ببینید کار یک ملت به کجا می رسد!
وقتی که به کار نامۀ معاویه مراجعه می کنیمغیر از ظلم ها، غیر از آدم کشی ها غیر از زنده به گور کردن ها غیر از نابود کردن حجر بن عدی ها و رشید هَجَریها غیر از این جنایتهای چارواداری" به امثال میثم تبارها که همه کس میفهمد هر عوامی هم درک میکند.
يك جنايت معاویه دارد که جز چشمهای دقیق آن جنایت را نمیفهمند آن جنایت این است که معاویه باید این كودك نورسیده را این جامعه اسلامی ،را بیست سال لا اقل جلو میبرد این امانتی که به دست او سپرده شده بود این جامعه اسلامی را بیست سال میبرد جلو، بیست سال جلو نبرد به همان حالت که بود نگه نداشت دویست سال عقب برد. از چه لحاظی عقب برد؟ پولشان کم شد؟ نه؛ ای کاش پولشان کم میشد. قلمروشان کم شد؟ کشورشان تجزیه شد؟ عده ایشان بیخودی مُردند؟ ای کاش این کارها میشد؛ از لحاظ فکر، از لحاظ بینش از لحاظ اخلاق مردم را عقب برد این جنایتی بود که به هیچ صورت بخشودنی نبود و نیست این گناهی بود که علاجش با ده سال بیست سال حکومت درست دیگری انجام پذیر نبود. بعد از دوران معاویه بیست سی سال بعد از او عمر بن عبد العزیز آمد که عادل بنی امیه است؛ نتوانست کاری انجام بدهد نتوانست فجایع معاویه را جبران کند گودهای معاویه را هموار کند تازه دو سال هم بیشتر به او مهلت ندادند که حکومت کند، مسمومش کردند و او را کشتند!وضع را جوری درست کرده (معاویه) که جز فساد نمی روید جز فساد پذیرفته نمی شودمردم نادان، بی هوش، بدون تامل و دقت در مسائل، چشم ها باز ببینند بلندگو های معاویه چه می گویند، همان را باور کنند همان را معتقد می شوند.
ببینید کار یک ملت به کجا می رسد...
این ها را چه کسی انجام داده؟ گناه نفهمیدن مردم به دوش کیست؟ ممکن است شما بگویید به دوش شریح قاضی است به دوش محمد بن شهاب زهری است به دوش فلان قاضی يا فلان مفتی مزدور اجیر است؛ او باید مردم را آگاه میکرد بنده هم قبول دارم. البته که ابویوسف قاضی یا شریح یا محمد بن شهاب ،زهری یا دیگران و دیگران، بزرگ ترین جنایتها را انجام دادند همچنانی که در نامه امام سجاد به این شهاب خواندیم و دیدیم اما میخواهم ببینم محمد بن شهاب ساخته و پرداخته کیست؟ آن قطبی که قدرتهای روحانی ضد دین و ضد قرآن را می سازد آن قطب کیست؟ جز قطب معاویه است؟ پس گناهان بالمآل بر دوش معاویه است بر دوش عبدالملک مروان است بر دوش تمام سران طواغیت بنی امیه و بنی عباس و غیرهم است و اینها با این گناهانشان گاهی هم دم از پیروی از قرآن و دین می زنند!
طرح کلی اندیشه اسلامی@ayoubipour
وقتی که به کار نامۀ معاویه مراجعه می کنیمغیر از ظلم ها، غیر از آدم کشی ها غیر از زنده به گور کردن ها غیر از نابود کردن حجر بن عدی ها و رشید هَجَریها غیر از این جنایتهای چارواداری" به امثال میثم تبارها که همه کس میفهمد هر عوامی هم درک میکند.
يك جنايت معاویه دارد که جز چشمهای دقیق آن جنایت را نمیفهمند آن جنایت این است که معاویه باید این كودك نورسیده را این جامعه اسلامی ،را بیست سال لا اقل جلو میبرد این امانتی که به دست او سپرده شده بود این جامعه اسلامی را بیست سال میبرد جلو، بیست سال جلو نبرد به همان حالت که بود نگه نداشت دویست سال عقب برد. از چه لحاظی عقب برد؟ پولشان کم شد؟ نه؛ ای کاش پولشان کم میشد. قلمروشان کم شد؟ کشورشان تجزیه شد؟ عده ایشان بیخودی مُردند؟ ای کاش این کارها میشد؛ از لحاظ فکر، از لحاظ بینش از لحاظ اخلاق مردم را عقب برد این جنایتی بود که به هیچ صورت بخشودنی نبود و نیست این گناهی بود که علاجش با ده سال بیست سال حکومت درست دیگری انجام پذیر نبود. بعد از دوران معاویه بیست سی سال بعد از او عمر بن عبد العزیز آمد که عادل بنی امیه است؛ نتوانست کاری انجام بدهد نتوانست فجایع معاویه را جبران کند گودهای معاویه را هموار کند تازه دو سال هم بیشتر به او مهلت ندادند که حکومت کند، مسمومش کردند و او را کشتند!وضع را جوری درست کرده (معاویه) که جز فساد نمی روید جز فساد پذیرفته نمی شودمردم نادان، بی هوش، بدون تامل و دقت در مسائل، چشم ها باز ببینند بلندگو های معاویه چه می گویند، همان را باور کنند همان را معتقد می شوند.
ببینید کار یک ملت به کجا می رسد...
این ها را چه کسی انجام داده؟ گناه نفهمیدن مردم به دوش کیست؟ ممکن است شما بگویید به دوش شریح قاضی است به دوش محمد بن شهاب زهری است به دوش فلان قاضی يا فلان مفتی مزدور اجیر است؛ او باید مردم را آگاه میکرد بنده هم قبول دارم. البته که ابویوسف قاضی یا شریح یا محمد بن شهاب ،زهری یا دیگران و دیگران، بزرگ ترین جنایتها را انجام دادند همچنانی که در نامه امام سجاد به این شهاب خواندیم و دیدیم اما میخواهم ببینم محمد بن شهاب ساخته و پرداخته کیست؟ آن قطبی که قدرتهای روحانی ضد دین و ضد قرآن را می سازد آن قطب کیست؟ جز قطب معاویه است؟ پس گناهان بالمآل بر دوش معاویه است بر دوش عبدالملک مروان است بر دوش تمام سران طواغیت بنی امیه و بنی عباس و غیرهم است و اینها با این گناهانشان گاهی هم دم از پیروی از قرآن و دین می زنند!
طرح کلی اندیشه اسلامی@ayoubipour
۶:۳۸
کاهش مشارکت اعتبار زدایی از دموکراسی
انتخابات یکی از مظاهر اصلی و البته حداقلی دموکراسی در جهان است.همه کشور ها برای تظاهر به مردمی بودن تلاش می کنند تا با برگزاری انتخابات هایی با مشارکت بالا به نظام حکمرانی خود مشروعیت ببخشند.علی الظاهر حکومتی هم که پشتوانه مردمی و یا به عبارتی سرمایه اجتماعی داشته باشد در مناسبات بین المللی دست برتر را دارد.
عوامل متعددی در افزایش مشارکت مردم در انتخابات موثر هستند که بعضی از آنها مشترک اند و برخی مبتنی بر خاستگاه اجتماعی، فرهنگ، جایگاه جهانی و ... هر کشور متفاوت می باشد.به طور مثال در برخی از خرده فرهنگ ها اساسا مردم حقی برای انتخاب خود قائل نیستند و با پیروی از مراجع افکار حق انتخاب خود را واگذار می کنند. برای این جوامع عوامل دیگر در مشارکت تاثیر چندانی ندارد و تنها عامل موثر تبعیت است.
این مراجع افکار می توانند بزرگان دینی، قومی و قبیله ای و ... باشند. البته این سو گیری ها در انتخاب ها با گذر نسل ها در حال کاهش است و افراد در حال رها شدن از این قیود هستند.
در این میان عوامل مشترک در افزایش مشارکت ها نقش تعیین کننده ای دارند. شاید عامل اصلی میزان اثر گذاری انتخاب فرد در زندگی تلقی شود. به عبارتی اگر افراد انتخاب یک فرد یا جریان و عدم انتخاب آن را موثر در زندگی خود ببینند قطعا به مشارکت ترغیب می شوند.یکی دیگر از عوامل موثر در افزایش مشارکت تسهیل امر انتخاب است. به چه معنا؟اینکه حاکمیت باید فرایند رای دهی را برای مردم تسهیل کند.رای دادن در کشور ما فرایندی به نسبت سخت تر از سایر کشور هاست. رای گیری در یک روز، در محل های خاص بعضا شرکت در صف های طولانی در گرما و سرما و...برآورد ها نشان می دهد برطرف شدن عوامل این چنینی می تواند درصد قابل توجهی مشارکت را بالا ببرد.
سقلمه:
۱- تسهیل رای گیری
برای تسهیل رای دهی اولین گام انتخابات الکترونیکی و حضوری هم زمان است. بخش قابل توجهی از مردم ما آشنا با فناوری ها ی روز و مسلط به استفاده از فضای مجازی هستند. برای این افراد بهترین روش روش مجازی است.بخشی از مردم هم این قابلیت را کمتر دارند برای این افراد اختصاص صندوق های رای گیری ثابت و سیار کما فی السابق کاربرد دارد.نکته بعد افزایش بازه زمانی رای گیری هست. در برخی کشور ها از جمله آمریکا این بازه به ۱ تا ۲ ماه می رسد. برگزاری انتخابات در یک روز آن هم جمعه باعث می شود بخشی از مردم که دست کم مردد هستند رای ندهند.
۲- ایجاد مشوق
اگر به انتخابات به عنوان تکلیف شهروندی نگاه شود تکلیفی که به ازای حقوق شهروندی ایجاد می گردد، در این صورت شهروندی که تکلیف مدار است باید تشویق شود. مشوق ها متفاوت از عوامل سلبی و اجبار کننده است.طبق گزارشهای منتشره تا پایان ژانویه ۲۰۲۳، در مجموع بیش از ۲۲ کشور قانون رای گیری اجباری را در قوانین کشوری خود دارند، اما فقط در بیش از ۱۰ کشور این قانون به اجرا گذاشته شده است. اوروگوئه، ایتالیا، تایلند، سنگاپور، پرو، پاراگوئا، پاناما، نائورو، مکزیک ،لوگزامبورگ، لبنان، یونان، مصر، هندوراس، اکوادور، کنگو، دومونیکن، کاستاریکا، برزیل، بولیوی، بلژیک، استرالیا، آرژانین و ترکیه در زمره این کشورها هستند.یکی از موثر ترین مشوق ها امکان مشارکت شهروند تکلیف مدار در تصمیم گیری های جزئی تر در امور شهری و شهروندی است. به این معنا که از این افراد برای نظرخواهی برای امور اداره شهر استفاده شود. این امور از ایجاد یک زیرساخت در شهر می تواند باشد تا امکان انتخاب یک مدیر یا مسئول شهری و یا امکان مشارکت در ساخت آینده مطلوب محلی و یا شهری...
۳- محدود کردن گزینه ها
بر اساس تحقیقات پژوهشگران در تصمیم گیری های فردی و گروهی موضوعی وجود دارد به عنوان پارادوکس انتخاب. پارادوکس انتخاب یعنی اگر تعداد گزینه ها مورد انتخاب بیشتر شود انتخاب سخت تر می شود در حالی که ظاهر باید آسان تر شود.در اکثر کشورهایی که مشارکت قابل قبولی دارند انتخاب بین دو فرد یا دو جریان است. مردم برای انتخاب در این صورت نیاز به تامل زیاد ندارند.در کشور ما در انتخابات ریاست جمهوری انتخاب معمولا بیش از چهار نفر و در سایر انتخابات ها بدلیل نبود احزاب واقعی انتخاب بین صدها نفر!با داشتن گزینه های بیشتر فرایند انتخاب و مشارکت گیج کننده و دشوارتر می شود و عده ای به طور کلی قید انتخاب کردن را می زنند.#محمد_ایوبی_پور
@ayoubipour
انتخابات یکی از مظاهر اصلی و البته حداقلی دموکراسی در جهان است.همه کشور ها برای تظاهر به مردمی بودن تلاش می کنند تا با برگزاری انتخابات هایی با مشارکت بالا به نظام حکمرانی خود مشروعیت ببخشند.علی الظاهر حکومتی هم که پشتوانه مردمی و یا به عبارتی سرمایه اجتماعی داشته باشد در مناسبات بین المللی دست برتر را دارد.
عوامل متعددی در افزایش مشارکت مردم در انتخابات موثر هستند که بعضی از آنها مشترک اند و برخی مبتنی بر خاستگاه اجتماعی، فرهنگ، جایگاه جهانی و ... هر کشور متفاوت می باشد.به طور مثال در برخی از خرده فرهنگ ها اساسا مردم حقی برای انتخاب خود قائل نیستند و با پیروی از مراجع افکار حق انتخاب خود را واگذار می کنند. برای این جوامع عوامل دیگر در مشارکت تاثیر چندانی ندارد و تنها عامل موثر تبعیت است.
این مراجع افکار می توانند بزرگان دینی، قومی و قبیله ای و ... باشند. البته این سو گیری ها در انتخاب ها با گذر نسل ها در حال کاهش است و افراد در حال رها شدن از این قیود هستند.
در این میان عوامل مشترک در افزایش مشارکت ها نقش تعیین کننده ای دارند. شاید عامل اصلی میزان اثر گذاری انتخاب فرد در زندگی تلقی شود. به عبارتی اگر افراد انتخاب یک فرد یا جریان و عدم انتخاب آن را موثر در زندگی خود ببینند قطعا به مشارکت ترغیب می شوند.یکی دیگر از عوامل موثر در افزایش مشارکت تسهیل امر انتخاب است. به چه معنا؟اینکه حاکمیت باید فرایند رای دهی را برای مردم تسهیل کند.رای دادن در کشور ما فرایندی به نسبت سخت تر از سایر کشور هاست. رای گیری در یک روز، در محل های خاص بعضا شرکت در صف های طولانی در گرما و سرما و...برآورد ها نشان می دهد برطرف شدن عوامل این چنینی می تواند درصد قابل توجهی مشارکت را بالا ببرد.
سقلمه:
۱- تسهیل رای گیری
برای تسهیل رای دهی اولین گام انتخابات الکترونیکی و حضوری هم زمان است. بخش قابل توجهی از مردم ما آشنا با فناوری ها ی روز و مسلط به استفاده از فضای مجازی هستند. برای این افراد بهترین روش روش مجازی است.بخشی از مردم هم این قابلیت را کمتر دارند برای این افراد اختصاص صندوق های رای گیری ثابت و سیار کما فی السابق کاربرد دارد.نکته بعد افزایش بازه زمانی رای گیری هست. در برخی کشور ها از جمله آمریکا این بازه به ۱ تا ۲ ماه می رسد. برگزاری انتخابات در یک روز آن هم جمعه باعث می شود بخشی از مردم که دست کم مردد هستند رای ندهند.
۲- ایجاد مشوق
اگر به انتخابات به عنوان تکلیف شهروندی نگاه شود تکلیفی که به ازای حقوق شهروندی ایجاد می گردد، در این صورت شهروندی که تکلیف مدار است باید تشویق شود. مشوق ها متفاوت از عوامل سلبی و اجبار کننده است.طبق گزارشهای منتشره تا پایان ژانویه ۲۰۲۳، در مجموع بیش از ۲۲ کشور قانون رای گیری اجباری را در قوانین کشوری خود دارند، اما فقط در بیش از ۱۰ کشور این قانون به اجرا گذاشته شده است. اوروگوئه، ایتالیا، تایلند، سنگاپور، پرو، پاراگوئا، پاناما، نائورو، مکزیک ،لوگزامبورگ، لبنان، یونان، مصر، هندوراس، اکوادور، کنگو، دومونیکن، کاستاریکا، برزیل، بولیوی، بلژیک، استرالیا، آرژانین و ترکیه در زمره این کشورها هستند.یکی از موثر ترین مشوق ها امکان مشارکت شهروند تکلیف مدار در تصمیم گیری های جزئی تر در امور شهری و شهروندی است. به این معنا که از این افراد برای نظرخواهی برای امور اداره شهر استفاده شود. این امور از ایجاد یک زیرساخت در شهر می تواند باشد تا امکان انتخاب یک مدیر یا مسئول شهری و یا امکان مشارکت در ساخت آینده مطلوب محلی و یا شهری...
۳- محدود کردن گزینه ها
بر اساس تحقیقات پژوهشگران در تصمیم گیری های فردی و گروهی موضوعی وجود دارد به عنوان پارادوکس انتخاب. پارادوکس انتخاب یعنی اگر تعداد گزینه ها مورد انتخاب بیشتر شود انتخاب سخت تر می شود در حالی که ظاهر باید آسان تر شود.در اکثر کشورهایی که مشارکت قابل قبولی دارند انتخاب بین دو فرد یا دو جریان است. مردم برای انتخاب در این صورت نیاز به تامل زیاد ندارند.در کشور ما در انتخابات ریاست جمهوری انتخاب معمولا بیش از چهار نفر و در سایر انتخابات ها بدلیل نبود احزاب واقعی انتخاب بین صدها نفر!با داشتن گزینه های بیشتر فرایند انتخاب و مشارکت گیج کننده و دشوارتر می شود و عده ای به طور کلی قید انتخاب کردن را می زنند.#محمد_ایوبی_پور
@ayoubipour
۶:۳۹
اختلاف نظر سیاسی میتواند جامعهای بهتر بسازد
بیشتر مردم فکر میکنند شکاف عظیم ایدئولوژیک بین رقبا یا جناحهای سیاسی، بزرگترین مانع برای حل مشکلات ملی است. باور رایج این است که برای ایجاد هر نوع پیشرفت مهمی باید برداشت مشترکی از جامعه آرمانی خود داشت. اما جری گاس، فیلسوف سیاسی آمریکایی، در کتاب اخیرش راجع به تنوع ارزشها در مباحثات سیاسی، این نگاه را به چالش میکشد. گاس میگوید تردیدی وجود ندارد که هر کشوری با معضلاتی روبهروست که به هر حال باید به دنبال راهحلی برای آنها باشد. اما در جستوجوی راهحل، گروههای همنظر معمولاً چندان کارامد عمل نمیکنند.
گروههای همنظری که به دنبال حل مشکلات هستند، نگاهی مشابه به امور دارند و دربارۀ مسیر پیشرو همعقیدهاند؛ این امر تا زمانی کارا است که با مشکلی مواجه نشوند. اما وقتی به مشکلی برخورند غالباً توان پیشبینی گام بعد را ندارند.
در مقابل، در گروههای متنوع افراد نگاهها و رویکردهای مختلفی به مشکلات دارند، و ازینرو به موانع مختلفی برمیخورند. به همین دلیل هرگاه چشماندازی به مانع برخورد، چشماندازی دیگر میتواند مسیر پیشرو را نشان میدهد. بنابراین در سطحی کلان، نوعی همکاری ناخواسته و جالبتوجه شکل میگیرد. بهعنوان مثال، سوسیال دموکراتها حامی دولتهای رفاه اجتماعیِ سکولار هستند، ولی از اقتصاددانانِ معتقد به بازارآزاد و سازمانهای دینی آموختند که چگونه ارائۀ خدمات اجتماعی را بهبود بخشند.
نمونۀ جالبتوجه دیگر، کمکی است که نگرشهای فمینیستی به محافظهکاران کردند تا در باب دیدگاههایشان نسبت به خانواده بازاندیشی کنند. کمکی که البته هر دو طرف منکر آن میشوند.
«آموختن از دیگران» و «گرد هم آمدن» یکی نیستند. بسیاری از بنبستهای سیاسی به دلیل اختلافنظر نیست؛ زیرا اختلافنظرهای عمیق ویژگی همۀ دموکراسیهای معاصر است. در مقابل، شاید یکی از بزرگترین مشکلها باوری باشد که در همۀ جناحها با هم مشترک است: اینکه جناح دیگر، احمق، فاسد و البته شرور است. اگر با این چشم به دیگران نگاه میکنیم، پس جنگ سیاسی، تنها چیزی است که میتوانیم منتظرش باشیم. هر جناح با این عقیده راسخ به پیش میتازد که ناجیِ حقیقت از دست دشمن است.
راهحل چیست؟ از نظر گاس قدم اول این است که بپذیریم غالباً از مخالفان خودمان میآموزیم. بنابراین میتوانیم با دیگران مبارزه کنیم، و در عینحال این مبارزه به جنگی نفیکننده بدل نشود.
تحقیقات اجتماعی متعددی نشان داده است وقتی برای حل یک مسئله، تیمی تشکیل میشود که تنوع دیدگاه بیشتری در میان اعضای آن وجود دارد، راهحلهای کارامدتری حاصل میشود. بهعنوان نمونه، اسکات پیج، استاد اقتصاد دانشگاه میشیگان در تحقیقی مشهور نشان داده است هرگاه زنانی به گروههای حل مشکلی اضافه میشوند که قبلاً همگی مرد بودهاند، توانایی در حل مشکل به شکل محسوسی بالا میرود. این مسئله دربارۀ تخصصها و نظرگاههای اجتماعی مختلف هم مصداق دارد، پس چرا در حوزۀ سیاست فایده نداشته باشد.
برگرفته از کتاب «محاسن اختلافنظر سیاسی».@ayoubipour
بیشتر مردم فکر میکنند شکاف عظیم ایدئولوژیک بین رقبا یا جناحهای سیاسی، بزرگترین مانع برای حل مشکلات ملی است. باور رایج این است که برای ایجاد هر نوع پیشرفت مهمی باید برداشت مشترکی از جامعه آرمانی خود داشت. اما جری گاس، فیلسوف سیاسی آمریکایی، در کتاب اخیرش راجع به تنوع ارزشها در مباحثات سیاسی، این نگاه را به چالش میکشد. گاس میگوید تردیدی وجود ندارد که هر کشوری با معضلاتی روبهروست که به هر حال باید به دنبال راهحلی برای آنها باشد. اما در جستوجوی راهحل، گروههای همنظر معمولاً چندان کارامد عمل نمیکنند.
گروههای همنظری که به دنبال حل مشکلات هستند، نگاهی مشابه به امور دارند و دربارۀ مسیر پیشرو همعقیدهاند؛ این امر تا زمانی کارا است که با مشکلی مواجه نشوند. اما وقتی به مشکلی برخورند غالباً توان پیشبینی گام بعد را ندارند.
در مقابل، در گروههای متنوع افراد نگاهها و رویکردهای مختلفی به مشکلات دارند، و ازینرو به موانع مختلفی برمیخورند. به همین دلیل هرگاه چشماندازی به مانع برخورد، چشماندازی دیگر میتواند مسیر پیشرو را نشان میدهد. بنابراین در سطحی کلان، نوعی همکاری ناخواسته و جالبتوجه شکل میگیرد. بهعنوان مثال، سوسیال دموکراتها حامی دولتهای رفاه اجتماعیِ سکولار هستند، ولی از اقتصاددانانِ معتقد به بازارآزاد و سازمانهای دینی آموختند که چگونه ارائۀ خدمات اجتماعی را بهبود بخشند.
نمونۀ جالبتوجه دیگر، کمکی است که نگرشهای فمینیستی به محافظهکاران کردند تا در باب دیدگاههایشان نسبت به خانواده بازاندیشی کنند. کمکی که البته هر دو طرف منکر آن میشوند.
«آموختن از دیگران» و «گرد هم آمدن» یکی نیستند. بسیاری از بنبستهای سیاسی به دلیل اختلافنظر نیست؛ زیرا اختلافنظرهای عمیق ویژگی همۀ دموکراسیهای معاصر است. در مقابل، شاید یکی از بزرگترین مشکلها باوری باشد که در همۀ جناحها با هم مشترک است: اینکه جناح دیگر، احمق، فاسد و البته شرور است. اگر با این چشم به دیگران نگاه میکنیم، پس جنگ سیاسی، تنها چیزی است که میتوانیم منتظرش باشیم. هر جناح با این عقیده راسخ به پیش میتازد که ناجیِ حقیقت از دست دشمن است.
راهحل چیست؟ از نظر گاس قدم اول این است که بپذیریم غالباً از مخالفان خودمان میآموزیم. بنابراین میتوانیم با دیگران مبارزه کنیم، و در عینحال این مبارزه به جنگی نفیکننده بدل نشود.
تحقیقات اجتماعی متعددی نشان داده است وقتی برای حل یک مسئله، تیمی تشکیل میشود که تنوع دیدگاه بیشتری در میان اعضای آن وجود دارد، راهحلهای کارامدتری حاصل میشود. بهعنوان نمونه، اسکات پیج، استاد اقتصاد دانشگاه میشیگان در تحقیقی مشهور نشان داده است هرگاه زنانی به گروههای حل مشکلی اضافه میشوند که قبلاً همگی مرد بودهاند، توانایی در حل مشکل به شکل محسوسی بالا میرود. این مسئله دربارۀ تخصصها و نظرگاههای اجتماعی مختلف هم مصداق دارد، پس چرا در حوزۀ سیاست فایده نداشته باشد.
برگرفته از کتاب «محاسن اختلافنظر سیاسی».@ayoubipour
۴:۵۲
عدالت پیشران سرمایه اجتماعی
یکی از موضوعات مهم در حکمرانی مسئله سرمایه اجتماعی حاکمیت است. ظهرو بروز این سرمایه اجتماعی در بارزترین وجه خود در انتخابات ها نمایان می شود و در لایه های عمیق تر در بزنگاه جراحی های اقتصادی و اجتماعی نمود پیدا می کند.اصلاح و تغییرات بزرگ نیازمند جراحی است و جراحی بدون درد میسر نمی شود و تحمل درد توسط مردم نیازمند سرمایه اجتماعی است.دو عامل اصلی در خلق سرمایه اجتماعی را می توان محبت و اعتماد معرفی کرد. محبت به معنای میزان علاقه مردم به کارگزار و اعتماد هم به معنای باورمندی مردم به توانمندی کارگزار است.مسئله مهم این است که این محبت و اعتماد چگونه حاصل می شود.امیر االمومنین (ع) در نامه ۵۳ نهج البلاغه بیان می داردفَاِنَّ عَطْفَكَ عَلَيْهِمْ يَعْطِفُ قُلُوبَهُمْ عَلَيْكَ. وَ اِنَّ اَفْضَلَ قُرَّةِ عَيْنِ الْوُلاةِ اسْتِقامَةُ الْعَدْلِ فِى الْبِلادِ، وَ ظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِيَّةِ. وَ اِنَّهُ لاتَظْهَرُ مَوَدَّتُهُمْ اِلاّ بِسَلامَةِ صُدُورِهِمْ
مهربانی تو نسبت به مردم دلهایشان را متوجه تو می گرداند. برترین چیزی که موجب چشم روشنی زمامداران می شود برقراری عدالت در شهرها، و ظهور دوستی و محبت مردم است. و محبت مردم جز از طریق رفع سو ظن به زمامدار حاصل نمیشود.
بر اساس بیان ایشان چیزی که باعث محبت مردم به حاکم ( بخوانید سرمایه اجتماعی) می شود رفع سو ظن است و چیزی که باعث رفع سو ظن خواهد شد برقراری عدالت است.
سقلمه:
حاکمان برای ایجاد سرمایه اجتماعی لازم است بدنبال ایجاد عدالت باشند. اما چیزی که از گذشته تاکنون دغدغه کارگزاران بوده و هست ایجاد رفاه است. ولی مردم رفاه سرمایه اجتماعی ایجاد نمی کند مرفه ترین افراد در جوامع مختلف بی اعتماد ترین و نامهربان ترین افراد نسبت به مسئولان هستند.بر قراری عدالت هم نیاز به الگوی حکمرانی عدالت محور دارد و هم اقدامات به ظاهر خرد ولی آشکار و نمایان.اصلی ترین مولفه عدالت حاکمیت قانون است حاکمیت قانون یعنی همه در برابر قانون یکسان اند و این قانون است که حکمفرماست.
خلاصه نکات گفته شده:
سرمایه اجتماعی نیازمند عدالت است و عدالت هم ثمره حاکمیت قانون.
#محمد_ایوبی_پور
@ayoubipour
یکی از موضوعات مهم در حکمرانی مسئله سرمایه اجتماعی حاکمیت است. ظهرو بروز این سرمایه اجتماعی در بارزترین وجه خود در انتخابات ها نمایان می شود و در لایه های عمیق تر در بزنگاه جراحی های اقتصادی و اجتماعی نمود پیدا می کند.اصلاح و تغییرات بزرگ نیازمند جراحی است و جراحی بدون درد میسر نمی شود و تحمل درد توسط مردم نیازمند سرمایه اجتماعی است.دو عامل اصلی در خلق سرمایه اجتماعی را می توان محبت و اعتماد معرفی کرد. محبت به معنای میزان علاقه مردم به کارگزار و اعتماد هم به معنای باورمندی مردم به توانمندی کارگزار است.مسئله مهم این است که این محبت و اعتماد چگونه حاصل می شود.امیر االمومنین (ع) در نامه ۵۳ نهج البلاغه بیان می داردفَاِنَّ عَطْفَكَ عَلَيْهِمْ يَعْطِفُ قُلُوبَهُمْ عَلَيْكَ. وَ اِنَّ اَفْضَلَ قُرَّةِ عَيْنِ الْوُلاةِ اسْتِقامَةُ الْعَدْلِ فِى الْبِلادِ، وَ ظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِيَّةِ. وَ اِنَّهُ لاتَظْهَرُ مَوَدَّتُهُمْ اِلاّ بِسَلامَةِ صُدُورِهِمْ
مهربانی تو نسبت به مردم دلهایشان را متوجه تو می گرداند. برترین چیزی که موجب چشم روشنی زمامداران می شود برقراری عدالت در شهرها، و ظهور دوستی و محبت مردم است. و محبت مردم جز از طریق رفع سو ظن به زمامدار حاصل نمیشود.
بر اساس بیان ایشان چیزی که باعث محبت مردم به حاکم ( بخوانید سرمایه اجتماعی) می شود رفع سو ظن است و چیزی که باعث رفع سو ظن خواهد شد برقراری عدالت است.
سقلمه:
حاکمان برای ایجاد سرمایه اجتماعی لازم است بدنبال ایجاد عدالت باشند. اما چیزی که از گذشته تاکنون دغدغه کارگزاران بوده و هست ایجاد رفاه است. ولی مردم رفاه سرمایه اجتماعی ایجاد نمی کند مرفه ترین افراد در جوامع مختلف بی اعتماد ترین و نامهربان ترین افراد نسبت به مسئولان هستند.بر قراری عدالت هم نیاز به الگوی حکمرانی عدالت محور دارد و هم اقدامات به ظاهر خرد ولی آشکار و نمایان.اصلی ترین مولفه عدالت حاکمیت قانون است حاکمیت قانون یعنی همه در برابر قانون یکسان اند و این قانون است که حکمفرماست.
خلاصه نکات گفته شده:
سرمایه اجتماعی نیازمند عدالت است و عدالت هم ثمره حاکمیت قانون.
#محمد_ایوبی_پور
@ayoubipour
۱۸:۰۴
۳:۱۲
۶:۴۸
۹:۲۸
UANI_100DayPlanTrumpAdmin_Jan2025_250115_112632.pdf
۲.۵ مگابایت
برنامه صد روزه ترامپ در قبال ایران
فایل شامل یک برنامه ۱۰۰ روزه برای دولت ترامپ در ژانویه ۲۰۲۵ با محوریت سیاستهای مرتبط با ایران را ارائه میدهد. این برنامه توسط گروه United Against Nuclear Iran (UANI) تهیه شده است و پیشنهادهایی برای تقویت فشار بر جمهوری اسلامی ایران و تغییر رفتارهای این کشور ارائه میدهد. این پیشنهادها در چهار حوزه اصلی دستهبندی شدهاند: دیپلماسی، عملیات اطلاعاتی، نظامی، و اقتصادی. در ادامه، نکات اصلی این برنامه را بررسی میکنیم:۱. حوزه دیپلماسی
سخنرانی سیاست ایران توسط رئیسجمهور: ترامپ باید یک سخنرانی مهم ارائه دهد و استراتژی خود را برای تضعیف جمهوری اسلامی و حمایت از مردم ایران اعلام کند. تصویب قطعنامه در آژانس بینالمللی انرژی اتمی: ارجاع موارد نقض توافقات هستهای توسط ایران به شورای امنیت سازمان ملل. فعالسازی مکانیزم تحریمهای U.N.: بازگرداندن تحریمهای پیشین سازمان ملل علیه ایران. تشکیل ائتلاف مقابله با ایران: ایجاد یک ائتلاف جدید بین کشورها برای فشار همهجانبه بر ایران در زمینههایی چون هستهای، موشکی، و حقوق بشر. محدود کردن سفر مقامات ایرانی: اعمال محدودیتهای ویزا برای مقامات ایرانی در سازمان ملل.
۲. عملیات اطلاعاتی و مقابله با سانسور
عملیات روانی: ایجاد تیمی برای اجرای عملیات روانی به زبان فارسی جهت تضعیف رژیم ایران و تقویت انگیزههای دموکراتیک مردم ایران. تضعیف سانسور: گسترش دسترسی مردم ایران به اطلاعات بدون سانسور از طریق فناوریهایی مانند استارلینک. مقابله با اطلاعات نادرست: تدوین استراتژی برای مقابله با تبلیغات رژیم ایران و افشای فساد و سرکوبهای داخلی.
۳. اقدامات نظامی و عملیات ویژه
اعلام سیاست صریح در استفاده از نیرو: اعلام آمادگی برای استفاده از نیرو در صورت تهدیدهای جدی از سوی ایران. تقویت همکاری با اسرائیل: انتقال تسلیحات پیشرفته برای تقویت توان دفاعی اسرائیل در برابر تهدیدات ایران. هدفگیری فرماندهان سپاه: حمله به فرماندهان و تأسیسات سپاه پاسداران در صورت تهدید به شهروندان یا منافع آمریکا.
۴. حوزه اقتصادی
تحریمهای مالی: تمرکز بر شناسایی و قطع منابع مالی رژیم ایران و مقابله با فعالیتهای پولشویی. مسدود کردن بانکهای ایرانی در اروپا: فشار بر کشورهای اروپایی برای تعطیلی بانکهای مرتبط با رژیم ایران. ایجاد صندوق دموکراسی: استفاده از داراییهای بلوکهشده ایران برای حمایت از فعالیتهای دموکراسیخواهانه در داخل کشور. مقابله با دور زدن تحریمها: اجرای تحریمهای سختگیرانه علیه کشتیرانی غیرقانونی ایران.
نتیجهگیری
این برنامه یک نقشه جامع برای تقویت فشار بر ایران ارائه میدهد و هدف آن کاهش توانایی جمهوری اسلامی در حمایت از تروریسم، سرکوب داخلی، و اقدامات بیثباتکننده است. اجرای سریع و هماهنگ این پیشنهادها، رهبری قاطع آمریکا در قبال ایران را تضمین میکند.
اینکه سیاست ها به این صورت علنی مطرح می شود جای تامل دارد. به نظرم حداقل از دو منظر قابل بررسی است:۱- ایجاد ترس و رعب در راستای فشار مذاکره۲- راضی سازی حامیان تندرو
محمد ایوبی پور
@ayoubipour
فایل شامل یک برنامه ۱۰۰ روزه برای دولت ترامپ در ژانویه ۲۰۲۵ با محوریت سیاستهای مرتبط با ایران را ارائه میدهد. این برنامه توسط گروه United Against Nuclear Iran (UANI) تهیه شده است و پیشنهادهایی برای تقویت فشار بر جمهوری اسلامی ایران و تغییر رفتارهای این کشور ارائه میدهد. این پیشنهادها در چهار حوزه اصلی دستهبندی شدهاند: دیپلماسی، عملیات اطلاعاتی، نظامی، و اقتصادی. در ادامه، نکات اصلی این برنامه را بررسی میکنیم:۱. حوزه دیپلماسی
سخنرانی سیاست ایران توسط رئیسجمهور: ترامپ باید یک سخنرانی مهم ارائه دهد و استراتژی خود را برای تضعیف جمهوری اسلامی و حمایت از مردم ایران اعلام کند. تصویب قطعنامه در آژانس بینالمللی انرژی اتمی: ارجاع موارد نقض توافقات هستهای توسط ایران به شورای امنیت سازمان ملل. فعالسازی مکانیزم تحریمهای U.N.: بازگرداندن تحریمهای پیشین سازمان ملل علیه ایران. تشکیل ائتلاف مقابله با ایران: ایجاد یک ائتلاف جدید بین کشورها برای فشار همهجانبه بر ایران در زمینههایی چون هستهای، موشکی، و حقوق بشر. محدود کردن سفر مقامات ایرانی: اعمال محدودیتهای ویزا برای مقامات ایرانی در سازمان ملل.
۲. عملیات اطلاعاتی و مقابله با سانسور
عملیات روانی: ایجاد تیمی برای اجرای عملیات روانی به زبان فارسی جهت تضعیف رژیم ایران و تقویت انگیزههای دموکراتیک مردم ایران. تضعیف سانسور: گسترش دسترسی مردم ایران به اطلاعات بدون سانسور از طریق فناوریهایی مانند استارلینک. مقابله با اطلاعات نادرست: تدوین استراتژی برای مقابله با تبلیغات رژیم ایران و افشای فساد و سرکوبهای داخلی.
۳. اقدامات نظامی و عملیات ویژه
اعلام سیاست صریح در استفاده از نیرو: اعلام آمادگی برای استفاده از نیرو در صورت تهدیدهای جدی از سوی ایران. تقویت همکاری با اسرائیل: انتقال تسلیحات پیشرفته برای تقویت توان دفاعی اسرائیل در برابر تهدیدات ایران. هدفگیری فرماندهان سپاه: حمله به فرماندهان و تأسیسات سپاه پاسداران در صورت تهدید به شهروندان یا منافع آمریکا.
۴. حوزه اقتصادی
تحریمهای مالی: تمرکز بر شناسایی و قطع منابع مالی رژیم ایران و مقابله با فعالیتهای پولشویی. مسدود کردن بانکهای ایرانی در اروپا: فشار بر کشورهای اروپایی برای تعطیلی بانکهای مرتبط با رژیم ایران. ایجاد صندوق دموکراسی: استفاده از داراییهای بلوکهشده ایران برای حمایت از فعالیتهای دموکراسیخواهانه در داخل کشور. مقابله با دور زدن تحریمها: اجرای تحریمهای سختگیرانه علیه کشتیرانی غیرقانونی ایران.
نتیجهگیری
این برنامه یک نقشه جامع برای تقویت فشار بر ایران ارائه میدهد و هدف آن کاهش توانایی جمهوری اسلامی در حمایت از تروریسم، سرکوب داخلی، و اقدامات بیثباتکننده است. اجرای سریع و هماهنگ این پیشنهادها، رهبری قاطع آمریکا در قبال ایران را تضمین میکند.
اینکه سیاست ها به این صورت علنی مطرح می شود جای تامل دارد. به نظرم حداقل از دو منظر قابل بررسی است:۱- ایجاد ترس و رعب در راستای فشار مذاکره۲- راضی سازی حامیان تندرو
محمد ایوبی پور
@ayoubipour
۸:۰۷
۹:۳۸
بازارسال شده از سینا عصارهنژاد دزفولی
۶:۵۷