بازارسال شده از دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی آذربایجان شرقی
#فکرانه ۲۹
*نیروهای اجتماعی در میانۀ جنگ*
چهارشنبه، ۴ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۳۰
#حسینیه_هنر_تبریزبلوار آزادی، حد فاصل چهارراه لاله تا چهارراه ابوریحان، پایینتر از خیابان شاهد، جنب کارواش کوثر
۸:۴۹
@ebteda_ir
تبریزیها و مقاومت اجتماعیشان
تبریز یکی از اهداف اصلی دشمن در جنگ خرداد بود. شبیخون به استحکامات نظامی و فشار برای شکستن مقاومت نیروهای مسلح در این خطه، بهعنوان بخش مهمی از طرح حمله به ایران شناخته شد. اهمیت تبریز، اما صرفاً از حیث مقاومت نظامی نبود؛ گزارشها و تحلیلهای مکرر، نشان میدهد شکستن مقاومت اجتماعی تبریزیها، ظاهراً نقطهٔ آغاز دومینوی فروپاشی اجتماعی ایرانیان فرض شده است. بر این اساس همزمانیِ فروپاشی دژ نظامی ایران در تبریز با فروپاشی دژ اجتماعی در اینجا، ارزش بسیار زیادی برای دشمن داشته است؛ و همچنان دارد.پس از حملات ممتد دشمن به تبریز و تقدیم شهدای پرتعداد، نگاه مردم تبریز به فضای پیرامون، به شکل محسوسی کاملتر و دقیقتر شده و حالا لازم است افکار عمومی شهر گامهای دیگری برای استحکام مضاعف بردارد. برای نمونه میتوان بر عملیات بازوهای رسانهای اسرائیل تمرکز داشت، که در روزهای جنگ، رسماً تریبون نتانیاهو و بخشی از ماشین کشتار دشمن بودند.اینروزها همانطور که تنفر از ارتش جنونزدهٔ اسرائیل و آمریکا، در اوج است، به همان میزان نیز باید تنفر از ارتش رسانهای آنها در اوج باشد. یافتههای پیمایش سنجش وضعیت مصرف فرهنگی تبریزیها (مرکز پژوهشهای شورای شهر تبریز ـ ۱۴۰۳) نشان میدهد ۴۸ درصد تبریزیها کمابیش شبکههای ماهوارهای را تماشا میکنند.قابل توجه است که ۱۳ درصد از آنها تلویزیون #ایران_اینترنشنال را میبینند، حدود ۱۱ درصد #بیبیسی_فارسی و ۳ درصد هم #منوتو را. این هر سه شبکه، هم در گذشته و هم امروز به شکل آشکاری، با صهیونیستها همپیاله بودهاند و در مدت جنگ تحمیلی اخیر هم بهعنوان دستگاه رعب و تطهیر در خدمت ارتش خونریز اسرائیل بودند. سفیدشویی جنایت اسرائیل و آمریکا و تلاش برای شکستن مقاومت اجتماعی مردم، کارویژهٔ آنهاست. پس از توقف جنگ نیز همین طرح را دنبال میکنند و میکوشند با روایتهای جهتدار از داخل کشور و اتفاقات جنگ، پروژهٔ متلاشیسازی ایران را زنده نگه دارند.فارغ از میزان تأثیرپذیری واقعی مردم از این رسانهها، آنچه الان و بهعنوان یک واکنش طبیعی و لااقل نمادین، مهم است، عدم مشروعیتبخشی به آنهاست. مشروعیتبخشی به این رسانهها، زنده نگه داشتن اعتبار آنهاست و منصفانه بهنظر نمیرسد که داغدیدگان و اولیای دم، در مهمانی قاتلان عزیزان خود حاضر باشند؛ حتی اگر قاتلان، خوشرنگترین سفرهها را برایشان بساط کرده باشند!تبریزیها میتوانند روند اعتباربخشی به رسانههای خونآشام را متوقف کنند.
تبریز یکی از اهداف اصلی دشمن در جنگ خرداد بود. شبیخون به استحکامات نظامی و فشار برای شکستن مقاومت نیروهای مسلح در این خطه، بهعنوان بخش مهمی از طرح حمله به ایران شناخته شد. اهمیت تبریز، اما صرفاً از حیث مقاومت نظامی نبود؛ گزارشها و تحلیلهای مکرر، نشان میدهد شکستن مقاومت اجتماعی تبریزیها، ظاهراً نقطهٔ آغاز دومینوی فروپاشی اجتماعی ایرانیان فرض شده است. بر این اساس همزمانیِ فروپاشی دژ نظامی ایران در تبریز با فروپاشی دژ اجتماعی در اینجا، ارزش بسیار زیادی برای دشمن داشته است؛ و همچنان دارد.پس از حملات ممتد دشمن به تبریز و تقدیم شهدای پرتعداد، نگاه مردم تبریز به فضای پیرامون، به شکل محسوسی کاملتر و دقیقتر شده و حالا لازم است افکار عمومی شهر گامهای دیگری برای استحکام مضاعف بردارد. برای نمونه میتوان بر عملیات بازوهای رسانهای اسرائیل تمرکز داشت، که در روزهای جنگ، رسماً تریبون نتانیاهو و بخشی از ماشین کشتار دشمن بودند.اینروزها همانطور که تنفر از ارتش جنونزدهٔ اسرائیل و آمریکا، در اوج است، به همان میزان نیز باید تنفر از ارتش رسانهای آنها در اوج باشد. یافتههای پیمایش سنجش وضعیت مصرف فرهنگی تبریزیها (مرکز پژوهشهای شورای شهر تبریز ـ ۱۴۰۳) نشان میدهد ۴۸ درصد تبریزیها کمابیش شبکههای ماهوارهای را تماشا میکنند.قابل توجه است که ۱۳ درصد از آنها تلویزیون #ایران_اینترنشنال را میبینند، حدود ۱۱ درصد #بیبیسی_فارسی و ۳ درصد هم #منوتو را. این هر سه شبکه، هم در گذشته و هم امروز به شکل آشکاری، با صهیونیستها همپیاله بودهاند و در مدت جنگ تحمیلی اخیر هم بهعنوان دستگاه رعب و تطهیر در خدمت ارتش خونریز اسرائیل بودند. سفیدشویی جنایت اسرائیل و آمریکا و تلاش برای شکستن مقاومت اجتماعی مردم، کارویژهٔ آنهاست. پس از توقف جنگ نیز همین طرح را دنبال میکنند و میکوشند با روایتهای جهتدار از داخل کشور و اتفاقات جنگ، پروژهٔ متلاشیسازی ایران را زنده نگه دارند.فارغ از میزان تأثیرپذیری واقعی مردم از این رسانهها، آنچه الان و بهعنوان یک واکنش طبیعی و لااقل نمادین، مهم است، عدم مشروعیتبخشی به آنهاست. مشروعیتبخشی به این رسانهها، زنده نگه داشتن اعتبار آنهاست و منصفانه بهنظر نمیرسد که داغدیدگان و اولیای دم، در مهمانی قاتلان عزیزان خود حاضر باشند؛ حتی اگر قاتلان، خوشرنگترین سفرهها را برایشان بساط کرده باشند!تبریزیها میتوانند روند اعتباربخشی به رسانههای خونآشام را متوقف کنند.
۵:۳۲
@ebteda_ir
اگر نیروی اجتماعی تَرک پُست کند!
آیا جامعۀ ایران، در نبرد با دشمنانش، مستعد آسیبپذیری اجتماعی نیست؟ هیچ تضمینی برای عدم آسیبپذیری وجود ندارد. فعال شدن ظرفیت فرهنگی و اجتماعیِ ناپیدای ایرانیان در ایام جنگ 12 روزه، یک نشانه و پیام مهم دارد و آن اصالت امر اجتماعی، حتی در تضمین امنیت ملی و دفع خطر حملۀ خارجی است. اگر بپذیریم که جنگ، بعد اجتماعی دارد و بخش مهمی از طراحی بزرگ دشمن، وابسته به محاسبات اجتماعی است، باید #نیروی_اجتماعی هم داشته باشیم؛ سازمان اجتماعی هم.آیا نیروی اجتماعی داریم؟ ما همیشه نیروی اجتماعی داشتهایم. تاریخ فشردۀ انقلاب اسلامی، سرشار از ظهور و بروز نیروهای اجتماعی است. انقلاب که پیروز شد و مرحلۀ مبارزۀ سیاسی از سر گذشت، نیروهای فعال در این مبارزۀ طولانی، با تدبیر امام(ره) در ساحت امر اجتماعی آرایش گرفتند و به عنوان نیروی اجتماعی ظاهر شدند.کار این نیروها آنچنان مهم بود که دستگاه ترور دشمن، بخش مهمی از نیروهای اجتماعی را هدف گرفت!پس از پایان جنگ تحمیلی، زیرساختهای این سازمان اجتماعی با ابزار تردید و شبهه، مورد بازنگری و بازاندیشی قرار گرفت و بساطش به تدریج و با لطایفالحیل برچیده شد. روند این بازنگری، سریع و شوکآور بود و نیروهای اجتماعی در اثر این تجدیدنظرطلبی تخریبی، متشتت و پراکنده شدند. گروهی در نظام اداری (کارمندی) مستحیل شدند، گروهی رو به سوی #کار_فرهنگی نهادند و گروهی نیز راه #خیریهگرایی در پیش گرفتند. امروز و پس از یک دورۀ متراکمِ حمله به زیرساختهای سازمان اجتماعی کشور، مرزها بههم ریخته و از نیروی اجتماعی، هویتزدایی و اعتبارزدایی و استقلالزدایی شده است. این استحاله زمانی رخ داد که امر اجتماعی، مخدوش و بیاعتبار شد و ذیل سیاست –به معنای فروکاستهاش- جای گرفت. نیروی اجتماعی نیز در نهایت، بخشی از پروژۀ سیاست شد و «ترکِ پُست» کرد! او کجا باید میایستاد و کجا را میپایید؟نیروی اجتماعی در نقطۀ گسستها میایستد؛ در نقطۀ نابرابری، تبعیض، فقر و فساد. نه برای نظارهگری و احتمالاً گاهی هیاهو؛ بلکه برای تحمیل ارادهاش در اصلاح و ترمیم گسستها و تغییر به نفع اجتماع. اما او را جای دیگری فرستادهاند. او جای دیگری ایستاده است. دور از گسستها و تعارضات. دشمن، همچنان مترصد شبیخون است. نیروی اجتماعی میتواند مانعش شود. فقط باید او را به رسمیت شناخت. نیروی نظامی، ترک پست نمیکند. نیروی اجتماعی هم نباید ترک پست کند؛ یعنی نباید او را وادار به ترک پست کرد و با کار بیهوده، فرسودهاش کرد.
آیا جامعۀ ایران، در نبرد با دشمنانش، مستعد آسیبپذیری اجتماعی نیست؟ هیچ تضمینی برای عدم آسیبپذیری وجود ندارد. فعال شدن ظرفیت فرهنگی و اجتماعیِ ناپیدای ایرانیان در ایام جنگ 12 روزه، یک نشانه و پیام مهم دارد و آن اصالت امر اجتماعی، حتی در تضمین امنیت ملی و دفع خطر حملۀ خارجی است. اگر بپذیریم که جنگ، بعد اجتماعی دارد و بخش مهمی از طراحی بزرگ دشمن، وابسته به محاسبات اجتماعی است، باید #نیروی_اجتماعی هم داشته باشیم؛ سازمان اجتماعی هم.آیا نیروی اجتماعی داریم؟ ما همیشه نیروی اجتماعی داشتهایم. تاریخ فشردۀ انقلاب اسلامی، سرشار از ظهور و بروز نیروهای اجتماعی است. انقلاب که پیروز شد و مرحلۀ مبارزۀ سیاسی از سر گذشت، نیروهای فعال در این مبارزۀ طولانی، با تدبیر امام(ره) در ساحت امر اجتماعی آرایش گرفتند و به عنوان نیروی اجتماعی ظاهر شدند.کار این نیروها آنچنان مهم بود که دستگاه ترور دشمن، بخش مهمی از نیروهای اجتماعی را هدف گرفت!پس از پایان جنگ تحمیلی، زیرساختهای این سازمان اجتماعی با ابزار تردید و شبهه، مورد بازنگری و بازاندیشی قرار گرفت و بساطش به تدریج و با لطایفالحیل برچیده شد. روند این بازنگری، سریع و شوکآور بود و نیروهای اجتماعی در اثر این تجدیدنظرطلبی تخریبی، متشتت و پراکنده شدند. گروهی در نظام اداری (کارمندی) مستحیل شدند، گروهی رو به سوی #کار_فرهنگی نهادند و گروهی نیز راه #خیریهگرایی در پیش گرفتند. امروز و پس از یک دورۀ متراکمِ حمله به زیرساختهای سازمان اجتماعی کشور، مرزها بههم ریخته و از نیروی اجتماعی، هویتزدایی و اعتبارزدایی و استقلالزدایی شده است. این استحاله زمانی رخ داد که امر اجتماعی، مخدوش و بیاعتبار شد و ذیل سیاست –به معنای فروکاستهاش- جای گرفت. نیروی اجتماعی نیز در نهایت، بخشی از پروژۀ سیاست شد و «ترکِ پُست» کرد! او کجا باید میایستاد و کجا را میپایید؟نیروی اجتماعی در نقطۀ گسستها میایستد؛ در نقطۀ نابرابری، تبعیض، فقر و فساد. نه برای نظارهگری و احتمالاً گاهی هیاهو؛ بلکه برای تحمیل ارادهاش در اصلاح و ترمیم گسستها و تغییر به نفع اجتماع. اما او را جای دیگری فرستادهاند. او جای دیگری ایستاده است. دور از گسستها و تعارضات. دشمن، همچنان مترصد شبیخون است. نیروی اجتماعی میتواند مانعش شود. فقط باید او را به رسمیت شناخت. نیروی نظامی، ترک پست نمیکند. نیروی اجتماعی هم نباید ترک پست کند؛ یعنی نباید او را وادار به ترک پست کرد و با کار بیهوده، فرسودهاش کرد.
۶:۴۲
بازارسال شده از مرکز پژوهشهای شورای اسلامی کلانشهر تبریز
@rctabriz
مصوبات کمیسیون ماده پنج در دسترس قرار میگیرد
رونمایی از سامانۀ آنلاین مصوبات کمیسیون ماده پنج تبریز
مرکز پژوهشهای شورای اسلامی کلانشهر تبریز، با جمعآوری اطلاعات خام و تصاویر اسناد از سال ۱۳۸۰ تا ۱۴۰۳، سامانۀ آنلاین مصوبات کمیسیون ماده پنج تبریز را طراحی نموده است.جستجوی پیشرفته، شرطی و ترکیبی، در دسترس بودن آخرین وضعیت ابلاغی مصوبات، متن کامل مصوبات و پیوستها از ویژگیهای این سامانه است.این سامانه بر روی وبسایت مرکز به نشانی rctabriz.ir و در بخش «دادهنما»، قرار میگیرد.
#مرکز_پژوهشهای_شورای_شهر_تبریز #شورای_شهر_تبریز #شهرداری_تبریز #کمیسیون_ماده_پنج
#مرکز_پژوهشهای_شورای_شهر_تبریز #شورای_شهر_تبریز #شهرداری_تبریز #کمیسیون_ماده_پنج
۲۱:۱۱
بازارسال شده از نامه جمهور
۶۰۳۷–۹۹۷۵–۹۹۶۹–۴۹۳۳به نام پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم واریز کرده و رسید واریز را به همراه آدرس پستی و شماره همراه به شماره۰۹۰۱۶۸۵۵۳۹۰یا به آیدی:
۱۴:۴۷
بازارسال شده از نامه جمهور
۱۴:۴۷
بازارسال شده از نامه جمهور
*فهرست شماره دهم فصلنامه «نامهجمهور»*: بازسازی اجتماعی مقاومتبه همراه ویژهنامه نقد اقتصاد سیاسی اشغال
تعداد صفحات: 400 صفحه
در این شماره میخوانیم:
سرآغاز: تأملی پیرامون جنگ تحمیلی و ضرورت بازسازی نیروهای اجتماعی | روحالله رشیدی
سرمقاله: بازسازی اجتماعی مقاومت؛ «امروز جنگ فقر و غنا و جنگ پابرهنهها و مرفهین بیدرد شروع شده است»| مجتبی نامخواه
دیباچه: سطله علیه زندگی؛ تأملی پیرامون جنگ وجودی سلطهگران و سلطهناپذیران | علی اسکندری
فصل اول: تأملاتی درباره جنگ و جامعه
نظام امت و امامت در برابر دولت-استیلا و دولت-مارکت؛ مقاومت چگونه ممکن خواهد شد؟ | حجتالاسلام والمسلمین محسن قنبریان
منفیت و هم سرنوشتی: بازیابی مردم؛ رخداد جنگ و امکانهای سیاست مردمی در ایران | اکبر محمدی
جنگ تا رفع فتنه؛ نظم بینالملل چیست و چگونه تقابل ما با آن وجودی است؟ | حجتالاسلام والمسلمین سید سعید لواسانی
عبرتهای لیبی: از یکپارچگی تا ویرانی به دست نواستعمارگران؛ تأملی پیرامون سرگذشت لیبی و آرزوی غرب برای تبدیل ایران به لیبی دوم | زهرا معماریانپور
شکست استراتژیک امپراتوری؛ چگونه تجاوز آمریکایی-اسرائیلی به ایران زوال امپراتوری را تسریع کرد | طاها زینالی، سارا لاریجانی
مدرسه جنگ؛ جنگ، فرصتهای تربیتی و بازسازی هویتی | رقیه فاضل
اسرائیل؛ امتناع عدالت و آزادی «ما»؛ روشنفکران عرب از ماهیت استعماری صهیونیسم میگویند| سجاد مقید
برای انسان و ایران؛ درباره ضرورت دفاع در برابر مقابل تهاجم نظام سلطه | کیوان سلیمانی
آیههای ایستادگی؛ چرا بحبوحه جنگ، هنگامه بازگشت به قرآن است؟ | مجتبی نامخواه
عادیبودن و خشونت: آرزوی زندگی معمولی در گفتمان منازعه فلسطینی-اسرائیلی | سلیم تماری
فصل دوم: تأملاتی درباره جنگ و سیاستگذاری
ساعت صفر حقیقت؛ ضرورت تاریخیِ بازاندیشی از پایین در سیاست اجتماعی | علیرضا خیراللهی
اقتصاد جنگ؛ تأملی برضرورتهای سیاستگذاری اقتصادی در وضعیت جنگی |متین فارابی
دولت قوی لازمه پایداری در برابر بحران؛ ضرورت دولت قوی و پرهیز از کوچکسازی دولت در ایران | محمدصادق کربلاییزاده
سیاست گذاری اقتصاد کلان در شرایط جنگی؛ مورد پژوهی توصیههای سیاستی در جنگ به اوکراین | متین فارابی
کارگران در کوران جنگ؛ تأملی پیرامون مناسبات کارگران، جنگها و دولتها پس از انقلاب اسلامی | سعید خلیفه
ویژهنامه نقد اقتصاد سیاسی اشغال
نقد اقتصادسیاسی اشغال؛ بازشناسی اقتصاد سیاسی سلطه و بازسازی مقاومت | مجتبی نامخواه
اشغال مولد نابرابری است؛ گفتگوی نامهجمهور با شیر هور، اقتصاددان و پژوهشگر اقتصادسیاسی
اسرائیل پاسبان استعمار در غرب آسیا؛ گفتگوی نامهجمهور با جاستین پودر استاد دانشگاه یورک تورنتو
اقتصاد سیاسی دولتسازی در فلسطین؛ دولتسازی اسرائیلی بر بستری از نابرابری و انباشت سرمایه ممکن میشود | آدام هنیه
توسعهزدایی تحمیلی؛ برنامه ایالات متحده برای پسرفت منطقه عربی ایرانی | شير هور
فلسطین و بازآفرینی نیروهای ضد استعماری؛ اقتصاد سیاسی ایستادگی در برابر استعمار | مکس ایل
اقتصاد سیاسی آپارتاید و نابرابری در اسرائیل- فلسطین؛ باید آپارتاید را از منظر نابرابری بازخوانی کنیم | مکس ایل
اسرائیل عامل توسعهزدایی؛ خلاصه کوتاهی از کتاب «نوار غزه: اقتصاد سیاسی پسرفت توسعه» | سارا روی



برای تهیه نامه جمهور با تخفیف ویژه پیشفروش مبلغ ۳۵۰ هزارتومان (۳۰۰ هزارتومان + ۵۰ هزارتومان هزینه ارسال) به شماره کارت:۶۰۳۷ ۹۹۷۵ ۹۹۶۹ ۴۹۳۳به نام پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلومواریز کرده و رسید واریز را به همراه آدرس پستی و شماره همراه به شماره ۰۹۰۱۶۸۵۵۲۹۰ يا به ايدي @Jomhour_admin ارسال نماييد




@nameh_jomhour | نامه جمهور
ویژهنامه نقد اقتصاد سیاسی اشغال
۲۱:۵۶
@ebteda_ir
تجربه نشان داده که همزمان با بحرانها و درگیریهای بزرگ در کشور، برخی تصمیمات و اقداماتِ چالشبرانگیز را بیسروصدا پیش میبرند و جا میاندازند. پس از فروکش کردن بحران و درگیری، تازه خبردار میشویم که فلان اتفاق هم افتاده. اخیراً زمزمههای انحلال #سازمان_منابع_طبیعی کشور به گوش میرسد؛ زمزمههایی که ظاهراً برای جریانهای رسانهای کشور، چندان حساسیتبرانگیز نیست. اگر این اتفاق بیفتد، گام دیگری در جهت تامین منافع سودجویان و زمینخواران برداشته میشود. یعنی آخرین سد ساختاری برای جلوگیری از چپاول ثروتهای عمومی در حوزهٔ منابع طبیعی شکسته خواهد شد.ریشهٔ چنین تصمیمات جسورانه و ویرانگری را باید در #تعارض_منافع گسترده و عمیقی جستجو کرد که در لایههای مختلف تصمیمگیران و سیاستگذاران رسوخ کرده. اگر نمایندگان مجلس و رسانهها حساس نباشند، آبِ رفته، به جوی برنخواهد گشت.
۲۱:۵۱
@ebteda_ir
از واقعگرایی بترسیم!
اینروزها، یکی از پرتکرارترین تعابیر در تحلیل اوضاع کشور و مسائل بینالملل، تعبیرِ #واقعگرایی است. خیلیها توصیه میکنند «باید واقعگرا بود».خب؛ توصیهٔ موجهی به نظر میرسد. اما اگر توصیهکنندگان به واقعگرایی، این تعبیر را در معنای واقعی آن بکار میبرند باید از چنین توصبهای ترسید.خیلی ساده است؛ واقعگرایی یعنی تسلیم واقعیت شدن. یعنی پذیرش دربستِ هر آنچه که واقعیتِ مسلط بازنمایی میشود. فرقی هم نمیکند این واقعیت مساط، جنسش سیاسیست یا فرهنگی یا اقتصادی.واقعگرایی را فضیلت جا میزنند و نمیگویند مرادشان دقیقاً چیست. کسی هم مشکوک نمیشود؛ چون بالاخره هر تعبیری با مایهٔ واقعیت، نصیبی از عقلانیت و حساب و کتاب دارد.با این حساب اگر نباید در وضعیت مخاطرهانگیز و پیچیدهٔ داخلی و خارجی، واقعگرا بود، پس چه باید بود؟!خیلی ساده و سرراست؛ «باید واقعبین بود».یعنی واقعیت را بفهمیم و بشناسیم و در محاسبات خود وارد کنیم؛ اما نه برای هضم شدن در آن. بلکه برای تغییر در آن در جهت منافع و آرمانهای خود. واقعبین باشیم؛ یعنی سر در برف نکنیم و بدانیم که در اطرافمان چه میگذرد و دشمنان و رقبایمان چه میکنند و خودمان چه داریم و چه نداریم، اما خوف نکنیم و از واقعیت نترسیم و نگذاریم ما را توی مشت خود بگیرد. #واقعبینی یعنی عاقلانه و صبورانه تلاش کنیم واقعیت مسلطِ نامطلوب را تغییر دهیم.
اینروزها، یکی از پرتکرارترین تعابیر در تحلیل اوضاع کشور و مسائل بینالملل، تعبیرِ #واقعگرایی است. خیلیها توصیه میکنند «باید واقعگرا بود».خب؛ توصیهٔ موجهی به نظر میرسد. اما اگر توصیهکنندگان به واقعگرایی، این تعبیر را در معنای واقعی آن بکار میبرند باید از چنین توصبهای ترسید.خیلی ساده است؛ واقعگرایی یعنی تسلیم واقعیت شدن. یعنی پذیرش دربستِ هر آنچه که واقعیتِ مسلط بازنمایی میشود. فرقی هم نمیکند این واقعیت مساط، جنسش سیاسیست یا فرهنگی یا اقتصادی.واقعگرایی را فضیلت جا میزنند و نمیگویند مرادشان دقیقاً چیست. کسی هم مشکوک نمیشود؛ چون بالاخره هر تعبیری با مایهٔ واقعیت، نصیبی از عقلانیت و حساب و کتاب دارد.با این حساب اگر نباید در وضعیت مخاطرهانگیز و پیچیدهٔ داخلی و خارجی، واقعگرا بود، پس چه باید بود؟!خیلی ساده و سرراست؛ «باید واقعبین بود».یعنی واقعیت را بفهمیم و بشناسیم و در محاسبات خود وارد کنیم؛ اما نه برای هضم شدن در آن. بلکه برای تغییر در آن در جهت منافع و آرمانهای خود. واقعبین باشیم؛ یعنی سر در برف نکنیم و بدانیم که در اطرافمان چه میگذرد و دشمنان و رقبایمان چه میکنند و خودمان چه داریم و چه نداریم، اما خوف نکنیم و از واقعیت نترسیم و نگذاریم ما را توی مشت خود بگیرد. #واقعبینی یعنی عاقلانه و صبورانه تلاش کنیم واقعیت مسلطِ نامطلوب را تغییر دهیم.
۲۱:۴۲
@ebteda_ir
سندرومِ اَبَرگرایی با شهرها چه میکند؟
مدیریت شهرهای ما دچار سندرومِ «اَبَرگرایی» هستند؛ اعتیاد به تعریف و اجرای اَبَرپروژهها (پروژههای بزرگ) که هزینهٔ زیادی دارند و به دلیل حجم کارشان، چشمگیر هستند اما لزوماً مفید نیستند.مدیران شهری برای اثبات کارآمدی خود، سراغ چنین پروژههایی میروند. پروژههایی که فایدهمندی آنها همیشه مبهم بوده یا دستکم، فایدهٔ آنها متناسب با خرجی نیست که روی دست شهر میگذارند. اما ارزشهای تبلیغاتی زیادی دارند و میشود با آنها فیگورِ توانمندی و کارآمدی گرفت. پروژههای پرخرج و کمفایده، ذهن مدیران شهری را از اقدامات و پروژههای کوچکمقیاس اما ضروری، مفید و موثر، منحرف میسازد.با این رویکرد، هزینهٔ مدیریت شهر، بالا میرود اما رضایتمندی مردم، تکان چندانی نمیخورد.آیا شهر به پروژهٔ بزرگ نیاز ندارد؟این را باید نیازسنجی واقعی و مبتنی بر واقعیت بگوید و نه دستور فلان مقام یا طراحیهای سیاسی و تبلیغاتی فلان گروه.اگر در فرایند نیازسنجی، واقعاً به این نتیجه رسیدیم که فلان پروژهٔ بزرگ برای شهر لازم است و ملاحظات اجتماعی، فرهنگی، زیستمحیطی، اقتصادی و... آن را سنجیدیم، چه ایرادی دارد که پروژهٔ بزرگ هم کار کنیم. اما متاسفانه بسیاری از پروژههای بزرگ را نه این نیازسنجی واقعی، که محافل اقتصادی و سیاسی به شهرها تحمیل میکنند.با غلبهٔ این پروژهبازیها، بسیاری از مسائل واقعی شهرها حلناشده میمانند و تبدیل به چالش و بحران میشوند. حملونقل عمومی، فضای سبز، مدیریت زباله، بهداشت، حاشیهنشینی، بافت فرسوده و... تحتالشعاعِ بزرگبازیِ مدیریت شهری قرار میگیرند و هیچوقت حد مطلوبی نمییابند.مدیریت شهریِ اَبَرگرا، با محاسباتِ دمِ دستی و سطحی، سالانه میلیاردها تومان برای ساخت پل و روگذر هزینه میکند اما پلهای عابرپیادهاش، فرسوده و زجرآور است و دهها نفر در خیابانهایش کشته میشوند.همین نوع مدیریت شهری، ماهها با ایدهٔ ساخت بزرگترین ورزشگاه سرپوشیدهٔ کشور، مشغول است و حاضر است چند هزار میلیارد تومان برای این ایدهٔ کور هزینه کند تا بهبه و چهچهِ سفارشی بشنود اما نمیخواهد ششدانگ و باتمام قوا، شبکهٔ اتوبوسرانیاش را چنان تقویت کند که نگویند شهری با چهار میلیون سفرِ روزانه، فقط با ۲۰۰ دستگاه اتوبوس مدیریت میشود و در برخی محلات و خیابانهایش، فقط یک اتوبوس می چرخد!و قس علی هذا...
مدیریت شهرهای ما دچار سندرومِ «اَبَرگرایی» هستند؛ اعتیاد به تعریف و اجرای اَبَرپروژهها (پروژههای بزرگ) که هزینهٔ زیادی دارند و به دلیل حجم کارشان، چشمگیر هستند اما لزوماً مفید نیستند.مدیران شهری برای اثبات کارآمدی خود، سراغ چنین پروژههایی میروند. پروژههایی که فایدهمندی آنها همیشه مبهم بوده یا دستکم، فایدهٔ آنها متناسب با خرجی نیست که روی دست شهر میگذارند. اما ارزشهای تبلیغاتی زیادی دارند و میشود با آنها فیگورِ توانمندی و کارآمدی گرفت. پروژههای پرخرج و کمفایده، ذهن مدیران شهری را از اقدامات و پروژههای کوچکمقیاس اما ضروری، مفید و موثر، منحرف میسازد.با این رویکرد، هزینهٔ مدیریت شهر، بالا میرود اما رضایتمندی مردم، تکان چندانی نمیخورد.آیا شهر به پروژهٔ بزرگ نیاز ندارد؟این را باید نیازسنجی واقعی و مبتنی بر واقعیت بگوید و نه دستور فلان مقام یا طراحیهای سیاسی و تبلیغاتی فلان گروه.اگر در فرایند نیازسنجی، واقعاً به این نتیجه رسیدیم که فلان پروژهٔ بزرگ برای شهر لازم است و ملاحظات اجتماعی، فرهنگی، زیستمحیطی، اقتصادی و... آن را سنجیدیم، چه ایرادی دارد که پروژهٔ بزرگ هم کار کنیم. اما متاسفانه بسیاری از پروژههای بزرگ را نه این نیازسنجی واقعی، که محافل اقتصادی و سیاسی به شهرها تحمیل میکنند.با غلبهٔ این پروژهبازیها، بسیاری از مسائل واقعی شهرها حلناشده میمانند و تبدیل به چالش و بحران میشوند. حملونقل عمومی، فضای سبز، مدیریت زباله، بهداشت، حاشیهنشینی، بافت فرسوده و... تحتالشعاعِ بزرگبازیِ مدیریت شهری قرار میگیرند و هیچوقت حد مطلوبی نمییابند.مدیریت شهریِ اَبَرگرا، با محاسباتِ دمِ دستی و سطحی، سالانه میلیاردها تومان برای ساخت پل و روگذر هزینه میکند اما پلهای عابرپیادهاش، فرسوده و زجرآور است و دهها نفر در خیابانهایش کشته میشوند.همین نوع مدیریت شهری، ماهها با ایدهٔ ساخت بزرگترین ورزشگاه سرپوشیدهٔ کشور، مشغول است و حاضر است چند هزار میلیارد تومان برای این ایدهٔ کور هزینه کند تا بهبه و چهچهِ سفارشی بشنود اما نمیخواهد ششدانگ و باتمام قوا، شبکهٔ اتوبوسرانیاش را چنان تقویت کند که نگویند شهری با چهار میلیون سفرِ روزانه، فقط با ۲۰۰ دستگاه اتوبوس مدیریت میشود و در برخی محلات و خیابانهایش، فقط یک اتوبوس می چرخد!و قس علی هذا...
۷:۲۳
بازارسال شده از نامه جمهور
۲۰:۳۸
@ebteda_ir
نامهای به شهردار تبریز برای ثبت در حافظهٔ شهر، به بهانهٔ قرارداد احداث ورزشگاه پانزده هزاری
شهرداری را در چاه چندهزار میلیاردی انداختید!
بار دیگر توجه جنابعالی را به مباحث صورتگرفته در باب «احداث پروژۀ موسوم به سالن ورزشی ۱۵ هزار نفره توسط شهرداری تبریز» جلب مینمایم و نکات و ملاحظاتی را که طی دو سال گذشته بارها و به بیانهای مختلف در ارتباط با هزینهها، پیامدها و شیوۀ ورود شهرداری به چنین پروژهای ارائه کردم، یادآوری میکنم. آنچه بنده در عمل به وظیفۀ اخلاقی و قانونی خود به نیت صیانت از مصالح شهر و منافع حقیقیِ همشهریانم بیان کردهام، معالأسف مسموع واقع نشده و تلاشها برای متوقفکردن این اقدام پرهزینه، نافرجام مانده است. آخرین امیدهایم برای ممانعت از درگیرسازیِ شهرداری در این پروژه، با ابلاغ قرارداد به پیمانکار از سوی شما (21/07/1404)، به یأس گرایید و شما شهرداری را رسماً وارد موضوعی کردید که قطعاً هزینههایش تا چند سال، دامن شهرداری را خواهد گرفت و بسیاری از مأموریتهای ضروری و حیاتی شهرداری و حتی معاش کارکنان مجموعه، تحتالشعاع هزینههای گزافِ این پروژه، دچار اختلال خواهد شد.در حالیکه شهرداری تبریز در فقدان درآمدهای پاک و پایدار، هر روز بیشتر از دیروز دچار مخاطره و اضطراب است، شما تعهدی چند هزار میلیارد تومانی را بر گردۀ شهر گذاشتید. بیتردید تبعات این تصمیم و اقدام، محدود به دورۀ مدیریت شما و شورای ششم نخواهد بود و آیندگان نیز از پیامدهای چنین هزینهای، دچار چالش خواهند شد.در کمال نگرانی و برای ثبت در حافظۀ مردم، ناظران اجتماعی و دستگاههای مسئول و متولی، برای آخرین بار یادآوری میکنم که ایدۀ احداث ورزشگاه ۱۵ هزار نفری، تکلیفی خارج از حدود وظایف اصلی شهرداری و فراتر از ظرفیتهای مالی این نهاد عمومی است و جنابعالی و وجدانتان را شاهد میگیرم که این هشدار را دهها بار به صورت علنی و مکتوب خطاب به همکارانم در شورای شهر و شما بازگو کردم، لیکن شنیده نشد.
بار دیگر توجه جنابعالی را به مباحث صورتگرفته در باب «احداث پروژۀ موسوم به سالن ورزشی ۱۵ هزار نفره توسط شهرداری تبریز» جلب مینمایم و نکات و ملاحظاتی را که طی دو سال گذشته بارها و به بیانهای مختلف در ارتباط با هزینهها، پیامدها و شیوۀ ورود شهرداری به چنین پروژهای ارائه کردم، یادآوری میکنم. آنچه بنده در عمل به وظیفۀ اخلاقی و قانونی خود به نیت صیانت از مصالح شهر و منافع حقیقیِ همشهریانم بیان کردهام، معالأسف مسموع واقع نشده و تلاشها برای متوقفکردن این اقدام پرهزینه، نافرجام مانده است. آخرین امیدهایم برای ممانعت از درگیرسازیِ شهرداری در این پروژه، با ابلاغ قرارداد به پیمانکار از سوی شما (21/07/1404)، به یأس گرایید و شما شهرداری را رسماً وارد موضوعی کردید که قطعاً هزینههایش تا چند سال، دامن شهرداری را خواهد گرفت و بسیاری از مأموریتهای ضروری و حیاتی شهرداری و حتی معاش کارکنان مجموعه، تحتالشعاع هزینههای گزافِ این پروژه، دچار اختلال خواهد شد.در حالیکه شهرداری تبریز در فقدان درآمدهای پاک و پایدار، هر روز بیشتر از دیروز دچار مخاطره و اضطراب است، شما تعهدی چند هزار میلیارد تومانی را بر گردۀ شهر گذاشتید. بیتردید تبعات این تصمیم و اقدام، محدود به دورۀ مدیریت شما و شورای ششم نخواهد بود و آیندگان نیز از پیامدهای چنین هزینهای، دچار چالش خواهند شد.در کمال نگرانی و برای ثبت در حافظۀ مردم، ناظران اجتماعی و دستگاههای مسئول و متولی، برای آخرین بار یادآوری میکنم که ایدۀ احداث ورزشگاه ۱۵ هزار نفری، تکلیفی خارج از حدود وظایف اصلی شهرداری و فراتر از ظرفیتهای مالی این نهاد عمومی است و جنابعالی و وجدانتان را شاهد میگیرم که این هشدار را دهها بار به صورت علنی و مکتوب خطاب به همکارانم در شورای شهر و شما بازگو کردم، لیکن شنیده نشد.
۱۹:۱۷
@ebteda_ir
مبارزانِ یواشکی
اگر #مبارزان_یواشکی، از لاکِ تنزهطلبی خارج شده بودند و به جریان اعتراض به فساد میپیوستند، امروز در بدیهیات گرفتار نبودیم. مبارزان یواشکی، نهایتِ هنر و اوج تعهدشان در مبارزه با فساد و بسطِ قسط، تاییدِ درگوشی اقدامات ضد فساد و عدالتخواهانهٔ جوانهای بیپشتوانه است! یواشکیها، بعد از هر اقدام پرهزینۀ فسادستیزانهای، مقدسمآبانه پیش میآیند و آرام و دزدکی درِ گوشِ آنها میگویند: «آقا خیلی خوب بود... دلمون خنک شد، کاری که از ماها ساخته نیست، باز خدا شما رو حفظ کنه که اینگونه در میدان هستید، همینطور ادامه بدید... ما هم دعاتون میکنیم»! آنها حتی برای همین تاییدهای یواشکی هم، هزارجور ملاحظه و محاسبه دارند و بیمحابا چنین ریسکی نمیکنند! برای این کار، دنبال جایی خلوت و دور از چشم دیگران و دوربینهای مداربسته هستند و حسابی مراقبند که کسی صدای تایید آنها را نشنود.این تاییدهای درِگوشی، تنها به دردِ ارضای روحیِ طرف میخورَد؛ که مثلاً دلخوش باشد به اینکه او هم سهمی در مبارزه با فساد دارد! اگر همین یواشکیها -که خیلیهایشان آدمهای پرنفوذ، معتبر و نامداری در شهرهایمان هستند- اندکی و فقط اندکی ولومِ صدایشان را بیشتر میکردند، مسیر مبارزه با فساد، اینقدر پردردسر و پرهزینه نبود.گلی به جمال آدمهای معمولی و بیپشتوانه، که خلوص و عزم بیشتری در مبارزه با فساد دارند.
اگر #مبارزان_یواشکی، از لاکِ تنزهطلبی خارج شده بودند و به جریان اعتراض به فساد میپیوستند، امروز در بدیهیات گرفتار نبودیم. مبارزان یواشکی، نهایتِ هنر و اوج تعهدشان در مبارزه با فساد و بسطِ قسط، تاییدِ درگوشی اقدامات ضد فساد و عدالتخواهانهٔ جوانهای بیپشتوانه است! یواشکیها، بعد از هر اقدام پرهزینۀ فسادستیزانهای، مقدسمآبانه پیش میآیند و آرام و دزدکی درِ گوشِ آنها میگویند: «آقا خیلی خوب بود... دلمون خنک شد، کاری که از ماها ساخته نیست، باز خدا شما رو حفظ کنه که اینگونه در میدان هستید، همینطور ادامه بدید... ما هم دعاتون میکنیم»! آنها حتی برای همین تاییدهای یواشکی هم، هزارجور ملاحظه و محاسبه دارند و بیمحابا چنین ریسکی نمیکنند! برای این کار، دنبال جایی خلوت و دور از چشم دیگران و دوربینهای مداربسته هستند و حسابی مراقبند که کسی صدای تایید آنها را نشنود.این تاییدهای درِگوشی، تنها به دردِ ارضای روحیِ طرف میخورَد؛ که مثلاً دلخوش باشد به اینکه او هم سهمی در مبارزه با فساد دارد! اگر همین یواشکیها -که خیلیهایشان آدمهای پرنفوذ، معتبر و نامداری در شهرهایمان هستند- اندکی و فقط اندکی ولومِ صدایشان را بیشتر میکردند، مسیر مبارزه با فساد، اینقدر پردردسر و پرهزینه نبود.گلی به جمال آدمهای معمولی و بیپشتوانه، که خلوص و عزم بیشتری در مبارزه با فساد دارند.
۶:۳۶
@ebteda_ir
شفافیت آرا در نهادهایی مانند مجلس و شورای شهر، به این دلیل ارزشمند است که افراد را متوجه مسئولیت سنگینِ مخالفتها و موافقتهای خود میکند. اگر کسی که رای میدهد (مثبت و منفی) بداند که همه میدانند چه رأیی داده، برای مخالفت یا موافقت خود، دنبال حجت عقلی، قانونی، شرعی و اجتماعی میگردد. اگر پیدا کرد، با آسودگی رای میدهد و اگر چنین حجتهایی نیافت، رأی نمیدهد تا تحت فشار نباشد.اگر او بداند که کسی، دلیل و حجت رأی او را مطالبه نخواهد کرد، شک نکنید که برای منافع خود و قبیلهٔ خود رأی خواهد داد و نه منافع مردم.هر نمایندهٔ مجلس یا عضو شورا باید برای هر رأیی که میدهد، یقهاش دست مردم باشد. و همین یک مسئولیت، میتواند نهاد را در خدمت منافع عمومی قرار دهد.ممکن است آدم، در میان صدها رأی، خطا هم داشته باشد؛ ایرادی نیست. مهم این است که حتی آن رأی نادرست، نه با خوابآلودگی و جوگیری و رفیقبازی، که با تحلیل (در حد بضاعت) باشد. در این صورت، خسارتش کمتر است.
۴:۲۱
@ebteda_ir
آیا دولت، واقعاً میخواهد مصرف بنزین را کاهش دهد؟
معاون اجرایی رئیس جمهور میگوید: هزینهٔ تمامشدهٔ هر لیتر بنزین برای دولت، ۳۴۰۰۰ تومان است. با فرضِ صحت این عدد، به چند حساب سرانگشتی عنایت فرمایید:مهرماه امسال، مصرف روزانهٔ بنزین در کشور به حدود ۱۴۰ میلیون لیتر رسید. یک سوم از این میزان، در هشت کلانشهر کشور مصرف میشود. چیزی بیش از ۴۵ میلیون لیتر در روز. بنابراین، روزانه در کشور حدود ۵۰۰۰ میلیارد تومان صرف بنزین میشود. و در هشت کلانشهر، چیزی بیش از ۱۵۰۰ میلیارد تومان.در #تبریز، مصرف روزانهٔ بنزین، عددی بین ۲ تا ۲/۵ میلیون لیتر است.یعنی دولت روزانه حدود ۸۵ میلیارد تومان برای بنزینِ تبریز هزینه میکند.در تبریز ۸۵۰ هزار خودروی شخصی تردد میکند. این تعداد خودروی شخصی، نسبت به یک دهه قبل، صددرصد افزایش داشته است. در غیاب حملونقل عمومیِ در دسترس و عادلانه، بار اصلی سفرهای روزانه بر دوش خودروهای شخصی است.مترو و اتوبوسرانی تبریز، تنها ۱۰ درصد سفرهای روزانه را پوشش میدهند. چون تعداد اتوبوس فعال، بسیار کم و ناکافی است.اگر یک سوم از خودروهای شخصی تبریز، به خیابان نیایند، علاوهبر کاهش ترافیک و آلودگی هوا، روزانه حدود ۳۰ میلیارد تومان صرفهجویی میشود، ماهانه ۹۰۰ میلیارد تومان و سالانه بیش از ۱۰ هزار میلیارد تومان. با این پول، میتوان بیش از ۸۰۰ دستگاه اتوبوس خرید برای تبریز. یعنی انقلابِ حملونقلی.اگر دولت واقعاً میخواهد مصرف بنزین را در کشور کاهش دهد، باید حملونقل عمومی را تقویت کند. آیا واقعاً میخواهد چنین اتفاقی بیفتد؟در اینصورت، رهاسازی حملونقل عمومی شهرها و به فروپاشی کشاندن این سامانه، چه معنایی دارد؟آیا ذینفعانِ بازارِ پرسودِ مصرف بنزین، میگذارند که دولت، به مردم بیندیشد یا همچنان بر طبل افزایش قیمت بنزین خواهند کوبید؟
معاون اجرایی رئیس جمهور میگوید: هزینهٔ تمامشدهٔ هر لیتر بنزین برای دولت، ۳۴۰۰۰ تومان است. با فرضِ صحت این عدد، به چند حساب سرانگشتی عنایت فرمایید:مهرماه امسال، مصرف روزانهٔ بنزین در کشور به حدود ۱۴۰ میلیون لیتر رسید. یک سوم از این میزان، در هشت کلانشهر کشور مصرف میشود. چیزی بیش از ۴۵ میلیون لیتر در روز. بنابراین، روزانه در کشور حدود ۵۰۰۰ میلیارد تومان صرف بنزین میشود. و در هشت کلانشهر، چیزی بیش از ۱۵۰۰ میلیارد تومان.در #تبریز، مصرف روزانهٔ بنزین، عددی بین ۲ تا ۲/۵ میلیون لیتر است.یعنی دولت روزانه حدود ۸۵ میلیارد تومان برای بنزینِ تبریز هزینه میکند.در تبریز ۸۵۰ هزار خودروی شخصی تردد میکند. این تعداد خودروی شخصی، نسبت به یک دهه قبل، صددرصد افزایش داشته است. در غیاب حملونقل عمومیِ در دسترس و عادلانه، بار اصلی سفرهای روزانه بر دوش خودروهای شخصی است.مترو و اتوبوسرانی تبریز، تنها ۱۰ درصد سفرهای روزانه را پوشش میدهند. چون تعداد اتوبوس فعال، بسیار کم و ناکافی است.اگر یک سوم از خودروهای شخصی تبریز، به خیابان نیایند، علاوهبر کاهش ترافیک و آلودگی هوا، روزانه حدود ۳۰ میلیارد تومان صرفهجویی میشود، ماهانه ۹۰۰ میلیارد تومان و سالانه بیش از ۱۰ هزار میلیارد تومان. با این پول، میتوان بیش از ۸۰۰ دستگاه اتوبوس خرید برای تبریز. یعنی انقلابِ حملونقلی.اگر دولت واقعاً میخواهد مصرف بنزین را در کشور کاهش دهد، باید حملونقل عمومی را تقویت کند. آیا واقعاً میخواهد چنین اتفاقی بیفتد؟در اینصورت، رهاسازی حملونقل عمومی شهرها و به فروپاشی کشاندن این سامانه، چه معنایی دارد؟آیا ذینفعانِ بازارِ پرسودِ مصرف بنزین، میگذارند که دولت، به مردم بیندیشد یا همچنان بر طبل افزایش قیمت بنزین خواهند کوبید؟
۱۹:۴۹
@ebteda_ir
راز سکوت زباندارها علیه فسادها: «به ما که خوب میرسه»!
معیار قضاوت بسیاری از چهرههای شاخص و صاحبان نفوذ و اعتبار نسبت به عملکرد برخی مدیران، جالب است. آنها بهجای نگاه حقمدار به عملکردها، معیار خاصی ساختهاند و معتقدند هر مدیری درخواستهای آنها را اجابت کند، مدیر خوبیست و بالعکس.اینها تعابیرِ آشناییست: «به ما که خوب میرسه... با ما که خوبه... حرف ما رو که زمین نینداخته تا حالا... ما که هر چی خواستیم داده»!راز سکوت بسیاری از شخصیتها، در قبال کجرویها همین منطق! است: «با ما که خوبه، به ما که خوب میرسه»!کجروها و آنها که پروژههای بزرگِ پنهان و فسادانگیز دارند، رگِ خوابِ شخصیتها را خوب پیدا کردهاند.شخصیتها، برای خودشان رویاهایی میبافند. رویاهایشان از نظر خودشان خیلی مهم و راهبردی! هستند، اما خودشان پول برای تحقق رویاهایشان ندارند. «هرکس» بهشان پول بدهد، آدم خوبیست، حتی اگر افکار عمومی یا آگاهان، او را آدم فاسدی بدانند!به این ترتیب، فسادهای بزرگ را میشود با یک ذره سخاوت، پوشاند و بسیاری از زبانها را که مکلف بودند علیه فساد و تباهیِ آشکار، آرام نگیرند، با یک مشت پول، بست.این منطق فسادپرور، خیلی وقتها در بستر فعالیتها و نیتهای فرهنگی! لانه کرده و پروار شده است. از روزیکه مردمانگیِ فعالیتهای فرهنگی و مذهبی، به محاق رفت و پول، جای همهچیز و همهکس (خدا و مردم) را گرفت، دستهای از فاسدها سربرآوردند و شدند حامی و خادمِ دین و فرهنگ! و شدند آدم خوبه.خیلی تلخ و سخت است که در پاسخ به هشدار و انذار و طلب استمداد از آدمهای بزرگ و محترم برای جلوگیری از فسادِ بعضیها، بشنویم «با ما که خوبه... به ما که خوب میرسه... اگه ما واکنش نشون بدیم به فلان درخواست ما پاسخ نمیده»!
معیار قضاوت بسیاری از چهرههای شاخص و صاحبان نفوذ و اعتبار نسبت به عملکرد برخی مدیران، جالب است. آنها بهجای نگاه حقمدار به عملکردها، معیار خاصی ساختهاند و معتقدند هر مدیری درخواستهای آنها را اجابت کند، مدیر خوبیست و بالعکس.اینها تعابیرِ آشناییست: «به ما که خوب میرسه... با ما که خوبه... حرف ما رو که زمین نینداخته تا حالا... ما که هر چی خواستیم داده»!راز سکوت بسیاری از شخصیتها، در قبال کجرویها همین منطق! است: «با ما که خوبه، به ما که خوب میرسه»!کجروها و آنها که پروژههای بزرگِ پنهان و فسادانگیز دارند، رگِ خوابِ شخصیتها را خوب پیدا کردهاند.شخصیتها، برای خودشان رویاهایی میبافند. رویاهایشان از نظر خودشان خیلی مهم و راهبردی! هستند، اما خودشان پول برای تحقق رویاهایشان ندارند. «هرکس» بهشان پول بدهد، آدم خوبیست، حتی اگر افکار عمومی یا آگاهان، او را آدم فاسدی بدانند!به این ترتیب، فسادهای بزرگ را میشود با یک ذره سخاوت، پوشاند و بسیاری از زبانها را که مکلف بودند علیه فساد و تباهیِ آشکار، آرام نگیرند، با یک مشت پول، بست.این منطق فسادپرور، خیلی وقتها در بستر فعالیتها و نیتهای فرهنگی! لانه کرده و پروار شده است. از روزیکه مردمانگیِ فعالیتهای فرهنگی و مذهبی، به محاق رفت و پول، جای همهچیز و همهکس (خدا و مردم) را گرفت، دستهای از فاسدها سربرآوردند و شدند حامی و خادمِ دین و فرهنگ! و شدند آدم خوبه.خیلی تلخ و سخت است که در پاسخ به هشدار و انذار و طلب استمداد از آدمهای بزرگ و محترم برای جلوگیری از فسادِ بعضیها، بشنویم «با ما که خوبه... به ما که خوب میرسه... اگه ما واکنش نشون بدیم به فلان درخواست ما پاسخ نمیده»!
۱۳:۴۳
بازارسال شده از نامه جمهور
۳:۲۴
بازارسال شده از نامه جمهور
۳:۲۴
@ebteda_ir
دود و داده!آلودگی هوا و آنچه از آن نمیدانیم
آلودگی هوا به درد مزمن #تبریز و اغلب شهرها تبدیل شده و باید برای حل آن، اقدام فوری صورت داد. اما عجیب است که حتی در موضوعی به این آشکاری هم با انواع دادههای گمراهکننده روبروییم. این دادهها از کجا میآیند؟نهادهای مختلفی که به نحوی در ایجاد این وضعیت، نقش و سهم داشتهاند، برای فرار از مسئولیت خود در اصلاح اوضاع، دادههای جهتداری را اشاعه میدهند تا «دیگری» مقصر باشد.در این شرایط، هرکس دستش به رسانه میرسد و سنبهاش پرزور است، شروع میکند به مظلومنمایی خود و برجستهسازی نقش دیگری. خیلی وقتها هم همه با هم ائتلاف میکنند علیه مردم و با پیش کشیدن «فرهنگ مردم» کاسهکوزهها را سر عامه میشکنند و خلاص!خودروهای شخصیموتورسیکلتهاوسایل حملونقل عمومی صنایع کوچک و بزرگمنازل مسکونینیروگاه حرارتی، پتروشیمی، پالایشگاهو هر عامل دیگری، دقیقاً چقدر در ایجاد این وضعیت نقش دارند؟این را باید سازمان حفاظت محیط زیست بگوید. چرا سازمان حفاظت محیط زیست گزارش رسمی خود از سیاههٔ انتشار آلایندهها را بروزرسانی نمیکند تا سهم هر کس بهصورت شفاف، مشخص شود؟تا کی باید به دادههای یک دهه قبل استناد شود؟شاید این موضوع بهنظر، چندان مهم نیاید. اما آنها که در جلسات و نشستهای مدیران حضور دارند میبینند که مسئلهای به این اهمیت، چگونه با بازیهای زبانی، به ابتذال کشیده میشود. با این اوضاع، مسئولان و متولیان، بازیِ «کی بود کی بود من نبودم...» راه میاندازند و پشت دود و غبار، پنهان میشوند و این، مردم هستند که تاوان میدهند.#تبریز#آلودگی_هوا#محیط_زیست
آلودگی هوا به درد مزمن #تبریز و اغلب شهرها تبدیل شده و باید برای حل آن، اقدام فوری صورت داد. اما عجیب است که حتی در موضوعی به این آشکاری هم با انواع دادههای گمراهکننده روبروییم. این دادهها از کجا میآیند؟نهادهای مختلفی که به نحوی در ایجاد این وضعیت، نقش و سهم داشتهاند، برای فرار از مسئولیت خود در اصلاح اوضاع، دادههای جهتداری را اشاعه میدهند تا «دیگری» مقصر باشد.در این شرایط، هرکس دستش به رسانه میرسد و سنبهاش پرزور است، شروع میکند به مظلومنمایی خود و برجستهسازی نقش دیگری. خیلی وقتها هم همه با هم ائتلاف میکنند علیه مردم و با پیش کشیدن «فرهنگ مردم» کاسهکوزهها را سر عامه میشکنند و خلاص!خودروهای شخصیموتورسیکلتهاوسایل حملونقل عمومی صنایع کوچک و بزرگمنازل مسکونینیروگاه حرارتی، پتروشیمی، پالایشگاهو هر عامل دیگری، دقیقاً چقدر در ایجاد این وضعیت نقش دارند؟این را باید سازمان حفاظت محیط زیست بگوید. چرا سازمان حفاظت محیط زیست گزارش رسمی خود از سیاههٔ انتشار آلایندهها را بروزرسانی نمیکند تا سهم هر کس بهصورت شفاف، مشخص شود؟تا کی باید به دادههای یک دهه قبل استناد شود؟شاید این موضوع بهنظر، چندان مهم نیاید. اما آنها که در جلسات و نشستهای مدیران حضور دارند میبینند که مسئلهای به این اهمیت، چگونه با بازیهای زبانی، به ابتذال کشیده میشود. با این اوضاع، مسئولان و متولیان، بازیِ «کی بود کی بود من نبودم...» راه میاندازند و پشت دود و غبار، پنهان میشوند و این، مردم هستند که تاوان میدهند.#تبریز#آلودگی_هوا#محیط_زیست
۵:۴۹
@ebteda_ir
چرا ورود شهرداری به احداث ورزشگاه ۱۵ هزار نفری نگرانکننده است؟
ظاهر امر، بسیار پسندیده است. و مخالفت با چنین پروژهای، خلاف عادت و عرف است. عقل معاش و حسابگر میگوید نباید با آن مخالف بود؛ چرا که قطعاً برچسب مخالفت با توسعه و ورزش و... نثارِ مخالف خواهد شد. اما گاهی تحمل این تلخیها در قبالِ جلوگیری از خسارات بزرگ، میارزد. فقط باید زمان بگذرد و حقیقتِ موضوع آشکار شود و متاسفانه، گذشت زمان، خسارت را بیشتر و بزرگتر میکند.بویژه اگر تجربههای عینی داشته باشیم، بیشتر نگران میشویم.برای درک اهمیت این مخالفت، یک نمونه از پروژههای مهم را که توسط شهرداری در حال اجراست، مثال میزنم؛اتوبان ولایت، در شمالشرقی تبریز، که قرار است اتوبان پاسداران را به جاده اهر متصل کند. این پروژه بر اساس تفاهمنامهٔ سال ۱۳۹۴، آغاز شده است. قرارداد مرتبط با پروژه، با اعتبار ۱۰۰ میلیارد تومان، با پیمانکار منعقد شده است. زمان گذشت. و رسیدیم به امروز. امروز، ده سال از آغاز پروژه میگذرد. فکر میکنید این پروژه چقدر پیشرفت فیزیکی دارد؟و فکر میکنید چقدر برایش هزینه شده؟تعجب نکنید اگر بشنوید با گذشت یک دهه از آغاز قرارداد، کمی بیش از ۵۰ درصد پیشرفت داشته. یعنی نصف پروژه. و رقمی بیش از ۱۵۰۰ میلیارد تومان برایش هزینه شده است!یعنی ۱۵ برابر رقم کل قرارداد.و با برآوردهای امروز، برای اتمام پروژه، رقمی حدود ۱۵۰۰ میلیارد تومان لازم است. در خوشبینانهترین سناریو، پروژهای که قرار بود با ۱۰۰ میلیارد و البته کمی بیشتر (بخاطر تعدیل) تمام شود، قرار است با ۳۰۰۰ میلیارد تومان تمام شود!۳۰ برابر بیش از برآورد اولیه. وقتی چنین روندهایی در مدیریت پروژههای بزرگ میبینیم، چرا نباید از تداوم قراردادهای مبهم و غیرضروری نگران باشیم؟تحلیل دلایل این تاخیر و تحمیل هزینههای گزاف به بیتالمال، فرصت دیگری میطلبد. اما عجالتاً وجدان و انصاف حکم میکند هشدار بدهیم که پروژهٔ غیرضروری و تشریفاتیای مانند سالن ورزشی ۱۵ هزار نفری نیز چنین سرنوشتی خواهد یافت. و مانند چاه ویل، پیش پای شهرداری، منابع محدود شهر (سفرهٔ مردم) را خواهد بلعید.مطابق قرارداد، هزینهٔ احداث ورزشگاه مذکور، بیش از ۳۶۰۰ میلیارد تومان برآورده شده است. مشمول تعدیل هم هست و هر سال، مطابق نرخهای اعلامی سازمان برنامه و بودجه، رقم تعدیل هم به پیمانکار پرداخت خواهد شد!توجه فرمودید؟آیا نباید شهرداری را از ورود به چنین پروژهای برحذر داشت؟با این وضعیت منابع درآمدی و شیوهٔ مدیریت پروژهها، آیا نمیتوان پیشبینی کرد که شهرداری، هزینهای چندبرابری نسبت به برآورد اولیه برای این پروژه پرداخت خواهد کرد؟از اینکه موفق نشدهام جلوی این خسارت آشکار را بگیرم به سهم خودم شرمسارم.
ظاهر امر، بسیار پسندیده است. و مخالفت با چنین پروژهای، خلاف عادت و عرف است. عقل معاش و حسابگر میگوید نباید با آن مخالف بود؛ چرا که قطعاً برچسب مخالفت با توسعه و ورزش و... نثارِ مخالف خواهد شد. اما گاهی تحمل این تلخیها در قبالِ جلوگیری از خسارات بزرگ، میارزد. فقط باید زمان بگذرد و حقیقتِ موضوع آشکار شود و متاسفانه، گذشت زمان، خسارت را بیشتر و بزرگتر میکند.بویژه اگر تجربههای عینی داشته باشیم، بیشتر نگران میشویم.برای درک اهمیت این مخالفت، یک نمونه از پروژههای مهم را که توسط شهرداری در حال اجراست، مثال میزنم؛اتوبان ولایت، در شمالشرقی تبریز، که قرار است اتوبان پاسداران را به جاده اهر متصل کند. این پروژه بر اساس تفاهمنامهٔ سال ۱۳۹۴، آغاز شده است. قرارداد مرتبط با پروژه، با اعتبار ۱۰۰ میلیارد تومان، با پیمانکار منعقد شده است. زمان گذشت. و رسیدیم به امروز. امروز، ده سال از آغاز پروژه میگذرد. فکر میکنید این پروژه چقدر پیشرفت فیزیکی دارد؟و فکر میکنید چقدر برایش هزینه شده؟تعجب نکنید اگر بشنوید با گذشت یک دهه از آغاز قرارداد، کمی بیش از ۵۰ درصد پیشرفت داشته. یعنی نصف پروژه. و رقمی بیش از ۱۵۰۰ میلیارد تومان برایش هزینه شده است!یعنی ۱۵ برابر رقم کل قرارداد.و با برآوردهای امروز، برای اتمام پروژه، رقمی حدود ۱۵۰۰ میلیارد تومان لازم است. در خوشبینانهترین سناریو، پروژهای که قرار بود با ۱۰۰ میلیارد و البته کمی بیشتر (بخاطر تعدیل) تمام شود، قرار است با ۳۰۰۰ میلیارد تومان تمام شود!۳۰ برابر بیش از برآورد اولیه. وقتی چنین روندهایی در مدیریت پروژههای بزرگ میبینیم، چرا نباید از تداوم قراردادهای مبهم و غیرضروری نگران باشیم؟تحلیل دلایل این تاخیر و تحمیل هزینههای گزاف به بیتالمال، فرصت دیگری میطلبد. اما عجالتاً وجدان و انصاف حکم میکند هشدار بدهیم که پروژهٔ غیرضروری و تشریفاتیای مانند سالن ورزشی ۱۵ هزار نفری نیز چنین سرنوشتی خواهد یافت. و مانند چاه ویل، پیش پای شهرداری، منابع محدود شهر (سفرهٔ مردم) را خواهد بلعید.مطابق قرارداد، هزینهٔ احداث ورزشگاه مذکور، بیش از ۳۶۰۰ میلیارد تومان برآورده شده است. مشمول تعدیل هم هست و هر سال، مطابق نرخهای اعلامی سازمان برنامه و بودجه، رقم تعدیل هم به پیمانکار پرداخت خواهد شد!توجه فرمودید؟آیا نباید شهرداری را از ورود به چنین پروژهای برحذر داشت؟با این وضعیت منابع درآمدی و شیوهٔ مدیریت پروژهها، آیا نمیتوان پیشبینی کرد که شهرداری، هزینهای چندبرابری نسبت به برآورد اولیه برای این پروژه پرداخت خواهد کرد؟از اینکه موفق نشدهام جلوی این خسارت آشکار را بگیرم به سهم خودم شرمسارم.
۱۰:۵۵