#خاطرات#یاد_شهدا#ماه_رمضان.
۱:۰۴
در مسیر درست یارهم باشیم 
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا
و همگى به ريسمان خدا [ قرآن، و هرگونه وسيلۀ وحدت الهى]، چنگ زنيد، وپراكنده نشويد.
آیه ۱۰۳ سوره مبارکه آل عمران
#زندگی_با_آیه_ها #آیه_روز_چهارم#رمضان_۱۴۰۳ #بانور
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا
#زندگی_با_آیه_ها #آیه_روز_چهارم#رمضان_۱۴۰۳ #بانور
۱۲:۲۹
╔❁•°
°•❁╗صبحونمو خوردم و به اتاق برگشتم.سه تماس از دست رفته از عرشیا داشتمشماره مرجانو گرفتم،-الو مرجان -سلام...تو چرا اینقدر سحرخیزی دختر...اه...خودت نمیخوابی،نمیذاری منم بخوابم!
-باید باهات صحبت کنم.عرشیا رو یادته؟چندبار راجع بهش گفتم برات.-همون همکلاسی خوشگله زبان فرانسه؟
خب؟؟ماجرای دیروز رو براش تعریف کردم.-جدی؟؟
چه پررو این پسرا
ولی خوشم میاد از اینا که زود پسر خاله میشن
خیلی راحت میشه سرکارشون گذاشت
-نمیدونم.دودلماز یه طرف میگم از تنهایی که بهتره...از یه طرف میگم اینم یکی لنگه سعید...
از یه طرف نیاز دارم یکی کنارم باشه.نمیدونم انگار یچیزی گم کردم... حالم خوب نیست، خودت که میدونی!میگم شاید عرشیا بتونه امید به زندگی رو بهم برگردونه! -ولی بنظر من تو میخوای حال سعیدو بگیری
-نمیدونم...باور کن نمیدونم... -حالا هرچی که هست،امتحانش که ضرر نداره!
دو روز باهاش بمون،خوشت اومد که اومده،نیومدم، میگی عرشیا جون هررریییی
-اره،راست میگی
-فقط ترنم! جون مادرت انصافاً دوباره مثل قضیه سعید نکنی، بعد تموم کردن نتونم جمعت کنما
هرکاری میکنی عاشق نشوواقعاً به چشم سرگرمی نگاش کن!
-آخه رابطه بدون عشق به چه درد میخوره؟؟-فکر میکنی همه دوست دختر،دوست پسرا عاشق همن؟
اگر عاشقن چرا ته همه رابطه ها یا به خیانت میرسه یا به کثافت کاری؟؟اگرم خوش شانس باشن ازدواج میکنن،بعد اون دوباره طلاق میگیرن
-پس اصلا برای چی باهم میمونن؟؟-سرگرمی عزیزم؟سر گرمی!! مثل الانه تو،که حوصلت سر رفته
-اوهوم. باشه...-کی میای ببینمت؟-امروز که فکرنکنم،شاید فردا پس فردا یه سر اومدم...-باشه، خودت بهتری؟؟-بهتر؟؟
من فقط دارم نفس میکشم!همین!-اه اه...باز شروع کردبرو ترنم جان.برو حوصله ندارم،بای گلم
-مسخره....رفتم سراغ دفترچم که دیشب میخواستم مثلا توش بنویسم اما با دیدن شماره عرشیا،فراموشم شده بود.نشستم پشت میز...
نوشتن مثل یه مسکنه!وقتی نمیدونی چته،وقتی زندگیت پر از سوال شده،بشین بنویس،اینجوری راحت تر به جواب میرسینوشته های قبلیمو مرور کردم و رو هر کدوم که راجع به سعید بود،یه خط قرمز کشیدم....
مرجان راست میگفت!دیگه نباید دل ببندم!مثل سعید که دل نبسته بود و خیلی راحت گذاشت و رفت...من باید دوباره سرپا میشدم
من چم شده بود؟؟باید این مسئله رو حل میکردمنوشتم و نوشتم و نوشتم...تو حال خودم بودم که عرشیا زنگ زد...دل دل میکردم که جواب بدم یا نه...دستمو بردم سمت گوشی...-الو-سلام،صبح بخیر
بالاخره بیدار شدین؟؟-صبح شماهم بخیر،بله خیلی وقته...-عه پس چرا جوابمو ندادید
-عذرمیخوام، دستم بند بود-اهان،خواهش میکنم...خوبین؟دیشب خوب خوابیدین؟-ممنونم،بله-چه جوابای کوتاه و سردی
فکراتونو کردین؟-تا حدودی...-خب؟به چه نتیجه ای رسیدین؟-من الان نمیتونم راجع به شما نظر بدم.چون تا الان فقط یک همکلاسی بودین برام و شناختی ازتون ندارم-خب این شناخت چطور به دست میاد؟؟-فکرمیکنم یک رابطه کوتاه امتحانی -جدی؟؟؟؟؟؟
وای من که الان ذوق مرگ میشم که
چشم هرچی شما بگی...-خیلی جالبه
موقع صحبت میشم شما،خانم سمیعیموقع پیامک میشم،تو، ترنم،عشقم
-خب آخه یکم باحیام
خجالت میکشم.تازه اولشه خب
-بله...همه اول رابطه بهترین موجود روی زمین نشون میدن خودشونو
-تیکه میندازی؟؟من همیشه بهترین میمونم برات...اونقدر که رابطه کوتاه امتحانیت،بشه یه رابطه ابدی عاشقانه-بله بله....کافیه یکمم زبون باز باشن،دیگه بدتر....
-بیخیال همه اینا،مهم اینه که به خواستم رسیدم
به رفیقام که قول دادم بهشون شیرینی بدم -واقعاً؟
دیوونه
یه ساعتی باهم حرف زدیم. و قرار شد شام باهاش برم بیرون...
═✧❁
یازهرا
❁✧┄
═✧❁
۱۹:۱۴
در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمیشود.
#زندگی_با_آیه_ها#پویانمایی
آیه روز پنجم | سوره نساء ٧۵شمارا چه شده 
وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا
شما را چه شده که در راه خدا و [رهایی] مردان و زنان و کودکان مستضعف [ی که ستمکاران هر گونه راه چاره را بر آنان بسته اند] نمی جنگید؟ آن مستضعفانی که همواره می گویند: پروردگارا! ما را از این شهری که اهلش ستمکارند، بیرون ببر و از سوی خود، سرپرستی برای ما بگمار و از جانب خود برای ما یاوری قرار ده.
#بانور #جهت_انتشار
#بانور #جهت_انتشار
۱۳:۱۲
مسلمانان باید صدای مظلومان را بشنوند و در برابر ستم ساکت نمانند. هر انسان مستضعفی حق دارد در جستجوی عدالت و حمایت باشد. دعای آنها در برابر خداوند نشانهای از امید به رهایی و سرپرستی است.@banovanmoghavemat313
۱۸:۱۱
در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمیشود.
╔❁•°
°•❁╗
رمان او_را ...
قسمت هفتم
شب حسابی به خودش رسیده بود.البته منم کم نذاشته بودم،اونقدری که همه با چشمشون دنبالم میکردن...شب هر دومون از خودمون گفتیم.عرشیا تا میتونست زبون ریخت و منو خندوند
واقعاً چهره جذابی داشت...موهای مشکی که همیشه،یه حالت خیلی شیکی بهشون میداد، و ته ریش یه چهره ی مردونه و جذاب بهش ميداد...با این حال به پای خوشگلی و جذابیت من نمیرسید...
عرشیا اونقدر اون شب صحبت کرد که حتی اسم بچه هامونم مشخص کرد!!قبل خداحافظی یه جعبه کوچیک و خوشگل گذاشت جلوم.-این چیه؟؟-یه هدیه ناقابل برای باارزش ترین فرد زندگیم...
-یعنی برای من؟؟
-مگه من باارزش تر از توهم تو زندگیم دارم؟؟
-وای ممنونم عرشیا...-قابل شمارو نداره خانومی
حالا نمیخوای بازش کنی؟؟-چرا
با دیدن گردنبند برلیان ظریف و خوشگل داخل جعبه چشام برق زد
-وااااایییی....عرشیا...این برای منه؟؟؟چقدرررر نازه....وای ممنونم...-خواهش میکنم عزیز...قیمتش یه بوس میشه
-بی ادب لوس
نخواستم اصلا...-شوخی کردم بابا....
یعنی تو یه بوسم نمیخوای به ما بدی؟؟؟
-عرشیا آقا !یادت نره که این رابطه،کوتاه مدت واسه آشنايي
-باشه بابا...نده...فقط با این حرفات دلمو نلرزون...لطفا
-تقصیر خودته...
کی تو دیدار اول چنین حرفی میزنه به يه خانم؟؟-بله ببخشید...
-خواهش میکنم حالا
ممنون،خیلی خوشگله...فقط داره دیرم میشه،ممکنه بابام توبیخم کنه.دیگه باید برم.-چقدر زود
باشه عزیزدلم...کاش حداقل ماشین نمیاوردی،خودم میرسوندمت...-نه ممنون.زحمتت نمیدم...بابت امشب ممنونم.خداحافظ
-من از تو ممنونم که اومدی خانومی...دوستت دارم ترنم...خداحافظ گل من
از پیش عرشیا که برگشتم حالم خوب بود،چند روزی شارژ بودم...تا اینکه رفتم سراغ دفترچم...
شب حسابی به خودش رسیده بود.البته منم کم نذاشته بودم،اونقدری که همه با چشمشون دنبالم میکردن...شب هر دومون از خودمون گفتیم.عرشیا تا میتونست زبون ریخت و منو خندوند
۱۸:۵۹
در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمیشود.
یار و یاور باش در هر کار نیک 
وَتَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَالتَّقوىٰ وَلا تَعاوَنوا عَلَى الإِثمِ وَالعُدوانِ
و يكديگر را بر انجام كارهاى خير و پرهيزكارى يارى نماييد، و يكديگر را بر گناه و تجاوز يارى ندهيد.
آیه ۲ سوره مبارکه مائده
#زندگی_با_آیه_ها #آیه_روز_ششم#رمضان_۱۴۰۳
وَتَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَالتَّقوىٰ وَلا تَعاوَنوا عَلَى الإِثمِ وَالعُدوانِ
آیه ۲ سوره مبارکه مائده
#زندگی_با_آیه_ها #آیه_روز_ششم#رمضان_۱۴۰۳
۹:۲۱
ز روز ازل خصم دین بودهاند
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُواْ
آیه ۸۲ سوره مبارکه مائده
#زندگی_با_آیه_ها #آیه_روز_هفتم#رمضان_۱۴۰۳ #پویانمایی#جهت_انتشار
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
۱۳:۴۱
در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمیشود.
همکاری و نیکی، کلید پیشرفت و آرامش است. با هم باشیم، بهتر خواهیم بود.
۱۵:۱۹
وادی سیاست و بقا، دشمنشناسی، هنر رقصیدن با سایههاست. شناخت رقبا، همچون خواندن کتاب سرنوشت، کلید پیروزی است. غفلت از دشمن، دعوت به شکست است؛ پس چشم بگشا و در کمینِ رقیب، تیزبین باش!
۱۵:۵۲
در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمیشود.
مدرسه حفظ آیه۱۵۲ انعاموَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى ﴿۱۵۲ انعام﴾
(و هنگامی که سخن گویید، عدالت ورزید هر چند درباره خویشان باشد)
در دنیای امروز، یکی از مهمترین وظایف ما این است که در هر گفتگو و بیان نظرات خود، عدالت را رعایت کنیم. حتی هنگامی که سخن از خویشاوندان و نزدیکان میباشد، باید به حقیقت و انصاف پایبند باشیم. با کلامی عادلانه، نه تنها به خود احترام میگذاریم بلکه به دیگران نیز الگوی معتبری برای رفتار و قضاوت میشویم. بیایید در هر کلمهای که بر زبان میآوریم، عدالت را در نظر داشته باشیم.
۹:۲۶
التماس دعا ب وقت افطار
۱۴:۱۵
بانوان بی نشان(عصرانتظار)
╔❁•°
°•❁╗
رمان او_را ...
قسمت هفتم شب حسابی به خودش رسیده بود. البته منم کم نذاشته بودم،اونقدری که همه با چشمشون دنبالم میکردن... شب هر دومون از خودمون گفتیم. عرشیا تا میتونست زبون ریخت و منو خندوند
واقعاً چهره جذابی داشت... موهای مشکی که همیشه،یه حالت خیلی شیکی بهشون میداد، و ته ریش یه چهره ی مردونه و جذاب بهش ميداد... با این حال به پای خوشگلی و جذابیت من نمیرسید...
عرشیا اونقدر اون شب صحبت کرد که حتی اسم بچه هامونم مشخص کرد!! قبل خداحافظی یه جعبه کوچیک و خوشگل گذاشت جلوم. -این چیه؟؟ -یه هدیه ناقابل برای باارزش ترین فرد زندگیم...
-یعنی برای من؟؟
-مگه من باارزش تر از توهم تو زندگیم دارم؟؟
-وای ممنونم عرشیا... -قابل شمارو نداره خانومی
حالا نمیخوای بازش کنی؟؟ -چرا
با دیدن گردنبند برلیان ظریف و خوشگل داخل جعبه چشام برق زد
-وااااایییی.... عرشیا...این برای منه؟؟؟ چقدرررر نازه.... وای ممنونم... -خواهش میکنم عزیز... قیمتش یه بوس میشه
-بی ادب لوس
نخواستم اصلا... -شوخی کردم بابا....
یعنی تو یه بوسم نمیخوای به ما بدی؟؟؟
-عرشیا آقا !یادت نره که این رابطه،کوتاه مدت واسه آشنايي
-باشه بابا...نده...فقط با این حرفات دلمو نلرزون... لطفا
-تقصیر خودته...
کی تو دیدار اول چنین حرفی میزنه به يه خانم؟؟ -بله ببخشید...
-خواهش میکنم حالا
ممنون،خیلی خوشگله... فقط داره دیرم میشه، ممکنه بابام توبیخم کنه. دیگه باید برم. -چقدر زود
باشه عزیزدلم... کاش حداقل ماشین نمیاوردی،خودم میرسوندمت... -نه ممنون. زحمتت نمیدم... بابت امشب ممنونم. خداحافظ
-من از تو ممنونم که اومدی خانومی... دوستت دارم ترنم... خداحافظ گل من
از پیش عرشیا که برگشتم حالم خوب بود،چند روزی شارژ بودم... تا اینکه رفتم سراغ دفترچم...
۱۶:۲۱
سلام
پنج شنبه تون زیبا و شاد 


آخرهفته تون زیبا 
امروز از خدا
برای تک تک تون
اینگونه آرزو کردم 
روزتون پراز خوبی
لحظه هاتون پراز آرامش 
نگاهتون پراز مهربانی 
دوستی هاتون پرازصداقت 
رزق و روزی تون پراز برکت و
زندگیتون پراز محبت باشه
**✾࿐༅

༅࿐✾
**✾࿐༅
۵:۳۹

پاکت هدیه
بانوان بی نشان(عصرانتظار)
میلاد کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی (ع) مبارک 
