یکی از توهمات جریان آقای قالیباف این است که قالیباف رأی خاکستری بالاتری در قیاس با سعید جلیلی داشت و در دوقطبی با پزشکیان پیروز میشد.
فاجعهی رأی ۳ میلیونی را هم که تازه نادیده بگیریم، اینها بخشی از حواشی قالیباف است که بخاطر یک نقد کوچک به ظریف/روحانی توسط اصلاحات برجسته شد. مخصوصاً حواشی در بخشهای اقتصادی و خانوادگی.
کافی بود قالیباف در رقابتِ مستقیم با اصلاحات قرار بگیرد. تازه آن موقع میدیدید انتقاداتی که عدالتخواهان و رائفیپوریها و دیگر انقلابیها در تمام این دو سه سال اخیر به قالیباف داشتند ۱۰ درصد عملیات رسانهایِ اصلاحات در بیحیثیتسازیِ قالیباف (با توجه به آن میزان حواشیِ ایشان که همه میدانیم) هم نمیشد.
در واقع بجای طلبکاری از اینکه چرا کاندیدایی با رأی ۳ برابری، به نفع قالیباف انصراف نداد باید شاکر باشید که قالیباف در همان دور اول، از ادامهی انتخابات حذف شد.
بصورت خلاصه، آن حذف و رأی فاجعهبار صد برابر برای شما و آقای قالیباف بهتر از رقابت مستقیم با پزشکیان و یک بیحیثیتیِ تمامعیار و غیر قابل جبران بود./ محمدجواد محمدزاده
فاجعهی رأی ۳ میلیونی را هم که تازه نادیده بگیریم، اینها بخشی از حواشی قالیباف است که بخاطر یک نقد کوچک به ظریف/روحانی توسط اصلاحات برجسته شد. مخصوصاً حواشی در بخشهای اقتصادی و خانوادگی.
کافی بود قالیباف در رقابتِ مستقیم با اصلاحات قرار بگیرد. تازه آن موقع میدیدید انتقاداتی که عدالتخواهان و رائفیپوریها و دیگر انقلابیها در تمام این دو سه سال اخیر به قالیباف داشتند ۱۰ درصد عملیات رسانهایِ اصلاحات در بیحیثیتسازیِ قالیباف (با توجه به آن میزان حواشیِ ایشان که همه میدانیم) هم نمیشد.
در واقع بجای طلبکاری از اینکه چرا کاندیدایی با رأی ۳ برابری، به نفع قالیباف انصراف نداد باید شاکر باشید که قالیباف در همان دور اول، از ادامهی انتخابات حذف شد.
بصورت خلاصه، آن حذف و رأی فاجعهبار صد برابر برای شما و آقای قالیباف بهتر از رقابت مستقیم با پزشکیان و یک بیحیثیتیِ تمامعیار و غیر قابل جبران بود./ محمدجواد محمدزاده
۱۸:۱۶
بازارسال شده از نبرد
@Nabardnews_ir
۱۱:۵۰
بازارسال شده از نبرد
@nabardnews_ir
۷:۲۵
وفاق:)
۷:۲۵
+ اوه اوه دروس خونه متری ۴۵۰ میلیون به بالاست._من که نمیدونم دروس کجاست+منم نمیدونم فقط میدونم بالاشهره_احتمالا خیلی بالاست چون قبلا اسمشم نشنیدم
#مکالمه_بزرگان
#مکالمه_بزرگان
۱۱:۳۸
بازارسال شده از reza hosein jan
بسم الله الرحمن الرحیمسلام خدمت رفقایکی از برادران افغانستانی ساکن ایران که از سادات هستند و شغل نگهبانی دارن، صاحب فرزند دوقلو شدند. بچه ها ۷ ماهه و زودرس و به خاطر وضعیت اورژانسی در بیمارستان خصوصی به دنیا آمدند. بچه ها را پس از تولد به بیمارستان دولتی منتقل کردند و باید بیشتر از یکماه زیر دستگاه باشند. ولی مادر بچه ها را بیمارستان اجازه ترخیص نمی دهد تا تسویه حساب کنند و هرشبی هم که مجبور شود آنجا بماند 40-50 میلیون اضافه می شود. لذا برای ترخیص مادر به صورت فوری مساعدت بفرمایید. برای بچه ها هم با توجه به اینکه اتباع هستند و بیمه هم ندارند و سخت گیری هم به اتباع بیشتر شده، بیمارستان دولتی پول دریافت میکنه که در حال رایزنی هستیم تا بشه تخفیف گرفت ولی اولویت فوری تا امشب برای ترخیص مادر هست. البته کمکی که میفرمایید با نیت کلی و عام باشه که بشه برای بچه ها هم خرج کرد. اگر هم کمک ها به حد کفایت رسید اعلام میکنیم که واریز نفرمایید.
شماره کارت:6037701554744299
شماره شبا:680160000000001003113731سید محمد فاضل پوربانک کشاورزی
شماره کارت:6037701554744299
شماره شبا:680160000000001003113731سید محمد فاضل پوربانک کشاورزی
۱۴:۳۴
سرعت بالای صدور پیام رهبر انقلاب برای فرزند آیتالله صدیقی پر از پیام است برای چشمهایی که قرار است ببینند
پ.ن: خاطر نشان میشود حضرت آقا هنوز برای خواهر احمدینژاد پیام تسلیتی صادر نکردند و یا برای آقای توکلی ۲۹ روز بعد پیام تسلیت صادر کردند
پ.ن: خاطر نشان میشود حضرت آقا هنوز برای خواهر احمدینژاد پیام تسلیتی صادر نکردند و یا برای آقای توکلی ۲۹ روز بعد پیام تسلیت صادر کردند
۱۱:۵۲
بازارسال شده از برپا
قلب ذاکر
ابوحمزه ثمالی از امام باقر ع نقل میکند در تورات نوشته شده ای موسی انا جلیس من ذکرنی، من همنشین کسی هستم که مرا یاد میکند. موسی پرسید آن روز که کسی پناهی ندارد چه کسی در پناه تو است؟ خدای متعال پاسخ داد الذین یذکرونی فاذکرهم، کسانی که اهل ذکر منند و من هم یاد آنها هستم، سپس فرمود فَأُولَئِک الَّذِینَ إِذَا أَرَدْتُ أَنْ أُصِیبَ أَهْلَ الْأَرْضِ بِسُوءٍ ذَکرْتُهُمْ فَدَفَعْتُ عَنْهُمْ بِهِمْ. اینها کسانی هستند که اگر بخواهم اهل زمین را دچار گرفتاری کنم به آنها توجه میکنم و دفع بلا میکنم (اصول کافی ج۲ ص ۴۹۶)
قرآن میفرماید خدای متعال به دلهای ذاکر به گونه دیگری توجه میکند فاذکرونی اذکرکم (۱۵۲ بقره) قلب المومن عرش الرحمن است یعنی جایگاه ظهور قدرت فراگیر خدا است. اگر ذاکر باشد یعنی مورد توجه خاص خدا است. قلب ذاکر مظهر قدرت الهی است.
امام ره میگوید حقیقت ذکر و تذکر ذکر قلبی است. وقتی قلب ذاکر شد تمام اعضا و جوارح و اعمال و رفتار و زبان شخص تابع قلب میشود "فاجعل قلبک قبله" (آداب الصلوه ۲۹تا ۳۱)
سیدعلی خامنه ای رهبر عارف و حکیم : جناب حجةالاسلام آقای حاج شیخ کاظم صدیقی دامت توفیقاتهمصیبت دردناک درگذشت فرزندتان را به جنابعالی و مادر گرامیاش تسلیت عرض میکنم. رحمت و غفران الهی برای وی و صبر و سکینه برای قلب ذاکر شما و دیگر مصیبتدیدگان مسألت مینمایم.
رهبران الهی نه تعارف الکی میکنند و نه دروغ میگویند.
@ali_mahdiyan
@ali_mahdiyan
۱۳:۳۳
بازارسال شده از بلوک دَه🍃
پارچه نوشت های حجتیه سوز دفتر حدیث ولایت
قسمت سوم:
۶:۲۵
برج یزید
پارچه نوشت های حجتیه سوز دفتر حدیث ولایت
قسمت سوم:
از فریاد زدن اعتقاداتتان نهراسید
در جریان مذهبی/حزباللهی ما تفکری وجود دارد که گمان میکند اگر اعتقاداتشان را ریش و سبیل بزنند و بزک دوزک کنند و هربار ذرهای کوتاه بیایند،برای طرف مقابل جذاب میشود و گرایش پیدا میکنند به سمت ما
اما متأسفانه باید گفت زکی:)در همه این سالها همه کسانی که اینگونه فکر میکردند نه تنها کسی را به سمت حزبالله نکشیدند بلکه خودشان بیشتر سمت طرف مقابل غش کردند.
چه در سیاست، چه در فرهنگ و چه در هر بخش دیگر میشود آدمهای بسیاری را نام برد که به این وضعیت دچار شدند.
در قضیه امروز دانشگاه هم همین است، بسیج دانشگاه تصمیم گرفته است سخن یک شهید والامقام و ربانی که کسی در مقام عرفانی او هم شک ندارد را بر جلوی دیدگان ما بگذارد. حالا فریاد وامصیبتای عدهای بلند شده که ای وای چرا گلدرشت در چشم بقیه فرو میکنید، چرا برند دانشگاه را خراب میکنید(ترجمه: اسم امام خمینی برند دانشگاه را خراب میکند)، چرا ما را تندرو نشان میدهید(ترجمه: اسم امام خمینی ما را غیرعاقل نشان میدهد) و بهانههای مادی دیگری که از خوانندن بعضیهایشان حتی شرم میکنم که چنین همدانشگاهیهایی دارم.
فرض کنید بسیج تصمیم میگرفت روی این بنر بنویسد: آن دختر بیحجاب هم دختر من است.خب آن هم جمله یک شهید بود دیگر. به نظرتان واکنش این عزیزان همین واکنش امروز بود؟ من که فکر نمیکنم. چرا؟ چون این حرف شهید دستغیب دعوای حق و باطل به وجود میآورد و دیگر نمیشود وسط حق و باطل قدم زد، اما کنار بیحجابها میتواند چهره نایسی از ما مخابره کند.
حالا فکر میکنید چرا مردم عاشق سردار سلیمانی هستند؟ آیا به خاطر چهره نایس و گوگلی مگولیاش یا از آن چهرهای که نمیترسید اعتقادش را فریاد بزند؟ شهید حججی چرا محبوب است؟ مگر نمیشد تقیه کرد؟ میثم تمار چرا نامش تا ابد ماندگار است؟ یاسر و سمیه چرا نامشان فراموش نمیشود؟ چون بین حق و باطل قدم نمیزدند و اعتقادشان را فریاد میزدند.
علامه بزرگ ما، مصباح عزیز با آن درجه که سید حسن خود را شاگرد ایشان میداند، آنقدر به درجه والای رهبری اعتقاد داشت که خجالت نمیکشید که به نماینده ایشان بگوید از طرف من پای ایشان را ببوسید. مگر نمیشد بهانه کرد که من به دست و صورت کفایت میکنم؟ بله میشد اما آن بزرگوار با آن سخن نشان میدهد که مقام والای رهبری کجاست.
حالا ما میتوانیم تا قیامت بهانه بیاوریم تا اعتقادمان یعنی اطاعات از خمینی اطاعت از خداوند است را که البته چیزی جز حق و حقیقت نیست را کنار بگذاریم اما فراموش نکنید سیدعلی خامنهای هرگز درباره اعتقاداتش اینگونه عمل نمیکند. او اعتقادش را فریاد میزند حتی اگر من و شما فکر کنیم بهتر بود گونه دیگری گفته شود
در جریان مذهبی/حزباللهی ما تفکری وجود دارد که گمان میکند اگر اعتقاداتشان را ریش و سبیل بزنند و بزک دوزک کنند و هربار ذرهای کوتاه بیایند،برای طرف مقابل جذاب میشود و گرایش پیدا میکنند به سمت ما
اما متأسفانه باید گفت زکی:)در همه این سالها همه کسانی که اینگونه فکر میکردند نه تنها کسی را به سمت حزبالله نکشیدند بلکه خودشان بیشتر سمت طرف مقابل غش کردند.
چه در سیاست، چه در فرهنگ و چه در هر بخش دیگر میشود آدمهای بسیاری را نام برد که به این وضعیت دچار شدند.
در قضیه امروز دانشگاه هم همین است، بسیج دانشگاه تصمیم گرفته است سخن یک شهید والامقام و ربانی که کسی در مقام عرفانی او هم شک ندارد را بر جلوی دیدگان ما بگذارد. حالا فریاد وامصیبتای عدهای بلند شده که ای وای چرا گلدرشت در چشم بقیه فرو میکنید، چرا برند دانشگاه را خراب میکنید(ترجمه: اسم امام خمینی برند دانشگاه را خراب میکند)، چرا ما را تندرو نشان میدهید(ترجمه: اسم امام خمینی ما را غیرعاقل نشان میدهد) و بهانههای مادی دیگری که از خوانندن بعضیهایشان حتی شرم میکنم که چنین همدانشگاهیهایی دارم.
فرض کنید بسیج تصمیم میگرفت روی این بنر بنویسد: آن دختر بیحجاب هم دختر من است.خب آن هم جمله یک شهید بود دیگر. به نظرتان واکنش این عزیزان همین واکنش امروز بود؟ من که فکر نمیکنم. چرا؟ چون این حرف شهید دستغیب دعوای حق و باطل به وجود میآورد و دیگر نمیشود وسط حق و باطل قدم زد، اما کنار بیحجابها میتواند چهره نایسی از ما مخابره کند.
حالا فکر میکنید چرا مردم عاشق سردار سلیمانی هستند؟ آیا به خاطر چهره نایس و گوگلی مگولیاش یا از آن چهرهای که نمیترسید اعتقادش را فریاد بزند؟ شهید حججی چرا محبوب است؟ مگر نمیشد تقیه کرد؟ میثم تمار چرا نامش تا ابد ماندگار است؟ یاسر و سمیه چرا نامشان فراموش نمیشود؟ چون بین حق و باطل قدم نمیزدند و اعتقادشان را فریاد میزدند.
علامه بزرگ ما، مصباح عزیز با آن درجه که سید حسن خود را شاگرد ایشان میداند، آنقدر به درجه والای رهبری اعتقاد داشت که خجالت نمیکشید که به نماینده ایشان بگوید از طرف من پای ایشان را ببوسید. مگر نمیشد بهانه کرد که من به دست و صورت کفایت میکنم؟ بله میشد اما آن بزرگوار با آن سخن نشان میدهد که مقام والای رهبری کجاست.
حالا ما میتوانیم تا قیامت بهانه بیاوریم تا اعتقادمان یعنی اطاعات از خمینی اطاعت از خداوند است را که البته چیزی جز حق و حقیقت نیست را کنار بگذاریم اما فراموش نکنید سیدعلی خامنهای هرگز درباره اعتقاداتش اینگونه عمل نمیکند. او اعتقادش را فریاد میزند حتی اگر من و شما فکر کنیم بهتر بود گونه دیگری گفته شود
۱۷:۵۹
بازارسال شده از جُفَنْگْ
تفاوتهای کوچک، تمایزهای بزرگ
نمیدانم درباره گروههای خونی چقدر اطلاعات دارید. من راستش اطلاعات پزشکی زیادی ندارم اما همیشه با خودم فکر میکردم چرا خونهای آدمها باهم فرق میکند؟ همیشه کنجکاو بودم وقتی رنگ، بو، کارکرد و حتی عمده مواد تشکیلدهنده خون آدمها یکسان است، چرا وقتی خون یک نفر را به دیگری انتقال دهیم گاه باعث مرگ او میشود! این سوال را احتمالا پزشکانی که برای اولینبار خونِ اسب را به انسانی انتقال دادند و آن انسان از دنیا رفت هم داشتند! و پاسخ آن را در تفاوت بخش بسیار کوچکی از بافت سلولی روی گلوبولهای خون یافتند. همین تفاوت خیلی کوچک، تمایزی از مرگ تا زندگی را برای سرنوشت یک انسان رقم میزند.تفاوتها و تمایزها همینقدر تعیینکننده هستند. مثلا ما آدمها نیز نقاط مشترک بسیاری داریم. همگی جسم مشابه داریم، روح و روان نزدیک به یکدیگر داریم و گاه حتی نژاد، دین، ملیت و موارد متعددی مثل یکدیگر داریم؛ لکن آنچه اثر و هویت واقعی ما را تعریف میکند تفاوتها و تمایزهای ما هستند. در دین هم چنین است؛ بزرگی برایم توضیح میداد که تبری از تولی مهمتر است. هرچند رکن اصلی دین تولی است اما اگر تبری نباشد چطور تمایز راه و منش ما با سایر عقاید مشخص شود؟ ما از میان همهی منشهای انسانی عالم، دینداری را انتخاب کردیم، از میان همهی ادیان عالم دینی الهی را برگزیدیم، از بین همهی ادیان الهی اسلام را معتقد شدیم و از بین همهی تفاسیر و برداشتها از اسلام، اسلام سیاسی را و اسلام خمینی را؛ هرچه ما را در این دوره تاریخی هویت بخشیده اعتقاد به این نقطه تمایز با عالم است. ما مسلمانیم به اسلام خمینی، و معتقدیم اگر نبود خمینی، اسلام ناب هم نبود. شاید خیلیها قائل و مدعی اطاعت الهی باشند. از آن یهودی صهیونیست، تا وهابی سعودی و مسلمان سکولارِ شیعهی ایرانی، همگی مدعی اطاعت خدایند، نقطه مشترک ما اینجاست لکن نقطه تفاوت و تمایز ما با ایشان آن است که معتقدیم و بیپروا فریاد میزنیم: «من اطاع الخمینی فقد اطاع الله» همین تفاوت است که مرز شقاوت و سعادت را و مرز مرگ و زندگی را تعیین میکند، مثل همان تفاوت کوچک در گروههای خونی!
https://ble.ir/daftar_ensha
نمیدانم درباره گروههای خونی چقدر اطلاعات دارید. من راستش اطلاعات پزشکی زیادی ندارم اما همیشه با خودم فکر میکردم چرا خونهای آدمها باهم فرق میکند؟ همیشه کنجکاو بودم وقتی رنگ، بو، کارکرد و حتی عمده مواد تشکیلدهنده خون آدمها یکسان است، چرا وقتی خون یک نفر را به دیگری انتقال دهیم گاه باعث مرگ او میشود! این سوال را احتمالا پزشکانی که برای اولینبار خونِ اسب را به انسانی انتقال دادند و آن انسان از دنیا رفت هم داشتند! و پاسخ آن را در تفاوت بخش بسیار کوچکی از بافت سلولی روی گلوبولهای خون یافتند. همین تفاوت خیلی کوچک، تمایزی از مرگ تا زندگی را برای سرنوشت یک انسان رقم میزند.تفاوتها و تمایزها همینقدر تعیینکننده هستند. مثلا ما آدمها نیز نقاط مشترک بسیاری داریم. همگی جسم مشابه داریم، روح و روان نزدیک به یکدیگر داریم و گاه حتی نژاد، دین، ملیت و موارد متعددی مثل یکدیگر داریم؛ لکن آنچه اثر و هویت واقعی ما را تعریف میکند تفاوتها و تمایزهای ما هستند. در دین هم چنین است؛ بزرگی برایم توضیح میداد که تبری از تولی مهمتر است. هرچند رکن اصلی دین تولی است اما اگر تبری نباشد چطور تمایز راه و منش ما با سایر عقاید مشخص شود؟ ما از میان همهی منشهای انسانی عالم، دینداری را انتخاب کردیم، از میان همهی ادیان عالم دینی الهی را برگزیدیم، از بین همهی ادیان الهی اسلام را معتقد شدیم و از بین همهی تفاسیر و برداشتها از اسلام، اسلام سیاسی را و اسلام خمینی را؛ هرچه ما را در این دوره تاریخی هویت بخشیده اعتقاد به این نقطه تمایز با عالم است. ما مسلمانیم به اسلام خمینی، و معتقدیم اگر نبود خمینی، اسلام ناب هم نبود. شاید خیلیها قائل و مدعی اطاعت الهی باشند. از آن یهودی صهیونیست، تا وهابی سعودی و مسلمان سکولارِ شیعهی ایرانی، همگی مدعی اطاعت خدایند، نقطه مشترک ما اینجاست لکن نقطه تفاوت و تمایز ما با ایشان آن است که معتقدیم و بیپروا فریاد میزنیم: «من اطاع الخمینی فقد اطاع الله» همین تفاوت است که مرز شقاوت و سعادت را و مرز مرگ و زندگی را تعیین میکند، مثل همان تفاوت کوچک در گروههای خونی!
https://ble.ir/daftar_ensha
۲۱:۱۸
بازارسال شده از جُفَنْگْ
سلام طبق اطلاعات بدست آمده روابط عمومی پارچه نوشت را پایین آورده :)
#ارسالی_از_مخاطبان
#ارسالی_از_مخاطبان
۱۱:۰۶
#گفتوشنود
+حاجی خبرو شنیدی؟-چی شده؟+حاجی سردر دانشگاه، اون پارچه نوشت امام بود؟-خب+اونو برداشتن-عههه، خب چرا؟ مگه اتفاقی افتاده؟+چی بگم والا حاجی.-بگو دیگه.+والا راسیتش بعد از اینکه اون پارچهنوشت رو زدیم، یه عده از بچهها اعتراض کردن.-بچهها؟ بچههای دانشگاه؟ خب چرا؟ سر چی اونوقت؟ +دلایلشون متفاوت بوده: یکی گفته این افراطیگریها چیه میکنین؟ میخواید اسم دانشگاه رو از اینی هم که هست بدتر کنین؟یکی دیگهشون میگه که مردم این حرفو نمیفهمن و بد برداشت میشه و این حرفا همون بین خودمون باشه که فهم و درکمون!!! میرسه بهتره.-خب دیگه+یکی گفته با این کاراتون مردم رو از انقلاب متنفر میکنین. این کارا همش دافعهاس و ما بنابر حرف آقا باید جذب حداکثری داشته باشیم.-عجب، جذب حداکثری... خب بقیهاش.+یکی گفته بابا ما الان تو سعادت آبادیم و روبروی درب تاسیسات هم که برج یزیده و خیلی از اهالی برج و محله هم زیاد خوششون نمیاد از این حرفا و اقدامات.-خب تموم شد؟ همینا بود فقط؟+عهههه-بگو دیگه چرا مِن و مِن میکنی؟+والا حاجی یه حرف دیگه هم داشتن و اون هم اینکه با این حرکتای شما، ما دانشگاه افراطی نشون داده میشیم و نمیتونیم فردا بریم سراغ یه کار و شغل درست و حسابی. جایی استخداممون نمیکنن تا بدونن امام صادقی هستیم. بهتره که بجای این حرکتا که شاید خیلیا خوششون نیاد بریم سراغ اقدامات عقلانی و سعی کنیم الکی هزینهتراشی نکنیم برا اسلام و انقلاب و دانشگاه!!!-منظورش از هزینهتراشی چی بود؟+بابا حاجی یادت نیست پارسال پیرارسال سر اون نوشته جلسه بسیج که پشت رحیمپور زده بودن و خیلی هم داخل توییتر وایرال شد و حتی یکسری مداح هم مث پویانفر توییت زده بودن.-اها یادم اومد. خب تموم شد؟ همه حرفشون همینا بود.+آره دیگه تهش همین بود. شما نظرتون چیه؟- والا چی بگم، غیرتم خوب چیزیه.واقعا خجالت آوره که بخاطر زدن اسم امام و یه جمله، اونم نه جمله و من و شما، بلکه جمله یه عالم شهید وارسته در مورد حضرت امام، ما باید تو دانشگاه امام صادق بحثمون بشه.میدونی حقیقا به نظرم اصلا بحث این جمله و این حرفا نیست، بحث اینه که ما عافیت طلب شدیم، دیگه بچهها مث قبل انگار اون شور و حرارت رو ندارن.آخه این چه حرفیه که بخاطر اینکه این جمله دافعه داره ما بیاریمش پایین؟ خب الان به نظر یه عده اسم دانشگاه هم دافعه داره، حضور ما اصلا خودشون دافعه تلقی میشه برای اونا. نمیشه که به اسم دافعه داشتن بخوایم چوب بزنیم به همه داشته و نداشتمون! مردم بخاطر اسلام و امام، انقلاب کردن بعد اونوقت دانشجوی ما میگه که حرف از امام دافعه داره؟؟؟ خب مگه این جمله اشتباهه؟ اگه شما عرضه ندارین این جمله رو به جامعه بفهمونین خب چرا میخواین صورت مسئله رو پاک کنین؟ بعدشم اونی که بخواد بفهمه، خوبم میفهمه که این حرف یعنی چی. این حرف جز ولایت مطلقه فقیه نیست، چیزی جز امتداد حرکت انبیاء و اولیا الهی نیست. کسی هم که غرض و مرض داشته باشه، تو اسم دانشگاه رو هم عوض کنی باز یه قدم میاد جلوتر.برای کسی که غرض و مرض داره که کار فقط به یه پارچهنوشت ختم نمیشه، هر قدم مماشات تو و کوتاه اومد تو از ارزشهات، صد قدم جلو اومدن اونه. اینقدر میاد جلو که تو رو از هویتت بندازه.مگه همین الان به ما نمیگن ریشوی تکنوکرات، مگه نمیگن یه عده آخوند مکلا که فقط دنبال پول و پست هستن. خب اونی که نخواد بفهمه هر کاری کنی نمیفهمه برادر من.در خصوص اون حرف آخرم که گفته بود با این کارا به ما کار نمیدن باید بگم خاک بر اون سر بی عرضه ات کنن که ته دفاع از ارزشهات برای اینه که سر یه کاری بری. خب تویی که اینقدر غیرت نداری که یه کاری با عرضه خودت دست و پا کنی و اومدی اینجا که برات نون و آب کنه، تو شرف خودتم میفروشی سر دوزار ده شاهی.البته من مطمئنم که این حرفا محدودن و اونا هم حتی شاید تقصیری ندارن، تقصیر اصلی گردن مسئولین و اساتیدی هستش که دانشگاه رو از هویت خودش دارن خارج میکنن و اینجا رو دارن صرفا تبدیل به یه مرکز آموزشی میکنن.هر چه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگندد نمک...
+حاجی خبرو شنیدی؟-چی شده؟+حاجی سردر دانشگاه، اون پارچه نوشت امام بود؟-خب+اونو برداشتن-عههه، خب چرا؟ مگه اتفاقی افتاده؟+چی بگم والا حاجی.-بگو دیگه.+والا راسیتش بعد از اینکه اون پارچهنوشت رو زدیم، یه عده از بچهها اعتراض کردن.-بچهها؟ بچههای دانشگاه؟ خب چرا؟ سر چی اونوقت؟ +دلایلشون متفاوت بوده: یکی گفته این افراطیگریها چیه میکنین؟ میخواید اسم دانشگاه رو از اینی هم که هست بدتر کنین؟یکی دیگهشون میگه که مردم این حرفو نمیفهمن و بد برداشت میشه و این حرفا همون بین خودمون باشه که فهم و درکمون!!! میرسه بهتره.-خب دیگه+یکی گفته با این کاراتون مردم رو از انقلاب متنفر میکنین. این کارا همش دافعهاس و ما بنابر حرف آقا باید جذب حداکثری داشته باشیم.-عجب، جذب حداکثری... خب بقیهاش.+یکی گفته بابا ما الان تو سعادت آبادیم و روبروی درب تاسیسات هم که برج یزیده و خیلی از اهالی برج و محله هم زیاد خوششون نمیاد از این حرفا و اقدامات.-خب تموم شد؟ همینا بود فقط؟+عهههه-بگو دیگه چرا مِن و مِن میکنی؟+والا حاجی یه حرف دیگه هم داشتن و اون هم اینکه با این حرکتای شما، ما دانشگاه افراطی نشون داده میشیم و نمیتونیم فردا بریم سراغ یه کار و شغل درست و حسابی. جایی استخداممون نمیکنن تا بدونن امام صادقی هستیم. بهتره که بجای این حرکتا که شاید خیلیا خوششون نیاد بریم سراغ اقدامات عقلانی و سعی کنیم الکی هزینهتراشی نکنیم برا اسلام و انقلاب و دانشگاه!!!-منظورش از هزینهتراشی چی بود؟+بابا حاجی یادت نیست پارسال پیرارسال سر اون نوشته جلسه بسیج که پشت رحیمپور زده بودن و خیلی هم داخل توییتر وایرال شد و حتی یکسری مداح هم مث پویانفر توییت زده بودن.-اها یادم اومد. خب تموم شد؟ همه حرفشون همینا بود.+آره دیگه تهش همین بود. شما نظرتون چیه؟- والا چی بگم، غیرتم خوب چیزیه.واقعا خجالت آوره که بخاطر زدن اسم امام و یه جمله، اونم نه جمله و من و شما، بلکه جمله یه عالم شهید وارسته در مورد حضرت امام، ما باید تو دانشگاه امام صادق بحثمون بشه.میدونی حقیقا به نظرم اصلا بحث این جمله و این حرفا نیست، بحث اینه که ما عافیت طلب شدیم، دیگه بچهها مث قبل انگار اون شور و حرارت رو ندارن.آخه این چه حرفیه که بخاطر اینکه این جمله دافعه داره ما بیاریمش پایین؟ خب الان به نظر یه عده اسم دانشگاه هم دافعه داره، حضور ما اصلا خودشون دافعه تلقی میشه برای اونا. نمیشه که به اسم دافعه داشتن بخوایم چوب بزنیم به همه داشته و نداشتمون! مردم بخاطر اسلام و امام، انقلاب کردن بعد اونوقت دانشجوی ما میگه که حرف از امام دافعه داره؟؟؟ خب مگه این جمله اشتباهه؟ اگه شما عرضه ندارین این جمله رو به جامعه بفهمونین خب چرا میخواین صورت مسئله رو پاک کنین؟ بعدشم اونی که بخواد بفهمه، خوبم میفهمه که این حرف یعنی چی. این حرف جز ولایت مطلقه فقیه نیست، چیزی جز امتداد حرکت انبیاء و اولیا الهی نیست. کسی هم که غرض و مرض داشته باشه، تو اسم دانشگاه رو هم عوض کنی باز یه قدم میاد جلوتر.برای کسی که غرض و مرض داره که کار فقط به یه پارچهنوشت ختم نمیشه، هر قدم مماشات تو و کوتاه اومد تو از ارزشهات، صد قدم جلو اومدن اونه. اینقدر میاد جلو که تو رو از هویتت بندازه.مگه همین الان به ما نمیگن ریشوی تکنوکرات، مگه نمیگن یه عده آخوند مکلا که فقط دنبال پول و پست هستن. خب اونی که نخواد بفهمه هر کاری کنی نمیفهمه برادر من.در خصوص اون حرف آخرم که گفته بود با این کارا به ما کار نمیدن باید بگم خاک بر اون سر بی عرضه ات کنن که ته دفاع از ارزشهات برای اینه که سر یه کاری بری. خب تویی که اینقدر غیرت نداری که یه کاری با عرضه خودت دست و پا کنی و اومدی اینجا که برات نون و آب کنه، تو شرف خودتم میفروشی سر دوزار ده شاهی.البته من مطمئنم که این حرفا محدودن و اونا هم حتی شاید تقصیری ندارن، تقصیر اصلی گردن مسئولین و اساتیدی هستش که دانشگاه رو از هویت خودش دارن خارج میکنن و اینجا رو دارن صرفا تبدیل به یه مرکز آموزشی میکنن.هر چه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگندد نمک...
۱۹:۱۹
بالاخره جملات حجتیه سوز کار خودش را کرد
#رضا_ابوالقاسمی
یادداشت میکنیم:نام امامخمینی(ره) حتی دو روز هم در دانشگاه امامصادق(ع) تحمل نشد...
امروز پس از اعتراض تعدادی از دانشجویان دانشگاه (نه همسایهها) در گروههای مجازی ، پارچهنوشت «من اطاع الخمینی فقد اطاع الله» توسط معاونت فلانِ دانشگاه به خاطر فشار از بالا، پایین کشیده شد.
یک وقت اشتباه نشود بحث اصلا مکان پارچهنوشت نیست ، چند سال پیش هم که جمله «ما مسلمانیم به اسلام خمینی» داخل مسجد زده شده بود دقیقا همین حرف های این یکی دو روزه علیهش زده میشد ، دعوا سر خود جملهست
عجیب نیست که مدت هاست این دانشگاه کارکرد قابل توجهی برای انقلاباسلامی ندارد و راهبردهای ۱۲ گانه رهبری هم ارزشی برایش ندارد چرا که انگار اصلا اعتقادی به بنیانگذاران انقلاباسلامی در این دانشگاه وجود ندارد
ما شاهد هستیم که بعضی در این دانشگاه باهم مسابقه چه کسی سکولارتر است گذاشتهاند ، البته از مسابقه چه کسی صورتیتر است هم نباید غافل شد
میترسم اگر این روند ادامه پیدا کند به روزی برسیم که نام مبارک جعفربنمحمد(ع) را هم از سردر این دانشگاه پایین بکشند معاذ الله چرا که برای برند آکادمیک آقایان مناسب نیست
اگر شمایی که این متن را می خوانی امروز از پایین آمدن نام خمینی کبیر خوشحال شدی و به این مسئله راضی هستی بعید نیست فردا روز هم از پایین آمدن نام امامصادق(ع) خوشحال شویبترسیم
#رضا_ابوالقاسمی
یادداشت میکنیم:نام امامخمینی(ره) حتی دو روز هم در دانشگاه امامصادق(ع) تحمل نشد...
امروز پس از اعتراض تعدادی از دانشجویان دانشگاه (نه همسایهها) در گروههای مجازی ، پارچهنوشت «من اطاع الخمینی فقد اطاع الله» توسط معاونت فلانِ دانشگاه به خاطر فشار از بالا، پایین کشیده شد.
یک وقت اشتباه نشود بحث اصلا مکان پارچهنوشت نیست ، چند سال پیش هم که جمله «ما مسلمانیم به اسلام خمینی» داخل مسجد زده شده بود دقیقا همین حرف های این یکی دو روزه علیهش زده میشد ، دعوا سر خود جملهست
عجیب نیست که مدت هاست این دانشگاه کارکرد قابل توجهی برای انقلاباسلامی ندارد و راهبردهای ۱۲ گانه رهبری هم ارزشی برایش ندارد چرا که انگار اصلا اعتقادی به بنیانگذاران انقلاباسلامی در این دانشگاه وجود ندارد
ما شاهد هستیم که بعضی در این دانشگاه باهم مسابقه چه کسی سکولارتر است گذاشتهاند ، البته از مسابقه چه کسی صورتیتر است هم نباید غافل شد
میترسم اگر این روند ادامه پیدا کند به روزی برسیم که نام مبارک جعفربنمحمد(ع) را هم از سردر این دانشگاه پایین بکشند معاذ الله چرا که برای برند آکادمیک آقایان مناسب نیست
اگر شمایی که این متن را می خوانی امروز از پایین آمدن نام خمینی کبیر خوشحال شدی و به این مسئله راضی هستی بعید نیست فردا روز هم از پایین آمدن نام امامصادق(ع) خوشحال شویبترسیم
۷:۱۱
#پیام_ناشناس
سلام محمدجوادحاجی ماجرای نصب پارچه در دانشگاه یا سردر کلا این شکلی هست که شما میری روابط عمومی و میگی من اینها رو میخوام اینجاها نصب کنم. واقعا هم راه میان. این دفعه به عزیزانی کار سپرده شده بود که روند رو نمیدانستند لذا گفتن پارچه رو کجا بزنیم خب سردر جای نصب داره و رفتن زدن. و خب بخاطر عدم هماهنگی پارچه جمع شده. زنگ زدند گفتند بیایید پارچه رو تحویل بگیرید و با هماهنگی باز نصبش کنید. روایت اینکه بچه ها یا شخص دیگری فشار بیاره یا پارچه نوشت رو بیارن پایین درست نیست
سلام محمدجوادحاجی ماجرای نصب پارچه در دانشگاه یا سردر کلا این شکلی هست که شما میری روابط عمومی و میگی من اینها رو میخوام اینجاها نصب کنم. واقعا هم راه میان. این دفعه به عزیزانی کار سپرده شده بود که روند رو نمیدانستند لذا گفتن پارچه رو کجا بزنیم خب سردر جای نصب داره و رفتن زدن. و خب بخاطر عدم هماهنگی پارچه جمع شده. زنگ زدند گفتند بیایید پارچه رو تحویل بگیرید و با هماهنگی باز نصبش کنید. روایت اینکه بچه ها یا شخص دیگری فشار بیاره یا پارچه نوشت رو بیارن پایین درست نیست
۷:۱۱
برج یزید
#پیام_ناشناس سلام محمدجواد حاجی ماجرای نصب پارچه در دانشگاه یا سردر کلا این شکلی هست که شما میری روابط عمومی و میگی من اینها رو میخوام اینجاها نصب کنم. واقعا هم راه میان. این دفعه به عزیزانی کار سپرده شده بود که روند رو نمیدانستند لذا گفتن پارچه رو کجا بزنیم خب سردر جای نصب داره و رفتن زدن. و خب بخاطر عدم هماهنگی پارچه جمع شده. زنگ زدند گفتند بیایید پارچه رو تحویل بگیرید و با هماهنگی باز نصبش کنید. روایت اینکه بچه ها یا شخص دیگری فشار بیاره یا پارچه نوشت رو بیارن پایین درست نیست
#پیام_ناشناس والا اینطوری نیستبچه ها میخواستن بزنن نگهبان گفته صبر کنید بذارید مجوز بگیرمبعد زنگ زده به دو سه جا اونام گفتن اوکی مشکلی نیستتو این دانشگاه بدون مجوز نمیشه دست تو دماغ کردبعد نگهبان وایسه نگاه کنه اینا بدون اجازه بزنن
۷:۱۶
بازارسال شده از حدیث ولایت
چون از قله سخن نگفتهایم
در کوهپایه مشغولیم
عجیب هست امافقط عجیب نیست… دردناک و جگرسوز است...
اینکه در دانشگاه جانمان، آنجا که باید حصار فهم، ایمان و بصیرت باشد و ماذنه فریاد حقایق عرشی، دانشجویان زبان به اعتراض گشایند نسبت به جملهای که ریشهاش نه در اعماق کتب فلسفه و نه در ژرفای دریای عرفان که در سطوح و سطور اولیه فقه امامیه است.در حد فتوایی واضح و روشن.که از دوران کودکی آموختهایم.
«مَن أطاعَ الخمینی فقد أطاعَ الله.»
نیازی نیست علم سیاست و ولایت و وصایت و فقاهت داشته باشیم. این سخن، از بدیهیات نظام مرجعیت است؛ در حد رساله عملیه، که اطاعت از فتوای مرجع تقلید، همان اطاعت از فرمان خداست حتی اگر مرجع، لغزشی سهوی داشته باشد؛ چرا که تقلید، تکلیف الهی است و وفاداری به آن، وفاداری به همان حکم الهی.
تکرار میکنم این کلام، سطح مسئله ولایت را هم لمس نمیکند؛ ولایت فقیه قلهای بس فراتر دارد. اطاعت، تنها آغاز راه است؛ پله اول، حرکت در کوهپایه، اوج این قله را شهید صدر فریاد زد:
«در خمینی ذوب شوید»؛ خوب شد این جمله را سر در دانشگاه نزدید. چون اطاعت در گرو دوئیت معنا پیدا میکند حال آنکه ذوب شده، هویت خود را از دستدهد و در هست حقیقت ذوب کننده، نیست میشود.سخن در ولایت خمینی سلوک ذیل شخصیت او، رهایی از خود دروغین و پیوستن به خود حقیقی ذیل مرام اوست، این قله را با پیادهراه اطاعت چطور میتوان مقایسه کرد؟
در حد شهید صدر نیستیم قبول، زبان سادهتر را شهید بغداد گوشزد کرد. آن مردی که پیمانش با ولایت را با خون خویش امضا کرد، سوگند خورد سهباره و از ژرفای جان:
«والله والله والله، یکی از شؤون عاقبتبخیری، ارتباط قلبی با ولی امر است.»ارتباط قلبی کجااطاعت عملی کجا!!!ارتباط قلبی یعنی جانت را نثار کنی، اندیشهات را به امانت بسپاری و در میدان عمل، خود را در مسیر او تازه پیدا کنی.
و خاک بر سر ما مدعیان پوچ غور در دریای مکتب امام که تا این حد خورشید تابان خمینی، پشت ابر سایرین مغفول مانده. اینکه چنین حقیقتی تا حد اطاعت فروکاسته شود، و با این حال همچنان اعتراضنامه از دل دانشگاهی بیرون آید یعنی فریاد حقمان را در گلو فروخوردهایم و توان گفتگو را از دست دادهایم. وای بر ما که چنین تراثی را این چنین مسکوت باقی گذاشتهایم.
#عصر_روح_الله
۱۲:۱۵
بازارسال شده از کانال خبری رجانیوز
۷:۰۰
برج یزید
رای آوردن شهردار نیویورک یک هشدار برای ماست که دنبال سیاست مدار ۶۰، ۷۰ ساله هستیم/ نظم جدید با فهم جدید از مسائل شکل میگیرد
دکتر حسین محمدی سیرت، عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق: سفیری که در دوره پنجم ماموریت خودش است و بالای ۶۰ یا ۷۰ سال سن دارد، عملا خلاقیت سیاسی را از کشور در حوزه دیپلماسی میگیرد
@Rajanews_com
دیالمه در ۲۶ سالگی نماینده مردم مشهد در مجلس اول بود و در ۲۷ سالگی شهید شدیعنی در سنی که ماها باید درگیر نوشتن مقاله و آزمون جامع و... باشیم
۷:۰۳
بازارسال شده از نانوشتهها
مرتضی مطهری، شصت سال قبل مبحثی را ارائه کرده در باب تفاوت شهید شدن و نفله شدن. به نظرم این روزها لازم است دوباره آن مباحث بازخوانی شود. بروید مفصلش را در حماسه حسینی بخوانید اما خلاصهاش این است که شهادت به معنای واقعی کلمه، مرگِ انتخابی در راه تحقق هدفی عالی است. مرگِ آگاهانه است. اینکه در ولنجک و زعفرانیه غرق در عیش و نوش و راحت و آسایش باشی و اصلا مسالهات اسرائیل و این حرفها نباشد و ناگهان از بد حادثه بمب اسرائیلی روی سرت فرود بیاید و جانت را از دست بدهی، اسمش شهادت نیست، نفله شدن است. نوعی از مظلومیت را در خود دارد، افشاگر ظلم و ظالم هم هست، اما شهادت نیست. مرگی در راستای تحقق هدفی عالی نیست. مرگِ اتفاقی است. که تاسفآور است. بنیاد شهید البته حق دارد از جهت مصالح مختلف، دایره شهادت را فراختر از آنچه در حقیقت هست، تعریف کند اما ما خودمان که نباید این دایرهی جدیدِ حاصل از مصالح اجتماعی را باور کنیم. مساله حجاب هم نیست. مساله در شهادت، مرگِ آگاهانه است در مسیر تحقق بخشیدن به هدفی عالی. میخواهد عبدالحسین برونسی باشید یا شیرین ابوعاقله.
۱۰:۰۰