۷:۲۴
این دبیرستان مانند هر سال، امسال نیز با دعوت از اساتید ممتاز ملی و بین المللی قرآن کریم، میزبان کرسیهای پرشور و شایسته قرآنی در ماه مبارک رمضان شد.
این محفل نورانی که با حضور دانش آموزان سه پایه دهم، یازدهم و دوازدهم این واحد آموزشی برگزار شد، با تلاوت قاریان نام آشنای دانش آموز، علی ارجمندی و عباس رحیمی آغاز شد و سپس با قرائت دانش آموز حافظ کل قرآن کریم، محمدمهدی گریوانی و پرسش و پاسخ دانش آموزان حاضر در مراسم ادامه پیدا کرد.
یکی از مهمانان برجسته این محفل پر فیض، استاد حمید حقطلب، قاری ممتاز مسابقات بینالمللی کشور عراق بود که پیش از آغاز قرائت، شأن نزول سوره «انسان» را در باب فضیلت اهل بیت پیامبر(ص) تشریح کرد و به ماجرای نذر این حضرات و اطعام کریمانه آنان اشاره کرد.
وی سپس با تلاوت مجلسی آیاتی از سوره مبارکه انسان، مستمعان را به فیض رساند. در پایان محفل نیز، همه دانش آموزان را به شرکت در پویش ملی «زندگی با آیهها» دعوت کرد.
۷:۳۷
۷:۳۷
۷:۳۷
۷:۳۷
۷:۳۷
۷:۳۷
۷:۳۷
۷:۳۷
۷:۳۷
این روزهای نزدیک عید که با ماه خدا همزمان شده، بهترین فرصت برای شاد کردن دلهاست و چه کاری بهتر از شاد کردن دل کودکان. دانش آموزان دبیرستان امام رضا(ع) #واحد7 با کمک کادر مدرسه، این روزها، با جمعآوری آرزوهای دختران دانش آموز یک کلاس ابتدایی در حاشیه شهر مشهد، لبخند و شادی را مهمان دلشان کردند.
آرزوهای شدنی و نشدنی!
در میان خطوط شکسته کلمات و غلطهای املایی، این آرزوها بیشتر از همه پیدا بود:«من آرزو دارم کیف قشنگ، کفش قشنگ و لباس قشنگی داشته باشم»، «من دوچرخه برای بازی میخوام»، «آرزوم، کفش نو، لباس خوشگل و لیوانه»، «آرزوم اینه که عروسک قشنگ و جعبه ماژیک رنگی داشتم»، «من عروسک و مداد رنگی دوست داشتم» و کنار هر آرزو، یک نقاشی پر از گل و قلب خودنمایی میکرد.
اما بین این همه آرزوی کوچک و بزرگ، یکسری از آرزوها، از عهده دختران دبیرستان امام رضا(ع) برنمیآمد؛ «دوست دارم پولدار بشم و پدر و مادرم دوباره با هم خوب باشن» یا «من اسب تکشاخ میخوام و...»
محرومیت در همین حوالی
یکی از بزرگترهایشان، پیشقدم شد و دست دراز کرد تا زودتر خوشامد بگوید. بچههای قدونیمقد دور و اطرافش نیز با کمی خجالت، لبخندزنان به استقبالمان آمدند.
در و دیوارهای رنگ و رفته مدرسه، فقط با صدای شورونشاط دانش آموزان جان میگرفت و ما را به داخل راهنمایی میکرد. مدرسه کوچک مختلطی که محل تحصیل 400 دانش آموز دختر و پسر ابتدایی در منطقه اسماعیلآباد بود که غالباً بدسرپرست هستند.
مدیر مدرسه همراه چند معلم، به گرمی به پیشوازمان آمد و ما را تا اولین کلاسی که قرار بود، برنامه آنجا اجرا شود، همراهی کرد. درِ کلاس باز بود و دخترهای کوچک کلاس دومی با شادی و لبخند پذیرای مهمانان شدند.
فضای کلاس، برای پذیرش 35 دانش آموز پرجنب و جوش دبستانی خیلی کوچک بود. نقاشیهای رنگارنگ بچهها، مثل کاغذ دیواری، قد کلاس را پر کرده بود. دخترهای دبیرستان امام رضا(ع)، با سلام و احوالپرسی و دستِ پر وارد کلاس شدند.
تشکر، تشکر
بالاخره با اجازه خانم معلم، یکی از دبیرستانیها، فهرست دانش آموزان را دست گرفت و شروع کرد به خواندن. زینب محمدی، مهدیس ساعدی، پرنیان زلفی ... و تندتند دستهایی برای گرفتن هدایا دراز میشد.با باز شدن هدایا، انگار یک بازارچه کوچک از خریدهای نوروزی پهن شده بود. از لوازم التحریر گرفته تا البسه شب عید و اسباب بازیها.
قدر داشتههایتان را بدانید
در مسیر بازگشت، خانم هاشم زاده، معاون پرورشی دبیرستان که سابقه تدریس در این مدرسه را داشته، از دشواریهای زندگی خانوادگی این بچهها تعریف کرد و خطاب به دانش آموزانش گفت: بچهها با دیدن این همه کمبود، حالا باید خیلی بیشتر از گذشته قدر داشتههایتان را بدانید. نعمتهایی که شاید برای شما چندان جلبنظر نکنند ولی برای خیلیها آرزوست.
۱۱:۳۰
۱۱:۳۰
۱۱:۳۰
۱۱:۳۰
۱۱:۳۰
۱۱:۳۰
۱۱:۳۰
۱۱:۳۰
۱۱:۳۰
۱۱:۳۰