۱۱:۴۵
۱۱:۴۵
۱۱:۴۵
۱۱:۴۵
۱۱:۴۵
۱۱:۴۵
۱۱:۴۵
۱۱:۴۵
۱۷:۰۱
هیأت أبناءالزهراء (س)
#اطلاعیه #ویژه_خواهران که جان تازه میبخشد، شهادت آرمانها را... دیدار با خانواده شهدا #شهید_آرمان_علیوردی چهارشنبه ۲۱ آذرماه ۱۴۰۳ حرکت ساعت ١۵:٣٠ از خوابگاه الزهرا پیوند ثبتنام: https://survey.porsline.ir/s/YT2Eus88 برای کسب اطلاعات بیشتر با آیدی زیر در ارتباط باشید: @brmahmoodi ️ ظرفیت محدود @abna_o_zahra @hamsafare_soleimani @NF_BSBMU
۱۶:۴۰
هیأت أبناءالزهراء (س)
#اطلاعیه #ویژه_خواهران که جان تازه میبخشد، شهادت آرمانها را... دیدار با خانواده شهدا #شهید_آرمان_علیوردی چهارشنبه ۲۱ آذرماه ۱۴۰۳ حرکت ساعت ١۵:٣٠ از خوابگاه الزهرا پیوند ثبتنام: https://survey.porsline.ir/s/YT2Eus88 برای کسب اطلاعات بیشتر با آیدی زیر در ارتباط باشید: @brmahmoodi ️ ظرفیت محدود @abna_o_zahra @hamsafare_soleimani @NF_BSBMU
۱۳:۵۷
هیأت أبناءالزهراء (س)
#اطلاعیه #ویژه_خواهران که جان تازه میبخشد، شهادت آرمانها را... دیدار با خانواده شهدا #شهید_آرمان_علیوردی چهارشنبه ۲۱ آذرماه ۱۴۰۳ حرکت ساعت ١۵:٣٠ از خوابگاه الزهرا پیوند ثبتنام: https://survey.porsline.ir/s/YT2Eus88 برای کسب اطلاعات بیشتر با آیدی زیر در ارتباط باشید: @brmahmoodi ️ ظرفیت محدود @abna_o_zahra @hamsafare_soleimani @NF_BSBMU
۱۳:۵۷
هیأت أبناءالزهراء (س)
#اطلاعیه #ویژه_خواهران که جان تازه میبخشد، شهادت آرمانها را... دیدار با خانواده شهدا #شهید_آرمان_علیوردی چهارشنبه ۲۱ آذرماه ۱۴۰۳ حرکت ساعت ١۵:٣٠ از خوابگاه الزهرا پیوند ثبتنام: https://survey.porsline.ir/s/YT2Eus88 برای کسب اطلاعات بیشتر با آیدی زیر در ارتباط باشید: @brmahmoodi ️ ظرفیت محدود @abna_o_zahra @hamsafare_soleimani @NF_BSBMU
۱۳:۵۷
هیأت أبناءالزهراء (س)
#اطلاعیه #ویژه_خواهران که جان تازه میبخشد، شهادت آرمانها را... دیدار با خانواده شهدا #شهید_آرمان_علیوردی چهارشنبه ۲۱ آذرماه ۱۴۰۳ حرکت ساعت ١۵:٣٠ از خوابگاه الزهرا پیوند ثبتنام: https://survey.porsline.ir/s/YT2Eus88 برای کسب اطلاعات بیشتر با آیدی زیر در ارتباط باشید: @brmahmoodi ️ ظرفیت محدود @abna_o_zahra @hamsafare_soleimani @NF_BSBMU
۱۳:۵۷
هیأت أبناءالزهراء (س)
#اطلاعیه #ویژه_خواهران که جان تازه میبخشد، شهادت آرمانها را... دیدار با خانواده شهدا #شهید_آرمان_علیوردی چهارشنبه ۲۱ آذرماه ۱۴۰۳ حرکت ساعت ١۵:٣٠ از خوابگاه الزهرا پیوند ثبتنام: https://survey.porsline.ir/s/YT2Eus88 برای کسب اطلاعات بیشتر با آیدی زیر در ارتباط باشید: @brmahmoodi ️ ظرفیت محدود @abna_o_zahra @hamsafare_soleimani @NF_BSBMU
۱۳:۵۷
هیأت أبناءالزهراء (س)
#اطلاعیه #ویژه_خواهران که جان تازه میبخشد، شهادت آرمانها را... دیدار با خانواده شهدا #شهید_آرمان_علیوردی چهارشنبه ۲۱ آذرماه ۱۴۰۳ حرکت ساعت ١۵:٣٠ از خوابگاه الزهرا پیوند ثبتنام: https://survey.porsline.ir/s/YT2Eus88 برای کسب اطلاعات بیشتر با آیدی زیر در ارتباط باشید: @brmahmoodi ️ ظرفیت محدود @abna_o_zahra @hamsafare_soleimani @NF_BSBMU
۱۳:۵۷
هیأت أبناءالزهراء (س)
#گزارش_تصویری دیدار با خانواده محترم #شهید_آرمان_علی_وردی آرمانم رفت، اما آرمان پاینده ماند آن مجاهد رفت، اما امتی رزمنده ماند چهارشنبه ٢١ آذرماه ۱۴۰۳ @abna_o_zahra @hamsafare_soleimani @NF_BSBMU
ا_مادر_شهید_آرمان_علیوردی.pdf
۳۶۴.۶۵ کیلوبایت
متن کامل
بخشی از مصاحبه با مادر #شهید_آرمان_علی_وردی:از وقتی تو این مسیرافتاد، دیگه از اون چیزا دل کند و تازه متوجه شدم که آرمان، دیگه اون آرمان سابق نیست. رفتاراش خیلی عوض شده بود.. این ویژگی اخلاقی رو از بچگی داشت که میگفت آدم اگه میخواد کاری رو انجام بده واقعا باید "با اخلاص" باشه...
٢١ آذر ماه ۱۴٠٣ @abna_o_zahra @hamsafare_soleimani @NF_BSBMU
بخشی از مصاحبه با مادر #شهید_آرمان_علی_وردی:از وقتی تو این مسیرافتاد، دیگه از اون چیزا دل کند و تازه متوجه شدم که آرمان، دیگه اون آرمان سابق نیست. رفتاراش خیلی عوض شده بود.. این ویژگی اخلاقی رو از بچگی داشت که میگفت آدم اگه میخواد کاری رو انجام بده واقعا باید "با اخلاص" باشه...
٢١ آذر ماه ۱۴٠٣ @abna_o_zahra @hamsafare_soleimani @NF_BSBMU
۶:۲۱
هیأت أبناءالزهراء (س)
#گزارش_تصویری ٣ نهضت مادر به خط کرد این همه رزمنده را مراسمات ایام فاطمیه هیئت ابناءالزهرا(س) سخنران : حجت الاسلام سید میلاد سالار با نوای: کربلایی محمدرضا دولابی کربلایی جواد قویدل برپایی غرفههای فروش کتاب و پیراشکی جهت کمک به جبهه مقاومت دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی(ره)، حرم مطهر شهدای گمنام ١٣, ۱۴, ١۵ آذرماه ١۴٠٣ @abna_o_zahra
#روایت_همدلی
چند هفته قبل از شروع ایام فاطمیه، روایتی میخواندم با عنوان «آشپزخانه مقاومت»؛ تعدادی از خانمها با وجود دسترسی محدود به امکانات و منابع، تصمیم گرفته بودند به نیت جمع آوری کمک برای جبهه مقاومت ، غذا بپزند و بفروشند. زمانی که تکتک لحظات ثبت شده و سختیها و نیت های پاک آنها را میخواندم این دغدغه در ذهنم شکل گرفت، اگر با کمترین امکانات، چنین کاری به نتیجه رسیده است، قطعا در سطح دانشگاه کارهای به مراتب بزرگتر میتوان انجام داد.
فاطمیه در راه بود...تصمیم گرفتیم در سه شب متوالی، این آشپزخانه مقاومت را به دل هیئت ابناءالزهرا (س) نیز بکشانیم .دلهرههایمان شروع شده بود؛ اگر اقلام جور نشود چه؟ اگر به فروش نرود چه؟ در این هوای سرد، چطور این غرفه باید به پا شود؟ اگر داخل مقبرةالشهدا باشد و همهمه و سروصدا مزاحم سخنرانیها شود چه؟ و ده ها اگر دیگر...
بعضی از اقلام به دستمان رسید. قرار بود آرد را خودمان تهیه کنیم. از آنجایی که بوفه خوابگاه آرد داشت، رفتیم تا از آنجا بخریم. من تا به حال ندیده بودم فروشنده از مشتری بپرسد فلان اقلام را میخواهی چه کار؟ اما آن روز به طرز عجیبی دختری که فروشنده بوفه خوابگاه بود پرسید و وقتی فهمید برای هیئت مادر است، تمام آرد مورد نیازمان را تهیه کرد و گفت: برای هیئت حضرت زهرا(س) نذر میکنم ... این برکت خود مادر بود، شک نداشتیم..!
ساعت ۳ بعد از ظهر مشغول پخت شدیم. پیراشکیهای شب اول که آماده شد، با حجم زیادی خمیر اضافه مواجه شدیم. نمیدانستیم چطور و کجا میشود این همه خمیر را نگه داشت بدون اینکه بترشد یا خراب شود. آن هم در خوابگاهی که سالم ترین غذاها در یک نصفه روز کپک میزندند، اما این خمیر تا خود شب سوم سالم ماند! نه اثری از ترشیدگی بود نه خرابی و نه هیچ چیز دیگر و برای هر سه شب پیراشکی کافی بود، با همان عطر و طعم روز اول! و بچهها میدانستند همهاش از برکت فاطمیه بود ... وگرنه چنین چیزی با تجربه ای که داشتیم، هرگز رخ نمیداد
شب سوم هم به پایان رسید، بعضیها برای خودشان چند تا میخریدند و بعضیها برای غایبین و دوستانشان هم تهیه میکردند تا در این کمک انسانی بیشتر سهیم شوند. شب آخر فهمیدیم چند نفر از خادمین تا ساعات آخر در حال آماده کردن پیراشکیها بودند و نتوانسته بودند به عزاداری برسند و از اینکه تا این حد گمنام، خادم حضرت زهرا(س) بودند، غبطه میخوردم ...
بالاخره بعد از چند روز نتیجه زحمات بچه ها مشخص شد: واریز ۱۱ میلیون و ۱۱۰ هزار تومان برای جبهه مقاومت! باورم نمیشد، ماشین حساب را باز کردم و شروع کردم به حساب کتاب کردن. هرجور حساب میکردم این تعداد پیراشکی برای سه شب تهیه نشده بود، اما از آنجایی که این آشپزخانه هم آشپزخانه #ام_المقاومت بود، دو دو تا هم میتوانست پنج بشود چه برسد به داستان پیراشکیها...
گاهی میاندیشم اگر قرار باشد جایی اتفاق بزرگی رقم بخورد، از دست پنج شش نفر انسان ولو با امکانات محدود چه چیزی برمیآید؟ بعد از این سه شب عمیقا درک کردم که بنبستی برای تغییر و تحول وجود ندارد، و انسان ولو با لشگر یک نفره میتواند در مسیر درست و در راه خدا، کارهای بزرگ انجام دهد، زیرا وعده خدا حق بوده و حق خواهد ماند ؛ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم وَيُثَبِّت أَقدامَكُم»
#ایران_همدل #فاطمیه_١۴۴۶ @abna_o_zahra
چند هفته قبل از شروع ایام فاطمیه، روایتی میخواندم با عنوان «آشپزخانه مقاومت»؛ تعدادی از خانمها با وجود دسترسی محدود به امکانات و منابع، تصمیم گرفته بودند به نیت جمع آوری کمک برای جبهه مقاومت ، غذا بپزند و بفروشند. زمانی که تکتک لحظات ثبت شده و سختیها و نیت های پاک آنها را میخواندم این دغدغه در ذهنم شکل گرفت، اگر با کمترین امکانات، چنین کاری به نتیجه رسیده است، قطعا در سطح دانشگاه کارهای به مراتب بزرگتر میتوان انجام داد.
فاطمیه در راه بود...تصمیم گرفتیم در سه شب متوالی، این آشپزخانه مقاومت را به دل هیئت ابناءالزهرا (س) نیز بکشانیم .دلهرههایمان شروع شده بود؛ اگر اقلام جور نشود چه؟ اگر به فروش نرود چه؟ در این هوای سرد، چطور این غرفه باید به پا شود؟ اگر داخل مقبرةالشهدا باشد و همهمه و سروصدا مزاحم سخنرانیها شود چه؟ و ده ها اگر دیگر...
بعضی از اقلام به دستمان رسید. قرار بود آرد را خودمان تهیه کنیم. از آنجایی که بوفه خوابگاه آرد داشت، رفتیم تا از آنجا بخریم. من تا به حال ندیده بودم فروشنده از مشتری بپرسد فلان اقلام را میخواهی چه کار؟ اما آن روز به طرز عجیبی دختری که فروشنده بوفه خوابگاه بود پرسید و وقتی فهمید برای هیئت مادر است، تمام آرد مورد نیازمان را تهیه کرد و گفت: برای هیئت حضرت زهرا(س) نذر میکنم ... این برکت خود مادر بود، شک نداشتیم..!
ساعت ۳ بعد از ظهر مشغول پخت شدیم. پیراشکیهای شب اول که آماده شد، با حجم زیادی خمیر اضافه مواجه شدیم. نمیدانستیم چطور و کجا میشود این همه خمیر را نگه داشت بدون اینکه بترشد یا خراب شود. آن هم در خوابگاهی که سالم ترین غذاها در یک نصفه روز کپک میزندند، اما این خمیر تا خود شب سوم سالم ماند! نه اثری از ترشیدگی بود نه خرابی و نه هیچ چیز دیگر و برای هر سه شب پیراشکی کافی بود، با همان عطر و طعم روز اول! و بچهها میدانستند همهاش از برکت فاطمیه بود ... وگرنه چنین چیزی با تجربه ای که داشتیم، هرگز رخ نمیداد
شب سوم هم به پایان رسید، بعضیها برای خودشان چند تا میخریدند و بعضیها برای غایبین و دوستانشان هم تهیه میکردند تا در این کمک انسانی بیشتر سهیم شوند. شب آخر فهمیدیم چند نفر از خادمین تا ساعات آخر در حال آماده کردن پیراشکیها بودند و نتوانسته بودند به عزاداری برسند و از اینکه تا این حد گمنام، خادم حضرت زهرا(س) بودند، غبطه میخوردم ...
بالاخره بعد از چند روز نتیجه زحمات بچه ها مشخص شد: واریز ۱۱ میلیون و ۱۱۰ هزار تومان برای جبهه مقاومت! باورم نمیشد، ماشین حساب را باز کردم و شروع کردم به حساب کتاب کردن. هرجور حساب میکردم این تعداد پیراشکی برای سه شب تهیه نشده بود، اما از آنجایی که این آشپزخانه هم آشپزخانه #ام_المقاومت بود، دو دو تا هم میتوانست پنج بشود چه برسد به داستان پیراشکیها...
گاهی میاندیشم اگر قرار باشد جایی اتفاق بزرگی رقم بخورد، از دست پنج شش نفر انسان ولو با امکانات محدود چه چیزی برمیآید؟ بعد از این سه شب عمیقا درک کردم که بنبستی برای تغییر و تحول وجود ندارد، و انسان ولو با لشگر یک نفره میتواند در مسیر درست و در راه خدا، کارهای بزرگ انجام دهد، زیرا وعده خدا حق بوده و حق خواهد ماند ؛ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم وَيُثَبِّت أَقدامَكُم»
#ایران_همدل #فاطمیه_١۴۴۶ @abna_o_zahra
۱۴:۰۲
هیأت أبناءالزهراء (س)
#روایت_همدلی چند هفته قبل از شروع ایام فاطمیه، روایتی میخواندم با عنوان «آشپزخانه مقاومت»؛ تعدادی از خانمها با وجود دسترسی محدود به امکانات و منابع، تصمیم گرفته بودند به نیت جمع آوری کمک برای جبهه مقاومت ، غذا بپزند و بفروشند. زمانی که تکتک لحظات ثبت شده و سختیها و نیت های پاک آنها را میخواندم این دغدغه در ذهنم شکل گرفت، اگر با کمترین امکانات، چنین کاری به نتیجه رسیده است، قطعا در سطح دانشگاه کارهای به مراتب بزرگتر میتوان انجام داد. فاطمیه در راه بود... تصمیم گرفتیم در سه شب متوالی، این آشپزخانه مقاومت را به دل هیئت ابناءالزهرا (س) نیز بکشانیم . دلهرههایمان شروع شده بود؛ اگر اقلام جور نشود چه؟ اگر به فروش نرود چه؟ در این هوای سرد، چطور این غرفه باید به پا شود؟ اگر داخل مقبرةالشهدا باشد و همهمه و سروصدا مزاحم سخنرانیها شود چه؟ و ده ها اگر دیگر... بعضی از اقلام به دستمان رسید. قرار بود آرد را خودمان تهیه کنیم. از آنجایی که بوفه خوابگاه آرد داشت، رفتیم تا از آنجا بخریم. من تا به حال ندیده بودم فروشنده از مشتری بپرسد فلان اقلام را میخواهی چه کار؟ اما آن روز به طرز عجیبی دختری که فروشنده بوفه خوابگاه بود پرسید و وقتی فهمید برای هیئت مادر است، تمام آرد مورد نیازمان را تهیه کرد و گفت: برای هیئت حضرت زهرا(س) نذر میکنم ... این برکت خود مادر بود، شک نداشتیم..! ساعت ۳ بعد از ظهر مشغول پخت شدیم. پیراشکیهای شب اول که آماده شد، با حجم زیادی خمیر اضافه مواجه شدیم. نمیدانستیم چطور و کجا میشود این همه خمیر را نگه داشت بدون اینکه بترشد یا خراب شود. آن هم در خوابگاهی که سالم ترین غذاها در یک نصفه روز کپک میزندند، اما این خمیر تا خود شب سوم سالم ماند! نه اثری از ترشیدگی بود نه خرابی و نه هیچ چیز دیگر و برای هر سه شب پیراشکی کافی بود، با همان عطر و طعم روز اول! و بچهها میدانستند همهاش از برکت فاطمیه بود ... وگرنه چنین چیزی با تجربه ای که داشتیم، هرگز رخ نمیداد شب سوم هم به پایان رسید، بعضیها برای خودشان چند تا میخریدند و بعضیها برای غایبین و دوستانشان هم تهیه میکردند تا در این کمک انسانی بیشتر سهیم شوند. شب آخر فهمیدیم چند نفر از خادمین تا ساعات آخر در حال آماده کردن پیراشکیها بودند و نتوانسته بودند به عزاداری برسند و از اینکه تا این حد گمنام، خادم حضرت زهرا(س) بودند، غبطه میخوردم ... بالاخره بعد از چند روز نتیجه زحمات بچه ها مشخص شد: واریز ۱۱ میلیون و ۱۱۰ هزار تومان برای جبهه مقاومت! باورم نمیشد، ماشین حساب را باز کردم و شروع کردم به حساب کتاب کردن. هرجور حساب میکردم این تعداد پیراشکی برای سه شب تهیه نشده بود، اما از آنجایی که این آشپزخانه هم آشپزخانه #ام_المقاومت بود، دو دو تا هم میتوانست پنج بشود چه برسد به داستان پیراشکیها... گاهی میاندیشم اگر قرار باشد جایی اتفاق بزرگی رقم بخورد، از دست پنج شش نفر انسان ولو با امکانات محدود چه چیزی برمیآید؟ بعد از این سه شب عمیقا درک کردم که بنبستی برای تغییر و تحول وجود ندارد، و انسان ولو با لشگر یک نفره میتواند در مسیر درست و در راه خدا، کارهای بزرگ انجام دهد، زیرا وعده خدا حق بوده و حق خواهد ماند ؛ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم وَيُثَبِّت أَقدامَكُم» #ایران_همدل #فاطمیه_١۴۴۶ @abna_o_zahra
۱۷:۳۱
۱۷:۰۰