13910514_4526_128k.mp3
۰۱:۴۱-۱.۵۶ مگابایت
رسانه «ریحانه» را دنبال کنید
۱۳:۳۵
۱۴:۳۳
رسانه «ریحانه» را دنبال کنید
۱۴:۳۵
رسانه «ریحانه» را دنبال کنید
۱۶:۳۰
رسانه «ریحانه» را دنبال کنید
۱۶:۳۹
رسانه «ریحانه» را دنبال کنید
۱۷:۵۹
رسانه «ریحانه» را دنبال کنید
۱۸:۰۰
رسانه «ریحانه» را دنبال کنید
۱۹:۱۳
پدر سپرده تا همه هوایم را داشته باشند. خمی به ابرویم ننشیند و گردی به قلبم نپاشد. همه لبخند میزنند و خوشآمد میگویند. طوری رفتار میکنند که معلوم است پدر حسابی سفارشم را کرده. همین که خودش هم میآید قند توی دلم آب میشود. شروع میکند به صحبت کردن. تأکید میکند زن، ریحانه است و یادم میاندازد همهی این مراقبتها، بخشی از همان نگاه درست اسلام به زن است.
جشن تولد تمام میشود. وقت بیرون آمدن، از زیر طاق نصرتی که حالا همهی گلهایش، چیده شده و دست تکتک ریحانههاست رد میشوم. دختر کوچولوی دوستم میگوید: «اصلا فکر نمیکردم آقا اینقدر ما زنها رو بیشتر از مردها دوست داشته باشه. وای بهجای اینکه در مورد چیزای مهم دیگه بگن، گفتن کسی حق نداره به زنها زور بگه!» دخترک با افتخار چند بار میگوید: «ما زنها.» و چشمانش برق میزند.
دست دخترک را میگیرم و میرویم تا هدیههایمان را بگیریم. هدیهام را تحویل میگیرم و همزمان مأموریت جدیدم را پذیرفتهام. دلم میخواهد روایت درست را به قلمم جاری کنم، روایتی که پدرم آن را به سمت ریحانهها روانه کرده است.
رسانه «ریحانه» را دنبال کنید
۲۰:۱۹
رسانه «ریحانه» را دنبال کنید
۸:۰۶
رسانه «ریحانه» را دنبال کنید
۹:۱۴
رسانه «ریحانه» را دنبال کنید
۱۵:۱۱
*
۱۷:۴۳
۱۹:۱۹