سال ۷۸ ، اولین رمانم را نوشتم.در پس نیمهشبهای گرم تابستان و نوای جیرجیرکهای باغچه خانه پدری.دبیرستانی بودم. دوم ریاضی فیزیک. دوره داستان نویسی نگذرانده بودم؛ اما به شدت، خواندن و نوشتن را دوست داشتم.مدرسه ها که باز شد، یک رمان دست نویس توی کیفم داشتم که دلم میخواست نظر دوستان کتابخوانم را دربارهاش بدانم.اولی با اشتیاق خواند و نوبت دومی بود که چاپ اول رمان مناو رضا امیرخانی به دستم رسید.وقتی که خواندمش، دلم میخواست رمان خودم را نصفه خوانده از دوستم بگیرم و یک جایی قایمش کنم. اگر مناو رمان بود، اسم متن من چه بود؟! از آن روز، نوشته های امیرخانی را در سبد خواندنی هایم گذاشتم. ارمیا و ناصرارمنی(آن روزها، اسم دیگری داشت)، یادداشتها، حتی سرلوحه های سایت لوح و هر کتاب جدیدی که بیرون میداد، داغ داغ توی دستهایم بود.بارها برای کتابهایش یادداشت نوشتم و در محافل نقدشان شرکت کردم. لا به لای نوشتههای این آدم، لفاظیهایش، بازیهای زبانی، گیر و گرفتهای مفهومی، کاشت و برداشت ها و شخصیت پردازی هایش، یک مدل خلاقیت و هوشمندی متعهدانه میدیدم که برایم خیلی ارزشمند بود. بعد از یک جلسه نقد که به لطف حاضران، حسابی کتکباران شده بود، جلو رفتم و بهش گفتم که ازتون ممنونم. شما جز نوادر نویسندگان ایرانی هستید که هر خط از نوشتههایتان، مخاطب را به فکر وا میمیدارد. یک لحظه سر کم مویش را بالا گرفت. انگار که یک نفس راحت و عمیق کشید و جلوی تمام آن جمع، گفت که لطفا دعایم کنید.من آنوقت نمیدانستم که کتاب جدیدی از او، در حال نگارش نهایی است. من فقط یک مادر بودم و میدانستم تولد هر فرزند و تربیت آن و سپردنش به اجتماع، چقدر کار سخت و نفس گیری است.هنوز هم میدانم. حتی وقتی مهندسی را یک جایی رها کردم و دوره های نویسندگی را گذراندم.حتی وقتی از واسطهای فهمیدم داور اولین رمانم، پیش از چاپ، رضاامیرخانی بوده. حتی وقتی دومین و چندمین فرزند مادی و معنوی ام را در ذهن و جان میپروراندم و هنوز هم...هنوز هم اعتقاد دارم مادر و نویسنده، هر دو، در فرایند نوشتن و زایش، سفر قهرمانی را طی میکنند که پیش از هرچیز زیست خود و جمعی را با خود همراه میسازند.حتی فکر کردن بهش هم خیلی ترسناک و مو بر بدن راست کننده است!حالا چند روزی است که رضا امیرخانی، روی تخت بیمارستان است. با ضربه و آسیب شدید مغزی و سطح هوش هوشیاری پایین.من، زیر لب حمد میخوانم و به تمام این سالها فکر میکنم. کتابهایش را توی کتابخانه در دست میگیرم و به تمام فراز و نشیبهایی فکر میکنم که این سالها طی کرده و طی کردهام.تمام آینده ای که تمام ما در پیش رو داریم؛ خودمان و فرزندانمان.دیشب، دوباره متن داوری اولین رمانم را از زبانش خواندم. از زبان او که حتی من را نمیشناخت و نمیدانست چقدر ذوق کردهام نویسنده محبوبم نوشتهام را خوانده. نگاهم روی خط آخر یادداشتش ثابت ماند: نويسنده این اثر نگاه آرمانخواهانه دارد و دارای دغدغه است و...به آرزوها، دغدغهها، فرزندان، کتابها و عملکردمان در تمام سالهای زندگی فکر کردم.یاد پیام تلفنی رهبرمان افتادم که در پیگیری حال رضاامیرخانی به همسرشان داده اند.یاد روزی که امیرخانی به عیادت حضرت آقا رفته بود؛ اینکه هر دیدی بازدیدی داشت...فکر کردم شاید همین دغدغه، تنها ملجأ و امید همه ما در عاقبت کار باشد.آرزو کردم این، همان حرکت، یا منشا حرکتی باشد که میتواند کفر را هم یک روزی به اسلام برساند.شاید همین دغدغه و زایش برای تحقق آن، یک روزی دست مادر، نویسنده و منشا اثر را بگیرد.کاش به برکت بارانی که دیشب صورت آلوده شهر را نوازش کرد، دعا کنیم.دعا کنیم برای شفای رضای امیرخانی روی تخت بیمارستان و تمام کسانی که حرکتی را آغاز کردهاند و فراز و نشیب زیادی در راه دارند.تمام آنهاییکه جایزههای مادی این دنیا را کنار زدهاند و فقط آرزو دارند یک روزی علیک السلام تمام آن رنج ها و السلام علیک به جوامع السلام هایی را که به امام زمانشان میدهند، حال بد دلشان را به احسن الحال محول کند.
" />
فاطمه شایانپویا
️ همراه بانوی فرهنگ باشید
️ https://ble.ir/banooyefarhang_info
۱۶:۳۰
سردار جنگل
به بهانه سالروز درگذشت میرزاکوچک خان جنگلی
به قلم سمانه اعتمادی جم
متن کامل را از طریق لینک زیر مطالعه کنید:https://www.banooyefarhang.org/سردار-جنگل،-به-بهانۀ-سالروز-درگذشت-م/
️ منتظر نظرات شما هستیم.
️ همراه بانوی فرهنگ باشید
️ https://ble.ir/banooyefarhang_info
به بهانه سالروز درگذشت میرزاکوچک خان جنگلی
به قلم سمانه اعتمادی جم
متن کامل را از طریق لینک زیر مطالعه کنید:https://www.banooyefarhang.org/سردار-جنگل،-به-بهانۀ-سالروز-درگذشت-م/
۸:۱۷
معرفی کتاب مدیر مدرسه
به قلم سیده اعظم الشریعه موسوی
متن کامل را از طریق لینک زیر مطالعه کنید:https://www.banooyefarhang.org/معرفی-کتاب-مدیر-مدرسه-اثر-جلال-آل/
️ منتظر نظرات شما هستیم.
️ همراه بانوی فرهنگ باشید
️ https://ble.ir/banooyefarhang_info
به قلم سیده اعظم الشریعه موسوی
متن کامل را از طریق لینک زیر مطالعه کنید:https://www.banooyefarhang.org/معرفی-کتاب-مدیر-مدرسه-اثر-جلال-آل/
۸:۱۸
از پامنار تا اسالم با جلال
به بهانه زادروز جلال آل احمد
به قلم سیده اعظم الشریعه موسوی
متن کامل را از طریق لینک زیر مطالعه کنید:https://www.banooyefarhang.org/از-پامنار-تا-اسالم-با-جلال،-به-بهانه-ز/
️ منتظر نظرات شما هستیم.
️ همراه بانوی فرهنگ باشید
️ https://ble.ir/banooyefarhang_info
به بهانه زادروز جلال آل احمد
به قلم سیده اعظم الشریعه موسوی
متن کامل را از طریق لینک زیر مطالعه کنید:https://www.banooyefarhang.org/از-پامنار-تا-اسالم-با-جلال،-به-بهانه-ز/
۸:۲۱
خانم مصطفایینژاد، میان حلقهای از کودکان پنج تا هشت ساله نشسته بود.صدایش آرام بود، اما هر کلمهاش سنگین و پرمعنی، وقتی از وقایع سیزدهم آبان ۵۸ و تبعید امام میگفت؛ قصهای میگفت که واقعی بود، قصهای از شجاعت و امید.
هفته بعد، حسین دستش را با هیجان بالا برد: "خانم! ما رفتیم مدرسه و با چیزایی که شما گفتین توی مسابقه شرکت کردیم! جایزه هم گرفتیم!"خانم مصطفایی نژاد آفرین بلندی گفت و چشمانش به زهرا و زینب، دو خواهری افتاد که همیشه کنار هم مینشستند. هفته پیش از شهدای هستهای گفته بود؛ آن روز، آن دو با اشتیاق گفتند: "خانم! ما میخوایم هستهای بخونیم!"زینب هم اضافه کرد: "و میخوایم دانشمند بشیم که شهیدمون کنن!"
خانم مربی، کاربرگ های رنگ آمیزی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها را میان بچه ها پخش کرد و همزمان از حضرت مادر گفت.
بچه ها با مدادهای رنگی نقاشی میکردند، گاهی قطره اشکی روی کاربرگها میافتاد. در انتها، کاربرگها را به نخی آویختند و ریسه کردند. رنگها و اشکها، یادگاری کوچک از غمی بزرگ بودند.
۷:۳۲
همهجا کربلاست
صدای رسایش در گوشها میپیچید، در گوش همهٔ مردان و زنانی که از درب خروجی مصلی به محوطهٔ بیرون میآمدند.گوش تیز کردم تا بشنوم. کلمههایی مثل مذاکره، برجام، خسارت محض و مطالبهگری در دالان ذهنم پیچید. سعی کردم روی انگشتان پاهایم بلند شوم تا فراز نگاهم از سرهای مردم در حال عبور، بالاتر رود. دیدمش. پلاکارد دستنویسی در دست گرفته بود و کنار چند بانوی دیگر ایستاده بود که آنها هم، شانه به شانهاش ایستاده بودند و پلاکاردهای دستنویس دیگری در دست داشتند.نزدیکتر شدم. چقدر جنس این زنها، به زنهای منتظر ظهور نزدیک بود. زنهایی که هیچکدام از وظایف و ظرایف زنانگی، نگذاشته بود از رسالت تبیین زینبیشان دست بکشند، حتی زیر تیغ آفتاب ظهر جمعه.
۱۹:۱۱
کلید روایت جاده: سفرنامه نویسی
به قلم مریم رضازاده
متن کامل را از طریق لینک زیر مطالعه کنید:https://www.banooyefarhang.org/کلید-روایت-جاده-سفرنامهنویسی؛-هنر-د/
️ منتظر نظرات شما هستیم.
️ همراه بانوی فرهنگ باشید
️ https://ble.ir/banooyefarhang_info
به قلم مریم رضازاده
متن کامل را از طریق لینک زیر مطالعه کنید:https://www.banooyefarhang.org/کلید-روایت-جاده-سفرنامهنویسی؛-هنر-د/
۵:۵۹
معرفی کتاب چای نعنا
به قلم فخری حاجی
متن کامل را از طریق لینک زیر مطالعه کنید:https://www.banooyefarhang.org/معرفی-کتابچای-نعنا،-سفر-به-کشور-مراک/
️ منتظر نظرات شما هستیم.
️ همراه بانوی فرهنگ باشید
️ https://ble.ir/banooyefarhang_info
به قلم فخری حاجی
متن کامل را از طریق لینک زیر مطالعه کنید:https://www.banooyefarhang.org/معرفی-کتابچای-نعنا،-سفر-به-کشور-مراک/
۶:۰۱
بازگشت لالههای خونین
در حاشیه تشییع شهدای اصفهان
به قلم زینب گلستانی
متن کامل را از طریق لینک زیر مطالعه کنید:https://www.banooyefarhang.org/بازگشت-لالههای-خونین،-در-حاشیه-مرا/
️ منتظر نظرات شما هستیم.
️ همراه بانوی فرهنگ باشید
️ https://ble.ir/banooyefarhang_info
در حاشیه تشییع شهدای اصفهان
به قلم زینب گلستانی
متن کامل را از طریق لینک زیر مطالعه کنید:https://www.banooyefarhang.org/بازگشت-لالههای-خونین،-در-حاشیه-مرا/
۶:۰۳
باشگاه ادبی بانوی فرهنگ برگزار میکند:
«سلسله نشستهای هماندیشی نظری در ادبیات»
با راهبری: احسان عباسلو
به صورت حضوری
موضوع جلسه پنجم:
«چندصدایی داستان، چرا و چگونه؟»
زمان: دوشنبه ۱۷ آذر
ساعت ۱۳ تا ۱۵
مکان: خیابان جمهوری، خیابان شیخ هادی، جنب خیابان حسین سخنور، خانه فرهنگ شیخ هادی، طبقه سوم، دفتر باشگاه ادبی بانوی فرهنگ.
ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
جهت کسب اطلاعات بیشتر و ثبتنام، به آیدی @banooyefarhang در پیامرسان بله مراجعه نمایید.
️ همراه بانوی فرهنگ باشید
️ https://ble.ir/banooyefarhang_info
«سلسله نشستهای هماندیشی نظری در ادبیات»
با راهبری: احسان عباسلو
به صورت حضوری
موضوع جلسه پنجم:
«چندصدایی داستان، چرا و چگونه؟»
زمان: دوشنبه ۱۷ آذر
ساعت ۱۳ تا ۱۵
مکان: خیابان جمهوری، خیابان شیخ هادی، جنب خیابان حسین سخنور، خانه فرهنگ شیخ هادی، طبقه سوم، دفتر باشگاه ادبی بانوی فرهنگ.
ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
جهت کسب اطلاعات بیشتر و ثبتنام، به آیدی @banooyefarhang در پیامرسان بله مراجعه نمایید.
۱۷:۴۵
برای پیوستن به جلسه" خوانش داستانی فیلم مجنون"
روی این پیوند کلیک کنید:
https://meet.google.com/ggd-yuby-zmb
یا Meet را باز کنید و این کد را وارد کنید: ggd-yuby-zmb
️ همراه بانوی فرهنگ باشید
️ https://ble.ir/banooyefarhang_info
https://meet.google.com/ggd-yuby-zmb
یا Meet را باز کنید و این کد را وارد کنید: ggd-yuby-zmb
۵:۳۶
"برنامههای این هفتهی باشگاه ادبی بانوی فرهنگ"
دوشنبه ۱۷ آذر ساعت ۱۰ تا ۱۲ ظهر، نشست مجازی " خوانش داستانی فیلم مجنون" به همراهی استاد فرشته امیری
دوشنبه ۱۷ آذر ساعت ۱۳ تا ۱۵ بعد از ظهر نشست حضوری " هم اندیشی در ادبیات" به همراهی استاد عباسلو
دوشنبه۱۷ آذر ساعت ۱۵ تا ۱۷ بعدازظهر، کلاس " عناصر داستانی تکمیلی( در مدار خیال ۲) به همراهی استاد فاطمه سلیمانی
سه شنبه ۱۸ آذر ساعت ۱۳ تا ۱۵ جلسهی" نقد کتاب یرحا" به همراهی استاد مرضیه نفری و استاد هادی خورشاهیان
سه شنبه ۱۸ آذر ساعت ۱۵ تا ۱۸ کارگاه" از فریم تا قلم۲" به همراهی استاد مرتضی حکاکیان
️ همراه بانوی فرهنگ باشید
️ https://ble.ir/banooyefarhang_info
۶:۲۹
مکان: خیابان جمهوری، خیابان شیخ هادی، جنب خیابان حسین سخنور، خانه فرهنگ شیخ هادی، طبقه سوم، دفتر باشگاه ادبی بانوی فرهنگ.
۱۰:۱۸
ساعت دوازده شب ضاحیه سوتوکور بود. انگار در قلب شهر که مرکز اصلی ح...ز...ب الله بود هیچکس زندگی نمیکرد.تصمیم گرفتیم به ساختمان دیگری برویم. فاصلهی زیادی نبود. به محض این که وارد آن ساختمان شدیم، بمباران مهیبی زمین را لرزاند. ساختمانی که چند دقیقه قبل در آن بودیم با خاک یکسان شده بود...
صحبتهای #سارا_عرفانی و ماجرای کتاب #قاف را ببینید و بشنوید …
برنامه #کتاب_یک کاری مشترک از خانه شعر و ادبیات، شبکه یک و تلویزیون اینترنتی کتاب، این روزها بهصورت میانبرنامه از شبکه یک سیما پخش میشود.
#خانه_شعر_و_ادبیات
️ همراه بانوی فرهنگ باشید
️ https://ble.ir/banooyefarhang_info
صحبتهای #سارا_عرفانی و ماجرای کتاب #قاف را ببینید و بشنوید …
برنامه #کتاب_یک کاری مشترک از خانه شعر و ادبیات، شبکه یک و تلویزیون اینترنتی کتاب، این روزها بهصورت میانبرنامه از شبکه یک سیما پخش میشود.
#خانه_شعر_و_ادبیات
۹:۳۷
بهاری که از دل آذر طلوع کردبه بهانه تولد محمدتقی بهار به قلم مهدیه پوراسمعیل
متن کامل را از طریق لینک زیر مطالعه کنید:https://www.banooyefarhang.org/بهاری-که-از-دل-آذر-طلوع-کرد،-به-بهانۀ/
️ منتظر نظرات شما هستیم.
️ همراه بانوی فرهنگ باشید
️ https://ble.ir/banooyefarhang_info
متن کامل را از طریق لینک زیر مطالعه کنید:https://www.banooyefarhang.org/بهاری-که-از-دل-آذر-طلوع-کرد،-به-بهانۀ/
۷:۱۶
معرفی کتاب اماهبه مناسبت تولد حضرت فاطمه زهرا(س)به قلم سمانه اعتمادی جم
متن کامل را از طریق لینک زیر مطالعه کنید:https://www.banooyefarhang.org/معرفی-کتاب-اُمّاه،-روایتی-چهارفصلی/
️ منتظر نظرات شما هستیم.
️ همراه بانوی فرهنگ باشید
️ https://ble.ir/banooyefarhang_info
متن کامل را از طریق لینک زیر مطالعه کنید:https://www.banooyefarhang.org/معرفی-کتاب-اُمّاه،-روایتی-چهارفصلی/
۷:۲۸
تلاشی خودجوش از اعضای کارگروه داستان کوچک باشگاه ادبی بانوی فرهنگ در طول جنگ دوازده روزه.
*صدای پدافند خواب کودکان را آشفته کرده بود. ویولون را برداشت و رفت وسط خیابان.
نقد داستان توسط استاد احسان عباسلو:
حضور مردم از هر قشر و موقعیت اجتماعی و جناح فکری در این ایام دوازده روزه موجبات حیرت بسیاری را در بیرون از مرزهای کشور فراهم آورد. باور کوری که تصور داشته بود با این تهاجم مردم هم یا از سر هراس یا از سر ناامیدی و استیصال به سمت اعتراض و ضدیت با حکومت برخواهند آمد، تصور خود را شکست خورده و مخدوش دید. همگان در پشتیبانی و دفاع از کیان کشور برآمدند و تلاش نمودند به اندازه توان خودشان ولو در حد پیام های مجازی، بر دشمتپن بتازند از وطن و ناموس خودشان دفاع نمایند.
در این داستان ویولونزنی را داریم که تنها وسیله جنگی و دفاعی اش شاید همین ویولون باشد اما از آن بهره درست می گیرد تا فایده ای رابرای کشور خودش داشته باشد.
این آموزه که در زمان جنگ مردم با هر چه دارند باید از خویش دفاع نمایند در قاب همین داستان به خوبی نشان داده شده است.
● این داستان کوچک در مجله "فرهنگ پایداری" به چاپ رسیده است.
️ همراه *بانوی فرهنگ باشید
️ https://ble.ir/banooyefarhang_info
حضور مردم از هر قشر و موقعیت اجتماعی و جناح فکری در این ایام دوازده روزه موجبات حیرت بسیاری را در بیرون از مرزهای کشور فراهم آورد. باور کوری که تصور داشته بود با این تهاجم مردم هم یا از سر هراس یا از سر ناامیدی و استیصال به سمت اعتراض و ضدیت با حکومت برخواهند آمد، تصور خود را شکست خورده و مخدوش دید. همگان در پشتیبانی و دفاع از کیان کشور برآمدند و تلاش نمودند به اندازه توان خودشان ولو در حد پیام های مجازی، بر دشمتپن بتازند از وطن و ناموس خودشان دفاع نمایند.
در این داستان ویولونزنی را داریم که تنها وسیله جنگی و دفاعی اش شاید همین ویولون باشد اما از آن بهره درست می گیرد تا فایده ای رابرای کشور خودش داشته باشد.
این آموزه که در زمان جنگ مردم با هر چه دارند باید از خویش دفاع نمایند در قاب همین داستان به خوبی نشان داده شده است.
● این داستان کوچک در مجله "فرهنگ پایداری" به چاپ رسیده است.
۷:۳۵
روایتهایی از حضور راویان باشگاه ادبی بانوی فرهنگ در نماز جمعه شهرهای مختلف:
پشت لبش سبز شده بود. تند قدم برمیداشت و سر به هوا. نزدیکش رفتم، خواستم کمی گپ بزنیم.سرپایین انداخت وگفت:" خطبهها شروع شده، عجله دارم. نماز تمام شد در خدمت هستم"ته دلم گمان بردم قصد در رفتن دارد یا خجالت میکشد. بی خیال شدم . نماز تمام شد. جمعیت از حیاط مسجدالنبی پراکنده شدند. موقع برگشت دیدم گوشهی حیاط منتظر ایستاده. جلو آمد. عذرخواهی کرد. شانزده سال داشت و ریاضی فیزیک میخواند. برایم از معلمی گفت که مشوقش بوده، از دوستانی که اوایل دستش میانداختند. حالا اما تمام دوستانش پای ثابت نماز جمعه شده بودند. از انگیزهاش پرسیدم وگفت:" خشنودی امام زمان"راه کشید و رفت. به قد وبالاش نگاه کردم، آیت الکرسی خواندم وپشت سرش فوت کردم تا در این مسیر سلامت باشد.
" />
سمیه حیدری"مسجدالنبی شهر قزوین"
️ همراه بانوی فرهنگ باشید
️ https://ble.ir/banooyefarhang_info
پشت لبش سبز شده بود. تند قدم برمیداشت و سر به هوا. نزدیکش رفتم، خواستم کمی گپ بزنیم.سرپایین انداخت وگفت:" خطبهها شروع شده، عجله دارم. نماز تمام شد در خدمت هستم"ته دلم گمان بردم قصد در رفتن دارد یا خجالت میکشد. بی خیال شدم . نماز تمام شد. جمعیت از حیاط مسجدالنبی پراکنده شدند. موقع برگشت دیدم گوشهی حیاط منتظر ایستاده. جلو آمد. عذرخواهی کرد. شانزده سال داشت و ریاضی فیزیک میخواند. برایم از معلمی گفت که مشوقش بوده، از دوستانی که اوایل دستش میانداختند. حالا اما تمام دوستانش پای ثابت نماز جمعه شده بودند. از انگیزهاش پرسیدم وگفت:" خشنودی امام زمان"راه کشید و رفت. به قد وبالاش نگاه کردم، آیت الکرسی خواندم وپشت سرش فوت کردم تا در این مسیر سلامت باشد.
۱۰:۳۱
دخترانه
کالسکهاش را هم با خودش آورده بود؛ صورتی بود و بنفش. یک پرچم ایران هم گذاشته بود کنارش. کوچکی کالسکه برای عروسک توی دستش بزرگ هم بود. گلهای بابونهی روسریاش، صورت سرخ و سفیدش را قاب گرفته بود. تمام مدتی که خطبههای نماز ایراد میشد، بین صفوف میچرخید و با موهای بیرونزده از روسریاش دلبری میکرد. مادرش اهل دل بود و بعد از پایان نماز، مشغول کارهای شخصیاش بود و توی دفتری یادداشتهایش را مینوشت.دخترک با کالسکه روی قالیهای آبی و خالی از جمعیت مصلی، راه میرفت و برای نینیاش لالایی میخواند. پرچم ایران چسبیده به کالسکهی عروسکش، باد میخورد و دانههای تسبیح توی دست مادربزرگش شمرده میشد. وسط لالاییخواندن، به بیسکوییت توی دستش گاز میزد.مادرش او را آورده بود همراهش، تا مصلی نمازجمعه صحن بازیهایش بشود؛ او هم عروسک و کالسکهاش را آورده بود تا از همین کودکی خودش را برای حضور در نمازجمعههای واجب زمان ظهور امام مهدی آماده کند.
"مصلی امام علی کرمان"
۱۵:۵۵
"برنامهی این هفتهی باشگاه ادبی بانوی فرهنگ"
دوشنبه ۲۴ آذر ما ساعت ۱۵ تا ۱۷ کلاس عناصر داستانی تکمیلی " در مدار خیال۲"
به همراهی استاد فاطمه سلیمانی.
سه شنبه ۲۵ آذر ماه ساعت ۱۳ تا ۱۴:۳۰ دقیقه
سلسه جلسات فلق" تدبر در قران" به همراهی استاد کاظم رجبعلی.
سه شنبه ۲۵ آذرماه ساعت ۱۵ تا ۱۸ کلاس "از فریم تا قلم۲" به همراهی استاد مرتضی حکاکیان.
دوشنبه ۲۴ آذر ما ساعت ۱۵ تا ۱۷ کلاس عناصر داستانی تکمیلی " در مدار خیال۲"
به همراهی استاد فاطمه سلیمانی.
سه شنبه ۲۵ آذر ماه ساعت ۱۳ تا ۱۴:۳۰ دقیقه
سلسه جلسات فلق" تدبر در قران" به همراهی استاد کاظم رجبعلی.
سه شنبه ۲۵ آذرماه ساعت ۱۵ تا ۱۸ کلاس "از فریم تا قلم۲" به همراهی استاد مرتضی حکاکیان.
۱۷:۴۸