بله | کانال باشگاه ادبی بانوی فرهنگ
عکس پروفایل باشگاه ادبی بانوی فرهنگب

باشگاه ادبی بانوی فرهنگ

۲,۷۲۸عضو
thumbnail
تلاشی خودجوش از اعضای کارگروه داستان کوچک باشگاه ادبی بانوی فرهنگ در طول جنگ دوازده روزه.
undefined* - باید زودتر می گفتم اما نمی توانستم، نمی شد، دوستت دارم. - من هم دوستت دارم.و دوستت دارم دوم ، هرگز خوانده نشد.*
undefined نقد داستان توسط استاد احسان عباسلو:
در لابلای تحرکات حماسی، بازخوردهای احساسی داستان های کوچک را نباید نادیده گرفت. این داستان اشاره به جریان زندگی عاطفی در میان مردم عادی دارد که ناخواسته وارد این جنگ شده و به طور بیرحمانه ای به قتل رسیده اند. علیرغم ادعای رژیکم صهیونیستی که به دروغ اعلام کرده بود با مردم عادی کاری ندارد بسیاری از کشته های ایام جنگ دوازد ه روزه از میان مردم عادی بئودند، از کودکان و طفلان خردسال (و حتی در شکم مادر) گرفته تا سالخوردگان. مردمان عادی که شاید به دنبال آینده پرامید خود بودند و برای این آینده نقشه ها داشتند به ناگاه با بیرحمی و قساوت کامل به هشادت رسیدند.داستان بالا به نظر شهادت میان همین دسته از مردم را نشان می دهد. کسانی که درگیر زبیبایی های زندگی بودند و لطیف ترین کلمات و جملات را برای همدیگر استفاده می کدند اما در مسلخ عشق قربانی شدند. داستان های احساسی به سبب مورد توجه بودن از سوی مخاطبین عام می تواند بسیار در برقراری ارتباط با خوانندگان خود موفق و کارآمد عمل نماید. عنوان داستان در تعیین نوع آن نقش بسزایی دارد. اگر عنوان داستان را برداریم این نوشته شاید یک داستان دفاع مقدسی تلقی نگردد. اما خصیصه قالب داستان کوچک همین گونه است که در جای لازم موضع و موضوع خود را مشخص می نماید حال در عنوان یا در پایان بندی حتی.

● این داستان کوچک در مجله "فرهنگ پایداری" به چاپ رسیده است.
undefined️ همراه بانوی فرهنگ باشید undefinedhttps://ble.ir/banooyefarhang_info

۸:۳۰

thumbnail
تلاشی خودجوش از اعضای کارگروه داستان کوچک باشگاه ادبی بانوی فرهنگ در طول جنگ دوازده روزه.
undefined* مادر با چهره‌ای آرام و مطمئن، آیت الکرسی را به همه فوت کرد. گنبد واقعی فعال شده بود.

undefined نقد داستان توسط استاد احسان عباسلو:

از رفتارهای اعتقادی مردم در ایام دفاع مقدس دوازده روزه، برگزاری مراسم مذهبی و نوحه خوانی و دعاخوانی به صورت جمعی و فردی بود. دعا نقطه توسل و توکلی است که آرامش درونی را با خود همراه دارد. از راه دعاست که انسان به حالت سکینه می رسد و دل می بندد به رضای حق. این دل سپردن به مومن شجاعتی می بخشد که حاضر است از هیچ خطری روی نگرداند. نمونه این مهم را در هشت سال جنگ تحمیلی مشاهده کردیم و حاصل همین دعا و توکل و توسل ها بود که رزمندگان را دلی می بخشید عظیم و عمیق تا داوطلبانه بر روی مین پانهند و از مرگ نهراسند. پایداری معنا نمی شود مگر در عدم هراس از مرگ و نقش دعا در پررنگ شدن این شیردلی و استقامت انکار شدنی نیست.
دعاست که به ما از کور شدن دشمن می‌گوید: وَ جَعَلْنَا مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ (9/یس) و باور بدین آیه به هنگام مواجهه با دشمن، ذره‌ای ترس از او را به دل ما راه نمی دهد.
دعا در برابر نه فقط دشمن که در برابر هر امر زشت و مذموم و خطرناک و مضری همواره به مانند سپر دفاعی ما عمل می‌کند. مردم دینمدار ایرانی با استعانت از همین دعا و توسل است که قابلیت ایستادگی و پایداری را در طول هشت سال نبرد نابرابر از خود نشان دادند. از طرفی، همان هشت سال بود که قدرت دعا را هم به ما متذکر شد و تجربه بسیار موثر و مفیدی از خود را برای ما برجای گذارد.
در این داستان استفاده کاملاً درست و مناسبی از شخصیت های مادر و فرزندان شده. معمولاً مادر و فرزندان هستند که بی پناهی و معصومیت و مظلومیت را به خوبی نشان می‌دهند. در این داستان نیز شاهد مادری به همراه فرزندان بی پناهش هستیم که یا همسرش به شهادت رسیده و یا در منزل حضور ندارد. تنها چیزی که قاعدتاً توان و قابلیت محافظت از ایشان را دارد خداوند یکتاست و راه رسیدن به خدا یکی همین دعا و توسل است. عبارت "گنبد واقعی" طعنه ای است به گنبد داوود و ناتوانی آن در مخافظت از ساکنان سرزمیتن های اشغالی. همین ناتوانی از آن گنبد یک گنبد دروغین ساخته و به همین علت است که نویسنده از دعا به عنوان یک گنبد واقعی ذکر یاد کرده است. قدرت دعا و کاربرد آن را در داستان دعا نوشته موناسادات خضرائی هم می توانیم مشاهده کنیم.

● این داستان کوچک در مجله "فرهنگ پایداری" به چاپ رسیده است.

undefined️ همراه *بانوی فرهنگ
باشید
undefinedhttps://ble.ir/banooyefarhang_info

۸:۴۴

thumbnail
تلاشی خودجوش از اعضای کارگروه داستان کوچک باشگاه ادبی بانوی فرهنگ در طول جنگ دوازده روزه.
undefined* دختر با ناراحتی به مادر گفت: «دلم می خواست موشکی داشتم و به دل اسرائیل می زدم.»مادر مفاتیح و قرآن را به دختر داد. با قدرت گفت: «حالا قوی ترین موشک را شلیک کن.»*
undefined نقد داستان توسط استاد احسان عباسلو:
این داستان نیز به قدرت دعا در زمان جنگ دلالت دارد، اما برخلاف داستان قبلی که دعا با ایجاد سپری محافظتی کارکردی تدافعی را نشان می‌داد در این داستان دعا به مثابه سلاح تهاجمی عمل می کند و موشکی بر سر دشمن می شود. این دو داستان با به تصویر کشیدن دو کارکرد مختلف دعا، ضمن خلق دو موقعیت داستانی، بر نگرش مردم عادی به داشته های اعتقادی خود در برابر سلاح های پیشرفته دشمن اشاره دارد. به واقع همین دست باورهاست که مردمان مظلوم را در برابر دشمنانِ تا بن دندان مسلح محفوظ و پایدار داشته است.
● این داستان کوچک در مجله "فرهنگ پایداری" به چاپ رسیده است.
undefined️ همراه بانوی فرهنگ باشید undefinedhttps://ble.ir/banooyefarhang_info

۸:۵۴

undefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefinedلطفا توجه بفرمایید
متاسفانه به دلیل تداوم آلودگی‌ها و تعطیلی فعالیت حضوری مدارس و مراکز آموزشی، سلسله جلسات فلق (تدبر در قرآن) و کارگاه از فریم تا قلم، سه شنبه‌ی این هفته ۱۱ آذر برگزار نمی‌‌گردد.


undefined️ همراه بانوی فرهنگ باشید undefinedhttps://ble.ir/banooyefarhang_info

۱۴:۵۶

thumbnail
کارگروه نوجوان باشگاه ادبی بانوی فرهنگ برگزار می‌کند:
بررسی پیرنگ و شخصیت پردازی در فیلم و رمان نوجوان
(۳ جلسه آسیب شناسی طلاق، بی سرپرستی، بدسرپرستی و سوگ بر شخصیت نوجوان)
همراه با سرکار خانم فاطمه نفری

جلسه اول: بررسی فیلم گمیچی
•  سرفصل‌ها:اثر اقلیمی چگونه اثری است؟بررسی شبکه نمادهابررسی پیرنگ و شخصیت‌پردازی نوجوان 

زمان: چهارشنبه ۱۲ آذرماه - ساعت۱۶ تا ۱۸

مکان:بستر مجازی گوگل میت

هزینه دوره برای عموم: ۷۰۰ هزار تومان با تخفیف ویژه برای اعضای فعال: ۳۵۰ هزار تومان

جهت کسب اطلاعات بیشتر و ثبت‌نام، با نام کاربری @banooyefarhangدر پیام‌رسان بله در ارتباط باشید‌.
undefined️ همراه بانوی فرهنگ باشید undefinedhttps://ble.ir/banooyefarhang_info

۱۰:۴۶

thumbnail
کارگروه نوجوان باشگاه ادبی بانوی فرهنگ برگزار می‌کند:
بررسی پیرنگ و شخصیت پردازی در فیلم و رمان نوجوان
(۳ جلسه آسیب شناسی طلاق، بی سرپرستی، بدسرپرستی و سوگ بر شخصیت نوجوان)
همراه با سرکار خانم فاطمه نفری

جلسه اول: بررسی فیلم گمیچی
•  سرفصل‌ها:اثر اقلیمی چگونه اثری است؟بررسی شبکه نمادهابررسی پیرنگ و شخصیت‌پردازی نوجوان 

زمان: چهارشنبه ۱۲ آذرماه - ساعت۱۶ تا ۱۸

مکان:بستر مجازی گوگل میت

هزینه دوره برای عموم: ۷۰۰ هزار تومان با تخفیف ویژه برای اعضای فعال: ۳۵۰ هزار تومان

جهت کسب اطلاعات بیشتر و ثبت‌نام، با نام کاربری @banooyefarhangدر پیام‌رسان بله در ارتباط باشید‌.
undefined️ همراه بانوی فرهنگ باشید undefinedhttps://ble.ir/banooyefarhang_info

۱۰:۵۲

thumbnail
ادبیات کودک محور_ قسمت اول
به قلم سیده اعظم الشریعه موسوی


متن کامل را از طریق لینک زیر مطالعه کنید:https://www.banooyefarhang.org/ادبیات-کودک-محور،-قسمت-اول/

undefined️ منتظر نظرات شما هستیم.
undefined️ همراه بانوی فرهنگ باشید undefinedhttps://ble.ir/banooyefarhang_info

۱۴:۳۱

thumbnail
ناداستان
مطلب آموزشی کارگروه ناداستان
به قلم مریم رضازاده


متن کامل را از طریق لینک زیر مطالعه کنید:https://www.banooyefarhang.org/ناداستان-آن-چیزی-که-فکر-میکنید-نیست-ر/

undefined️ منتظر نظرات شما هستیم.
undefined️ همراه بانوی فرهنگ باشید undefinedhttps://ble.ir/banooyefarhang_info

۱۴:۳۲

thumbnail
معرفی کتاب ۷ روایت خصوصی از زندگی امام موسی صدر
به قلم محدثه قاسم پور


متن کامل را از طریق لینک زیر مطالعه کنید:https://www.banooyefarhang.org/یادداشتی-بر-کتاب-7-روایت-خصوصی-از-زندگ/

undefined️ منتظر نظرات شما هستیم.
undefined️ همراه بانوی فرهنگ باشید undefinedhttps://ble.ir/banooyefarhang_info

۱۴:۳۳

هوش مصنوعی، بلایی به جان قلم‌های تازه نفس و البته باتجربهاین روزها داور جشنواره‌ای هستم و به جرأت می‌توانم بگویم بیش از نیمی از آثار با هوش مصنوعی نوشته شده‌اند. متاسفانه یا خوشبختانه ما داورها، با خواندن همان خط اول متوجه می‌شویم متن را خود فرد نوشته یا زحمت نگارش را به هوش مصنوعی داده. مدتی قبل هم متنی از یک کارشناس ادبی برایم فرستادند که ارزیابی کنم و ناباورانه رد پای هوش مصنوعی در سطر سطر متن به چشم می‌خورد. رفقا، این بلایی که به جان قلم‌هایتان افتاده، خزانی است که اگر مراقبت نکنید، به زودی ذهن‌ها و قلم‌هایتان را می‌خشکاند و چیزی از آن باقی نمی‌گذارد. مهم نیست که هوش مصنوعی در زمینه‌های دیگر چقدر موفق عمل کرده، اما در زمینه‌ی نوشتن و نویسندگی، تا الان هیچ استعدادی از خودش نشان نداده. البته بیچاره حق دارد. چون نه حافظ خوانده، نه سعدی، نه دیوان شمس. دایره‌ی واژگانش از متن‌های سطحی بالاتر نمی رود و توصیف‌ها و تشبیه‌ها و استعاره‌هایش اندکی آشنایی‌زدایی و خلاقیت ندارد. از قلم‌هایتان که می‌دانم مدت‌هاست به نوشتن همت گمارده‌اید و سال‌ها برای بالندگی‌اش خون دل خورده‌اید، مراقبت کنید. در چهار جلسه‌ی ارزیابی و داوری که درباره‌ی اثر شما بگویند متن را هوش مصنوعی نوشته، تمام اعتباری که سالها برایش زحمت کشیده‌اید از دست می‌رود. نگذارید خزانی که به نثرهایتان زده، ذهن و قلم‌تان را بخشکاند و تا دیر نشده بهار را به نوشته‌هایتان مهمان کنید.
undefinedبه قلم سارا عرفانی

undefined️ همراه بانوی فرهنگ باشید.undefinedhttps://ble.ir/banooyefarhang_info

۱۵:۴۰

thumbnail
سال ۷۸ ، اولین رمانم را نوشتم.در پس نیمه‌شب‌های گرم تابستان و نوای جیرجیرک‌های باغچه خانه پدری.دبیرستانی بودم. دوم ریاضی فیزیک. دوره داستان نویسی نگذرانده بودم؛ اما به شدت، خواندن و نوشتن را دوست داشتم.مدرسه ها که باز شد، یک رمان دست نویس توی کیفم داشتم که دلم می‌خواست نظر دوستان کتابخوانم را درباره‌اش بدانم.اولی با اشتیاق خواند و نوبت دومی بود که چاپ اول رمان من‌او رضا امیرخانی به دستم رسید‌.وقتی که خواندمش، دلم میخواست رمان خودم را نصفه خوانده از دوستم بگیرم و یک جایی قایمش کنم. اگر من‌او رمان بود، اسم متن من چه بود؟! از آن روز، نوشته های امیرخانی را در سبد خواندنی هایم گذاشتم. ارمیا و ناصرارمنی(آن روزها، اسم دیگری داشت)، یادداشت‌ها، حتی سرلوحه های سایت لوح و هر کتاب جدیدی که بیرون میداد، داغ داغ توی دست‌هایم بود.بارها برای کتاب‌هایش یادداشت نوشتم و در محافل نقدشان شرکت کردم. لا به لای نوشته‌های این آدم، لفاظی‌هایش، بازی‌های زبانی، گیر و گرفت‌های مفهومی، کاشت و برداشت ‌ها و شخصیت پردازی هایش، یک‌ مدل خلاقیت و هوشمندی متعهدانه می‌دیدم که برایم خیلی ارزشمند بود. بعد از یک جلسه نقد که به لطف حاضران، حسابی کتک‌باران شده بود، جلو رفتم و بهش گفتم که ازتون ممنونم. شما جز نوادر نویسندگان ایرانی هستید که هر خط از نوشته‌هایتان، مخاطب را به فکر وا می‌میدارد. یک لحظه سر کم مویش را بالا گرفت. انگار که یک نفس راحت و عمیق کشید و جلوی تمام آن جمع، گفت که لطفا دعایم کنید.من آنوقت نمی‌دانستم که کتاب جدیدی از او، در حال نگارش نهایی است. من فقط یک مادر بودم و می‌دانستم تولد هر فرزند و تربیت آن و سپردنش به اجتماع، چقدر کار سخت و نفس گیری است.هنوز هم می‌دانم. حتی وقتی مهندسی را یک جایی رها کردم و دوره های نویسندگی را گذراندم.حتی وقتی از واسطه‌ای فهمیدم داور اولین رمانم، پیش از چاپ، رضاامیرخانی بوده. حتی وقتی دومین و چندمین فرزند مادی و معنوی ام را در ذهن و جان می‌پروراندم و هنوز هم...هنوز هم اعتقاد دارم مادر و نویسنده، هر دو، در فرایند نوشتن و زایش، سفر قهرمانی را طی می‌کنند که پیش از هرچیز زیست خود و جمعی را با خود همراه می‌سازند.حتی فکر کردن بهش هم خیلی ترسناک و مو بر بدن راست کننده است!حالا چند روزی است که رضا امیرخانی، روی تخت بیمارستان است. با ضربه و آسیب شدید مغزی و سطح هوش هوشیاری پایین.من، زیر لب حمد می‌خوانم و به تمام این سالها فکر می‌کنم. کتاب‌هایش را توی کتابخانه در دست می‌گیرم و به تمام فراز و نشیب‌هایی فکر میکنم که این سالها طی کرده و طی کرده‌ام.تمام آینده‌ ای که تمام ما در پیش رو داریم؛ خودمان و فرزندانمان.دیشب، دوباره متن داوری اولین رمانم را از زبانش خواندم. از زبان او که حتی من را نمی‌شناخت و نمی‌دانست چقدر ذوق کرده‌ام نویسنده محبوبم نوشته‌ام را خوانده. نگاهم روی خط آخر یادداشتش ثابت ماند: نويسنده این اثر نگاه آرمانخواهانه دارد و دارای دغدغه است و...به آرزوها، دغدغه‌ها، فرزندان، کتاب‌ها و عملکردمان در تمام سال‌های زندگی فکر کردم.یاد پیام تلفنی رهبرمان افتادم که در پیگیری حال رضاامیرخانی به همسرشان داده اند.یاد روزی که امیرخانی به عیادت حضرت آقا رفته بود؛ اینکه هر دیدی بازدیدی داشت...فکر کردم شاید همین دغدغه، تنها ملجأ و امید همه ما در عاقبت کار باشد.آرزو کردم این، همان حرکت، یا منشا حرکتی باشد که می‌تواند کفر را هم یک روزی به اسلام برساند.شاید همین دغدغه و زایش برای تحقق آن، یک روزی دست مادر، نویسنده و منشا اثر را بگیرد.کاش به برکت بارانی که دیشب صورت آلوده شهر را نوازش کرد، دعا کنیم.دعا کنیم برای شفای رضای امیرخانی روی تخت بیمارستان و تمام کسانی که حرکتی را آغاز کرده‌اند و فراز و نشیب زیادی در راه دارند.تمام آنهاییکه جایزه‌های مادی این دنیا را کنار زده‌اند و فقط آرزو دارند یک روزی علیک السلام تمام آن رنج ها و السلام علیک به جوامع السلام هایی را که به امام زمانشان می‌دهند، حال بد دلشان را به احسن الحال محول کند.
undefined<img style=" />undefined فاطمه شایان‌پویا
undefined️ همراه بانوی فرهنگ باشید undefinedhttps://ble.ir/banooyefarhang_info

۱۶:۳۰

thumbnail
سردار جنگل
به بهانه سالروز درگذشت میرزاکوچک خان جنگلی
به قلم سمانه اعتمادی جم

متن کامل را از طریق لینک زیر مطالعه کنید:https://www.banooyefarhang.org/سردار-جنگل،-به-بهانۀ-سالروز-درگذشت-م/

undefined️ منتظر نظرات شما هستیم.
undefined️ همراه بانوی فرهنگ باشید undefinedhttps://ble.ir/banooyefarhang_info

۸:۱۷

thumbnail
معرفی کتاب مدیر مدرسه
به قلم سیده اعظم الشریعه موسوی

متن کامل را از طریق لینک زیر مطالعه کنید:https://www.banooyefarhang.org/معرفی-کتاب-مدیر-مدرسه-اثر-جلال-آل/

undefined️ منتظر نظرات شما هستیم.
undefined️ همراه بانوی فرهنگ باشید undefinedhttps://ble.ir/banooyefarhang_info

۸:۱۸

thumbnail
از پامنار تا اسالم با جلال
به بهانه زادروز جلال آل احمد
به قلم سیده اعظم الشریعه موسوی


متن کامل را از طریق لینک زیر مطالعه کنید:https://www.banooyefarhang.org/از-پامنار-تا-اسالم-با-جلال،-به-بهانه-ز/

undefined️ منتظر نظرات شما هستیم.
undefined️ همراه بانوی فرهنگ باشید undefinedhttps://ble.ir/banooyefarhang_info

۸:۲۱

thumbnail
undefined روایت‌هایی از حضور راویان باشگاه ادبی بانوی فرهنگ در نماز جمعه شهرهای مختلف:
خانم مصطفایی‌نژاد، میان حلقه‌ای از کودکان پنج تا هشت ساله نشسته بود.صدایش آرام بود، اما هر کلمه‌اش سنگین و پرمعنی، وقتی از وقایع سیزدهم آبان ۵۸ و تبعید امام می‌گفت؛ قصه‌ای می‌گفت که واقعی بود، قصه‌ای از شجاعت و امید.
هفته بعد، حسین دستش را با هیجان بالا برد: "خانم! ما رفتیم مدرسه و با چیزایی که شما گفتین توی مسابقه شرکت کردیم! جایزه‌ هم گرفتیم!"خانم مصطفایی نژاد آفرین بلندی گفت و چشمانش به زهرا و زینب، دو خواهری افتاد که همیشه کنار هم می‌نشستند. هفته پیش از شهدای هسته‌ای گفته بود؛ آن روز، آن دو با اشتیاق گفتند: "خانم! ما می‌خوایم هسته‌ای بخونیم!"زینب هم اضافه کرد: "و می‌خوایم دانشمند بشیم که شهیدمون کنن!"
خانم مربی، کاربرگ های رنگ آمیزی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها را میان بچه ها پخش کرد و همزمان از حضرت مادر گفت.
بچه ها با مدادهای رنگی نقاشی می‌کردند، گاهی قطره اشکی روی کاربرگ‌ها می‌افتاد. در انتها، کاربرگ‌ها را به نخی آویختند و ریسه کردند. رنگ‌ها و اشک‌ها، یادگاری کوچک از غمی بزرگ بودند.

undefined<img style=" />undefined سمانه اعتمادی‌جم"نمازجمعه تهران"
undefined️ همراه بانوی فرهنگ باشید undefinedhttps://ble.ir/banooyefarhang_info

۷:۳۲

thumbnail
undefined روایت‌هایی از حضور راویان باشگاه ادبی بانوی فرهنگ در نماز جمعه شهرهای مختلف:
همه‌جا کربلاست
صدای رسایش در گوش‌ها می‌پیچید، در گوش همهٔ مردان و زنانی که از درب خروجی مصلی به محوطهٔ بیرون می‌آمدند.گوش تیز کردم تا بشنوم‌. کلمه‌هایی مثل مذاکره، برجام، خسارت محض و مطالبه‌گری در دالان ذهنم پیچید. سعی کردم روی انگشتان پاهایم بلند شوم تا فراز نگاهم از سرهای مردم در حال عبور، بالاتر رود. دیدمش. پلاکارد دست‌نویسی در دست گرفته بود و کنار چند بانوی دیگر ایستاده بود که آن‌ها هم، شانه به شانه‌اش ایستاده بودند و پلاکاردهای دست‌نویس دیگری در دست داشتند.نزدیک‌تر شدم‌. چقدر جنس این زن‌ها، به زن‌های منتظر ظهور نزدیک بود. زن‌هایی که هیچ‌کدام از وظایف و ظرایف زنانگی، نگذاشته بود از رسالت تبیین زینبی‌شان دست بکشند، حتی زیر تیغ آفتاب ظهر جمعه.

undefined<img style=" />undefined مولود توکلی"نماز جمعهٔ مصلای اصفهان"

undefined️ همراه بانوی فرهنگ باشید undefinedhttps://ble.ir/banooyefarhang_info

۱۹:۱۱

thumbnail
کلید روایت جاده: سفرنامه نویسی
به قلم مریم رضازاده

متن کامل را از طریق لینک زیر مطالعه کنید:https://www.banooyefarhang.org/کلید-روایت-جاده-سفرنامهنویسی؛-هنر-د/

undefined️ منتظر نظرات شما هستیم.
undefined️ همراه بانوی فرهنگ باشید undefinedhttps://ble.ir/banooyefarhang_info

۵:۵۹

thumbnail
معرفی کتاب چای نعنا
به قلم فخری حاجی

متن کامل را از طریق لینک زیر مطالعه کنید:https://www.banooyefarhang.org/معرفی-کتابچای-نعنا،-سفر-به-کشور-مراک/

undefined️ منتظر نظرات شما هستیم.
undefined️ همراه بانوی فرهنگ باشید undefinedhttps://ble.ir/banooyefarhang_info

۶:۰۱

thumbnail
بازگشت لاله‌های خونین
در حاشیه تشییع شهدای اصفهان
به قلم زینب گلستانی

متن کامل را از طریق لینک زیر مطالعه کنید:https://www.banooyefarhang.org/بازگشت-لالههای-خونین،-در-حاشیه-مرا/

undefined️ منتظر نظرات شما هستیم.
undefined️ همراه بانوی فرهنگ باشید undefinedhttps://ble.ir/banooyefarhang_info

۶:۰۳

thumbnail
باشگاه ادبی بانوی فرهنگ برگزار می‌کند:

«سلسله نشست‌های هم‌اندیشی نظری در ادبیات»

با راهبری: احسان عباسلو

به صورت حضوری

موضوع جلسه پنجم:
«چندصدایی داستان، چرا و چگونه؟»

زمان: دوشنبه‌ ۱۷ آذر
ساعت ۱۳ تا ۱۵

مکان: خیابان جمهوری، خیابان شیخ هادی، جنب خیابان حسین سخنور، خانه فرهنگ شیخ هادی، طبقه سوم، دفتر باشگاه ادبی بانوی فرهنگ.

ورود برای عموم آزاد و رایگان است.

جهت کسب اطلاعات بیشتر و ثبت‌نام، به آیدی @banooyefarhang در پیام‌رسان بله مراجعه نمایید.‌

undefined️ همراه بانوی فرهنگ باشید undefinedhttps://ble.ir/banooyefarhang_info

۱۷:۴۵