بیست نماینده مجلس دهه شصتی، ده مدیر شبکه صدا و سیما دهه شصتی، دادستان کهگیلویه دهه هفتادی، یک مدیر ارشد نهاد ریاست جمهوری دهه هفتادی،سه وزیر کلیدی، سخنگو ، معاون اجرایی دولت قبل دهه شصتی،رییس سازمان تبلیغات دهه شصتیپوستر و شعار و بازرسی و جهادی هم عشقهآقای دهباشی! زشت نمک به حرومی پیرمرداس
@ali_mahdiyan
@ali_mahdiyan
۱۲:۱۲
مجازی مقدس
دیدم کلیپی از یکی از سخنرانان خوشفکر و خوش سخن در فضای مجازی چرخیده درباره ذات فضای مجازی. آن سخنران محترم آنقدر که من متوجه شدم استدلالش این است که هر ابزاری که ساخته میشود مناسب با یک جامعه و یک سبک زیست و حیات و مهمتر اینکه نتیجه یک هویت خاص است. فضای مجازی محصول یک هویت و عقلانیت دنیا گرا و لذت جو است، هویتی کم حوصله، دور از تعمیق و تفکر، دور از روح معنوی انسانی، تنوع طلب، که هیچ خط قرمزی ندارد و هیچ چیزی برایش مهم نیست جز لذت آنی خودش و... این چنین ابزاری با چنین ذات و روحی و چنین الزاماتی، چیز خوبی نیست و باید از آن دور شد، و به اقتضائاتش تن نداد.
این سخن بهره ای از واقعیت دارد ولی در مجموع غلط است. بله به تعبیر قرآن "نجنی من فرعون و عمله" باید از تمدن فرعونی نجات یافت، اما چگونه؟ این پرسش حیاتی است که سالها است نوع درگیری ما با تمدن غرب را صورتبندی کرده است.
اولا روایاتی درباره طینت وجود دارد که بین ذات جبهه طاغوت و برخی اعمال آنها تفاوت میگذارد، این روایات بیان میکنند که به مرور در طول زمان حسن افعال و اخلاق جبهه کفر به مومنین میرسد و بر عکس. این البته نتیجه یک اتفاق ارادی و مجاهدت است. اما محقق خواهد شد. این یعنی آن سخن مستدل نیست. هویت جبهه کفر را در آیت الکرسی ببینید که به مرور از نور خارج میشود به سمت ظلمت، این یعنی ضلع نورانی در آن جبهه هست ولو به استضعاف کشیده میشود و به مرور نابود میشود. اساس اراده طاغوت است که باید مقابلش ایستاد. اراده طاغوت است اولا که ذات میسازد.ثانیا اگر بنا بود نوع تعامل ما بر پایه استدلال فوق باشد اساسا جبهه انبیا نباید با مردم مواجه میشد، چون سبک زندگی و ادبیات و سنتهای حیات آنها بر پایه یک روح و هویت ضعیف و ذلیل و دنیا طلب شکل گرفته بوده و انبیا برای هدایت آن آمده اند. پس نباید با زبان آنها و سبک زیست آنها مماس شوند.
اما از همه مهمتر نحوه جنگ و نجات است که بر پایه نسبتی است که معنویت با دنیا دارد. و باعث میشود دچار اندیشه فرار نشویم بلکه وارد اندیشه تقوا و مبارزه شویم. دنیا که برای طاغوت مبدا و غایت تمایلات او است، برای موحدین آخرت جو، فعل خدا است، راه عبور و حرکت به آخرت است. دنیا خوب است اما با عمق معنویش. این رویکرد باعث میشود قوه هضم هر تمدنی به جبهه مومنین داده شود. امام ره تمام علوم دانشگاهی را متوجه به سطحی از عالم میداند و معتقد است ما بنا است این سطح را به سمت معنویت و توحید سوق دهیم. جبهه مسلمین مانند پیغمبری که در جامعه کفر وارد میشود و با آنها در بازار و خانه و محله زندگی میکند وارد تمدن غرب میشود. اما آن را هم معنای دیگر میدهد و هم به مرور در صورت خارجی هم هضم میکند.
این کاری است که امروز انقلاب اسلامی میکند، نگاه کنید ببینید با جنگ تلخ محصول غرب و ابزارهایشان چه کردیم، اندیشه انقلاب ساختن یک هویت در فضایی انتزاعی و دور از دنیای امروز نبود، بلکه در بستر همین دنیا و همین تمدن فرعونی متولد شد و آن را به چالش کشید.
من توصیه میکنم به حضور جوان و نوجوان مان به فضای مجازی، هر چند توصیه بکنیم یا نکنیم این اتفاق افتاده و این سخنان ما طبق معمول فقط جمع متدین تر و موثرتر را مشکوک میکند به حضور، اما حتما دست جوانم را به اندیشه دینی و به عینیت جامعه و خصوصا به جهت گیری ولایی و نزاع با طاغوت متصل میکنم و او را وادار میکنم در این محیط وارد شود و بجنگد.
او میتواند سخنی در اندازه یک دقیقه بلکه چند ثانیه تولید کند که به عمق قلب مخاطب نفوذ کند و او را تغییر دهد، او میتواند محیط مجازی را نیز تسخیر کند و تبدیل به یک محیط مقدس و متناسب با زیست توحیدی کند. بله راه زیاد است اما قدم اول حرکت است نه سکون و نه فرار.
@ali_mahdiyan
@ali_mahdiyan
۹:۴۶
زمانه تغییر و ارتقا
آنچه در آیات و روایات بیان شده، ارتباط بارش آسمان با گناهان مردم است. و یا قوم استغفروا ربکم ثم توبوا الیه یرسل السماء علیکم مدرارا(هود۵۲) ای قوم (ای همه جامعه) من، نقصها و خطاها را برطرف و جبران کنید به سوی خدا بازگردید تا برای شما باران فراوان و پیاپی فرستد.
نباریدن باران برای آن است که جامعه یک رتبه ارتقا پیدا کند، ارتقای جامعه بن مایه پیشرفت او است، پیشرفت با تحول و تعالی مردم حاصل میشود. وقتی باران نمیآید گویا خدای متعال تصمیم گرفته یک جامعه را بیدار کند و به سوی خود فرا بخواند. یعنی صحنه را مهیای پیشرفت آن جامعه کرده.
رشد جامعه رشد همه است، پس همه باید اول به خود نگاه کنند و نقصها را برطرف کنند، این معنای استغفار است، همه باید از بند تمدن و فرهنگ دنیاگرا خلاص شویم، "زمانه توبه" است و توبه یعنی پیشرفت و تعالی. هم من طلبه که با تنبلی و سستی و یا بی توجهی مردم را رها کرده ام و دستورات رهبرم را رها کرده ام و کنج حجره خزیده ام، هم کل حوزه علمیه که نسبت به دستورات روشن رهبری برای پیشرو بودن و سرآمد بودن حوزه ، ایجاد کانونهای عظیم تبلیغی، جریان دادن ایمان به عمل، گفتمان امید ایمانی، مکلف است و رها کردن اینها گناهی بزرگ است.
هم آن مدیر و یا شخصیت موثر سیاسی یا اجتماعی که حرف و عملش نمیسازد به تعبیر امام هشتم ع "اذا کذبت الولاه حبس المطر". هم آن نماینده مجلسی که سخنان و توصیه های رهبری را به هیچ گرفته و مشغول دغدغه های خود است، چه آن جریان سیاسی که هنوز به ذلت مقابل دشمن فرامیخواند، چه آن بچه حزب اللهی که برای "جهاد تبیین و امیدافزایی" قدمی برنداشته. چه بی حجابی و بی حیایی، چه دو قطبی سازی و اختلاف افکنی. چه باب کردن بی اعتمادی به مسوولین در فضای جنگ، چه ناامیدی و یاس و انسداد و خودتحقیری و ترس که خواست دشمن است.
داریم درباره ایران سخن میگوییم. من حتی بلاهای آسمانی را هم زمینه سازی برای رشد و بلوغ این مردم میفهمم. از آنچه هستیم باید فراتر رویم. نباریدن باران برای بیدار کردن مردم و ارتقای دوباره آنها است. بنا است در دوران بلوغ و ارتقا و رسش باشیم. ایران ابرقدرتی است ایمانی که با اراده مردمش بزرگترین قدرتهای مادی دنیا و منطقه را اینگونه به ذلت و تحقیر کشیده. شوخی نیست. وقت رشد دوباره او است.
روی زمین آمده استغفار را در جملات و دستورات رهبری به همگان بفهمید معنای یا قوم استغفروا ، همین "قوی شویم" است، قوت ما از ایمان و عزم همه میجوشد.
#عصر_رسش
@ali_mahdiyan
#عصر_رسش
@ali_mahdiyan
۳:۱۱
خاطره آویزانها به چرخ هواپیمای در حال فرار دشمن
کسانی که در ماجرای شهادت سیدحسن و سیدهاشم و خوردن زاغه های مهمات و سقوط بلندیهای جولان میگفتند حزب الله شکست خورد و به این زودی برنخواهد خواست، حالا وقت محاسبه است. کسانی که فشار دولت لبنان برای خلع سلاح حزب الله را دلیل رسیدن اسراییل به اهدافش در شمال میدانستند، حالا وقت محاسبه است. حالا که ترمیم و تقویت حزب الله علنی شده و اسراییل اعلام کرده فراتر از انتظار بود، حالا که ارتش لبنان درخواست کرده حزب الله وارد جنوب لیتانی شود، حالا که شیخ نعیم قاسم رسما خط و نشان کشیده و نتانیاهو گفته جنگ قطعی است. روزی که در پیام شهادت سید حسن، رهبری گفت حزب الله را نمیشناسید باید به تحلیلهای بر اساس کلان روایت غربیها شک میکردید. سایه شمشیر حزب الله بالای سر اسراییل مانده و این یعنی امنیت اسراییل در شمال نابود شده، خطرناکتر اینکه حزب الله مدتها است که دیگر یک حزب نظامی یا سیاسی دیگر نیست بلکه بخش گسترده ای از هویت ملت لبنان است، هویتی که در رای گیری ها و تشییع جنازه ها خود را نشان داد.
کسانی که معتقد بودند حماس نابود میشود، غزه نابود میشود الان بنشینند محاسبه کنند، حالا که اسراییل به همزیستی مسالمت آمیز با حماس مسلح رضایت داده، حالا که معلوم شد طرح اخراج مردم غزه شکست خورده، حالا که بالای ۶۰ درصد تونلها به اذعان وزیر جنگ اسراییل دست نخورده و سالم است، حالا که تشکیلات حماس در انتخاب مسوول دولت آینده نقش جدی دارد، حالا که با بالا گرفتن اختلافات داخل اسراییل دادستان ارتش اسراییل خودکشی کرده و حریدیها بر سر ترس از سربازی اسراییل را به هم ریخته اند و از همه بدتر بر پایه دشمنی با اسراییل ، در آمریکا شهردار یک شهر کلیدی انتخاب میشود و بالای شصت درصد مردم آمریکا و اروپا در نظر سنجی ها اعتبار اسراییل در نظرشان از بین رفته و صدای "چرا باید هزینه جنایت را ما بدهیم" در آمریکا بلند شده.
کسانی که طالبان را جریان در خدمت پاکستان میدانستند حالا با جنگ پاکستان و طالبان بهتر است کمی حساب و کتاب دوباره کنند، به نزدیکی رسمی عربستان با امل و حزب الله و مواضع همراه شیخ نعیم قاسم و شاهزاده عربستان فکر کنند، به مواضع ضد آمریکایی هند بیندیشند، به خبر فروش سلاح به وفور و بیش از قبل از سوریه به حزب الله فکر کنند، به همراهی پاکستان با ایران مقابل اسراییل بیندیشند، آنانکه چین و روسیه را متهم میکردند به جا خالی دادن ، حالا که هر دوی این کشورها هم در تصمیمات بین المللی هم در خرید نفت هم در فروش تجهیزات نظامی هم در اتصال و پیوستگی سیاسی هم در درگیری با آمریکا و اروپا چیزی فراتر از محاسبات غربگرایان ظاهر شده اند، اسنپ بک را بی خاصیت کرده اند، فروش نفت ایران رکورد زده، پهپادهای روسیه بالای سر اروپا جولان میدهد ناو بزرگ چین به آب انداخته شده و خط و نشان برای آمریکا میکشد، حالا تحلیلگران دوباره تحلیل کنند. وقتش نشده برگردید ببینید آن تحلیلهای خطای بر پایه کلان روایت دشمن چرا غلط بود؟
چرخش ساختار قدرت در دنیا حتمی است، گام به گام هم در حال محقق شدن است، چه قبول کنیم چه نکنیم، آنچه فقط نگران کننده و تاسف بار است این است که تحلیل سیاسی غربگرایان داخلی و برخی از حتی متدینین و انقلابیون از آبشخور کلان روایت دشمن مینوشد و حاضر نیست این دنیای فانتزی سرکاری را بشکند. میترسم برخی در ایران مثل افغانستانیهایی که از چرخهای هواپیماهای آمریکایی آویزان میشدند تا حین فرار آنها نیز همراهشان باشند، به چرخ هواپیمای در حال فرار دشمن آویزان شوند و آن لحظه که از آن بالا پرتاب میشوند تازه بفهمند چقدر در عالم فانتزی غربی غرق بودند و دیگر دیر شده باشد.
@ali_mahdiyan
@ali_mahdiyan
۴:۵۳
امروز خبری را دیدم که هر کاری کردم از ذهنم پاک نشد، بدون آنکه بخواهم تبدیل به آتش شد و به جگرم افتاد. حالا نمیدانستم چطور بسوزم که کسی نفهمد، دیدم نمیتوانم، پس میگویم و فریاد میزنم. خبر چه بود؟ دادستان شهر میلان ایتالیا سی سال بعد از وقوع یک جنایت تصمیم گرفت به یک پرونده ورود کند. چه پرونده ای؟ پرونده پدیده ای به نام "توریسم شکار" توریسم شکار چه بوده؟ سی سال پیش بین سال های ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۵ که آن روزها را همسالان من یادشان هست، شهر ساریوو محاصره شد. حدود دوازده هزار نفر از مردم ساریوو در آن دو سال محاصره با تیر مستقیم کشته شدند. قصه توریسم شکار چیست؟ ماجرا این است که در آن مدت دو سال ثروتمندان غربی و اروپایی به عنوان توریسم به نزدیکی شهر میآمدند. پول خوبی میدادند و اجازه شکار انسان میگرفتند. حدود ۸۰ هزار یورو پول اقامت در حاشیه شهر میدادند تا انسان شکار کنند. پول شکار کودک بیشتر بود، حدود صد هزار یورو. بعد از فروپاشی بلوک شرق، یوگسلاوی فروپاشید، به سه کشور تبدیل شد، یک کشور بوسنی و هرزگویین بود که مسلمان بودند، غرب تاب تحمل یک کشور مسلمان را در میان اروپا نداشت. قصه "سربرنیتسا" را خیلی ها شنیده اند، جلوی چشم نیروهای سازمان ملل در حالیکه این شهر را امن اعلام کرده بودند، ۸۰۰۰ نفر را در دو روز با تیر مستقیم قتل عام کردند. حجم تجاوز به زنان و دختران بوسنیایی که اصلا گفتنی نیست و برملا شد. در نهایت هم ۸۰هزار نفر نیروی ناتو در بوسنی وارد شدند و کنترلش را به دست گرفتند و ساختار سیاسی را تدبیر کردند که این کشور نیمه مرده بماند. قصه توریسم شکار اما نشان میدهد این ماجرا چطور در میان خرپولهای غربی ریشه دار بوده. این غرب است وحالا یک تکه از این غرب را هفتاد سال است صادر کرده اند وسط مسلمانها، کوهی از سلاح و پول هم به او داده اند، کل رسانه ها را گفته اند خفه شوید، نگویید، سکوت کنید، حذف کنید، با الگوریتمهایتان نگذارید دیده شود. که چه؟ که اینها با همه سلاحهایشان زن ها و کودک ها را بکشند. حدود هفتاد درصد از شهدا تا امروز کودک و زن بوده اند. حالاامروز دیدم خاتمی پیام داده که باید شجاعت تصمیم گیری سخت در حوزه سیاست خارجه داشته باشیم، یعنی چی؟ یعنی تسلیم خواست غرب شویم. بعد از آنکه یک بار تسلیم خواسته آنها شدیم و ضرر کردیم. دوباره درخواستهای بیشتر آنها را نیز بپذیریم. این همان سخنی است که آخوندی و زنگنه و میرحسین و ظریف و روحانی به زبانهای مختلف از بعد جنگ دوازده روزه میگفتند و تکرار میکردند. اینها میخواهند جلوی چنین غربی تسلیم شوند و وارد مسیری شوند که انتها ندارد، آنها تهدید کنند و اینها شجاعت تسلیم شدن را نسخه کنند برای مردم غیور ایران. و همینطور بدهند و بدهند و بدهند.... این غرب است، غربی که مو را از ماست میکشد در کشورهای مخالفش، حالا سی سال پس از چنین حادثه هولناکی تازه اجازه داده بحث مطرح شود.....آرام نمیشود جگرم، آرام نمیشوم... بروم روضه حضرت زهرا س بخوانم، روضه کربلا بخوانم، شاید آرام شدم....
@ali_mahdiyan
@ali_mahdiyan
۱۹:۳۵
فرهنگستان علوم قم، چپ است یا راست؟
سخنان یکی از فضلای عزیز درباره تاثیرپذیری انقلابیون از جریان چپ مهم بود. شاید عنوان چپ و راست ابتدا در عصر هگل مطرح شد، شاگردان او در سمت چپ و راستش مینشستند و دو قرائت از اندیشه های او داشتند، شاگردان سمت راست او در صحنه سیاسی به نازیسم رسیدند و شاگردان سمت چپش به مارکسیسم و جالب است که این دو در جنگ جهانی دوم مقابل هم قرار گرفتند.
یک جریان کل گرا و جامعه گرا تر بود و به اندیشه اصالت ربط رسید، یک جریان رویکرد اتمیک و اصالت ذات داشت. بعدها نگاههای فلسفی انگلیسی که فردگرا تر بودند راست و نگاههای فلسفی آلمانی که جامعه گراتر بود، چپ خطاب شدند. توجه به علم جامعه شناسی بیش از علم اقتصاد، توجه به تاریخ ، توجه به نقد ذات تمدن غرب، توجه به عدالت بیش از آزادی، تمرکز بر اقتدار حاکمان و اجبار بر عدالت، در سبک چپها بود و راستها عموما توجیه کننده مدرنیته بودند با زاویه نگاه اصالت فرد، توجه به آزادی، تمرکز بر کوچک کردن دایره نفوذ دولت و حاکمیت و توجه به اقتصاد رها و آزاد در کار راستها جدی بود. راستها به یک استبداد پنهان سرمایه دار و سرمایه میرسیدند و چپها به استبداد آشکار ایدئولوژی و حزب و حاکمیت و دولت.
بعد از فروپاشی بلوک شرق، چپها خود را بازسازی کردند و در قالب پست مدرنها دوباره هجوم به مدرنیته را آغاز کردند، حالا آنها ریشه ظلم را اصل حاکمیت میدانستند و لذا دم از آزادی و فروپاشی همه خطوط قرمز میزدند، این آزادی بیشتر هویت نفی کننده استبداد داشت تا هویت اثباتی که راستها به صورت سنتی دنبالش میکردند، آنها در ساحت معرفت دست بشر را از رسیدن به واقع کوتاه میدیدند و عملا دچار نوعی ذهن گرایی شدند، همه چیز را به نسبیت کشیدند نه آنطور که راستها برای رسیدن به تمایلاتشان میکردند بلکه آنطور که برای جلوگیری از حاکمیت و ظلم لازم بود. چپ و راستهای امروز از دوسوی یک تمدن در حال رسیدن به یک سرانجامند.
مرحوم سیدمنیرالدین همان ابتدای شکل گیری انقلاب با دغدغه نشان دادن کارآمدی انقلاب اندیشه اش را آغاز کرد، او معتقد بود علوم معقول و منقول ما کاستیهایی دارند که "قابل جبران نیست"، لذا او نوعی گسست از فقه جواهری و فلسفه صدرایی را شکل داد. او اندیشه غرب را نیز نقد کرد اول اصالت ذات و سپس اصالت ربط را نقد کرد و به اندیشه اصالت ولایت رسید. او ذهن فوق العاده ای داشت و شخصیت بسیار پر دغدغه ای بود، نگرشهای او در دهه شصت و درگیریهایش با سیاستهای متاثر از چپ ها که توسط میرحسین دنبال میشد خصوصا در نقد تعاونیها جدی و مهم بود.
نگاه های نقادانه او به تراث علمی حوزه البته پر خطا بود، اندیشه اصالت ولایت بر پایه دستگاه فکری عرفانی و فقهی امام ره قابل توضیح بود، اما با خطاهایی بسیار کمتر که میتوانست طرح جمهوری اسلامی را تبیین کند، و طعم نگرش حکومت منهای ولایت و سلوک مردم را نداشته باشد، جدایی معرفتی سیدمنیر و شاگردانش از حضرت امام ره و جریان فکری او باعث شد کار آنها برای کمک به انقلاب با اختلال مواجه شود، آنها عملا از جانب حوزه و رهبران فکری انقلاب دچار انزوا شدند. دلیل اصلی نیز عدم پیوستگی به سابقه معرفتی حوزه بود نکته ای که در کار رهبران انقلاب و حوزه سنتی جدی بود.
بعد از رحلت سید منیر، عملا شاگردان او نتوانستند این انفصال و انزوا ی فکری را جبران کنند، استاد میرباقری شاگرد مهم ایشان هوشمندانه به بیان کلامی و منبرهای تبلیغی ترویجی روی آورد، ولی در کمک به انقلاب اسلامی هر چه میتوانست و میفهمید، مددرسان بود، زاویه تحلیل شاگردان استاد سیدمنیر الدین به مسائل مختلف، مغتنم بود ولو هم در زمینه معرفت شناسی و هم فلسفه و هم امتدادهای سیاسی اجتماعی نظراتشان دچار خطاها و ناپختگیهای بسیار بودند. اما هیچگاه نمیتوان آن را متهم به چپ بودن و یا راست بودن کرد. گرچه نقدهای فرهنگستان به جریان راست بسیار بیشتر از جریان چپ بود.
@ali_mahdiyan
@ali_mahdiyan
۹:۲۴
قلب ذاکر
ابوحمزه ثمالی از امام باقر ع نقل میکند در تورات نوشته شده ای موسی انا جلیس من ذکرنی، من همنشین کسی هستم که مرا یاد میکند. موسی پرسید آن روز که کسی پناهی ندارد چه کسی در پناه تو است؟ خدای متعال پاسخ داد الذین یذکرونی فاذکرهم، کسانی که اهل ذکر منند و من هم یاد آنها هستم، سپس فرمود فَأُولَئِک الَّذِینَ إِذَا أَرَدْتُ أَنْ أُصِیبَ أَهْلَ الْأَرْضِ بِسُوءٍ ذَکرْتُهُمْ فَدَفَعْتُ عَنْهُمْ بِهِمْ. اینها کسانی هستند که اگر بخواهم اهل زمین را دچار گرفتاری کنم به آنها توجه میکنم و دفع بلا میکنم (اصول کافی ج۲ ص ۴۹۶)
قرآن میفرماید خدای متعال به دلهای ذاکر به گونه دیگری توجه میکند فاذکرونی اذکرکم (۱۵۲ بقره) قلب المومن عرش الرحمن است یعنی جایگاه ظهور قدرت فراگیر خدا است. اگر ذاکر باشد یعنی مورد توجه خاص خدا است. قلب ذاکر مظهر قدرت الهی است.
امام ره میگوید حقیقت ذکر و تذکر ذکر قلبی است. وقتی قلب ذاکر شد تمام اعضا و جوارح و اعمال و رفتار و زبان شخص تابع قلب میشود "فاجعل قلبک قبله" (آداب الصلوه ۲۹تا ۳۱)
سیدعلی خامنه ای رهبر عارف و حکیم : جناب حجةالاسلام آقای حاج شیخ کاظم صدیقی دامت توفیقاتهمصیبت دردناک درگذشت فرزندتان را به جنابعالی و مادر گرامیاش تسلیت عرض میکنم. رحمت و غفران الهی برای وی و صبر و سکینه برای قلب ذاکر شما و دیگر مصیبتدیدگان مسألت مینمایم.
رهبران الهی نه تعارف الکی میکنند و نه دروغ میگویند.
@ali_mahdiyan
@ali_mahdiyan
۱۲:۴۶
شیار ۱۴۳
بعد از دیدن فیلمها معمولا علاقه ندارم دوباره ببینمشان، به جز برخی فیلمها را دوست دارم دوباره ببینم مثل "موقعیت مهدی". اما "شیار ۱۴۳" ماجرایش فرق میکند، اول بار که دیدم بعدش هم علاقه داشتم دوباره ببینمش، هم احساس میکردم توان نگاه کردنش را ندارم. امروز کنار مادرم، وقتی تلویزیون پخشش میکرد و مادرم نگاه میکرد، من هم نشستم و بی اختیار دوباره نگاه کردم.
آقای علوی بروجردی میگوید در جلسه ای علامه طباطبایی گفته بود حاضرم همه المیزان را با یک بیت از ایرج میرزا عوض کنم. ایرج میرزا هر چه گفته لاطائلات است اما یک غزل دارد درباره رابطه امام حسین ع و علی اکبر س که علامه را به چنین جمع بندی رسانده او میگوید: بعد از پسر دلِ پدر آماجِ تیر شدآتش زدند لانهٔ مرغِ پریده را
نمیدانم نرگس آبیار چه کرده و کدام دعا پشت سرش بوده که این غزل عارفانه را سروده. فهم دیگری از هنر برای انسان ایجاد میکند. من روایت زنانه از جنگ را دوست دارم، روایتی از چشم زندگی، روایتی با ظرافت مثل بافتن یک قالی زیبا، روایت با دقت و توجه به خیلی از جزییات ظاهرا بی اهمیت. اما شیار ۱۴۳ فرق میکند. خیلی بیش از این حرفها است
شیار ۱۴۳ یک سلوک زنانه را توضیح میدهد، آن قدر زیبا آن را روایت میکند که تو هم احساس میکنی، مرحله به مرحله پوست میاندازی، له میشوی، دوباره میشکفی تا آنجا که قلب شاکر و صبورت بزرگت میکند و میگویی افوض امری الی الله. یک وصال عاشقانه در اوج پختگی عارفانه. کاری میکند آن را حس کنی. آنقدر این رها شدن به ظرافت در جان انسان مینشیند که از ترس درد دوباره، و لذت همراهش هم دوست داری و هم همزمان میترسی دوباره در این دالان مادرانه حرکت کنی.
دوستی اهل تفحص شهدا داشتم که میگفت میدانی چرا در بیابانها دنبال استخوانهای شهدا میگردم؟ این سوال برای من مطرح نبود هیچ وقت، چون معتقد بودم این استخوانهای یک جامعه را بیدار میکند، اما او چیزی گفت که نرگس آبیار خوبتر از همه روایتش میکند، او میگفت به مادران این شهدا فکر کنید، رسیدن این جانهای صبور و درد چشیده به این استخوانها، نمیفهمید چه میکند در این عالم. حالا بعد دیدن شیار۱۴۳ احساس میکنی کاری که این نقطه گمنام و ظریف عالم در این گستره بینهایت میکند.
چقدر هنر اسلامی میتواند متفاوت باشد، این ماجرای یک میل و احساس و زندگی مادرانه نیست، ماجرای یک صبر و شکر اخلاقی هم نیست، این داستان سلوک توحیدی مادرانه است. و چه با شکوه است و چه جانگداز است.
@ali_mahdiyan
@ali_mahdiyan
۱۳:۵۱
رهبر بسیج
بسیج یک هویت گسترده در کل کشور و بلکه منطقه و جهان است، بسیج یک هویت گسترده در بستر نسلهای تاریخ است. بسیج یک هویت تمدنی دارد.
اولویت اول رهبری اتحاد مقابل دشمن است نه دو قطبی سازی، اولویت دوم رهبری حمایت از دولت است. بسیجی مسیر رهبر را میفهمد و میرود ولو همه مدعیان انقلابی گری سرخود و بیخیال به رهبری مسیر دیگری را انتخاب کنند.
شکست و له شدگی دشمن را خیلی ها هنوز باور نکرده اند. کاش میدانستند چرا صحنه را درست نمیبینند و بلکه همان طور میبینند که دشمن بیچاره شده، میپسندد.
مسیر ما در نسبت با آمریکا فقط و فقط از مسیر تقابل میگذرد، دهها سال است رهبران انقلاب این نکته را تکرار میکنند، امروز نیز این نکته را باز هم کسی میگوید که در این سالها هر چه درباره دشمن گفته بود درست از آب درآمده و معلوم شده که سخنان همه مدعیان تدبیر و عقلانیت چه اندازه بی حساب و تخیلی و فانتزی است.
@ali_mahdiyan
@ali_mahdiyan
۱۱:۱۹
دات آی آر
عکس دخترک شل حجاب در نمایشگاه کتاب که با رهبری صحبت میکرد پخش شد، برخی نوشتند دیدید حجاب مهم نیست، برخی نوشتند متاسفانه رهبری هم صورتی شده
از رهبران فکری برخی انقلابیون برای من در خصوصی عکسی فرستاد از زنانی که در بیت رهبری در جلسه ای حاضر بودند، با آرایش و ماتیک و روسری قرمز و ... نوشته بود زیرش کار بیخ دارد، یعنی رهبری هم صورتی بازی در میآورد.
شاید بیست سی سال پیش بود یکی از محافظین رهبری برای من تعریف میکرد در حین کوهنوردی دختر کم حجاب و پسرکی رهبری را شناخته بودند با رهبری خوش و بش کرده بودند ، بعد ایستاده بودند منتظر تا هنگامی که رهبری برگردد و دوباره ببینندش.
در حین جنگ دوازده روزه فیلم دختری بدون حجاب منتشر شد که در کافه ای میگفت پای کشورم میایستم پای رهبرم هستم، مصاحبه گر پرسیده بود رهبری را با تو چه کار؟ گفته بود خودش گفت من هم دخترش هستم.
عکس شهیده ای منتشر شده مکشوفه، در پوستری که خامنه ای دات آی آر منتشر کرده، این نوشته کی گفته این شهید است؟ آن گفته ای بیت رهبری صورتی فلان فلان شده، آن دیگری نوشته انحراف تا کجا.
یکی از شاگردان از آیت الله یزدان پناه در میانه جنگ دوازده روزه پرسید اینها که کشته میشوند با موشکهای اسراییل همه شهیدند؟ گفت همینکه جمهوری اسلامی را حق بدانند و اسراییل را باطل ، یعنی متصل باشند به جبهه حق، کافی است.
داستان پوشش و حجاب را یک فرع فقهی نبینید، یک رخداد سیاسی و ذیل مقوله ولایت است. دو قطبی بین مردم ، قطع ارتباط با رهبری که پدر تک تک دختران و پسران ما است، روح این جریان کشف حجاب است، هر طرحی که حجاب را بر بستر قطع رابطه با امام و امت جامعه بخواهد سامان دهد ، کمک به دشمن میکند و کمک به بی حیایی در جامعه. مراقب باشیم دین را شبیه وهابیها ترویج نکنیم، دشمن با دین متحجرین همراهی هم میکند، چنین حجابی از کشف حجاب هم بدتر است.
@ali_mahdiyan
@ali_mahdiyan
۱۸:۵۷
جهادی یا داعش
اسمش میثم بود. همه فن حریف بود، بنایی، کاشی کاری، آهنگری، کار با چوب، با یک هیکل ورزشکاری، اهل بذله گویی و شوخی، اولین بار بود با ما همسفر شده بود.
هادی رفیقش گفت میخواد با تو حرف بزنه، گفتم با من چرا؟ گفت میفهمی چرا. اومد و نشست و گفت من نه خامنه ای رو قبول دارم، نه شما آخوندها رو، نه خیلی از این هیاتیها رو. گفتم پس چرا با ما اومدی جهادی؟ گفت به خاطر هادی.
میگفت بابام مجروح جنگیه، خونه خوابیده، من آدم کاری بودم، دستمون به دهنمون میرسید، اما یک آخوندی تو قم سرمون کلاه گذاشت پولمون رو بالا کشید، هیچ کس هم کمکمون نکرد، محتاج نون شب شدیم، خیلی دنبال کار گشتم که کارگری کنم، بتونم زندگی خودم و پدر و مادرم رو بچرخونم.
از قم رفتم کرج، اونجا یک گروهی داشت سرم رو کلاه میگذاشت بعد فهمیدم داعشی بودند و آدم جذب میکردند برای داعش. پدرم نگران شده بود، من هم جوان بودم، دنبال باز کردن گره کار خانواده ام بودم. با خودم گفتم چرا رهبری گره کار منو باز نمیکنه، چرا طلبه ها کمک به ما نمیدن. چند بار نامه نوشتم اما جواب درستی نگرفتم
بهش گفتم بابا و مامانت رو چقدر میشناسی؟ چطور هم مراقب تو اند هم فقر دارند هم پای کار ایستادن؟ گفت اشتباه میکنن. گفتم درست و غلطش رو کار ندارم، فقط بگو چی باعث شده اینطور محکم باشن؟ چی باعث شده هم بهت اتکا کنن، هم راهنماییت کنن، هم با خطاهای تو بسوزن و برات دعا کن، هم اما به تو اعتماد داشته باشن
گفتم به نظرم ریشه همه مشکلات کشور اینه که رهبران ما میگن مردم خودشون باید مشکلات رو حل کنن قرار نیست هیچ مشکلی به زور و از بالا حل بشه. قراره ایران خودش خودش رو بسازه. مثل تو که روی پای خودت هستی، یک جوان پخته شدی، بابات هواتو داره حرفهاشو بهت میزنه ولی اجازه میده خودت انتخاب کنی و صبر میکنه خودت رشد کنی.
میثم بذله گو و شوخ رو اشکی کردم. گفت باید فکر کنم. گفتم میدونی چرا تو با این همه اختلافاتت با من آخوند و با این همه مشکلات شخصیت الان وسط اردوی جهادی هستی نه پیش داعشیها؟ گفت نه؟ گفتم یک دلیل آسمونی داره و یک دلیل زمینی. دلیل آسمونیش دل سوخته پدر و مادرته که نگرانتند. دلیل زمینیش همین هادی رفیقته. که هواتو داره. این یعنی با بچه های مشتی حزب اللهی بیشتر رفیق باش.
@ali_mahdiyan
@ali_mahdiyan
۵:۴۰
گفتگوی کاشانی و اردستانی
روایاتی در کافی شریف هست درباره سبک مناظره هشام بن حکم از اصحاب خاص امام صادق ع، وقتی مرد شامی به او میگوید ْ فَقَالَ لِهِشَامٍ يَا غُلاَمُ سَلْنِي فِي إِمَامَةِ هَذَا درباره امامت این (اشاره به امام صادق ع که در جلسه حاضر بوده اند میکند با بی ادبی) مناظره را آغاز کن و اول تو بگو. هشام بن حکم احساس بی احترامی به آقای خود میکند و در روایت آمده : فَغَضِبَ هِشَامٌ حَتَّی اِرْتَعَدَ ثُمَّ قَالَ لِلشَّامِيِّ يَا هَذَا أَ رَبُّكَ أَنْظَرُ لِخَلْقِهِ أَمْ خَلْقُهُ لِأَنْفُسِهِمْ .... هشام عصبانی شد چنانکه در رخسار او ناراحتیش عیان شد اما سعی کرد با آرامش و منطق گفتگو را آغاز کند.
من همیشه به هشام غبطه میخوردم به خاطر آن دل غیرتمند و پر احساسش و در عین حال مراقبتش نسبت به آنکه با منطق و استدلال از امام خود دفاع کند. وقتی مناظره آقا حامد کاشانی عزیز را دیدم یاد این روایت افتادم
رفقا ساده نگیرید وقتی یک بچه هیاتی و روضه خوان جلویش با بی ادبی به حوادثی اشاره میشود که جگرش را میسوزاند و او باید با آرامش پاسخ دهد.واقعیت آن است که روز گذشته دو نوع عقلانیت با هم روبرو شد. و این مناظره از این جهت برای من جذاب بود.
عقلی که همراه است با عشق و دلدادگی و احساس، و عقلی که سالها سعی کرده خود را از یک قلب ایمانی و پر احساس خلاص کند. من سلیمانی اردستانی را سالها است که میشناسم هم از طریق کتابهایش و هم چند جلسه ای یهودیت و مسیحیت را به ما درس میداد، من در آن جلسات اینگونه فهمیدم که او تلاش میکند به سیاق دین پژوهان غربی، قلب خود را خالی کند از ایمان، و دین را با نگاه عادی دنیایی غربی و از بیرون نگاه کند، او و جریان گسترده ای مانند او که امروز برخیشان هنوز در داخلند و برخیشان به غرب پناه برده اند، فقط یک رویکرد دانشی را انتخاب نکردند بلکه خود را در معرض نحوه ای از تربیت دینی خالی از ایمان قرار دادند و امروز خروجیش شده این انباشته از گمگشتگی و جسارت و بلکه خباثت که میبینیم. آنچه برای غرب مهم است تربیت چنین نسلی با چنین عقلانیتی است در میان جوانان ما و به نحو گسترده.
این دو عقلانیت وقتی با هم مواجه شدند شما ناخودآگاه نه تنها به هم ریختگی و نابسامی فکری عقلانیت غربی رها شده از دین را مشاهده کردید بلکه به حال هتاکی و بی اخلاقی اش نسبت به دین نیز غصه خوردید.
کاش البته موضوع گفتگو دردهای امروز جبهه انقلاب میبود و ثمراتی که مجاهدت امیرالمومنین ع و سیده النساء برای امروز ما دارد. اما همین مقدار که اقتدار عقلانیت ایمانی پشتیبان بچه هیاتیها خودش را بر عقلانیت بیمار روشنفکری غربی روشن شد، امر مبارکی است و باید گفت بیش باد.
@ali_mahdiyan
@ali_mahdiyan
۸:۳۶
روز کودک
میگویند"رهبری که همیشه از همه دولتها حمایت کرده." این جمله یعنی چی؟ یعنی بیخیال بابا دستور به حمایت دولت همان توصیه ای که هیچوقت هیچ کس رعایت نمیکند است دیگر ، بیا دوباره رعایت نکنیم چیزی که نمیشود.
رهبری فرمود اتحاد مقدس، اینها استرس کلام را میبرند روی قداست این اتحاد، که چی بشود؟ که کلام اثباتی ایشان بیشتر جنبه نفیی و سلبی پیدا کند. یعنی رهبری نمیخواهد بگوید جلوی اختلافات مردم را بگیرید، میخواهد بگوید نامقدسها را پیدا کنید و توی دهانشان بزنید، تا با همین دستور رهبری هم دعوا درست کنند.
میگویند"رهبری همیشه امر به وحدت میکند". این یعنی چی؟ یعنی تبدیل یک جمله ناظر به زمان و مکان مشخص به یک حرف کلی علمی. فرق ولی فقیه با فقیه عادی چیست؟ ولی فقیه همه داناییها را میداند و در معرض تطبیق بر واقع است، دانشمند و فقیه کلا داناییها را عرضه میکند. اینها میخواهند دستور ناظر به واقع را از خاصیت بیندازند
میگویند" رهبری خیلی غریب است"، معنای این جمله چیست؟ یعنی خودش که گیر کرده بین یک سری نادان و مجبور است خودسانسوری کند، اطرافیانش از شعام و دولت و سران قوا و اینها گرفته تا بیت رهبری و همه و همه مقابل او هستند و فقط همین ایشان است که خوب است که البته خوبیهایش را هم نمیتواند خیلی نشان دهد به دلیل وجود این اطرافیان. یعنی چی؟ یعنی کلا رهبری را بیخیال، کار خودمان را بکنیم.
رهبری گفت نتیجه کار را ببینید، اینها میگویند عملگرایی خیلی بد است، یعنی نتیجه کارتان را نبینید ، رهبری گفت آرمانجویی همراه با واقع گرایی، اینها میگویند واقع گرایی یعنی مصلحت اندیشی و هاشمی بازی درآوردن و خلاصه به جایش برویم سراغ فانتزیهای ذهنیمان. رهبری میگوید پازل دشمن را تکمیل نکنید، اینها میگویند دشمن همین ترامپ کوچولوهای داخلی هستند، دشمن کجا بود.
روز دانشجو را مراقب باشید تبدیل به روز کودک نکنند برایتان.
@ali_mahdiyan
@ali_mahdiyan
۷:۴۱
تو از یاد ما نخواهی رفت خیلی از کسانی که امروز دم از وفاق با دولت میزنند، به تو و دولت تو توهین میکردند، در خفا و علن و ما یادمان نخواهد رفتخیلی ها هم که امروز دم از مخالفت با وفاق میزنند به نام انقلابی گری، در دوران تو نیز به تو و دولت تو توهین میکردند در خفا و علن و ما یادمان نخواهد رفتیادمان نخواهد رفت وقتی با جمعی از طلاب جوان برای تلاش تو نشریه میزدیم و جلسات برگزار میکردیم چگونه از داخل همین حوزه توصیه ها میکردند که خودتان را خرج کسی نکنیدخون تو مثل سیل جوشید و آبروی دو قطبی سازها را برد، آبروی انقلابی های حزبی شده را برد، آبروی توهین کنندگان به کارگزاران نظام مقدس را برد، آبروی کمک نکنهای نق زن را برد.
@ali_mahdiyan
@ali_mahdiyan
۱۱:۱۷
حقیقت در عمل
پدر یوسف به او گفت "یا بنی لا تقصص رویاک علی اخوتک" این امر مهم ولایت خودت را به دیگران نگو "فیکیدو لک کیدا" وقتی یوسف جام زرین پادشاه را در بار برادرش قرارداد قرآن میفرماید "کذلک کدنا لیوسف" اینگونه صحنه دروغین به نفع یوسف شکل دادیم. قرآن در نسبت با جبهه کافرین میفرماید "و اکید کیدا" کید بکار میبرم یک کید موثر. "فمهل الکافرین امهلهم رویدا" لازمه این کید آن است که در درگیری با جبهه باطل عجله نکنید. گاهی باید به آنها مهلت دهید ولو از آنها غافل هم نیستید.
کسانی که صرفا دم از گفتن حقیقت میزنند با زندگی فقط از منظر علم نظری مواجهه میکنند و قواعد عمل را لحاظ نمیکنند. تنفر این ها از "عمل گرایی" باعث میشود بخش عمده ای از دین را و آموزه های امام را ملاحظه نکنند. شهید مطهری میگفت ارزشمندی صدق بخاطر بروز و آشکار سازی حقیقت است و مصلحت سنجی در عمل نیز برای بروز حقیقت است و گاهی این دو در مقام تزاحم قرار میگیرند و ما جایی دروغی مصلحت آمیز میگوییم. این مصلحت سنجی به نفع ظهور حقیقت است چون میخواهیم حقیقت ظهور کند. اگر ظاهر شدن حقیقت برایتان مهم باشد اصل و فرع میکنید که الان وقت تمرکز بر چه نکته ای است، چه چیزی اولویت دارد ، رهبر جبهه حق روی چه نکته ای تاکید میکند.
در کافی شریف روایتی از عدی بن حاتم نقل شده که میگوید در میان جنگ صفین امیرالمومنین کلمه ان شاء الله که اشاره به یک اصل توحیدی دارد آهسته گفت، نزدیکانش پرسیدند چرا این کلمه حق را فریاد نزدی فرمود الحرب خدعه. ما در جنگیم و در جنگ باید حیله زد. این مصلحت در جهت حقیقت است، این مصلحت در جهت مقاصد جبهه حق است، این مصلحت در عین هماهنگی با ولایت است. این مصلحت غیر از عرفی گرایی و غربگرایی و توجیه انفعال و تسلیم راهبردی و غیر ضروری است و خلاصه این مصلحت همان است که رکن سیاست ورزی در داخل و خارج است.
آرمانجویی بدون ملاحظه اقتضائات عمل، همینطور حقیقت جویی بدون توجه به لوازم عمل، یک چشمشان کور است. این دو جریان به ضد خود بدل میشوند ولایت را محترمانه یا غیر محترمانه حذف میکنند، پشت کلمه جذاب حقیقت و آرمان سنگر میکنند اما از عینیت به تخیل فانتزی کوچ میکنند و اینگونه جوان ما را معطل و سرخورده و یا منحرف و آشفته میکنند.
@ali_mahdiyan
@ali_mahdiyan
۶:۲۶
هنوز هم دیر نشده
خانم طالبی دارستانی دچار حمله عصبی شده و روی تخت بیمارستان است که چرا در جمع معترضین به رها بودن پوشش و برهنگی ، چنین و چنان گفتی و دوی ماراتن در کیش با پول بانک های خصوصی بدون نظارت نهادهای نظارتی برگزار شده، که اگر هنوز نفهمیدیم دارند چه میکنند با ایران ما و نسل آینده ما چشممان باز شود.چه بگوییم از این مصیبت که حق آن ادا شود. یک دختر شهید گوشه بیمارستان که چرا نگران حجابی و یک جماعت گردن کلفت که خط و نشان میکشند با پول بانکهای خصوصی که باز هم چنین خواهیم کرد. به خدا قسم بمیریم برای این مصیبت جا دارد. حجاب از سر دختران ما به زور بر میدارند و ما تماشا میکنیم.
حوزه های علمیه حتما بهتر میدانند که مهمتر از اثبات مصائب اهل بیت، اهدافی است که به خاطرش این مصیبتها توسط اهل بیت تحمل شد. برای هتاکی یک آخوند بیسواد هزار بیانیه بدهیم و برای جمع کردن این وضعیت منفعل فرهنگی "هیچ" کاری نکنیم، منطقی نیست.
آقایان مسوول در نهادهای تبلیغی و فرهنگی لابد میدانند که "استقلال فرهنگی" کشور چه اهمیتی دارد، بریده شدن دست حاکمیت دینی در فضای مجازی و صحنه فرهنگی چه اهمیتی دارد، نداشتن پدافندی فرهنگی و انقلابی مقابل هجوم بی امان دشمن زخم خورده چه آثاری دارد. وای از هتک حرمت دختران ایران به دست دشمن نحس اسراییلی وای از تخدیر ذهنهای ما
آقایان مسوول هم ظاهرا دیگر احساس کرده اند که کار بیخ پیدا کرده، جناب رییس جمهور که راحت میگفت قانون پوشش را اجرا نمیکنم ظاهرا تذاکراتی به مسوولین داده، جدیدا البته دوباره گفته که کار حجاب نیاز به اقناع دارد نه اجبار. منتظریم فعل اقناعی دستگاههای ذیل ایشان را لااقل ببینیم. ببینیم چطور مسوولین ماراتنها و کارناوالها را اقناع میکند که بس کنند ترویج بی حیایی را. ببینیم چطور بنا است شبکه خانگی بنا است اقناع شود که دست از ترویج روابط زنهای شوهردار و مردهای همسردار بردارد دست از جمع کردن مخاطب با شوخیهای جنسی و حرمت شکن بردارد. چگونه شرکتهای خصوصی و بانکهای ما قانع میشوند که دست از این ترویج بی حیایی در کیش و شیراز و تهران و مشهد و قم و هر جا بردارند
جوانان انقلابی و حزب اللهی هم لابد فهمیده اند بیشتر از گیر دادن به بیت رهبری و مهمتر از ماشین ضد گلوله فلانی و شاسی بلند بهمانی ، مهمتر از علاف شدن با دعوای بی ثمر "وفاق خوب است یا بد"، باید دست به کار شد و به میدان آمد. فکر شده و هماهنگ با منظومه اندیشه و فرامین رهبری.
@ali_mahdiyan
@ali_mahdiyan
۱۶:۲۳
بازارسال شده از کشکول|محسن مهدیان
رئیسجمهور محترم فرمودند: «من نمیتوانم؛ هرکسی میتواند کاری کند، این گوی و این میدان.»یا اینکه: «قربون خدا برم، همهجوره داره ما رو میچلونه.»وزیر اقتصاد محترم گفتند: «وضع خیلی بد است.»و نیز: «سر ماه پول نداریم حقوق و یارانه بدهیم.»حرفهای سخنگوی محترم و معاون اجرایی محترم دولت هم این روزها بهتر از اینها نیست.والله معنی صداقت این نیست.
مسئول اجرایی نباید مثل یک بلاگر یا فعال رسانهای حرف بزند. وظیفه یک مسئول، توصیف وضع موجود نیست؛ بیان راهحل است.معنی صداقت این نیست که رخت چرکهای خانه را جلوی چشم دیگران بیندازیم.معنی صداقت این نیست که زخمی را که مردم هر روز لمس میکنند، دوباره با انگشت فشار بدهیم.معنی صداقت این نیست که سفره خالی مردم را دوباره مقابل خودشان پهن کنیم.معنی صداقت این نیست که درد را اعلامیه کنیم و درمان را پنهان.معنی صداقت این نیست که ضعف مدیریت را با فهرست کردن مشکلات بزک کنیم.معنی صداقت این نیست که هر روز به زخم جامعه نمک بپاشیم و اسمش را شفافیت بگذاریم.معنی صداقت این نیست که بنبست بسازیم و از مردم بخواهیم صبر کنند.معنی صداقت این نیست که صورتمسئله را فریاد بزنیم و راهحل را زمزمه.معنی صداقت این نیست که مردم را با بار مشکلات تنها بگذاریم و گزارشگر شویم.معنی صداقت این نیست که از پشت میز مدیریت، منتقد خشمگین باشیم.معنی صداقت این نیست که مسئولیت را به گردن گذشته یا دیگری بیندازیم.
وظیفه مسئول این است که اگر سخن از مشکل میگوید، بلافاصله از راهحل بگوید؛از راه طیشدهاش در دوره مسئولیت بگوید؛از ایدهاش برای عبور از چالشها بگوید.
در فرهنگ ایرانی، یک مرد «مرد» است چون بار مشکلات بیرون را به خانه نمیآورد تا بین زن و بچه تقسیم کند. این حرف بدین معنا نیست که واقعیتها را به مردم نگوییم؛ اما اگر مشکلات را گفتیم و خدای نکرده چنان وانمود کردیم که راهحل نیست و کاری از ما ساخته نیست، عملاً چالشگویی میکنیم و همین چالشگویی خودش چالشساز است. عجیب است که متوجه نیستیم.
با مردم صادق باشیم تا همراهی آنان را برای ایدهها و راهحلهای اجراییمان داشته باشیم، نه اینکه ناامیدشان کنیم.
آقایان مسئول، توجه کنیم که دیگر نماینده مجلس، استاد دانشگاه یا فعال رسانهای نیستید.نمیشود در صندلی دستگاه اجرایی نشست و گارد منتقد و اپوزیسیون گرفت.مخاطب «بایدها» خود ماییم، نه دیگری.
صداقت یعنی همزمان با تشخیص مشکل، مسیر حل آن را روشن کنیم.صداقت یعنی مردم را شریک امید و شریک اقدام کنیم، نه شریک ناامیدی.صداقت یعنی در عمل نشان دهیم چه کردهایم تا بار سفرهشان سبکتر شود.صداقت یعنی در همان لحظه نقد، یک قدم اجراییِ عملیاتی ارائه دهیم.صداقت یعنی با هر جمله، در دل مردم حس گشایش ایجاد کنیم.صداقت یعنی هر پرسش و نگرانی مخاطب را با چشمانداز و برنامه روشن پاسخ دهیم.
نگاه کنید به مخاطبی که چشمش به دهان شماست. اگر نقطه پایان سخنرانی را گذاشتیم و مخاطب را از آینده ناامید کردیم، حتماً این گناه نابخشودنی است؛ فرقی هم نمیکند اسمش صداقت باشد یا شفافیت.حرف تمام است.همشهری@mahdian_mohsen
۹:۳۲
رهبری مشغول چه کاری است؟
"در کانون یک درگیری تبلیغاتی و رسانهای هستیم؛ با چه کسی؟ با یک جبههی وسیع. امروز خطر این است، خط این است" این جمله برای خیلی ها تکراری بود برای روحانیون، طلاب، مداحها و هیاتیها، برای فعالین فضای مجازی، رسانه ها، هنرمندها برای همه. او مدتها است نکته اصلی تاکیدش در این جا است، سال گذشته قبل از آغاز جنگ دوازده روزه وقتی که به اقرار فرماندهان ما مسجل بود که رخ دادن جنگ قطعی است، رهبری تاکید کرد که نگرانی اصلی او در جنگ مربوط به این نقطه است نه توان نظامی. تقریبا سخنرانی و یادداشتی را پیدا نمیکنیم که ایشان را مشغول تاکید بر این نقطه نبینیم. او در جمع طلاب دو سال پیش فرمود نگران این نقطه است و اگر دست نجنبانیم "اسلام سیلی میخورد"، او حتی ایده روشن و جزیی ایجاد کانونهای عظیم تبلیغی با اهداف روشن تربیت مبلغ تولید محتوا و روش را هم پیشنهاد داد با اینکه معمولا اینچنین ورود نمیکند، باور میکنید که هنوز این دستور بین ما طلاب اجرایی نشده؟ به هر حال دقیقا کانون خطر اینجا است، و تاکید ولی خدا و رهبر جبهه حق هم اینجا است.
اما نکته دوم اینکه هدف اصلی فشار رسانه ای و تبلیغی دشمن چیست؟ او معتقد است "اساسیتر از همه، فشار برای تغییر هویّتی" است.رمز اصلی سخنرانی قبلی که درباره مساله زن بود نیز همین نکته بود. در آن جلسه تلویزیونی درباره بسیج ایشان علت اهمیت آن جلسه را اهمیت بسیج بمثابه حقیقتی گسترده در کشور که باید نسل به نسل جریان یابد معرفی میکند، در جلسه سیزده آبان برشی هویتی به ماجرای تسخیر سفارت میزند که هویت آمریکا و هویت ما را مشخص کرد. این ها همه یعنی مراقب جنگ هویتی باشید. عجیب است که حتی در اوج فشار و جنگ نیز به این نبرد تمدنی و هویتی اشاره میکند، یک ماه قبل از آغاز جنگ پیام مکتوب به حوزه علمیه میدهد به بهانه صد سالگی حوزه که بگوید در این نبرد تمدنی باید سرآمد و پیشرو باشید. تمرکز بر هویت ایران را با تاکید ایشان بر "اتحاد مقدس" و توجه به "ای ایران " ببینید، در سخنرانی ۱۴ خرداد چند روز قبل از جنگ ایشان استقلال ملی و خوداتکایی و زیر بار زور نرفتن را در کنار عنصر رهبری دینی بروز عقلانیت میداند. همه اینها یعنی آنچه مورد هجوم است هویت ما است. این هجوم تمدنی که از ابتدای شکل گیری تمدن غرب مدرن بوده و از انتهای قاجار جدی تر هم شد همواره بوده و امروز به نقاط تعیین کننده ای رسیده.
عقلانیت منور ایمانی که عزم ساز است برای ما و باعث مقاومت یا تاب آوری و ناکام سازی دشمن میشود، مغزای هویت ایران است و این هویت نیز خود جوهره تمدن اسلامی است. مقاومت برای حفظ این هویت و هجوم به هویت استکباری دشمن ، در صحنه ای که جنگ رسانه ای شناختی بخش برجسته جهاد است، کانون تلاش رهبری است. هر کداممان در این نقطه نیستیم و همه عزم و تلاشمان معطوف به این نقطه نیست ول معطلیم.
@ali_mahdiyan
@ali_mahdiyan
۷:۰۶
باریک الله بابا، ماشاالله بابا
این خاطرات برای اندیشیدن است، فقط بنا نیست حال خوشی پیدا کنیم با این سخنان و خاطرات، خوب به این اتفاقات باید اندیشید. "هویت" مشعشع ایرانی و دینی ما اینجاها قابل کشف شدن است. بیایید خود را بشناسیم.
@ali_mahdiyan
@ali_mahdiyan
۶:۵۹