#گزارش اقتصاددان توسعهای که به آن تعلق نداشت آلبرت هیرشمن که زمانی از حوزهای که خود در بنیانگذاریاش نقش داشت کنار گذاشته شد، امروز دوباره مرتبط و بهروز به نظر میرسد. تاریخ اقتصاد توسعه، از آغاز تا امروز، تاریخ مُدهای فکری و حبابهای نظری بوده است. هیرشمن پژوهشگری بود که به طور راسخ باور داشت «الگوها و پارادایمها» مانع فهماند؛ بنابراین بیتردید او از محیطی ناهمگونتر در سیاستگذاری توسعه استقبال میکرد. هیرشمن به شدت به تلفیق و تنوع در پروژههای توسعه باور داشت؛ ایدهای که با روندهای جدید علوم اجتماعی درباره نقش «پیچیدگی» سازگار است. در مقطع پس از نئولیبرالیسم در سال ۲۰۲۵، شاید زمان نوعی فروتنی معرفتی برای حرفه اقتصاد فرا رسیده باشد. دنی رودریک، اقتصاددان دانشگاه هاروارد، مدتهاست بر همین ایده تأکید میکند و علیه «تفکر کلان» توسعه (big think) موضع گرفته است. کسی که کتابی با عنوان «گرایش به خودْ ویرانگری» (Propensity to Self-Subversion) نوشته، نمیتواند به طور کامل از هیچ رویکرد توسعهای واحدی دفاع کند. او «سالهاست اقتصاددان محبوب غیر اقتصاددانها است... او در رشتهای که حول مدلسازی میچرخید، اهل مدلسازی نبود. در جهانی که عدد و آمار اهمیت داشت، او آماردان نبود.» اتفاقی نیست که پرارجاعترین آثارش به اقتصاد توسعه مربوط نمیشوند. هیرشمن هشدار داد که اقتصادهای کوچکتر و توسعهنیافتهتر میتوانند بهآسانی گرفتار وابستگی نامتقارن نسبت به یک اقتصاد بزرگتر شوند. امروزه بسیاری از این ایدهها دوباره به مُد تبدیل شدهاند، زیرا مفاهیمی همچون «سیاستورزی اقتصادی» (Economic Statecraft)، «وابستگی تسلیح شده» (weaponized interdependence) و «ژئواکونومیک» بر مباحث اقتصاد سیاسی جهانی مسلط شدهاند. افول ایمان به «صلح تجاری» پیامدهای جدی برای توسعه اقتصادی دارد. در عصر نولیبرال، سیاست اقتصادی و سیاست خارجی رابطهای همافزا داشتند: پذیرش اقتصاد باز میتوانست هم امنیت و هم رفاه را افزایش دهد. اما در سال ۲۰۲۵، این همافزایی فروپاشیده است. متن کامل را از اینجا بخوانید. @development_studies