۲۷ آبان
طرفه* میدارند یاران صبر من بر داغ و دردداغ و دردی کز تو باشد خوشترست از باغ ورد*
دوستانت را که داغ مهربانی دل بسوختگر به دوزخ بگذرانی آتشی بینند سرد
حاکمی گر عدل خواهی کرد با ما یا ستمبندهایم ار صلح خواهی جست با ما یا نبرد
عقل را با عشق خوبان طاقت سرپنجه نیستبا قضای آسمانی برنتابد جهد مرد
عافیت میبایدت چشم از نکورویان بدوزعشق میورزی بساط نیک نامی درنورد
زهرهٔ مردان نداری چون زنان در خانه باشور به میدان میروی از تیرباران برمگرد
حمل رعنایی مکن بر گریه صاحب سماعاهل دل داند که تا زخمی نخورد آهی نکرد
هیچ کس را بر من از یاران مجلس دل نسوختشمع میبینم که اشکش میرود بر روی زرد
با شکایتها که دارم از زمستان فراقگر بهاری باز باشد لیس بعد الورد برد
هر که را دردی چو سعدی میگدازد گو منالچون دلارامش طبیبی میکند داروست درد
#سعدی شگفتآور
گل سرخ@chaameghazal
دوستانت را که داغ مهربانی دل بسوختگر به دوزخ بگذرانی آتشی بینند سرد
حاکمی گر عدل خواهی کرد با ما یا ستمبندهایم ار صلح خواهی جست با ما یا نبرد
عقل را با عشق خوبان طاقت سرپنجه نیستبا قضای آسمانی برنتابد جهد مرد
عافیت میبایدت چشم از نکورویان بدوزعشق میورزی بساط نیک نامی درنورد
زهرهٔ مردان نداری چون زنان در خانه باشور به میدان میروی از تیرباران برمگرد
حمل رعنایی مکن بر گریه صاحب سماعاهل دل داند که تا زخمی نخورد آهی نکرد
هیچ کس را بر من از یاران مجلس دل نسوختشمع میبینم که اشکش میرود بر روی زرد
با شکایتها که دارم از زمستان فراقگر بهاری باز باشد لیس بعد الورد برد
هر که را دردی چو سعدی میگدازد گو منالچون دلارامش طبیبی میکند داروست درد
#سعدی شگفتآور
گل سرخ@chaameghazal
۶:۵۳
پیچایی گیسوی شکن در شکن است این؟یا مطلع پیچیدهی شبهای من است این؟
زیر قدم رهگذران له نشود... آیدل نیست که آلالهی خونین کفن است این
نم نم بچشان بوسهی خود را به لبانمگیراییِ بی حدّ شرابِ کهن است این
بگذار در آغوش تو آرام بگیرمدلچسبترین شیوهی جان باختن است این
بنشین به تماشای فرو ریختن مندل... نه! به خدا خانهی ویران من است این
ارزان مفروشید رفیقان! سر ما را زنهار! مگر یوسفِ بیپیرهن است این؟
سُم کوفته پاییز بر این دشت و گذشته است انگار نه انگار گل است این، چمن است این
این قدر بر این پیکر تفتیده متازید!سوگند که ایران من است این، وطن است این
#سعید_بیابانکی @chaameghazal
زیر قدم رهگذران له نشود... آیدل نیست که آلالهی خونین کفن است این
نم نم بچشان بوسهی خود را به لبانمگیراییِ بی حدّ شرابِ کهن است این
بگذار در آغوش تو آرام بگیرمدلچسبترین شیوهی جان باختن است این
بنشین به تماشای فرو ریختن مندل... نه! به خدا خانهی ویران من است این
ارزان مفروشید رفیقان! سر ما را زنهار! مگر یوسفِ بیپیرهن است این؟
سُم کوفته پاییز بر این دشت و گذشته است انگار نه انگار گل است این، چمن است این
این قدر بر این پیکر تفتیده متازید!سوگند که ایران من است این، وطن است این
#سعید_بیابانکی @chaameghazal
۱۰:۴۵
SHYL NFYSY - MAHY - (Music-Pars).mp3
۰۲:۰۳-۱.۰۴ مگابایت
۱۶:۵۹
من فکر میکنمهرگز نبوده قلبِ مناینگونه گرم و سُرخ:
احساس میکنمدر بدترین دقایقِ این شامِ مرگزایچندین هزار چشمهی خورشیدر دلممیجوشد از یقین؛احساس میکنمدر هر کنار و گوشهی این شورهزارِ یأسچندین هزار جنگلِ شادابناگهانمیروید از زمین.
آه ای یقینِ گمشده، ای ماهیِ گریزدر برکههای آینه لغزیده توبهتو!من آبگیرِ صافیام، اینک! به سِحرِ عشق؛از برکههای آینه راهی به من بجو!
من فکر میکنمهرگز نبودهدستِ مناینسان بزرگ و شاد:
احساس میکنمدر چشمِ منبه آبشرِ اشکِ سُرخگونخورشیدِ بیغروبِ سرودی کشد نفس؛
احساس میکنمدر هر رگمبه هر تپشِ قلبِ منکنونبیدارباشِ قافلهیی میزند جرس.
آمد شبی برهنهام از درچو روحِ آبدر سینهاش دو ماهی و در دستش آینهگیسویِ خیسِ او خزهبو، چون خزه بههم.
من بانگ برکشیدم از آستانِ یأس:«ــ آه ای یقینِ یافته، بازت نمینهم!»
#احمد_شاملو@chaameghazal ️
احساس میکنمدر بدترین دقایقِ این شامِ مرگزایچندین هزار چشمهی خورشیدر دلممیجوشد از یقین؛احساس میکنمدر هر کنار و گوشهی این شورهزارِ یأسچندین هزار جنگلِ شادابناگهانمیروید از زمین.
آه ای یقینِ گمشده، ای ماهیِ گریزدر برکههای آینه لغزیده توبهتو!من آبگیرِ صافیام، اینک! به سِحرِ عشق؛از برکههای آینه راهی به من بجو!
من فکر میکنمهرگز نبودهدستِ مناینسان بزرگ و شاد:
احساس میکنمدر چشمِ منبه آبشرِ اشکِ سُرخگونخورشیدِ بیغروبِ سرودی کشد نفس؛
احساس میکنمدر هر رگمبه هر تپشِ قلبِ منکنونبیدارباشِ قافلهیی میزند جرس.
آمد شبی برهنهام از درچو روحِ آبدر سینهاش دو ماهی و در دستش آینهگیسویِ خیسِ او خزهبو، چون خزه بههم.
من بانگ برکشیدم از آستانِ یأس:«ــ آه ای یقینِ یافته، بازت نمینهم!»
#احمد_شاملو@chaameghazal ️
۱۶:۵۹
۲۸ آبان
درد رسوایی نخواهد داشت درمان ای طبیبخویش را رسوا مکن ما را مرنجان ای طبیب
هست بهبود تو در ترک علاج درد منچون ندارد فکر بهبود من امکان ای طبیب
خون گشودن از رگ تن چیست گر داری مددشوق لعلش را برون آر از رگ جان ای طبیب
هیچ شربت نیست بهر دفع سودایم مفیدغیر یاد وصل و ذکر لعل جانان ای طبیب
میکشی از غم مرا ظاهر بکن بهر خدادرد پنهان مرا پیش رقیبان ای طبیب
من نمیخواهم که این درد دل پنهان منبر تو هم ظاهر شود از تو چه پنهان ای طبیب
کشته است از غصه مانند تو صد بی درد راچاره درد فضولی نیست آسان ای طبیب
#فضولی @chaameghazal
هست بهبود تو در ترک علاج درد منچون ندارد فکر بهبود من امکان ای طبیب
خون گشودن از رگ تن چیست گر داری مددشوق لعلش را برون آر از رگ جان ای طبیب
هیچ شربت نیست بهر دفع سودایم مفیدغیر یاد وصل و ذکر لعل جانان ای طبیب
میکشی از غم مرا ظاهر بکن بهر خدادرد پنهان مرا پیش رقیبان ای طبیب
من نمیخواهم که این درد دل پنهان منبر تو هم ظاهر شود از تو چه پنهان ای طبیب
کشته است از غصه مانند تو صد بی درد راچاره درد فضولی نیست آسان ای طبیب
#فضولی @chaameghazal
۶:۴۸
به من ز بوی تو باد صبا دریغ نکردز آشنا نفس آشنا دریغ نکرد
چو غنچه تنگ دلی هرگزش مباد آن گلکه بوی خوش ز نسیم صبا دریغ نکرد
صفای آیینهی روی آن پری وش بادکه با شکسته دلان از صفا دریغ نکرد
جفا ز بخت بد خویش میکشم من زاروگرنه یار به من از وفا دریغ نکرد
حبیب من چه بهشتی طبیب مشفق بودکه دید درد مرا و دوا دریغ نکرد
همیشه بر سر او سایبان دولت بادکه سایه از سرما چون هما دریغ نکرد
چه بخت بود که آن سر کشیده سرو بلندز آب دیدهی من خاک پا دریغ نکرد
بر آستان نظر اشک پرده دار دل استبیا که دیده ی من از تو جا دریغ نکرد
از آن لب شکرینم به بوسهای بنوازکه سایه با تو چو نی از نوا دریغ نکرد
#هوشنگ_ابتهاج @chaameghazal ️
چو غنچه تنگ دلی هرگزش مباد آن گلکه بوی خوش ز نسیم صبا دریغ نکرد
صفای آیینهی روی آن پری وش بادکه با شکسته دلان از صفا دریغ نکرد
جفا ز بخت بد خویش میکشم من زاروگرنه یار به من از وفا دریغ نکرد
حبیب من چه بهشتی طبیب مشفق بودکه دید درد مرا و دوا دریغ نکرد
همیشه بر سر او سایبان دولت بادکه سایه از سرما چون هما دریغ نکرد
چه بخت بود که آن سر کشیده سرو بلندز آب دیدهی من خاک پا دریغ نکرد
بر آستان نظر اشک پرده دار دل استبیا که دیده ی من از تو جا دریغ نکرد
از آن لب شکرینم به بوسهای بنوازکه سایه با تو چو نی از نوا دریغ نکرد
#هوشنگ_ابتهاج @chaameghazal ️
۱۰:۵۹
Salar Aghili Kaaravane Mast.mp3
۰۶:۰۴-۵.۹۲ مگابایت
۱۶:۵۳
ساربانا اشتران بین سر به سر قطار مستمیر مست و خواجه مست و یار مست اغیار مست
باغبانا رعد مطرب ابر ساقی گشت و شدباغ مست و راغ مست و غنچه مست و خار مست
آسمانا چند گردی گردش عنصر ببینآب مست و باد مست و خاک مست و نار مست
حال صورت این چنین و حال معنی خود مپرسروح مست و عقل مست و خاک مست اسرار مست
رو تو جباری رها کن خاک شو تا بنگریذره ذره خاک را از خالق جبار مست
تا نگویی در زمستان باغ را مستی نماندمدتی پنهان شدست از دیده مکار مست
بیخهای آن درختان می نهانی میخورندروزکی دو صبر میکن تا شود بیدار مست
گر تو را کوبی رسد از رفتن مستان مرنجبا چنان ساقی و مطرب کی رود هموار مست
ساقیا باده یکی کن چند باشد عربدهدوستان ز اقرار مست و دشمنان ز انکار مست
باد را افزون بده تا برگشاید این گرهباده تا در سر نیفتد کی دهد دستار مست
بخل ساقی باشد آن جا یا فساد بادههاهر دو ناهموار باشد چون رود رهوار مست
رویهای زرد بین و باده گلگون بدهزانک از این گلگون ندارد بر رخ و رخسار مست
بادهای داری خدایی بس سبک خوار و لطیفزان اگر خواهد بنوشد روز صد خروار مست
شمس تبریزی به دورت هیچ کس هشیار نیستکافر و مؤمن خراب و زاهد و خمار مست #مولوی@chaameghazal ️
باغبانا رعد مطرب ابر ساقی گشت و شدباغ مست و راغ مست و غنچه مست و خار مست
آسمانا چند گردی گردش عنصر ببینآب مست و باد مست و خاک مست و نار مست
حال صورت این چنین و حال معنی خود مپرسروح مست و عقل مست و خاک مست اسرار مست
رو تو جباری رها کن خاک شو تا بنگریذره ذره خاک را از خالق جبار مست
تا نگویی در زمستان باغ را مستی نماندمدتی پنهان شدست از دیده مکار مست
بیخهای آن درختان می نهانی میخورندروزکی دو صبر میکن تا شود بیدار مست
گر تو را کوبی رسد از رفتن مستان مرنجبا چنان ساقی و مطرب کی رود هموار مست
ساقیا باده یکی کن چند باشد عربدهدوستان ز اقرار مست و دشمنان ز انکار مست
باد را افزون بده تا برگشاید این گرهباده تا در سر نیفتد کی دهد دستار مست
بخل ساقی باشد آن جا یا فساد بادههاهر دو ناهموار باشد چون رود رهوار مست
رویهای زرد بین و باده گلگون بدهزانک از این گلگون ندارد بر رخ و رخسار مست
بادهای داری خدایی بس سبک خوار و لطیفزان اگر خواهد بنوشد روز صد خروار مست
شمس تبریزی به دورت هیچ کس هشیار نیستکافر و مؤمن خراب و زاهد و خمار مست #مولوی@chaameghazal ️
۱۶:۵۳
۲۹ آبان
تا دل من صید شد در دام عشقباده شد جان من اندر جام عشق
آن بلا کز عاشقی من دیدهامباز چون افتادهام در دام عشق
در زمانم مست و بیسامان کندجام شورانگیز درد آشام عشق
من خود از بیم بلای عاشقیبر زبان مینگذرانم نام عشق
این عجبتر کز همه خلق جهاننزد من باشد همه آرام عشق
جان و دین و دل همی خواهد ز مناین بدست از سوی جان پیغام عشق
جان و دین و دل فدا کردم بدوتا مگر یک ره برآید کام عشق
#سنایی @chaameghazal 🪽
آن بلا کز عاشقی من دیدهامباز چون افتادهام در دام عشق
در زمانم مست و بیسامان کندجام شورانگیز درد آشام عشق
من خود از بیم بلای عاشقیبر زبان مینگذرانم نام عشق
این عجبتر کز همه خلق جهاننزد من باشد همه آرام عشق
جان و دین و دل همی خواهد ز مناین بدست از سوی جان پیغام عشق
جان و دین و دل فدا کردم بدوتا مگر یک ره برآید کام عشق
#سنایی @chaameghazal 🪽
۶:۵۲
با ارزشیم؛ گوهرِ یکدانهایم مامارا بخر! که اشکِ یتیمانهایم ما
با اینکه دلشکستهی سنگ ملامتیمباز آمدیم سوی تو؛... دیوانهایم ما!
بیهوده خیرهای به افقهای دوردستیادت نرفته است که پروانهایم ما؟!
از ما همیشه مردم کوتاهبین شهررنجیدهاند؛ معنی بیگانهایم ما
کوتاه بود شوکتِ این قلعهی شنیدیر آمدی؛ ببخش که ویرانهایم ما!
#حسین_دهلوی@chaameghazal ️
با اینکه دلشکستهی سنگ ملامتیمباز آمدیم سوی تو؛... دیوانهایم ما!
بیهوده خیرهای به افقهای دوردستیادت نرفته است که پروانهایم ما؟!
از ما همیشه مردم کوتاهبین شهررنجیدهاند؛ معنی بیگانهایم ما
کوتاه بود شوکتِ این قلعهی شنیدیر آمدی؛ ببخش که ویرانهایم ما!
#حسین_دهلوی@chaameghazal ️
۱۰:۴۴
Parvazhomay Goftam Ahan.mp3
۰۲:۰۱-۱.۸۸ مگابایت
۱۶:۵۹
گفتم آهن دلی کنم چندیندهم دل به هیچ دلبندی
وان که را دیده در دهان تو رفتهرگزش گوش نشنود پندی
خاصه ما را که در ازل بودهستبا تو آمیزشی و پیوندی
به دلت کز دلت به در نکنمسختتر زین مخواه سوگندی
یک دم آخر حجاب یک سو نهتا برآساید آرزومندی
همچنان پیر نیست مادر دهرکه بیاورد چون تو فرزندی
ریش فرهاد بهترک میبودگر نه شیرین نمک پراکندی
کاشکی خاک بودمی در راهتا مگر سایه بر من افکندی
چه کند بندهای که از دل و جاننکند خدمت خداوندی
سعدیا دور نیک نامی رفتنوبت عاشقیست یک چندی
#سعدی @chaameghazal ️
وان که را دیده در دهان تو رفتهرگزش گوش نشنود پندی
خاصه ما را که در ازل بودهستبا تو آمیزشی و پیوندی
به دلت کز دلت به در نکنمسختتر زین مخواه سوگندی
یک دم آخر حجاب یک سو نهتا برآساید آرزومندی
همچنان پیر نیست مادر دهرکه بیاورد چون تو فرزندی
ریش فرهاد بهترک میبودگر نه شیرین نمک پراکندی
کاشکی خاک بودمی در راهتا مگر سایه بر من افکندی
چه کند بندهای که از دل و جاننکند خدمت خداوندی
سعدیا دور نیک نامی رفتنوبت عاشقیست یک چندی
#سعدی @chaameghazal ️
۱۶:۵۹
۳۰ آبان
ز وعدههای دروغش دل اضطراب نداردسر کمند فریب مرا سراب ندارد
هلاک حسن خداداد او شوم که سراپاچو شعر حافظ شیراز انتخاب ندارد
حدیث تنگ شکر بادهان یار مگوییدکه تنگ حوصله یک حرف تلخ تاب ندارد
در آن محیط که من میروم چو موج سراسرسپهر ظرف تماشای یک حباب ندارد
شکسته خار به چشمم ز بدگمانی غیرتکه از خیال که چشم ستاره خواب ندارد
کدام راهرو اینجا دم از ثبات قدم زدکه هم ز نقش قدم پای در رکاب ندارد
به نازبالش گل تکیه کرده قطره شبنمخبر ز داغ مکافات آفتاب ندارد
دلت ز جهل مرکب سیه شده است وگرنهکدام خشت که در سینه صد کتاب ندارد
شدهست بسته چنان راه فیض بر دل صائبکه از خدنگ تو امید فتح باب ندارد
#صائب_تبريزی @chaameghazal
هلاک حسن خداداد او شوم که سراپاچو شعر حافظ شیراز انتخاب ندارد
حدیث تنگ شکر بادهان یار مگوییدکه تنگ حوصله یک حرف تلخ تاب ندارد
در آن محیط که من میروم چو موج سراسرسپهر ظرف تماشای یک حباب ندارد
شکسته خار به چشمم ز بدگمانی غیرتکه از خیال که چشم ستاره خواب ندارد
کدام راهرو اینجا دم از ثبات قدم زدکه هم ز نقش قدم پای در رکاب ندارد
به نازبالش گل تکیه کرده قطره شبنمخبر ز داغ مکافات آفتاب ندارد
دلت ز جهل مرکب سیه شده است وگرنهکدام خشت که در سینه صد کتاب ندارد
شدهست بسته چنان راه فیض بر دل صائبکه از خدنگ تو امید فتح باب ندارد
#صائب_تبريزی @chaameghazal
۶:۴۶
کوه باشی سیل یا باران... چه فرقی میکندسرو باشی باد یا توفان.... چه فرقی میکند
مرزها سهم زمینند و تو سهم آسمانآسمان شام یا ایران چه فرقی میکند
مرز ما عشق است هر جا اوست آنجا خاک ماستسامرا، غزّه، حلب، تهران چه فرقی میکند
قفل باید بشکند باید قفس را بشکنیمحصر الزهرا و آبادان چه فرقی میکند
هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هستبی شهادت مرگ با خسران چه فرقی میکند
شعله در شعله تن ققنوس میسوزد ولیلحظهی آغاز با پایان چه فرقی میکند
#سید_محمدمهدی_شفیعی@chaameghazal
مرزها سهم زمینند و تو سهم آسمانآسمان شام یا ایران چه فرقی میکند
مرز ما عشق است هر جا اوست آنجا خاک ماستسامرا، غزّه، حلب، تهران چه فرقی میکند
قفل باید بشکند باید قفس را بشکنیمحصر الزهرا و آبادان چه فرقی میکند
هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هستبی شهادت مرگ با خسران چه فرقی میکند
شعله در شعله تن ققنوس میسوزد ولیلحظهی آغاز با پایان چه فرقی میکند
#سید_محمدمهدی_شفیعی@chaameghazal
۱۰:۴۶
Salar-Aghili-Asheghan-(Tasnif)-128.mp3
۰۴:۵۹-۴.۶۴ مگابایت
۱۷:۰۰
عاشقان نالان چو نای و عشق همچون نای زنتا چهها در میدمد این عشق در سرنای تن
هست این سر ناپدید و هست سرنایی نهاناز می لبهاش باری مست شد سرنای من
گاه سرنا مینوازد گاه سرنا میگزدآه از این سرنایی شیرین نوای نی شکن
شمع و شاهد روی او و نقل و باده لعل اوای ز لعلش مست گشته هم حسن هم بوالحسن
بوحسن گو بوالحسن را کو ز بویش مست شدوان حسن از بو گذشت و قند دارد در دهن
آسمان چون خرقه رقصان است و صوفی ناپدیدای مسلمانان که دیدهست خرقه رقصان بیبدن
خرقه رقصان از تن است و جسم رقصان است ز جانگردن جان را ببسته عشق جانان در رسن
ای دل مخمور گویی بادهات گیرا نبودباده گیرای او وانگه کسی با خویشتن
#مولوی @chaameghazal ️
هست این سر ناپدید و هست سرنایی نهاناز می لبهاش باری مست شد سرنای من
گاه سرنا مینوازد گاه سرنا میگزدآه از این سرنایی شیرین نوای نی شکن
شمع و شاهد روی او و نقل و باده لعل اوای ز لعلش مست گشته هم حسن هم بوالحسن
بوحسن گو بوالحسن را کو ز بویش مست شدوان حسن از بو گذشت و قند دارد در دهن
آسمان چون خرقه رقصان است و صوفی ناپدیدای مسلمانان که دیدهست خرقه رقصان بیبدن
خرقه رقصان از تن است و جسم رقصان است ز جانگردن جان را ببسته عشق جانان در رسن
ای دل مخمور گویی بادهات گیرا نبودباده گیرای او وانگه کسی با خویشتن
#مولوی @chaameghazal ️
۱۷:۰۰
۱ آذر
سوی من شادی نیاید، تا نیایم سوی توروی شادی آن زمان بینم که بینم روی تو
من دلی دارم که در وی روی شادی هیچ نیستغیر از آن ساعت که آرد باد صبحم بوی تو
هر کسی از غم پناه خود به جایی میبردمن چو غم بینم روم شادیکنان در کوی تو
چشم ترکت را غلامان گر چه بسیارند، لیکزین غلامان مقبل آن خالست و مخلص موی تو
من به غم خوردن نهادم گردن بیچارگیزانکه کس شادی نبیند در جهان از خوی تو
اوحدی، تن در شب غم ده، کزین شیرینلبانروز شادی کس نخواهد کرد جست و جوی تو
#اوحدی@chaameghazal ️
من دلی دارم که در وی روی شادی هیچ نیستغیر از آن ساعت که آرد باد صبحم بوی تو
هر کسی از غم پناه خود به جایی میبردمن چو غم بینم روم شادیکنان در کوی تو
چشم ترکت را غلامان گر چه بسیارند، لیکزین غلامان مقبل آن خالست و مخلص موی تو
من به غم خوردن نهادم گردن بیچارگیزانکه کس شادی نبیند در جهان از خوی تو
اوحدی، تن در شب غم ده، کزین شیرینلبانروز شادی کس نخواهد کرد جست و جوی تو
#اوحدی@chaameghazal ️
۶:۵۰
و عشق آمد و با شوق انتخابم کردمرا که شهر کر و کورها جوابم کرد
سمند نقره نلاش را شبانه زین کردیمگرفت دست مرا، پای در رکابم کرد
و عشق چشم مرا بست و مشت من وا شدو عشق بود که وابستهی نقابم کرد
مرا به جنگلی از وهم و نور و رویا بردمیان کلبه کمی ورد خواند و خوابم برد
و عشق هیات دوشیزهای اصیل گرفتسپس به لهجهی فیروزهای خطابم کرد
کنار سُرخیِ شومینه سفرهای گستردنشست با من و شرمندهی شرابم کرد
دو تکه یخ ته هر استکان ِمیانداختو عشق بر لبم آتش نهاد و آبم کرد
گرفت دست مرا در سماع بی خویشیو چند سال گرفتار پیچ و تابم کرد
و عشق دختری از جنس شور بود و شرابخمار بودم و با بوسهای خرابم کرد
و عشق آمد و دستور داد: حاضر شو!در این کویر نمان چشمهای مسافر شو!
و عشق بغض مرا از نگاه خیسم خواندگرفت زندگیام را و گفت: شاعر شو!
و عشق خواست که این گونه در به در باشم!که ابر باشم و یک عمر در سفر باشم
#علیرضا_بدیع@chaameghazal
سمند نقره نلاش را شبانه زین کردیمگرفت دست مرا، پای در رکابم کرد
و عشق چشم مرا بست و مشت من وا شدو عشق بود که وابستهی نقابم کرد
مرا به جنگلی از وهم و نور و رویا بردمیان کلبه کمی ورد خواند و خوابم برد
و عشق هیات دوشیزهای اصیل گرفتسپس به لهجهی فیروزهای خطابم کرد
کنار سُرخیِ شومینه سفرهای گستردنشست با من و شرمندهی شرابم کرد
دو تکه یخ ته هر استکان ِمیانداختو عشق بر لبم آتش نهاد و آبم کرد
گرفت دست مرا در سماع بی خویشیو چند سال گرفتار پیچ و تابم کرد
و عشق دختری از جنس شور بود و شرابخمار بودم و با بوسهای خرابم کرد
و عشق آمد و دستور داد: حاضر شو!در این کویر نمان چشمهای مسافر شو!
و عشق بغض مرا از نگاه خیسم خواندگرفت زندگیام را و گفت: شاعر شو!
و عشق خواست که این گونه در به در باشم!که ابر باشم و یک عمر در سفر باشم
#علیرضا_بدیع@chaameghazal
۱۰:۵۱
Hadi Hadadi - Talkh.mp3
۱۰:۴۲-۲۴.۶۲ مگابایت
۱۶:۵۹
به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشدکه تو رفتی و دلم ثانیهای بند نشد
لب تو میوهی ممنوع، ولی لبهایمهرچه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد
با چراغی همهجا گشتم و گشتم در شهرهیچکس! هیچکس اینجا به تو مانند نشد
هرکسی در دل من جای خودش را داردجانشین تو در این سینه خداوند نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرهاعاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!
#فاضل_نظری @chaameghazal ️
لب تو میوهی ممنوع، ولی لبهایمهرچه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد
با چراغی همهجا گشتم و گشتم در شهرهیچکس! هیچکس اینجا به تو مانند نشد
هرکسی در دل من جای خودش را داردجانشین تو در این سینه خداوند نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرهاعاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!
#فاضل_نظری @chaameghazal ️
۱۶:۵۹