفت دمه در و گفت : ادامه
#زندگیآلا❤️🔥







بسلامت برین و برگردینمهین خانوم و سلمان خان از زیره قرآن رد شدن و سواره ماشین شدن.
برای یه هفته میرفتن مشهد خونه ی خواهره مهین خانوم.نگاهم به سالومه بود که باز طبقه معمول اخماش تو هم بود
البته حق هم داشتهمیشه همه ی کاراشون و زحمتاشون رو دوشه هومن بود و هومنم هیچ وفت نمیتونست به خانوادش برسه
مهین خانوم اینا که رفتن برگشتیم خونه.آنا هم قرار بود فردا بره شهرستان پیشه خانوادش
برای همین امشب شام دعوتمون کرده بودسالومه رفت خونش و منم همراهه آنا رفتم پیشش تا تنها نباشم
کاهو هارو شستم و نشستم پشته میز تا سالاد درست کنم.آنا هم داشت غذا درست میکرد
بهتر شدی؟؟این چند روز هر وقت دیدمت دل درد بودی
+آره....بهتر شدم.خودمم خسته شدم دیگه
_مگه دکتر نرفتی؟
+چرا رفتم ولی خب داروهاش زیاد اثر نکرد
خب برو یه متخصص
ادامه دارد....
بسلامت برین و برگردینمهین خانوم و سلمان خان از زیره قرآن رد شدن و سواره ماشین شدن.
برای یه هفته میرفتن مشهد خونه ی خواهره مهین خانوم.نگاهم به سالومه بود که باز طبقه معمول اخماش تو هم بود
البته حق هم داشتهمیشه همه ی کاراشون و زحمتاشون رو دوشه هومن بود و هومنم هیچ وفت نمیتونست به خانوادش برسه
مهین خانوم اینا که رفتن برگشتیم خونه.آنا هم قرار بود فردا بره شهرستان پیشه خانوادش
برای همین امشب شام دعوتمون کرده بودسالومه رفت خونش و منم همراهه آنا رفتم پیشش تا تنها نباشم
کاهو هارو شستم و نشستم پشته میز تا سالاد درست کنم.آنا هم داشت غذا درست میکرد
بهتر شدی؟؟این چند روز هر وقت دیدمت دل درد بودی
+آره....بهتر شدم.خودمم خسته شدم دیگه
_مگه دکتر نرفتی؟
+چرا رفتم ولی خب داروهاش زیاد اثر نکرد
خب برو یه متخصص
ادامه دارد....
۱۱:۵۲
بازارسال شده از زنونه
۱۷:۱۲
بازارسال شده از زنونه
قوی کسی است که, نه منتظر میماند کسی خوشبختش کند،و نه اجازه میدهد کسی بدبختش کند!!هر گاه زندگی را جهنم دیدی, سعی کن پخته از آن بیرون آیی...سوختن را همه بلدند!!زندگی هیچ نمیگوید, نشانت میدهد!!با زندگی قهر نکن... دنیا منت هیچکس را نمیکشد...
یکی رفت و، یکی موند و،یکی از غصه هاش خوند ویکی برد و، یکی باخت و، یکی با قسمتش ساختویکی رنجید، "یکی بخشید" یکی از آبروش ترسیدیکی بد شد، یکی رد شد، یکی پابند مقصد شدتو اما باش،"خدا اینجاست...!!
.
زنونه@zanonee
یکی رفت و، یکی موند و،یکی از غصه هاش خوند ویکی برد و، یکی باخت و، یکی با قسمتش ساختویکی رنجید، "یکی بخشید" یکی از آبروش ترسیدیکی بد شد، یکی رد شد، یکی پابند مقصد شدتو اما باش،"خدا اینجاست...!!
.
زنونه@zanonee
۱۷:۱۲
بازارسال شده از زنونه
اگرهمسرتان مردی پرمشغله است و کارش،تمام ساعات او را می گیرداما طوری برنامهریزی میکند که برای شما وقت بگذارد.
این یعنی او عاشق شماست
.
زنونه@zanonee
.
زنونه@zanonee
۱۷:۱۲
بازارسال شده از زنونه
ـ♡_
روز که بر میآیداندیشه ی نخستینم توییشب که میشودخواب و خیال آخرم!بین خودمان بماند ای عشق...خوب خدایی میکنی در من !
.
زنونه@zanonee
روز که بر میآیداندیشه ی نخستینم توییشب که میشودخواب و خیال آخرم!بین خودمان بماند ای عشق...خوب خدایی میکنی در من !
.
زنونه@zanonee
۹:۵۸
بازارسال شده از گسترده 💫نیایش💫
🟨 شناخت اصالت خانوادگی از شکل پا
اگه میخوای بفهمی اصالتت به کجا برمیگرده بزن رو عدد شکل پات
اصالت خودم آلمانی بود 
شماره یک
شماره دو
شماره سه
شماره چهار
شماره پنج
نمایش جواب 
پاسخ تست داخل کانال سنجاق شده
شماره یک
شماره دو
شماره سه
شماره چهار
شماره پنج
پاسخ تست داخل کانال سنجاق شده
۹:۵۸
متولدین هرماه از چی متنفرن...


سریییع بزن روی ماه تولدت



•
فـــروردین
•
اردیبهشت

•
خــــرداد
•
تـــــیــر 

•
مـــرداد
•
شــهــریور

•
مــهــر
•
آبـــان

•
بـهــمـن
•
اسـفـنـد

•
آذر مـــاه
•
دی مـــــاه

آخ آخ تنفر من از آب...


" />
سریییع بزن روی ماه تولدت
•
•
•
•
•
•
۹:۵۸
خانم متاهل هستم دوتا بچه دارم طبقه بالای مادرشوهرم زندگی میکردم و مدت چهار پنج ساله جدا شدم.ولی داخل اون خونه وسیله دارم و میریم گاهی پنج شنبه جمعه ها اونجا و کلید اون خونه دست مادرشوهرمه..حدود سه هفته قبل وقتی رفتم داخل اون خونه یک دونه تخم مرغ ک روی پوستش ترک خورده بود داخل ظرفشویی پیدا کردم درصورتی ک من دو هفته بود نرفته بودم اونجا و مطمنم ک ظرفشویی را کامل تمیز کردم..از اون روز ب بعد زندگیم از این رو ب اون رو شد ن شوهرم ن خودم چشم دیدن همدیگر را نداریم و بی دلیل دلگیر شدیم از هم شوهرم خیلی ساکت و گوشه گیر شده در صورتی ک قبلاً اصلا اصلا اینجور نبودو همه چی عااالی بود..خودم دلشوره میگیرم روزا ک تنهام دلم میخواد گریه کنم و حس میکنم کسی پست سرمه و کلافه ام مدام ممکنه جادو جنبل تو کار باشه..خواهش میکنم اگر میتونید کمکم کنید
لینک کانالمون
داستان زندگیتو برامون بفرس
۱۰:۱۲
بازارسال شده از گسترده تبلیغات برند🎖
برای لاغرشدن چکار کردی؟
رژیم گرفتی؟باشگاه رفتی؟میخوای عمل کنی؟
لطفا این کلیپ رو ببین و با این روشی که معرفی کردن بدون دردسر توی خونه وزن کم کن
از الان شروع کنی تا عید 15 کیلو کم میکنی
لینک سایت اصلی سفارش این پودر جلبک لاغری با تخفیف ویژه

https://landing.saamim.com/hg8kchttps://landing.saamim.com/hg8kc
رژیم گرفتی؟باشگاه رفتی؟میخوای عمل کنی؟
لطفا این کلیپ رو ببین و با این روشی که معرفی کردن بدون دردسر توی خونه وزن کم کن
لینک سایت اصلی سفارش این پودر جلبک لاغری با تخفیف ویژه
۱۵:۲۶
👑 زن و زندگــے 👑
برای لاغرشدن چکار کردی؟ رژیم گرفتی؟باشگاه رفتی؟میخوای عمل کنی؟ لطفا این کلیپ رو ببین و با این روشی که معرفی کردن بدون دردسر توی خونه وزن کم کن
از الان شروع کنی تا عید 15 کیلو کم میکنی
لینک سایت اصلی سفارش این پودر جلبک لاغری با تخفیف ویژه

https://landing.saamim.com/hg8kc https://landing.saamim.com/hg8kc
🥹🥹🥹🥹
۱۵:۲۷
👑 زن و زندگــے 👑
#زندگیآلا❤️🔥 





بسلامت برین و برگردین مهین خانوم و سلمان خان از زیره قرآن رد شدن و سواره ماشین شدن. برای یه هفته میرفتن مشهد خونه ی خواهره مهین خانوم. نگاهم به سالومه بود که باز طبقه معمول اخماش تو هم بود البته حق هم داشت همیشه همه ی کاراشون و زحمتاشون رو دوشه هومن بود و هومنم هیچ وفت نمیتونست به خانوادش برسه مهین خانوم اینا که رفتن برگشتیم خونه. آنا هم قرار بود فردا بره شهرستان پیشه خانوادش برای همین امشب شام دعوتمون کرده بود سالومه رفت خونش و منم همراهه آنا رفتم پیشش تا تنها نباشم کاهو هارو شستم و نشستم پشته میز تا سالاد درست کنم.آنا هم داشت غذا درست میکرد بهتر شدی؟؟این چند روز هر وقت دیدمت دل درد بودی +آره....بهتر شدم.خودمم خسته شدم دیگه _مگه دکتر نرفتی؟ +چرا رفتم ولی خب داروهاش زیاد اثر نکرد خب برو یه متخصص ادامه دارد....
#زندگیآلا❤️🔥







+امروز حالم بهتره.....اگه تا فردا باز حالم بد شد که حتما میرمآنا لبخندی بخم زد و گفت :آره....حتما اینکارو بکن
سری تکون دادم و گفتم :چند وقته خانوادتو ندیدی؟؟؟_حدوده سه ماه+وایییی چجوری تحمل میکنی دوریشونو؟؟؟
_به سختی....+خب چرا زودتر نمیری؟؟مثلا ماهی یکبار آنا نفسه عمیقی کشید و گفت : نمیذارن....
+کی؟؟_نمیدونی؟؟؟مهین خانوم نمیذاره....+یعنی چی که نمیذاره؟؟؟_انقدر تو گوشه هاتف میخونه که...
زنتو نبر و فلان که هاتفم به حرفم گوش نمیده.اخمامو کشیدم تو هم و گفتم : وای این انصاف نیست...نمیشه که
_میدونم عزیزم ....ولی خب آدم که نمیتونه همش لجبازی بکنه....باید یه جاهایی کوتاه بیاد
+ولی به نظرم تو زیادی کوتاه اومدی...مگه میشه که اینجا زندانی باشی؟؟؟آنا ناراحت سری تکون داد و گفت :
من جنگ و جدلامو با هاتف کردم...قهرامو کردم....غصه هامو خوردم...کتکامو خوردم....
ادامه دارد....
J
+امروز حالم بهتره.....اگه تا فردا باز حالم بد شد که حتما میرمآنا لبخندی بخم زد و گفت :آره....حتما اینکارو بکن
سری تکون دادم و گفتم :چند وقته خانوادتو ندیدی؟؟؟_حدوده سه ماه+وایییی چجوری تحمل میکنی دوریشونو؟؟؟
_به سختی....+خب چرا زودتر نمیری؟؟مثلا ماهی یکبار آنا نفسه عمیقی کشید و گفت : نمیذارن....
+کی؟؟_نمیدونی؟؟؟مهین خانوم نمیذاره....+یعنی چی که نمیذاره؟؟؟_انقدر تو گوشه هاتف میخونه که...
زنتو نبر و فلان که هاتفم به حرفم گوش نمیده.اخمامو کشیدم تو هم و گفتم : وای این انصاف نیست...نمیشه که
_میدونم عزیزم ....ولی خب آدم که نمیتونه همش لجبازی بکنه....باید یه جاهایی کوتاه بیاد
+ولی به نظرم تو زیادی کوتاه اومدی...مگه میشه که اینجا زندانی باشی؟؟؟آنا ناراحت سری تکون داد و گفت :
من جنگ و جدلامو با هاتف کردم...قهرامو کردم....غصه هامو خوردم...کتکامو خوردم....
ادامه دارد....
J
۱۵:۴۳
بازارسال شده از گسترده تبلیغاتی شتاب 🚀
خانمهایی که میگن بوتاکس ضرر نداره این کلیپ رو ببینن!
خانم دکتر میگه این کرم بوتاکس بدون تزریق و عوارض، چروکهای صورتو کامل از بین میبره
لینک سایت اصلیشو رو میزارم واستون حتما برید ببینید سفارش بدید
https://landing.saamim.com/1Ze9Ehttps://landing.saamim.com/1Ze9E
خانم دکتر میگه این کرم بوتاکس بدون تزریق و عوارض، چروکهای صورتو کامل از بین میبره
۱۵:۴۳
👑 زن و زندگــے 👑
#زندگیآلا






+امروز حالم بهتره.....اگه تا فردا باز حالم بد شد که حتما میرم آنا لبخندی بخم زد و گفت :آره....حتما اینکارو بکن سری تکون دادم و گفتم :چند وقته خانوادتو ندیدی؟؟؟ _حدوده سه ماه +وایییی چجوری تحمل میکنی دوریشونو؟؟؟ _به سختی.... +خب چرا زودتر نمیری؟؟مثلا ماهی یکبار آنا نفسه عمیقی کشید و گفت : نمیذارن.... +کی؟؟ _نمیدونی؟؟؟مهین خانوم نمیذاره.... +یعنی چی که نمیذاره؟؟؟ _انقدر تو گوشه هاتف میخونه که... زنتو نبر و فلان که هاتفم به حرفم گوش نمیده.اخمامو کشیدم تو هم و گفتم : وای این انصاف نیست...نمیشه که _میدونم عزیزم ....ولی خب آدم که نمیتونه همش لجبازی بکنه....باید یه جاهایی کوتاه بیاد +ولی به نظرم تو زیادی کوتاه اومدی...مگه میشه که اینجا زندانی باشی؟؟؟ آنا ناراحت سری تکون داد و گفت : من جنگ و جدلامو با هاتف کردم...قهرامو کردم....غصه هامو خوردم...کتکامو خوردم.... ادامه دارد....
J
#زندگیآلا❤️🔥







دیگه برام سخته....کم اوردمبا دهنه باز نگاهش میکردم که خندید و گفت :چیه؟؟؟+واقعا؟؟؟
آره...البته بین خودمون بمونه ها....نمیخوام این حرفا جایی درز کنه.
+خاطرت جمع....بهم اعتماد کن
واسه همین الان دیگه فقط زندگی میکنم همین....+خوشحالی؟؟؟نه.....بخاطره بچه هامه....
وگرنه کی از همچین مرده زورگویی خوشش میاد که من بخوام با هاتف زندگی کنم؟؟
+خیلی سخته که اینجوری
آره سخته...ولی من دیگه عادت کردم.یه جورایی هیچی دیگه برام اهمیت نداره جز بچه هام
+اصلا به آقا هاتف نمیخوره همچین شخصیتی داشته باشه_ تا با یکی زیره یه سقف زندگی نکنی نمیفهمی اخلاقش چجوریه
+آنا....؟؟؟به نظرت هوتن هم اینجوری میشه؟؟آنا نگاهی بهم کرد و بعده چند لحظه سکوت گفت :
چیزی ازش دیدی؟؟؟رفتاره بدی؟؟؟+راستش نه زیاد....چند مورد بوده که فکر میکنم ماله اختلافه فرهنگ..
ادامه دارد....
J
دیگه برام سخته....کم اوردمبا دهنه باز نگاهش میکردم که خندید و گفت :چیه؟؟؟+واقعا؟؟؟
آره...البته بین خودمون بمونه ها....نمیخوام این حرفا جایی درز کنه.
+خاطرت جمع....بهم اعتماد کن
واسه همین الان دیگه فقط زندگی میکنم همین....+خوشحالی؟؟؟نه.....بخاطره بچه هامه....
وگرنه کی از همچین مرده زورگویی خوشش میاد که من بخوام با هاتف زندگی کنم؟؟
+خیلی سخته که اینجوری
آره سخته...ولی من دیگه عادت کردم.یه جورایی هیچی دیگه برام اهمیت نداره جز بچه هام
+اصلا به آقا هاتف نمیخوره همچین شخصیتی داشته باشه_ تا با یکی زیره یه سقف زندگی نکنی نمیفهمی اخلاقش چجوریه
+آنا....؟؟؟به نظرت هوتن هم اینجوری میشه؟؟آنا نگاهی بهم کرد و بعده چند لحظه سکوت گفت :
چیزی ازش دیدی؟؟؟رفتاره بدی؟؟؟+راستش نه زیاد....چند مورد بوده که فکر میکنم ماله اختلافه فرهنگ..
ادامه دارد....
J
۱۶:۱۹
بازارسال شده از آژانس تبلیغاتی فراتبلیغ | FaraTabligh
تست شخصیت شناسی
️ بگویید اول چه دیدید تا بگویم زخم روحی شما چیست!؟
جمجمه
ساعت
دختر
️نمایش جواب
جمجمه
۱۷:۳۸
بازارسال شده از آژانس تبلیغاتی فراتبلیغ | FaraTabligh
و تنها راه درمان #اصلاح_مزاج بدنه
۱۷:۳۸