کویییرررر
۱۰:۵۸
یعنی هیچ کس تا بحال براش پیش نیومده؟
۱۳:۰۹
حداقل تو کامنت بنویسید
۱۳:۱۰
بازارسال شده از گروه دیدگاه 𝘤𝘳𝘪𝘮𝘪𝘯𝘢𝘭 𝘤𝘢𝘴𝘦
۵ سال پیش دختر خالم با مامانش سر باباش دعوا کرد و از خونه زد بیرون و تا یه روز خالم هیچ خبری از اون نداشت بعد از ۱ روز تونستن زد گوشیش رو بزنن ولی گوشیش تو یه خیابون افتاده بود یه هفته گذشت و بعد خالم بخاطر استرس حالش بد شد بابام بردش بیمارستان دیدن دختر خالم بقل بیمارستان بیهوش افتاده هر دوتاشون رو بردن همون بیمارستان دختر خالم مرده بود بخاطر اینکه بهش سم داده بودن هنوز نفهمیدیم کار کیه ولی بهمون گفتن که با زور بهش دادن اون روز شوهر خالم با لباس های پاره اومده بود خونه و وقتی پرسیدن چی شده گفتش که گوشیش رو دزدیدن ما فکر می کنیم کار شوهر خالمه
۱۴:۵۳
𝘤𝘳𝘪𝘮𝘪𝘯𝘢𝘭 💤 𝘤𝘢𝘴𝘦
۵ سال پیش دختر خالم با مامانش سر باباش دعوا کرد و از خونه زد بیرون و تا یه روز خالم هیچ خبری از اون نداشت بعد از ۱ روز تونستن زد گوشیش رو بزنن ولی گوشیش تو یه خیابون افتاده بود یه هفته گذشت و بعد خالم بخاطر استرس حالش بد شد بابام بردش بیمارستان دیدن دختر خالم بقل بیمارستان بیهوش افتاده هر دوتاشون رو بردن همون بیمارستان دختر خالم مرده بود بخاطر اینکه بهش سم داده بودن هنوز نفهمیدیم کار کیه ولی بهمون گفتن که با زور بهش دادن اون روز شوهر خالم با لباس های پاره اومده بود خونه و وقتی پرسیدن چی شده گفتش که گوشیش رو دزدیدن ما فکر می کنیم کار شوهر خالمه
پشمام
۱۴:۵۴
بازارسال شده از گروه دیدگاه 𝘤𝘳𝘪𝘮𝘪𝘯𝘢𝘭 𝘤𝘢𝘴𝘦
یکسال پیش داداشم رفت مسافرت منم یه مدت تو اتاقم تنها بودم .شبا صدای ناله از حیاط خونمون می‌شنیدم صبحها هم خبری نبود صاحب باغچه یا بهتر بگم ساختمون یه پیرزن ۸۰ سالس که نمیزاره وارد حیاط بشیم بشدت روی تمیزی حساسه همیشه هم یه تیکه ی مشخص از حیاط رو با اسکاج میشوره گذشت تا من به هرروشی بود وارد حیاط شدم و فهمیدم یه تیکه از حیاط کاشی هاش متفاوت تر از بقیشه خیلی سعی کردم کاشی رو کنار بزنم ولی نشد چندبار دیگه هم تلاش کردم دفعه ی آخر داشتم موفق میشدم کاشی رو تکون میدادم که همسایمون رسید و کلی دعوام کرد از اون شب صدای ناله نشنیدم ولی از اون روز همیشه یه گربه ی مشکی از خونه تا مدرسه دنبالم میکنه یا گاهی توی راهم سبز میشه....
۹:۱۹
بازارسال شده از گروه دیدگاه 𝘤𝘳𝘪𝘮𝘪𝘯𝘢𝘭 𝘤𝘢𝘴𝘦
من یبار سوار تبسی شدمبعد خیلی حواسم به یارو بودبعد پایینمو نگاه کردم دیدم تنابو چاقو پایینش بودتا میخواست درو قفل کنه گفتم همینجا پیاده میشم
۹:۱۹
نمیدونستم اینقدر خاطراتتان پشم ریرونه
۹:۲۵
بچه ها من دوباره فعالیت رو به روال قبل انجام میدم ولی میام چک میکنم اگر چیزی بود تو کامنتا میزارم
۶:۰۹
۱۸:۳۲
بچه هاااا ایدیم درست شد
۱۸:۳۲
اگر خواستید بفرستید
۱۸:۳۳
یزره پرونده ایرانی بزارم؟
۱۸:۳۷
چشم🫠
۱۸:۴۰
پرونده محمد بیجه 'قاتل معروف شهر پاکدشت که با تیزهوشی 3 بار توانست مامورین آگاهی را فریب داده و قسر در برود.
وی در ابتدای دستگیری هیچ قتل و تجاوزی را قبول نداشت و نهایتا بعداز 200 ساعت بازجویی تخصصی توسط کارآگاهان اداره آگاهی به قتل ها و تجاوزات اعتراف نمود.
محمد بیجه کودکی را با شکنجه های پدر و نامادری به سر برده بود و در 11 سالگی توسط یکی از آشنایانش چندین بار مورد تجاوز قرار گرفته بود و این موارد حس نفرت، کینه و انتقام را در وی شعله ور می کرد.
او با حیوان آزاری و کشتن حیوانات خشم خودرا خالی می نمود. اما بعد از مدتی دیگر حیوان کشی وی را ارضاء نمی کرد و به کودک آزاری، تجاوز به کودکان و قتل آنها روی آورد.
قضات پرونده از وی به عنوان یکی از بزرگترین پرونده های جنایی چندسال اخیر کشور نام می برند. تجاوز و قتل بیش از 20 کودک و 3 بزرگسال در کارنامه وی ثبت شده است.
بیجه در تمام جلسات دادگاه اعلام می کرد کودکانی را می کشتم که فقیر بودند و سرنوشتشان مثل من بود. آن هارا می کشتم تا مثل من عذاب نبینند !!!
نهایتا بیجه پس از محاکمه غیرعلنی در شعبه 74 دادگاه کیفری تهران در تاریخ 27 آبان ماه سال 1383 با رای اکثریت قضات شعبه به دلیل قتل عمدی 20 کودک، زن و مرد به 16 بار قصاص و پرداخت 4 دیه، به دلیل 2 بار ارتکاب فعل حرام لواط به یک بار اعدام در ملاء عام و از جهت 14 بار تفخیذ به تحمل 100 ضربه شلاق محکوم گردید.
سرانجام در 26 اسفند ماه سال 1383 بعد از تحمل 100 ضربه شلاق و فروکردن چاقویی در پشتش (توسط یکی از برادران مقتولین)، به وسیله طناب دار و جرثقیل اعدام کردید.
از لحاظ جرم شناسی، فقر خانوادگی و محیطی (مادی و معنوی)، عدم تربیت صحیح توسط والدین، شکنجه های روحی روانی و جسمی دوران کودکی، تجاوزات مکرر به وی، اختلالات روانی و عدم درمان آن، ترک تحصیل(در 11 سالگی با وصف هوش فراوان به خاطر فشارهای پدر ترک تحصیل نمود) و... همگی عواملی در مجرم شدن این شخص به حساب می آیند.
به قول الکساندر لاکاسانی اندیشمند فرانسوی« هر جامعه ای سزاوار مجرمانی است که خود پرورانده است ».
وی در ابتدای دستگیری هیچ قتل و تجاوزی را قبول نداشت و نهایتا بعداز 200 ساعت بازجویی تخصصی توسط کارآگاهان اداره آگاهی به قتل ها و تجاوزات اعتراف نمود.
محمد بیجه کودکی را با شکنجه های پدر و نامادری به سر برده بود و در 11 سالگی توسط یکی از آشنایانش چندین بار مورد تجاوز قرار گرفته بود و این موارد حس نفرت، کینه و انتقام را در وی شعله ور می کرد.
او با حیوان آزاری و کشتن حیوانات خشم خودرا خالی می نمود. اما بعد از مدتی دیگر حیوان کشی وی را ارضاء نمی کرد و به کودک آزاری، تجاوز به کودکان و قتل آنها روی آورد.
قضات پرونده از وی به عنوان یکی از بزرگترین پرونده های جنایی چندسال اخیر کشور نام می برند. تجاوز و قتل بیش از 20 کودک و 3 بزرگسال در کارنامه وی ثبت شده است.
بیجه در تمام جلسات دادگاه اعلام می کرد کودکانی را می کشتم که فقیر بودند و سرنوشتشان مثل من بود. آن هارا می کشتم تا مثل من عذاب نبینند !!!
نهایتا بیجه پس از محاکمه غیرعلنی در شعبه 74 دادگاه کیفری تهران در تاریخ 27 آبان ماه سال 1383 با رای اکثریت قضات شعبه به دلیل قتل عمدی 20 کودک، زن و مرد به 16 بار قصاص و پرداخت 4 دیه، به دلیل 2 بار ارتکاب فعل حرام لواط به یک بار اعدام در ملاء عام و از جهت 14 بار تفخیذ به تحمل 100 ضربه شلاق محکوم گردید.
سرانجام در 26 اسفند ماه سال 1383 بعد از تحمل 100 ضربه شلاق و فروکردن چاقویی در پشتش (توسط یکی از برادران مقتولین)، به وسیله طناب دار و جرثقیل اعدام کردید.
از لحاظ جرم شناسی، فقر خانوادگی و محیطی (مادی و معنوی)، عدم تربیت صحیح توسط والدین، شکنجه های روحی روانی و جسمی دوران کودکی، تجاوزات مکرر به وی، اختلالات روانی و عدم درمان آن، ترک تحصیل(در 11 سالگی با وصف هوش فراوان به خاطر فشارهای پدر ترک تحصیل نمود) و... همگی عواملی در مجرم شدن این شخص به حساب می آیند.
به قول الکساندر لاکاسانی اندیشمند فرانسوی« هر جامعه ای سزاوار مجرمانی است که خود پرورانده است ».
۱۸:۴۱
بچه ها ببخشید فعالیت کمه واقعا امتحانا نمیزاره
۶:۰۵
بچه ها زیر این بنویسید که چه پرونده ای بزارم
۵:۲۸
بچه ها این چنل اد میخواد
۸:۳۵
۸:۳۵
اگر میخواهید اد شید به این آیدی پیام بدید
۸:۳۵