بله | کانال نشریه "عین"
عکس پروفایل نشریه "عین"ن

نشریه "عین"

۱,۱۸۳عضو
نشریه "عین"
undefined undefined چوب‌پر؛ شماره‌ی نهم نشریه عین قصه محبت و مراقبت مادری (در حال و هوای ایام فاطمیه) undefined چوب پر وظیفه مراقبت، راهنمایی و نظم‌بخشی را بر عهده دارد، اما این کار مهم را با لطافت، محبت و خیرخواهی و در یک کلام، «مادرانه» انجام می‌دهد. محور اصلی شماره نهم نشریه عین که در ایام فاطمیه منتشر شده است، قصه‌های محبت و مراقبت مادرانه است. undefined «یکی از آن نگاه‌های «مطمئنی خودتی؟»، «گردگیری شابدولعظیمی»، «لایتر»، «تدفین چوب‌پر»، «نقطه‌های اتصال»، «مادرها همه‌ی جواب‌ها را دارند»، «شب‌اولی‌ها»، «جوراب نذری»، «هم‌راز» و «پر سبز بهشتی» از روایت‌های شماره از نشریه عین هستند. undefined «گلِ سر»، «اردک سیاه و چوب‌پر»، «یادگاری تبرکی»، «شیرینی کلوچه زنجبیلی» و «یک اقیانوس عطر اسطوخودوس پیچیده در پر طاووس» نیز در محله عین قرار دارند. undefined در رادیو عین ماجرای جوان محکوم به اعدامی را می‌شنویم که رفقایش برای نجات او موکب راه می‌اندازند. قصه‌ی او و هر یک از رفقایش در نوع خود شنیدنی‌ست. undefined عین چوب‌پر به سردبیری دکتر مصباح‌الهدی باقری در ۱۹۲ صفحه و به‌صورت دورنگ منتشر شده است. برای دریافت نسخه دیجیتال و چاپی نشریه به سایت نشریه مراجعه کنید. #عین #چوب‌پر #فاطمیه undefined نشریه عین سایت | تلگرام | بله | ایتا | اینستاگرام
thumbnail

۱۷:۳۳

نشریه "عین"
undefined undefined چوب‌پر؛ شماره‌ی نهم نشریه عین قصه محبت و مراقبت مادری (در حال و هوای ایام فاطمیه) undefined چوب پر وظیفه مراقبت، راهنمایی و نظم‌بخشی را بر عهده دارد، اما این کار مهم را با لطافت، محبت و خیرخواهی و در یک کلام، «مادرانه» انجام می‌دهد. محور اصلی شماره نهم نشریه عین که در ایام فاطمیه منتشر شده است، قصه‌های محبت و مراقبت مادرانه است. undefined «یکی از آن نگاه‌های «مطمئنی خودتی؟»، «گردگیری شابدولعظیمی»، «لایتر»، «تدفین چوب‌پر»، «نقطه‌های اتصال»، «مادرها همه‌ی جواب‌ها را دارند»، «شب‌اولی‌ها»، «جوراب نذری»، «هم‌راز» و «پر سبز بهشتی» از روایت‌های شماره از نشریه عین هستند. undefined «گلِ سر»، «اردک سیاه و چوب‌پر»، «یادگاری تبرکی»، «شیرینی کلوچه زنجبیلی» و «یک اقیانوس عطر اسطوخودوس پیچیده در پر طاووس» نیز در محله عین قرار دارند. undefined در رادیو عین ماجرای جوان محکوم به اعدامی را می‌شنویم که رفقایش برای نجات او موکب راه می‌اندازند. قصه‌ی او و هر یک از رفقایش در نوع خود شنیدنی‌ست. undefined عین چوب‌پر به سردبیری دکتر مصباح‌الهدی باقری در ۱۹۲ صفحه و به‌صورت دورنگ منتشر شده است. برای دریافت نسخه دیجیتال و چاپی نشریه به سایت نشریه مراجعه کنید. #عین #چوب‌پر #فاطمیه undefined نشریه عین سایت | تلگرام | بله | ایتا | اینستاگرام
thumbnail

۱۷:۳۳

نشریه "عین"
undefined undefined چوب‌پر؛ شماره‌ی نهم نشریه عین قصه محبت و مراقبت مادری (در حال و هوای ایام فاطمیه) undefined چوب پر وظیفه مراقبت، راهنمایی و نظم‌بخشی را بر عهده دارد، اما این کار مهم را با لطافت، محبت و خیرخواهی و در یک کلام، «مادرانه» انجام می‌دهد. محور اصلی شماره نهم نشریه عین که در ایام فاطمیه منتشر شده است، قصه‌های محبت و مراقبت مادرانه است. undefined «یکی از آن نگاه‌های «مطمئنی خودتی؟»، «گردگیری شابدولعظیمی»، «لایتر»، «تدفین چوب‌پر»، «نقطه‌های اتصال»، «مادرها همه‌ی جواب‌ها را دارند»، «شب‌اولی‌ها»، «جوراب نذری»، «هم‌راز» و «پر سبز بهشتی» از روایت‌های شماره از نشریه عین هستند. undefined «گلِ سر»، «اردک سیاه و چوب‌پر»، «یادگاری تبرکی»، «شیرینی کلوچه زنجبیلی» و «یک اقیانوس عطر اسطوخودوس پیچیده در پر طاووس» نیز در محله عین قرار دارند. undefined در رادیو عین ماجرای جوان محکوم به اعدامی را می‌شنویم که رفقایش برای نجات او موکب راه می‌اندازند. قصه‌ی او و هر یک از رفقایش در نوع خود شنیدنی‌ست. undefined عین چوب‌پر به سردبیری دکتر مصباح‌الهدی باقری در ۱۹۲ صفحه و به‌صورت دورنگ منتشر شده است. برای دریافت نسخه دیجیتال و چاپی نشریه به سایت نشریه مراجعه کنید. #عین #چوب‌پر #فاطمیه undefined نشریه عین سایت | تلگرام | بله | ایتا | اینستاگرام
thumbnail

۱۷:۳۳

نشریه "عین"
undefined undefined چوب‌پر؛ شماره‌ی نهم نشریه عین قصه محبت و مراقبت مادری (در حال و هوای ایام فاطمیه) undefined چوب پر وظیفه مراقبت، راهنمایی و نظم‌بخشی را بر عهده دارد، اما این کار مهم را با لطافت، محبت و خیرخواهی و در یک کلام، «مادرانه» انجام می‌دهد. محور اصلی شماره نهم نشریه عین که در ایام فاطمیه منتشر شده است، قصه‌های محبت و مراقبت مادرانه است. undefined «یکی از آن نگاه‌های «مطمئنی خودتی؟»، «گردگیری شابدولعظیمی»، «لایتر»، «تدفین چوب‌پر»، «نقطه‌های اتصال»، «مادرها همه‌ی جواب‌ها را دارند»، «شب‌اولی‌ها»، «جوراب نذری»، «هم‌راز» و «پر سبز بهشتی» از روایت‌های شماره از نشریه عین هستند. undefined «گلِ سر»، «اردک سیاه و چوب‌پر»، «یادگاری تبرکی»، «شیرینی کلوچه زنجبیلی» و «یک اقیانوس عطر اسطوخودوس پیچیده در پر طاووس» نیز در محله عین قرار دارند. undefined در رادیو عین ماجرای جوان محکوم به اعدامی را می‌شنویم که رفقایش برای نجات او موکب راه می‌اندازند. قصه‌ی او و هر یک از رفقایش در نوع خود شنیدنی‌ست. undefined عین چوب‌پر به سردبیری دکتر مصباح‌الهدی باقری در ۱۹۲ صفحه و به‌صورت دورنگ منتشر شده است. برای دریافت نسخه دیجیتال و چاپی نشریه به سایت نشریه مراجعه کنید. #عین #چوب‌پر #فاطمیه undefined نشریه عین سایت | تلگرام | بله | ایتا | اینستاگرام
thumbnail

۱۷:۳۳

thumbnail
undefinedعجبا از کار سلطانی که در حریمش پر پرواز می‌دهد، حتی به آن پرنده‌ای که پرواز اصلا در ذاتش نیست...
undefined #چوب‌پر؛ شماره‌ی نهم نشریه عینقصه محبت و مراقبت مادری
undefined دریافت نسخه کامل نشریه: ainmag.ir
undefined نشریه عینسایت | تلگرام | بله | ایتا | اینستاگرام

۱۸:۰۰

thumbnail
undefined مادر دستی می‌کشد روی سر آدم، و بعد لبخندی تعارف می‌کند که بار غصه روی دل آدم سبک‌تر شود.undefined️ و بعد طوری رفتار می‌کند که انگار اصلا چیزی نبوده، هیچ‌ چیز....
undefined محمدرضا بیات
undefined #چوب‌پر؛ شماره‌ی نهم نشریه عینقصه محبت و مراقبت مادری
undefined دریافت نسخه کامل نشریه: ainmag.ir
undefined نشریه عینسایت | تلگرام | بله | ایتا | اینستاگرام

۱۵:۱۱

thumbnail
#نما | undefined بشنو چون پرچم حکایت می‌کندundefined لیلا حاجی حسینی
undefined مجال گفتگو را به غیر آدمیان هم داده‌اند، شاید حتی بهتر و بیشتر. حکایت پرچم‌ها از این جنس است. صدای آویختن پرچم‌های هیأت که به گوش می‌رسد، دوباره قلب‌هایمان با حرف‌هایی گره می‌خورد که فقط پرچم‌ها آن را می‌دانند...
undefined تجمع عزاداران فاطمی | ۳ آذرماه ۱۴۰۴
#کوچه گپ‌وگفتی در کوچه‌های هیأت (در حال و هوای ایام فاطمیه)
undefined جهت دریافت نسخه مجازی و فیزیکی نشریه به سایت مراجعه فرمایید.
undefined نشریه عینسایت | تلگرام | بله | ایتا | اینستاگرام

۱۴:۰۹

بازارسال شده از روضه‌های خانگی سدره
thumbnail
اگه دنبال یه مجله می‌گردین که خونوادگی؛ از بزرگِ خونه تا کوچک‌ترین عضو، اون رو بخونن "مجله عین" رو از دست ندین.
undefined@ainmag_ir

۱۶:۰۷

thumbnail
undefined عین را در طاقچه بی‌نهایت بخوانید.
undefined ۹. چوب‌پرقصه محبت و مراقبت مادری
undefined ۷ و ۸. جاکفشیپابه‌پای کفش‌ها در روضه‌ها
undefined ۶. سفرهسفره‌های گفت‌وگو
undefined ۵. کوچهگپ‌وگفتی در کوچه‌های هیأت
undefined ۴. نخروایت نخ‌ها و گره‌ها زیر خیمه سیدالشهدا علیه السلام
undefined ۳. ربّنادر باب صحبت و رفاقت و درددل با خدا
undefined ۲. بلندگوگذر و گذاری بر سلسله بلندگوها و بلندگوداران
undefined ۱. قیمه امام حسین علیه السلامگشت و گذاری در حال و هوای سفره، رزق و اطعام بر مدار اباعبدالله علیه السلام
undefined نشریه عینسایت | تلگرام | بله | ایتا | اینستاگرام

۱۳:۳۶

thumbnail
undefined برشی کوتاه از «یکی از آن نگاه‌های «مطمئنی خودتی؟»» نوشته‌ی «حسام کمالی»
undefinedچند جوان، کناری، در سایه دیوار گرم گفت‌وگویند. علی را که می‌بینند، لحظاتی سکوت می‌کنند و به ناگاه دشنام جوانان و تمسخرشان بر سر علی و یارانش می‌ریزد. اصحاب برمی‌آشوبند و علی همه را به سکوت می‌خواند... که جوانند... که درخت جز آن‌چه گرفته، باز پس نمی‌دهد... و دعایی، که به راه آیند از این بی‌راهه و اصحاب شرم از پیشانی می‌گیرند که با علی علیه السلام، در شهری که امیر است، چنین می‌کنند.
undefinedهمه پشت سر علی به راه ادامه می‌دهند؛ به جز قرظه انصاری که در میانه راه درمانده است. زانوانش از غم توان ادامه ندارند و چشم‌هایش از شرم به زمین دوخته شده. علی بازمی‌گردد: «چرا نمی‌آیی قرظه؟ گفتم رهایشان کنیم که پاسخ ایشان شمشیر نیست. به حجتی دیگر محتاجند... دل آدمی با فولاد آبدیده سر به راه نمی‌شود...»
undefinedقرظه اما همچنان ایستاده است. چشم به زمین دوخته، زمزمه می‌کند: «اما... آخر... پسران من هم در میان اینان‌...» و شرم کلامش را قطع می‌کند. علی، مهربان در چشم‎های قرظه نگاه می‌کند: «نمی‌خواهی که از ما بشوند؟» چشم‌های قرظه را شوق لبریز می‌کند. «پس بخوانشان...» قرظه صدا بلند می‌کند: «عمرو! علی! امیرالمؤمنین علی شما را می‌خواند!»
undefined این روایت را در شماره جدید نشریه عین می‌توانید بخوانید. چوب‌پر عین در ۱۹۲ صفحه منتشر شده است.
undefined دریافت نسخه کامل نشریه:undefined ainmag.ir
undefined نشریه عینسایت | تلگرام | بله | ایتا | اینستاگرام

۱۸:۱۸

thumbnail
undefined برشی کوتاه از «شب اولی‌ها» نوشته‌ی «معصومه‌سادات صدری»
undefinedصورتش چروک است، اما چروک‌های دور چشمش به یک اندازه‌اند. انگار کسی دست به قلم برداشته و به قاعده هاشور زده. خیره و سنگین نگاهمان می‌کند. دارد انتخاب می‌کند از کدام گیت رد شود. قرعه به نام «دختر ِشب اولی» می‌افتد.خودش را به سختی توی نرده‌های گیت جا می‌کند و نزدیک می‌آید. دستانش را به قاعده‌ی بدنش باز می‌کند. یک آن، مثل مسیحی می‌شود که به صلیب کشیدنش. البته که از جنس مؤنث.
undefinedگشتش تمام می‌شود. خم می‌شود سر دختر شب اولی را می‌بوسد. انگار راضی است از کارش. دست می‌کند توی کیفش یک بسته کوچک تربتی درمی‌آورد و می‌گذارد توی مشت دخترک. دم گوشش می‌گوید: «أنا خادم الحسین، أنت خادم المعصومه. نسألکم الدعا»زن که می‌رود، گیت، بوی سیب گرفته و به جز فن‌فن دماغ دخترک صدای دیگری نمی‌آید... می‌داند گرفتن وسیله از زائر ممنوع است و دیر یا زود باید تربت اهدایی را تحویل دهد.
undefinedیاد نوشته کریستین بوبن در وصف راهبه‌های صومعه کنک می‌افتم. شاید اگر اینجا بود در وصف دخترک می‌گفت:«دخترک عین خدا بود، نشسته در نیمکتی در نمازخانه‌ای کوچک،گمشده در وسط جنگل،با بی‌خیالی و البته اندکی ذوق.»من هم با بوبن هم نظرم، دخترک عین خدا بود. البته از جنس مؤنث.
undefined این روایت را در شماره جدید نشریه عین می‌توانید بخوانید. چوب‌پر عین در ۱۹۲ صفحه منتشر شده است.
undefined دریافت نسخه کامل نشریه:undefined ainmag.ir
undefined نشریه عینسایت | تلگرام | بله | ایتا | اینستاگرام

۱۶:۵۴

thumbnail
undefined برشی کوتاه از «گردگیری شابدولعظیمی» نوشته‌ی «علی رکاب»
undefinedشابدولعظیمی انواع مختلفی داشت. پلاستیکی در رنگ‌های مختلف و حتی رنگین‌کمانی و نوع دیگری که پر بود، یک یا چند طبقه. آن چند طبقه‌ها دیگر خیلی خاص بودند، یک چوب بود با چندین ردیف پر که احتمالاً به خادم اعظم تعلق داشت. کلاً برایم وسیله توی مخی بود. هربار که خادمی بهم با آن ضربه می‌زد، حس بدی داشتم. حس می‌کردم بهم توهین شده. من که دارم راه درستی می‌روم و با توجه و دقت همه چیز را رعایت می‌کنم، چرا می‌زند؟!
undefinedحس می‌کردم پلیس تذکری بهم داده، آن هم بدون آن‌که جرمی مرتکب شده باشم. البته گاهی هم جایی از حرم می‌خوابیدم که این خلاف قوانین بود. یعنی جایی می‌خوابیدم که ظاهراً نباید خوابید، آن‌وقت این شابدولعظیمی دیگر چندین برابر تومخی می‌شد، مخصوصاً که من عاشق خوابم و خواب‌ها و هپروت‌هایم را خیلی دوست دارم.
undefinedبعضی‌هایشان هم دسته‌های بلند داشتند و برای تکاندن زائران آویزان شده به ضریح استفاده می‌شدند. این دسته بلندها مخصوص خادم‌های نزدیک ضریح بود، یعنی حداقل یک خادم آن‌جا باید به این نوع شابدولعظیمی مسلح می‌شد‌.من هم برای تکاندن در پی‌اش بودم. تکاندنی لطیف در مواجهه با آن‌چه برایم عزیز و محترم است.
undefined این روایت را در شماره جدید نشریه عین می‌توانید بخوانید. چوب‌پر عین در ۱۹۲ صفحه منتشر شده است.
undefined دریافت نسخه کامل نشریه:undefined ainmag.ir
undefined نشریه عینسایت | تلگرام | بله | ایتا | اینستاگرام

۱۲:۲۷

thumbnail
undefined برشی کوتاه از «در آن تاریکی، راهم را پیدا کردم» نوشته‌ی «محدثه‌سادات ‌نبی‌یان»
undefinedزن، داشت شیشه شیر را می‌گذاشت توی دهان نوزادش و شانه‌هایش می‌لرزید. من غرق تماشای او بودم و صدای روضه‌خوان سرم را پر کرده بود، اما اشک نداشتم. با خودم فکر می‌کردم این مادر، چطور با وجود بازی‌گوشی‌های پسرک نوپایش، رسیدگی به نوزاد توی آغوشش و گوشه‌ای از حواسش که باید جمعِ دوقلوهایش باشد،
undefinedسیمش وصل شده است و من اندر خم یک کوچه‌ام؟ سینه‌زنی شروع شد. دست‌هایم را به کار گرفتم تا اقلاً آن‌ها عزاداری کنند و ذهنم را به حال خودش گذاشتم تا معمایش را حل کند. دخترها کنار مادرشان مشغول سینه‌زنی بودند و نوزاد، روی پای زن، خوابیده بود. پسرک هم شیشه شیر دستش بود و کف زمین درازکش.
undefinedاین زن، بدون هیچ سلسله مراتبی، خادم چهار عزادار و بچه شیعه‌ی معصوم بود! حقش بود. باید هم این‌طور مزد خادمی می‌گرفت و اشک به چشم‌هایش می‌دادند. گمشده تمام علامت سؤال‌های ذهنم همین بود.

undefined این روایت را در شماره جدید نشریه عین می‌توانید بخوانید. چوب‌پر عین در ۱۹۲ صفحه منتشر شده است.
undefined دریافت نسخه کامل نشریه:undefined ainmag.ir
undefined نشریه عینسایت | تلگرام | بله | ایتا | اینستاگرام

۱۸:۲۱

thumbnail
undefined این ۸۸ کلمه، برشی بود از روایتِ «*یکی از آن نگاه‌های «مطمئنی خودتی؟»*» به قلمِ «حسام کمالی» در عینِ چوب‌پر
undefined «*چوب‌پر*» روایت، روایت برکت است؛ برکتِ نگاه‌هایی که راه را عوض می‌کنند، کارهایی که دل را جلا می‌دهند، نذرهایی که گره از زندگی باز می‌کنند و قصه‌هایی که آدم را یک قدم به خودش و خدا نزدیک‌تر می‌سازند. از گردگیریِ دل در حرم تا جوراب نذریِ مادری دل‌شکسته، از پَرِ استجابت تا تاریکیِ روضه‌ای که روشنایی می‌آورد؛ همه، قصه‌های کوچکی هستند از پیوند آدم‌ها با آسمان.

undefined این روایت را در شماره جدید نشریه عین می‌توانید بخوانید. چوب‌پر عین در ۱۹۲ صفحه منتشر شده است.
undefined دریافت نسخه کامل نشریه:undefined ainmag.ir
undefined نشریه عینسایت | تلگرام | بله | ایتا | اینستاگرام

۱۴:۳۳

thumbnail

۱۴:۳۳

thumbnail

۱۴:۳۳

thumbnail

۱۴:۳۳

thumbnail
undefined برشی کوتاه از « عشق‌ها » نوشته‌ی «فاطمه‌سادات ‌شیخ‌الاسلامی»
undefined«خانم، شما داداشیِ ما بودین» این را ضحی مثلاً برای دلجویی گفت، «الان یه کم استرس داریم، ولی ما نباید بازم با شما اینجوری می‌کردیم»، «شما با ما یه جورِ بامعرفتی بودین همیشه، ببخشین» از شدت شیرینی‌اش لبخندم را نخوردم ولی جلوی خنده بلندم را گرفتم تا جوّ نسبتاً جدیِ بینمان، باقی بماند.
undefinedهم آن‌ها می‌دانستند که رفتارشان دوباره تکرار می‌شود، هم من. اما فرصت خوبی بود برای قدری فکر کردن و تجربه یک تصمیم جمعی و همین طور برای من که فهمیدم در آن چند ماه داداشی شده‌ام....آن سال با همه تجربه‌ها و خاطره تصویر چشمان زلال و هیجان‌زده‌شان گذشت، من اما بارها به داداشی شدن فکر کرده‌ام، نمی‌دانم از کِی داداشی‌شان شده بودم. آن روزی که چون عشق‌ها خطابشان کردم و گفتم «عشقا، توجه کنید این مهمه» و کیانا سر چرخاند و نگاهم کرد و زمزمه‌وار گفت: « عشقا »
undefinedیا وقتی که هستی دست بلند کرد تا چیزی بگوید و گفتم: «جونم هستی؟ بگو عزیزم» و قبل از اینکه چیزی بگوید لبخند زد. یا روزهایی که با تأخیر به کلاس می‌رسیدند و «سلام عزیزم، خوش اومدی، بفرما» را می‌شنیدند و برگه علت تأخیر را با تعجب به دستم می‌دادند... نمی‌دانم دقیقاً کِی بود، اما من هر بار خودم را در آن‌ها می‌دیدم.
undefined این روایت را در شماره جدید نشریه عین می‌توانید بخوانید. چوب‌پر عین در ۱۹۲ صفحه منتشر شده است.
undefined دریافت نسخه کامل نشریه:undefined ainmag.ir
undefined نشریه عینسایت | تلگرام | بله | ایتا | اینستاگرام

۱۱:۲۱

thumbnail
undefined بِسْمِ اللّٰهِ النُّورِ
undefined #فراخوان شماره دهم عین؛ «نور»
undefined نور می‌تواند یک چراغ سبز گوشه مسجد محل باشد، یا پرژکتورِ استادیوم آزادی. نوربالادادن ماشین پشتی در جاده، نور است و چراغ‌خوابِ رنگی‌رنگی و لالایی‌خوانِ فرزندِ دل‌بندتان هم نور. نور یا هست، ولو اندکی، و یا نیست. فضا یا ظلمات محض است، یا بالاخره کورسوی نوری به چشم می‌خورد.
undefinedهمه ما هم بعضی وقت‌ها توی تاریکی هستیم و بعضی وقت‌ها، توی روشنایی. مهم این است که به آمدن نور «امید» داشته باشیم. آدم ممکن است اوضاعش خوب نباشد، زندگی‌اش گیر و گور داشته باشد؛ اما راه که روشن باشد، امید هم هست.
undefined از شما نویسندگان و مخاطبان گرامی دعوت می‌کنیم روایت‌ها، یادداشت‌ها، سوژه‌ها، تصاویر و موضوعات مرتبط با موضوع این شماره را برای مجله ارسال کنید.
undefined برای توضیحات بیشتر و معیارهای داوری متن‌ها به سند پیوست مراجعه کنید.
undefined ارتباط با مجله، پرسش و ارسال آثار (در قالب word) به شناسه @ain_mag
undefined آخرین مهلت ارسال آثار: جمعه ۱۹ دی‌ماه ۱۴۰۴
#فراخوان #نور #امید #ماه_رمضان #عین
undefined مجله عینسایت | تلگرام | بله | ایتا | اینستاگرام

۱۹:۴۵

عین؛ فراخوان شماره دهم؛ نور.pdf

۷.۱۵ مگابایت

undefined فراخوان شماره دهم عین؛ «نور»
#فراخوان #نور #امید #ماه_رمضان #عین
undefined مجله عینسایت | تلگرام | بله | ایتا | اینستاگرام

۱۹:۴۷