در عهدی زندگی میکنیم که تقدیرِ ما در فرا_مرز رقم میخورد و برای فهم این ماجرا، باید نسبت خودمان را با دیگران تعریف کنیم. در مجموعه پایی در غزه نویسندگان به تبین و تحلیل یکی از این «نسبت»ها اندیشیدهاند.
#یوسف_شیخی#مصطفی_سلیمانی#کمیل_سوهانی#محمدعلی_رکنی#زهره_دلجو#حسن_کیقبادی#زهرا_مالمیر#فاطمه_دلاوری#زینب_خزایی#میثم_امیری#زینب_علی_اشرفی#محمدرضا_زروندی#علیرضا_سمیعی#مجتبی_بنی_اسدی#محمدرضا_وحیدزاده#ابراهیم_اکبری_دیزگاه
@dizgah
#یوسف_شیخی#مصطفی_سلیمانی#کمیل_سوهانی#محمدعلی_رکنی#زهره_دلجو#حسن_کیقبادی#زهرا_مالمیر#فاطمه_دلاوری#زینب_خزایی#میثم_امیری#زینب_علی_اشرفی#محمدرضا_زروندی#علیرضا_سمیعی#مجتبی_بنی_اسدی#محمدرضا_وحیدزاده#ابراهیم_اکبری_دیزگاه
@dizgah
۳:۳۶
پدیدارِ «صل علی سترکه» پس از 22 بهمن حکایت از یک نوع تنّفر و کینتوزیِ عمیق اجتماع دارد که خودش را به شکل طنز و تسخر ظهور داده. کینتوزی بنیادهای مدینه را فرو میریزد.
#سترکه#کین_توزی#تنفر@dizgah
#سترکه#کین_توزی#تنفر@dizgah
۶:۴۷
در حاشیه نشست «پایی در غزّه» یک نفر از من پرسید شما که اینقدر پروای غزّه را دارید، آیا نویسندگان و روشنفکران عرب هم به مسائل ایران توجه دارند. گفتم ما وارد رابطه عاشقانه منتهی به ازدواج نشدهایم که به دو طرفهبودن بیاندیشیم. برای انسان ایرانی اندیشیدن به غزّه لابشرط است چون پروای غزه، پروا به «تقدیری» است که در فرا_مرز رقم میخورد.
#پایی_در_غزه#پروای_تقدیر#لابشرط_مقسمی#مرکز_آفرینش_های_ادبی#سوره_مهر#حوزه_هنری@dizgah
#پایی_در_غزه#پروای_تقدیر#لابشرط_مقسمی#مرکز_آفرینش_های_ادبی#سوره_مهر#حوزه_هنری@dizgah
۱۰:۴۳
اسماعیل کمابیش الفبا را یاد گرفته، گاهی که من نیستم میآید در اتاقم اسم کتابها را میخواند. دیشب که به خانه آمدم از من پرسید: بابا «متافیزیک» یعنی چی؟ گفتم بزرگ شدی برات توضیح میدم. گفت مگر چیز بدی است؟ پاسخی نداشتم با تبعیت از ویتگنشتاین سکوت کردم.
#متافیزیک#اسماعیل#سکوت@dizgah
#متافیزیک#اسماعیل#سکوت@dizgah
۵:۲۶
چند روز پیش کلاهم در بیابان گم شد. برگشتم جستجو کردم پیدایش نکردم. دیگر بیغرض پا به هیچ بیابانی نمیتوانم بگذارم، چون بیابان به مثابه وادی بیکران بر من ظهور نمیکند بلکه بیابان به شکل کلاهِ گمشده بر من تعین دارد. من الان در وضعیّت بیکلاهی و بیوادی بسر میبرم؛ معلق بین زمین و آسمان.
#بیکلاهی#بی_وادی#وادی_اندیشی@dizgah
#بیکلاهی#بی_وادی#وادی_اندیشی@dizgah
۷:۰۳
۱:۰۲
«در روز محشر شما را خواهم دید.» یک تهدید الهیاتی است. و از یک باور این و آنی بر میآید. حال آنکه برای مؤمن همیشه «این» مساله است و محشر امروز و اکنون است. کسانی که به «آن روز» و «آنجا» میاندیشند از امروز و اینجا غافلاند و دچار نوعی نیستانگاری دینیاند که از الهیات فرسوده منتشی میشود.
#نیست_انگاری#نیست_انگاری_دینی#تهدید_الهیاتی#اینجا_و_آنجا@dizgah
#نیست_انگاری#نیست_انگاری_دینی#تهدید_الهیاتی#اینجا_و_آنجا@dizgah
۵:۰۴
در این دو سه روز در مواقف مختلف متصل دکتر خطاب شدم. آخرش اوقاتم تلخ شد و بنده خدایی را اشتلم کردم که دیگر هرگز به من نگوید دکتر. با گلایه گفت آقای دیزگاه من که قصد بدی نداشتم، تازه همه دوست دارند اینجور خطاب بشوند. گفتم جدای از اینکه من مدرک دکتری ندارم، از عنوان «دکتر» کهیر میزنم مثل عنوانِ روشنفکر.
#مواجهات_روزانه@dizgah
#مواجهات_روزانه@dizgah
۱۹:۵۷
انیمیشن «در سایه سرو» روایتی از انسان ایرانی است پروایِ زیست و زندگی دیگری را دارد. زنی جدای از دردهای خودش، درد نجات نهنگ به گل نشسته را در خود میپرورد و برای نجات آن، امکانهای زندگی خود و خانوادهاش را ایثار میکند. حال این امر را مقایسه کنید با کتاب و فیلم موبی دیک که در آنها انسانِ گستاخ امریکایی اراده به قتل نهنگ سفید بسته و این قتل را در موضع انتقام کور با لحنِ غلیظ حماسی روایت میکند تا برای انسان امریکایی شناسنامه بسازد.
#سرو_علیه_مودبی_دیک#ایثار_علیه_قتل#اهل_پروا#در_سایه_سرو#شیرین_سوهانی #حسین_ملایمی#موبی_دیک #هرمان_ملویل #هاوارد_هاکس@dizgah
#سرو_علیه_مودبی_دیک#ایثار_علیه_قتل#اهل_پروا#در_سایه_سرو#شیرین_سوهانی #حسین_ملایمی#موبی_دیک #هرمان_ملویل #هاوارد_هاکس@dizgah
۲۲:۱۲
گربهها در طوافند درباره رمان بیروط
رمان «بیروط» را خواندم. این رمان، شخصیت تازهای به نام یحیی ربانی را وارد رمان فارسی کرده که حداقل من نظیرش را ندیدهام. شخصیتی که در مرز ایمان و الحاد حرکت میکند و به نوعی بین آسمان و زمین معلق است. یحیی ربانی، شخصیتی پیچیده است که تقریباً با عناصر مختلفی در کشمکش و تضاد است. او با انگیزهی مادی، جهت تهیهی مستندی دربارهی موسی صدر، وارد بیروت میشود.
بیروت، شهر و مدینهای که به نوعی پیامبرش، موسی صدر، را سالها از دست داده و تبدیل به مدینهی ضاله شده و گرفتار داعش و گروههای دیگر است. توجه نویسنده در این اثر به مدینه است. او این باور را گسترش میدهد که شهر بر پایهی محبت ساخته میشود و بدون محبت، شهر بیبنیاد و ضاله است.
یحیی ربانی دو مسئله دارد: مسئلهی درونی که همان ایمان است و مسئلهی بیرونی، تنش و چالش او با پدرش است؛ پدری که امام جمعهای عزلشده است. یکی از نقاط مثبت اثر، تقابل دو گفتمان و دیدگاه متفاوت پدر یحیی ربانی و موسی صدر است. گرفتاری حال حاضر ما به گفتمان و دیدگاه پدر، داستان را خواندنیتر میکند.
از ویژگیهای مثبت دیگر اثر، پیوند رمان با متن مقدس است. داستان در بستری الهیاتی خیس میخورد و قصهی انبیایی چون موسی و ابراهیم را بازنمایی میکند. یحیی، شخصیت اصلی داستان که معلق است، در پایان با مواجهات متعددش با موسی صدر در رؤیا و بیداری و کشف و شهودی که برایش حاصل میشود، پای روی زمین میگذارد، از تعلیق خارج میشود و به ایمان، سلامی دوباره میدهد.
اقلیم داستان که شهر بیروت باشد، بیشتر با ورود و پرداخت شخصیتها شکل میگیرد و عنصر فضاسازی، سهم کمتری در این موضوع دارد. داستان بیشتر از آنکه نماهایی از شهر را نشان بدهد و مکان را بسازد و تصاویری نمایش دهد، شخصیتهای جذابی مانند حسین المقداد و عمر الماجد را وارد داستان میکند؛ شخصیتها و گروههایی که بیروت را در ذهنمان میسازند.
نقطهی مثبت دیگر اثر، توجه به ایران است. نویسنده بر این باور است که خیال ایران، هیچگاه فرد مهاجر یا عازم مهاجرت را رها نمیکند. او این نکته را با نمادپردازی میرساند؛ با گربههایی که در بیروت مدام دور یحیی ربانیای طواف میکنند که قصد مهاجرت به آلمان را دارد. گربههایی که همان گربهی خودمان، ایرانند. از طرفی، مدام حدیثی نبوی را یادآور میشود که تشویق میکند که حتی به گربهها عشق بورزید.
در مجموع بیروط ویژگیهای مثبتی دارد که شما را به خواندش دعوت میکنم.
#محمدرضا_زروندی#بیروط#نشر_صاد@zarvandism2
رمان «بیروط» را خواندم. این رمان، شخصیت تازهای به نام یحیی ربانی را وارد رمان فارسی کرده که حداقل من نظیرش را ندیدهام. شخصیتی که در مرز ایمان و الحاد حرکت میکند و به نوعی بین آسمان و زمین معلق است. یحیی ربانی، شخصیتی پیچیده است که تقریباً با عناصر مختلفی در کشمکش و تضاد است. او با انگیزهی مادی، جهت تهیهی مستندی دربارهی موسی صدر، وارد بیروت میشود.
بیروت، شهر و مدینهای که به نوعی پیامبرش، موسی صدر، را سالها از دست داده و تبدیل به مدینهی ضاله شده و گرفتار داعش و گروههای دیگر است. توجه نویسنده در این اثر به مدینه است. او این باور را گسترش میدهد که شهر بر پایهی محبت ساخته میشود و بدون محبت، شهر بیبنیاد و ضاله است.
یحیی ربانی دو مسئله دارد: مسئلهی درونی که همان ایمان است و مسئلهی بیرونی، تنش و چالش او با پدرش است؛ پدری که امام جمعهای عزلشده است. یکی از نقاط مثبت اثر، تقابل دو گفتمان و دیدگاه متفاوت پدر یحیی ربانی و موسی صدر است. گرفتاری حال حاضر ما به گفتمان و دیدگاه پدر، داستان را خواندنیتر میکند.
از ویژگیهای مثبت دیگر اثر، پیوند رمان با متن مقدس است. داستان در بستری الهیاتی خیس میخورد و قصهی انبیایی چون موسی و ابراهیم را بازنمایی میکند. یحیی، شخصیت اصلی داستان که معلق است، در پایان با مواجهات متعددش با موسی صدر در رؤیا و بیداری و کشف و شهودی که برایش حاصل میشود، پای روی زمین میگذارد، از تعلیق خارج میشود و به ایمان، سلامی دوباره میدهد.
اقلیم داستان که شهر بیروت باشد، بیشتر با ورود و پرداخت شخصیتها شکل میگیرد و عنصر فضاسازی، سهم کمتری در این موضوع دارد. داستان بیشتر از آنکه نماهایی از شهر را نشان بدهد و مکان را بسازد و تصاویری نمایش دهد، شخصیتهای جذابی مانند حسین المقداد و عمر الماجد را وارد داستان میکند؛ شخصیتها و گروههایی که بیروت را در ذهنمان میسازند.
نقطهی مثبت دیگر اثر، توجه به ایران است. نویسنده بر این باور است که خیال ایران، هیچگاه فرد مهاجر یا عازم مهاجرت را رها نمیکند. او این نکته را با نمادپردازی میرساند؛ با گربههایی که در بیروت مدام دور یحیی ربانیای طواف میکنند که قصد مهاجرت به آلمان را دارد. گربههایی که همان گربهی خودمان، ایرانند. از طرفی، مدام حدیثی نبوی را یادآور میشود که تشویق میکند که حتی به گربهها عشق بورزید.
در مجموع بیروط ویژگیهای مثبتی دارد که شما را به خواندش دعوت میکنم.
#محمدرضا_زروندی#بیروط#نشر_صاد@zarvandism2
۱۲:۲۱
از مهدی یراحی ترانهای چیزی گوش نکردهام. دیشب شنیدم برای خواندن ترانهای برای زنزندگیآزادی 74ضربه شلاّق خورده. نوش جانش. جماعت، حاکمیّت را تخطئه میکنند ولی من فکر میکنم از اینکه حکومت گاهی با شلاّق به سراغِ هنرمند میرود باید استقبال کرد، چون شلاق روح و جان را تیز میکند و آمادهی شکفتن. همچون بادی که به تن غنچه میخورد در موسوم بهار.
#مهدی_یراحی#زن_زندگی_آزادی#مواجهه_نیجه_ای
@dizgah
#مهدی_یراحی#زن_زندگی_آزادی#مواجهه_نیجه_ای
@dizgah
۱۵:۴۹
دیزگاهیات(ابراهیم اکبری دیزگاه)
از مهدی یراحی ترانهای چیزی گوش نکردهام. دیشب شنیدم برای خواندن ترانهای برای زنزندگیآزادی 74ضربه شلاّق خورده. نوش جانش. جماعت، حاکمیّت را تخطئه میکنند ولی من فکر میکنم از اینکه حکومت گاهی با شلاّق به سراغِ هنرمند میرود باید استقبال کرد، چون شلاق روح و جان را تیز میکند و آمادهی شکفتن. همچون بادی که به تن غنچه میخورد در موسوم بهار. #مهدی_یراحی #زن_زندگی_آزادی #مواجهه_نیجه_ای @dizgah
دوستان مرتب پیام میدهند یراحی را به دلیل شُرب و نگهداری خَمر شلاق پیچ کردهاند نه خواندن ترانه سیاسی. پاسخ «دلیل» شاید شُرب باشد ولی ظاهرا «علت» همان خواندن است. دیگر اینکه مسأله من، پدیدار شلّاق خوردن هنرمند بود و میل حاکمیّت به شلّاقزنی، دلیل و علت را جامعهشناس و فقیه و روانشناس و روزنامهنگار و... بررسی میکنند.
تصبره. دوستی چند قطعه از ترانههای مهدی یراحی را برایم فرستاد گوش کردم. در آنها هنری ندیدم بیشتر بیانیه سیاسی بود با دادوبیداد ارائه میشد. نمیگویم حیف شلاق، ولی امیدوارم آن شلّاقها بر هنرش مؤثر باشند.
#پدیدار_میل_به_شلاق_زنی@dizgah
تصبره. دوستی چند قطعه از ترانههای مهدی یراحی را برایم فرستاد گوش کردم. در آنها هنری ندیدم بیشتر بیانیه سیاسی بود با دادوبیداد ارائه میشد. نمیگویم حیف شلاق، ولی امیدوارم آن شلّاقها بر هنرش مؤثر باشند.
#پدیدار_میل_به_شلاق_زنی@dizgah
۵:۴۶
سالها با سیاست «نه این نه آن» با آمریکا جلو آمدیم، ولی الان به وضعیت «یا این یا آن» رسیدهایم. تقدیر نه تنها با «نه» رقم نمیخورد بلکه این نههای مستمر ما را ضعیف کرده است باید خودمان را آماده «یا» کنیم.«یا» بوی تقدیر میدهد. بویِ قدرت و انتخاب.
#نه_جنگ_نه_مذاکره#یا_جنگ_یا_مذاکره#یا_علیه_نه@dizgah
#نه_جنگ_نه_مذاکره#یا_جنگ_یا_مذاکره#یا_علیه_نه@dizgah
۱۲:۳۷
بازارسال شده از روزنامه جوان
#فرهنگی
نگاهی به کتاب تازه ابراهیم اکبری دیزگاه
یَسبحون ؛ ۱۸ روایت از کتاب وحی
نگار امیدیجستارها بر مبنای تشخص نویسنده و مسئله شخصی او با کتاب خدا شکل گرفتهاند و همگی حول محور این سهگانه شخص قرآن و مسئله میچرخند. با این حال تنوع و گوناگونی این مواجهات فضاهایی کاملاً متفاوت و متنوع آفریدهاند و در عین وحدت موضوع کثرت برخوردها بر جذابیت کتاب افزوده است
«یسبحون» از ماده سباحت به معنای حرکت سریع در آب و هواست. حرکتی سریع و شتابان توأم با اطاعت و ارادت. حرکتی همراه با تلاش و کوشش در عین تسلیم و رضا؛ همچون حرکت خورشید و ماه در مدار خود که «کُلٌّ فِی فَلَکٍ یسبحون.» یسبحون میتواند کیفیتی از زندگی نیز باشد که آدمیان را در مدار چنین حرکتی نگه میدارد و برای بشر مختار و ممکنالخطا چه چیز سختتر از در مدار ماندن؟
در این عصر تاریکی و روزگار حیرت و سرگشتگی که بشر از آسمان رو گردانده و نگاه به زمین دوخته، هنوز هم میشود بارقههایی از امیال آسمانی را لابهلای روزمرگیها پیدا کرد و از روزنه زندگی آدمهای معمولی به تماشای آنها نشست. کتاب یسبحون مجموعه جستارهایی از همین آدمهاست؛ کسانی که به فراخور احوالات و سرگذشتشان مواجهات و تجربیات شخصی خود با قرآن این متن آسمانی را خالص، بیتکلف و به دور از کلیشهها روایت کردهاند. در ابتدا بنا بود جستارها به قلم ۶۰ نویسنده نگاشته شوند، اما دست آخر به دلایلی که گردآورنده کتاب در پیشروایت ذکر کرده به ۱۸ روایت مغتنم بسنده شد. در این ۱۸ روایت که در ۲۰۴ صفحه گنجانده شدهاند از زاویه دید افراد متفاوت در موقعیتهایی گوناگون و عقایدی نه چندان مشابه به موضوعی واحد پرداخته میشود و این چیزی نیست که پیش از این با موضوعی، چون قرآن کریم به این شکل و در چنین قالبی صورت گرفته باشد؛ بنابراین از این حیث میتوان گفت برخوردی نو با کتابیست که روز به روز بیشتر از آن فاصله میگیریم و شاید چنین کارهایی بهانهای شوند تا با آن صمیمیتر از قبل باشیم.
متن کامل در لینک زیر:
Javann.ir/1286814





@NewsJavan
۱۵:۵۳
با حذفِ شومنهایی مثل مهران مدیری و احسان علیخانی و فردوسیپور از تلوزیون. مدیران رسانه ملی اتفاق غریبی رخ میزنند؛ در حسینیه معلی مدّاح از ذاکری فاصله میگیرد با پیس پیس کردن مبدل میشود به شومن. در محفل هم قاریِ قرآن به جای چکاندن خشیت مصحف در دل مؤمنان، معرکه میسازد تا معجزهپردازی جماعت را مشغول سازد. در شبکه پویا هم خردهآخوندهایی را وا میدارد به رقص تا...
و اما روحانیت و شومنی حکایت غریبی دارد. گاهی اوقات این دو چنان متحد بودند که قابل انفکاک نبوده. اما همیشه افراد قابل توجهی بودند که تریج قبای خود را از آلودگی و لودگی شومنی مصون داشتهاند.
#مداح_شومن#قاری_شومن#آخوند_شومن@dizgah
و اما روحانیت و شومنی حکایت غریبی دارد. گاهی اوقات این دو چنان متحد بودند که قابل انفکاک نبوده. اما همیشه افراد قابل توجهی بودند که تریج قبای خود را از آلودگی و لودگی شومنی مصون داشتهاند.
#مداح_شومن#قاری_شومن#آخوند_شومن@dizgah
۱۶:۱۵
سالهاست اسرائیل را از این حیث که ترور میکند تخطئه میکنیم بعد ناگهان از بیخ گوشمان حاج محسن رفیقدوست(ثبّت الله مشاعره) بلند میشود دُنکیشوتوار گزارش میکند که فلانی و فلانی و فلانی را با چه کیفیّتی ترور کردم. باری ترور اگر در زمان و مکان مناسب صورت بگیرد شاید قابل پوشش باشد اما هیچ وقت، افتخار و توجیه ندارد.
#رحاج_محسن_فیق_دوست#دن_کیشوت_ایرانی#ترور_و_افتخار@dizgah
#رحاج_محسن_فیق_دوست#دن_کیشوت_ایرانی#ترور_و_افتخار@dizgah
۶:۵۵
همچنان کشور آشوب پدیدارِ زن است؛ یک روز کشفِ تن، یک روز قانون حجاب. اما بدن زن از حیث بدن، مثل شیء فی نفسه ایمانوئل کانت مجهول است و کسی از آن حرف نمیزند یا یارای حرفزدن از آن را ندارد. تا در ماهیت و وجود بدن در افق امروز تعمق نشود همچنان گرفتار قانون حجاب و عفاف و درگیری مسائل زنانه در خیابان خواهیم بود.
#شی_فی_نفسه#بدن_زن#ماهیت_بدن#قانون_حجاب_و_عفاف
@dizgah
#شی_فی_نفسه#بدن_زن#ماهیت_بدن#قانون_حجاب_و_عفاف
@dizgah
۱۷:۲۳
چه زنانی که به کشفِ حجاب اهتمام میورزند و چه آنانی که برای قانون حجابوعفاف شبها را جلوی مجلس شورای اسلامی در چادر میخوابند تا یقه قالیباف را بگیرند. جملگی از زنانگی به دورند اگر نیک بنگری هیچ کدامشان به امرزنانه مشغول نیستند؛ من دلیل این رفتار را «نا_خواسته»شدگی میبینم. چرا که زنی اگر متعلقِ خواستن و خواستهشدن قرار بگیرد در منزل و مدینه به زایش و آفرینش مشغول میشود، نه در خیابان به کنشگری سیاسی. من را ملامت نکنید، من از اختلال امرزنانه در مدینه ایرانی حرف میزنم نه چیز دیگر.
#مدینه_اندیشی#منزل#زن_اندیشی#زایش_و_آفرینش
@dizgah
#مدینه_اندیشی#منزل#زن_اندیشی#زایش_و_آفرینش
@dizgah
۵:۲۹
دوستی دیشب گلایه کرد که پرسشها را پاسخ نمیدهم و از این رفتارم بوی تکبر میآید. عذرخواهی کردم و گفتم تقصیر من نیست، الان یک ماه است پرسشهای یکی از دانایان شهر اعنی یوسف شیخی در مقابلم هستند، هنوز پاسخ ندادهام. اکنون که به اینها تأمل میکنم. در مییابم من خودم از جنس پرسشم، و پرسشِ دیگران من را مضطرب و از «وضعیت پرسشی» خارج میکند. فلذا من هیچ وقت در موقف «پاسخ» نخواهم گرفت.
#وضعیت_پرسشی#پرسش_تقوای_تفکر#نه@dizgah
#وضعیت_پرسشی#پرسش_تقوای_تفکر#نه@dizgah
۵:۱۲
حزباللهیهای ما عطش زیادی دارند چیزها را به چماق تحویل کنند. در طول چهار دهه با این تحویلنگری دین و مقدّسات را «مهجور» و معطل کردند. و اکنون دیری است به چماقیّت «قانون» اهتمام دارند تا بلکه زنان را وا دارند به پوششِ اسلامی. ولی انگار توجه ندارند که با ظهور فضای مجازی، چماق دیگر نه تنها کارایی ندارد بلکه به ضدش تبدیل میشود.
پیشنهاد من این است که «شلاّق» را جانشین چماق کنند. چرا که با شلاّق_ با توجه انعطاف و سوزانندگیاش_ راحتتر میتوان سراغ زنان رفت اما بشرطی که شلاقکشان اول آن را در تنِ خود آزموده باشند.دیگر اینکه در تاریخ نقل است خشایارشاه دریای ناآرام را شلاق زده بلکه رام کند.
#دین_به_مثابه_چماق#قانون_به_مثابه_چماق#شلاق_به_جای_چماق
@dizgah
پیشنهاد من این است که «شلاّق» را جانشین چماق کنند. چرا که با شلاّق_ با توجه انعطاف و سوزانندگیاش_ راحتتر میتوان سراغ زنان رفت اما بشرطی که شلاقکشان اول آن را در تنِ خود آزموده باشند.دیگر اینکه در تاریخ نقل است خشایارشاه دریای ناآرام را شلاق زده بلکه رام کند.
#دین_به_مثابه_چماق#قانون_به_مثابه_چماق#شلاق_به_جای_چماق
@dizgah
۲۲:۲۳