۱۷ اردیبهشت
۱۵:۳۰
بیچارهتر از اون شهرکنشین صهیونیست، اون شهروند آمریکاییه که مالیاتش عوض افزایش رفاه خودش داره خرج جنگ اسرائیل میشه.چطوری بدبخت؟!
فاطمه بوجارطنزیم| @tanzym_ir
فاطمه بوجارطنزیم| @tanzym_ir
۱۵:۳۰
۱۵:۳۰
۱۵:۳۰
۱۵:۳۱
۱۵:۳۱
۱۸ اردیبهشت
۱۴:۳۴
به مامانم گفتم: «دلت برای کدوم قسمت از بچگیهام تنگ شده؟»گفت: «اون موقعها که میذاشتمت خونه مامانم میرفتم بیرون.»
فاطمهدماوندیطنزیم| @tanzym_ir
فاطمهدماوندیطنزیم| @tanzym_ir
۱۴:۳۴
بازارسال شده از مزاح الدین
"شیخ و مرید" این قسمت: لباسهای خاکبرسری
روزی شیخ از پیِ لباسی مناسب در بازار همی گشت که ناگهان شخصی از پشت پرید و جفت چشمهای شیخ را با دست گرفت و عرضه کرد: اگر گفتی من کیم؟شیخ که خسته بود از این حرکت وی برآشفت و گفت: پسر حسنعلی بقال از مریدان مایی، ولی حیف در تربیت تو کاستیای پدید آمده که اینچنین جلف بازی میکنی.مرید خندهای کرد و گفت یا شیخ: به درست شناختی، حالا که دراثر فشار دستم مژهات کنده شد، یک آرزو کن! و بگو کدوم وره؟شیخ نگاهی برآسمان خدا کرد و زیر لب شفایش را از ایزد منان طلب کرد و گفت: سمت راست؟مرید گفت: اشتباه گفتی و به آرزویت نمیرسی. حال با مرید خویش مشکلت را بازگو، شاید این بار به کار تو بیایم؟شیخ گفت: درپی پیراهنی مناسب و درخور شأنم لیک گویا لباس فروشی مردانه جایی نیست، همه ی لباس ها زرد و سرخ و پولکیاند و شلوارها ساق شلواری گشته و لباسی مناسب آدم نمییابم.مرید گفت: مد روز است. تمام این تیشرتهای پولکی را مردان میپوشند.شیخ گفت: اف بر ایشان، اگر به واسطهی پوشیدن اینها انگشتنما شوند، لباس شهرت است و حرام .مرید که جذبهی شیخ را دید آستین کوتاهش را پایین کشید و اظهار شرمندگی کرد،شیخ گفتا چون مارگزیده به خود مپیچ که اگر آستینت بسیار کوتاه نباشد و مفسدهای نداشته باشد، اشکالی برتو نیست.مرید که چنین لطفی از شیخ دید شنگول شد و گفت: حال که تیشرتی نخریدی بیا حداقل ذرت مکزیکی بخوریم!
زهرا شعبانزادهمزاحالدین | @mezahoddin
روزی شیخ از پیِ لباسی مناسب در بازار همی گشت که ناگهان شخصی از پشت پرید و جفت چشمهای شیخ را با دست گرفت و عرضه کرد: اگر گفتی من کیم؟شیخ که خسته بود از این حرکت وی برآشفت و گفت: پسر حسنعلی بقال از مریدان مایی، ولی حیف در تربیت تو کاستیای پدید آمده که اینچنین جلف بازی میکنی.مرید خندهای کرد و گفت یا شیخ: به درست شناختی، حالا که دراثر فشار دستم مژهات کنده شد، یک آرزو کن! و بگو کدوم وره؟شیخ نگاهی برآسمان خدا کرد و زیر لب شفایش را از ایزد منان طلب کرد و گفت: سمت راست؟مرید گفت: اشتباه گفتی و به آرزویت نمیرسی. حال با مرید خویش مشکلت را بازگو، شاید این بار به کار تو بیایم؟شیخ گفت: درپی پیراهنی مناسب و درخور شأنم لیک گویا لباس فروشی مردانه جایی نیست، همه ی لباس ها زرد و سرخ و پولکیاند و شلوارها ساق شلواری گشته و لباسی مناسب آدم نمییابم.مرید گفت: مد روز است. تمام این تیشرتهای پولکی را مردان میپوشند.شیخ گفت: اف بر ایشان، اگر به واسطهی پوشیدن اینها انگشتنما شوند، لباس شهرت است و حرام .مرید که جذبهی شیخ را دید آستین کوتاهش را پایین کشید و اظهار شرمندگی کرد،شیخ گفتا چون مارگزیده به خود مپیچ که اگر آستینت بسیار کوتاه نباشد و مفسدهای نداشته باشد، اشکالی برتو نیست.مرید که چنین لطفی از شیخ دید شنگول شد و گفت: حال که تیشرتی نخریدی بیا حداقل ذرت مکزیکی بخوریم!
زهرا شعبانزادهمزاحالدین | @mezahoddin
۱۴:۳۴
۱۴:۳۴
۱۴:۳۴
بازارسال شده از حسینیه هنر
۱۴:۳۵
۱۷:۳۰
۱۹ اردیبهشت
۱۴:۳۱
۱۴:۳۲
همسر پادشاه اردن:
هر روز خودم را به جای مادران اسر۱ئیلی و جوانان اسر۱ئیلی قرار می دهم تا رنج آنها را از این جنگ احساس کنم.
وزیر مسکن: هر روز خود را به جای مالکان قرار می دهم تا رنج آنها را از افزایش کرایه احساس کنم.
وزیر صنعت: هر روز خود را به جای خودروسازان قرار میدهم تا رنج آنها را از تولید خودروی بیکیفیت احساس کنم.
وزیر آموزش: هر روز خود را به جای موسسات کنکور قرار میدهم تا رنج آنها را از به حاشیه رفتن مدارس احساس کنم.
قوچانی: هر روز خود را به جای جان کری قرار میدهم تا رنج او را از به فنا رفتن امضا احساس کنم.
محمد صبوریانطنزیم| @tanzym_ir
هر روز خودم را به جای مادران اسر۱ئیلی و جوانان اسر۱ئیلی قرار می دهم تا رنج آنها را از این جنگ احساس کنم.
وزیر مسکن: هر روز خود را به جای مالکان قرار می دهم تا رنج آنها را از افزایش کرایه احساس کنم.
وزیر صنعت: هر روز خود را به جای خودروسازان قرار میدهم تا رنج آنها را از تولید خودروی بیکیفیت احساس کنم.
وزیر آموزش: هر روز خود را به جای موسسات کنکور قرار میدهم تا رنج آنها را از به حاشیه رفتن مدارس احساس کنم.
قوچانی: هر روز خود را به جای جان کری قرار میدهم تا رنج او را از به فنا رفتن امضا احساس کنم.
محمد صبوریانطنزیم| @tanzym_ir
۱۴:۳۲
۱۴:۳۲
۱۴:۳۲
۱۴:۳۲
۱۴:۳۳