۲۸ فروردین
#منبرک
آیت الله جوادی آملی:هرگز خیال نکنیم حرفی که زدیم، مال حرامی که گرفتیم و یا آبرویی کسی را بردیم، گذشته، خیر! چیزی نمیگذرد! هر کاری که کردیم بالاخره ثمر آن را می بینیم مگر اینکه با توبه آن را ترمیم کنیم. چون نظام عالم طبیعت، جای تغییر و تبدیل است، شما ببینید بدبوترین کود وقتی تحت تدبیر کشاورز قرار بگیرد، میشود گل یاس یا میشود سیب و گلابی. اینجا جای تبدیل و تغییر است. کار توبه، اِنابه و توجه همین است؛ «إِذَا مَاتَ ابْنُ آدَمَ انْقَطَعَ عَمَلُهُ» اما تا زندهایم جای تغییر و تبدیل است.
@zane_ruzارتباط با ادمین:@zaneruz97
آیت الله جوادی آملی:هرگز خیال نکنیم حرفی که زدیم، مال حرامی که گرفتیم و یا آبرویی کسی را بردیم، گذشته، خیر! چیزی نمیگذرد! هر کاری که کردیم بالاخره ثمر آن را می بینیم مگر اینکه با توبه آن را ترمیم کنیم. چون نظام عالم طبیعت، جای تغییر و تبدیل است، شما ببینید بدبوترین کود وقتی تحت تدبیر کشاورز قرار بگیرد، میشود گل یاس یا میشود سیب و گلابی. اینجا جای تبدیل و تغییر است. کار توبه، اِنابه و توجه همین است؛ «إِذَا مَاتَ ابْنُ آدَمَ انْقَطَعَ عَمَلُهُ» اما تا زندهایم جای تغییر و تبدیل است.
@zane_ruzارتباط با ادمین:@zaneruz97
۸:۲۱
۱۳:۲۰
۱۴:۲۶
هفتهنامه زن روز
تصویر
#گفتگو
آن روز هزاران جان از ما بریدند (۲)سیده یاسمن رودباری
آیا خواب پدر را هم می بینید؟ حضورشان را چقدر احساس می کنید؟بله زیاد خواب می بینم. من بعد از دوماه از شهادت ایشان در خواب دیدم صف نماز جماعت به امامت شهید بهشتی است و پدر صف اول ایستاده بودند بهشان گفتم: «بابا کجا بودید؟» با همان لحن همیشگی گفتند: «سلاااااام مریم جان و بعد گفتند ما برای مأموریتی جزو سپاه قدس رفته بودیم و من مأموریت بودم.» بعد از خواب دلم آرام شده بود هم چنین هفته ی اول شهادت ایشان دختر بچه ای از روستاهای اطراف مشهد نامه فرستاده بود که خواب شهید را دیده و گفته بودند به خانواده ام بگویید بی تابی نکنند هر وقت دلشان گرفت بر سر مزار من بیایند من آنجا هستم. این خاطره را هم خوب است بگویم که مادر می گویند یک شب فقط به عکس پدر نگاه می کردم و در دل گفتم درس بچه ها چطور می شود و شب خواب دیدم که بابا گفته بودند چرا نگران درس بچه ها هستید و نشانه هایی از حضورشان بین خودمان را دادند. ببینید هر چقدر خوراک پاک به روح برسد طلبش زیاد می شود. روحی که غذای خوب و به طور منظم داشته باشد قطعا در مسیر زندگی، نورانی و متعالی می شود. بدانیم که روح زنده است اگر کم کاری کنیم صدایش در می آید باید در طول زندگی با مؤمنین حشر و نشر داشته باشیم. حتی اذکار روزانه و توسل های معصومین کمک زیادی می کنند. بابا این ها را داشت و برای همین بعد مادی زندگی اش ضعیف شده بود.اگر فرصت یک دیدار با پدر داشته باشید چه می گویید؟از پدر می خواهم همچنان دعایم کنند اگر دعای پدر و مادر نباشد من گم می شوم. ببینید من یک زمانی در جوانی موزیک گوش می کردم از پدر خواسته بودم ضبط دو کاسته بخرند و پدر هم بهترین نوع آن را برایم خریدند و به من گفتند شرط دارد که جز مداحی و سخنرانی چیزی گوش نکنید. زمان گذشت تا سال ۹۷ که به سفر مکه رفتم و بخدا گفتم از اینجا برگشتم خدایا ذائقه من را تغییر بده و این واقعا خواست خدا بود که به چشم خود دیدم زمانی که از سفر حج برگشتم دیگر برای من جذابیتی نداشت. من آغوش خدا را حس می کنم و در سایه ی لطف خدا زندگی می کنم. در تمام امور زندگی نشانه های خدا را دیدم و با آغوش باز پذیرفتم برای من هم پیش آمده بود که در یک بازه ی زمانی مسائل و مشکلاتم به قدری زیاد بود که تنها چیزی که من را آرام می کرد توسل به خدا و ائمه بود. به عنوان استاد روانشناسی به شاگردانم می گویم وقتی عمق فاجعه زیاد می شود علم به داد نمی رسد بلکه دین هست که می تواند ما را نجات بدهد و دانشجویانم را سمت خدا و دین داری سوق می دهم...شما میتوانید متن کامل این گفتگوی جذاب را در شماره ۲۸۵۶ مجله زن روز مطالعه فرمایید.
@zane_ruzارتباط با ادمین:@zaneruz97
آن روز هزاران جان از ما بریدند (۲)سیده یاسمن رودباری
آیا خواب پدر را هم می بینید؟ حضورشان را چقدر احساس می کنید؟بله زیاد خواب می بینم. من بعد از دوماه از شهادت ایشان در خواب دیدم صف نماز جماعت به امامت شهید بهشتی است و پدر صف اول ایستاده بودند بهشان گفتم: «بابا کجا بودید؟» با همان لحن همیشگی گفتند: «سلاااااام مریم جان و بعد گفتند ما برای مأموریتی جزو سپاه قدس رفته بودیم و من مأموریت بودم.» بعد از خواب دلم آرام شده بود هم چنین هفته ی اول شهادت ایشان دختر بچه ای از روستاهای اطراف مشهد نامه فرستاده بود که خواب شهید را دیده و گفته بودند به خانواده ام بگویید بی تابی نکنند هر وقت دلشان گرفت بر سر مزار من بیایند من آنجا هستم. این خاطره را هم خوب است بگویم که مادر می گویند یک شب فقط به عکس پدر نگاه می کردم و در دل گفتم درس بچه ها چطور می شود و شب خواب دیدم که بابا گفته بودند چرا نگران درس بچه ها هستید و نشانه هایی از حضورشان بین خودمان را دادند. ببینید هر چقدر خوراک پاک به روح برسد طلبش زیاد می شود. روحی که غذای خوب و به طور منظم داشته باشد قطعا در مسیر زندگی، نورانی و متعالی می شود. بدانیم که روح زنده است اگر کم کاری کنیم صدایش در می آید باید در طول زندگی با مؤمنین حشر و نشر داشته باشیم. حتی اذکار روزانه و توسل های معصومین کمک زیادی می کنند. بابا این ها را داشت و برای همین بعد مادی زندگی اش ضعیف شده بود.اگر فرصت یک دیدار با پدر داشته باشید چه می گویید؟از پدر می خواهم همچنان دعایم کنند اگر دعای پدر و مادر نباشد من گم می شوم. ببینید من یک زمانی در جوانی موزیک گوش می کردم از پدر خواسته بودم ضبط دو کاسته بخرند و پدر هم بهترین نوع آن را برایم خریدند و به من گفتند شرط دارد که جز مداحی و سخنرانی چیزی گوش نکنید. زمان گذشت تا سال ۹۷ که به سفر مکه رفتم و بخدا گفتم از اینجا برگشتم خدایا ذائقه من را تغییر بده و این واقعا خواست خدا بود که به چشم خود دیدم زمانی که از سفر حج برگشتم دیگر برای من جذابیتی نداشت. من آغوش خدا را حس می کنم و در سایه ی لطف خدا زندگی می کنم. در تمام امور زندگی نشانه های خدا را دیدم و با آغوش باز پذیرفتم برای من هم پیش آمده بود که در یک بازه ی زمانی مسائل و مشکلاتم به قدری زیاد بود که تنها چیزی که من را آرام می کرد توسل به خدا و ائمه بود. به عنوان استاد روانشناسی به شاگردانم می گویم وقتی عمق فاجعه زیاد می شود علم به داد نمی رسد بلکه دین هست که می تواند ما را نجات بدهد و دانشجویانم را سمت خدا و دین داری سوق می دهم...شما میتوانید متن کامل این گفتگوی جذاب را در شماره ۲۸۵۶ مجله زن روز مطالعه فرمایید.
@zane_ruzارتباط با ادمین:@zaneruz97
۱۴:۲۶
۱۵:۳۲
۱۶:۲۷
۱۷:۱۷
۲۹ فروردین
۶:۱۸
۷:۲۶
هفتهنامه زن روز
تصویر
#ایوان_هنر
تمساح استاندارد با فیلمنامهای خونیامیرحسین حیدری
«تمساح خونی» اولین اثر جواد عزتی در مقام کارگردان در نخستین اکران خود در چهل ودومین جشنواره ی فجر توانست نظر مثبت منتقدان و مخاطبان حرفه ای سینما را جلب کند و همین امر باعث شد تا عوامل این فیلم با اطمینانی بیش از پیش وارد گود اکران نوروزی شوند و تمساح خونی جزو اولین فیلم های اکران نوروزی سال ۱۴۰۳ روی پرده ی نقره ای سینما برود. اکرانی که در همین روزهای اولیه ی خود با شکستن رکورد فروش اولین روز اکران سینمای ایران، باعث شد آینده درخشانی برای این فیلم رقم بخورد.🟢تمساح شریف!فیلم تمساح خونی داستانی کوتاه و سرراست دارد. جواد عزتی در اولین کارگردانی خود فضایی متفاوت از جریان کمدی سینمای ایران را پیش گرفته است. تمساح خونی روایت دو جوان پادو است که طی اتفاقی باید ۲۰هزار دلار را یک شب پیش خود نگه دارند تا فردا تحویل شرکت دهند اما تصمیم می گیرند با این پول بزرگ ترین قمار زندگی خود را انجام داده و به زندگی شان سر و سامانی دهند اما با اتفاقاتی غیرمنتظره روبرو می شوند. البته این فیلم نامه ی کوتاه، خود به یکی از ضعف های این فیلم بدل و به نوعی کمبود داستان و دیالوگ با تعقیب وگریزهای خودرویی پر شده است که از فرط تکرار به چاله ملال می افتد و دیگر کارکرد اصلی خود را از دست می دهد. همان طور که پیش از این گفته شد تمساح خونی از جریان معمول سینمای کمدی فاصله دارد و بیشتر به سینمای هالیوود نزدیک است. این فیلم همچون فیلم های هالیوودی دارای تعقیب وگریزهای خودرویی است که هرچند به پای نمونه های غربی خود نمی رسد اما از استاندارد قابل قبولی برای سینمای ایران برخوردار است. شاید مهم ترین ویژگی تمساح خونی را بتوان در نوع کمدی ای که ارائه می دهد، جست وجو کرد. این فیلم اصطلاحا کمدی شریفی دارد که برای خانواده ساخته شده است و مانند اغلب کمدی هایی که پیش از این اکران شده ، صرفا مخاطبان خاصی را شامل نمی شود. در تمساح خونی خبری از شوخی های جنسی نیست و لحظات کمدی فیلم یا برگرفته از شوخی هایی است که در آثار غربی امتحان خود را پس داده یا از هوش خلاق نویسنده این فیلم سرچشمه گرفته است.شما میتوانید متن کامل این نوشتار را در شماره ۲۸۵۶ هفتهنامه زن روز مطالعه فرمایید.
@zane_ruzارتباط با ادمین:@zaneruz97
تمساح استاندارد با فیلمنامهای خونیامیرحسین حیدری
«تمساح خونی» اولین اثر جواد عزتی در مقام کارگردان در نخستین اکران خود در چهل ودومین جشنواره ی فجر توانست نظر مثبت منتقدان و مخاطبان حرفه ای سینما را جلب کند و همین امر باعث شد تا عوامل این فیلم با اطمینانی بیش از پیش وارد گود اکران نوروزی شوند و تمساح خونی جزو اولین فیلم های اکران نوروزی سال ۱۴۰۳ روی پرده ی نقره ای سینما برود. اکرانی که در همین روزهای اولیه ی خود با شکستن رکورد فروش اولین روز اکران سینمای ایران، باعث شد آینده درخشانی برای این فیلم رقم بخورد.🟢تمساح شریف!فیلم تمساح خونی داستانی کوتاه و سرراست دارد. جواد عزتی در اولین کارگردانی خود فضایی متفاوت از جریان کمدی سینمای ایران را پیش گرفته است. تمساح خونی روایت دو جوان پادو است که طی اتفاقی باید ۲۰هزار دلار را یک شب پیش خود نگه دارند تا فردا تحویل شرکت دهند اما تصمیم می گیرند با این پول بزرگ ترین قمار زندگی خود را انجام داده و به زندگی شان سر و سامانی دهند اما با اتفاقاتی غیرمنتظره روبرو می شوند. البته این فیلم نامه ی کوتاه، خود به یکی از ضعف های این فیلم بدل و به نوعی کمبود داستان و دیالوگ با تعقیب وگریزهای خودرویی پر شده است که از فرط تکرار به چاله ملال می افتد و دیگر کارکرد اصلی خود را از دست می دهد. همان طور که پیش از این گفته شد تمساح خونی از جریان معمول سینمای کمدی فاصله دارد و بیشتر به سینمای هالیوود نزدیک است. این فیلم همچون فیلم های هالیوودی دارای تعقیب وگریزهای خودرویی است که هرچند به پای نمونه های غربی خود نمی رسد اما از استاندارد قابل قبولی برای سینمای ایران برخوردار است. شاید مهم ترین ویژگی تمساح خونی را بتوان در نوع کمدی ای که ارائه می دهد، جست وجو کرد. این فیلم اصطلاحا کمدی شریفی دارد که برای خانواده ساخته شده است و مانند اغلب کمدی هایی که پیش از این اکران شده ، صرفا مخاطبان خاصی را شامل نمی شود. در تمساح خونی خبری از شوخی های جنسی نیست و لحظات کمدی فیلم یا برگرفته از شوخی هایی است که در آثار غربی امتحان خود را پس داده یا از هوش خلاق نویسنده این فیلم سرچشمه گرفته است.شما میتوانید متن کامل این نوشتار را در شماره ۲۸۵۶ هفتهنامه زن روز مطالعه فرمایید.
@zane_ruzارتباط با ادمین:@zaneruz97
۷:۲۶
#منبرک
اذان، استثناء است، بلند گفتن اذان اشکالی نداردآیت الله حائری شیرازی
موذنها را تشویق کنید. مساجدی که به نحو متعارف صدای اذان را بلند میکنند، تشویق کنید. یکی دو تا مریض را بهانه نکنید. اذان استثناء است. در صدر اسلام هم مریض بود، اما اذان استثناء بود. آن مساجدی که هنگام اذان صبح باز هستند، اینها از شهرها دفع بلا میکنند. آن امام جماعتهایی که نماز صبح را اقامه میکنند، اینها به جامعه خدمت میکنند. گاهی خداوند بهخاطر همینها دفع بلا میکند.
@zane_ruzارتباط با ادمین:@zaneruz97
اذان، استثناء است، بلند گفتن اذان اشکالی نداردآیت الله حائری شیرازی
موذنها را تشویق کنید. مساجدی که به نحو متعارف صدای اذان را بلند میکنند، تشویق کنید. یکی دو تا مریض را بهانه نکنید. اذان استثناء است. در صدر اسلام هم مریض بود، اما اذان استثناء بود. آن مساجدی که هنگام اذان صبح باز هستند، اینها از شهرها دفع بلا میکنند. آن امام جماعتهایی که نماز صبح را اقامه میکنند، اینها به جامعه خدمت میکنند. گاهی خداوند بهخاطر همینها دفع بلا میکند.
@zane_ruzارتباط با ادمین:@zaneruz97
۸:۱۹
۱۳:۲۵
۱۴:۳۱
۱۵:۳۰
هفتهنامه زن روز
تصویر
#یار_مهربان
معرفی کتاب «ساحل تهران» نوشته مجید قیصریهانیه عدالتی
کتاب «ساحل تهران»، مجموعه ی پنج داستان کوتاه است. مجید قیصری در این داستان ها به شیوه ای هنرمندانه، بدون شعار زدگی و حرف های تکراری، از رنگ و بوی جنگ و تبعات آن بر زندگی و شهر می گوید. تبعاتی که تازه با پایان جنگ ها شروع می شوند. او حال و هوای بازماندگان جنگ؛ در شرایطی که بیش از سی سال از جنگ گذشته و آن ها در جامعه ی خود غریبه اند، را نشان می دهد. مجید قیصری، غیر مستقیم حرف می زند و برای بیان مقصودش، راه حاشیه را انتخاب می کند. او دریچه ی جدیدی از جنگ برای مخاطبش باز می کند و چالش های جدیدی پیش پایش می گذارد. از جذابیت های دیگر این مجموعه داستان، نقش پررنگ کودکان است. مجید قیصری با معصومیت و نگاه پاک و دقیق کودکان به ماجراها نگریسته است و نفوذ جنگ را در لایه ها و نسل های بعد نشان می دهد. عنوان کتاب، ساحل تهران است، اشاره به جایی در تهران نزدیک بهشت زهرا دارد که مرغان دریایی پرواز می کنند. خیلی ها این مرغان را دیده اند. مرغ هایی که از دریا جدا مانده اند، همچون نی هایی که از نیستان دور شده اند و مثل جانبازی که از دوستان شهیدش و روزهای جنگ جدا شده است. مجید قیصری متولد ۱۳۴۵ است و از سال ۱۳۶۳ به جبهه ی کردستان می رود و تا آخر جنگ در جبهه ها می ماند. او تجربه ی جنگ را مهم ترین دلیل نویسندگی اش می داند و در کتاب های خود از خاطراتش استفاده می کند. او دانش آموخته ی رشته ی روانشناسی است و شاید همین باعث شده تا شخصیت های داستان هایش باورپذیر باشند. هرچند بیشتر آثار مجید قیصری حال و هوای جنگ دارد، ولی او چند نمونه کار تاریخی با ارزش نیز دارد. او در این آثار هم از راه حاشیه حرفش را می زند. به عنوان نمونه در کتاب «شماس شامی»، با بیان داستانی از زبان خدمتکار امپراطوری روم؛ به حقانیت عاشورا می رسد و در کتاب «سه کاهن»، با داستان سه کاهنی که به دنبال آخرین پیامبرند، ماجرای بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را بیان می کند. ساحل تهران را نشر افق، منتشر کرده و ۱۲۰ صفحه دارد.بریده کتابپرسید: «چرا بابات از آب متنفره؟»«توی فاو داشته به چند تا زخمی کمک می کرده که ترکش خورده تو سرش.»«همین؟»«این کمه؟»«باورش سخته.»
@zane_ruzارتباط با ادمین:@zaneruz97
معرفی کتاب «ساحل تهران» نوشته مجید قیصریهانیه عدالتی
کتاب «ساحل تهران»، مجموعه ی پنج داستان کوتاه است. مجید قیصری در این داستان ها به شیوه ای هنرمندانه، بدون شعار زدگی و حرف های تکراری، از رنگ و بوی جنگ و تبعات آن بر زندگی و شهر می گوید. تبعاتی که تازه با پایان جنگ ها شروع می شوند. او حال و هوای بازماندگان جنگ؛ در شرایطی که بیش از سی سال از جنگ گذشته و آن ها در جامعه ی خود غریبه اند، را نشان می دهد. مجید قیصری، غیر مستقیم حرف می زند و برای بیان مقصودش، راه حاشیه را انتخاب می کند. او دریچه ی جدیدی از جنگ برای مخاطبش باز می کند و چالش های جدیدی پیش پایش می گذارد. از جذابیت های دیگر این مجموعه داستان، نقش پررنگ کودکان است. مجید قیصری با معصومیت و نگاه پاک و دقیق کودکان به ماجراها نگریسته است و نفوذ جنگ را در لایه ها و نسل های بعد نشان می دهد. عنوان کتاب، ساحل تهران است، اشاره به جایی در تهران نزدیک بهشت زهرا دارد که مرغان دریایی پرواز می کنند. خیلی ها این مرغان را دیده اند. مرغ هایی که از دریا جدا مانده اند، همچون نی هایی که از نیستان دور شده اند و مثل جانبازی که از دوستان شهیدش و روزهای جنگ جدا شده است. مجید قیصری متولد ۱۳۴۵ است و از سال ۱۳۶۳ به جبهه ی کردستان می رود و تا آخر جنگ در جبهه ها می ماند. او تجربه ی جنگ را مهم ترین دلیل نویسندگی اش می داند و در کتاب های خود از خاطراتش استفاده می کند. او دانش آموخته ی رشته ی روانشناسی است و شاید همین باعث شده تا شخصیت های داستان هایش باورپذیر باشند. هرچند بیشتر آثار مجید قیصری حال و هوای جنگ دارد، ولی او چند نمونه کار تاریخی با ارزش نیز دارد. او در این آثار هم از راه حاشیه حرفش را می زند. به عنوان نمونه در کتاب «شماس شامی»، با بیان داستانی از زبان خدمتکار امپراطوری روم؛ به حقانیت عاشورا می رسد و در کتاب «سه کاهن»، با داستان سه کاهنی که به دنبال آخرین پیامبرند، ماجرای بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را بیان می کند. ساحل تهران را نشر افق، منتشر کرده و ۱۲۰ صفحه دارد.بریده کتابپرسید: «چرا بابات از آب متنفره؟»«توی فاو داشته به چند تا زخمی کمک می کرده که ترکش خورده تو سرش.»«همین؟»«این کمه؟»«باورش سخته.»
@zane_ruzارتباط با ادمین:@zaneruz97
۱۵:۳۰
۱۶:۲۴
۱۶:۲۶
۱۶:۵۹