عقدهای ها
"مهدی افراز" در جلسه ای محفلی درباره قدرت مادی اسراییل سخن میگوید، درباره مشکلات و سختیهای جنگ سخن میگوید، بعد ادامه میدهد.... چه میگوید؟ خواهم گفت. اما دشمن چند روز است همین بخش مشکلات و سختیهای جنگ را تقطیع کرده و همه جا پخش کرده، که چی؟ که یعنی ببینید اینها فهمیدند ما چقدر خفنیم. توی دلم خندیدم به کل هیکلشان. چقدر ضعیف شده اند، چقدر محتاج ترس جبهه مقابلشان هستند، چقدر ذلیل شده اند در این یک سال که اینطور به هر چه بتوانند چنگ میزنند که جنگ رسانه ایشان را پیش ببرند.
اما مهدی افراز در آن جلسه چه میگوید؟ او مشغول درگیری با گفتمان "انقلابیهای فانتزی" است، همانها که بالا تا پایین نظام را و سپاه را و حتی حزب الله را متهم میکنند به ترس و بی تدبیری. اینگونه عدم اعتماد به مسوولین و فرماندهان را در جامعه پخش میکنند که بگویند یعنی ما خیلی شجاعیم. بابا جنگ است جنگ واقعی ، بازی پلی استیشن نیست. قطعه های جذاب جنگی تو اینستا و روبیکا نمیبینید ، جنگ است با همه هیبتش، سختی جنگ را تصور کنید که تحلیلهای فضایی و تخیلی بلغور نکنید و به خورد ملت ندهید و این و آن را متهم به بی کفایتی نکنید. فضای ذهنی عمومی را پر از ترس و دلهره به دلیل احساس ضعف مدیران و فرماندهان نظام و مقاومت نکنید. این از این.
اما آن بخش از سخن مهدی افراز که حذف شده ادامه این جملات است، او ادامه میدهد بچه ها اینها را ببینید و بدانید، بعد حالا درست به توانمندی خودمان توجه کنید، منفعل نشویم، باید حالت جنگی بگیریم و آماده شویم، باید بیش از همه ابزارهای نظامی روی ایمان و سنتهای الهی، اتکا کنیم که تا امروز هم با همینها پیروز شده ایم، راهش هم این است که وقتی همه توانمان را پای کار بیاوریم، اراده بینهایت به مدد میاید. ننشینید و دائم نق نزنید باید کار کنید.
برای ما البته چه اهمیتی دارد او کیست و چه میگفته و چه میکند، چه اهمیتی دارد که او و جمع زیادی از جوانان گمنام طلبه و دانشجوی انقلابی راه افتاده اند مسجد به مسجد ، مدرسه به مدرسه، دانشگاه به دانشگاه ، تا همه جا گفتمان مقاومت را روی دست بگیرند و با گفتمان انقلابیهای فانتزی از یک سوی و مرجفون غربگرا از سوی دیگر درگیر شوند که در این جنگ شناختی کشور پر از یاس و ناامیدی نشود به دست این دو جریان.
این وسط اما و صد اما، امان از عقده ای ها، آنان که بخاطر رقابت و حسادتشان با پژوهشگاه باقرالعلوم و سازمان تبلیغات تهمت میزنند، آنانکه چون مسوول فلان سازمان با سعید جلیلی و اعوان و انصارش بوده و اینها با قالیباف بوده اند، متهم میکنند، یا آن دیگری ها که چون اهل انقلابی گری فانتزی و جاهلانه بوده اند و همواره مورد نقد امثال مهدی افراز بوده اند فرصت را مناسب دیده اند که دهان باز کنند و متهم کنند. با اینکه میدانند او چه گفته و سخنانش تحریف شده. او را میشناسند. هم نظرش را هم خودش را. اما وقت مناسبی است برای تسویه حساب، اف بر آنها. اف بر این همه بی اخلاقی مخصوصا وقتی پشت انقلابیگری پنهانش میکنید.
@ali_mahdiyan
"مهدی افراز" در جلسه ای محفلی درباره قدرت مادی اسراییل سخن میگوید، درباره مشکلات و سختیهای جنگ سخن میگوید، بعد ادامه میدهد.... چه میگوید؟ خواهم گفت. اما دشمن چند روز است همین بخش مشکلات و سختیهای جنگ را تقطیع کرده و همه جا پخش کرده، که چی؟ که یعنی ببینید اینها فهمیدند ما چقدر خفنیم. توی دلم خندیدم به کل هیکلشان. چقدر ضعیف شده اند، چقدر محتاج ترس جبهه مقابلشان هستند، چقدر ذلیل شده اند در این یک سال که اینطور به هر چه بتوانند چنگ میزنند که جنگ رسانه ایشان را پیش ببرند.
اما مهدی افراز در آن جلسه چه میگوید؟ او مشغول درگیری با گفتمان "انقلابیهای فانتزی" است، همانها که بالا تا پایین نظام را و سپاه را و حتی حزب الله را متهم میکنند به ترس و بی تدبیری. اینگونه عدم اعتماد به مسوولین و فرماندهان را در جامعه پخش میکنند که بگویند یعنی ما خیلی شجاعیم. بابا جنگ است جنگ واقعی ، بازی پلی استیشن نیست. قطعه های جذاب جنگی تو اینستا و روبیکا نمیبینید ، جنگ است با همه هیبتش، سختی جنگ را تصور کنید که تحلیلهای فضایی و تخیلی بلغور نکنید و به خورد ملت ندهید و این و آن را متهم به بی کفایتی نکنید. فضای ذهنی عمومی را پر از ترس و دلهره به دلیل احساس ضعف مدیران و فرماندهان نظام و مقاومت نکنید. این از این.
اما آن بخش از سخن مهدی افراز که حذف شده ادامه این جملات است، او ادامه میدهد بچه ها اینها را ببینید و بدانید، بعد حالا درست به توانمندی خودمان توجه کنید، منفعل نشویم، باید حالت جنگی بگیریم و آماده شویم، باید بیش از همه ابزارهای نظامی روی ایمان و سنتهای الهی، اتکا کنیم که تا امروز هم با همینها پیروز شده ایم، راهش هم این است که وقتی همه توانمان را پای کار بیاوریم، اراده بینهایت به مدد میاید. ننشینید و دائم نق نزنید باید کار کنید.
برای ما البته چه اهمیتی دارد او کیست و چه میگفته و چه میکند، چه اهمیتی دارد که او و جمع زیادی از جوانان گمنام طلبه و دانشجوی انقلابی راه افتاده اند مسجد به مسجد ، مدرسه به مدرسه، دانشگاه به دانشگاه ، تا همه جا گفتمان مقاومت را روی دست بگیرند و با گفتمان انقلابیهای فانتزی از یک سوی و مرجفون غربگرا از سوی دیگر درگیر شوند که در این جنگ شناختی کشور پر از یاس و ناامیدی نشود به دست این دو جریان.
این وسط اما و صد اما، امان از عقده ای ها، آنان که بخاطر رقابت و حسادتشان با پژوهشگاه باقرالعلوم و سازمان تبلیغات تهمت میزنند، آنانکه چون مسوول فلان سازمان با سعید جلیلی و اعوان و انصارش بوده و اینها با قالیباف بوده اند، متهم میکنند، یا آن دیگری ها که چون اهل انقلابی گری فانتزی و جاهلانه بوده اند و همواره مورد نقد امثال مهدی افراز بوده اند فرصت را مناسب دیده اند که دهان باز کنند و متهم کنند. با اینکه میدانند او چه گفته و سخنانش تحریف شده. او را میشناسند. هم نظرش را هم خودش را. اما وقت مناسبی است برای تسویه حساب، اف بر آنها. اف بر این همه بی اخلاقی مخصوصا وقتی پشت انقلابیگری پنهانش میکنید.
@ali_mahdiyan
۱۴:۲۲
۵:۰۴
آزادی و حجاب
مخالفین قانون حجاب به چهار دلیل موافق دیکتاتوری اند، آنهم بدترین شکل دیکتاتوری. چه بدانند چه ندانند. خیلی خلاصه، آن چهار دلیل چیست؟
دلیل اول: دین و شریعت قانونی است برای اینکه انسانها اولا به آزادی مطلق برسند و ثانیا آزادی سیاسی اجتماعی شان نیز بهینه شود تا بستری برای رشد آنها فراهم شود، حجاب یک قانون مورد اتفاق فقها در شریعت است. امر پوشش و حجاب نیز امر اجتماعی است که حاکم اسلامی موظف است آن را پیاده کند، اگر پذیرفتید شریعت مساوق آزادی است، چه آزادی بهینه سیاسی اجتماعی چه ایجاد بستر حرکت برای رسیدن به آزادی مطلق معنوی، آنکه مقابل اجرای شریعت میایستد مقابل آزادی میایستد. مخالفین قانون حجاب، مدافع اجبار و دیکتاتوری اند چه بفهمند چه نفهمند. چون مدافع آزادی ، مدافع آزادی برای همه است نه یک عده، و الا فرعون هم آزادی خواه بود. دقت کنید بحث درباره اجبار یک فرد برای رشد و تربیتش نیست، تربیت که اجباری نیست. بحث در جلوگیری از کسانی است که مانع آزادی دیگرانند، کسانی که با شکستن شریعت در جامعه بستر آزادی و رشد را خراب میکنند.
دلیل دوم اینکه قانون حجاب در جامعه ما بر اساس روال قانونی تصویب شده، توسط مسوولین و وکلایی که طبق قانون و با خواست مردم انتخاب شده اند، حتی آنکه رای نداده خودش آزادانه پذیرفته دیگران برایش تصمیم بگیرند. تقابل با قانون حجاب تقابل با راهکارهایی است که بر بستر رای و انتخاب مردم شکل گرفته.
دلیل سوم:شکستن حرمت قانون، شکستن حرمت تصمیم گیری در بستر آزادی است. تقابل با قانون حجاب، تقابل با اساسا تصمیم گیری در کشور است، و گرفتن توان تصمیم گیری از حاکمان ضررش از تصمیم غلط هم بیشتر است. این دیکتاتوری و اجباری است که آنارشیسم را به بار میآورد. در بستر ضعف تصمیم گیری و حاکمیت، هرج و مرج شکل میگیرد که در آن هم آزادی افراد نفله میشود هم اساسا هیچ حرکتی محقق نمیشود، این هم یعنی ضرر همگانی به سبب اینکه عده ای میخواهند خارج از روالهای قانونی نظرشان را اعمال کنند. این هم که خود دیکتاتوری است.
دلیل چهارم اینکه بالای هشتاد درصد مردم طبق آمارهای موجود، اصل حجاب را به عنوان یک هنجار دینی و فرهنگی میپذیرند، معتقدند همین حجابی که دارند بر اساس همان دستور دینی انجام میشود، این را بعد از این رها کردن حجاب توسط مجریان در این چند سال به صورت چشمی هم میشود دید، این یعنی هم اعتقاد به دینی بودن دستور حجاب دارند و هم بر اساسش زندگی میکنند ولو به طور کامل رعایتش نکنند، حالا آنکه هنجار پذیرفته شده و هنجار اعتقادی مردم یک جامعه را میشکند، او با آزادی فردی خود به کل آن جامعه ضرر میزند، ضرر زدن به دیگران به نام آزادی، اساس دیکتاتوری است.
باور کنید جریانی در کشور معتقد به دیکتاتوری است، آن هم بدترین شکل دیکتاتوری یعنی دیکتاتوری غرب ، غرب کودک کش، غرب مستکبر، آن هم بدترین شکل اعتقاد، با پنهان کاری پشت نام مقدس آزادی. این جریان به اندازه تحریر الشام در سوریه خطرناک است، چون همان کار را با فرهنگ و هویت مستقل ما میکند، پرچمی که ملت سالها است اجازه ندادند دشمن در داخل خاکشان بزند اینها تلاش میکنند در داخل خاک ایران کوبیده شود، سبک زندگی اجباری و زوری غربی. اینها چه آخوند باشند، چه ریشو باشند، چه کراواتی و هفت تیغه، چه چادری باشند چه سر لخت، یا جاهلند که خدا هدایتشان کند و به ما توان دهد دلایلمان را به گوش آنها برسانیم یا خائنند که باز خدا هدایتشان کند و به ما توان دهد از این مسیر منصرفشان کنیم.
@ali_mahdiyan
مخالفین قانون حجاب به چهار دلیل موافق دیکتاتوری اند، آنهم بدترین شکل دیکتاتوری. چه بدانند چه ندانند. خیلی خلاصه، آن چهار دلیل چیست؟
دلیل اول: دین و شریعت قانونی است برای اینکه انسانها اولا به آزادی مطلق برسند و ثانیا آزادی سیاسی اجتماعی شان نیز بهینه شود تا بستری برای رشد آنها فراهم شود، حجاب یک قانون مورد اتفاق فقها در شریعت است. امر پوشش و حجاب نیز امر اجتماعی است که حاکم اسلامی موظف است آن را پیاده کند، اگر پذیرفتید شریعت مساوق آزادی است، چه آزادی بهینه سیاسی اجتماعی چه ایجاد بستر حرکت برای رسیدن به آزادی مطلق معنوی، آنکه مقابل اجرای شریعت میایستد مقابل آزادی میایستد. مخالفین قانون حجاب، مدافع اجبار و دیکتاتوری اند چه بفهمند چه نفهمند. چون مدافع آزادی ، مدافع آزادی برای همه است نه یک عده، و الا فرعون هم آزادی خواه بود. دقت کنید بحث درباره اجبار یک فرد برای رشد و تربیتش نیست، تربیت که اجباری نیست. بحث در جلوگیری از کسانی است که مانع آزادی دیگرانند، کسانی که با شکستن شریعت در جامعه بستر آزادی و رشد را خراب میکنند.
دلیل دوم اینکه قانون حجاب در جامعه ما بر اساس روال قانونی تصویب شده، توسط مسوولین و وکلایی که طبق قانون و با خواست مردم انتخاب شده اند، حتی آنکه رای نداده خودش آزادانه پذیرفته دیگران برایش تصمیم بگیرند. تقابل با قانون حجاب تقابل با راهکارهایی است که بر بستر رای و انتخاب مردم شکل گرفته.
دلیل سوم:شکستن حرمت قانون، شکستن حرمت تصمیم گیری در بستر آزادی است. تقابل با قانون حجاب، تقابل با اساسا تصمیم گیری در کشور است، و گرفتن توان تصمیم گیری از حاکمان ضررش از تصمیم غلط هم بیشتر است. این دیکتاتوری و اجباری است که آنارشیسم را به بار میآورد. در بستر ضعف تصمیم گیری و حاکمیت، هرج و مرج شکل میگیرد که در آن هم آزادی افراد نفله میشود هم اساسا هیچ حرکتی محقق نمیشود، این هم یعنی ضرر همگانی به سبب اینکه عده ای میخواهند خارج از روالهای قانونی نظرشان را اعمال کنند. این هم که خود دیکتاتوری است.
دلیل چهارم اینکه بالای هشتاد درصد مردم طبق آمارهای موجود، اصل حجاب را به عنوان یک هنجار دینی و فرهنگی میپذیرند، معتقدند همین حجابی که دارند بر اساس همان دستور دینی انجام میشود، این را بعد از این رها کردن حجاب توسط مجریان در این چند سال به صورت چشمی هم میشود دید، این یعنی هم اعتقاد به دینی بودن دستور حجاب دارند و هم بر اساسش زندگی میکنند ولو به طور کامل رعایتش نکنند، حالا آنکه هنجار پذیرفته شده و هنجار اعتقادی مردم یک جامعه را میشکند، او با آزادی فردی خود به کل آن جامعه ضرر میزند، ضرر زدن به دیگران به نام آزادی، اساس دیکتاتوری است.
باور کنید جریانی در کشور معتقد به دیکتاتوری است، آن هم بدترین شکل دیکتاتوری یعنی دیکتاتوری غرب ، غرب کودک کش، غرب مستکبر، آن هم بدترین شکل اعتقاد، با پنهان کاری پشت نام مقدس آزادی. این جریان به اندازه تحریر الشام در سوریه خطرناک است، چون همان کار را با فرهنگ و هویت مستقل ما میکند، پرچمی که ملت سالها است اجازه ندادند دشمن در داخل خاکشان بزند اینها تلاش میکنند در داخل خاک ایران کوبیده شود، سبک زندگی اجباری و زوری غربی. اینها چه آخوند باشند، چه ریشو باشند، چه کراواتی و هفت تیغه، چه چادری باشند چه سر لخت، یا جاهلند که خدا هدایتشان کند و به ما توان دهد دلایلمان را به گوش آنها برسانیم یا خائنند که باز خدا هدایتشان کند و به ما توان دهد از این مسیر منصرفشان کنیم.
@ali_mahdiyan
۱۴:۴۳
وفاق چه شد؟
شعار وفاق، شعار خوبی است آقای رییس جمهور! هم نیاز مردم است، هم راهگشا است، هم امیدافزا است، هم در وضعیت حمله دشمن ضروری است، هم مطلوب رهبری است، هم دینی و معنوی است. خوب حق بدهید نگرانش باشیم و مطالبهاش کنیم.
به نظرتان احساس عمومی بعد از سخنان شما در رسانه ملی چه بود؟ همگی احساس کردیم خیلی صمیمانه دارید میگویید :"نمیشود و نمیتوانیم". شکل گیری این احساس در مردم را میپسندید؟ آیا این جهت گیری گفتمانی که در پوسته صمیمیت به دیگران منتقل میکنید، راهگشا است؟ آیا در "وفاق" با گفتمان رهبری است؟ آیا در "وفاق" با تصمیمات نظام در درگیری با دشمن است؟
دو رییس قوه در جلسه ای مشترک از قانون عفاف و حجاب حمایت کردند، شما رسما قانون تصویب شده را مبهم و یعنی غیر قابل اجرا میدانید؟ خوب سوال من از شما این است اگر قانون یعنی چارچوب و زمینه وفاق مورد بیمهری قرار بگیرد، وفاق اساسا دستیافتنی است؟ مراقب وفاق حتما مراقب قانون است. مراقب قانون هستید؟
انتصاب جناب ظریف و مدیران مختلف خلاف مر قانون و حفظ آنها در مناصبشان معنایش چیست؟ اگر قانون در این کشور توسط بالاترین مدیر اجرایی جلوی چشم همگان، پرچمش پایین بیاید، آیا وفاقی شکل میگیرد؟ آیا اساسا دستورات و تصمیمات خود شما و دولتتان توسط مردم جدی گرفته خواهد شد؟
متوجه پیام ضعف گاه و بیگاه خودتان و منصوبینتان به دشمن و جبهه مقاومت هستید؟ آیا گفتمان ضعف در هماهنگی با دیگر ارکان نظام است؟ آیا وفاق مقابل دشمن امری ضروری نیست؟
آقای پزشکیان عزیز! امیدوارم حقیقتا پرچمدار وفاق باشید، پرچمی که رییسی شهید هم در دست داشت و به خاطرش انواع خون دلها خورد و در نهایت هم مزدش را از خدای واحد و احد دریافت کرد. پای این شعار نایستید دیگر هیچ داشته ای برایتان باقی نخواهد ماند. مراقب نزدیکان دولت آقای روحانی باشید، آن دولت مشهور بود به دوقطبی سازی و دوقطبی زی بودن، محفوظ و موفق باشید.
@ali_mahdiyan
شعار وفاق، شعار خوبی است آقای رییس جمهور! هم نیاز مردم است، هم راهگشا است، هم امیدافزا است، هم در وضعیت حمله دشمن ضروری است، هم مطلوب رهبری است، هم دینی و معنوی است. خوب حق بدهید نگرانش باشیم و مطالبهاش کنیم.
به نظرتان احساس عمومی بعد از سخنان شما در رسانه ملی چه بود؟ همگی احساس کردیم خیلی صمیمانه دارید میگویید :"نمیشود و نمیتوانیم". شکل گیری این احساس در مردم را میپسندید؟ آیا این جهت گیری گفتمانی که در پوسته صمیمیت به دیگران منتقل میکنید، راهگشا است؟ آیا در "وفاق" با گفتمان رهبری است؟ آیا در "وفاق" با تصمیمات نظام در درگیری با دشمن است؟
دو رییس قوه در جلسه ای مشترک از قانون عفاف و حجاب حمایت کردند، شما رسما قانون تصویب شده را مبهم و یعنی غیر قابل اجرا میدانید؟ خوب سوال من از شما این است اگر قانون یعنی چارچوب و زمینه وفاق مورد بیمهری قرار بگیرد، وفاق اساسا دستیافتنی است؟ مراقب وفاق حتما مراقب قانون است. مراقب قانون هستید؟
انتصاب جناب ظریف و مدیران مختلف خلاف مر قانون و حفظ آنها در مناصبشان معنایش چیست؟ اگر قانون در این کشور توسط بالاترین مدیر اجرایی جلوی چشم همگان، پرچمش پایین بیاید، آیا وفاقی شکل میگیرد؟ آیا اساسا دستورات و تصمیمات خود شما و دولتتان توسط مردم جدی گرفته خواهد شد؟
متوجه پیام ضعف گاه و بیگاه خودتان و منصوبینتان به دشمن و جبهه مقاومت هستید؟ آیا گفتمان ضعف در هماهنگی با دیگر ارکان نظام است؟ آیا وفاق مقابل دشمن امری ضروری نیست؟
آقای پزشکیان عزیز! امیدوارم حقیقتا پرچمدار وفاق باشید، پرچمی که رییسی شهید هم در دست داشت و به خاطرش انواع خون دلها خورد و در نهایت هم مزدش را از خدای واحد و احد دریافت کرد. پای این شعار نایستید دیگر هیچ داشته ای برایتان باقی نخواهد ماند. مراقب نزدیکان دولت آقای روحانی باشید، آن دولت مشهور بود به دوقطبی سازی و دوقطبی زی بودن، محفوظ و موفق باشید.
@ali_mahdiyan
۹:۳۵
۱۱:۵۶
۱۷:۴۳
۱۰:۰۶
درباره سوریه
قبل از این هم بارها نسبت به یک "کلان روایت" خطرناک در بین متدینین و انقلابیون تذکر داده بودم، در ماجرای سوریه قبل از هر تحلیلی درباره اوضاع سوریه، نسبت این کلان روایت با این ماجرا برای من جالب است.
خروجی تحلیلهایش ایجاد ترس است. لذا این یک نوع روایت مرجفون است. ابزارش بی اعتمادی به تصمیم گیران و تدبیرکنندگان. این کلان روایت دو قطبی ساز و دو قطبی زی است، یا صراحتا یا لوازم سخنشان آن است که مسوولین دشمن و روبروی جبهه مقاومتند.
در ماجرای تحلیل سوریه اما یک جلوه دیگر این کلان روایت بیشتر خود را نشان داد و آن ایستادن روی متشابهات و مجهولات است. داستان سرایی بدون استدلال و اطلاعات فقط بر اساس همان احساس بی اعتمادی و ترس.
در مساله سوریه اما چند نکته روشن داریم ما بقی ماجرا هم نمیدانیم، بی اطلاعیم، طبیعی هم هست که اطلاعات صحنه جنگ همه اش آشکار نشود.
اگر قصه حرکت تحریر الشام به ضرر ایران و نفع اسراییل باشد که هست، حتما ایران و کل جبهه مقاومت این نقطه مهم از جبهه را رها نمیکند. چون راهبرد هویتی مقاومت همین تقابل اراده ها است.
مدل جنگیدن و درگیری همه جا به یک روش نیست. اگر تحریرالشام، توانسته باشد پشتیبانی مردمی برای خود ایجاد کند، ایران طوری عمل نمیکند که گویا مقابل مردم ایستاده. اگر تحریر الشام توسط برخی از کشورهای منطقه حمایت میشود، ایران به گونه ای درگیر میشود که مقابل کشورهای منطقه قرار نگیرد، اگر تحریر الشام در بخشی از بدنه مقاومت با حسن ظن مواجه است، ایران تلاش میکند شکاف در جبهه مقاومت شکل نگیرد، دقت کنیم اسراییل از نفس افتاده و محتاج درگیری و شکن و اختلافات منطقه ای است، ایران طوری درگیر نمیشود که نفس به اسراییل بدهد.
اینها به معنای عدم روبرو شدن با اراده دشمن نیست بلکه سبک و سیاق روبرو شدن متفاوت است، لزوما قیافه ای که من و شما در ذهن داریم از تقابل، نخواهد بود. این رایزنی های فشرده منطقه ای عراقچی را مثلا بخشی از پازل ببینید و روی این رفتارها فکر کنید.
کلا توجه کنیم که آن فهم فانتزی از جنگ و پیروزی های پی در پی را باید کنار گذاشت، جنگ است، درش دشمن همه توانایی خود را به کار میبرد خصوصا وقتی کارد به استخوانش میرسد، اصل پیچیدگی جنگ و هجوم همه جانبه دشمن، خودش نشان از میزان ضربه ای است که دشمن به لحاظ راهبردی در منطقه خورده و میزان قدرتی است که جبهه شما دارد.
خلاصه اگر از یک سوی مراقب گفتمان و جریان عقب نشینی هویتی و راهبردی یا غیرتاکتیکی هستیم و برملا و نفیش میکنیم، از سوی دیگر هر عقب نشینی را عقب نشینی راهبردی ندانیم، بسیاری مواقع عقب نشینی ها تاکتیکی است.در تحلیلهایمان باید مراقب کلان روایت جریان مرجفون در دل انقلابیون باشیم. اینها هزار بار دیگر هم رهبری اطمینان خاطر دهد درباره پیروزی گام به گام مقاومت، نمیشنوند، هزار بار دیگر هم رهبری بگوید تصمیمات ما به هنگام و بدون تاخیر و تعلل است، نمیشنوند، هزار بار دیگر هم رهبری از چشمهای ظاهر بین در تحلیل وقایع بنالد، جدی نمیگیرند، هزار بار دیگر هم رهبری از منطقی بودن تصمیمات و مبتنی بر قوانین پذیرفته بین المللی بودن و غیره بگوید نمیپذیرند، چرا؟ چون اصلا اصول کلان روایتشان خراب میشود.روش ایران مقاومت همراه با انعطاف است یعنی در هر شرایطی با توجه به همه امکانات و شرایط، موثرترین ضربه را وارد میکند.
@ali_mahdiyan
قبل از این هم بارها نسبت به یک "کلان روایت" خطرناک در بین متدینین و انقلابیون تذکر داده بودم، در ماجرای سوریه قبل از هر تحلیلی درباره اوضاع سوریه، نسبت این کلان روایت با این ماجرا برای من جالب است.
خروجی تحلیلهایش ایجاد ترس است. لذا این یک نوع روایت مرجفون است. ابزارش بی اعتمادی به تصمیم گیران و تدبیرکنندگان. این کلان روایت دو قطبی ساز و دو قطبی زی است، یا صراحتا یا لوازم سخنشان آن است که مسوولین دشمن و روبروی جبهه مقاومتند.
در ماجرای تحلیل سوریه اما یک جلوه دیگر این کلان روایت بیشتر خود را نشان داد و آن ایستادن روی متشابهات و مجهولات است. داستان سرایی بدون استدلال و اطلاعات فقط بر اساس همان احساس بی اعتمادی و ترس.
در مساله سوریه اما چند نکته روشن داریم ما بقی ماجرا هم نمیدانیم، بی اطلاعیم، طبیعی هم هست که اطلاعات صحنه جنگ همه اش آشکار نشود.
اگر قصه حرکت تحریر الشام به ضرر ایران و نفع اسراییل باشد که هست، حتما ایران و کل جبهه مقاومت این نقطه مهم از جبهه را رها نمیکند. چون راهبرد هویتی مقاومت همین تقابل اراده ها است.
مدل جنگیدن و درگیری همه جا به یک روش نیست. اگر تحریرالشام، توانسته باشد پشتیبانی مردمی برای خود ایجاد کند، ایران طوری عمل نمیکند که گویا مقابل مردم ایستاده. اگر تحریر الشام توسط برخی از کشورهای منطقه حمایت میشود، ایران به گونه ای درگیر میشود که مقابل کشورهای منطقه قرار نگیرد، اگر تحریر الشام در بخشی از بدنه مقاومت با حسن ظن مواجه است، ایران تلاش میکند شکاف در جبهه مقاومت شکل نگیرد، دقت کنیم اسراییل از نفس افتاده و محتاج درگیری و شکن و اختلافات منطقه ای است، ایران طوری درگیر نمیشود که نفس به اسراییل بدهد.
اینها به معنای عدم روبرو شدن با اراده دشمن نیست بلکه سبک و سیاق روبرو شدن متفاوت است، لزوما قیافه ای که من و شما در ذهن داریم از تقابل، نخواهد بود. این رایزنی های فشرده منطقه ای عراقچی را مثلا بخشی از پازل ببینید و روی این رفتارها فکر کنید.
کلا توجه کنیم که آن فهم فانتزی از جنگ و پیروزی های پی در پی را باید کنار گذاشت، جنگ است، درش دشمن همه توانایی خود را به کار میبرد خصوصا وقتی کارد به استخوانش میرسد، اصل پیچیدگی جنگ و هجوم همه جانبه دشمن، خودش نشان از میزان ضربه ای است که دشمن به لحاظ راهبردی در منطقه خورده و میزان قدرتی است که جبهه شما دارد.
خلاصه اگر از یک سوی مراقب گفتمان و جریان عقب نشینی هویتی و راهبردی یا غیرتاکتیکی هستیم و برملا و نفیش میکنیم، از سوی دیگر هر عقب نشینی را عقب نشینی راهبردی ندانیم، بسیاری مواقع عقب نشینی ها تاکتیکی است.در تحلیلهایمان باید مراقب کلان روایت جریان مرجفون در دل انقلابیون باشیم. اینها هزار بار دیگر هم رهبری اطمینان خاطر دهد درباره پیروزی گام به گام مقاومت، نمیشنوند، هزار بار دیگر هم رهبری بگوید تصمیمات ما به هنگام و بدون تاخیر و تعلل است، نمیشنوند، هزار بار دیگر هم رهبری از چشمهای ظاهر بین در تحلیل وقایع بنالد، جدی نمیگیرند، هزار بار دیگر هم رهبری از منطقی بودن تصمیمات و مبتنی بر قوانین پذیرفته بین المللی بودن و غیره بگوید نمیپذیرند، چرا؟ چون اصلا اصول کلان روایتشان خراب میشود.روش ایران مقاومت همراه با انعطاف است یعنی در هر شرایطی با توجه به همه امکانات و شرایط، موثرترین ضربه را وارد میکند.
@ali_mahdiyan
۷:۵۵
درباره سوریه۲بشار اسد کنار رفت، تحریر الشام قدرت را در دست گرفت. این اتفاق یعنی ایران حضورش و ابتکار عملش در سوریه تحت الشعاع قرار میگیرد. این اتفاق به نفع ایران نیست. اما چند سوال
اولا کنار رفتن بشار اسد یک دلیلش ارتش ضعیف و منفعل بود، سوال این است آیا بدنه مردمی سوریه هم مثل ارتش خسته و منفعل شده اند؟ یا اینکه مردم یا لااقل گروههایی در سوریه همراه جبهه مقاومتند؟ برای پاسخ به این پرسش به این نکته بیندیشید که آیا مقاومت سوریه تا امروز در اصل محصول ارتش کشور بوده یا مردم؟ آیا موفقیتهای سوریه در مقابل تکفیر داعشی محصول قدرت نظامی روسیه و ایران بوده یا اولا مردم سوریه؟ اگر بگوییم مردم سوریه اساسا حال مقاومت ندارند و منفعلند، آنچه ایران از دست داده در حد زمین است ولو به لحاظ جغرافیا مهم، نه حلقه ای از حلقات مقاومت، اگر بگویید مردم سوریه یا جریانات و گروههایی در آن، در وضعیت مقاومت قرار دارند، این حقیقت از دست نرفته و هنوز هم حضور دارد و طبیعتا کنشگری خواهد کرد. حقیقت مقاومت قبل از آنکه پدیده ای نظامی و سیاسی باشد یک حقیقت مردمی است. تحلیل جنگ بدون این ریشه اصلی خطا است.
سوال دوم آنچه ایران در داستان جنگ با داعش به دست آورد چه بود و امروز چه مقدار از آن از دست رفته؟ یک اینکه مقاومت یک حلقه آتشین منسجم جبهه ای حول اسراییل نبود و الان هست، این که از بین نرفته، دو اینکه قدرت ایمانی و سپس نظامی هر حلقه مقاومت در این حد نبود که اسراییل هیچ کدام را حتی حماس در محاصره کامل را نتوانسته نابود کند و بنای پذیرش این واقعیت را دارد سه اینکه پدیده داعش با تحریر الشام متفاوت است، آن امتی بود این ملی، آن تکفیری بود این عملگرا، آن سلاحش خوف بود این تزویر، داعش نابود شد و هنوز سر بر نیاورده، چهار اینکه اسراییل آن روز با امروز به لحاظ وضعیت درونی و مشروعیت جهانی و ضعف در چنین حال و روز و در لبه پرتگاه سقوط کامل نبود. اینها محصول جنگ با داعش است، پنج اینکه تشکیل انواع گروههای مقاومت در عراق و سوریه را نداشتیم که الان وجود دارند، شش اینکه پایگاه ها و ناوگان آمریکایی اینطور در کل منطقه تهدید نمیشد الان میشود، سوال اینکه با کنار رفتن حکومت بشار چه اندازه از این آورده های مهم مبارزه با استکبار بعد از جنگ در سوریه را از دست داده ایم؟
سوال سوم دقیقا نگران چه هستیم؟ طبیعتا فروپاشی کامل نظام سیاسی و هرج و مرج در سوریه خطرناک است، فضا برای دست اندازی دشمن فراهم تر میشود، احتمال ظهور گروههای عجیب و غریب جدید تکفیری زیاد است، این ضعف فشار بر مردم سوریه را بیشتر میکند، احتمال چند پارگی سوریه نیز هست و آن نیز بروز ضعف بیشتر این کشور خواهد بود و سوگیری همه منطقه نسبت به اسراییل را نیز تحت الشعاع قرار میدهد، حاکمیت موجودیتی مثل تحریر الشام نیز باعث ضعف مردم خواهد بود سوگیری حاکمیت این کشور به نفع اسراییل در منطقه بیشتر خواهد شد، چیزی شبیه ترکیه یا امارات البته با توجه به حال مردم سوریه و خوی اسراییل بعید است این موجودیت کاملا در اختیار جبهه استکبار قرار بگیرد لکن همه این سه احتمال نشان دهنده مسوولیت جدیدی است که کل جبهه مقاومت در قبال سوریه باید ایفا کند. و نه ایران نه کل مقاومت این حلقه مهم را رها نخواهد کرد. اما اینها معنایش ابدا بازگشت به گذشته نیست. دقت کنیم در وضعیت جنگ تمام عیار با جبهه استکبار هستیم میزنیم و میخوریم، آنچه اتفاق میافتد وضعیت جدیدی را شکل میدهد برای مبارزه، نه احساس انفعال و ترس و بازگشت.
@ali_mahdiyan
اولا کنار رفتن بشار اسد یک دلیلش ارتش ضعیف و منفعل بود، سوال این است آیا بدنه مردمی سوریه هم مثل ارتش خسته و منفعل شده اند؟ یا اینکه مردم یا لااقل گروههایی در سوریه همراه جبهه مقاومتند؟ برای پاسخ به این پرسش به این نکته بیندیشید که آیا مقاومت سوریه تا امروز در اصل محصول ارتش کشور بوده یا مردم؟ آیا موفقیتهای سوریه در مقابل تکفیر داعشی محصول قدرت نظامی روسیه و ایران بوده یا اولا مردم سوریه؟ اگر بگوییم مردم سوریه اساسا حال مقاومت ندارند و منفعلند، آنچه ایران از دست داده در حد زمین است ولو به لحاظ جغرافیا مهم، نه حلقه ای از حلقات مقاومت، اگر بگویید مردم سوریه یا جریانات و گروههایی در آن، در وضعیت مقاومت قرار دارند، این حقیقت از دست نرفته و هنوز هم حضور دارد و طبیعتا کنشگری خواهد کرد. حقیقت مقاومت قبل از آنکه پدیده ای نظامی و سیاسی باشد یک حقیقت مردمی است. تحلیل جنگ بدون این ریشه اصلی خطا است.
سوال دوم آنچه ایران در داستان جنگ با داعش به دست آورد چه بود و امروز چه مقدار از آن از دست رفته؟ یک اینکه مقاومت یک حلقه آتشین منسجم جبهه ای حول اسراییل نبود و الان هست، این که از بین نرفته، دو اینکه قدرت ایمانی و سپس نظامی هر حلقه مقاومت در این حد نبود که اسراییل هیچ کدام را حتی حماس در محاصره کامل را نتوانسته نابود کند و بنای پذیرش این واقعیت را دارد سه اینکه پدیده داعش با تحریر الشام متفاوت است، آن امتی بود این ملی، آن تکفیری بود این عملگرا، آن سلاحش خوف بود این تزویر، داعش نابود شد و هنوز سر بر نیاورده، چهار اینکه اسراییل آن روز با امروز به لحاظ وضعیت درونی و مشروعیت جهانی و ضعف در چنین حال و روز و در لبه پرتگاه سقوط کامل نبود. اینها محصول جنگ با داعش است، پنج اینکه تشکیل انواع گروههای مقاومت در عراق و سوریه را نداشتیم که الان وجود دارند، شش اینکه پایگاه ها و ناوگان آمریکایی اینطور در کل منطقه تهدید نمیشد الان میشود، سوال اینکه با کنار رفتن حکومت بشار چه اندازه از این آورده های مهم مبارزه با استکبار بعد از جنگ در سوریه را از دست داده ایم؟
سوال سوم دقیقا نگران چه هستیم؟ طبیعتا فروپاشی کامل نظام سیاسی و هرج و مرج در سوریه خطرناک است، فضا برای دست اندازی دشمن فراهم تر میشود، احتمال ظهور گروههای عجیب و غریب جدید تکفیری زیاد است، این ضعف فشار بر مردم سوریه را بیشتر میکند، احتمال چند پارگی سوریه نیز هست و آن نیز بروز ضعف بیشتر این کشور خواهد بود و سوگیری همه منطقه نسبت به اسراییل را نیز تحت الشعاع قرار میدهد، حاکمیت موجودیتی مثل تحریر الشام نیز باعث ضعف مردم خواهد بود سوگیری حاکمیت این کشور به نفع اسراییل در منطقه بیشتر خواهد شد، چیزی شبیه ترکیه یا امارات البته با توجه به حال مردم سوریه و خوی اسراییل بعید است این موجودیت کاملا در اختیار جبهه استکبار قرار بگیرد لکن همه این سه احتمال نشان دهنده مسوولیت جدیدی است که کل جبهه مقاومت در قبال سوریه باید ایفا کند. و نه ایران نه کل مقاومت این حلقه مهم را رها نخواهد کرد. اما اینها معنایش ابدا بازگشت به گذشته نیست. دقت کنیم در وضعیت جنگ تمام عیار با جبهه استکبار هستیم میزنیم و میخوریم، آنچه اتفاق میافتد وضعیت جدیدی را شکل میدهد برای مبارزه، نه احساس انفعال و ترس و بازگشت.
@ali_mahdiyan
۲:۰۵
درباره سوریه ۳
سخنان دکتر خوش چشم در برنامه افق فلسطین خوب بود. رفقایی که ندیدند وقت بگذارند ببینند. کلا گفتگوهای مفید این مدت کم دیده ام. این مورد، مفید بود. ۱۸ آذر ۱۴۰۳ https://telewebion.com/episode/0x105cdadf
پ.ن. تکذیب جناب لاریجانی اهمیتی ندارد، اولا عینا همین نقل قول را آقای عراقچی هم از ایشان داشتند و این تکذیبیه ممکن است دلیل خاص دیگری داشته باشد، به فرض هم که درست باشد اثری در اصل مباحث ندارد.
@ali_mahdiyan
سخنان دکتر خوش چشم در برنامه افق فلسطین خوب بود. رفقایی که ندیدند وقت بگذارند ببینند. کلا گفتگوهای مفید این مدت کم دیده ام. این مورد، مفید بود. ۱۸ آذر ۱۴۰۳ https://telewebion.com/episode/0x105cdadf
پ.ن. تکذیب جناب لاریجانی اهمیتی ندارد، اولا عینا همین نقل قول را آقای عراقچی هم از ایشان داشتند و این تکذیبیه ممکن است دلیل خاص دیگری داشته باشد، به فرض هم که درست باشد اثری در اصل مباحث ندارد.
@ali_mahdiyan
۱۶:۰۱
صد برابر راهبردی تر از سقوط سوریه
عراقچی در گفتگوی ویژه خبری صدا و سیما گفت آنچه غافلگیرمان کرد سرعت عقب نشینی ارتش سوریه بود. او علت این عقب نشینی سریع را شکست در ساحت جنگ روانی و شناختی دانست و گفت فضا سازی ها باعث کاهش انگیزه ارتش شد.
طبیعتا نیروی میدان وقتی از گرفتن نتیجه "ناامید" شود، و نسبت به فرماندهان "بی اعتماد" ، انگیزه لازم برای جنگ در میدان پیدا نمیکند.
بله، سقوط سوریه یعنی ایران یک نقطه مهم راهبردی در نزدیکی مرز اسراییل را از دست داد، و حاکمیتی که در جهت جبهه مقاومت بود سقوط کرد. اما حالا توجه کنیم به این نکته که ساحت و زمینه شناختی مردم که در زیست بوم مجازی قرار دارد و همگی درش درگیرند، تحت حاکمیت همان دشمن است و ما در آنجا حاکمیتی نداریم. به نظرتان در این نبرد چند ضلعی کدام راهبردی تر است، سوریه یا حکمرانی مجازی؟ حکمرانی مجازی همانجایی است که به گفته وزیر خارجه ما یک کشور مهم برای مقاومت را زمین میزند.
هنوز جدی نگرفتیم ماجرا را. ذهنیت مردم ایران، عراق، لبنان، سوریه و بسیاری از کشورهای منطقه در فضای مجازی است که تحت حاکمیت دشمن است، نگاه کنید جناب رییس جمهور میگوید از رهبری پرسیدم درباره فیلترینگ و ایشان گفت من نگفتم فیلترینگ گفتم "حکمرانی مجازی" ولی عجیب است که جناب رییس جمهور یک جمله هم اشاره نکرد که خوب چه؟ برای حکمرانی مجازی چه کردیم؟ حدود بیست سال است رهبری همین را میگوید؟ مینالد؟ فریاد میزند؟ خوب چه شد؟
جدی نگرفتیم ماجرا را، بند آخر وصیتنامه حاج قاسم خطاب به حوزه است، او میگوید این دیده بان صحنه را رصد کرده و میگوید شما باید وسط بیایید. خناسان شما را به سکوت و ملاحظه نکشند، سه چهار سال پیش رهبری به حوزه های علمیه گفت وضع تبلیغ نگران کننده است، کانونهای عظیم تبلیغی ایجاد کنید، اینگونه پیش برویم اسلام سیلی میخورد، اما دریغ از یک مورد. جدی نگرفتیم ماجرا را وقتی شش سال پیش در بیانیه گام دوم رهبری گفت امروز ریشه ای ترین و فوری ترین جهاد، جهاد امید افزایی است. او بعدها گفت هیاتها کانون جهادتبیین شوند، او هر جا نشست گفت و گفت و تاکید کرد ، به گونه ای که شاید پر تکرار ترین سخنش تبیین و امیدافزایی بود.
جدی نگرفتیم ماجرا را که امروز روایت اول در بسیاری از رویدادها مال دشمن است و حتی بسیاری از حزب اللهی های انقلابی مسابقه گذاشته اند در ایجاد یاس، انسداد، و کار به جایی رسیده که در فضای مجازی برخی به نام انقلابی گری به فرمانده های عزیز ما با سوء ظن نگاه میکنند و این احساس بی اعتمادی به مسوولین کشور محصول کلان روایت مرجفونی است که در بین متدینین به زبان خودشان نفوذ کرده. انصافا نگاه کنیم ببینیم آیا سو گیری مجموع روایتهای متدینین به سمت تبیین و امید افزایی است یا روایت شکست و بی اعتمادی. خدا نکند در نقطه ای جبهه حق ضربه بخورد روایت های شکست است که شروع میشود به بالا آمدن، روایتهایی که خروجیش انسداد و ناامیدی و بی اعتمادی است. معدود راویان انگشت شمار امید افزایی در این صحنه به انواع برچسب ها متهم میشوند تا خاموش شوند.
این مساله بسیار جدی و راهبردی است. متاسفانه حکمرانی در صحنه شناخت مردم تحت ولایت الهی رهبر جبهه حق نیست. همه با هم مقصریم. صدها سوریه تلفات میدهیم اگر برای اینجا فکری نکنیم.
درباره سوریه۴
همشهری
@ali_mahdiyan
عراقچی در گفتگوی ویژه خبری صدا و سیما گفت آنچه غافلگیرمان کرد سرعت عقب نشینی ارتش سوریه بود. او علت این عقب نشینی سریع را شکست در ساحت جنگ روانی و شناختی دانست و گفت فضا سازی ها باعث کاهش انگیزه ارتش شد.
طبیعتا نیروی میدان وقتی از گرفتن نتیجه "ناامید" شود، و نسبت به فرماندهان "بی اعتماد" ، انگیزه لازم برای جنگ در میدان پیدا نمیکند.
بله، سقوط سوریه یعنی ایران یک نقطه مهم راهبردی در نزدیکی مرز اسراییل را از دست داد، و حاکمیتی که در جهت جبهه مقاومت بود سقوط کرد. اما حالا توجه کنیم به این نکته که ساحت و زمینه شناختی مردم که در زیست بوم مجازی قرار دارد و همگی درش درگیرند، تحت حاکمیت همان دشمن است و ما در آنجا حاکمیتی نداریم. به نظرتان در این نبرد چند ضلعی کدام راهبردی تر است، سوریه یا حکمرانی مجازی؟ حکمرانی مجازی همانجایی است که به گفته وزیر خارجه ما یک کشور مهم برای مقاومت را زمین میزند.
هنوز جدی نگرفتیم ماجرا را. ذهنیت مردم ایران، عراق، لبنان، سوریه و بسیاری از کشورهای منطقه در فضای مجازی است که تحت حاکمیت دشمن است، نگاه کنید جناب رییس جمهور میگوید از رهبری پرسیدم درباره فیلترینگ و ایشان گفت من نگفتم فیلترینگ گفتم "حکمرانی مجازی" ولی عجیب است که جناب رییس جمهور یک جمله هم اشاره نکرد که خوب چه؟ برای حکمرانی مجازی چه کردیم؟ حدود بیست سال است رهبری همین را میگوید؟ مینالد؟ فریاد میزند؟ خوب چه شد؟
جدی نگرفتیم ماجرا را، بند آخر وصیتنامه حاج قاسم خطاب به حوزه است، او میگوید این دیده بان صحنه را رصد کرده و میگوید شما باید وسط بیایید. خناسان شما را به سکوت و ملاحظه نکشند، سه چهار سال پیش رهبری به حوزه های علمیه گفت وضع تبلیغ نگران کننده است، کانونهای عظیم تبلیغی ایجاد کنید، اینگونه پیش برویم اسلام سیلی میخورد، اما دریغ از یک مورد. جدی نگرفتیم ماجرا را وقتی شش سال پیش در بیانیه گام دوم رهبری گفت امروز ریشه ای ترین و فوری ترین جهاد، جهاد امید افزایی است. او بعدها گفت هیاتها کانون جهادتبیین شوند، او هر جا نشست گفت و گفت و تاکید کرد ، به گونه ای که شاید پر تکرار ترین سخنش تبیین و امیدافزایی بود.
جدی نگرفتیم ماجرا را که امروز روایت اول در بسیاری از رویدادها مال دشمن است و حتی بسیاری از حزب اللهی های انقلابی مسابقه گذاشته اند در ایجاد یاس، انسداد، و کار به جایی رسیده که در فضای مجازی برخی به نام انقلابی گری به فرمانده های عزیز ما با سوء ظن نگاه میکنند و این احساس بی اعتمادی به مسوولین کشور محصول کلان روایت مرجفونی است که در بین متدینین به زبان خودشان نفوذ کرده. انصافا نگاه کنیم ببینیم آیا سو گیری مجموع روایتهای متدینین به سمت تبیین و امید افزایی است یا روایت شکست و بی اعتمادی. خدا نکند در نقطه ای جبهه حق ضربه بخورد روایت های شکست است که شروع میشود به بالا آمدن، روایتهایی که خروجیش انسداد و ناامیدی و بی اعتمادی است. معدود راویان انگشت شمار امید افزایی در این صحنه به انواع برچسب ها متهم میشوند تا خاموش شوند.
این مساله بسیار جدی و راهبردی است. متاسفانه حکمرانی در صحنه شناخت مردم تحت ولایت الهی رهبر جبهه حق نیست. همه با هم مقصریم. صدها سوریه تلفات میدهیم اگر برای اینجا فکری نکنیم.
درباره سوریه۴
همشهری
@ali_mahdiyan
۴:۲۸
تحلیل شکست سوریه بر مبنای مکتب امام
نکته اول آنکه ثمره درگیری با دشمن و فشار تحریم ، صحنه را برای رشد کیفی افراد فراهم میکند. (بحث درباره اثر تحریم و اساسا حرمان را امام در چهل حدیث و در صحیفه بحث ورود به ضیافه الله تقریر کرده است) یعنی مهمترین آورده درگیری اسد با نظام کفر و سلطه میتوانست جوشش یک جریان مقاومت مقتدر مردمی در دل سوریه باشد، جالب است که سپاه قدس ایران در تعامل با اسد او را به ایجاد چنین هویتی تشویق کرد و جمعیت دفاع ملی سوریه را تشکیل داد(قوات الدفاع الوطنی) سردار شهید حسین همدانی این پیشنهاد را با الگو گیری از بسیج مستضعفین ایران برای پر کردن ضعف جدی ارتش سوریه شکل داد.
دقت کنید در مبارزه با استکبار هر جا تهدید و فشار اقتصادی و سیاسی و امنیتی و نظامی و امثالهم جدی میشود، اتفاقا زمانه رشد کیفی جامعه است که خود را در ایجاد جوششهای مردمی و رشد کیفی خواص نشان میدهد، کاری که رهبری دائما در ایران انجام میدهد، در داستان فشار اقتصادی، بحث اقتصاد مقاومتی و تولید و مجموعه های دانش بنیان و امثالهم در فشار جنگ شناختی بحث جهاد تبیین و کانونهای عظیم تبلیغ در دوران مشکلات علمی بحث مجموعه های جوششی علمی و تحقیقاتی و دانش بنیان در همه عرصه ها همین است.
نکته دوم اما این است که این روح قیام و مقاومت در بین مجاهدین جلودار و دردکشیده ها و محرومین و مستضفین در پیکری به نام تشکل ولایی است که عمل میکند. اگر ساختار ولایی شکل بگیرد این قدرت ظهور میکند. این نکته مهمی است که عامل حفظ قیام و انقلاب در ایران بوده، اساسی ترین عامل محافظت کننده از انقلاب و قیام و مقاومت، نظام ولایی است که رابطه منسجم تشکیلاتی ایمانی با هم و با حاکمیت دارند و درگیر دشمنند. (این بحث را در بخش ولایت کتاب طرح کلی و نسبتش با مقوله بعثت (قیام) و ایمان ببینید)
مهمترین خطای راهبردی اسد به نظر من این بود که این قدرت مهم و فوق راهبردی را معامله کرد و از بین برد. او خیال میکرد قدرت اصلی حفظ کشور از جانب روسیه یا هر کشور خارجی تامین میشود. نیاز به پول ، نیاز به ابزار نظامی برای او مهمتر از نیاز به این نیروی کلیدی مردمی بود که اساسی ترین دست آورد سالها مبارزه اش هم بود، با آنها میشد فشار های مختلف دشمن را حل کرد و بلکه باید گفت فشار های دشمن اصلیترین زمینه ساز توسعه این قدرت بود.در همین حمله اخیر اگر نیروی مردمی متشکل مقاوم در سوریه وجود داشت بازدارندگی مقابل تروریستها حتما بیشتر بود و البته حتما فرصت برای حلقات دیگر جبهه هم فراهم میشد که کمک کنند و اینطور به سرعت همه غافلگیر نمیشدند.
نکته سوم آنکه ریشه اصلی چنین خطایی از ناحیه بشار اسد این بود که مبارزه اسد طعم روسی داشت. طعم روسی اتکای جدی تر بر ابزار و قدرت ظاهری است تا هویت ایمانی مردمی. (در این باره بیشتر باید نوشت) قرآن شکست جنگ احد را که در دل فضای مقاومت اتفاق میافتاد ناشی از سه نکته تنازعتم ، فشلتم و عصیتم میداند یعنی شکست ساختار، و ریشه این سه را نیز البته نوعی دنیا خواهی و ظاهربینی است.
اما دو نتیجه :
نتیجه اول اینکه همین امروز هم ملت سوریه میتوانند در بستر این فشار های موجود مجموعه های متشکل مقاومت متصل به جبهه مقاومت شکل دهند، این میتواند آن "ظرفیت در دل تهدید" و "لطف خفیه ای" باشد که شرایط بغرنج سوریه امروز میتواند به آن مدد دهد. ایران باید روی کمک به ایجاد و متشکل کردن چنین قدرت جوشیده ای در سوریه فکر کند.
نتیجه دوم اینکه این ماجرا برای ما هم یک درس متفاوت دارد. رفقا، قدرت انسجام ولاییمان را ما هم باید جدی بگیریم. اگر باید درسی از سوریه بگیریم فقط اینکه مراقب دوقطبی سازها و بی اعتماد کنندگان به ساختار حاکمیت باشیم، این مرض، قدرت اصلی نیروهای کیفی انقلابی ایران را کم میکند.
درباره سوریه۵
@ali_mahdiyan
نکته اول آنکه ثمره درگیری با دشمن و فشار تحریم ، صحنه را برای رشد کیفی افراد فراهم میکند. (بحث درباره اثر تحریم و اساسا حرمان را امام در چهل حدیث و در صحیفه بحث ورود به ضیافه الله تقریر کرده است) یعنی مهمترین آورده درگیری اسد با نظام کفر و سلطه میتوانست جوشش یک جریان مقاومت مقتدر مردمی در دل سوریه باشد، جالب است که سپاه قدس ایران در تعامل با اسد او را به ایجاد چنین هویتی تشویق کرد و جمعیت دفاع ملی سوریه را تشکیل داد(قوات الدفاع الوطنی) سردار شهید حسین همدانی این پیشنهاد را با الگو گیری از بسیج مستضعفین ایران برای پر کردن ضعف جدی ارتش سوریه شکل داد.
دقت کنید در مبارزه با استکبار هر جا تهدید و فشار اقتصادی و سیاسی و امنیتی و نظامی و امثالهم جدی میشود، اتفاقا زمانه رشد کیفی جامعه است که خود را در ایجاد جوششهای مردمی و رشد کیفی خواص نشان میدهد، کاری که رهبری دائما در ایران انجام میدهد، در داستان فشار اقتصادی، بحث اقتصاد مقاومتی و تولید و مجموعه های دانش بنیان و امثالهم در فشار جنگ شناختی بحث جهاد تبیین و کانونهای عظیم تبلیغ در دوران مشکلات علمی بحث مجموعه های جوششی علمی و تحقیقاتی و دانش بنیان در همه عرصه ها همین است.
نکته دوم اما این است که این روح قیام و مقاومت در بین مجاهدین جلودار و دردکشیده ها و محرومین و مستضفین در پیکری به نام تشکل ولایی است که عمل میکند. اگر ساختار ولایی شکل بگیرد این قدرت ظهور میکند. این نکته مهمی است که عامل حفظ قیام و انقلاب در ایران بوده، اساسی ترین عامل محافظت کننده از انقلاب و قیام و مقاومت، نظام ولایی است که رابطه منسجم تشکیلاتی ایمانی با هم و با حاکمیت دارند و درگیر دشمنند. (این بحث را در بخش ولایت کتاب طرح کلی و نسبتش با مقوله بعثت (قیام) و ایمان ببینید)
مهمترین خطای راهبردی اسد به نظر من این بود که این قدرت مهم و فوق راهبردی را معامله کرد و از بین برد. او خیال میکرد قدرت اصلی حفظ کشور از جانب روسیه یا هر کشور خارجی تامین میشود. نیاز به پول ، نیاز به ابزار نظامی برای او مهمتر از نیاز به این نیروی کلیدی مردمی بود که اساسی ترین دست آورد سالها مبارزه اش هم بود، با آنها میشد فشار های مختلف دشمن را حل کرد و بلکه باید گفت فشار های دشمن اصلیترین زمینه ساز توسعه این قدرت بود.در همین حمله اخیر اگر نیروی مردمی متشکل مقاوم در سوریه وجود داشت بازدارندگی مقابل تروریستها حتما بیشتر بود و البته حتما فرصت برای حلقات دیگر جبهه هم فراهم میشد که کمک کنند و اینطور به سرعت همه غافلگیر نمیشدند.
نکته سوم آنکه ریشه اصلی چنین خطایی از ناحیه بشار اسد این بود که مبارزه اسد طعم روسی داشت. طعم روسی اتکای جدی تر بر ابزار و قدرت ظاهری است تا هویت ایمانی مردمی. (در این باره بیشتر باید نوشت) قرآن شکست جنگ احد را که در دل فضای مقاومت اتفاق میافتاد ناشی از سه نکته تنازعتم ، فشلتم و عصیتم میداند یعنی شکست ساختار، و ریشه این سه را نیز البته نوعی دنیا خواهی و ظاهربینی است.
اما دو نتیجه :
نتیجه اول اینکه همین امروز هم ملت سوریه میتوانند در بستر این فشار های موجود مجموعه های متشکل مقاومت متصل به جبهه مقاومت شکل دهند، این میتواند آن "ظرفیت در دل تهدید" و "لطف خفیه ای" باشد که شرایط بغرنج سوریه امروز میتواند به آن مدد دهد. ایران باید روی کمک به ایجاد و متشکل کردن چنین قدرت جوشیده ای در سوریه فکر کند.
نتیجه دوم اینکه این ماجرا برای ما هم یک درس متفاوت دارد. رفقا، قدرت انسجام ولاییمان را ما هم باید جدی بگیریم. اگر باید درسی از سوریه بگیریم فقط اینکه مراقب دوقطبی سازها و بی اعتماد کنندگان به ساختار حاکمیت باشیم، این مرض، قدرت اصلی نیروهای کیفی انقلابی ایران را کم میکند.
درباره سوریه۵
@ali_mahdiyan
۱۷:۲۶
فاصله محسوس
سخنان رهبری را شنیدیم، شاخص خوبی است که هم حال خودمان را هم دوستانمان را و هم مجموعه تحلیلگرانی که ذهنمان را به آنها متصل کرده ایم در این مدت بسنجیم و مقایسه کنیم. آیا فاصله محسوسی را احساس نکردیم؟ روی این فاصله محسوس بیندیشیم.
آنها که میگفتند نگاه های ایمانی و معنوی به صحنه اصل نیست و واقع گرایی نیست، نگاه کنند به سخنان رهبری درباره معنای مقاومت و حقیقت آن که از جنس ایمان است و تحریم و جنگ و بلایا و دردها اتفاقا توسعه اش میدهد، و وعده بروز و جوشش جوانان سوری بر همین مبنا که توسط رهبری تبیین و ترسیم شد. خوب این فهم را نداشته باشی خیال میکنی داری سخن انقلابی میگویی ولی کل هیکل حرف زدنت بوی ترس و انفعال خواهد داد. بفهمی یا نفهمی. کاش صدا و سیما جلوی این سبک تحلیلها که بوی چپ در مبارزه شان جدی است میگرفت و راه نمیداد، این نگاه حرف از جنگ میزند ظاهرا جنگ را هم دوست دارد ولی دل مردم را خالی میکنند، این جنس ظاهرگرایی در تبیین واقعیت، خواه ناخواه مصداق کلان روایت مرجفون میشود.
آنها که شکست حکومت بشار را به فشار اقتصادی و تحریم و اینها ربط میدادند که نتیجه بگیرند برویم وا بدهیم و کوتاه بیاییم که شکست نخوریم، اینها هم کاش کمی میاندیشیدند که اگر بنا بود اینگونه بیندیشیم اساسا پهلوی که بود چه لزومی داشت به اینکه نوکری و بردگی استکبار را کنار بزنیم. این که ظاهرگرایانه و عادی امور را تحلیل میکنیم یعنی دستگاه محاسبات ما غربی است و نه ایمانی، زاویه نگاه ما غربی است نه ایمانی، راه حل به دست آوردن این عقلانیت ایمانی که نگاه جامع به صحنه دارد که هم ظاهر را ببیند و هم غیب و عمق را اتصال به اندیشه رهبران انقلاب اسلامی و تربیت کردن ذهن با آنها است.
خالی کردن دل مردم(کلان روایت مرجفون) جرم است، کاری به بحثهای قانونی و حقوقی و کیفری اش ندارم، اما راه اینکه من و امثال من در دایره خالی کنندگان دل مردم قرار نگیریم این است که اول خودمان صحنه را درست ببینیم که دل خودمان خالی نشود.
درباره سوریه۶
@ali_mahdiyan
سخنان رهبری را شنیدیم، شاخص خوبی است که هم حال خودمان را هم دوستانمان را و هم مجموعه تحلیلگرانی که ذهنمان را به آنها متصل کرده ایم در این مدت بسنجیم و مقایسه کنیم. آیا فاصله محسوسی را احساس نکردیم؟ روی این فاصله محسوس بیندیشیم.
آنها که میگفتند نگاه های ایمانی و معنوی به صحنه اصل نیست و واقع گرایی نیست، نگاه کنند به سخنان رهبری درباره معنای مقاومت و حقیقت آن که از جنس ایمان است و تحریم و جنگ و بلایا و دردها اتفاقا توسعه اش میدهد، و وعده بروز و جوشش جوانان سوری بر همین مبنا که توسط رهبری تبیین و ترسیم شد. خوب این فهم را نداشته باشی خیال میکنی داری سخن انقلابی میگویی ولی کل هیکل حرف زدنت بوی ترس و انفعال خواهد داد. بفهمی یا نفهمی. کاش صدا و سیما جلوی این سبک تحلیلها که بوی چپ در مبارزه شان جدی است میگرفت و راه نمیداد، این نگاه حرف از جنگ میزند ظاهرا جنگ را هم دوست دارد ولی دل مردم را خالی میکنند، این جنس ظاهرگرایی در تبیین واقعیت، خواه ناخواه مصداق کلان روایت مرجفون میشود.
آنها که شکست حکومت بشار را به فشار اقتصادی و تحریم و اینها ربط میدادند که نتیجه بگیرند برویم وا بدهیم و کوتاه بیاییم که شکست نخوریم، اینها هم کاش کمی میاندیشیدند که اگر بنا بود اینگونه بیندیشیم اساسا پهلوی که بود چه لزومی داشت به اینکه نوکری و بردگی استکبار را کنار بزنیم. این که ظاهرگرایانه و عادی امور را تحلیل میکنیم یعنی دستگاه محاسبات ما غربی است و نه ایمانی، زاویه نگاه ما غربی است نه ایمانی، راه حل به دست آوردن این عقلانیت ایمانی که نگاه جامع به صحنه دارد که هم ظاهر را ببیند و هم غیب و عمق را اتصال به اندیشه رهبران انقلاب اسلامی و تربیت کردن ذهن با آنها است.
خالی کردن دل مردم(کلان روایت مرجفون) جرم است، کاری به بحثهای قانونی و حقوقی و کیفری اش ندارم، اما راه اینکه من و امثال من در دایره خالی کنندگان دل مردم قرار نگیریم این است که اول خودمان صحنه را درست ببینیم که دل خودمان خالی نشود.
درباره سوریه۶
@ali_mahdiyan
۱۱:۱۹
چند نکته از استاد خامنهای
رفقای عزیزم ! "«تبیین» این است که آنچه واقع شده و احیاناً سعی میشود از چشمها مخفی بماند، تا آن جایی که ما میبینیم و میفهمیم بیان کنیم"پس اگر شما هم آمدید آن بخش از جنگ را که همه میبینند مثل خرابیها و جنایتها و امثالهم را بیان کردید که ظاهر امور است و ابعاد پنهان ماجرا مثل عمق و باطن امور، راهبردهای دو جبهه و امثالهم را بحث نکردی، شما تبیین نکرده اید و در جهاد تبیین نقش نداشته اید، بگردید ابعاد مهم پنهان مانده را بیان کنید. برای اینکار نیاز به زاویه نگاه عمیق و کلان و راهبردی دارید. تمرین کنید.
برادرانم! آنچه در سوریه رخ داد "محصول یک نقشهی مشترک آمریکایی و صهیونیستی است" عادت کنیم دستهای پشت صحنه را کشف کنیم. نگاه کنید رهبری برای اثبات این نکته به همان اطلاعاتی توجه داد که پیش چشم همه ما بود. نه یک امر مخفی در میدان. آنها که میگویند میدان را نمیدانیم و مسوولین و فرماندهها به ما نمیگویند و امثال این ادعاها، سر کارتان میگذارند.
دوستان عزیزم! که یک کلمه جنگ وجودی را از رهبری شنیده اید و تفاسیر ظاهرگرایانه خودتان را برش بار میکنید، دقت کنید: "«جبههی مقاومت» یک سختافزار نیست که بشکند یا از هم فرو بریزد یا نابود بشود. «مقاومت» یک ایمان است، یک تفکّر است، یک تصمیم قلبی و قطعی است؛ مقاومت یک مکتب است، یک مکتب اعتقادی است. چیزی که ایمان یک عدّه مردم است، چیز قراردادیای نیست ــ که من حالا میگویم چرا ایمان مردم است ــ این، با فشار آوردن نهفقط ضعیف نمیشود بلکه قویتر میشود."فهم جنگ وجودی درباره جبهه حق نیاز به این زاویه نگاه عمیق به جبهه حق دارد. این را نفهمید متوجه نمیشوید خطر وجودی برای جبهه حق چیست؟ آیا این تخیلات شما است؟ هر ضربه ای و ثلمه ای را خطر وجودی نمیگویند. با چرتکه غربی نمیشود حقیقت حق را محاسبه کرد.
برادرانم! سبک جنگیدن ایران را یاد بگیرید: " نه منطقی است، نه افکار عمومی آن را قبول میکنند که ارتشی از اینجا بلند شود برود و به جای ارتش آنها بجنگد"جبهه حق ملاحظه قواعد بین المللی و افکار عمومی را میکند و آرمان و جهت گیری اش را پیش میبرد. ببینید شما هم متوجه این روشها بوده اید تا امروز؟
عزیزان! راهکار مقاومت همین جوششهای مردمی است. مهمترین اشکال در کار سوریه همین از بین بردن بسیج مردمی بود که ریشه اش ضعف در روح مقاومت و اعتماد به دشمن بود. ایران ولو این قصه زمان ببرد راهبردش در سوریه همین خیزش مردم و جوانان است. نگاه کنید ببینید شما هم به همین راهبرد میاندیشید؟ یا مشکلات اقتصادی و نظامی و چه و چه را ریشه مشکل دیدید؟
بزرگواران! "ملّت ایران به ارتش خود، به سپاه خود مباهات میکند، افتخار میکند. مسئولان بالای نیروهای مسلّح، سازمانهای مسلّح"بروید ببینید اگر فرماندهان نظامی خود را تحقیر کردید ، توهین کردید، بی اعتمادی ایجاد کردید، رفتارشان را فیک و سر کاری و بلوف و امثالهم تلقی کردید، توبه کنید. بروید ببینید چطور دل دیگران را خالی کردید با این احساس روانی و بی استدلالتان که با نگاه رهبری زمین تا آسمان متفاوت است.
نکات بیش از این بود ولی در این مجال بیش از این نمیگنجید. این رهبر حکیم است استاد همه ما است، با او میشود رشد کرد. قدر بدانیمش.
درباره سوریه۷
@ali_mahdiyan
رفقای عزیزم ! "«تبیین» این است که آنچه واقع شده و احیاناً سعی میشود از چشمها مخفی بماند، تا آن جایی که ما میبینیم و میفهمیم بیان کنیم"پس اگر شما هم آمدید آن بخش از جنگ را که همه میبینند مثل خرابیها و جنایتها و امثالهم را بیان کردید که ظاهر امور است و ابعاد پنهان ماجرا مثل عمق و باطن امور، راهبردهای دو جبهه و امثالهم را بحث نکردی، شما تبیین نکرده اید و در جهاد تبیین نقش نداشته اید، بگردید ابعاد مهم پنهان مانده را بیان کنید. برای اینکار نیاز به زاویه نگاه عمیق و کلان و راهبردی دارید. تمرین کنید.
برادرانم! آنچه در سوریه رخ داد "محصول یک نقشهی مشترک آمریکایی و صهیونیستی است" عادت کنیم دستهای پشت صحنه را کشف کنیم. نگاه کنید رهبری برای اثبات این نکته به همان اطلاعاتی توجه داد که پیش چشم همه ما بود. نه یک امر مخفی در میدان. آنها که میگویند میدان را نمیدانیم و مسوولین و فرماندهها به ما نمیگویند و امثال این ادعاها، سر کارتان میگذارند.
دوستان عزیزم! که یک کلمه جنگ وجودی را از رهبری شنیده اید و تفاسیر ظاهرگرایانه خودتان را برش بار میکنید، دقت کنید: "«جبههی مقاومت» یک سختافزار نیست که بشکند یا از هم فرو بریزد یا نابود بشود. «مقاومت» یک ایمان است، یک تفکّر است، یک تصمیم قلبی و قطعی است؛ مقاومت یک مکتب است، یک مکتب اعتقادی است. چیزی که ایمان یک عدّه مردم است، چیز قراردادیای نیست ــ که من حالا میگویم چرا ایمان مردم است ــ این، با فشار آوردن نهفقط ضعیف نمیشود بلکه قویتر میشود."فهم جنگ وجودی درباره جبهه حق نیاز به این زاویه نگاه عمیق به جبهه حق دارد. این را نفهمید متوجه نمیشوید خطر وجودی برای جبهه حق چیست؟ آیا این تخیلات شما است؟ هر ضربه ای و ثلمه ای را خطر وجودی نمیگویند. با چرتکه غربی نمیشود حقیقت حق را محاسبه کرد.
برادرانم! سبک جنگیدن ایران را یاد بگیرید: " نه منطقی است، نه افکار عمومی آن را قبول میکنند که ارتشی از اینجا بلند شود برود و به جای ارتش آنها بجنگد"جبهه حق ملاحظه قواعد بین المللی و افکار عمومی را میکند و آرمان و جهت گیری اش را پیش میبرد. ببینید شما هم متوجه این روشها بوده اید تا امروز؟
عزیزان! راهکار مقاومت همین جوششهای مردمی است. مهمترین اشکال در کار سوریه همین از بین بردن بسیج مردمی بود که ریشه اش ضعف در روح مقاومت و اعتماد به دشمن بود. ایران ولو این قصه زمان ببرد راهبردش در سوریه همین خیزش مردم و جوانان است. نگاه کنید ببینید شما هم به همین راهبرد میاندیشید؟ یا مشکلات اقتصادی و نظامی و چه و چه را ریشه مشکل دیدید؟
بزرگواران! "ملّت ایران به ارتش خود، به سپاه خود مباهات میکند، افتخار میکند. مسئولان بالای نیروهای مسلّح، سازمانهای مسلّح"بروید ببینید اگر فرماندهان نظامی خود را تحقیر کردید ، توهین کردید، بی اعتمادی ایجاد کردید، رفتارشان را فیک و سر کاری و بلوف و امثالهم تلقی کردید، توبه کنید. بروید ببینید چطور دل دیگران را خالی کردید با این احساس روانی و بی استدلالتان که با نگاه رهبری زمین تا آسمان متفاوت است.
نکات بیش از این بود ولی در این مجال بیش از این نمیگنجید. این رهبر حکیم است استاد همه ما است، با او میشود رشد کرد. قدر بدانیمش.
درباره سوریه۷
@ali_mahdiyan
۱۸:۵۸
داستان هبوط.mp3
۵۶:۰۵-۱۲.۸۴ مگابایت
۶:۳۸
بالقیس.mp3
۴۷:۳۰-۱۰.۸۸ مگابایت
۶:۴۳
بازارسال شده از کشکول|محسن مهدیان
بی آبروئی در تناقض سوریه
حجاب بد است اگر بخواهد منشا مبارزه شود. واگرنه تروریست ها سوری به حجاب و اختلاط زن و مرد تذکر می دهند و اتفاقا غربی های وطنی به تماشا ایستاده و کف می زنند. دیکتاتوری هم خیلی بد نیست. مهم اینست که این تیغ و چماق در کف چه کسی است. اگر دست طالبان افغانستان باشد بد است اما اگر همان طالبان به اسم دیگری در سوریه ادم بکشند آزادی است. حق طبیعی شان است. یک تروریست سابقه دار را یکبار برای سرش جایزه قرار می دهند و بار دیگر در سوریه استخدام و ریشش را زده و کت و شلوار تنش می کنند تا ری برند شود. عجیب اینکه عده ای آب از دهان شان راه افتاده و استقبال می کنند.رقص و آواز هم هرجایی نشانه توسعه نیست. یک جائی می رسد که جلوه آزادی غربی، در دیکتاتوری تکفیری است.بشار اسدی که با قرائت آزادی در غرب همراه است را به جرم دفاع از مقاومت، دیکتاتور می دانند، اما دیگر کشورهای عربی که سرتاپا خفقانند می شوند جلوه دموکراسی.شکستن حاکمیت کشورها اگر درباره اوکراین باشد می شود تحریم همه جانبه، اما اگر جولان و سوریه باشد می شود دفاع از حق صهیونیست ها. عجیب است که کمر غرب و غرب پرستان زیر بار این همه تناقض خرد نمی شوند. مشکل غرب و آمریکا حتی دین هم نبوده و نیست. دینی که از آن مبارزه با ظالم در نیاید را از تل آویو تا واشنگتن استقبال می کنند. نماز اول وقت و قرآن خوش صوت عربستان را آمریکا هم صله می دهد. قرآن وقتی مورد غصب واقع می شود که در غزه کودک و جوان حماس را علیه صهوینست ها به خط کند و به پیروزی نهایی امید دهد و مکتب تربیتی بسازد.اینها حتی فرصت نمی کنند بوی متعفن و لجن تناقض های شان را جمع و جورکنند. اما چرا؟ این اعتماد به نفس دروغگوئی را از کجا آورده اند؟ یک زن در ایران به مرگ طبیعی بمیرد می شود بهانه شورش. اما هزارن زن و کودک در غزه سلاخی شود حق صهیونیست هاست. همان ها که در ایران به بهانه دفاع از زنان، خیابان را آتش کشیدند، در غزه با لباس ارتش صهیونیستی، دختران مقاومت را به خون کشیدند. و حالا خیلی وقاحت می خواهد که جرثومه فسادی مثل نتانیاهو با آن کارنامه جنایتکارانه، جلوی دوربین ظاهر شود و چشم در چشم مردم ایران، شعار زن زندگی آزادی دهد. منشا این بی شرمی هویتی و دریدگی ساختاری چیست؟ پاسخ: محاسبات غلط از مردم ایران. اینها سالهاست افکار عمومی دنیا را با سکس و خشونت فریب می دهند و بی حس و بی عار می کنند؛ اما این روزها با قدرت رسانه حتی در اغوا و اغفال مردم دنیا نیز ناکام هستند، چه رسد به مردم سیاسی ایران. ملتی که سالهاست باچشم باز حوادث را رصد می کنند. این محاسبات غلط همان است که رهبری انقلاب چندی پیش تذکر دادند و البته باید به چشم دشمن آورد. مسئولین سهم دارند اما چه بسا اصلاح این خطا نیز همچنان از طریق رسانه است و جهاد تبیین.همشهری@mahdian_mohsen
حجاب بد است اگر بخواهد منشا مبارزه شود. واگرنه تروریست ها سوری به حجاب و اختلاط زن و مرد تذکر می دهند و اتفاقا غربی های وطنی به تماشا ایستاده و کف می زنند. دیکتاتوری هم خیلی بد نیست. مهم اینست که این تیغ و چماق در کف چه کسی است. اگر دست طالبان افغانستان باشد بد است اما اگر همان طالبان به اسم دیگری در سوریه ادم بکشند آزادی است. حق طبیعی شان است. یک تروریست سابقه دار را یکبار برای سرش جایزه قرار می دهند و بار دیگر در سوریه استخدام و ریشش را زده و کت و شلوار تنش می کنند تا ری برند شود. عجیب اینکه عده ای آب از دهان شان راه افتاده و استقبال می کنند.رقص و آواز هم هرجایی نشانه توسعه نیست. یک جائی می رسد که جلوه آزادی غربی، در دیکتاتوری تکفیری است.بشار اسدی که با قرائت آزادی در غرب همراه است را به جرم دفاع از مقاومت، دیکتاتور می دانند، اما دیگر کشورهای عربی که سرتاپا خفقانند می شوند جلوه دموکراسی.شکستن حاکمیت کشورها اگر درباره اوکراین باشد می شود تحریم همه جانبه، اما اگر جولان و سوریه باشد می شود دفاع از حق صهیونیست ها. عجیب است که کمر غرب و غرب پرستان زیر بار این همه تناقض خرد نمی شوند. مشکل غرب و آمریکا حتی دین هم نبوده و نیست. دینی که از آن مبارزه با ظالم در نیاید را از تل آویو تا واشنگتن استقبال می کنند. نماز اول وقت و قرآن خوش صوت عربستان را آمریکا هم صله می دهد. قرآن وقتی مورد غصب واقع می شود که در غزه کودک و جوان حماس را علیه صهوینست ها به خط کند و به پیروزی نهایی امید دهد و مکتب تربیتی بسازد.اینها حتی فرصت نمی کنند بوی متعفن و لجن تناقض های شان را جمع و جورکنند. اما چرا؟ این اعتماد به نفس دروغگوئی را از کجا آورده اند؟ یک زن در ایران به مرگ طبیعی بمیرد می شود بهانه شورش. اما هزارن زن و کودک در غزه سلاخی شود حق صهیونیست هاست. همان ها که در ایران به بهانه دفاع از زنان، خیابان را آتش کشیدند، در غزه با لباس ارتش صهیونیستی، دختران مقاومت را به خون کشیدند. و حالا خیلی وقاحت می خواهد که جرثومه فسادی مثل نتانیاهو با آن کارنامه جنایتکارانه، جلوی دوربین ظاهر شود و چشم در چشم مردم ایران، شعار زن زندگی آزادی دهد. منشا این بی شرمی هویتی و دریدگی ساختاری چیست؟ پاسخ: محاسبات غلط از مردم ایران. اینها سالهاست افکار عمومی دنیا را با سکس و خشونت فریب می دهند و بی حس و بی عار می کنند؛ اما این روزها با قدرت رسانه حتی در اغوا و اغفال مردم دنیا نیز ناکام هستند، چه رسد به مردم سیاسی ایران. ملتی که سالهاست باچشم باز حوادث را رصد می کنند. این محاسبات غلط همان است که رهبری انقلاب چندی پیش تذکر دادند و البته باید به چشم دشمن آورد. مسئولین سهم دارند اما چه بسا اصلاح این خطا نیز همچنان از طریق رسانه است و جهاد تبیین.همشهری@mahdian_mohsen
۱۹:۵۵
زوجیت و حرکت
در اندیشه توحیدی، مساله وحدت بسیار پررنگ است، فاینما تولوا فثم وجه الله، آری او ظاهر و باطن و اول و آخر همه امور است. همو که "اَحَد" است. قل هو الله احد. او که هستی را پر کرده است الله الصمد. اما دقت کنیم وحدت او در مقابل کثرت نیست بلکه حاکم بر کثرت است. آن خدای واحد، قهار است. لمن الملک الیوم، لله الواحد القهار. همینطور وحدت او ما فوق آن وحدتی است که مقابل کثرت است. او احد است و احد یعنی ما فوق و جمع کننده وحدت و کثرت.
طبیعی است که اگر بنا باشد خالقی با چنین ویژگی و صفتی خود را به تماشا بکشد و اینگونه مخلوقات را بیافریند، در چنین نظام آفرینشی، بحث از زوجیت شکل میگیرد. زوجیت در نهاد عالم خلق نهفته. و من كل شيء خلقنا زوجين. زوجیت، دوتایی و دولنگه ای است که با هم یک واحد را میسازند. یکدیگر را تکمیل میکنند و یک حقیقت واحد را شکل میدهند.
بین این دو حقیقت نیز رابطه دو سویه ای وجود دارد از یک سوی موده است و از سوی دیگر رحمت. و جعلنا بینکم موده و رحمه. این حقیقت حرکتی حبی است که تلائم دو جهت مردانه و زنانه هستی در تمام ذرات را شکل میدهد و یک سکون و آرامش و توازنی را در عالم محقق میکند. لتسکنوا الیها
اگر خلق عالم را با همین دو جهت وحدت و کثرت و وحدت ما فوق آن دو شناختیم آنگاه به تعبیر قرآن "کما بداکم تعودون"، مسیر بازگشت فطری انسان هم روشن میشود. دین که مسیر هدایت و بازگشت است سازگار با خلق و فطرت است فاقم وجهک للدین حنیفا فطره الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله. برای همین است که در عالم ماده هر چه در ذرات دقت میکنند، دوتایی و زوج میابند.
برای همین است که سلوک انسان را دو نوع حرکت میسازد، در خلاف جهت حرکت حبی، که خلق را میساخت، از کثرت به وحدت و بالعکس، اسفار اربعه را همین دو تایی ها میسازد. برای همین است که لیل و نهار شکل میگیرد و انسان را آرام میکند. برای همین است که صراط مستقیم پیامبر خاتم ذوالعینین است صاحب دو چشم است. کثرت و وحدت را در هماهنگی با هم میبیند. نه از دنیا فرار میکند نه غرق در دنیا میشود.
برای همین است که آدم و حوا به نحو زوج خلق شدند و هبوط کردند و بعد هم توبه نمودند. برای همین است که نوح از هر جنبنده ای زوجی را سوار بر کشتی نمود. برای همین است که ساختار مطلوب جامعه توحیدی، مرکزی دارد و دامنه ای. امام و امت و کل نظام حقوقی اش در رابطه این دو جهت شکل میگیرد. در عین اینکه مردمسالارند، امام سالار است. وحی سالار است و عقل سالار است.
بساط هستی بر جنگ و درگیری و دیالکتیک نیست بلکه بر صلح و تلائم و تناکح است. لو تبع الحق اهواءهم لفسدت السماوات و الارض و من فیهن. هستی همه اش مدد میدهد جریان حق را که نفی و محو کند درگیری و جنگ را. ان الباطل کان زهوقا. مناشئ اصلی این جنگ و درگیری آن جریانی است که با اراده دین و خلقت مقابله میکند. ذات همه اشیا در جنگ حق و باطل به نفع حق است. باطل مثل کف روی آب نابود میشود. فاما الزبد فیذهب جفاء و ما ینفع الناس فیمکث فی الارض. جنگ و جریان جنگ آفرین نابود میشود و محو میشود، بنیاد عالم بر زوجیت و مودت و رحمت و سکونت است، که حقیقت و اصالت در تحولات هستی را شکل میدهد، تناکح و زوجیت اصیل است و جنگ و دیالکتیک اعتباری است، تاریخ را آن صیرورت و حرکت اصیل پیش میبرد. جنگ محو میشود، جنگ طلبان محو میشوند، محو گام به گام جنگ طلبان عالم، در پرتو حرکت حقیقی تاریخ که در جان هستی و جان مومنین رقم میخورد محقق میشود. چشمی که جنگ را میبیند و باطن آن را که ظهور گام به گام زوجیت و وحدت برتر و ایمانی است را نمیبیند، مثل کسی است که کف را میبیند و آب را نمیبیند.
@ali_mahdiyan
در اندیشه توحیدی، مساله وحدت بسیار پررنگ است، فاینما تولوا فثم وجه الله، آری او ظاهر و باطن و اول و آخر همه امور است. همو که "اَحَد" است. قل هو الله احد. او که هستی را پر کرده است الله الصمد. اما دقت کنیم وحدت او در مقابل کثرت نیست بلکه حاکم بر کثرت است. آن خدای واحد، قهار است. لمن الملک الیوم، لله الواحد القهار. همینطور وحدت او ما فوق آن وحدتی است که مقابل کثرت است. او احد است و احد یعنی ما فوق و جمع کننده وحدت و کثرت.
طبیعی است که اگر بنا باشد خالقی با چنین ویژگی و صفتی خود را به تماشا بکشد و اینگونه مخلوقات را بیافریند، در چنین نظام آفرینشی، بحث از زوجیت شکل میگیرد. زوجیت در نهاد عالم خلق نهفته. و من كل شيء خلقنا زوجين. زوجیت، دوتایی و دولنگه ای است که با هم یک واحد را میسازند. یکدیگر را تکمیل میکنند و یک حقیقت واحد را شکل میدهند.
بین این دو حقیقت نیز رابطه دو سویه ای وجود دارد از یک سوی موده است و از سوی دیگر رحمت. و جعلنا بینکم موده و رحمه. این حقیقت حرکتی حبی است که تلائم دو جهت مردانه و زنانه هستی در تمام ذرات را شکل میدهد و یک سکون و آرامش و توازنی را در عالم محقق میکند. لتسکنوا الیها
اگر خلق عالم را با همین دو جهت وحدت و کثرت و وحدت ما فوق آن دو شناختیم آنگاه به تعبیر قرآن "کما بداکم تعودون"، مسیر بازگشت فطری انسان هم روشن میشود. دین که مسیر هدایت و بازگشت است سازگار با خلق و فطرت است فاقم وجهک للدین حنیفا فطره الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله. برای همین است که در عالم ماده هر چه در ذرات دقت میکنند، دوتایی و زوج میابند.
برای همین است که سلوک انسان را دو نوع حرکت میسازد، در خلاف جهت حرکت حبی، که خلق را میساخت، از کثرت به وحدت و بالعکس، اسفار اربعه را همین دو تایی ها میسازد. برای همین است که لیل و نهار شکل میگیرد و انسان را آرام میکند. برای همین است که صراط مستقیم پیامبر خاتم ذوالعینین است صاحب دو چشم است. کثرت و وحدت را در هماهنگی با هم میبیند. نه از دنیا فرار میکند نه غرق در دنیا میشود.
برای همین است که آدم و حوا به نحو زوج خلق شدند و هبوط کردند و بعد هم توبه نمودند. برای همین است که نوح از هر جنبنده ای زوجی را سوار بر کشتی نمود. برای همین است که ساختار مطلوب جامعه توحیدی، مرکزی دارد و دامنه ای. امام و امت و کل نظام حقوقی اش در رابطه این دو جهت شکل میگیرد. در عین اینکه مردمسالارند، امام سالار است. وحی سالار است و عقل سالار است.
بساط هستی بر جنگ و درگیری و دیالکتیک نیست بلکه بر صلح و تلائم و تناکح است. لو تبع الحق اهواءهم لفسدت السماوات و الارض و من فیهن. هستی همه اش مدد میدهد جریان حق را که نفی و محو کند درگیری و جنگ را. ان الباطل کان زهوقا. مناشئ اصلی این جنگ و درگیری آن جریانی است که با اراده دین و خلقت مقابله میکند. ذات همه اشیا در جنگ حق و باطل به نفع حق است. باطل مثل کف روی آب نابود میشود. فاما الزبد فیذهب جفاء و ما ینفع الناس فیمکث فی الارض. جنگ و جریان جنگ آفرین نابود میشود و محو میشود، بنیاد عالم بر زوجیت و مودت و رحمت و سکونت است، که حقیقت و اصالت در تحولات هستی را شکل میدهد، تناکح و زوجیت اصیل است و جنگ و دیالکتیک اعتباری است، تاریخ را آن صیرورت و حرکت اصیل پیش میبرد. جنگ محو میشود، جنگ طلبان محو میشوند، محو گام به گام جنگ طلبان عالم، در پرتو حرکت حقیقی تاریخ که در جان هستی و جان مومنین رقم میخورد محقق میشود. چشمی که جنگ را میبیند و باطن آن را که ظهور گام به گام زوجیت و وحدت برتر و ایمانی است را نمیبیند، مثل کسی است که کف را میبیند و آب را نمیبیند.
@ali_mahdiyan
۱۴:۲۱
نقش جهادی زن در اسلام-هیات خانوادگی ۱۰ آبان ۱۴۰۳.mp3
۵۰:۵۱-۱۱.۶۴ مگابایت
۱۴:۵۹
انقلاب خمینی اینگونه نیست
امام که انقلاب را آغاز کرد، عده ای به هر بهانه ای و توجیهی متوسل میشدند که اصل این انقلاب را زیر سوال ببرند، اما وجود آنها باعث میشد برخی فراموش کنند جریان منحرف دیگری را که انقلاب را به سبک چریکهای مسلح تقلیل میدهند، تماشا کنند. ظاهرگرایان انقلابی را.
انقلاب که پیروز شد، در زمان نظام سازی، عده ای تلاش میکردند حاکمیت قانون الهی و ولایت فقیه را به هر بهانه و استدلالی کنار بگذارند، اما وجود آنها باعث میشد برخی فراموش کنند جریان منحرف دیگری که به اسم اسلام، اراده مردم را کنار میگذاشت، تماشا کنند. امام هر دو را رد کرد وقتی گفت:" جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد".
وقتی دوران جنگ شد، عده ای اصل جنگ را زیر سوال میبردند و تسلیم را به هر بهانه ای توجیه میکردند، اما وجود آنها باعث میشد که غفلت کنیم و نبینیم کسانی را که به اسم جنگ، به مردم فشار اقتصادی آوردند و مدلهای غلط چپ را کپی برداری کردند و جنگ را فقط در ابزار فهمیدند و خون به دل امام و سیدعلی خامنهای و مردم کردند.
بعد از جنگ دو دسته تصمیم نظام و امام را نقد کردند یکی آنانکه میگفتند ما از اول گفتیم تسلیم شوید و گوش ندادید یکی هم آنانکه میگفتند شکست خوردیم و ده سال انقلابمان هیچ عایدی نداشت. هر دو خون به دل امام کردند. او مجبور شد ثمرات جنگ را بشمرد و مظلومانه توضیح دهد که دیگران او را گول نزده اند، دور نزده اند، و با چشم باز تصمیم گرفته.
در دوران بعد رحلت امام هم دو جریان وجود داشت آنانکه غربگرا (یعنی ظلمگرا) بودند و آنانکه به تعبیر رهبری عدالت را بدون عقلانیت و معنویت دنبال میکردند. آن اولی نباید باعث شود به این دومی کم توجه شویم. جریان ناامید کننده مردم و تحقیر کننده مردم و دوقطبی ساز و درگیر با ولایت و نظام.
حالا هم قصه همان قصه است. دو جریان مردم را از جنگ میترسانند یکی آنانکه میگویند باید تسلیم شویم و یکی آنانکه مدعی اند تسلیم شده ایم.
دو جریان مردم را تحقیر میکنند یکی آنانکه مردم را به رهبری و مسوولین بدبین میکنند و بی اعتماد، چون میگویند اینها جنگ طلبند یکی هم آنانکه مردم را به رهبری و مسوولین بدبین میکنند و بی اعتماد، چون میگویند اینها مماشات میکنند و منفعلند.
دو جریان خون به دل امیرالمومنین ع کردند، عالم متهتک و جاهل متنسک، دشمن زرنگ و هم جبهه ای های ظاهرگرا، دو جریان خون به دل امام مجتبی ع کردند، معاویه بازهای دنیاخواه و آنانکه به امام مظلوم ما گفتند، یا مذل المومنین. اصلا دو جریان خون به دل پیامبر ص کردند یکی لشکر ابوسفیان و آنانکه اقبالی به آنها داشتند و یکی هم آنانکه احد را ظاهرگرایانه واگذار کردند، و در صلح حدیبیه پیامبر را متهم کردند، هنگام تقسیم غنائم به او گفتند "ای رسول خدا عدالت بورز" و درباره او گفتند او هذیان میگوید. همگیشان مشترکند در ظاهرگرایی در آرمانجویی.
رفقا به بهانه درگیری با آن جریان، گول این جریان را نخورید. مراقب انقلابیون ظاهرگرا باشید. اینها کاری را که جریان منفعل تسلیم مقابل غرب نمیتواند با روح و روانتان بکند، به سادگی به اسم انقلابی گری با شما انجام میدهند. شما را از جنگ میترسانند و به نظام و تصمیم گیران بی اعتمادتان میکنند و بینتان اختلاف و دوقطبی ایجاد میکنند. اینها شبیه انقلاب امام نیستند، اینها مسیرشان شبیه سیدعلی خامنه ای نیست.
@ali_mahdiyan
امام که انقلاب را آغاز کرد، عده ای به هر بهانه ای و توجیهی متوسل میشدند که اصل این انقلاب را زیر سوال ببرند، اما وجود آنها باعث میشد برخی فراموش کنند جریان منحرف دیگری را که انقلاب را به سبک چریکهای مسلح تقلیل میدهند، تماشا کنند. ظاهرگرایان انقلابی را.
انقلاب که پیروز شد، در زمان نظام سازی، عده ای تلاش میکردند حاکمیت قانون الهی و ولایت فقیه را به هر بهانه و استدلالی کنار بگذارند، اما وجود آنها باعث میشد برخی فراموش کنند جریان منحرف دیگری که به اسم اسلام، اراده مردم را کنار میگذاشت، تماشا کنند. امام هر دو را رد کرد وقتی گفت:" جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد".
وقتی دوران جنگ شد، عده ای اصل جنگ را زیر سوال میبردند و تسلیم را به هر بهانه ای توجیه میکردند، اما وجود آنها باعث میشد که غفلت کنیم و نبینیم کسانی را که به اسم جنگ، به مردم فشار اقتصادی آوردند و مدلهای غلط چپ را کپی برداری کردند و جنگ را فقط در ابزار فهمیدند و خون به دل امام و سیدعلی خامنهای و مردم کردند.
بعد از جنگ دو دسته تصمیم نظام و امام را نقد کردند یکی آنانکه میگفتند ما از اول گفتیم تسلیم شوید و گوش ندادید یکی هم آنانکه میگفتند شکست خوردیم و ده سال انقلابمان هیچ عایدی نداشت. هر دو خون به دل امام کردند. او مجبور شد ثمرات جنگ را بشمرد و مظلومانه توضیح دهد که دیگران او را گول نزده اند، دور نزده اند، و با چشم باز تصمیم گرفته.
در دوران بعد رحلت امام هم دو جریان وجود داشت آنانکه غربگرا (یعنی ظلمگرا) بودند و آنانکه به تعبیر رهبری عدالت را بدون عقلانیت و معنویت دنبال میکردند. آن اولی نباید باعث شود به این دومی کم توجه شویم. جریان ناامید کننده مردم و تحقیر کننده مردم و دوقطبی ساز و درگیر با ولایت و نظام.
حالا هم قصه همان قصه است. دو جریان مردم را از جنگ میترسانند یکی آنانکه میگویند باید تسلیم شویم و یکی آنانکه مدعی اند تسلیم شده ایم.
دو جریان مردم را تحقیر میکنند یکی آنانکه مردم را به رهبری و مسوولین بدبین میکنند و بی اعتماد، چون میگویند اینها جنگ طلبند یکی هم آنانکه مردم را به رهبری و مسوولین بدبین میکنند و بی اعتماد، چون میگویند اینها مماشات میکنند و منفعلند.
دو جریان خون به دل امیرالمومنین ع کردند، عالم متهتک و جاهل متنسک، دشمن زرنگ و هم جبهه ای های ظاهرگرا، دو جریان خون به دل امام مجتبی ع کردند، معاویه بازهای دنیاخواه و آنانکه به امام مظلوم ما گفتند، یا مذل المومنین. اصلا دو جریان خون به دل پیامبر ص کردند یکی لشکر ابوسفیان و آنانکه اقبالی به آنها داشتند و یکی هم آنانکه احد را ظاهرگرایانه واگذار کردند، و در صلح حدیبیه پیامبر را متهم کردند، هنگام تقسیم غنائم به او گفتند "ای رسول خدا عدالت بورز" و درباره او گفتند او هذیان میگوید. همگیشان مشترکند در ظاهرگرایی در آرمانجویی.
رفقا به بهانه درگیری با آن جریان، گول این جریان را نخورید. مراقب انقلابیون ظاهرگرا باشید. اینها کاری را که جریان منفعل تسلیم مقابل غرب نمیتواند با روح و روانتان بکند، به سادگی به اسم انقلابی گری با شما انجام میدهند. شما را از جنگ میترسانند و به نظام و تصمیم گیران بی اعتمادتان میکنند و بینتان اختلاف و دوقطبی ایجاد میکنند. اینها شبیه انقلاب امام نیستند، اینها مسیرشان شبیه سیدعلی خامنه ای نیست.
@ali_mahdiyan
۲۰:۱۰